eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام: بار خدايا! با من به عفوَت رفتار كن، نه به عدلت اَللّهُمَّ احَمِلني عَلى عَفوِكَ و لا تَحمِلْني عَلى عَدِلكَ 📚ميزان الحكمه جلد7 صفحه 470 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
💌 زندگی یعنی... #پیام_معنوی 🌸 🍃🌸 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اعتراف امروز رییس سابق ستاد کل نیروهای مسلح آمریکا در مصاحبه با CNN: من را دارم میبینم. ◀️آدمیرال مایک مالن: من را دارم میبینم. شبیه شرکتی که دارد ورشکسته میشود. و سوال این است که آیا رهبرانی پیدا میشوند که آمریکا را از این سقوط آزاد نجات دهند، قبل از اینکه کشور با فروپاشی مواجه شود. مطرح کردن موضوع توسط ارشدترین نظامی آمریکایی حرف تازه‌ای نیست. نخبگان آمریکا درباره اصل افول (decline) اجماع دارند. نکته جالب مصاحبه مطرح کردن موضوع فروپاشی (collapse) آمریکا است، آن هم توسط فردی که ۵ سال رییس ستاد کل نیروهای مسلح بوده و توسط جورج بوش پسر منصوب شده. 🆘 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰۲ سال بود که وارد شده بود. مدتی به عنوان تیرانداز💥 نمونه انتخاب شده بود. وقتی اعتراض مرا از خطرناک🚨 بودن کارش می شنید می گفت غصه مرا نخور، من به عشق کسی می روم که اگر تیر بخورم می دانم برای بردن من خواهد آمد. 🔰به من می گفت مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز برای من بگیر. خمس مالش💰 را پرداخت کرده بود. قبل از اعزام به خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن🕊 کاملا آماده شده بود. 🔰عباس سخنی از سوریه با من نزد❌ و تنها گفت برای یک ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری💕 از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست💼 بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و را نبینم. 🔰آن شب چند بار تماس گرفت☎️ وقتی متوجه حال من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد🏡 او به من گفت هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام. 🔰پس بعد از شهادت من گریه نکن⛔️ و هر زمان که به یاد من افتادی و دلتنگ شدی💔 به یاد امام حسین(ع) گریه کن. می گفت کسانی که برای دفاع از حریم اهل بیت🕌 به سوریه می روند در حقیقت می روند تا به کشور ما نیاید چرا که هدف اصلی دشمنان است از این رو ما با حضور در سوریه دشمن را در پشت مرزهای سوریه🗺 نگه داشته ایم تا در کشور ما🇮🇷 همچنان ادامه یاید. 🕊|🌹 @masjed_gram
"تا می‌توانید، خودتان باشید!!!" 🔹 خودتان باشید ‌نه فتوکپی و رونوشتِ همدیگر! خودتان را از روی دستِ دیگران ننویسید! باور کنید چیزی که هستید، بهترین حالتی است که می‌توانید باشید! 🔸 بعضی‌ها ساکتشان دلنشین است، بعضی‌ها پرحرفشان؛ بعضی‌ها باچشم و موی سیاه زیبا هستند، بعضی‌ها با چشمان رنگی و موی بلوند؛ بعضی‌ها با شیطنت دل می‌برند، بعضی‌ها با نجابت... ✅ جذابیتِ هرکس منحصر به خودش است. باورکنید رفتار و خصوصیاتِ تقلید شده و مصنوعی، شخصیتتان را خراب می‌کند... 🌸🍃❤️💐🌷💐❤️🍃🌸 💍 @masjed_gram
📌 💢ممکنه بعضیا بخاطر عفت و پوششی که داری تو رو امل بدونن ...😒 ☝️اما بودنی که معنیش؛ دین‌داری و تقوا و عفاف و انسانیته ... این امل بودن عیب نیست، بلکه شرافتی بزرگ و افتخار آفرین برای توئه✅ به انتخاب آفریدگارت افتخار کن👌 📖برگرفته از: «آسیب‌شناسی شخصیت و محبوبیت زن»، ص۳۲۱ مؤلف: محمدرضا کوهی قرارگـــاه‌فرهـــنــــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
