eitaa logo
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
479 دنبال‌کننده
46 عکس
40 ویدیو
8 فایل
مؤسسۀ متنوک مجری کارگاه‌های آنلاین ویرایش و درست‌نویسی در ایران نشانی: قم، خ شهدا، کوی ممتاز، پ ۳۲ تلفن: ۰۲۵۳۷۸۳۸۸۹۵ ثبت‌نام، پشتیبانی کارگاه و سفارش ویرایش: zil.ink/matnook_com تلگرام: https://t.me/Matnook_com وبگاه (به‌زودی): Matnook.com
مشاهده در ایتا
دانلود
شیوۀ نگارش گروه‌های خونی به‌مناسبت ۱۷ مه، روز جهانی فشارخون گروه‌های خونی A و B و AB و O، در حالت اضافه، به دو صورت نوشته می‌شوند: ۱) بدون «ی» میانجی: آ مثبت/ منفی؛ ب مثبت/ منفی؛ آ.ب مثبت/ منفی؛ اُ مثبت/ منفی. ۲) با «ی» میانجی: آی مثبت/ منفی؛ ب‌ی مثبت/ منفی؛ آ.ب‌ی مثبت/ منفی؛ اُی مثبت/ منفی. با استناد به «پیکرۀ فارسی روز» (به سرپرستی فرهاد قربان‌زاده)، گروه‌های خونی، در حالت اضافه، بیشتر بدون «ی» میانجی نوشته می‌شوند و بنابراین همین صورت نیز ترجیح دارد. ۱۴۰‌۲/۰‌۲/۲‌‌‌‌۷ سید محمد بصام @Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم! به‌مناسبت ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت خیام در نگارش امروزی، همیشه واژۀ پایان‌یافته به واکۀ i + «است» را بافاصله می‌نویسیم: «نه هرچه دانستنی است دیدنی است و نه هرچه دیدنی است گفتنی است و نه هرچه گفتنی است نبشتنی است.» (رسالۀ سپه‌سالار، ص ۲۶) اما در شعر، به ضرورت وزن، یا بافاصله می‌نویسیم و یا با نیم‌فاصله: خیام! اگر ز باده مستی، خوش باش با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است (/nistiyast/) انگار که نیستی، چو هستی، خوش باش خاکی که به زیر پای هر نادانی‌ست (/nâdânist/) کفِّ صنمیّ و چهرۀ جانانی‌ست (/jânânist/) هر خشت که بر کنگرۀ ایوانی‌ست (/eyvânist/) انگشت وزیر، یا سر سلطانی‌ست (/soltânist/) ۱۴۰‌۲/۰‌۲/۲‌‌‌‌‌۸‌ سید محمد بصام @Matnook_com
به‌مناسبت ۳۰ اردیبهشت روز ایران‌گردی و ایران‌شناسی ایران‌شناسی و ایران‌شناسان برگزیدۀ مقالات دانشنامۀ زبان و ادب فارسی به سرپرستی اسماعیل سعادت به کوشش سمیه پهلوان (چاپ اول: تهران، انتشارات سخن، ۱۳‌۹۹، ۹۹۱ ص) کتاب ایران‌شناسی و ایران‌شناسان برگزیده‌ای است از مقاله‌های دانشنامۀ زبان و ادب فارسی که به کوشش سمیه پهلوان گردآوری شده‌است. این مجموعه ۱۱۱ مقاله دارد و دربارۀ ایران‌شناسانی است که در زمینۀ فرهنگ، تمدن، تاریخ، و زبان و ادبیات ایران‌ پژوهش کرده‌اند و آثار بسیار ارزشمندی از خود به‌جا گذاشته‌اند. در بخش نخستِ این مجموعه، «ایران‌شناسی» این‌گونه تعریف شده‌است: «ایران‌شناسی عبارت است از مطالعه و تحقیق در کلیهٔ جنبه‌ها و مظاهر تمدن ایران و شناساندن این تمدن به جهان.» در هریک از مقاله‌ها، که همگی به ترتیب الفبا هستند، یک ایران‌شناس شناسانده شده‌است، ایران‌شناسانی از آلمان، آمریکا، انگلستان، دانمارک، فرانسه،‌ و برخی کشورهای همسایۀ ایران. ۱۴۰‌۲/۰‌۲/۳‌۰‌ سید محمد بصام @Matnook_com
نشست برخط نقد و بررسی کتاب «غلط ننویسیم» ارائه‌دهندگان: سید محمد بصام (مدرس ویرایش و مدیرعامل مؤسسۀ آموزشی متنوک) فرهاد قربان‌زاده (زبان‌شناس و فرهنگ‌نویس) فیلم نشست در تلگرام مؤسسه:👇 t.me/Matnook_com/4243 ۱۴۰‌۲/۰‌‌۳‌/۰‌۱ سید محمد بصام @Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاعدۀ شکسته‌نویسی «را» درِ یخچالو ببند یا یخچال‌و یا یخچال رو؟ ۱‌‌۴۰‌۲/۰‌‌۳‌‌/‌۰۴‌ سید محمد بصام @Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت «معنا» و «معنی» + یک نکتهٔ فاصله‌گذاری مهم! ۱۴۰‌۲/۰‌‌۳‌/‌۰‌‌‌۶‌ سید محمد بصام @Matnook_com
