لات هم باشی او بخواهد
کربلایی خواهی شد.. .
فاصله حسینی شدن.. .
یک نقطه هست
حُریّت!! .
یا.. .
.
خلاصه ای از داستان زندگی مجید:
مجید هیچ وقت #اهل نماز و روزه و دعا نبود، اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت میخواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند،
خودش همیشه میگفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شدهام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
وقتی که به هردری زد ک بره سوریه فدایی خانم زینب (س) بشه و رفت اونجا.. .
شب آخر در سوریه جورابهای همرزمانش را میشسته،
همرزمش به مجید گفته: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که #خالکوبی روی دستت است..
مجید میگوید: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشود و یا اینکه پاک میشود.
و فردای آن روز داش مجید محله یافت آباد برای همیشه رفت.
یک تیر به بازوی سمت چپش می خورد، دستش را پاره کرده و سه تا از تکفیریها را میکشد، سه یا چهار تیر به سینه و #پهلویش میخورد و شهید میشود
محل شهادتش 21دی ماه 1394
جنوب حلب، #خان_طومان، باغ زیتون است.
🌹🌹🌹🌹
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
●●●● ●●● ●● ● 🥀بسم رب الشہدا وصدیقین🥀 #قسمت_چهارم _حسین!این انگشتر شرف الشمس،بدجوری چشمم رو گرفته
●●●●
●●●
●●
●
🌿بسم رب الشهدا و صدیقین🌿
#قسمت_پنجم
- چاکرتم عموجون!بفرما.☺️
- مجید! داریم به عملیات نزدیک میشیم، ترسیدی؟
- نه عموسعید!ترس چی! داش مجید و ترس؟!😉
- مجید جون! عجیب امشب ساکتی،من مجید به این آرومی رو تا حالا ندیدم. نمیدونم چرا،چه خبر شده که داداش مجید ما رو آروم کرده؟
- نه عمو سعید،چیزی نیست. خیالتون راحت.
مجید این را گفت و ادامه داد:
- راستی حاجی!نمیدونم با این دردسری که برا خودم درست کردم، چیکار کنم؟😔
عمو سعید یک آن جا خورد،پرسید:
- چی داری میگی؟دردسر چی؟😳
مجید به جای جواب ،آستینش رو بالا زد. روی دستش #خالکوبی عجیبی بود.
عموسعید تا به حال ندیده بود.
شنیده بود بین بچه ها، کسی هست که خالکوبی داره،اما فکرش رو هم نمیکرد اون آدم ،مجید باحال و #بامرام باشه.
-هیچی مجید جون،کاری نمیخواد بکنی!
- نمیدونم چیکار کنم. آبروم رو برده.😔
- ناراحت نباش ، خداوند توبه پذیره ،خدا میبخشه،اگه نبخشیده بود که اینجا نبودی،مدافع حرم نمیشدی.💔
قدر جایی رو که هستی بدون. اصلا فکر این رو که خداتورو نبخشیده ،نکن.
چرا انقدر خودت رو اذیت میکنی؟!
#ادامه_دارد....
#کتاب_مجید_بربری
#شهید_مجید_قربانخانی
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_هشتم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق ا
#دقایقۍبااو🌹
#شهیدمجیدقربانخانی
#قسمت_نهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#ادامه_دارد...
─━✿❀✿♠️✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_هشتم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق ا
#دقایقۍبااو🌹
#شهیدمجیدقربانخانی
#قسمت_نهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#ادامه_دارد...
─━✿❀✿🌸✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
#داداش_مجید❤️
#مجیدبربری
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
پسر شر و شوری بود
#چاقو همیشه تو جیبش بود🔪
وقتی میخوابید چاقو رو میزاشت بالاسرش
تو #رفاقت خیلی #بامعرفت بود💫
دست به خیرشم خوب بود🌹
به #مجیدبربری معروف بود
چون دایی هاش نونوایی داشتن و مجید اونجا وایمیستاد و اگر کسی وضع مالی خوبی نداشت نون رو بهشون مجانی میداد و آخرشب خودش پول نون هارو حساب میکرد😊
قهوه خونه داشت☕️
از خالکوبی خوشش اومده بودو دستش رو #خالکوبی کرده بود
رفته بود #کربلا❤️
تو راه کربلاهم تخمه میشکوندن و بگو و بخند راه انداخته بودن...