📢مراقب باشید جهنمی نشوید . 🌸👇باهم ببینیم : ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🌴آیات 18-17-16-15 سوره معارج🌴 🕋 كَلَّا إِنَّها لَظى‌ «15»  🕋 نَزَّاعَةً لِلشَّوى‌ «16» 🕋 تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» 🕋 وَ جَمَعَ فَأَوْعى‌ «18 📣 همانا آتش جهنم شعله‌ور است كه پوست بدن را به شدّت جدا مى‌كند . 📛⛔️ و هر كس را که به حق پشت كرده و روى برتافته، فرامى‌خواند . 📛⛔️ و نيز كسى كه مال جمع كرده و ذخيره ساخته است . ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🔔🔔 طبق این آیات، عوامل جهنمی شدن، ۴ چیز است : 🔶 ۱- پشت کردن به حق 🔶۲- تنفر قلبی نسبت به حق 🔶 ۳- ثروت اندوزی 🔶 ۴- بخل و به دیگران ندادن قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_یکم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ ــ من جایی بودم که نمیتونستم براتون توضیح بدم،برا
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ روز ها می گذشت و سمانه دوباره سرگرم درس هایش شده بود،روز هایی که دانشگاه داشت ،آقا محمود یا محسن او را به دانشگاه می رسوندند،اما بعضی اوقات تنهایی بیرون می رفت،با اینکه مادرش اعتراض می کرد اما او نمی توانست تا آخر عمرش با پدر یا برادرش بیرون برود،در این مدت اصلا به خانه ی خاله اش نرفت و حتی وقتی که صغری تماس می گرفت که خودش و کمیل به دنبالش می آیند تا به دانشگاه بروند،با بهانه های مختلف آن ها را همراهی نمی کرد،تمام سعیش را می کرد تا با کمیل روبه رو نشود. از ماشین پیاده شد. ــ خداحافظ داداش ــ بسلامت عزیزم،سمانه من شب نمیتونم بیام دنبالت به بابایی بگو بیاد ــ خودم میام ــ شبه ،خطرناکه اصلا خودم به بابایی میگم ــ اِ داداش این چه کاریه ،باشه خودم میگم ــ میگی دیگه سمانه؟ ــ چشم میخواز اصلا الان جلو خودت زنگ بزنم محسن خندید و گفت: ــ نمیخواد برو ــ خداحافظ ــ بسلامت عزیزم سمانه سریع به سمت دانشگاه رفت،امروز دوتا کلاس داشت ،وارد کلاس شد،روی صندلی آخر کنار پنجره نشست،استاد وارد کلاس شد و شروع به تدریس کرد،سمانه بی حوصله نگاهی به استاد انداخت ،امروز صغری نیامده بود،اگر بود الان کلی دلقک بازی در می آورد تا او را نخنداند دست بردار نبود. با صدای برخورد قطرات باران به پنجره نگاهش را به بیرون دوخت،زمین و درخت ها کم کم خیس می شدند،دوست داشت الان در این هوا زیر نم نم باران قدم می زد، اما نمی توانست بیخیال دو کلاس شود،ان چند روزی که نبود،را باید جبران می کرد. دو کلاس پشت سرهم بدون وقت استراحتی برگزار شدند و همین باعث خستگی او شده بود،تمام کلاس یک چشمش به استاد و چشم دیگری اش به ساعت دوخته شد،عقربه های ساعت که آرام تر از همیشه حرکت می کردند،بلاخره دوساعت کلاس را طی کردند و با خسته نباشید استاد سمانه نفس راحتی کشید و سریع دفترچه ای که چیزی در آن یاداشت نکرده بود را در کیفش گذاشت و از کلاس بیرون رفت ،از پله ها تند تند پایین می آمد ،در دل دعا می کرد که باران بند نیامده باشد تا بتواند کمی قدم بزند. از ساختمان دانشگاه که خارج شد ،با افسوس به حیاط خیس دانشگاه خیره شد ،باران بند آمده بود. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_دوم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ روز ها می گذشت و سمانه دوباره سرگرم درس هایش شده
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ می خواست با پدرش تماسی بگیرید تا به دنبالش بیاید اما بوی خاک باران خورده مشامش را پر کرد ناخوداگاه نفس عمیقی کشید،بوی باران و خاک و درخت های خیس لبخندی بر لبانش نشاندند،گوشی اش را داخل کیفش گذاشت و تصمیم گرفت که کمی قدم بزند،هوا تاریک شده بود،دانشگاه هم خلوت بود و چند دانشجو در محوطه بودند،آرام قدم می زد ،از دانشگاه خارج شد ،اتوبوس سر ایستگاه ایستاده بود میخواست به قدم هایش سرعت ببخشد، اما بوی باران و هوای سرد و زمین خیس او را وسوسه کرد که تا قدمی بزند. به اتوبوسی که هر لحظه از او دور می شود نگاه می کرد،خیابان خلوت بود،روی پیاده رو آرام آرام قدم می زد،قسمت هایی از پیاده رو آبی جمع شده بود،با پا به آب ها ضربه می زد و آرام