#فارسی_چه_بدی_داشت_که_یک_بار_نگفتی!
⛔ ننویسیم: بنر (banner)
✅ بنویسیم: بَرنما*
★ نوعی آگهی که معمولاً بهصورت مستطیلِ ثابتی در جاهای معینی از صفحهٔ وب نمایان میشود.
⛔ ننویسیم: بنر (banner)
✅ بنویسیم: برنوشته*
★ پارچهای بلند که بر آن نوشتهای درج شدهاست و آن را از دو سو بهدست میگیرند یا در جایی نصب میکنند.
⛔ ننویسیم: بیلبورد (billboard)
✅ بنویسیم: آگهینما
⛔ ننویسیم: پلاکارد (placard)
✅ بنویسیم: شعارنوشته*
★ آگهی یا پوستر یا علامتی که در راهپیماییها حمل یا برای اعلان عمومی نصب میکنند.
⛔ ننویسیم: پلاکارد (placard)
✅ بنویسیم: نقشآگهی*
★ آگهی بزرگی به ابعاد بزرگتر از A3 یا به اندازهٔ حدوداً ۲ × ۱ یا ۲ × ۳ متر که بر سردر سینما نصب، و تصویر بازیگران اصلی و نام فیلم و نام دستاندرکاران و بازیگران مهم فیلم بر آن نوشته شود.
⛔ ننویسیم: تیزر (teaser)
✅ بنویسیم: آگهی تلویزیونی
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۵/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
ناویراسته:
در واقع میتوان در عصر حاضر عنوان کرد که بخش قابل توجهی از افکار عمومی متأثر از رسانه و آنچه «دهکده جهانی در عصر اطلاعات» خوانده میشود، است. (۲۸ واژه)
ویراسته:
میتوان گفت امروزه بیشترِ افکار عمومی از رسانه و، بهاصطلاح، «دهکدۀ جهانی در عصر اطلاعات» تأثیر میپذیرد. (۱۷ واژه)
یادآوری:
دو اشکال اصلی جملۀ ناویراسته «درازنویسی» و «پیچیدهنویسی» است.
این را هم ببینید: جملههای «دیریاب» و «زودیاب».
#تمرین_ویرایش #ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۵/۰۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺معصومه محمودیان، دکتری شیمی، مدیرمسئول نشریۀ «دید برتر»
🔰کانال مؤسسه در ایتا:
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
یکی از انواع جملههای پیرو «جملۀ پیرو نقلقولی» است. این جمله معمولاً مفعول فعل «گفتن» است و تنها در صورتی در گیومه میآید که نقلقول مستقیم باشد. بنابراین نباید «بیا به مردم چشمم دمی نشین» و «من به خانۀ مردم نمیروم» در گیومه بیاید، زیرا نقلقول مستقیم نیستند (این گفتوگوها ساختهوپرداختۀ ذهن شاعر است، نه نقلقول مستقیم). دونقطهها نیز اضافی و نادرستاند:
گفتم بیا به مردم چشمم دمی نشین
گفتا که من به خانۀ مردم نمیروم
چهبسا برخی بگویند این شیوۀ ماست که چنین عمل کنیم. این سخن البته نادرست و مغالطهآمیز است، زیرا نمیتوانیم به بهانۀ شیوهنامۀ ابداعی خود یا دیگران هر روشی را توجیه کنیم و بهکار ببریم.
#دستورزبان #نشانهگذاری
۱۴۰۲/۰۵/۰۲
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارۀ «اصطبل»
واژۀ عربی «اصطبل» برگرفته از واژۀ لاتینی stabulum (به معنای «توقفگاه، محوطه، طویله») است. واژههای انگلیسیِ stall و stable و آلمانیِ Stall و Stelle نیز برگرفته از همین واژۀ لاتینیاند. در فرهنگهای عربی، به عربی نبودن این واژه اشاره کردهاند (← الصحاح جوهری).
«اصطبل» سپس از عربی به فارسی راه یافته و با املای «اسطبل» نیز نوشته شدهاست. با استناد به پیکرههای زبانی فارسی، بسامد «اصطبل» بیشتر است. در فرهنگ روز سخن نیز «اصطبل» مدخل اصلی است و «اسطبل» به آن ارجاع داده شدهاست. بنابراین هر دو املا درست است، ولی «اصطبل» بر «اسطبل» ترجیح دارد.
