فرستۀ موقت!
ویراست سوم و نهایی جزوه، در قالب یک کتاب پیدیاف، برای تمام ویرایشآموزان کارگاههای متنوک ایمیل شدهاست. از شکیبایی شما متنوکیان عزیز برای آماده و بهروز شدن جزوه بسیار سپاسگزاریم و بابت تأخیر پوزش میخواهیم.
اگر جزوه از طریق ایمیل به دستتان نرسیده، به شناسۀ زیر پیام دهید و نام و نام خانوادگی و دورۀ خود را بفرمایید (مثلاً: هنگامه ایراننژاد، زمستان ۱۴۰۲) تا پیگیری و برای شما ایمیل شود: 👇
@MatnookAdmin3
قلمتان جاوید. 🌹
۱۴۰۲/۰۵/۳۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
۵ نکته دربارۀ فعل پیشوندی
۱) تعریف
فعلی که از ترکیب یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد «فعل پیشوندی» نام دارد: برگشتن (بر- + گشتن)، بازداشتن (باز- + داشتن)، دریافتن (در- + یافتن)، فراگرفتن (فرا- + گرفتن)، وارفتن (وا- + رفتن)، وررفتن (ور- + رفتن).
۲) معنا و نقش
پیشوندهای فعلی دو نقش دارند؛ یا معنای جدیدی به فعل میدهند یا فقط معنای فعل را مؤکد و تقویت میکنند.
۲-۱) معنای جدید: «بازگشتن» و «فراگرفتن» که با «گشتن» و «گرفتن» فرق میکنند.
۲-۲) تأکید و تقویت معنا: «برانگیختن» و «برافراشتن» که فقط «انگیختن» و «افراشتن» را مؤکد و تقویت کردهاند.
۳) فاصلهگذاری
پیشوندهای فعلی همیشه بیفاصله نوشته میشوند:
- «دریافتن»: درمییابم، درمییابی، درمییابد، درمییابیم، درمییابید، درمییابند
- «فراگرفتن»: فراگرفتم، فراگرفتی، فراگرفت، فراگرفتیم، فراگرفتید، فراگرفتند
یادآوری:
۱) اگر عنصری بین پیشوند و فعل قرار گرفت، همگی بافاصله نوشته میشوند:
- فرا باید گرفت؛
- در خواهد یافت؛
- بر که گشت (= «وقتی برگشت»).
۲) ضمیرهایی که پس از پیشوند میآیند با نیمفاصله نوشته میشوند و کاربردشان غیررسمی است: بَرِشداشت، بَرِتمیگردونم، و ... .
#دستورزبان #فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۶/۰۵
سید محمد بصام
Matnook.com
@Matnook_com
بهمناسبت گرامیداشت ابوریحان بیرونی
بزرگ دانشیمرد ایرانی
ابوریحان محمدبن احمد بیرونی خوارزمی، دانشمند پرآوازهٔ ایرانی، در سال ۳۶۲ ه.ق در حومهٔ شهر کاث، پایتخت کهن خوارزم، که زمانی پایتخت خوارزمشاهیان بود، یا شاید در قلعهای به نام «بیرون» بهدنیا آمد. ازاینرو به او «بیرونی» گفتهاند (در آن روزگار، چنانکه برخی گفتهاند، به کسی که خارج و بیرون از خوارزم بهدنیا میآمد «بیرونی» میگفتند). اثرِ نامآشنای او کتاب التفهیم لأوائل صناعة التنجیم در دانش ستارهشناسی و به زبان فارسی است. وی در این کتاب، تا آنجا که توانسته، از واژههای فارسی استفاده کردهاست. برای نمونه، در نوشتۀ زیر، تنها دو واژۀ عربی دیده میشود:
«مهرگان چيست؟ شانزدهم روز است از مهرماه و نامش مهر. و اندرين روز افريدون ظفر يافت بر بيوَراسب جادو، آنکِ معروف است به ضحاک، و به كوه دماوند بازداشت. و روزها كه سپسِ مهرگان است همه جشناند بر كردارِ آنچِ از پسِ نوروز بوَد. و ششمِ آن مهرگانِ بزرگ بوَد و رامروز نام است و بدين دانندش.» (التفهیم، تصحیح جلالالدین همایی، ص ۲۵۴ و ۲۵۵)