میخندید، دلش برا بچگی اش تنگ شده بود و این خیابان خلوت و تنهایی بهترین فرصتی بود برای مرور خاطرات و کمی بچه بازی. باد ملایمی می وزید و هوا سردتر شده بود،پالتو و چادرش را محکم تر دور خودش پیچاند،نیم ساعتی را به پیاده روی گذرانده بود،هر چه بیشتر می رفت کوچه ها خلوت و تاریکتر بودند و ترسی را برجانش می انداختند،هر از گاهی ماشینی از کنارش عبور می کرد که از ترس لرزی بر تنش می نشست،نمی دانست این موقعیت ترسناک بود یا به خاطر اتفاقات اخیر خیلی حساس شده بود،صدای ماشینی که آرام آرام به دنبال او می آمد استرس بدی را برایش به وجود آورده بود،به قدم هایش سرعت بخشید که ماشین هم کمی سرعتش را بیشتر کرد،دیگر مطمئن شد که این ماشین به دنبال او است،می دانست چند پسر مزاحم هستند ،نمیخواست با آن ها درگیر شود،برای همین سرش را پایین انداخت و بدون حرفی به سمت نزدیکترین ایستگاه اتوبوسی که در این شرایط خالی بود رفت،تا شاید این ماشین بیخیالش شود. با رسیدن به ایستگاه ماشین باز به دنبال او آمد،انگار اصلا قصد بیخیال شدن را نداشتند. به ایستگاه اتوبوس رسید ،اما نمی توانست ریسک کند و انجا تنها بماند ،پس به مسیرش ادامه داد،دستانش از ترسو اضطراب میلرزیدند، با نزدیکی ماشین به او ناخوداگاه شروع به دویدن کرد،صدای باز شدن در ماشین و دویدن شخصی به دنبال او را شنید و همین باعث شد با سرعت بیشتری به دویدن ادامه بدهد. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام: شرط الفت، ترك تكلّف است شَرطُ الاُلفَةِ تَركُ الكُلفَةِ 📚المواعظ العدديّة صفحه 57 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
📥 سوال: آیا مسح هر دو پا را _ بدون عذر _ می توان با یک دست انجام داد؟ 📤 پاسخ: ✍ آیت الله خامنه ای: اشکالی ندارد، هر چند احتیاط مستحب آن است که مسح پای راست با دست راست و پای چپ با دست چپ کشیده شود. ✍ آیت الله مکارم: احتیاط واجب آن است که پای راست با دست راست و پای چپ با دست چپ مسح شود. ✍ آیت الله سیستانی: اشکال ندارد. ✍ آیت الله شبیری زنجانی: اشکال ندارد. ✍ آیت الله فاضل لنکرانی: احتیاط آن است که (درحال اختیار) مسح پای راست باید به ترتیب، با دست راست باشد و مسح پای چپ با دست چپ باشد. 📚 منابع: [1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: FWRSB1oaaI. [2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9509260084. [3]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله سیستانی، کد استفتاء: 656020. [4]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله شبیری زنجانی، شماره سوال: 45400. [5]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی، کد رهگیری: 9611559. ✨ ✨✨ @masjed_gram
🔴 مردم شهرها و روستای حاشیه دز و کارون، کرخه تحت هیچ شرایطی، تاکید می‌کنیم تحت هیچ شرایطی به کنار رودخانه نروید 💥 @masjed_gram
🔴نگرانی از تلفات جانی در مناطق سیل زده خوزستان وجود دارد 🔸 نماینده اهواز، باوی، حمیدیه و کارون در مجلس شورای اسلامی، امکانات هلال احمر خوزستان را برای امدادرسانی به مناطق سیل زده ناکافی دانست و گفت: نگرانی از بابت تلفات جانی در مناطق در معرض سیلاب در استان وجود دارد. 💥 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🔰سوریه که بود، حتما با من تماس☎️ داشت. حتی سری اولی که مجروح💔 شده بود و من از این موضوع کاملا بودم، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر برخــورد میکرد کــه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊 🔰در واقع خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست که در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود. وقتی هم که مــن از خبــر دار شــدم، گفت: هراتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است که الان درحال صحبت با من هستی😍 