شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
●●● ●● ● ☘بسم رب شهداوصدیقین☘ #قسمت_هشتم سه نصف شب🌙 -۹۴/۱۰/۲۱ بچه ها همه شان جمع بودند. سیدفرشید
●●●
●●
●
🌸بسم رب الشهدا وصدیقین🌸
#قسمت_نهم
نزدیک منطقه خان طومان
گردان مرتضی کریمی به خط شدکه اول راه بیفتد.حاج مهدی باصدای بلندحرف میزدو دستورمیداد:
- مرتضی کریمی!گردانت را برداروبزن به خط!
نیروهای مرتضی می بایست یکی یکی،ازپشت دیوار آجری نصف ونیمه ای که معلوم بود، ازاصابت توپ وتیر،به این حال و وضع افتاده،میپریدندو وارد دشت میشدند.🌿🌾
دشتی وسیع که ازانبوع درخت های کاج و زیتون پربود. 🌲
هدف،گرفتن تمه ای بودکه عرب ها به آن《تَل》می گفتند.
بعدازگرفتن تل،چندتاخانه،هدف بعدی بچه هابود. سوز سرمای دم صبح🌫،به صورتشان سیلی میزدوهمه منتظر بالا آمدن آفتاب بی رمق دی ماه بودند.🌥
مرتضی کریمی بلندفرمان داد:
-بچه ها لبیک یازینب، یاعلی، حرکت!✊✌️
حاج مهدی کنار دیوار ایستاده بودو یکی یکی بچه هارا وارد خط میکرد.
مجید نفر دوم یاسوم بودکه میخواست وارد خط شود.
تاچشم حاج مهدی به مجید افتاد،خونش به جوش آمد:😡😡
-مجید!تواینجا چه غلطی میکنی😳😡؟کی تورو اینجا اورده، بروعقب،برو نبینمت،تابفرستمت عقب.😒😡
#ادامه_دارد....
#کتاب_مجید_بربری
#شهید_مجید_قربانخانی
@majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_هشتم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق ا
#دقایقۍبااو🌹
#شهیدمجیدقربانخانی
#قسمت_نهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#ادامه_دارد...
─━✿❀✿♠️✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
891625216_-210521.mp3
8.49M
🍂🥀🍂🥀
🥀🍂🥀
🍂🥀
🥀
#آن_سوی_مرگ
#قسمت_نهم
⭕️تجربه ای از جهان پس از مرگ ⭕️
#پیشنهاد_دانلود👌
─━✿❀✿♣️✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_هشتم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق ا
#دقایقۍبااو🌹
#شهیدمجیدقربانخانی
#قسمت_نهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#ادامه_دارد...
─━✿❀✿🌸✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
#هوالعشق❤️
#قسمت_نهم
حاج خانوم : خب دخترای گلم از خودتون بگید
فاطی: اوووم چی بگم حاج خانوم😊 من و فائزه السادات باهم دوستیم من و آقا علی که داداش فائزس الان تقریبا یک سالی هست که عقد کردیم و نامزدیم. برای ارتحال امام اومده بودیم قم که اینجوری شد و از کاروان جدا شدیم و اقاجواد کمکمون کردن و بعدشم علی جان رو جمکران دیدیم.
حاج خانوم : فائزه جان مادر تو چرا این قدر کم حرفی😳 حاج اقا که میگفت امروز حسابی با جواد دعوا کردی و حسابی زبون ریختی😄
خاک تو سرم😱 این حاجیم که زن زلیله همه چیزو به حاج خانوم گفته😁 شرفم افتاد کف پام رفت 😔 سرمو از حجالت پایین انداختم
فاطی: نه حاج خانوم این کم حرف نیست الانم نمیدونم چیشده بچه عاقلی شده😂 من و فائزه متولد ۷۶ دوتایی من رشته علوم انسانی فائزه هم عکاسی 📷 البته فائزه چندیالیه توی یه نشریه نوجوان مشغوله و خبرنگاره😉
حاج خانوم : فائزه جان شما نامزد داری ؟
بالاخره دهن باز کردم 😐
_نه حاج خانوم
حاج خانوم : جواد منم تنهاست😉ان شالله همه جوونا عاقبت به خیربشن
تا شب خونه سید اینا بودیم و وقتی که عزم رفتن کردیم مگه گذاشتن ما بلند شدم😱 الا و بلا که باید شب اینجا بمونید😜 منم که تو دلم قند آب میکردن کیلو کیلو😍بالاخره قرار شد شب اونجا بمونیم 😉به پیشنهاد حاج خانوم آقاسید قرار شد مارو ببره یکم بگردونه تو شهر😊
از حاجی جون و حاج خانوم خدافظی کردیم و سوار ماشین سید شدیم.
سید: خب بنظرتون کجا بریم؟🙄
علی: بابا ما که جایی رو نمیشناسیم خودت برو یه جا😑
سید: اخه گیج شدم نمیدونم کجا بریم.😢 خانوما شما نظری ن دارید؟
فاطی: نه هرجا بهتر میدونید بریم
_من تعریف بوستان علوی رو خیلی شنیدم 🤓 میشه بریم اونجا
سید: عه اره اصلا حواسم به اونجا نبود😜 بریم
یه بسم الله و گفت راه افتاد و من به این فکر میکردم که چقدر صداش قشنگه.... و چقدر شبیه صدای خواننده محبوبم حامد زمانی...چند دقیقه ای هنوز نگذشته بود که ظبط ماشین رو روشن کرد... بابا طلبه ام که هست پس احتمالا الان باید یا سخنرانی حاج اقا پناهیان گوش بدیم یا مداحی آهنگران😒
این آخرین قدم برای دیدنت....این آخرین پله واسه رسیدنت....
