eitaa logo
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
536 دنبال‌کننده
62 عکس
61 ویدیو
14 فایل
مؤسسۀ متنوک مجری کارگاه‌های آنلاین ویرایش و درست‌نویسی در ایران نشانی: قم، خ شهدا، کوی ممتاز، پ ۳۲ تلفن: ۰۲۵۳۷۸۳۸۸۹۵ ثبت‌نام، پشتیبانی کارگاه و سفارش ویرایش: zil.ink/matnook_com تلگرام: https://t.me/Matnook_com وبگاه (به‌زودی): Matnook.com
مشاهده در ایتا
دانلود
یک کاربرد متفاوت «با»! ۱) حرف اضافۀ «با» برای پیوند و به معنای «وَ» نیز به‌کار می‌رود. ازاین‌رو آن را حرف ربط یا پیوند نیز می‌نامند (مانند «تا» که هم حرف اضافه است و هم حرف ربط): - فرق است میان آن‌که یارش در بر/ با [= «و»] آن‌که دو چشمِ انتظارش بر در (سعدی، گلستان) - «فرق است بین تراژدی با [= «و»] درام بدفرجام.» (عبدالحسین زرین‌کوب، نه شرقی، نه غربی، انسانی، ص ۳۷۳) پس اگر فی‌المثل عبارت «من با خواهرم» نهاد جمله‌ای باشد، می‌توانیم فعل آن را جمع هم بیاوریم: «[من] با خواهرم زیر درخت‌های انار هاج‌وواج ایستاده‌ بودیم.» (زویا پیرزاد، چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، ص ۱۳۵) ۲) برخی از دستوریان و ویراستاران کاربرد اخیر را نادرست می‌دانند، درصورتی‌که کاملاً درست و پذیرفتنی است و کمابیش هزار سال است که در فارسی به‌کار می‌رود (توضیح آ‌ن‌که، در شواهد زیر، حرف «با» دو گروه اسمیِ قبل و بعد از خود را به هم عطف کرده و بنابراین فعل جمله جمع آمده‌است): قرن ۴: «موسی با همۀ بنی‌اسرائیل برفتند.» (ترجمۀ تفسیر طبری، ج ۲، ص ۳۹۱) قرن ۵: «موسی با بنی‌اسرائیل از دریا بگذشتند.» (تفسیر سورآبادی، ج ۱، ص ۷۶) قرن ۶: «گلنار با خواهرش، قمرملک، در پس پرده رفتند.» (سمک عیار، ج ۱، ص ۲۳) قرن ۶: «علی با برادرش، حسن، از طبرستان به ری آمدند.» (مُجمَل‌التواریخ، ص ۳۰۲) قرن ۷: «من با پدر به درِ خانۀ متوکل بودیم.» (نزهة‌الکرام، ج ۲، ص ۸۱۸) قرن ۸: «بُراق [...] با برادرش [...] در خدمت خوارزم‌شاه مرتبه بلند کردند.» (تاریخ گزیده، ص ۵۲۸) قرن ۹: «ملک کلکال با مادرش در شهر آمدند.» (فیروزشاه‌نامه، ص ۳۲۹) قرن ۱۰: «خان با پدرم [...] همیشه هم‌حجره بودند و هم‌خانه.» (تاریخ رشیدی، ص ۱۵۰) قرن ۱۰: «مولانا جلال‌الدین [...] با فرزند خود، مولانا کمال‌الدین، به جانب شهر روان شدند.» (روضات‌الجنان، ج ۲، ص ۱۷) قرن ۱۱: «یونس‌ خان با برادرش [...] به شرف کورنش همایون مشرّف شدند.» (تاریخ عالم‌آرای عباسی، ج ۱، ص ۱۷۲) قرن ۱۳: «حسن‌ خان [...] با برادرش، یوسف‌ خان، در سلک طلبۀ نجف معمم شده، مجاورت اختیار کرده‌اند.» (ناصرالدین‌شاه، سفرنامۀ عتبات، ص ۱۳۴) قرن ۱۴: «من با مادرم در خدمت مهدعلیا ملتزم رکاب بودیم.» (خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ۵۵۶) قرن ۱۴: «من هم با پدرم به قدس شریف خواهیم رفت.» (سفرنامۀ امین‌الدوله، ص ۱۰۲) معاصر: «تیمسار با زنش از یک کاباره آمدند بیرون.» (رضا براهنی، رازهای سرزمین من، ج ۱، ص ۲۷۹) معاصر: «وقتی تو به امیر احتشامی چاقو زدی، من با پدرم در همان نزدیکی‌ها بودیم.» (علی‌اشرف درویشیان، سال‌های ابری، ج ۳، ص ۱۲۰۸) معاصر: «دسته‌جمعی می‌رفتیم رحمت‌آباد. [...] تو با پسرها می‌رفتید