🔰هر بار میشد با واسطه خبردار می شدم؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥 و این باری که شد بار چهارم رفتنش بود! واقعا هرباری که میرفت، دلتنگیها💔 بیشتر میشد. خصوصا سری که این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود؛ طوری که دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد. 🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها کنار بیایی اما برایمان نداشــت🚫 🔰واقعــا راه، بــود. آقــا جــواد همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد، میگفت: "الگــوی شــما بایــد (س) باشد. سختیهای شــما کجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س کجــا." واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما کجا و خستگی خانم کجا⁉️ 🔰اما هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت. پدرش که بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود. حتی زمان بودن پیکر هم فکر میکرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔 🔰خود پدرش قبل رفتن، اول قصه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای توضیــح داد. آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت: "مامان حضرت رقیه س هم مثل من ⁉️"😭😭 🕊|🌹 @masjed_gram
💠اختلاف فرهنگی ❌ بارها شده که وقتی دو نفر تصمیم به ازدواج میگیرن و اختلاف خانوادگی و فرهنگی دارن،با مخالفت خانواده ها مواجه میشن.و در جواب میگن : مگه میخوام با خانواده اش ازدواج کنم!!!! فرزندان عصاره ی تربیتی خانواده هستند و اختلاف فرهنگی حتما روی آنها تاثیر خواهد داشت. اختلاف فرهنگی رو با اختلاف طبقاتی اشتباه نگیرید... 🌸🌿💐🌿🌸🌿💐🌿🌸 💍 @masjed_gram
💌 خانه‌داری، نیازمند پیچیده‌ترین دانش‌ها #پیام_معنوی #خانه_داری(۱) 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🔹 #پوستر 🔸طرح شهادت امام موسی کاظم ع ◾️شهادت مظلومانه امام کاظم علیه السلام را به تمامی شما عزیزان تسلیت عرض مینمایم #امام_کاظم ◾️ ▪️◾️ @masjed_gram
باز درکارم گره افتاده ومادر گفت که حل مشکل روضه ی موسی بن جعفر میشود #پروفایل #امام_کاظم ◾️ ▪️◾️ @masjed_gram
1_57358063.mp3
3.19M
🎵 از تو نمانده غیر از عبایی در کنج زندان وای از تن نحیف و امان از این چشم گریان 🎧 حاج میثم مطیعی ◾️ ▪️◾️ @masjed_gram
⚠️دقت کردید خیلی از خانم‌هایی که قبلا متوسطی داشتن الان که می‌بینیمشون خیلی بدحجابن!! و حتی خیلی از خانم‌هایی که قبلا بودن الان دیگه چادری نیستن❗️😟 💬فکر می‌کنید علتش چیه⁉️ 🔻 برای فریب آدم‌ها از ترفندی به اسم؛ استفاده می‌کنه👇 ♻️حتما می‌دونید که فطرتا برای آدمای پاک و سالم خوشایند نیست و در صورت ارتکاب به اون دچار میشن ... ☝️شیطان که از وجود چنین روحیه‌ای در درون انسان‌ها خبر داره، برای این که بتونه فریبشون بده و اونها رو گرفتار گناه کنه، قدم به قدم و آروم آروم روشون تأثیر میزاره ... 👈مثلا برای اغفال خانم‌های ، اول استفاده از حجاب برتر( ) رو براشون خیلی سخت و عذاب‌آور جلوه میده ! و بعدم به شکل‌های مختلف و رفتار و کردار غیرعفیفانه رو در نظرشون و عواقب گناه رو سبک و ناچیز نشون میده ... تا بالأخره ترس از عواقب و عذاب گناه در درون فرد از بین بره و انجام گناه دیگه براش بشه💥 ✅بنابراین خانم‌ها هر چقدر بیشتر مراقب و شون باشن و حجاب‌شون رو بهتر و بیشتر رعایت کنن خطر بر اونها میشه💯 📖برگرفته از: «آسیب‌شناسی شخصیت و محبوبیت زن»، ص۳۰۷ مؤلف: محمدرضا کوهی ؟ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
•• خـدایـا به مـا همّـتـے فـرمـا ٺـا همّـټ شـۅیـم، چـرا ڪـہ ، همّـٺ ڪـرد ټـا هـمّـټ شـد .. 12فروردین سالروز ولادت 🕊 🌹🕊 @masjed_gram