مثلث سه‌میم در ویرایش در ویرایش،‌ متن و موضوع و مخاطب اهمیت بسزایی دارد. این سه مقولۀ میم‌دار مثلثی را به نام «مثلث سه‌میم» می‌سازند که سبک و گونۀ زبانیِ هر نوشته‌ای را تعیین می‌کند و معیاری است برای ویرایش و حتی نگارش (در کارگاه، دربارۀ آن به‌تفصیل سخن می‌گویم). متن: آنچه بتوان آن را خواند و فهمید و انتقال‌دهندۀ پیامی باشد. موضوع: آنچه دربارۀ آن سخن می‌گویند یا می‌نویسند. مخاطب: آن‌که برای او سخن می‌گویند یا می‌نویسند. برای مثال، متنی با موضوع زبان‌شناسی برای متخصصان یا دانشجویان این رشته است و متنی با ژانر داستانِ کوتاه برای عموم مردم. پس سبک و گونۀ زبانیِ هریک (مثلاً معیار یا غیررسمی) باید مطابق و متناسب با موضوع و مخاطب آن متن باشد و بر همان اساس هم ویرایش شود. دو اصطلاح و اصل در ویرایش: ۱) درست‌نویسی؛ یعنی به‌گونه‌ای بنویسیم که متناسب با متن و موضوع و مخاطب اثر باشد. (مثلث سه‌میم) ۲) ساده‌نویسی؛ یعنی به‌گونه‌ای بنویسیم که نوشتۀ ما آسان خوانده و ساده فهمیده شود، نه این‌که لزوماً از تعابیر ساده و پیش‌پاافتاده استفاده کنیم. بنابر آنچه گفته شد، به نمونه‌های زیر بنگرید. ناویراسته: شما در گذشته نیز اقدام به مشاهده این فیلم کرده‌اید. در صورت تمایل می‌توانید ادامه آن را تماشا کنید. ویراسته: در گذشته، بخشی از این فیلم را دیده‌اید. اکنون می‌توانید ادامهٔ آن را هم ببینید. ناویراسته: براساس برخی گزارش‌ها، دست‌کم شش تیراندازی و دو انفجار انتحاری در پاریس انجام شده‌است و این برای نخستین بار در تاریخ فرانسه است که عملیات انتحاری در خاک این کشور انجام می‌شود. ویراسته: طبق برخی از گزارش‌ها، دست‌کم شش تیراندازی و دو انفجار انتحاری در پاریس روی داده، که در تاریخ فرانسه بی‌سابقه بوده‌است. این را هم ببینید: جمله‌های «دیریاب» و «زودیاب». ۱۴۰‌۲/۰‌‌۳‌/‌۰‌‌‌‌۷‌ سید محمد بصام @Matnook_com
جمله‌های «دیریاب» و «زودیاب» جمله‌ها را از جهات مختلفی می‌توانیم بررسی کنیم. از جهت خوانش، جمله ممکن است «دشوارخوان» یا «خوش‌خوان» باشد. از جهت تعداد واژه‌ها، می‌تواند «کوتاه» یا «بلند» باشد. و از جهت درک و دریافت، می‌تواند «دیریاب» یا «زودیاب» باشد. دیریابی و زودیابیِ جمله‌ها ارتباطی به کوتاهی یا بلندی آن‌ها ندارد. چه‌بسا جمله‌ای که کوتاه باشد و دیریاب و جمله‌ای که بلند باشد و زودیاب. مهم‌ترین عاملی که به نظر من موجب زودیابی یا دیریابی جمله می‌شود آرایش واژه‌ها و گروه‌ها در جمله است. اگر سازه‌های جمله را با یک بار خواندن بفهمیم و روی برخی از آن‌ها درنگ نکنیم، با جملۀ زودیاب روبه‌روییم. ولی اگر جمله یا سازه‌های آن را دو بار یا بیشتر بخوانیم یا لازم باشد برای فهم آن درنگ کنیم، با جملۀ دیریاب روبه‌روییم. به عبارت دیگر، اگر برای فهم سازه‌های جمله مدام آن‌‌ها را در ذهن خود پس‌وپیش می‌کنیم، جمله‌مان دیریاب است. ولی اگر چنین نمی‌کنیم، یعنی زنجیره‌وار پیش می‌رویم و بی‌درنگ می‌فهمیم، جمله‌مان