اینک برخی از واژهگزینیهای بیرونی در کتاب التفهیم برای واژههای عربی و اهتمام او در بهکار بردنِ واژههای فارسی:
آبپشت: نطفه
آتش آسمانى: صاعقه، شهاب
آتشبار: صاعقه
آرامیده: ساکن (مقابل متحرک)
آماس: ورم
آمده: حاصلشده
اندامبریده: مقطوعالعضو
اَوام (= وام): دِین، قرض
باریک: دقیق
بایستها: شروط
بخشیدن: تقسیم
برسو: سَمت فوقانی، عالی
بزرگمنش: جبار
بسودن/ پسودن: لمس، تماس
بسیارپهلو: کثیرالاضلاع
بهارگاه: فصل و موسم بهار
بهکار داشتن: استعمال کردن
بِهَم بودن: جماع (همبستری)
بِهَم: مجتمع، متحد، منطبق
پایکار: عمله
پذیرفتن/ پذرفتن: قبول
پسسو: مؤخر
پلۀ ترازو: کفۀ ترازو
پهلو: ضلع
پِی: عصب
پیشسو: مقدّم
تری: رطوبت
تنومندی: جِرم و جسمانیت
تنۀ آفتاب: جِرم شمس
تیزنگر: دقیقالنظر
چگونگی: کیفیت
چندی: کمیت
چونی: کیفیت
چهارپهلو: چهارضلعی، مربع
خشکی: یبوست
خوشه: سنبله
داددِه: عادل
درازا: طول
دَرزی: خیاط
دستآموز: اهلی
دستکاری: صنعت
دَمه: طوفان
دُوتو: مضاعف
دهگان: عشرات
راستپای: متساویالساقین
راستپهلو: متساویالاضلاع
راستزاویه: قائمالزاویه
روسبیباره: زناکار
زمینلرز: زلزله
زیانکار: مضر، ضارّی (گزنده)
ژرفنگر: عمیقالنظر
سبکرُو، زودرُو: سریعالسیر
سِپُرز: طحال
سپسرُو: تابع، مقلّد
ستارهشمار: منجم
ستارهیاب: اسطرلاب
سردی: برودت
سو: جهت
سهسو: مثلث
سهسوی ناراستپهلو: مثلث مختلفالاضلاع
شبپر، شبپرک: خفاش
شمار: حساب
فروسو: سَمت تحتاتی، تحت
کاریز: قنات
کرانه: ساحل
کُمیز: بول، ادرار
کُمیزدان: مثانه
گِردبرگِرد: حولوحوش، حوالی
گرمی: حرارت
گروه: جماعت
گروهان: طوایف، قبایل
گُش سیاه: خِلط سودا
گوسپندکُشان: عید قربان/ اضحیٰ
مادینه: مؤنث
مانندگی: شباهت
مَغ: عمیق
میانگاه: وسط
میانه: وسط، معتدل
ناپالوده: ناخالص
ناهموار: نامساوی
نرینه: مذکر
نموده: مثال و شاهد (نمونه)
نیمروزان: نصفالنهار، ظهر
هفتکشور: اقالیم سَبعه
همچند: مساوی
هموار: مسطح
همیشهپنهان: ابدیالخفاء
همیشهپیدا: ابدیالظهور
یادکرده: مذکور، معروف
یَله: متروک
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۶/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
✍🏻 مهمترین ویژگیهای «تیتر خبری»:
- معمولاً در قالب جمله نوشته میشود (فعل دارد)؛
- با فعل منفی یا بهصورت پرسشی بهکار نمیرود؛
- خلاصه و چکیدۀ خبر را بیان میکند؛
- مهمترین بخش خبر را برجسته میکند؛
- با کمترین واژه، بیشترین معنا را میرساند؛
- بیش از ۱۲ واژه نیست (هرچه کوتاهتر، بهتر)؛
- واژههای آن تکرار یا شکسته نمیشود؛
- باید واقعی، دقیق، و روشن باشد؛
- تیتر با حرف اضافه آغاز نمیشود؛
- برای برجستگی و کاهش واژهها، عدد در آن رقمی نوشته میشود؛
- در پایانِ تیتر، نقطه گذاشته نمیشود.