وقتی رسید کربلا و چشمش به #گنبدآقا افتاد به کل تغییر کرد...🙃
همش تو کربلا گریه میکرد😭،حالش عجیب تغییر کرده بود و دوستاش تعجب کرده بودن از این کاراش🙄😦
وقتی از کربلا برگشت...
گفت: از امام حسین خواستم #آدمم کنه :)
نمیبردنش سوریه چون مادر و پدرش راضی نبودن
قسم داد به #پهلویحضرتزهرا تابردنش💔 :)
به چند ماه نرسید که رفت سوریه...
تو #سوریه شب آخر یکی موقع وضو #خالکوبی های #مجید رو دید، بهش گفت:
مجید حیف تو نیست این #خالکوبی هارو زدی رو دستت😕
داداش مجیدم گفت:
این #خالکوبی ها فردا یا پاک میشه یا خاک میشه🙂🙃
فرداش بود که #داداشمجید #شهید شد...🕊:)
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#دقایقۍبااو🌹 #شهیدمجیدقربانخانی #قسمت_هشتم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق ا
#داداش_مجید❤️
#شهیدمجیدقربانخانی 🌹
#قسمت_نهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#ادامه_دارد...
─━✿❀✿🌸✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
#داداش_مجید❤️
#مجیدبربری
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
پسر شر و شوری بود
#چاقو همیشه تو جیبش بود🔪
وقتی میخوابید چاقو رو میزاشت بالاسرش
تو #رفاقت خیلی #بامعرفت بود💫
دست به خیرشم خوب بود🌹
به #مجیدبربری معروف بود
چون دایی هاش نونوایی داشتن و مجید اونجا وایمیستاد و اگر کسی وضع مالی خوبی نداشت نون رو بهشون مجانی میداد و آخرشب خودش پول نون هارو حساب میکرد😊
قهوه خونه داشت☕️
از خالکوبی خوشش اومده بودو دستش رو #خالکوبی کرده بود
رفته بود #کربلا❤️
تو راه کربلاهم تخمه میشکوندن و بگو و بخند راه انداخته بودن...
وقتی رسید کربلا و چشمش به #گنبدآقا افتاد به کل تغییر کرد...🙃
همش تو کربلا گریه میکرد😭،حالش عجیب تغییر کرده بود و دوستاش تعجب کرده بودن از این کاراش🙄😦
وقتی از کربلا برگشت...
گفت: از امام حسین خواستم #آدمم کنه :)
نمیبردنش سوریه چون مادر و پدرش راضی نبودن
قسم داد به #پهلویحضرتزهرا تابردنش💔 :)
به چند ماه نرسید که رفت سوریه...
تو #سوریه شب آخر یکی موقع وضو #خالکوبی های #مجید رو دید، بهش گفت:
مجید حیف تو نیست این #خالکوبی هارو زدی رو دستت😕
داداش مجیدم گفت:
این #خالکوبی ها فردا یا پاک میشه یا خاک میشه🙂🙃
فرداش بود که #داداشمجید #شهید شد...🕊:)
#شهیدمجیدقربانخانی🌹
─━✿❀✿♣✿❀✿─━
@Majid_ghorbankhani_313
هدایت شده از کتاب سالم
کتاب " #مجید_بربری "
زندگی داستانی #حر_مدافعان_حرم
🍂 بخش اول زندگی مجید، بخش تاریک و خاکستری آن است. او در #یافت_آباد تهران قهوه خانه دار بوده، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند. از #درگیری و #دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار #قلیان های قهوه خانه اش و...
🌱 اما بخش دوم زندگی او، #عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و #مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه #تک_پسر خانواده است و قرار نیست که به سوریه اعزام شود، ولی عنایت بی بی او را به #سوریه می کشاند و می شود مدافع حرم.
🌴 مجید قصه ما گرچه ناراحت #خالکوبی های بر بازوهای خویش است، اما سرنوشتش این طور می شود تا در #خانطومان از بدنش هیچی برنگردد تا نه نشانی از خودش باشد نه خالکوبی هایش.