کوه و "من و مادرت" گوشت‌های چرخ‌کرده را به سیخ "می‌زدیم".» (جعفر مدرس‌صادقی، آن‌طرف خیابان، ص ۹۵) ۱۴۰‌۲/۰‌‌۴‌/‌۱‌‌‌۹ سید محمد بصام @Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم! الزاماً: به‌اجبار، به‌ضرورت، به‌ناچار لزوماً: برحسب لزوم، فقط، همیشه ✅ بنویسیم: پایین بودنِ تیراژِ کتاب‌ لزوماً عیب نیست. ⛔ ننویسیم: پایین بودنِ تیراژِ کتاب‌ *الزاماً عیب نیست. ✅ بنویسیم: ترمز اضطراری خودرو لزوماً مطمئن نیست. ⛔ ننویسیم: ترمز اضطراری خودرو *الزاماً مطمئن نیست. ✅ بنویسیم: آنچه قرارداد را به‌وجود می‌آورد لزوماً امضا نیست، بلکه قصد انشا است. ⛔ ننویسیم: آنچه قرارداد را به‌وجود می‌آورد *الزاماً امضا نیست، بلکه قصد انشا است. ۱۴۰‌۲/۰‌‌۴‌/‌۲‌۴‌ سید محمد بصام @Matnook_com
ویراسته: چه دنیای بی‌رحمی! تو می‌خوای مواد غذاییِ تو یخچال‌و از سرما نجات بدی، ولی بهت انگ پرخوری می‌زنن. یک نکته‌ات بگویم! هر فارسی‌زبانی اولین «تو» را /‌to/ و دومی را /‌t‌u‌/ می‌خواند، چون بافت زبانی کاملاً ابهام‌زداست. پس در گفتاری‌نویسی ننویسیم «توو» و نگران نباشیم. ۱۴۰‌۲/۰‌‌۴‌/‌۲‌‌۶‌ سید محمد بصام @Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از کارگاه‌های ویرایش مؤسسۀ متنوک مدرس: سید محمد بصام دو نکته دربارۀ «کسرۀ خفیف» که شاید ندانید! ویژگی واژه‌های کسره‌خفیف‌دار چیست؟ فاصله‌گذاری آن‌ها چگونه است؟ ۱۴۰‌۲/۰‌‌۴‌/‌۲‌‌‌۷‌ سید محمد بصام @Matnook_com
غزلی زیبا از سیمین بهبهانی به‌مناسبت ۲۸ تیرماه، زادروز وی گفتی که می‌بوسم تو را، گفتم تمنا می‌کنم گفتی اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می‌کنم گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در گفتم که با افسون‌گری او را ز سر وامی‌کنم گفتی که تلخی‌های مِی، گر ناگوار افتد مرا گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می‌کنم گفتی چه می‌بینی بگو، در چشم چون آیینه‌ام گفتم که من خود را در او عریان تماشا می‌کنم گفتی که از بی‌طاقتی دل قصد یغما می‌کند گفتم که با یغماگران باری مدارا می‌کنم گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می‌خرم گفتم که ارزان‌تر از این من با تو سودا می‌کنم گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گویم برو گفتم که صد سال دگر امروزوفردا می‌کنم گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم گفتم ز تو دیوانه‌تر دانی که پیدا می‌کنم ۱۴۰‌۲/۰‌‌۴‌/‌۲‌‌‌۸‌ سید محمد بصام @Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم! وقتی می‌نویسیم «ویراستار: مصطفی ملکیان»، یعنی مصطفی ملکیان ویراستار است یا ویراستار مصطفی ملکیان است. ولی وقتی بنویسیم «ویراسته: مصطفی ملکیان»، یعنی مصطفی ملکیان ویراسته است یا ویراسته مصطفی ملکیان است! بنابراین اینجا دونقطه اضافی و نادرست است و تنها در صورتی درست است که به‌جای «ویراسته» بنویسیم «ویراستار». در نتیجه، یا ویراستۀ مصطفی ملکیان (بی دونقطه)؛ یا ویراستار: مصطفی ملکیان (با دونقطه). یادآوری: بهتر بود بر روی جلد نوشته می‌شد «ویراستار فارسی: مصطفی ملکیان». ‌۱۴‌۰۲‌/‌‌۰‌۴/‌۲‌۹ سید محمد بصام @Matnook_com