از دیگر نامهای اصطبل در فارسی: «آخور»، «بارهبند» («باره» (در فارسی میانه، bārak) به معنای «اسب» بودهاست)، «ستورخانه»، و «ستورگاه».
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۵/۰۳
سید محمد بصام
@Matnook_com
فاصلهگذاری در خطّ فارسی.pdf
166.2K
احمد صفّار مقدّم، «فاصلهگذاری در خطّ فارسی»، نامۀ فرهنگستان ۴/۹، ص ۱۲۳-۱۳۷
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۵/۰۳
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
«چه ... (و) چه ...» نوعی پیوند است که برای همپایه کردنِ دو یا چند گروه یا جمله بهکار میرود: هر کتابی، چه ترجمه باشد و چه تألیف، نیازمند ویرایش است. ولی «چه ... (و) *یا ...»، که معمولاً در ترجمهها دیده میشود، غیرمعیار و نادرست است.
نمونۀ غیرمعیار:
مشروعیت میتواند از طریق تعهدات ایدئولوژیک بهخوبی تأمین شود، چه دینی باشد و یا ناسیونالیسم سکولار. (از یک کتاب ترجمهای)
نمونۀ معیار:
مشروعیت میتواند از طریق تعهدات ایدئولوژیک بهخوبی تأمین شود، چه دینی باشد و چه ناسیونالیسم سکولار.
#دستورزبان #ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۵/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺راضیه فانی، پژوهشگر دورۀ پسادکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان و مدرس دانشگاه
🔰کانال مؤسسه در ایتا:
@Matnook_com
✅ درست: چه فراقی!
⛔ نادرست: چه فراغی!
فراق: جدایی، دوری، هجران
فراغ: آسودگی، رهایی، فراغت
فراغِبال: آسایش خاطر و خیال
📝 رایجترین غلطهای املایی
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۵/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
⛔ ننویسیم: فارق از ...
✅ بنویسیم: فارغ از ...
فارغ: آسوده، خلاص، رهاشده
فارغالبال، فارغالتحصیل، فارغالذهن
فارغ شدن: آسوده شدن، زایمان کردن
📝 رایجترین غلطهای املایی
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۵/۰۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
دو صفحه از یک کتاب، آنهم از یک نشر معروف!
رسمالخط باید در ویرایش صوری مطابق با شیوهنامۀ ناشر اصلاح و یکدست شود. یکی از کارهای نمونهخوان پس از ویرایش اثر اصلاح همین نایکدستیهاست.
فاصلهگذاری «چه»
«چه» با واژۀ بعد از خود بافاصله نوشته میشود:
به چه علت؟؛ به چه مشغولی؟؛ چه آدم خوبی!؛ چه اینکه؛ چه بهتر!؛ چه چیزها، چه حرفها!؛ چه روزی بود!؛ چه عجب!؛ چه کسی گفته؟.
یادآوری:
۱) تنها این واژههای «چه»دار با نیمفاصله نوشته میشوند:
چهبسا، چهجور، چهجوری، چهسان، چهکنمچهکنم، چهها.
۲) اینها بهتر است همیشه سرهم (پیوسته) نوشته شوند:
چطور، چطوری، چقدر، چکار، چکاره، چگونه.
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۵/۰۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
ده کتاب مفید در دستورزبان فارسی که شما را از کتابهای رایج و شرکت در کارگاههای دستورزبان بینیاز میکند (به نظر من، فهرست زیر بهترتیب بهتریناند. چهبسا دیگران کتابهای دیگری معرفی کنند):
۱) فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، علاءالدین طباطبایی، فرهنگ معاصر؛
۲) دستور زبان فارسی، علیاشرف صادقی و غلامرضا ارژنگ، بهزودی ویراست جدید از انتشارات کتاب بهار؛
۳) دستور زبان فارسی معاصر، ژیلبر لازار، ترجمۀ مهستی بحرینی، با توضیحات هرمز میلانیان، نشر هرمس؛
۴) دستور زبان فارسی: واژگان و پیوندهای ساختی، مهدی مشکوةالدینی، انتشارات سمت؛
۵) دستور زبان فارسی ۱، تقی وحیدیان کامیار (با همکاری غلامرضا عمرانی)، انتشارات سمت؛
۶) دستور زبان فارسی ۱، حسن انوری و حسن احمدی گیوی، انتشارات فاطمی، ویرایش چهارم (همراه با تمرین، پرسشهای چهارپاسخی، و نمونهسؤالات آزمونهای سراسری).
