eitaa logo
از زبان مشاور
498 دنبال‌کننده
188 عکس
56 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 چه باید کرد؟ 🌺 سخنی در موضوع روان‌شناسی و روان‌پزشکی 🖋 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان امروزه، بیماری‌های روان و اعصاب، بسیار مشهود است. اکنون مجال کندوکاو در ریشه‌ها نیست، که مسئله‌ای بسیار دانه‌درشت است و می‌باید متخصصان کاردان، به آن بپردازند، اما چرا در تشخیص و یافتن درمان، پزشکان زبردست، اندک‌اند؟ چرا بیماران یا همراهان‌شان، همکاری‌های لازم را نمی‌کنند؟ 🔻 راه حل چیست؟ ۱. فرهنگ‌‌سازی و فرهنگ‌‌پذیری بسیاری از مردم ما از نام روان‌پزشک و روان‌شناس و مشاور، می‌ترسند. از خوردن انگ جنون و دیوانگی و «بیمار روانی‌بودن» می‌ترسند. این ترس‌ها باعث مقاومت در برابر درمان‌ می‌شود و حل مسئله را دشوار می‌کند. ۲. دانش‌افزایی در مسیر بیماری‌های روان و اعصاب ای‌بسا بیمارانی یا همراهانی مشاهده می‌شوند که نمی‌دانند علائم این بیماری‌ها چیست و، به‌جد، تشخیص برخی بیماری‌ها را به پای خلق و خوی بیمار می‌گذارند؛ مانند وسواس، که همراهان‌شان تمیزی را تشخیص می‌دهند. یا اختلال دو قطبی، که نوسان حالت شیدایی و افسردگی، اطرافیان را سرگردان می‌کند. ۳. ناحق‌جویی، ناحق‌خواهی کثیری از همسران، حاضر به حضور در نزد کاردانان، نیستند. شاید از آگاهی همسرشان می‌ترسند. شاید از حق‌دادن می‌ترسند. شاید احساس سرافکندگی می‌کنند. اما باید این شایدها را دور افکنیم. فراوان‌اند همسرانی که زیر آوار ناحق‌طلبی همسرانشان جان می‌دهند. راستی، چرا همسران به مشاوره نمی‌روند؟! ۴. تر و خشک با هم سوخته‌اند. وجود مشاوران، روان‌شناسان، و روان‌پزشکان ناکارآمد، هنر حاذقان را کم‌ارج و کم‌اجر کرده‌است. نباید تنها مدارک و مدارج علمی را در نظر گرفت. مردمان، به‌حق، از اینان؛ ناکاردانان، می‌ترسند. شوربختانه، خوبان و کاردانان و کارآمدان، کم‌شناخته یا ناشناخته‌اند. 🔹 نمونه‌ای اسفبار خانمی، گله‌مند از بی‌توجهی همسرش، به مشاور پناه برد. مشاور، با این راهکار که: «خودت مهم‌ترین هستی و به دیگران توجه نکن»، باعث خودکشی خانم شد. سؤال این است: آیا یک زن، با فرض این‌که مستقل و قوی هم باشد، می‌تواند بدون دریافت عاطفهٔ همسرانه، زندگی کند؟! روان انسان، مهم‌ترین بخش وجود او است. روان را باید به دست کاردان سپرد. یک مشاور و روان‌شناس دانا و توانا، آن است که بر دانش غربی و اسلامی، هردو، مسلط باشد و با ترکیب آن دو، عمل کند. نه روان‌شناسی غربی، نه علم اسلامی؛ هیچ‌کدام به تنهایی کارساز نیست. ۵. اجبار برای ایجاد یک فرهنگ یا دانش‌افزایی، به زمان و تدبیر نیاز است. حال باید مشاورهٔ قبل از ازدواج، اجباری باشد؛ یک اجبار مطلوب. و ای‌کاش که تست روان‌پزشکی هم، قبل از ازدواج، اجباری باشد. در برخی از کشورها این قانون وجود دارد که ارائهٔ گواهی مشاورهٔ قبل از ازدواج، به دفتر ثبت ازدواج، اجباری است و اگر کسی این کار را انجام ندهد، از حقوق شهروندی محروم می‌شود. چه اشکال دارد که در برخی امور، از دیگران تقلید کنیم، اگر امری پسندیده باشد؟ ۶. تدبیر در آموزش و پرورش دانش روان‌شناسی را باید در دروس مدرسه گنجاند. نه به معنای علم روان‌پزشکی، بلکه دانش خانواده. در دانشگاه، درسی به نام «دانش خانواده» داریم، اما برای پیشبرد یک زندگی خانوادگی، کافی نیست. از همان دوران مدرسه می‌باید دانش خانواده‌داری را دانست. دانش خانواده، مبحثی شیرین است. به‌یقین، دانش‌آموزان؛ همه و همه، در این مبحث، موفق‌ترین عملکرد را خواهند داشت‌. دانش خانواده باید ترکیبی از علم اسلامی و دانش و تجربهٔ غربی باشد. هم‌اینک که بیماری‌های اعصاب و روان، در حال گسترش است، باید در اندیشه باشیم؛ زیرا این بیماری‌ها، موجب طلاق‌های بسیاری شده و می‌شود. یادمان باشد که رکن اصلی یک جامعهٔ مطلوب، خانوادهٔ سالم است. قبل از وقوع فاجعه، باید اقدام کنیم. الاهی که چنین باد. ۸ فروردین ۱۴۰۲ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🍂 سردی بستر 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری ⭕️ ریشه‌های طلاق (۱۱) کمترعاملی، یا بگوییم هیچ
🌹 قانون‌گذاری انبوه 🖌 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان ⭕️ ریشه‌های طلاق (۱۲) 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده امروز، خانم نظمی نزدم آمد. مانند همیشه از شلختگی همسرش می‌نالید. گفت: دیروز که همسرم به خانه آمد، کلیدش را روی میز گذاشت. گفتم: چرا کلیدت را در باکس کلیدها نمی‌گذاری؟ ناگهان با تندی جواب داد: مگر من بچه‌ام که مدام دستور می‌دهی؟ گفتم: ما روز اول قرار گذاشته‌ایم که مدیریت خانه با من باشد، پس باید هرآنچه که من می‌پسندم، انجام دهی. ناراحت شد، اما هیچ نگفت. خانم یوسفی، مگر حق با من نیست؟ مدیر خانه من هستم. و من بهتر می‌دانم که چه چیزی، کجا باشد. مردها چرا بزرگ نمی‌شوند؟ من با این تربیت نادرستی که مادرش داشته، چه کنم؟ دیگر اعصابم نمی‌کشد. 🔻 پاسخ ما گفتم: یادت هست که هشدار داده بودم در نظم‌دهی خانه، افراطی نباشید؟ آسان‌گیر باشید. این همه قانون تعیین نکنید. درست است که مدیر داخل خانه، زن است و مدیر خارج از خانه، مرد است، اما برای شمای نوعروس، نکته‌ای دارم: تا زمانی که همسرتان یادش نیست که قانون‌گذاری کند، شما به یاد ایشان نیندازید. بدانید که اگر ایشان قانون‌گذاری را یاد بگیرد، برای شما در بیرون از خانه قانون‌گذاری می‌کند. زیراکه ایشان مدیر خارج از خانه هستند. و مطمئن باشید که اگر ایشان برای شما قانون تعیین کند، آزادی شما دیگر نخواهد بود و شما بیش از او عذاب خواهید کشید؛ زیرا قانون‌هایی سخت‌تر از تعیین مکان کلید و لباس و ... وجود دارد. از ایشان پرسیدم: شما را مادرتان تربیت کرده است. آیا شما همان هستید که مادرتان خواسته است؟ خانم نظمی گفت: شباهت زیادی داریم، اما کاملا مانند هم نیستیم. گفتم: شما و مادرتان از یک ریشهٔ ژنتیکی و یک خانواده هستید. از زمان کودکی در همان محیط پرورش یافته‌اید. حالا چطور انتظار دارید که فردی از جنس دیگر (آقا)، با ژنتیک و خانواده و فرهنگی متفاوت، همان بشود که شما می‌خواهید، آن هم در این سن؟ هیچ دو انسان یکسانی، در این کرهٔ خاکی، یافت‌ نمی‌شوند. در نظر بگیرید که تغییر عادت‌ها در نوجوانی آسان‌تر است؛ نه برای شما که دیگر بزرگسال شده‌اید. نکته‌ای دیگر: حالا ابتدای زندگی‌تان است. شیرینی‌ها و لذت‌های اولیه، طعم تلخ انتقادها را می‌پوشاند. و اگر شما همچنان به روش افراطی ادامه دهید، تلخی‌ها زهرآگین‌تر خواهند شد. آن‌وقت است که خطر فروپاشیدن زندگی، تهدید‌آمیز خواهد بود. مراقب فاصله‌ها باشید. مراقب روان سالم و شادابی‌تان باشید. همسرتان، همسری شاداب و جوان را در نزد خود می‌طلبد، نه یک پیرزن‌ فرسوده و غرغرو را! ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 مهلت پنج‌روزه (۳) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ طلاق آن خانم
🌹 مهلت‌ پنج‌روزه (۴) 🖋 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان پس از انتشار پست «مهلت پنج‌روزه»، پیام‌های بسیاری دریافت کردیم. خانمی دل‌گویه‌هایش را برای‌مان ارسال کرده است: «من طلاق را تجربه کرده‌ام. حرف‌هایی دارم. اما نمی‌توانم بنویسم یا جرأت نوشتن ندارم. من می‌گویم، شما بنویسید.» بخوانید: از زنان و مردان خواهش می‌کنم هنگام تصمیم به طلاق‌، تأمل کنند، تردید‌ کنند؛ تأمل‌ها و تردیدهای عمیق. طلاق، دنیای جدیدی را به روی شما می‌گشاید که هیچ‌گونه آشنایی‌ای با آن ندارید. دنیای غریبی است. مخالف فطرت آدمی است. دنیای قبل از طلاق و بعد از طلاق، مانند دو خط معکوس‌اند؛ خلاف جهت یک‌دیگرند. اگر شما می‌گویید: از هر پنج طلاق، چهار طلاق، ناروا است، من می‌گویم: از هر ده طلاق، شاید یک طلاق، روا باشد. به این فرمود‌هٔ پیامبرمان بیندیشیم که سنگینی طلاق را بیان می‌کند؛ سنگینی‌ای‌ که عرش خداوند را می‌لرزاند: «تزوّجُوا ولا تطلِّقُوا فإنّ الطلاقَ یهتزُّ منهُ العرشُ»؛ ازدواج کنید و طلاق ندهید، که عرش خدا، از طلاق، می‌لرزد. (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۶۸) درست است که طلاق، امری حلال است. خداوند، که هیچ‌گاه به بندگانش ظلم نمی‌کند، حلالی طلاق را برای طلاق‌های روا قرار داده است، زیرا طلاق، بدترین حالات روانی را ایجاد می‌کند؛ هم برای خود افراد، هم برای جامعه. شاید الان که سخنان من را می‌خوانید، بگویید: {شما نمی‌دانید که من چه می‌کشم. نمی‌دانید که او چه بلاهایی بر سرم می‌آورد ... .} مثالی می‌آورم: هنگام تصادف، بدن‌تان گرم است و متوجه آسیب‌ها نمی‌شوید. حتی ممکن است متوجه شکستگی دست و پای‌تان هم نشوید. به راننده می‌گویید: چیزی نشده. بعد از این‌که به خانه رفتید و چند ساعتی گذشت، تازه درد بدن‌تان شروع می‌شود. راه دادگاه هم این‌طور است. داغ‌اید. درمانده‌اید. عجله دارید. تنها دنبال رهایی هستید. حق دارید. اما حق طلاق ندارید. مدتی از آن زندگی، بدون طلاق، فاصله بگیرید. آرام می‌شوید. اصرار بر طلاق‌نگرفتن و طلاق‌ندادن داشته باشید، مگر ناچار شوید. بترسید از روزی که تصمیم بر طلاقی ناروا بگیرید. دمار از روزگارتان برمی‌آورد. اگر طلاق‌تان روا است، مبارک‌تان بادا! ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 زندگی شریف 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری 📌 این چهار نفر (۲) ⭕️ جنگ و صلح همسران (۲۸) 🔹