پس:
رئیس (نه *رییس) ستاد مرکزی اربعین:
امسال زائران اربعین ۱۲ درصد نسبتبه پارسال افزایش داشتهاند (نه *داشتند)
یادآوری:
«امسال» قابل حذف است، چون معنای آن با آمدن «پارسال» فهمیده میشود. در عوض میتوانیم «شمار/ تعداد» را جایگزین کنیم: شمار/ تعداد زائران اربعین ... افزایش داشتهاست. عبارت «زائران اربعین»، به معنای «زائران امام حسین در اربعین»، پذیرفتنی است، چون معنایی روشن، کاربردی رایج، و عبارتی کوتاه دارد (بسنجید با «زائران حج»).
#ویرایش_زبانی
۱۴۰۲/۰۶/۱۴
سید محمد بصام
@Matnook_com
بهمناسبت سالروز درگذشت ژیلبر لازار (۴ آوریل ۱۹۲۰ - ۶ سپتامبر ۲۰۱۸)، مترجم، زبانشناس، و استاد فقید زبان فارسی دانشگاه پاریس و مؤسسۀ ملی زبانها و تمدنهای شرقی
دستور زبان فارسی معاصر
ژیلبر لازار، مترجم: مهستی بحرینی، با توضیحات هرمز میلانیان (چاپ چهارم: تهران، هرمس، ۱۳۹۸)، ۳۳۴ ص (پالتویی)
دستور زبان فارسی معاصر نخستین دستورزبانی است که به زبان زندۀ نوشتاری و گفتاریِ امروز و گاه کاربردهای عامیانۀ آن پرداختهاست. این کتاب رویکردی زبانشناختی دارد و از این دیدگاه، با دستورزبانهای رایج متفاوت است. نویسندۀ آن، با نکتهسنجی و نگاهی بیطرفانه، ویژگیهای آوایی، صرفی، نحوی، و چگونگی شکلگیری واژهها را در زبان فارسیِ معاصر نشان میدهد و گاهی نیز نکاتی را طرح میکند که در دستورزبانهای پیش از او سابقه نداشتهاست. این کتاب در سال ۱۹۵۴ به فرانسوی نوشته شده و در ۱۹۵۷ در فرانسه به چاپ رسیده و سپس به قلم مهستی بحرینی به فارسی ترجمه شده و با حواشی سودمند دکتر هرمز میلانیان (زبانشناس) به زیور طبع آراسته گردیدهاست.
#کتاب_خوب_بخوانیم #دستورزبان
۱۴۰۲/۰۶/۱۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
46.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهمناسبت ۲۰ شهریورماه
زادروز استاد دکتر جلال خالقیِ مطلق
آلمان، هامبورگ، ۲۰۲۱
گردآوری و گزارش: زهرا مجیدینژاد
منبع: بنیاد فردوسی
#ادبیات
۱۴۰۲/۰۶/۲۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
«ئی» یا «یی»؟ مسئله این است!
۱) در فارسی، واژههای پایانیافته به â و o و u، در پیوند با i-، همراه با صامت میانجیِ y میآیند. این «ی»، در رسمالخط امروزی، بهصورت «یـ» نوشته میشود، نه «ئـ»:
- زیبا + «-ی»: زیبایی (نه زیبائی)
- خرما + «-ی»: خرمایی (نه خرمائی)
- مانتو + «-ی»: مانتویی (نه مانتوئی)
- رادیو + «-ی»: رادیویی (نه رادیوئی)
- دارو + «-ی»: دارویی (نه داروئی)
۲) واژههای عربیِ پایانیافته به «اء/ ـاء» نیز، در پیوند با i-، با دو «ی» و بهصورت «یی» نوشته میشوند، نه «ئی»:
- ابتدا + «-ی»: ابتدایی (نه ابتدائی)
- استثنا + «-ی»: استثنایی (نه استثنائی)
میدانیم که «ابتدائی» و «استثنائی» نادرست نیستند، ولی در رسمالخطِ امروزی پیشنهاد نمیشوند و بسامدی نیز ندارند. توضیح آنکه، با استناد به پیکرههای زبانی، بسامد واژهای مانند «ابتدایی» دستکم دوبرابر «ابتدائی» و بسامد «استثنایی» سهبرابر «استثنائی» است.