🌺 سبک زندگی قرآنی 🌺 🍂 نمازِ خوب بخوانید . 🍂 ☺️👇 باهم ببینیم : 🌴 آیه 45 سوره عنکبوت 🌴 🕋 اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ✅ آنچه را از کتاب آسمانى به تو وحى شده تلاوت کن، ✅ و نماز را بر پا دار، که نماز انسان را از زشتى ها و گناه باز مى دارد و یاد خدا بزرگ تر است . ✅ و خداوند مى داند شما چه کارهائى انجام مى دهید! ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ 🌺🌺 نقش اصلاحى نماز در فرد و جامعه حدسى و پيشنهادى نيست، بلكه قطعى است. «اِنّ الصّلاة» (البته به شرطی که واقعا نماز باشد!) 🌸🌸 اگر نمازِ انسان، او را از فحشا و منكر باز نداشت، بايد در قبولى نماز خود شك كند . 💐💐 امام صادق عليه السلام فرمود : هر كسى دوست دارد قبولى يا ردّ نمازش را بداند، ببيند نمازش او را از فحشا و منكر باز داشته است يا نه . 🌷🌷 سپس امام عليه السلام فرمود : "فبقدر ما منعته قبلت منه" به اندازه اى كه نماز، انسان را از منكرات باز مى دارد، به همان اندازه قبول مى شود . قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_سوم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ می خواست با پدرش تماسی بگیرید تا به دنبالش بیاید
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ آنقدر دویده بود که نفس کشیدن برایش سخت شده بود،نفس نفس می زد ،گلویش میسوخت،پاهایش درد می کرد اما آن مرد خیلی ریلکس پشت سرش می امد و همین آرامش او را بیشتر به وحشت می انداخت. الان دیگر مطمئن شده بود که یک مزاحمت ساده نبود،کم کم یاد حرف های کمیل افتاد،سریع گوشی اش را درآورد ،و بدون نگاه به تماس های بی پاسخش در حالی که می دوید شماره را گرفت. ** کمیل در جلسه مهمی بود،با ماژیک روی تخته چیزهایی را یادداشت می کرد و بلافاصله توضیحاتی را در مورد آن ها می داد،این پرونده و عملیاتی که در پیش داشتند آنقدر مهم و حساس بود،که همه جدی به صحبت ها و توضیحات کمیل گوش سپرده بودند. صفحه ی گوشی کمیل روشن شد اما کمیل بدون هیچ توجه ای یه توضیحاتش ادامه داد،احساس بدی داشت اما بی توجه به احساسش صلواتی زیر لب فرستاد و ادامه داد. چرخید و از میز برگه ای برداشت تا نشان دهد که چشمش به اسم روی صفحه افتاد،با دیدن اسم سمانه ناخوداگاه نگاهش به ساعت که عقربه ها ساعت۱۰را نشان می داد خیره شد،ناخوداگاه ترسی بر دلش نشست ،عذرخواهی کرد و سریع دکمه سبز را لمس کرد و گوشی را بروی گوشش گذاشت. ــ الو جوابی جز نفس زدن نشنید،با شنیدن صداها متوجه شد که در حال دویدن هست . از جمع فاصله گرفت و ارام گفت: ــ الو سمانه خانم جوابی نشنید اینبار با نگرانی و صدایی بلند تر او را صدازد اما با هم جوابی نشنید. میخواست دوباره صدایش بزند اما با شنیدن صدای مردانه ای که گفت: ــ گرفتمت و جیغ بلند سمانه که با التماس صدایش می کرد قلبش فشرده شد: ــ کــــمــــیـــل کمیل با صدای بلندی سمانه را صدا می کرد: ــ سمانه خانم،سمانه باتوم جواب بده الو همه با تعجب به کمیل خیره شده بودند،امیرعلی سریع به طرفش امد و گفت: ــچی شده کیل با داد گفت: ــ سریع رد تماسو بزن سریع امیرعلی سریع به طرف لپ تاپش رفت ،کمیل دوباره گوشی را به گوشش نزدیک کرد ،غیر صداهاس جیغ سمانه چیز دیگری نمی شنید،دیگرتسلطی بر خودش نداشت،سریع کتش را برداشت و به طرف ماشین دوید و خطاب به امیرعلی فریاد زد: ــ چی شد؟ امیرعلی سریع به سمتش دوید و کنارش روی صندلی نشست . ــ حرکت کن پیداش کردم کمیل پایش را تا جایی که میتوانست روی گاز فشار داد مه ماشین با صدای بدی از جایش کنده شد. کمیل عصبی مشتی بر فرمون زد و داد زد: ــ دختره ی احمق این وقت شب کجارفته؟ ــ آروم باش کمیل ــ چطور آروم باشم،چطور؟؟ فریادهای خشمگین کمیل، اتاقک کوچک ماشین را بلرزه انزاخته بود،بارش باران اوضاع جاده ها را خراب تر کرده بود،کمیل با دیدن هوا و یادآوری جیغ های سمانه قلبش فشرده شد و خشم تمام وجودش را به آتش کشاند. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram