واژۀ عربی «تُکلان» از مادۀ «وکل» و به معنای «سپردن خود یا کار به دیگری» است. «عَلَی اللهِ تُکلاني» یعنی «عَلَی اللهِ توکّلي» (پشتگرمیام به خداست). «تکلان» بر وزن «فعلان» است که واو آن به تاء قلب / بدل شدهاست. بنابراین *التکلال، که در «تذکار برای چاپ نوزدهم» (آخرین یادداشت) از کتاب نگارش و ویرایش، نگارش احمد سمیعی گیلانی (چاپ نوزدهم: تهران، سمت، ویراست سوم، با اصلاحات و اضافات، ۱۳۹۹)، ص دَه آمدهاست، نادرست و گویا غلط تایپی است که باید در ویراستهای بعدی این کتاب اصلاح شود.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
سه قاعدۀ املایی
۱) واژۀ پایانیافته به «ء» (مانند «شیء» و «جزء») بهعلاوۀ «-ی» چگونه نوشته میشود؟ اینگونه: شیئی، جزئی.
۲) واژۀ پایانیافته به «أ» (مانند «خلأ» و «مبدأ») بهعلاوۀ «-ی» چگونه نوشته میشود؟ اینگونه: خلئی، مبدئی.
۳) واژۀ پایانیافته به «ی» بهعلاوۀ «-ی» چگونه نوشته میشود؟ اینگونه: قوریای، صندلیای، ایتالیاییای، کائوچوییای، مانتوییای، قهوهایای، تیزپِیای.
«سعی» چطور؟ «سعیای» یا «سعیی»؟ اینجا را ببینید.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
«مأخوذبهحیا» به معنای «باشرموحیا و محجوب» است و با نیمفاصله نوشته میشود. این صفتِ نشاندار (= نامتعارف و کمکاربرد) در بافتهای غیررسمی و به دو صورت به کار میرود:
۱) مأخوذبهحیا بودن: چقد مرد مأخوذبهحیاییه (نه *محجوب به حیا که بهغلط در تصویر آمدهاست).
۲) مأخوذبهحیا شدن (= «به رودربایستی افتادن؛ خجالت کشیدن»): «هادی بشارت مأخوذبهحیا شد؛ مجال نکرد که جواب ردی بدهد.» (تقی مدرسی، آداب زیارت، ص ۱۶۰)
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
املا چیست؟
«املا» به معنای «صورت نوشتاری واژههای زبان با حروف و نشانههای قراردادی خط» است. بنابراین در املا با حرف سروکار داریم، نه جدانویسی یا پیوستهنویسی.
اگر حرف واژهای تغییر کند یا کموزیاد شود، سه حالت پیش میآید:
- یا املای آن غلط میشود، مانند «حاضر» و *حاظر؛ «اولویت» و *الویت؛ «درددل» و *دردودل (در این حالت، تنها یک صورت نوشتاری درست داریم که باید آن را در فرهنگهای معتبر، مانند فرهنگ روز سخن، ببینیم)؛
- یا معنای آن تغییر میکند، مانند «پیشخان» و «پیشخوان»؛ «حوزه» و «حوضه»؛ «حیات» و «حیاط» (در این حالت نیز تنها باید به فرهنگهای معتبر مراجعه کنیم)؛
- یا دواملایی و بیشتر میشود، مانند «زغال» و «ذغال»؛ «قرمه» و «قورمه»؛ «ایدهآل» و «ایدئال»؛ «دکمه» و «دگمه» و «تکمه»؛ «قدغن» و «غدغن» و «غدقن»؛ «هجده» و «هیجده» و «هژده» و «هیژده» (در این حالت، با صورتهایی سروکار داریم که همگی «درست»اند، زیرا کمابیش یا با نسبت یکسان در متون به کار رفتهاند، ولی تنها یکی از آنها ترجیح دارد. یکی از مهمترین ملاکهای ترجیح نیز «بسامد املایی» است («بسامد» یعنی «تکرار و فراوانی کاربرد»). برای نمونه، «زغال» و «ذغال» هردو درستاند، ولی ـ گذشته از ریشه و پیشینۀ آنها ـ بسامد «زغال» (با استناد به پیکرۀ تاریخی دادگان فرهنگستان و جستوجوی گوگل) بیشتر از «ذغال» است. پس «زغال» املای معیار و مرجح است. تأکید و تکرار میشود که بسامد املایی تنها یکی از ملاکهاست و این رشته سر دراز دارد).
ببینید: ۱۴۰ غلط املایی رایج.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
مهجور: ۱) دورافتاده، مبتلا به هجران (من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او / ... ــ سعدی)؛ ۲) ویژگی سخنی که ناآشناست و دیگر به کار نمیرود (لغات مهجور فارسی و عربی).
محجور: در اصطلاح فقه و حقوق، ویژگی آنکه عقل ندارد یا به بلوغ نرسیدهاست و نمیتواند در اموال خود دخلوتصرف کند (مادۀ ۶۸۷ ق. م.: ضامن شدن از محجور و میت صحیح است).
ببینید: املا چیست؟.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
مضارع التزامی منفی / مثبت تشکیل شدهاست از پیشوند تصریفی «نَـ ـ» / «بِـ ـ» + بن مضارع (ستاک حال) + ش
پیشوند تصریفی «بِـ ـ» و «نَـ ـ» در پیوند با فعلهای آغازشده با الف (مانند «اَرزیدن»، «اُفتادن»، «اِنگاشتن») به این صورت نوشته میشوند: بیرزد، نیرزد (نه *بیارزد، *نیارزد)؛ بیفتد، نیفتد (نه *بیافتد، *نیافتد)؛ بینگارد، نینگارد (نه *بیانگارد، *نیانگارد). پس: بیا سرت را بر سینهام بگذار تا این زندگی به رنجی که میکشیم بیرزد.
#دستورزبان #املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
«فرفوژه» یا «فرفورژه»؟
«فرفورژه» (fer forgé) واژهای فرانسوی و به معنای «سازههای آهنی، مانند در و نرده و پنجره، با طرحهای معمولاً هنری» است. «فرفورژه» (مانند برخی دیگر از وامواژههای فرانسوی) صورت نویسهگردانیشدۀ* fer forgé است (نه مطابق با تلفظ فرانسوی آن)، زیرا واج /ر/ در فرانسوی /غ/ تلفظ میشود. املای «فرفورژه» (با دو «ر») رایجتر و پربسامدتر از «فرفوژه» (با یک «ر») است. بنابراین دقیقتر و درستتر آن است که «فرفورژه» بنویسیم (هرچند در گفتار برای تلفظ آسانتر /فرفوژه/ میگویند).
★ «نویسهگردانی» (transliteration) فرایندی است که از رهگذر آن، حروف یک خط، بهطور متناظر و یکبهیک، با حروف خط دیگری نوشته میشود. برای نمونه، «شبدر» به حروف لاتینی بهصورت šbdr نویسهگردانی میشود («نویسه» معادل فارسی «حرف» است).
#واژهشناسی #املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
وقتی «فیودور» را «فیودر» مینویسیم، مجبوریم یک ضمه هم بالای «د» بگذاریم که درست خوانده شود. سنت املایی فارسی در چنین واژههایی ـ گذشته از تفاوت نظام آوایی دو زبان مبدأ و مقصد و مسئلۀ تلفظ ـ معمولاً این است که صدای /o/ را در خط با «و» مینویسیم. املای رایج این نام هم «فیودور» است. پس چرا بنویسیم «فیودر» که مجبور شویم ضمه بگذاریم؟ اگر اینگونه باشد، باید «چخوف» را هم «چِخُف» بنویسیم و حرکتگذاری کنیم! باری، دقیقترین املای نام او به این صورت است: فئودور داستایفسکی.
ببینید: شیوۀ نگارش اَعلام تاریخی و جغرافیایی.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
ویراسته: چه دنیای بیرحمی! تو میخوای مواد غذاییِ تو یخچالو از سرما نجات بدی، ولی بهت انگ پرخوری می
چنانکه در سطر اول تصویر میبینید، حرف اضافهٔ «تو» (/tu/) از ضمیر «تو» (/to/) بهآسانی قابل تشخیص است، زیرا «بافت زبانی» ابهامزداست و خواننده را راهنمایی میکند: یواش میریزه تو چنبرهای غلیظ توی قوطی. همچنین، به کمک بافت، حرف اضافهٔ «رو» (/ru/) از «رو» (= «را») بهسادگی قابل تشخیص است (سطر چهارم و پنجم): تختهها رو باز میکنیم و سیمان رو [یا: سیمانو] میریزیم رو پاش. [...] بپا روش نریزی. پس نگرانِ تشخیصِ «تو» (ضمیر) از «تو» (حرف اضافه) و نیز «رو» (= «را») از «رو» (= «رویِ») نباشیم. الزامی هم ندارد که حرف اضافهٔ «تو» را همیشه بهصورت «توی»، و حرف اضافهٔ «رو» را «روی» بنویسیم. اما هرگز نباید بنویسیم «توو»، چنانکه «رو» (/ru/) را نمینویسیم «روو».
تصویر از کتاب گوربهگور، اثر ویلیام فاکنر، ترجمۀ نجف دریابندری (نشر چشمه، ص ۲۰۱) است. پیشنهاد میکنم این کتاب را سه بار بخوانید؛ یک بار برای داستانش، یک بار برای ترجمهاش، و یک بار هم برای نکتهچینی از متن سراسر گفتاریاش.
ببینید: نکتهای دربارۀ «بهعنوانِ».
#املا_رسمالخط #گفتارینویسی
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
روش برخورد منطقی با آدم بیشعور! 😅
سه نکته:
۱) واژههایی مانند «جلو» و نیز مانند «دو»، در حالت اضافه، هم با «ی» نوشته میشوند و هم بدون آن: جلوی در / جلو در؛ دوی ماراتن / دو ماراتن. ولی معمولاً «ی» را در متن معیار نمینویسند.
۲) همیشه و همهجا بنویسیم «در»، نه «درب». اینجا را ببینید.
۳) کسرۀ «تولیدمثل» خفیف است و بیفاصله نوشته میشود. اینجا را ببینید.
بندۀ خدا از شدت عصبانیت، «گاراژ» را *گارژ نوشتهاست. حق هم دارد.
#املا_رسمالخط #فاصلهگذاری
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com
...گی، نه *...هگی!
واژههای فارسیِ پایانیافته به واکۀ e (در خط، «ه») در پیوند با پسوند «ـی» بهصورت «...گی» نوشته میشوند، نه «...هگی»:
خانوادگی، نه *خانوادهگی؛
رانندگی، نه *رانندهگی؛
همیشگی، نه *همیشهگی.
واژههای عربی یا آنها که بخش پایانیشان عربی باشند نیز همچنین:
بیعلاقگی، نه *بیعلاقهگی؛
بیملاحظگی، نه *بیملاحظهگی؛
جملگی، نه *جملهگی؛
ذِلّگی، نه *ذِلّهگی؛
روزمرّگی، نه *روزمرهگی؛
عُمدگی، نه *عُمدهگی؛
غریبگی، نه *غریبهگی؛
فوقالعادگی، نه *فوقالعادهگی؛
قلعگی (= «ساکن قلعه»)، نه *قلعهگی؛
نشئگی، نه *نشئهگی.
#املا_رسمالخط
سید محمد بصام
@Matnook_com
www.matnook.com