eitaa logo
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
536 دنبال‌کننده
62 عکس
61 ویدیو
14 فایل
مؤسسۀ متنوک مجری کارگاه‌های آنلاین ویرایش و درست‌نویسی در ایران نشانی: قم، خ شهدا، کوی ممتاز، پ ۳۲ تلفن: ۰۲۵۳۷۸۳۸۸۹۵ ثبت‌نام، پشتیبانی کارگاه و سفارش ویرایش: zil.ink/matnook_com تلگرام: https://t.me/Matnook_com وبگاه (به‌زودی): Matnook.com
مشاهده در ایتا
دانلود
شست‌وشوی مغزی ۱) در علم زبان‌شناسی و فن ویرایش زبانی، «گرده‌برداری» (یا به یک اعتبار، «ترجمۀ قرضی») یکی از فرایندهای رایج واژه‌سازی برای بیان مفاهیم جدید در زبان است که از رهگذر آن، هریک از بخش‌های یک واژه یا عبارت از زبان مبدأ به زبان مقصد ترجمه می‌شود. گرده‌برداری لزوماً ناپسند و نادرست نیست و معمولاً موجب غنای واژگانی زبان می‌شود. ۲) در فارسی، هزاران واژۀ گرده‌برداری‌شده وجود دارد که یکی از آن‌ها «شست‌وشوی مغزی» (brainwashing) است. این اصطلاح به معنای «کوشش سازمان‌یافته برای از میان بردن باورهای شخص و جایگزینی باورهای دیگر از راه جدا کردن او از محیط فکری‌اش و ایجاد محیطی متفاوت با آن» است و درست است: «امروزه شستشوی مغزی به‌سادگی صورت می‌گیرد و [...] تجربه اثبات کرده‌است کسانی که شستشوی مغزی می‌شوند از عقاید خود تا پای جان دفاع می‌کنند.» (جلال‌الدین قیاسی، مبانی سیاست جنایی حکومت اسلامی، ص ۳۰۴) «باید شما را شست‌وشوی مغزی داد. باید این افکار منجمدِ مبتذل را از مغزتان بیرون کرد.» (امیرحسن چهل‌تن، دخیل بر پنجرۀ فولاد، ص ۱۲۲، به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «شُست») «مردم رو شستشوی مغزی می‌ده و نمی‌ذاره حرف‌هام رو باور کنن.» (مهناز کریمی، سنج و صنوبر، ص ۱۱۱) ۳) سخن پایانی (the last word): اگر ترجمۀ آزاد (free translation) کردیم یا برای مثال (for example) کتابی بازچاپ (reprint) شد، با آغوش باز (with open arms) به پیشواز هرگونه ترجمۀ قرضیِ (loan translation) مفید برویم و البته غلط‌‌های املایی (spelling mistake) را هم بگیریم، زیرا کسانی که تحصیلات دانشگاهی (university education) دارند، در کشورهای جهان‌ سوم (the Third World) و درحال‌ توسعه (developing country)، با آسایش خاطر (peace of mind) گرده‌برداری‌ها را به‌کار می‌برند و ‌آن‌ها را بیشتر موجب آزادی بیان (freedom of speech) می‌دانند تا تهدیدی (threat) برای زبان. این فرسته (post) صرفاً جهت شست‌وشوی مغزی (brainwashing) شماست! 😊 ۱۴۰‌۲/۰‌۲/۲‌۱‌ سید محمد بصام @Matnook_com
نشست برخط نقد و بررسی کتاب «غلط ننویسیم» ارائه‌دهندگان: سید محمد بصام (مدرس ویرایش و مدیرعامل مؤسسۀ آموزشی متنوک) فرهاد قربان‌زاده (زبان‌شناس و فرهنگ‌نویس) فیلم نشست در تلگرام مؤسسه:👇 t.me/Matnook_com/4243 ۱۴۰‌۲/۰‌‌۳‌/۰‌۱ سید محمد بصام @Matnook_com
دربارۀ «مشمع» و «مشما» ۱) «مشما» صورت تغییریافتۀ واژۀ عربیِ «مشمّع» است. «مشمع» لغتاً به معنای «موم‌اندود» است و توسعاً به معنای «پارچه یا پلاستیکی آغشته به مواد دارویی که آن را بر روی زخم یا موضع درد می‌گذارند»: - «قیچی را گرفتم که موهای زیر لبم را بزنم، چِرِق گوشت زیر لبم را چیدم [...]. یک دست‌مال خون آمد. مشما چسباندم.» (ناصرالدین‌شاه، خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگ، ج ۳، ص ۱۵۹) - «برای شانه‌دردِ مریضِ هفتم، مشمع خردل تجویز کرد.» (امیرحسن چهل‌تن، دیگر کسی صدایم نزد، ص ۵۸، به نقل از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «مشمع») امروزه «مشما» و «مشمع» کمتر در معنای پیش‌گفته به‌کار می‌رود و معمولاً به معنای «پارچه‌ای از جنس پلاستیک یا مادۀ‌ دیگر» است که کاربردهای گوناگونی دارد: - «هر بار که مأمور مشمای روی آن‌ها [= جسدها] را کنار می‌زند.» (منصور کوشان، محاق، ص ۱۳۸) - «روی تشکچه مشمع می‌انداختند که نجس نشود.» (محمود کتیرایی، از خشت تا خشت، ص ۱۶) ۲) فرایند تبدیل واژۀ «مشمع» به «مشما» در گفتار: ۲-۱) در فارسی، بست چاکناییِ پایانی در تلفظ حذف می‌شود، مانند حذف «ء» از واژۀ «املاء» > «املا» (/emlâ’/ > /emlâ/) و حذف «ع» از واژۀ «نعناع» > «نعنا» (/na’nâ’/ > /na’nâ/). پس ابتدا «ع» از «مشمع» حذف شده‌است (روشن است که اینجا تلفظ ربطی به خط ندارد). ۲-۲) سپس، به جبران حذف این صامت (= «ع»)، مصوت پایانیِ a به â بدل شده‌است. ۲-۳) در نتیجه، «مشمع» به‌صورت «مشما» درآمده و تلفظ شده‌است (/mošamma'/ > /mošammâ/). ۳) «مشما» به‌صورت /مشمبا/ نیز تلفظ می‌شود. اینجا نیز فرایندی آوایی رخ داده‌است: دگرگون‌شدگی (dissimilation)، که از رهگذر آن، دومین صامت در صامتِ مشدّد به صامت دیگری تبدیل می‌شود (این فرایند معمولاً در زبان گفتار و محاورات عامیانه و برای آسانی تلفظ روی می‌دهد). برای نمونه، صامت n به d بدل می‌شود (مانند «جهنّم» > «جهندم») یا صامت m به b بدل می‌شود (مانند «امّا» > «امبا» و «جمّاز» > «جمباز») (← علی‌اشرف صادقی،‌ «تشدید در زبان فارسی»، مجلۀ فرهنگ‌نویسی، ش ۵ و ۶ (اردیبهشت ۱۳۹۲)، ص ۳۴). «مشما» نیز طبق همین فرایند به «مشمبا» تبدیل شده‌است، که گاهی به همین صورت نیز نوشته می‌شود. ۴) گاهی «مشما»، در قیاس با واژه‌هایی مانند «نعنا» (< «نعناع») یا واژه‌های مختوم به «ـاع/ اع» (مانند «اجتماع»، «اشباع»، و ...)، با املای «مشماع» نیز نوشته می‌شود، که درست نیست (روشن است که «مشما» در فارسی /مشماع/ تلفظ نمی‌شود). ۵) نتیجه آن‌که املای «مشماع» و «مشمبا» پذیرفتنی نیست، زیرا «مشماع» نوعی املای قیاسی، نادر، و نادرست است و «مشمبا» نیز تلفظ عامیانۀ «مشما»ست که به‌ندرت به‌کار می‌رود، ولی املای «مشما» (به‌دلیل بسامد بالای آن) پذیرفتنی است و می‌توان آن را در کنار «مشمع» با ارزش تقریباً یکسان به‌کار برد، گرچه «مشما» بیشتر در متن‌های غیررسمی به‌کار می‌رود. ۱‌۴‌۰‌۲/‌۰۳‌/‌‌۳۱‌ سید محمد بصام @Matnook_com
یک نکته‌ات بگویم! واژۀ «عید» دو تلفظ دارد؛ یکی /id/ (مانند «بید») و دیگری /eyd/ (مانند «قید»). با استناد به فرهنگ آوایی فارسی (گیتی دیهیم)، از هر نوزده نفر چهارده نفر آن را /عِید/ تلفظ می‌کنند. بنابراین در فارسی امروز تلفظ معیار و درست‌تر آن /eyd/ است، نه /id/. یادآوری: در شعر، گاهی «عِید» به‌صورت /id/ خوانده می‌شود و اشکالی ندارد: شنیدم که وقتی سحرگاه عید/ ز گرمابه آمد برون بایزید (سعدی). ۱۴‌۰۲/۰‌۴‌/۱‌‌‌۷ سید محمد بصام @Matnook_com
25.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا جمع بستن واژه‌های فارسی با «ـ‌ات» غلط است؟ چه واژه‌هایی را می‌توانیم با «ـ‌ات» جمع ببندیم؟ ۱‌۴۰‌۲‌/۱‌۰‌/‌‌۰‌‌۷‌ سید محمد بصام @Matnook_com
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قاعدۀ «همگونی واکه‌ای» چیست؟ در آواشناسی، به فرایندی که واکۀ یک هجا از واکۀ هجای مجاورش تأثیر بپذیرد و به شکل آن درآید «همگونی واکه‌ای» (vowel harmony) می‌گویند. برای نمونه، در واژۀ «گمان»، واکۀ o در هجای /گُـ-/ از واکۀ â در هجای /-مان/ تأثیر پذیرفته و به شکل آن درآمده‌است. ازاین‌رو /gomân/ به‌صورت /gamân/ تلفظ می‌شود و اشکالی ندارد (یعنی هردو درست‌اند). چند نمونه از تبدیل واکۀ o به a: رُواق > رَواق، عُنّاب > عَنّاب، قُواره > قَواره، گُواهی > گَواهی، مُفاد > مَفاد. ۱‌۴‌۰‌‌۲/۱‌‌‌‌۰/‌۲‌‌۹‌ سید محمد بصام @Matnook_com
به‌مناسبت ۲ بهمن سالروز درگذشت ابوالحسن نجفی چند روز پیش که در یک فرستۀ ویدیویی توصیه کرده بودم اهل قلم نباید کتاب غلط ننویسیم را بخوانند*، یکی از دانشجویانم برای من ویدیویی فرستاد که در آن، یکی از مدرسان ویرایش به‌مناسبت سالگرد درگذشت ابوالحسن نجفی، کتاب غلط ننویسیم را معرفی می‌کرد و می‌گفت: این کتاب اولین کتابی است که سعی کرده «غلط» در نگارش را تعریف کند. «غلط» کلمه یا تعبیری است که خلاف قاعده باشد و در متون نوشتاری کهن به‌کار نرفته باشد و در زبان گفتار امروز هم به‌کار نرود و فقط در نوشتار امروز به‌کار رود، مثل کلمۀ «درب»: درب را ببندید. این «درب» فقط در نگارش امروز به‌کار می‌رود؛ نه در نگارش قدیم به‌کار رفته و نه در گفتار امروز به‌کار می‌رود. چند نکته دربارۀ سخن ایشان: ۱) غلط ننویسیم اولین کتابی نیست که سعی کرده غلط را تعریف کند (ای کاش چنین کاری را می‌کرد)، بلکه تعریف غلط و معیارهای آن را از شخصی به نام محمد زُهَری برداشته و بی‌آن‌که به منبعش اشاره‌ای کند، آن را در کتاب خود آورده‌است (محمد زهری کسی بود که اولین بار در مقدمۀ خود بر کتاب غلط ننویسیم اثر فریدون کار در دهۀ سی ـ تقریباً سی سال قبل از کتاب غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی ـ ملاک‌هایی برای درست و غلط نوشت). پس غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی اولین کتاب در این مسئله نیست. در ضمن، اینجا مجالی نیست که بگوییم ملاک‌های تقلیدی او نیز خالی از اشکال نیست و جای تأمل فراوان دارد. ۲) اگر چند ثانیه وقت صرف کنیم و فقط در پیکرۀ تاریخی فرهنگستان جست‌وجو کنیم، می‌بینیم که «درب» دست‌کم از قرن دهم در معنای «درِ» امروزی به‌کار رفته‌است: «چون شام شود، درب خانه را مضبوط نمایند» (قاسم هروی، ارشادالزراعه، ص ۲۷۹). پس براساس ملاک‌های خودِ غلط ننویسیم «درب» هم باید درست و پذیرفتنی باشد، چون دست‌کم چهارصد سال است که در متون فارسی به‌کار می‌رود. ۳) من اصراری ندارم که «درب» بنویسیم، بلکه سخنم این است که آن را غلط ندانیم. نیز بدانیم و دیگران را هم آگاه کنیم که چرا اهل زبان «درب» می‌نویسند (زیرا هیچ تغییر و تحولی در زبان بی‌دلیل نیست): ۱) «درب» را معمولاً گونهٔ رسمیِ «در» تلقی می‌کنند. ۲) برای اشتباه نشدنِ «در» با حرف اضافهٔ «در» معمولاً «درب» می‌نویسند. همین. ★ من همچنان معتقدم با آن‌که ابوالحسن نجفی خدمات زیادی به زبان فارسی کرد، ولی ترویج کتاب غلط ننویسیم او خیانت فرهنگی به اهل قلم است، زیرا بیشترِ مطالبِ کتابش غیرعلمی، براساس گمان، یا سلیقۀ شخصی اوست و دستاوردی جز گمراهی ندارد. شاید این نظرم برای برخی شگفت‌آور باشد، اما درستی آن را با دلایل و شواهد فراوان در کارگاه‌های ویرایش و دستورزبان زبان‌شناختی نشان داده و اثبات کرده‌ام. چه زیبا گفت ارسطو: من استادم افلاطون را دوست دارم، ولی حقیقت را بیش از او. پس بهتر است تعصب را کنار بگذاریم و ننگریم که که می‌گوید، بنگریم که چه می‌گوید. اگر سخنی حق گفت و درست، سلّمنا. والّا فلا. ۱‌۴‌۰‌‌۲/۱‌‌‌‌‌۱‌/‌۰‌‌‌۷‌ سید محمد بصام @Matnook_com
غلط ننویسیم؛ فریدون کار.pdf
36.12M
فریدون کار، غلط ننویسیم (با مقدمۀ سعید نفیسی و محمد زُهَری)، مؤسسۀ مطبوعاتی شرق، تهران، ۱۳‌۳‌۴ یادآوری: مطالب این کتابْ غیرعلمی و نادقیق است و خواندن آن به هیچ وجه توصیه نمی‌شود. نشر آن نیز صرفاً برای آگاهی و روشنگری است. ۱‌۴‌۰‌‌۲/۱‌‌‌‌‌۱‌/‌۰‌‌‌۷‌ سید محمد بصام @Matnook_com
🧠۴ روش عملی برای ارتقای هوش زبانی فهرست ۱) هوش زبانی چیست؟ ۲) هوش زبانی بر چه پایه‌ای استوار است؟ ۳) چه کسانی باید هوش زبانی خود را تقویت کنند؟ ۴) افزایش هوش زبانی چه سودی دارد؟ ۵) چگونه هوش زبانی خود را افزایش دهیم؟ ادامه را در اینستاگرام متنوک بخوانید (اینجا). ۱‌۴‌۰‌‌۲/‌۱‌‌‌‌‌۱‌/‌۱‌۴‌ سید محمد بصام @Matnook_com
شب «اَحیا» یا «اِحیا»؟ واژۀ عربی «اَحیاء» جمع «حَیّ» و به معنای «زندگان» است و «اِحیاء» به معنای «زنده کردن، جان‌بخشی، و برگزاری مراسم (مثلاً در شب قدر)». ازاین‌رو به هریک از شب‌های ۱۹، ۲۱، و ۲۳ ماه رمضان که در آن‌ عبادت و شب‌زنده‌داری می‌کنند، «شب اِحیا» می‌گویند و گاهی در فارسی آن را /شب اَحیا/ تلفظ می‌کنند. در آواشناسی، طبق قاعدۀ «همگونی واکه‌ای (vowel harmony)»، گاهی واکۀ یک هجا از واکۀ هجای مجاورش تأثیر می‌پذیرد و به شکل آن درمی‌آید. برای مثال، «غذا» در عربی به کسر «غ» و بر وزن «ندا» است، ولی واکهٔ e در هجای آغازین آن از واکۀ â در هجای دومِ این واژه (= ذا) تأثیر پذیرفته و به واکۀ a بدل شده‌است و بنابراین در فارسی /غَذا/ تلفظ می‌شود. در واژۀ «اِحیا» نیز واکۀ e در هجای اول از واکۀ â در هجای دوم (= یا) تأثیر پذیرفته و به a بدل شده‌است و بنابراین /اَحیا/ تلفظ می‌شود. چند نمونۀ دیگر از تبدیل واکهٔ e به a در فارسی: اِثناعشر > اَثناعشر؛ بِساط > بَساط؛ خِزانه > خَزانه؛ سِهام > سَهام؛ غِربال > غَربال؛ مِلاط > مَلاط. وام‌واژه‌ها معمولاً براساس نظام آواییِ زبانِ مقصد تلفظ می‌شوند و مانند سایر واژه‌ها در گذر زمان دستخوش تغییر می‌گردند. وقتی عموم اهل زبان واژه‌ای را به یک شیوه تلفظ کردند، آن را «تلفظ معیار» می‌نامیم و جز آن را «غیرمعیار». با استناد به فرهنگ آوایی فارسی (گیتی دیهیم)، تلفظ معیار و پربسامدِ «اِحیا»، به معنی «شب قدر»، /اَحیا/ است. در نتیجه، تلفظ «اِحیا» به‌صورت /اَحیا/ در فارسی درست است و اگر تلفظ «اِحیا» به‌صورت /اَحیا/ را نادرست بدانیم، باید تلفظ صدها واژۀ مشابهِ دیگر را نیز نادرست بدانیم. یادآوری: «احیاء» رسم‌الخطِ عربیِ این واژه است و در فارسی با املای «احیا» (بدون همزۀ پایانی) نوشته می‌شود، مانند «اعضا»، «املا»، «انبیا»، و «انشا» که همزۀ پایانی‌شان در فارسی نوشته نمی‌شود و درست است. ۱‌۴۰‌۳‌/‌‌۰‌‌۱/‌‌‌۱‌۴‌ سید محمد بصام Matnook.com @Matnook_com
«پارس» صدای سگ است یا ...؟ به‌مناسبت ۲۵ اردیبهشت، روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت فردوسی در فارسی، دو واژۀ «پارس» داریم که به یک صورت تلفظ می‌شوند، اما ریشه و معنای متفاوتی دارند: ۱) پارس: اقوام و قبایلی آریایی‌ که در سرزمین «پارس» و عیلام ساکن بودند و زبان آن‌ها را «پارسی» می‌گویند. ۲) پارس: صدای سگ، عوعو، واق‌واق. در معنای اول، واج p، طبق قاعدۀ آوایی «نرم‌شدگی» (lenition)، به واج f تبدیل شده و «پارس» و «پارسی» به‌صورت /فارس/ و /فارسی/ تلفظ گردیده‌است، مانند تبدیل «پیل» به «فیل» (که معمولاً گمان می‌کنند معرّب (= «عربی‌شده») است، ولی این‌گونه نیست) یا تبدیل «سپارش» (از فعل «سپاردن» و «سپردن») به «سفارش». بنابراین واژهٔ «فارسی» نیز فارسی است، نه عربی و نه عربی‌شدۀ «پارسی». در معنای دوم، پارس از «پاس» است و «پاس» به معنای «نگهبانی» است. سپس، طبق یک تحول آوایی (← مجلۀ زبانشناسی، س ۲۰، ش ۱، ص ۱‌‌-۱‌‌‌‌‌۶‌)، واج غیراشتقاقیِ r (واجی که در اصلِ واژه نبوده‌) به آن افزوده شده‌ و به‌صورت «پارس» درآمده‌است، مانند «چرتکه» (از اصل روسی) و «خاکشیر» و «تراشیدن» که در اصل «چتکه» و «خاکشی» و «تاشیدن» بوده‌اند. در بخشی از قلمرو زبان فارسی، به واژه‌های دیگری نیز همین واج r را افزوده بوده و آن را تلفظ می‌کرده‌اند، مانند «تاختن» و «پاسبان» که به‌صورت /تَراختن/ و /پارسبان/ تلفظ می‌شده‌اند. «پارس» نیز، به معنای «صدای سگ»، صورت تحول‌یافتۀ «پاس» است و درست است. در نتیجه، هیچ ارتباطی با سرزمین پارس ندارد، زیرا صرفاً دو واژۀ هم‌آوا و هم‌نویسه‌اند، مانند واژۀ فارسیِ «دَم» (= «لبۀ چیزی») و واژۀ عربیِ «دَم» (= «خون»). یادآوری: در ترکی، «پارس» نام یک جانور شکاری هم هست که در فارسی به آن «یوز»، و در عربی به آن «فَهْد» گفته می‌شود. در گاه‌شماری ترکی، «پارس‌ئیل/ بارس‌ئیل» به معنای «سال پلنگ» است. ‌۱۴‌۰‌۳‌/۰‌۲/‌۲‌۵‌ سید محمد بصام Matnook.com @Matnook_com
نکته‌ای دربارۀ «به‌عنوانِ» می‌دانیم که واژه‌ها در گذر زمان و بر پایۀ نیاز اهل زبان و به‌دست آنان ساخته می‌شوند و رفته‌رفته گسترش می‌یابند. حروف اضافۀ مرکب هم از این قاعده مستثنا نیستند، مانند همین «به‌عنوانِ» که ویراستارانِ ناکاربلد معمولاً آن را نادرست می‌پندارند. این که «به‌عنوانِ» (یا هر واژۀ دیگری) چرا و چگونه ساخته و وارد زبان شده، یک مسئله است و مسئلۀ دیگر این‌ است که: اکنون که به‌عنوان یکی از واژه‌های زبان پذیرفته و رایج شده، کجا می‌توان آن را به کار برد و کجا نباید به کار برد. پس نمی‌توانیم بگوییم چون مثلاً در گذشتۀ زبان سابقه نداشته‌ یا به شیوۀ گرده‌برداری ساخته شده، باید همه‌جا حذف شود (سخن غیرعلمی و نادرستی که متأسفانه در کارگاه‌ها و کتاب‌های ویرایش تکرار و تجویز می‌شود). روشن است هر واژه‌ یا عبارتی اگر نابجا به‌ کار رفته باشد، یا باید حذف شود یا تغییر کند؛ اختصاصی به «به‌عنوانِ» ندارد. اما چگونه می‌توان این بجایی یا نابجایی را تشخیص داد؟ از یک راه: بافت زبانی¹ و غیرزبانی² که همیشه باید چراغ راه اهل قلم (به‌ویژه ویراستاران) باشد تا بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند و اشتباه نکنند. برای مثال، به این جملۀ ترجمه‌ای بنگرید: چه می‌شد اگر می‌توانستیم به هر مانع بر سر راه خود به‌عنوان یک فرصت بنگریم؟ اینجا بافت زبانی به ما می‌گوید طبیعی‌تر و فارسی‌تر آن است که «به‌‌عنوانِ» را تغییر دهیم: چه می‌شد اگر می‌توانستیم به موانع پیشِ‌روی خود به چشم فرصت بنگریم؟ چرا؟ به‌خاطر تناسب و کاربرد «چشم» با «نگریستن»، نه این‌که «به‌عنوانِ» غلط است (عبارت «به هر مانع بر سر راه» نیز برای خوانش آسان‌تر و کوتاه‌تر شدن جمله به «موانع پیشِ‌روی» تغییر داده شد. «یک» هم «اینجا» زائد است). یا حتی می‌‌توان با تغییر بیشتر «به‌عنوانِ» را حذف کرد: چه می‌شد اگر می‌توانستیم موانع پیشِ‌روی خود را فرصت ببینیم؟ ولی نیازی به این‌همه تغییر نیست، چون در ویرایش زبانی همیشه باید سعی کنیم متن را با کمترین تغییر اصلاح کنیم و تغییرمان هم باید ضرورت و توجیه داشته باشد (سلیقه‌ای نباشد). این نکتۀ طلایی را هرگز فراموش نکنید. ۱) «بافت زبانی» (linguistic context) معمولاً به واژه‌ها، عبارت‌ها، و جمله‌هایی گفته می‌شود که در متن قبل و بعد از یک واژه می‌آیند. ۲) «بافت غیرزبانی» (non-linguistic context) یا «بافت موقعیتی» (context of situation) به موقعیت زمانی و مکانی و دیگر قرائن برون‌زبانی گفته می‌شود که در فهم معنای متن تأثیر می‌گذارد (در فقه‌الحدیث، از دیرباز به این اصطلاح زبان‌شناسی «اسباب ورود حدیث» می‌گفته‌اند، ولی امروز معمولاً به آن «فضای صدور» می‌گویند. سه مقولۀ زمان و مکان و اسباب صدور حدیث از قرائن مهم برای فهم حدیث است). سید محمد بصام @Matnook_com www.matnook.com