❣ #سلام_امام_زمانم❣
محبوب غایب از دیده ها سلامـ✋
در حیرتم که عشــ♥️ـق..
از آثار #دیدن است
ما که #تو را ندیده ایم
چگونه این همه عاشقت💖 ﺷﺪﻳﻢ؟؟؟؟؟
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@masjed_gram
1_22898120.mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
[🍃\•⛅️] @masjed_gram
⭕ زائران تا اطلاع بعدی به مرز خسروی مراجعه نکنند/ تردد در دیگر مرزها ادامه دارد
رئیس ستاد اربعین:
🔹مرز خسروی همچنان بسته است
🔹اگر امروز مرز خسروی باز نشود، زائران حاضر در این منطقه از مرز مهران به عراق خواهند رفت
🔹به علت حوادث روزهای اخیر عراق، مراحل عبور از برخی شهرها کند شده است؛ زائران صبوری کنند./نسیم
🔴 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
وقتی شهید مرادخانی شروع بہ ڪاری میڪردن بچہ ها و نوجوونا مثل پروانہ دورش میگشتن،
این مرد بزرگ با رفتار و ڪردار صادقانه اش، با اون چهره آرومش، با لبخندهای ملیحش همہ رو جذب خودش میڪرد.
توی شبای احیا بچہ ها را جمع میکرد و بهشون احکام یاد میداد، ایشون اراده بسیار قوی داشتن و وقتی ڪسی صحبت از نشدن کاری میکرد، خیلی آروم با اون لبخند زیبا میگفت: میشہ، شما #یاعلی بگو، خدا کمکت میکنہ و همین رفتار ایشون، باعث ایجاد اعتماد بہ نفس توی جوونا میشد.
#شهید_محرمعلی_مرادخانی
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطره #امر_به_معروف 🌸👇🏻🌸👇🏻🌸👇🏻
#ریحانه
🔷رفته بودم تپه نورالشهدای غرب تهران که دوتا #شهید_گمنام بالاش دفن هستن بلکه یه حال و هوایی تازه کنم🍃
🔸تو سربالایی، وقتی که پدال گاز رو تا آخر فشار میدادم یه لحظه چشمم افتاد به یه خانوم #بدحجاب با موهای بلوند بلند که از زیر شالِ شُلش ریخته بود بیرون و لبه پلههای مقبره شهدا نشسته بود. یه مرد خوش هیکل هم کنارش بود و یه دختر کوچولوی ۵-۶ ساله هم پهلوش ورجه وورجه میکرد...
《وای خدایا... اینجام ولم نمیکنی؟؟ بابا من نمیتونم امر به معروف کنم!! به چه زبونی بگم؟؟؟》😥
ماشینو بردم آخر محوطه پارک کردم
کسی نبود ... خلوت بود
سوئیچو درآوردم گذاشتم کنار و بیاختیار به روبرو خیره شدم...☹️
《خدایا چیکار کنم از دستت که اگه گیر بدی ول نمیکنی...》😩
یه نگاه انداختم بهشون ...
💭《اگه بخوان مثل پارسال کنار مقبره شهدای کوهسار #کشف_حجاب کنن و عکس بگیرن چی؟!》😰
اضطرابم بیشتر شد⚡️
بدترین چیزی بود که میتونست یادم بیاد!
《حالا اگرم قصدشون همین باشه، من چیکار میتونم بکنم؟؟》😟
دوباره سرمو چرخوندم طرفشون.
دیدم مرده دست انداخته دور گردن زنه و ...
نگاهمو جمع کردم و سرمو گذاشتم رو فرمون:
-《ببین پسر... اگه خدا تو رو توی این موقعیت قرار داده پس حتما تواناییش رو توی وجودت دیده💯 پس نباید بترسی، نبایدم طفره بری》
-《خب تو میگی چی کار کنم؟؟》
- 《برو تذکر لسانی بده... یا نه، زود برو از کانال دانشگاه حجاب #وصیت_شهدا ها رو دانلود کن بده زنه بخونه》👌
نگاهشون کردم دیدم دارن بلند میشن برن.
فوری از تو کانال دانشگاه حجاب شروع کردم #وصیت_شهدا رو سرچ کردم و اونایی که تناسب با حال و زمان داشت ذخیره کردم.
دوباره نگاه کردم... دیدم مرده داره قبر #شهدا رو به زنه نشون میده و زنه با دستی که زیر چونهاش گرفته به سنگ قبرا خیره شده.
به شهدا گفتم:
-《تو رو خدا کمکم کنید》🙏
شیش هفتا عکسنوشته خوباشو دانلود کردم✅
پیاده شدم و با عجله رفتم سمتشون ...
تا بهشون برسم سوار ماشین شده بودن و داشتن روشن میکردن دور بزنن برن ...🚙
ولی با اشاره خواستم صبر کنن✋
وایساد
رفتم سمت مرده باهاش سلام و علیکی کردم و دست دادم.
بهش گفتم:《میشه این چندتا عکس رو بدید خانوم ببینن؟!》
با یه چهره تقریبا مرددی گفت: "عیبی نداره" و گوشی رو ازم گرفت.
گوشی رو گرفت سمت خانومه و خودشم خوند و زد عکس بعدی ...
💢هنوز دو سه ثانیه نشده بود که گفت:
"آقا دست شما درد نکنه! خودم امر به معروفشون کردم... در حال اصلاح شدن هستن انشالله"
و تشکر کرد و گوشی رو پس داد.
ناچار گوشی رو گرفتم و خداحافظی کردیم.
💠 وقتی رفتن، رفتم سر قبر شهدا و گفتم:
《 ممنون که تو اولین تجربم بهم کمک کردید. ممنون که قبل از من نیروی کمکی فرستاده بودید و کارم رو ساده کردید...》😊
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعــــلــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
ما_خودمون_فـرهنگ_داریم🌹
بعد از آموزش های سخت ، پایین ڪوه ڪہ میرسیدیم ، حاج احمد خرما گرفتہ بود دستش ، بہ تڪ تڪ بچہ ها تعارف میڪرد .
وقتی بر میداشتم ، گفتم : " مرسی برادر ! "
گفت : " چی گفتی ؟! " فهمیدم چہ اشتباهی ڪردم ؛ اما دیگر دیر شده بود ! ظرف خرما را داد دست یڪی دیگہ ، گفت : " بخیز ! "
تو اون سرما ، تو برف ، بیست متر سینہ خیز برد . دیگہ توان نداشتم ، ولو شدم . گفت : " باید بری ." ضربہ ای بہ پشتم زد ڪہ ... بعداً بہ حاج احمد گفتم بہ خاطر یڪ ڪلمہ ، برای چی منو زدین ؟!
🌹👈گفت : ما رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون ڪردیم ، ما خودمون فرهنگ داریم ،
زبان داریم . شما نباید نشخوارڪننده ڪلمات اجانب باشید . بہ جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه !" 💯
#شهید_حاج_احمد_متوسلیان
#راوی_سردار_عسڪری
🕊|🌹 @masjed_gram