قصه مجید بربری، قصه ای از جنس #شاهرخ_ضرغام حر انقلاب است.
#سیره_شهدا
قیمت: ۱۴۰۰۰ تومان
آیدی مشاوره و سفارش👇
@mosafer_1979
💠 با ما برای ترویج کتابهای سالم و ارزشی همراه باشید 👇
@ketabesalem
#داداش_مجید♥️
#مجیدبربری
پسر شر و شوری بود
#چاقو همیشه تو جیبش بود🔪
وقتی میخوابید چاقو رو میزاشت بالاسرش
تو #رفاقت خیلی #بامعرفت بود💫
دست به خیرشم خوب بود🌹
به #مجیدبربری معروف بود
چون دایی هاش نونوایی داشتن و مجید اونجا وایمیستاد و اگر کسی وضع مالی خوبی نداشت نون رو بهشون مجانی میداد و آخرشب خودش پول نون هارو حساب میکرد😊
قهوه خونه داشت☕️
از خالکوبی خوشش اومده بودو دستش رو #خالکوبی کرده بود
رفته بود #کربلا❤️
تو راه کربلاهم تخمه میشکوندن و بگو و بخند راه انداخته بودن...
وقتی رسید کربلا و چشمش به #گنبدآقا افتاد به کل تغییر کرد...🙃
تو کربلا کارش شده بود گریه😭،حالش عجیب تغییر کرده بود و دوستاش تعجب کرده بودن از این کاراش🙄😦
وقتی از کربلا برگشت...
گفت: از امام حسین خواستم #آدمم کنه :)
نمیبردنش سوریه چون مادر و پدرش راضی نبودن
قسم داد به #پهلویشکستهحضرتزهرا تابردنش💔 :)
به چند ماه نرسید که رفت سوریه...
تو #سوریه شب آخر یکی موقع وضو #خالکوبی های #مجید رو دید، بهش گفت:
مجید حیف تو نیست این #خالکوبی هارو زدی رو دستت😕
داداش مجیدم گفت:
این #خالکوبی ها فردا یا پاک میشه یا خاک میشه🙂🙃
فرداش بود که #داداشمجید #شهید شد...🕊:)
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
❅-----❅-----❅-----❅-----❅
@majid_ghorbankhani_313
شَهیدمَجیدقُربانخانی🇵🇸"حرمدافعانحرم"
#حوالیِاو♥️ #قسمت_هشتم🌱 #شهید_مجید_قربانخانی🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥ به نام خالق
#حوالیِاو♥️
#قسمت_نهم🌱
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
به نام خالق او🍃
مجیدیک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بودو یک هفته بعداز رفتن به سوریه هم شهید شد.🕊
یک هفته ای که سوریه بود هر روز زنگ میزد،مادرم خیلی بی تابی می کرد،روز آخرکه زنگ زد گفت:من تا یک هفته دیگر نمی تونم زنگ بزنم. وبه مادرم گفت یه وقت نری پادگان بگی بچه من زنگ نزده و آبروی من رو ببری.
من خودم هروقت تونستم به شما زنگ میزنم.😊
شب آخر همرزمش میگوید:مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق ورفتار که خالکوبی روی دستت هست.😕
مجید میگه:تا فردا این #خالکوبی یا خاک میشه یااینکه پاک میشه؛وپاک شد.🙃
آن زمان که مسعود ده نمکی بر روی پرده سینما مجیدسوزوکی را به نمایش گذاشت،شاید باورمان نمی شد امروز هم درحقیقت مجیدی وجود داشته باشدکه با غیرت و بامرام باشد،اهل دل ودست و دلباز،لوتی وبامرام که عاقبتش شبیه مجید سوزوکی به شهادت ختم شود.💫🌱
همه با مجید سوزوکی خندیدیم،ناراحت شدیم و بعد در پایان قصه گریه کردیم.😞
وشجاعت مجید را احسنت گفتیم و برایش دست زدیم.
وحالا امروز بعد از چندسال داداش مجیدی هست نه شبیه ویا کپی مجیدسوزوکی قصه اخراجی ها اماشباهت هایی داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥
#زندگینامه
❅-----❅-----❅-----❅-----❅
@majid_ghorbankhani_313