🌹 سازگاری عاقلانه 🔹 (از سلسله مباحث جنگ و صلح همسران) 🖌 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده ⭕️ خانمی گفته و پرسیده است: کتاب‌های «نبرد بی‌برنده» و «جنگ و صلح همسران» را خوانده‌ام. مطلبی که دانه‌درشت و با تأکید اکید همراه بودند، این‌هاست: استدلال نکنید، مجادله نکنید، انتقاد نکنید، سرزنش نکنید، عیب‌جویی نکنید، عیب‌گویی نکنید. اکنون مسئله‌‌ای برایمان پیش آمده است که نیازمند راهنمایی‌تانم: ما، در زندگی، بی‌عیب و خطا نیستیم. زمانی که وارد زندگی همسرانه می‌شویم، خطاها و عیب‌ها نمایان‌تر می‌شوند؛ زیرا همسرم و آنچه که از آنِ اوست، نیمی از زندگی من می‌شود. بنابراین چگونه اشتباه‌‌های همسرم را به او نگویم؟ یا اگر بناست بگویم، چگونه بگویم؟ 🔻 پاسخ ما مرحبا بر شما که وجودِ همسرتان را نیمی از زندگی‌تان می‌دانید و می‌خواهید با مراعات آن نکته‌ها، زندگی‌تان را بهبود بخشید. اکنون با دقت، توجه کنید. ⭕️ راهکارها ۱. بی‌طرفانه و منصفانه بنگرید. از کجا معلوم که او اشتباه می‌کند؟ شاید فکر شما، قضاوت شما، عمل شما اشتباه باشد. اگر چنین است، دیگر جایی برای تذکر باقی نمی‌ماند. آن را از اندیشه‌تان حذف کنید. ۲. اگر به یقین رسیدید که رفتار همسرتان اشتباه است، به زیان رفتار او فکر کنید‌. اگر آسیب جدی‌ای به ریشهٔ زندگی‌تان نمی‌زند، بگذرید. تغافل کنید؛ چشم‌پوشی خردمندانه. ۳. اگر به زیانداربودن رفتار همسرتان مطمئن شدید، آن‌گاه در قالب‌های لطیف و صمیمانه، با او صحبت کنید. بنابرمثال: با داستانی، حکایتی، لطیفه‌ای، موضوع را برایش قابل درک کنید. دقت کنید که او را محاکمه نکنید. به دنبال برنده و بازنده نباشید. مدام از اسم اشارهٔ «تو» استفاده نکنید. کاری نکنید که او فکر کند چه گناه بزرگی مرتکب شده و حالا در جایگاه متهم در مقابل قاضی است. سخن‌تان درآمیخته با لطیفهٔ‌های دوستانه باشد. به محض تمام‌شدن مسئله‌‌تان، جو سنگین خانه را عوض کنید. سپس، هردوی‌تان را به کاری که مورد علاقه‌تان (علاقهٔ مشترک همسرانه) است، سرگرم کنید. ۴. گاهی با کسانی روبه‌رو می‌شویم که نمی‌پذیرند ممکن است اشتباهی کنند؛ اطمینان صددرصدی به درستی اعمال‌شان دارند. بنابراین، با ایشان وارد گفت‌و‌گوی مستقیم نشوید. به گونهٔ غیر مستقیم عمل کنید. برای مثال: اگر همسرتان ولخرجی افراطی می‌کند، (با گذر از سه مرحله پیشین)، در خانه، سمینارهای ثروت‌سازی را پخش کنید‌. کتابی از آیات و روایات را دربارهٔ مدیریت مالی، جلوی چشم بگذارید. طوری عمل کنید که او ناآگاهانه، به اندیشهٔ مدیریت مالی بیافتد. مثلاً: این حدیث امام صادق علیه‌السلام را بنویسید و بر در یخچال نصب کنید: «ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لايَفتَقِرَ»؛۱ من ضمانت می‌کنم کسی که در مسائل