_آخ جوووون فاطی حامد زمانیه😍
علی با تاسف و خنده سرشو تکون داد 😃
فاطیم شروع کرد به خندیدن😂
سید آینه ماشینو روی چشمام تنظیم کرد و گفت : شماهم حامد زمانی گوش میدید؟🙂
_گوش میدم؟؟؟ طرفدارشم شدیدددد😍
سید: منم همینجور پس همسنگر در اومدیم🤔
وقتی دوباره خواست آینه رو به حالت اول برگردونه آستین پیراهنش رفت کنار و تسبیح آبیش معلوم شد😍 خدای منم اونم نحن صامدونیه😊
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#نویسنده_خانم_فائزه_وحی
📲 @Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_هشتم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق ا
#داداش_مجید❤️
#شهیدمجیدقربانخانی 🌹
#قسمت_نهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#ادامه_دارد...
─━✿❀✿🌸✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#زندگینامه📚 #داداش_مجید♥️ #قسمت_هشتم 🌱 سفر کربلا✨💛 #شهید_مجید_قربانخانی🌹 ─━✿❀✿♠✿❀✿─━ @Majid_ghorba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زندگینامه📚
#داداش_مجید♥️
#قسمت_نهم🌱
سفر کربلا [۲]✨💛
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
─━✿❀✿♠✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#داداش_مجید🦋 #قسمت_هشتم☔️ °|• عشق به امام حسین[ع] •|° عاشق امام حسین و عزاداری برای واقعه ی عاشورا
#داداش_مجید🦋
#قسمت_نهم🌸
°|• سفر کربلا •|°
سال۹۳ برای اولین بار به نیت پیاده روی اربعین به کربلا رفت🏴
اما فرق مجیدی که پا به مسیر این سفر گذاشت با مجید بعد از آن، از زمین تا آسمان بود.✨
وقتی برگشت زن عمویش پرسید:
مجید راستش رو بگو ببینم از امام حسین چی خواستی؟🤔
همه فکر میکردند مجید پر شروشور یا مال دنیا خواسته یا یک همسر خوب؛😉
اما وقتی مجید گفت:
از امام حسین خواستم آدمم کنه و آدم بشم...🙂🍃
همه انگشت به دهان ماندند.
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
─━✿❀✿🌻✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق
#قسمت_نهم
😍علمــــــــدارعشـــــق
میخاستم ok بزنم که یاد حرف آقاجون افتادم
: نرگس جان بابا طوری انتخاب واحد کن که تو همین شهر خودمون بمونی
دور از فرزند اونم ۴ سال خیلی سخته که تو طاقت منو مادرت نیست
- چشم آقاجون
نمیخام درس خوندن و پیشرفتم موجب آشفتگی پدر و مادرم بشه
برای همین ۵۰ تا رشته دیگه انتخاب کردم
همه رشته های بعداز شماره ۲ تا ۵۰ مهندسی های بود شاید با رابطه ۱۰۰۰ تو دولتی صددرصد بری
با اطمینان سایت سنجش بستم
کارم شده بود گریه 😭😭😭
همش میترسیدم دوتا اولی قبول نشم
خیلی آشفته و پریشان بود
دوهفته الی سه هفته طول میکشه
نتیجه انتخاب رشته بیاید
خیلی ناراحت بودم
آقاجون وقتی علت نگرانی و پریشانی منو فهمید
گفت : باباجان توکل به خدا
مطمئنم هرچی خیر باشه همون میشه
با صدای لرزانی گفتم بله درسته
آقاجون : خانم
زینب سادات
مامان : بله حاجی
آقاجون : زنگ بزن به محمد آقا بگو برای ما ۵ تا بلیط هواپیما ✈️ برای شیراز بگیره
مادر: ۵ تا ؟
آقاجون: بله ما چهارنفر با سیدمحسن
مامان : چشم همین الان
یه ساعت بعد نرجس از حوزه علمیه اومد
آقاجون: نرجس بابا
نرجس : بله آقاجون
آقاجون: به سیدمحسن بگو حاضر باشه
فردا پنج نفری میریم مسافرت
تا خواهرت یه ذره آروم بشه
نرجس: آقاجون ما نمیتونیم بیایم
آقاجون : چرا بابا
نرجس : منو آقاسید از فردا امتحانای میان ترم حوزه مون شروع میشه
آثاجون : باشه پس برو پایین بمون خونه محمدداداش
رفت و آمدتم یا به رقیه سادات یا به خود بردارت میگی
نرجس : چشم آقاجون
من و نرجس رفتیم تو اتاقمون
یه چمدون 🎒 از بالای کمدمون برداشتم
همه لباسام با نظم چیدم توش
تارسید به چادر
از داخل کمدم یه چادر لبنانی برداشتم
میخاستم بذارمش داخل چمدون که یه لحظه پیشمان شدم
نشستم کنار چمدون روی تخت
چادر آوردم بالا بهش گفتم
- من خیلی دوست دارم
اما چرا عاشقت نمیشم
تا عاشقانه سرت کنم
از نظرمن تو با همه چیز متفاوفتی
پس باید عاشقت شد
بعداز استفاده کرد
دوست دارم اونقدر عاشقت بشم که تو سخترین شرایط هم کنارت نذارم
چادرم تا کردم و گذاشتم داخل چمدون
بعد زیپش بستم با کمک نرجس دونفری چمدون 🎒 بلند کردیم گذاشتیم گوشه ای از اتاق
نویسنده بانـــــــــــو ً.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#حوالیِاو♥️ #قسمت_هشتم🌱 #شهید_مجید_قربانخانی🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق
#حوالیِاو♥️
#قسمت_نهم🌱
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#زندگینامه
❅-----❅-----❅-----❅-----❅
@majid_ghorbankhani_313