✍ #ڪلام_شـهید
اگراین سختی ها نبود، ما قدر داشته هایمان را نمی دانستیم. در حقیقت برای به دست آوردن هرچیزی باید بیشتر تلاش کرد و بیشتر به عمق سختی ها پی ببریم. چیزهایی که به سختی به دست می آیند به سختی هم از دست می روند. پس مواظب داشته هایمان باشیم.»
#شهید_رحیم_بهنام🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @ramzeamaliyat
﷽
#یڪ_آیہ_در_روز
۞«إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ
السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ ۚ
وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ»۞
کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و دربرابر آن تکبّر ورزیدند، (هرگز) درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى شود. و(هیچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد؛ مگر این که شتر از سوراخ سوزن بگذرد! این گونه، مجرمان را کیفر مى دهیم.
(سوره مبارکه اعراف/ آیه ۴۰)
💠 @ramzeamaliyat
📎خواب قبل از شهادت
‼️در خواب ديدم كه يك آقای نورانی و سبزپوش به طرف من ميآيد و به من ميگويد : پسرم هرچه فرماندهات گفته قبول كن و همان را عمل كن.
‼️من در جوابش گفتم : آقا ميخواهم بروم يك پدر معلول جنگي (جانباز) دارم ميخواهم بار ديگر او را ببينم و او را كمك كنم، چون ديگر برادرانم محصل هستند.
‼️آقا فرمود: حرف فرماندهات را گوش كن من خودم پدرت را كمك ميكنم تو نگران جان پدرت نباش. و من هم قبول كردم ، با آقا قرارهایم راگذاشتم و ماندم...
#شهید_سیدکاظم_موسوی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @ramzeamaliyat
#روایٺــ_عِـشق ✒️
💠چند وقتی بودکه از شهادت امام هادی (ع) میگذشت که آقا محمود به خواستگاری من آمده بودند و در همین حالت بحرانی بودم که یادم افتاد، من شب شهادت امام هادی به ایشان متوسل شده بودم و از ایشان مدد خواستم و گفتم هرکسی را که شما برای من مصلحت می دانید شریک زندگیم قرار دهید. با یاد این جمله دلم آرام گرفت و نسبت به تصمیمم مصمم شدم.
💠من تا قبل از شب بله برون به چهره آقا محمود نگاه نکرده بودم، تازه آن شب بود چهره ی ایشان را دیدم و همان لحظه حسی به من دست داد که انگار شهادت ایشان را جلوی چشمانم دیدم و حس کردم انسانی زمینی نیست.
💠سال 1390 عقد و در سال 1391 ازدواج کردیم، مراسم ازدواجمان خیلی ساده برگزار شد چند ماه بعد از عقدمان به کربلا رفتیم و با یک ولیمه ساده به اقوام، زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. بعد ازمدتی خداوند به ما فرزندی عنایت فرمود و با وجود علاقه و حبّ خاصی که به امام هادی داشتم اسم پسرمان را محمّد هادی گذاشتیم. آقا محمود پدرانه به محمّد هادی عشق می ورزید و او را درآغوش گرمش جای می داد و همیشه از خداوند بخاطر این هدیه سپاسگذاری می کرد. با بدنیا آمدن محمد هادی زندگی ما حلاوت بیشتری پیدا کرد.
💠محمود خیلی مهربان و با گذشت بود و زمانی که ایشان در منزل بود در کارها به من کمک میکرد، نقطه قوت اخلاقی ایشان احترام خاصی که به پدر و مادر و کلیه اعضای خانواده میگذاشتند که این را من در کمتر کسی می دیدم این خصوصیت ایشان درمن تاثیرگذار بود و همچنین مردم داری ایشان زبانزد اقوام و فامیل بود.
💠صلهرحم و رفت و آمد با اقوام را هیچ وقت قطع نمیکرد، حتی اقوامی که از لحاظ تفکر و اعتقادی با ایشان هم عقیده نبودند این عامل مانع رفتن به منزل ایشان نمی شد.