یادآوری:
۱) کتاب اول برای کسانی که نمیخواهند همۀ کتابها را بخرند بهتنهایی کافی است.
۲) این کتابها خودخواناند و بیشتر برای اهل قلم بهویژه ویراستاران مناسباند.
این کتابها را هم پیشنهاد میکنم:
۱) صرف در زبان فارسی، حسین سامعی، انتشارات کتاب بهار؛
۲) ساختمان واژه و مقولۀ دستوری: تشخیص مقولۀ دستوری واژهها براساس ملاکهای صرفی، علاءالدین طباطبایی، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات؛
۳) تاریخ زبان فارسی*، محسن ابوالقاسمی، انتشارات سمت؛
۴) دستور تاریخی زبان فارسی، محسن ابوالقاسمی، انتشارات سمت.
★ تاریخ زبان فارسی پیشنیاز دستور تاریخی زبان فارسی است.
#کتاب_خوب_بخوانیم #دستورزبان
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺ویدا چراغیان، نویسندۀ ۷ رمان چاپشده، ویراستار
🔰کانال مؤسسه در ایتا:
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
برای هر کاری فعل مناسبی وجود دارد. پس همیشه از یک فعل (مثلاً «پرداختن») برای هر کاری استفاده نکنیم. بنابراین،
ننویسیم:
او در سال ۲۰۰۴ پژوهشی منتشر کرد که به بررسی انتقادی آثار منتشرشده بلافاصله پس از حوادث ۱۱ سپتامبر پرداخته بود.
بنویسیم:
۱) او در پژوهشی در سال ۲۰۰۴ آثاری که بلافاصله پس از رویداد ۱۱ سپتامبر منتشر شده بودند را بررسی انتقادی کرد.
۲) او در سال ۲۰۰۴ آثاری را بررسی انتقادی کرد که بلافاصله پس از رویداد ۱۱ سپتامبر منتشر شده بودند.
ننویسیم:
هایدگر به تعمق در یادداشتهای نیچه پرداخت.
بنویسیم:
هایدگر در یادداشتهای نیچه تعمق/ ژرفاندیشی کرد.
ننویسیم:
او مدتی در دارالفنون به تحصیل در علوم طبیعی و طب پرداخت.
بنویسیم:
او مدتی در دارالفنون علوم طبیعی و پزشکی آموخت.
یادآوری:
کاربرد عبارت «به چیزی پرداختن» هنگامی ناپسند است که بهجای فعل دیگری استفاده شده باشد. وگرنه، «به چیزی پرداختن» بهخودیخود ناپسند یا نادرست نیست.
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۵/۰۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
نسبتبه کاری (چیزی) اقدام کردن (نمودن)
نام این فرسته عبارت رایجی است که جملهها را دراز یا دیریاب میکند، که با تغییر یا حذف آن میتوانیم جملهها را کوتاه یا زودیاب کنیم.
⛔ ننویسیم:
مرکز توسعهٔ فرهنگ و هنر در فضای مجازی: مجموعهٔ «طاقچه» مکلف است نسبتبه دریافت مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقدام کند.
✅ بنویسیم:
مرکز توسعهٔ فرهنگ و هنر در فضای مجازی: مجموعهٔ «طاقچه» باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز دریافت کند.
⛔️ ننویسیم:
گروههای علمی جشنواره با تشکیل جلسات متعدد نسبتبه بررسی و ارزیابی اجمالی آثار ثبتشده براساس معیارهای پژوهشی اقدام نمودند.
✅ بنویسیم:
گروههای علمی جشنواره در چندین جلسه آثار ثبتشده را براساس معیارهای پژوهشی بررسی و ارزیابی اجمالی کردند.
یادآوری:
۱) هنگامی که میتوانیم فعل مناسبی را بهکار ببریم (مانند «بررسی و ارزیابی کردن یا دریافت کردن» در دو نمونۀ بالا)، نباید از آن عبارت قالبی و بلند استفاده کنیم.