! ⛔ ننویسیم: بنر (banner) ✅ بنویسیم: بَرنما* ★ نوعی آگهی که معمولاً به‌صورت مستطیلِ ثابتی در جاهای معینی از صفحهٔ وب نمایان می‌شود. ⛔ ننویسیم: بنر (banner) ✅ بنویسیم: برنوشته* ★ پارچه‌ای بلند که بر آن نوشته‌ای درج شده‌است و آن را از دو سو به‌دست می‌گیرند یا در جایی نصب می‌کنند. ⛔ ننویسیم: بیلبورد (billboard) ✅ بنویسیم: آگهی‌نما ⛔ ننویسیم: پلاکارد (placard) ✅ بنویسیم: شعارنوشته* ★ آگهی یا پوستر یا علامتی که در راهپیمایی‌ها حمل یا برای اعلان عمومی نصب می‌کنند. ⛔ ننویسیم: پلاکارد (placard) ✅ بنویسیم: نقش‌آگهی* ★ آگهی بزرگی به ابعاد بزرگ‌تر از A3 یا به اندازهٔ حدوداً ۲ × ۱ یا ۲ × ۳ متر که بر سردر سینما نصب، و تصویر بازیگران اصلی و نام فیلم و نام دست‏اندرکاران و بازیگران مهم فیلم بر آن نوشته شود. ⛔ ننویسیم: تیزر (teaser) ✅ بنویسیم: آگهی تلویزیونی ۱۴۰‌۲/۰‌‌۵‌/‌‌۰۱ سید محمد بصام @Matnook_com
ناویراسته: در واقع می‌توان در عصر حاضر عنوان کرد که بخش قابل توجهی از افکار عمومی متأثر از رسانه و آنچه «دهکده جهانی در عصر اطلاعات» خوانده می‌شود، است. (۲۸ واژه) ویراسته: می‌توان گفت امروزه بیشترِ افکار عمومی از رسانه و، به‌اصطلاح، «دهکدۀ جهانی در عصر اطلاعات» تأثیر می‌پذیرد. (۱۷ واژه) یادآوری: دو اشکال اصلی جملۀ ناویراسته «درازنویسی» و «پیچیده‌نویسی» است. این را هم ببینید: جمله‌های «دیریاب» و «زودیاب». ۱۴۰‌۲/۰‌‌۵‌/‌‌۰۱ سید محمد بصام @Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم! یکی از انواع جمله‌های پیرو «جملۀ پیرو نقل‌قولی» است. این جمله معمولاً مفعول فعل «گفتن» است و تنها در صورتی در گیومه می‌آید که نقل‌قول مستقیم باشد. بنابراین نباید «بیا به مردم چشمم دمی نشین» و «من به خانۀ مردم نمی‌روم» در گیومه بیاید، زیرا نقل‌قول مستقیم نیستند (این گفت‌وگوها ساخته‌وپرداختۀ ذهن شاعر است، نه نقل‌قول مستقیم). دونقطه‌ها نیز اضافی و نادرست‌اند: گفتم بیا به مردم چشمم دمی نشین گفتا که من به خانۀ مردم نمی‌روم چه‌بسا برخی بگویند این شیوۀ ماست که چنین عمل کنیم. این سخن البته نادرست و مغالطه‌آمیز است، زیرا نمی‌توانیم به بهانۀ شیوه‌نامۀ ابداعی خود یا دیگران هر روشی را توجیه کنیم و به‌کار ببریم. ۱۴۰‌۲/۰‌‌۵‌/‌‌۰‌۲ سید محمد بصام @Matnook_com
دربارۀ «اصطبل» واژۀ عربی «اصطبل» برگرفته از واژۀ لاتینی stabulum (به معنای «توقفگاه، محوطه، طویله») است. واژه‌های انگلیسیِ stall و stable و آلمانیِ Stall و Stelle نیز برگرفته از همین واژۀ لاتینی‌اند. در فرهنگ‌های عربی، به عربی نبودن این واژه اشاره کرده‌اند (← الصحاح جوهری). «اصطبل» سپس از عربی به فارسی راه یافته‌ و با املای «اسطبل» نیز نوشته شده‌است. با استناد به پیکره‌های زبانی فارسی، بسامد «اصطبل» بیشتر است. در فرهنگ روز سخن نیز «اصطبل» مدخل اصلی است و «اسطبل» به آن ارجاع داده شده‌است. بنابراین هر دو املا درست است، ولی «اصطبل» بر «اسطبل» ترجیح دارد. از دیگر نام‌های اصطبل در فارسی: «آخور»، «باره‌بند» («باره» (در فارسی میانه، bārak) به معنای «اسب» بوده‌است)، «ستورخانه»، و «ستورگاه». ۱۴۰‌۲/۰‌‌۵‌/‌‌۰‌۳ سید محمد بصام @Matnook_com