💠بعضی وقت ها فشارهای زندگی آرامش را از وجودم می گرفت، محمود واقعاً تکیه گاه محکمی بود و با حرف های دلنشینش برای دلم مرهمی بود. امین و رازدار خانواده بود تا جایی که خواهرانش او را محرم اسرار خود می دانستند و گاهی با او درد و دل میکردند. آن چنان رابطه صمیمی میانشان برقرار بود که محمود زمانی که از ماموریت برمیگشت، قبل از اینکه بخواهد کاری انجام دهد و یا صحبتی با من بکند گوشی تلفن را برمیداشت و با تک تک اعضای خانواده اش تماس میگرفت. نقطه ضعفی از ایشان به یاد ندارم و هرچه که در ایشان بود سراسر عشق و مهربانی بود.
💠تنها چیزی که ایشان را خیلی آزرده خاطر میکرد وضعیت نامناسب پوشش خانم ها در سطح جامعه بود. که حتی روزهایی زودتر به خانه می آمدند وقتی من مسئله را جویا می شدم میگفتند واقعا برخورد و دیدن این افراد روحم را آزار می دهد به منزل می آیم، تا آرامش پیدا کنم.
💠همیشه به ایشان می گفتم : شما با پاکی و تقوایی که در وجودتان است جای شما در این دنیای پست و پلید نیست. نمیدانم چرا یاد این شعر افتادم:
ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست.
این خارو خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست...
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_محمود_نریمانی🌷
#سالروز_ولادت
http://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f
seh daghigheh ta ghiamat eide ghadir.pdf
2.15M
🍃فایل کتاب سه دقیقه در قیامت
🍃🌷🍃
🦋 @majles_e_shohada 🦋
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
#ستارههای_زینبی
🔰اعزام دوم سجاد به سوریه با فوت پدرش مصادف شده بود. اینبار اصرارش بیشتر شد و خیلی مراجعه میکرد که بتواند راهی برای رفتن پیدا کند ولی خانوادههای دو طرف با رفتن او مخالف بودیم.
🔰حتی مادرش میگفت بعد از فوت پدرت تو بزرگ خانواده هستی و ما به جز تو کسی را نداریم ولی سجاد خیلی به زیارت مزار شهدا رفت که بتواند هرچه زودتر به صف شهدا بپیوندد. بالاخره از تهران تماس میگیرند که کار اعزامش جور شده است. ۸ مرداد اعزام شد و ۱۹ مرداد هم به شهادت رسید.
#شهید_سجاد_باوی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @ramzeamaliyat
💠دوست سجاد که از سوریه خبر شهادتش را به من داد، میگفت پیکر سجاد در عملیات آزادسازی دیرالزور در دست داعشیها باقی مانده است. تا اینکه صبح شنبه ۲۱ مرداد بعد از دو روز بچههای مقاومت با مجوز حملهای که داشتند توانستند منطقه را از دست داعشیها آزاد کنند و پیکر سجاد و دیگر اجساد رزمندگان سوری را به عقب منتقل کنند.
💠فرمانده سجاد میگفت شهید شب قبل از شهادت حالت عجیبی داشت و شاید یک ساعت بیشتر نخوابید. تا صبح بیدار بود و نماز میخواند. خیلی با بچهها شوخی میکرد تا اینکه بعد از نماز صبح عملیات را شروع کردیم.
💠همرزم شهید که خودش مجروح عملیات دیرالزور است برای ما نقل کرد: بچههای مقاومت در آزادسازی منطقه دیرالزور در چند کیلومتری که پیشروی کرده بودند بالای یک تپه در تیررس دشمن قرار میگیرند. وقتی شهید میبیند یکی از بچههای ایرانی و یک سوری در بالای تل مورد اصابت گلولههای دشمن قرار گرفتهاند، طاقت نمیآورد و سریع میرود به آنها کمک میکند که خودش هم مورد اصابت تیر دشمن در قفسه سینهاش قرار میگیرد.
💠این دوست سجاد که الان مجروح است میگوید سجاد در چهار متری من به زمین افتاد. بعد رویش را به طرف من برگرداند و گفت سلام من را به خانوادهام برسان. سپس اشهدش را خواند و شهید شد. هرچه صدایش کردم دیگر جواب من را نداد.
💠داعشیها اجساد رزمندگان ایرانی و سوری که باقی مانده بود جیبهایشان را خالی کرده و تیر خلاص به صورتشان زده بودند. ما آثار تیر خلاص را در صورت سجاد دیدیم.
#شهید_سجاد_باوی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۵۹/۳/۲ کارون ، خوزستان
شهادت : ۱۳۹۶/۵/۱۹ سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f