۲) گاهی «اقدام کردن» صرفاً به معنای «دستبهکار شدن» یا «کاری را آغاز کردن» است (این معنا در مجموعهفرهنگهای سخن نیامدهاست):
«۵۵ برند پوشاک خارجی که برای ثبت نمایندگی در ایران اقدام کردهاند (یعنی دستبهکار شدهاند، ولی هنوز ثبت نکردهاند)». (از اینترنت)
۳) «اقدام کردن» رسمیتر از «دستبهکار شدن» است (یا تلقی میشود) و برای همین بیشتر بهکار میرود.
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۵/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
«تایپوگرافی» چیست؟
«تایپوگرافی» (typography) یعنی «هنر و فنی که در آن، طراح با تغییر عناصر متن، مانند اندازه و فاصله و شکل حروف، زبان بصریِ خاصی برای حروفنگاری بهوجود میآورَد». «نویسهنگاری» برابرنهادِ فارسیِ آن است و به کسی که این کار را میکند «نویسهنگار» (typographer) میگویند.
یادآوری:
۱) «نویسه» برابرنهادِ فارسیِ character است.
۲) «حروفنگاری» و «حروفنگار» نیز بهترتیب برابرنهادِ فارسیِ type و typist است.
۳) در دهههای گذشته، به کسی که حروف سربی را در چاپخانه کنار هم میچید و آنها را برای چاپ کتاب آماده میکرد «حروفچین» میگفتند و به این کار «حروفچینی». امروزه چون این کار بهوسیلۀ رایانه و معمولاً با واژهپرداز وُرد انجام میشود، به آن «حروفنگاری» میگویند. بنابراین «حروفنگار» غیر از «حروفچین» است و کارش «حروفنگاری» است، نه «حروفچینی».
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۵/۱۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
font, typeface
برابرنهاد: قلم
حوزه: رایانه و فناوری اطلاعات
تعریف: مجموعهای از نویسههای تایپی با طراحی و اندازهٔ مشخص
منبع: مصوبات فرهنگستان زبان و ادب فارسی در «سامانهٔ واژهیار»:
vajeyar.apll.ir
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۵/۱۷
سید محمد بصام
@Matnook_com
#فارسی_چه_بدی_داشت_که_یک_بار_نگفتی!
⛔️ ننویسیم: متحدالشکل
✅ بنویسیم: همسان، همشکل، یکشکل
۱۴۰۲/۰۵/۱۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارهٔ واژهٔ «کیک»
واژۀ «کیک» را از واژۀ انگلیسی cake گرفتهایم که گویا برگرفته از نروژی باستان kaka و آن هم از ژرمنی غربی -kokon* است. این واژه در انگلیسی از سدۀ سیزدهم میلادی رواج یافتهاست. فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای cup cake, fairy cake, patty cake، «کیک فنجانی» و برای mug cake، «کیک لیوانی» و برای sponge cake، «کیک اسفنجی» و برای cheesecake، «کیک پنیر» را تصویب کردهاست. (قابل توجه فرنگیمآبان: اینقدر نگویید و ننویسید «چیزکیک»! )
جالب است بدانید «کیک» (نه cake) در فارسی قدیم به معنای «مردمک چشم» بودهاست: به روز معرکه به انگشت اگر پدید آید/ ز خشم برکَند از دور کیکِ اهریمن (مُنجیک، شاعر سدۀ چهارم).
۱۴۰۲/۰۵/۱۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
May 11
#فارسی_چه_بدی_داشت_که_یک_بار_نگفتی!
«کیک پنیر» یا «کیک پنیری» چه مشکلی دارد که اصرار دارید بگویید «چیزکیک»؟ مگر به «پنیرِ خامهای» میگویید «چیزِ خامهای»؟! این به کنار. چرا وقتی کیک را برش میزنید، به هر تکۀ آن میگویید «اسلایس»؟! چطور وقتی کسی نامربوط و ناسزا میگوید، تکهتکهاش میکنید، به کیک که میرسد میشود «اسلایس»؟ مگر بهجای این واژۀ چندشآور، اینها را در فارسی نداریم؟: برش، تکه، قاچ، و ... . لابد بعدش میگویید چه «دیزاینی» داشت، چقدر «لاکچری» بود! بس نیست اینهمه خودکمانگاری و فرنگیمآبی؟
این را هم ببینید: دربارهٔ واژهٔ «کیک».
۱۴۰۲/۰۵/۱۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
اندر کیفر زندانی کردن گربه
بهمناسبت ۸ اوت، روز جهانی گربه
«قال عليه الصّلاة و السّلام: عُذِّبَت امرأةٌ في* هِرَّةٍ سَجَنَتها فلم تُطعِمها و لم تُسقِها.» (راغب اصفهانی، محاضراتالأدباء، ج ۲، ص ۷۲۰)
پیامبر (ع) فرمود: زنی را عذاب کردند، از آن رو که گربهای را زندانی کرده و آب و خوراک نداده بود.
★ حرف جَرِّ «في» در این خبر به معنای حرف «لِـ» است: في هرّةٍ أي لهرّةٍ.
#پرسه_در_متون
۱۴۰۲/۰۵/۱۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد
۹۰ ثانیه با سایه، بهمناسبت ۱۹ مرداد، سالروز درگذشت هوشنگ ابتهاج (۱۳۰۶ - ۱۴۰۱)
#منهای_ویرایش #ادبیات
۱۴۰۲/۰۵/۱۹
سید محمد بصام
@Matnook_com
بِدین و بدان!
قرار نیست چیزی بدهید، قرار است چیزی بدانید!
۱) «بدین» و «بدان» همان «به این» و «به آن» هستند، زیرا «بِد» در آنها (و نیز در «بِدو») تغییریافتۀ pad است که در فارسی میانه (= فارسی پیش از اسلام) به معنای «به» (حرف اضافه) بودهاست.
۲) «بدین» و «بدان» بیشتر در گونۀ ادبی و نثرهای نشاندار (= کمبسامد و نامتعارف) بهکار میروند: گر تو قرآن بدین نمط خوانی/ ببری رونق مسلمانی (گلستان). بنابراین بهتر است آنها را در نوشتار معیار بهکار نبریم.
ننویسیم:
مردان در شصتسالگی بازنشسته میشوند، بدین صورت که ...
بنویسیم:
مردان در شصتسالگی بازنشسته میشوند، به این صورت که ...
۳) «بدین» و «بدان» همواره با واژۀ پس از خود بافاصله نوشته میشوند: بدین ترتیب، بدین جهت، بدان جهت، بدین سبب، بدان سبب، بدین علت، بدین گونه، بدین وسیله، و ... .
#واژهشناسی #فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۵/۲۳
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارۀ «بیتفاوت»
در کتاب غلط ننویسیم (در مدخل «بیتفاوت»، ص ۸۵) آمدهاست:
«بیتفاوت [...] که براثر گرتهبرداری [...] در نیم قرن اخیر در رسانهها و نوشتهها کموبیش متداول شده، غلط است و بهجای آن باید گفت بیاعتنا، بیعلاقه، بیتوجه، لاقید، و نظایر اینها.»
این سخن یکی از دهها تجویز نادرست و غیرعلمی این کتاب است که پس از سی سال همچنان در کتابها و کارگاههای ویرایش تکرار و از آن تقلید میشود. در ادامه، دلیل نادرستی این سخن و درستی «بیتفاوت» را میآموزیم.
۱) ساختِ صفتِ «بیتفاوت» «بی-» + اسم است. این صفتها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
دستۀ اول:
صفتهایی که موصوف آنها فاقد چیزیاند: «بیادب» (آنکه ادب ندارد)؛ «بیخاصیت» (آنچه خاصیت ندارد).
دستۀ دوم:
صفتهایی که ویژگی کسی یا چیزی را بیان میکنند: «بیناموس» (ویژگی آنکه از لاابالیگری یا کارهای نامشروع پرهیز نمیکند، نه آنکه ناموس ندارد). همچنین: «بیامان»، «بیامانت»، «بیجا»، «بیفکر»، «بیکله»، «بینماز»، و ... . «بیتفاوت» نیز از همین دسته است.
۲) «بیتفاوت» معمولاً در سه معنای کمابیش مترادف بهکار میرود که از آنها معنای اول و دوم رایجتر است:
- صفتِ کسی است که در برابر هیچکس یا هیچ چیزی احساس مسئولیت نمیکند و واکنشی نشان نمیدهد.
- صفتِ کسی است که تحت تأثیر عوامل یا شرایطی همهچیز برایش یکسان است.
- صفتِ کسی است که نه اهل جانبداری است و نه مخالفت؛ خنثاست.