یادآوری:
اگر پس از این واژهها «ی» نکره بیاید، به این صورت نوشته میشوند: زیباییای، استثناییای.
#املا_رسمالخط
۱۴۰۲/۰۶/۲۰
سید محمد بصام
@Matnook_com
وی در حال «پاچهخاری» است!
خار: بن مضارع فعل «خاریدن» (به معنای «خاراندن»)
پاچهخار: آنکه برای چاپلوسی و خودشیرینی، پاچۀ کسی را میخارانَد؛ آشمال*؛ خایهمال؛ متملّق؛ مَجیزگو
خوار: بن مضارع فعل «خوردن» («خواردن»)
گوشتخوار: ویژگی آنکه گوشت میخورَد
★ «آشمال» مرکب است از «آش» (= «آهار جامه») و «مال» (بن مضارع فعل «مالیدن») و به کسی گفته میشود که آش (یعنی آهار) را بر جامه میمالد. در برخی از شهرها، «آشمال» مَجازاً به معنای «پاچهخار» بهکار میرود و «آشمالی» به معنای «پاچهخاری».
یادآوری:
در ذیل فرهنگ بزرگ سخن (ص ۱۲۷)، «پاچهخار» بهاشتباه «پاچهخوار» نوشته شدهاست که باید در ویراست بعدی آن اصلاح شود.
#واژهشناسی
۱۴۰۲/۰۶/۲۱
سید محمد بصام
@Matnook_com
فاصلهگذاری «هیچ»
«هیچ» با واژهٔ پس از خود بافاصله نوشته میشود:
۱) هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد.
۲) .../ زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست (حافظ)
استثنا:
تنها این واژههای «هیچ»دار با نیمفاصله نوشته میشوند: هیچانگاری؛ هیچجا؛ هیچجور؛ هیچجوره؛ هیچچی/ هیچّی؛ هیچچیز؛ هیچیک؛ هیچرقم؛ هیچکاره؛ هیچکجا؛ هیچکدام؛ هیچکس؛ هیچکی؛ هیچگاه؛ هیچگرایی؛ هیچگونه؛ هیچطور؛ هیچوپوچ؛ هیچوقت؛ هیچیک؛ هیچیکی؛ هیچچیندار/ هیچّیندار.
یادآوری:
این عبارتها، که گروههای نحوی از نوع حرفاضافهایاند، بافاصله نوشته میشوند: از هیچ لحاظ؛ از هیچ نظر؛ به هیچ رو(ی)؛ به هیچ عنوان؛ به هیچ وجه؛ بی هیچ ... .
#فاصلهگذاری
۱۴۰۲/۰۶/۲۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
یک نکتهات بگویم!
«*بیهیچ ...» واژه نیست که با نیمفاصله نوشته شود، بلکه یک گروه حرفاضافهای در نقش قید است و بنابراین کاملاً بافاصله نوشته میشود: بی هیچ گزندی، بی هیچ کلامی، و ... . این گروه تشکیل شدهاست از «بی» (حرف اضافه) + یک گروه اسمی: «هیچ» (صفت) + اسم (که معمولاً یک «-ی» نکره هم در پایانِ اسم افزوده میشود).
#فاصلهگذاری #دستورزبان
۱۴۰۲/۰۶/۲۶
سید محمد بصام
@Matnook_com
دربارۀ «غیر» در فارسی
۱) واژۀ عربیِ «غیر» به معنای «دیگری، دیگران، یا بیگانه و غریبه» است: مجازات فروش مال غیر در قانون اسلامی (از یک متن حقوقی)؛ همه از دست غیر ناله کنند/ ... (سعدی).
۲) در فارسی، «غیرِ» (اسم + نشانۀ اضافه) دو کاربرد دارد: حرف اضافۀ مرکب؛ پیشوندوارۀ منفیساز.
۲-۱) حرف اضافۀ «غیرِ»، به معنای «جز، بهجز، و علاوهبر»، با واژۀ پس از خود بافاصله نوشته میشود: غیرِ من و تو، کسی در خانه نیست. (از اینترنت)؛ .../ دل سرگشتۀ ما غیرِ تو را ذاکر نیست (حافظ).