زودیاب است. چند مثال ببینیم: دیریاب: امروزه با توجه به افزایش روزافزون کاربران سیم‌کارت‌ها، شرکت همراه اول که به‌عنوان اولین اپراتور کشور که از دیرباز خدمات زیاد و کاربردی را در اختیار مشترکین قرار داده‌است، به‌تازگی خدمتی جدید نیز ارائه کرده‌است. زودیاب: شرکت همراه اول به‌عنوان اولین اپراتور در کشور همواره به مشترکان/ مشتریان خود خدمات کاربردی و فراوانی داده‌ و به‌دلیل افزایش روزافزون کاربران، خدمت جدیدی نیز ارائه کرده‌است. دیریاب: همچنین می‌توانید در صورتی که تمایل داشته باشید توضیح این را که انتقال وجه بابت چه کاری است را در بخش توضیحات وارد کنید. زودیاب: در صورت تمایل، علت انتقال وجه را در بخش توضیحات بنویسید. دیریاب: خوشحالم که می‌بینم تعداد شما کسانی که آنچه را در آموزش همگانی و اجباری ما شایستهٔ فراگرفتن است فراگرفته‌اید بسیار زیاد است. زودیاب: خوشحالم که می‌بینم شمار فراگیرانی که آموزش همگانی و اجباری ما را دیده‌اند بسیار فراوان است. در نتیجه، بهترین جمله جمله‌ای است که فقط یک بار خوانده شود و با همان یک بار هم سریع و آسان فهمیده شود. فرقی هم ندارد که موضوعش چه باشد و مخاطبش چه کسی، چون مثلاً کتابی با موضوع فیزیک را برای دانشجویان زبان انگلیسی نمی‌نویسند و برعکس. پس برای هر مخاطبی و در هر موضوعی که می‌‌نویسیم، باید از جمله‌های زودیاب استفاده کنیم. این کار یکی از اصول مهم در «ساده‌نویسی» است. ۱۴۰‌۲/۰‌‌۳‌/‌۰‌‌‌‌۹‌ سید محمد بصام @Matnook_com
! فرهنگستان زبان و ادب فارسی «شهرآورد» را برای واژۀ انگلیسی derby تصویب کرده‌است. در این واژه، «آورد» به معنای «نبَرد» و توسعاً «مسابقه» است و بنابراین «شهرآورد» یعنی «مسابقۀ ورزشی بین دو تیم رقیب از یک شهر یا منطقه». شهرآورد پایتخت یا شهرآورد سرخابی یکی از معروف‌ترین شهرآوردهای ایران و جهان است که در ورزشگاه آزادی میان دو تیم استقلال و پرسپولیس برگزار می‌شود. ۱۴۰‌۲/۰‌‌۳‌/‌۱‌۰‌ سید محمد بصام @Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم! الگوی «واژه + بُن مضارع + -‌ی» اسم می‌سازد و همیشه با نیم‌فاصله یا بی‌فاصله نوشته می‌شود. مثال: درست‌نویسی: درست (واژه) + نویس (بن مضارع «نوشتن») + «-ی». ۴۰ مثال دیگر: آب‌رسانی، آدم‌فروشی، اتوشویی، اندازه‌گیری، ایمن‌سازی، بسته‌بندی، پاک‌سازی، پندپذیری، تندرَوی، جمهوری‌خواهی، خانه‌داری، خودزنی، خودکشی، خوش‌نویسی، خون‌ریزی، دروغ‌گویی، دوست‌یابی، رُک‌گویی، روشن‌بینی، زبان‌شناسی، سُس‌خوری، سهل‌گیری، شکسته‌نویسی، عقب‌نشینی، علم‌آموزی، عوام‌فریبی، فرصت‌طلبی، قالی‌شویی، کارتن‌سازی، کتاب‌خوانی، کم‌دانی، کناره‌جویی، گاه‌شماری، مردم‌گریزی، مشکل‌گشایی، ملی‌گرایی، نامه‌رسانی، واژه‌پژوهی، هستی‌بخشی، همه‌پرسی، و ... . یادآوری: بن مضارع = فعلِ امر منهای «بـ»: برو ← رو. ‌۱‌‌۱‌‌۴۰‌۲‌/‌‌۰‌‌۳‌/۱‌۳ سید محمد بصام @Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺معصومه تقی‌زاده، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی و مترجم ۸ عنوان کتاب 🔰کانال مؤسسه در ایتا: @Matnook_com
فاصله‌گذاری ۱۵۰ حرف ربط مرکب‌ «حرف ربط» عنصری دستوری است که میان دو یا چند واژه، گروه، یا جمله‌ پیوند برقرار می‌کند. حرف ربط به‌لحاظ ساختار دو گونه‌ است: ساده و مرکب. حروف ربط ساده: اگر، اما، با، بلکه، پس، تا، چون، حتی، زیرا، که، نه،‌ نیز، وَ، ولی، هم، یا، ... . حروف ربط مرکب: آن‌جور که، آن‌طور که، آن‌گونه که، از این جهت که، از این حیث که،‌ از این رو که،‌ از آن جهت که، از آن حیث که، از آن رو که، از آنجا که، از آنجایی که، از زمانی که، از وقتی که، از هنگامی که، اگر چنان‌چه، اگرچه، این‌جور که، این‌طور که، این‌گونه که، با این‌که، با آن‌که، با توجه به این‌که، با توجه به آن‌که، با وجود این، با وجود این‌که، با وجود آن‌که، با وجودی که، بدان ‌جهت ‌که، ‌بدان ‌خاطر ‌که، ‌بدان ‌سبب ‌که، ‌بدان ‌علت ‌که، ‌بدین ‌جهت ‌که، ‌بدین ‌خاطر ‌که، ‌بدین ‌سبب ‌که، ‌بدین ‌علت ‌که، برای این‌که، برای آن‌که، بعد از این‌که، بعد از آن‌که، ‌به ‌اعتبار ‌این‌که، به ‌اعتبار ‌آن‌که، ‌به ‌اندازه‌ای ‌که، ‌به ‌جهتی ‌که، ‌به ‌حالتی ‌که، ‌به ‌حدی ‌که، به ‌شرط ‌این‌که، ‌به ‌شرط ‌آن‌که، ‌به ‌شرطی ‌که، ‌به ‌شکلی ‌که، ‌به صورتی که، به ‌طرزی ‌که، ‌به ‌طوری ‌که، ‌به ‌قدری ‌که، ‌به ‌قِسمی ‌که، ‌به ‌گونه‌ای که، به ‌مجردی ‌که، ‌به ‌محضی ‌که، ‌به ‌مقداری ‌که، ‌به ‌میزانی ‌که، ‌به ‌نحوی ‌که، ‌به ‌نوعی ‌که، ‌به‌ازای ‌این‌که، ‌به‌ازای ‌آن‌که، ‌به‌جای ‌این‌که، ‌به‌جای ‌آن‌که، ‌به‌جهت ‌این‌که، ‌به‌جهت ‌آن‌که، ‌به‌خاطر این‌که، به‌خاطر آن‌که، به‌دلیل این‌که، به‌دلیل آن‌که، به‌سبب این‌که، به‌سبب آن‌که، به‌علت این‌که، به‌‌علت آن‌که، به‌عنوان ‌این‌که، ‌به‌عنوان ‌آن‌که، به‌لحاظ ‌این‌که، ‌به‌لحاظ ‌آن‌که، ‌به‌مجرد ‌این‌که، ‌به‌مجرد ‌آن‌که، ‌‌به‌محض ‌این‌که، ‌به‌محض ‌آن‌که، بی‌آن‌که/ بی‌آنکه،‌ پس از این‌که، پس از آن‌که، پیش‌ از این‌که، پیش از آن‌که،‌ تا ‌اندازه‌ای ‌که، تا این‌که، تا آنجا که، تا آنجایی که، تا آن‌که، تا جایی که، ‌تا ‌حدی ‌که، ‌تا زمانی که، تا موقعی که، تا وقتی که، تا هنگامی که، جز این‌که، جز آن‌که، جوری که، چراکه، چنان‌چه، چنان‌که، چندان‌که‌، چون‌که، حال ‌آن‌که، درحالی‌که/ در حالی که، در حینی که، در زمانی که، درصورتی‌که/ در صورتی که، در موقعی که،‌ در وقتی که، در هنگامی که، زمانی که، زیراکه، صرف‌نظر از این‌که، صرف‌نظر از آن‌که، طوری که، علی‌رغم این‌که، علی‌رغم آن‌که، غیر از این‌که، غیر از آن‌که، قبل از این‌که، قبل از آن‌که، گرچه، مگر این‌که، مگر آن‌که، موقعی که، وقتی که، هر جور که، هر جوری که، هر طور که، هر طوری که، هر کجا که، هر گونه که، هر وقت که، هر وقتی که، هرچند که، هرچند، هرگاه که، همان‌جور که، همان‌طور که، همان‌قدر که، همان‌گونه که، هم‌چنان‌که، همین‌جور که،‌ همین‌طور که، همین‌قدر که، همین‌گونه که،‌ هنگامی که. ۱۴‌‌‌۰۲/‌‌‌۰‌‌۳‌‌/‌۱۴‌ سید محمد بصام @Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم! های بیان حرکت (مثل آخر «مدرسه») + ضمیرهای شخصی پیوسته (-‌َم، -‌َت، -‌َش، -مان/ -مون، -تان/ -تون، -شان/ -شون) چگونه نوشته می‌شود؟ ۱) صورت رسمی: ✅درست: مدرسه‌ام، مدرسه‌ات، مدرسه‌اش، مدرسه‌مان، مدرسه‌تان، مدرسه‌شان ❌غلط: مدرسه‌یمان، مدرسه‌یتان، مدرسه‌یشان، مدرسهٔ‌مان، مدرسهٔ‌تان، مدرسهٔ‌شان ۲) صورت گفتاری: ✅درست: مدرسه‌م، مدرسه‌ت، مدرسه‌ش، مدرسه‌مون، مدرسه‌تون، مدرسه‌شون ❌غلط: مدرسم، مدرست، مدرسش، مدرسمون، مدرستون، مدرسشون ۱۴۰‌۲/۰‌‌۳‌/‌۱۶‌ سید محمد بصام @Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از کارگاه آنلاین ویرایش متنوک تفاوت املا با رسم‌الخط چیست؟ سید محمد بصام @Matnook_com
۳۰ قید حرف‌اضافه‌ای فارسی این قید‌ها همواره با نیم‌فاصله نوشته می‌شوند: به‌آسانی، به‌اجبار، به‌اشتباه، به‌اندازه، به‌‌تدریج، به‌تنهایی، به‌خصوص، به‌خوبی، به‌درستی، به‌دقت، به‌راستی، به‌روشنی، به‌زحمت، به‌زودی، به‌زیبایی، به‌سادگی، به‌سختی، به‌سرعت، به‌سلامتی، به‌شدت، به‌ظاهر، به‌علاوه، به‌قاعده، به‌مرور، به‌موقع، به‌ناگاه، به‌نسبت، به‌وضوح، ‌به‌وفور، به‌ویژه. یادآوری: پنج قید عربی داریم که «بـ» در آن‌ها حرف جَرّ است‌ و بنابراین همیشه سرهم نوشته می‌شود: بذاته، برأی‌العین، بشخصه، بعینه، بنفسه. نادرست: به‌ذاته، به‌رأی‌العین، به‌شخصه، به‌عینه، به‌نفسه. ۱۴‌۰‌۲‌/‌‌۰‌‌۳‌‌‌/‌‌‌۱‌۷ سید محمد بصام @Matnook_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺رویا هاشمی‌زاده، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی و ویراستار، از اصفهان 🔰کانال مؤسسه در ایتا: @Matnook_com
ویراسته: یه‌هو یادم می‌آد اون دیگه مال من نیست. نکته‌ها: ۱)‌ «یه‌هو» صورت گفتاری «یک‌هو» است. پس «یهو» غلط است. ۲) پیشوند تصریفی «می-» همیشه با نیم‌فاصله نوشته می‌شود: می‌آد، نه *میاد. ۳) وقتی واژه‌ای اضافه می‌شود، نباید در پایان آن «ه/ ـه» بنویسیم. پس، درست: مال من - غلط: *ماله من. ۴) همیشه باید نشانۀ پایانیِ جمله را بگذاریم تا ابهامی در خوانش آن پیش نیاید. ۱‌۴‌۰‌۲/‌۰۳‌/‌۱‌‌۸ سید محمد بصام @Matnook_com
فیلود واژه‌نامهٔ آنلاین فلسفه (نسخهٔ آزمایشی) philod.ir طرح این واژه‌نامه را حدود شش ماه پیش، با دستی خالی و دلی پرامید، آغاز کردیم و حالا فیلود دربردارندهٔ بیش از ۱۵٫۰۰۰ مدخل و معادل‌های بیش از ۴۰ کتاب است. بخش عمدهٔ مدخل‌ها انگلیسی است، اما کلمات آلمانی و فرانسوی هم تعداد قابل‌توجهی از مدخل‌ها را تشکیل می‌دهند. فیلود دوسویه است و همزمان برای جست‌وجوی کلمات فارسی هم به‌کار می‌رود. مدخل‌های این واژه‌نامه همچنان در حال افزایش است. علی پیرحیاتی ۱‌۴‌۰‌۲/‌۰۳‌/‌۱‌۹‌ سید محمد بصام @Matnook_com
سه‌نقطه در گفتاری‌نویسی ۱) برای نشان دادن لکنت زبان یا بریده‌بریده سخن گفتن (از دو طرف با نیم‌فاصله و کشیدگی دادن به حروف پیوسته): - گُـ...گُـ...گفتم نَـ...نَـ...نترس! ۲) برای درنگ کردن در ادای واژه‌ها (بی‌فاصله از قبل): - من... دیگه... بر... نمی‌گردم...! تو برو. ۳) برای نصفه‌نیمه گفتن واژه‌ها (بی‌فاصله از قبل): - من از این موجود می‌تر... دقیقاً پشت‌سرم ایستاده بود و بازتابش در شیشهٔ پیش‌ِرویم دیده می‌شد. ۴) هنگامی که کسی سخن دیگری را در گفت‌وگوها قطع می‌کند (بی‌فاصله از قبل): افسانه با ناراحتی گفت: «من به همه می‌گم تو کی هستی و چی‌کاره‌ای! من به پلیس...» بابک حرفش را قطع کرد: «تو بی‌خود می‌کنی! جرئت داری بگو، ببین چه بلایی سرت می‌آرم!» ۵) برای نشان دادن سخنان کسی که پشت تلفن است و شنیده نمی‌شود (از قبل با فاصلۀ جامد و از بعد با فاصلۀ معمولی): - بله. ... علیک سلام. ... به تو چه؟ ... به خودم مربوطه. .‌‌.. تو که همه‌جا زیر نظرته. ... چی؟ ... زنگ بزن پایین. ... مسخره! ۶) در گفت‌وگوی تلفنی، وقتی طرف مقابل سکوت کرده یا مشکلی در ارتباط وجود دارد (بی‌فاصله از قبل): - الو... الو... صدات نمی‌آد! یادآوری: در این موارد، سه‌نقطه نمی‌گذاریم: ۱) برای نشان دادن خشم و مانند آن یا درنگِ کاملِ بعد از هر واژه‌، پس از هرکدام فقط یک نقطه می‌گذاریم: - دارم به‌ت می‌گم من. اصلاً. حالم. خوب. نیست. بفهم! برو پی کارِت! ۲)‌ با سه بار تکرارِ یک حرف (نه بیشتر)، کشیدگی یک واکه در هجا را نشان می‌دهیم، نه با سه‌نقطه (*وا...ی) و نه با تکرار تیرۀ روی خط زمینه (*حمیــــــد): - وااای، حمییید! ممنووون! ۱‌۴‌‌۰‌۲/‌‌۰۳‌/‌۲‌۰‌ سید محمد بصام/ فهیمه پوریا @Matnook_com
«دست‌باف» یا «دست‌بافت»؟ ۱) «اسم + بن مضارع» یکی از الگوهای ساخت‌واژی است که گاهی واژه‌هایی با معنای مفعولی از آن ساخته می‌شود (اسم، در این ساختار، ابزاری است که فعل با آن انجام می‌شود و به آن «کُنش‌ابزار» می‌گویند): بخارپز: پخته‌شده با بخار؛ دست‌باف: بافته‌شده با دست؛ لگدکوب: کوبیده‌شده با لگد. ۲) «اسم + بن ماضی» یکی دیگر از الگوهای ساخت‌واژی است که از آن نیز واژه‌هایی با معنای مفعولی ساخته می‌شود (اسم در این مثال‌‌ها نیز کنش‌ابزار است): دست‌بافت: بافته‌شده با دست؛ زربافت: بافته‌شده با زر؛ مردم‌نهاد: نهاده‌شده به‌دست مردم. ۳) «دست‌باف» و «دست‌بافت» هردو صفت مفعولی‌اند و می‌توانند با ارزش یکسان به‌کار روند. اما با استناد به پیکره‌های زبانی، بسامد «دست‌باف» بیش از ده‌برابرِ «دست‌بافت» است و از قدیم‌ترین زمان‌ها در معنای مفعولی به‌کار می‌رفته‌است: حُلّۀ دست‌باف نیسان را/ بُسَّدین پود و زمْردین تار است (مسعود سعود سلمان). بنابراین «دست‌باف» بر «دست‌بافت» ترجیح دارد و بهتر است همیشه این دو واژه را با نیم‌فاصله بنویسیم. یادآوری: در لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ بزرگ سخن (انوری)، «دست‌بافت» را به‌درستی به «دست‌باف» ارجاع داده‌اند؛ درصورتی‌که در فرهنگ فارسی (صدری افشار)، «دست‌باف» را به «دست‌بافت» ارجاع داده‌اند. در فرهنگ آوایی فارسی (گیتی دیهیم) نیز تنها «دست‌باف» و تلفظ‌های آن آمده‌است. ۱‌۴‌۰‌۲/‌۰۳‌/‌۲‌۳‌ سید محمد بصام @Matnook_com
دربارۀ «مشمع» و «مشما» ۱) «مشما» صورت تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «مشمّع» است. «مشمع» لغتاً به معنای «موم‌اندود» است و توسعاً به معنای «پارچه یا پلاستیکی آغشته به مواد دارویی که آن را بر روی زخم یا موضع درد می‌گذارند»: - «قیچی را گرفتم که موهای زیر لبم را بزنم، چِرِق گوشت زیر لبم را چیدم [...]. یک دست‌مال خون آمد. مشما چسباندم.» (ناصرالدین‌شاه، خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگ، ج ۳، ص ۱۵۹) - «برای شانه‌دردِ مریضِ هفتم، مشمع خردل تجویز کرد.» (امیرحسن چهل‌تن، دیگر کسی صدایم نزد، ص ۵۸، به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «مشمع») امروزه «مشما» و «مشمع» کمتر در معنای پیش‌گفته به‌کار می‌رود و معمولاً به معنای «پارچه‌ای از جنس پلاستیک یا مادۀ‌ دیگر» است که کاربردهای گوناگونی دارد: - «هر بار که مأمور مشمای روی آن‌ها [= جسدها] را کنار می‌زند.» (منصور کوشان، محاق، ص ۱۳۸) - «روی تشکچه مشمع می‌انداختند که نجس نشود.» (محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، ص ۱۶) ۲) فرایند تبدیل واژۀ «مشمع» به «مشما» در گفتار: ۲-۱) در فارسی، بست چاکناییِ پایانی در تلفظ حذف می‌شود، مانند حذف «ء» از واژۀ «املاء» > «املا» (/emlâ’/ > /emlâ/) و حذف «ع» از واژۀ «نعناع» > «نعنا» (/na’nâ’/ > /na’nâ/). پس ابتدا «ع» از «مشمع» حذف شده‌است (روشن است که اینجا تلفظ ربطی به خط ندارد). ۲-۲) سپس، به جبران حذف این صامت (= «ع»)، مصوت پایانیِ a به â بدل شده‌است. ۲-۳) در نتیجه، «مشمع» به‌صورت «مشما» درآمده و تلفظ شده‌است (/mošamma'/ > /mošammâ/). ۳) «مشما» به‌صورت /مشمبا/ نیز تلفظ می‌شود. اینجا نیز فرایندی آوایی رخ داده‌است: دگرگون‌شدگی (dissimilation)، که از رهگذر آن، دومین صامت در صامتِ مشدّد به صامت دیگری تبدیل می‌شود (این فرایند معمولاً در زبان گفتار و محاورات عامیانه و برای آسانی تلفظ روی می‌دهد). برای نمونه، صامت n به d بدل می‌شود (مانند «جهنّم» > «جهندم») یا صامت m به b بدل می‌شود (مانند «امّا» > «امبا» و «جمّاز» > «جمباز») (← علی‌اشرف صادقی،‌ «تشدید در زبان فارسی»، مجلۀ فرهنگ‌نویسی، ش ۵ و ۶ (اردیبهشت ۱۳۹۲)، ص ۳۴). «مشما» نیز طبق همین فرایند به «مشمبا» تبدیل شده‌است، که گاهی به همین صورت نیز نوشته می‌شود. ۴) گاهی «مشما»، در قیاس با واژه‌هایی مانند «نعنا» (< «نعناع») یا واژه‌های مختوم به «ـاع/ اع» (مانند «اجتماع»، «اشباع»، و ...)، با املای «مشماع» نیز نوشته می‌شود، که درست نیست (روشن است که «مشما» در فارسی /مشماع/ تلفظ نمی‌شود). ۵) نتیجه آن‌که املای «مشماع» و «مشمبا» پذیرفتنی نیست، زیرا «مشماع» نوعی املای قیاسی، نادر، و نادرست است و «مشمبا» نیز تلفظ عامیانۀ «مشما»ست که به‌ندرت به‌کار می‌رود، ولی املای «مشما» (به‌دلیل بسامد بالای آن) پذیرفتنی است و می‌توان آن را در کنار «مشمع» با ارزش تقریباً یکسان به‌کار برد، گرچه «مشما» بیشتر در متن‌های غیررسمی به‌کار می‌رود. ۱‌۴‌۰‌۲/‌۰۳‌/‌‌۳۱‌ سید محمد بصام @Matnook_com
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به‌مناسبت ۳ تیر، زادروز علی صلح‌جو (زبان‌شناس، ویراستار، مترجم) سلسله‌هم‌اندیشی‌های ویرایش سخنران: علی صلح‌جو موضوع: شکسته‌نویسی ۱۴‌۰۲/۰‌۴‌/۰۳‌ سید محمد بصام @Matnook_com
رسم‌الخط واژه‌های پایان‌یافته به «ی» + ضمیر‌های «-‌َم، -‌َت، -‌َش، -مان، -تان، -شان» در نوشتار معیار و رسمی ۱) واژه‌های پایان‌یافته به «ی» (i): ۱-۱) صندلی: صندلی‌ام، صندلی‌ات، صندلی‌اش، صندلی‌‌مان، صندلی‌تان، صندلی‌شان ۱-۲) سرمه‌ای: (شال) سرمه‌ای‌ام، سرمه‌ای‌ات، سرمه‌ای‌اش، سرمه‌ای‌مان، سرمه‌ای‌تان، سرمه‌ای‌شان ۱-۳) توانایی، مانتویی، دانشجویی: توانایی‌ام، توانایی‌ات، توانایی‌اش، توانایی‌مان، توانایی‌تان، توانایی‌شان (همکار) مانتویی‌ام، مانتویی‌ات، مانتویی‌اش، مانتویی‌مان، مانتویی‌تان، مانتویی‌شان (کارت) دانشجویی‌ام، دانشجویی‌ات، دانشجویی‌اش، دانشجویی‌مان، دانشجویی‌تان، دانشجویی‌شان ۲) واژۀ پایان‌یافته به «اِی» (ey): نِی: نی‌ام، نی‌ات، نی‌اش، نی‌مان، نی‌تان، نی‌شان اسپری: اسپری‌ام، اسپری‌ات، اسپری‌اش، اسپری‌مان،‌ اسپری‌تان، اسپری‌شان ۳) واژۀ پایان‌یافته به «یْ» (y): رأی: رأیم، رأیت، رأیش، رأیمان، رأیتان، رأیشان ۴) حرف اضافهٔ «برای»: برایم، برایت، برایش، برایمان، برایتان، برایشان ۱‌‌۴۰‌‌‌۲‌/‌‌‌۰‌۴/‌‌۰‌۵ سید محمد بصام @Matnook_com
🔴 دعوت به همکاری (فوری!) در مؤسسۀ متنوک، دست‌کم به دو نفر ویراستار باتجربه برای ویرایش متن‌های تألیفی ـ دانشگاهی نیازمندیم. ویرایش‌آموزان مؤسسه در اولویت‌اند. همکاری به‌صورت دورکاری است. لطفاً این دعوت به همکاری را هم‌رسانی بفرمایید. سپاس‌گزاریم. ارسال رزومه و درخواست در ایتا: @Bassam_1982 ۱۴‌۰۲/۰‌۴‌/۰‌۶‌ سید محمد بصام @Matnook_com
از «عدلیه» تا «دادگستری»! به‌مناسبت ۷ تیر، روز قوۀ قضاییه در گذشته، واژه‌های عربی بیش از امروز به‌کار می‌رفت و تا یک قرنِ پیش نیز روزبه‌روز بر شمار واژه‌های فرنگی به‌ویژه فرانسوی افزوده می‌شد. هرکس آن‌ها را بیشتر به‌کار می‌بُرد متشخص‌تر و باسوادتر از دیگران جلوه می‌کرد. در سال ۱۳۱۴ شمسی، فرهنگستان ایران که امروز به «فرهنگستان اول» معروف است،‌ به دستور رضاشاه پهلوی پایه‌گذاری شد و برای بسیاری از واژه‌های بیگانه برابرهای فارسی برگزید و آن‌ها را میان مردم رواج داد. آن‌ زمان، برخی از ادیبان و نویسندگان گمان می‌کردند که برابرنهادهای فرهنگستان اقبالی نمی‌یابند و گسترش نخواهند یافت. بنگرید: «آقایان! هرقدر می‌خواهید، باد به بیرقِ لغتِ «دادگستری» بکنید. مردم «عدلیه» را برای اختصارش ترک نمی‌کنند و «دادگستریِ» شما، با وجود اینکه وضع‌شدۀ فرهنگستان هم هست، روی کاغذ خواهد ماند. [...] این است که من به آقایان توصیه می‌کنم این‌قدر [...] لغت جعل نکنند.» (عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ۳، ص ۳۷۳) ولی، برخلاف گمان او و هم‌نظرانش، امروز صدها واژۀ تصویب‌شدۀ فارسی از فرهنگستان اول به‌یادگار مانده‌ و کاملاً میان مردم رواج یافته‌است. اینجا تنها ۳۷ واژهٔ حقوقی‌ را یادآور می‌شوم که نتیجهٔ کوشش دانشمندان ما در آن سال‌هاست و امروز نیز برای همگان گوش‌آشناست: - آیین دادرسی: اصول محاکمات - بازپرس: مستنطق - بازداشت: توقیف - بازداشتگاه: توقیف‌گاه - بزه: جرم - بزهکار: مجرم - جانشین: قائم‌مقام - خواسته: مدعیٰ‌به - خوانده: مدعیٰ‌علیه - خواهان: مدعی - دادخواست: عرضِ‌حال - دادرس: قاضی - دادرسی: محاکمه - دادستان: مدعی‌العموم - دادسرا: پارکه (در فرانسوی، parquet) - دادگاه استان: محکمۀ استیناف - دادگاه بخش: محکمۀ صلح - دادگاه شهرستان: محکمۀ بدایت - دادگاه: محکمه - دادگستری: عدلیه - دادنامه: ورقۀ حکمیه - دادیار: وکیل عمومی - داور: حَکَم - داوری: حَکَمیت - زناشویی: نکاح، ازدواج - سرپرست: قَیِّم - سرپرستی: قَیّومیت - فرجام: رسیدگی تمیزی - فرجام‌خواسته: ممیزٌعنه - فرجام‌خواه: مستدعی تمیز - کارشناس: اهل خِبره - کارشناسی: خُبرَویّت - کیفر: مجازات - کیفری: جزایی - گواهی: شهادت - واخواسته: معترضٌ‌عنه - واخواه: معترض یادآوری: متأسفانه فرهنگستانِ کنونی برای واژه‌های عربیِ حقوقی واژه‌گزینی نمی‌کند و مردم همچنان ناگزیرند واژه‌های تیره و متکلفانهٔ عربی را به‌کار ببرند و بنابر‌این نمی‌توانند درک درستی از متن‌های حقوقی داشته باشند. در هر حال، هر ایرانی‌ و فارسی‌زبانی وظیفه دارد از زبان خود پاسداری کند و تا آنجا که می‌تواند، از به‌کار بردنِ واژه‌های فرنگی و واژه‌های کم‌کاربرد و دشواریابِ عربی بپرهیزد. ‌۱۴‌۰‌۲‌/۰‌۴‌/‌‌۰‌‌۷‌ سید محمد بصام @Matnook_com