۳) «بیتفاوت» را میتوان با «بیطرف» (impartial) مقایسه کرد، زیرا «بیطرف» نیز صفت کسی است که از دو یا چند طرفِ دعوا از هیچیک جانبداری نمیکند، نه اینکه فاقد «طرف» است. بنابراین اگر «بیتفاوت» غلط باشد، «بیطرف» و دهها واژۀ مشابه آن نیز غلطاند و اگر واژههای مشابه آن درست باشند، «بیتفاوت» نیز درست است. هردو را بسنجید با «بیانضباط» (indiscipliné)، «بیقیدوشرط» (inconditionné)، «بیتناسب» (disproportionné)، و مانند اینها که همگی گردهبرداری و درستاند.
۴) شواهد «بیتفاوت»
۴-۱) شواهد بینشان و پسندیده
- «دنيای هزار و يک شب، از همان آغازِ گيرودارِ مجادلاتِ معتزله، نسبتبه عشق [...] نمیتوانستهاست بیتفاوت مانده باشد.» (عبدالحسین زرینکوب، از کوچۀ رندان، ص ۱۷۷) (وی، در همین منبع، تعبیر «بیتفاوتی رندانه» را برای حافظ بهکار بردهاست.)
- «ميان كوچه زنی را میبيند كه مَشک به دوش گرفتهاست. علی عليهالسلام آدمی نيست كه بیتفاوت از كنار اين مناظر بگذرد.» (مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۲۳، ص ۱۴۳)
- «پدر [...] راضی و بیتفاوت است؛ هم برنده است هم بازنده؛ - حرف زدنِ نرگس آرام است و بیتفاوت؛ - بیتفاوت دَمِ بار ایستاده بود.» (از منابع گوناگون داستانی، از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «بیتفاوت»)
۴-۲) شواهد نشاندار و ناپسند
- «فکر اینکه بعدها در حق کسی نیکوکاری بکنم یا [...] شیرۀ جانشان را بمکم، در آن دقیقه، بیشک برایم بیتفاوت بود.» (فئودور داستایِفسکی، جنایت و مکافات، ترجمۀ مهری آهی، ص ۶۱۱)
ترجمۀ پسندیده و طبیعی: ... برایم یکسان بود؛ برایم فرقی نداشت.
- «اگر من مهرههای چوبی [شطرنج] را با مهرههای عاج عوض کنم، این تغییر در نظام بازی بیتفاوت است.» (هرمز میلانیان، آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر (گردآوردۀ احمد خندان)، ص ۴۱)
تعبیر پسندیده و طبیعی: ... در نظام بازی تأثیری ندارد؛ ... در نظام بازی تفاوتی ندارد.
یادآوری:
فرهنگستان، در حوزۀ روانشناسی و علوم سلامت، واژۀ «بیاحساسی» را برای apathy تصویب کرده، اما برای erotic apathy تعبیر «بیتفاوتی شهوانی» را تصویب کردهاست. این نشان میدهد که «بیتفاوت» نیز بهطور کلی در زبان پذیرفته و متداول شدهاست و کاربرد آن اشکالی ندارد. بر پایۀ جستوجوی گوگل نیز بسامد «بیتفاوت»، تا چهار برابر، بیشتر از سایر واژههای مترادف آن است.
۵) اهل زبان هر واژهای را برای برآوردن نیازی یا بیان مقصودی بهکار میبرند و معمولاً دو واژهٔ عیناً مترادف در زبان وجود ندارد. برای مثال، واژههایی که در ادامه آمدهاند کمابیش متردافاند، ولی نمیتوان همیشه و همهجا از آنها بهجای هم استفاده کرد: بیاعتنا، بیتوجه، بیتفاوت، بیمسئولیت، بیرگ، بیعار، بیخیال، بیفکر، بیاحساس، بیانگیزه، بیقید. این واژهها، افزون بر تفاوت معنایی، ممکن است تفاوت کاربردی و سبکی نیز داشته باشند.
۶) در نتیجه، از آنجا که «بیتفاوت» مانند صدها واژۀ گردهبرداریشدۀ دیگر در گفتار و نوشتارِ امروز کاملاً رایج شدهاست، پذیرفتنی و درست است و کاربرد بجای آن اشکالی ندارد.
#ویرایش_زبانی #گردهبرداری #واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۵/۲۹
سید محمد بصام
@Matnook_com