یادآوری:
«بهغیرِ»، «غیراز/ غیر از»، و «بهغیراز/ به غیر از» نیز بهعنوان حرف اضافۀ مرکب بهکار میروند و به همین صورت فاصلهگذاری میشوند.
۲-۲) پیشوندوارۀ «غیرِ-» با واژۀ پس از خود صفت میسازد و معنای مخالف و متضاد به آن میدهد. کسرۀ این پیشوندواره خفیف است و تکیۀ واژۀ ساختهشده نیز بر روی هجای آخر آن قرار میگیرد. بنابراین همیشه با واژۀ پایهاش بیفاصله نوشته میشود. پیشوندوارهٔ «غیرِ-» در فارسی بسیار زایاست:
غیرآلی، غیراجتماعی، غیراختیاری، غیراخلاقی، غیرارادی، غیرارتشی، غیراصولی، غیراقتصادی، غیرانتفاعی، غیرانسانی، غیرایرانی، غیربهداشتی، غیرپزشکی، غیرپُلزن (non-bridging)، غیرتخصصی، غیرجنسی، غیرحرفهای، غیرحضوری، غیرخالص، غیردائمی، غیردرسی، غیردولتی، غیررسمی، غیرزمینی، غیرسالم، غیرسرّی، غیرسمی، غیرسیاسی، غیرشخصی، غیرشرعی، غیرشفاف، غیرشفاهی، غیرضرور، غیرضروری، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعاقلانه، غیرعرب، غیرعلمی، غیرعلنی، غیرعمدی، غیرعملی، غیرفارسیزبان، غیرفلز، غیرقانونی، غیرقطعی، غیرکافی، غیرکتبی، غیرلازم، غیرمادی، غیرمترقبه، غیرمتعارف، غیرمتناهی، غیرمُجاز، غیرمجرب، غیرمحسوس، غیرمذهبی، غیرمستقیم، غیرمسکونی، غیرمسلح، غیرمسئول، غیرمشروع، غیرمشهور، غیرمطمئن، غیرمعقول، غیرمعمول، غیرمعیار، غیرمفید، غیرمقدور، غیرملفوظ، غیرممکن، غیرمنتظره، غیرمنصرف، غیرمنطقی، غیرمنقول، غیرموجه، غیرنظامی، غیرنفتی، غیروارد، غیرواقعی، غیرواگیردار، غیرهمجنس.
یادآوری:
۱) گاهی بهجای «غیرِ-» میتوان از «نا-» استفاده کرد: «غیرمحسوس» > «نامحسوس»؛ «غیرممکن» > «ناممکن (/ ناشدنی)». گاهی نیز میتوان واژۀ دیگری جایگزین کرد: غیرمترقبه > ناگهانی/ نابههنگام.
۲) پیشوندوارۀ «غیرقابلِ-» نیز، که «غیرِ» در آن ترجمۀ پیشوند -in یا -un یا مانند اینهاست و «قابلِ» در آن ترجمۀ پسوند able- است، با واژۀ پس از خود صفت میسازد و با نیمفاصله نوشته میشود. اما بهتر است که از آن در فارسی معیار پرهیز کنیم و برای مثال، بهجای آنکه به زبان بوقلمونی بگوییم و بنویسیم «غیرقابلقبول» و «غیرقابلقسمت»، بگوییم و بنویسیم «نپذیرفتنی» و «بخشناپذیر».
۳) «غیرذلک»، به معنای «جز آن»، با همین املا و بیفاصله نوشته میشود. «غیره و ذلک» یا «غیر و ذلک» املای نادرستِ این عبارت است.
۴) «غیره»، که معمولاً در پایانِ جمله میآید، عبارتی عربی است که بهجای آن میتوان بهمناسبت از «جز آن(ها)»، «جز او»، یا عبارتهای مشابه استفاده کرد.
۵) ترکیب اِتباعی «غیرهمِیره» با نیمفاصله، عبارت «ولاغیر» بیفاصله، و «در غیر این صورت» کاملاً بافاصله نوشته میشود.
#فاصلهگذاری #دستورزبان
۱۴۰۲/۰۶/۲۸
سید محمد بصام
@Matnook_com
May 11