اقتصادی میانه‌روی کند، فقیر نمی‌شود. دقت! نباید همسرتان قصد و عمدی را از سوی شما احساس کند، وگرنه موضع‌گیری می‌کند و نتیجهٔ مطلوب، حاصل نمی‌شود. ۵. ممکن است خودتان به تنهایی از پسِ این کار برنیایید، یا مسئله‌‌تان، پیچیده است و بی‌تاب‌کننده. در این حال، با مشاوری دانا و توانا مشورت کنید. در جلسات مشاوره، همسرتان را با خود همراه کنید. ۶. اگر می‌گویید: همسر من به هیچ صراطی مستقیم نمی‌شود. می‌گوییم: پس مسئله را بپذیرید و با آن کنار آیید و مجادله نکنید. البته اگر مسئله‌‌تان دانه‌درشت است و حل عمیق می‌طلبد، حتما با مشاوری دانا و توانا، مشاوره کنید و آن را حل کنید. ۷. خوبی‌های همسرتان را بکاوید و بجویید و آن‌ها را به چشمش آورید. مهربانی و قدردانی خالصانه، یکی از راه‌های نفوذ به قلب همسر است. خداوند مهرورز، مددکارتان باشد. ۳ تیر ۱۴۰۲ ۱. الکافی، جلد ۴، صفحهٔ ۵۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
💠 سخنی دیگر با همسران معتادان 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔴 اعتیادهای پرخطر (۴) 🔵 شوهر
🌹 نود و نُه گام تا طلاق! 🌸 صمیمانه، با همسران معتادان 🖌 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان 🔴 اعتیادهای پرخطر (۵) 🔵 شوهر معتاد (۳) ⭕️ ریشه‌های طلاق (۱۴) بر همگان آشکار است که زنان، نقشی ویژه در فراهم‌نمودن آرامش خانه و خانواده دارند؛ همان‌چیزی که، به‌یقین، مردان خواهان آن‌اند. در خانه‌‌ای که زنی عاشق، توانا، ریحانه، دارای صلاحیت فکری و اخلاقی، حضور داشته باشد، رخنه‌کردن اعتیاد در آن خانه کمتر است؛ بسیار کمتر. 💠 چند سخن با خانم‌ها ۱. قبل از برداشتن «نود و نُه گام»، به طلاق نیندیشید. هوشیار باشید و هنگام اعتیاد همسرتان، کنار ایشان باشید. فعالانه و هوشمندانه، در ترک اعتیاد همسرتان، او را همراهی کنید. ۲. کاشفانه عمل کنید. تحقیق کنید. از تجربه‌های دیگران استفاده کنید. ۳. از دیگران کمک بگیرید. از برملاشدن اعتیاد همسرتان خجل نباشید. ۴. مظلوم، بی‌صدا، منفعل و قربانی نباشید. ۵. به مردتان، حس اقتدار دهید. عشق‌تان را ابراز کنید. غرورش را حفظ کنید. ۶. کتاب‌هایی علمی و تجربی در زمینهٔ اعتیاد بخوانید. ۷. با مشاوری دانا و توانا همراه باشید. ۸. به خدا ایمان داشته باشید و استقامت بورزید. این سخن خداوند را ببینید که چه امیدبخش است: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛۱ به‌راستی آنانی که گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت ورزیدند، فرشتگانی بر ایشان نازل خواهند شد تا نترسند و محزون نباشند و ورود به بهشت خداوند را به آنان بشارت می‌دهند. 🔻 فرشتهٔ نجات این نمونهٔ واقعی را بخوانید: [آقاخسرو به خانمش گفت:] ماه‌طاووس‌جان! این فرشتگان نمی‌توانند در کسوت همسر نازل شوند؟ [ماه‌طاووس‌خانم] خندید و گفت: حتما. بر من که نازل شده است. الحمدلله. [آقاخسرو گفت:] ملائکهٔ عملی [معتاد] که نداریم. یادت رفته سی‌سال تمام اعتیاد داشتم و جز رنج و فقر و تحقیر، چیزی بشارت ندادم؟ نه! فرشته تو هستی، دردت به سرم‌. تو بر من نازل شدی که در سخت‌ترین شرایط ممکن، کنارم باشی. نَبُری، ناامید نشوی، خسته نشوی، بمانی، گام‌به‌گام، نفس‌به‌نفس کمکم‌ کنی تا از ظلمت خارج شوم. بعد به من بگویی «نترس». نترسیدن را به من یاد بدهی. زیستن بی‌ترس را به من بیاموزی. آمدی تا به من بگویی «غمگین نباش، شاد زندگی کن، سرشار از انرژی و امید و خیرخواهی باش. بخند، مهربانی کن.» اما ماه‌طاووس، این‌که می‌گویند اگر هم‌حس باشیم، در جهان‌های بعد هم با هم خواهیم بود، درست! اما من نگرانم، من می‌ترسم. می‌دانی که من زیاد گناه دارم. می‌ترسم در ظلمت برانگیخته شوم و تو را پیدا نکنم. [ماه‌طاووس، دست آقاخسرو را] محکم فشرد و گفت: «گناه‌های تو از رحمت خدا بیشتر است؟!» ۲ ۲۹ تیر ۱۴۰۲ ۱. سورهٔ فصلت، آیهٔ ۳۰. ۲. ویولن‌زن روی پُل، خسرو باباخانی؛ با اندکی تلخیص و ویرایش. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 نهادن صلح در میان همسران 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری 💎 اصلاح مصلحان (۲) ♻️ پس از طلاق
🌹 طلاق‌های ناجوانمردانه 🖌 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان ♻️ پس از طلاق (۶) 💠 بازگشت به همسر پیشین (۴) 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده خانم جوان، نالان و پریشان، به مشاوره آمد. احوالش را پرسیدم. گفت: «خرابم؛ بسیار خراب.» گفتم: برایم بگویید. می‌شنوم. 🔻 حکایت خود را چنین آغاز کرد. «زندگی خوبی داشتم. آسایش و آرامش داشتم. روحیهٔ بالایی داشتم. اعتماد به نفس و عزت نفس داشتم. جایگاه و احترامم محفوظ بود.» و سرش را به پایین خم کرد. دستان مشت‌شده‌اش را بر سرش گذاشت و آرنج‌ها روی زانوها. سکوت کرد. آهی کشید و هِق‌هِق‌کنان گریست. فرصت دادم تا آن اشک‌های محنت‌دیده‌اش ببارد. بارید. آرام شد. طوفان غم‌هایش را بازدمید و گفت: «می‌دانید چرا حالا هیچ‌کدام را ندارم و پوچِ پوچم؟ طلاق؛ طلاقی ناجوانمردانه. همه چیزم را از دست دادم. همسر خوبم را با دستان خودم، از خودم گرفتم. خودم را مالک او می‌دانستم. فکر می‌کردم تدبیری بالاتر از تدبیر من نیست. خود را مدیری لایق می‌دیدم. برای به‌دست‌آوردن جایگاه ریاست، بهانه‌تراشی می‌کردم. او آدم بدی نبود. تنها زیر بار حرف زور نمی‌رفت، که این مخالف میل من بود. جاروجنجال‌های بیهوده راه می‌انداختم. ظرف‌ها را می‌شکستم. صدایم را بالا می‌بردم. قلدری می‌کردم. فقط می‌خواستم به او ثابت کنم که من مدیر لایق‌تری برای زندگی‌مان هستم. اوایل زندگی‌مان، او کوتاه می‌آمد. سعی می‌کرد آرام باشد. من را هم آرام می‌کرد. یک‌سالی گذشت. با تلاش‌های همسرم، نزد مشاور رفتیم. مشاوره‌ها اثر نداشت، چون من با پیش‌داوری به مشاوره می‌رفتم و می‌خواستم از مشاور، تأییدیه بگیرم بر حقانیت خودم و محکومیت همسرم. من لجبازتر شده بودم. همسرم را در زندگی نادیده می‌گرفتم‌. به هر چیزی توجه می‌کردم، به غیر او. حتی شروع کردم به آبروریزی. از او نزد دیگران بدگویی می‌کردم. اما او حتی یک‌بار پشتم را خالی نکرد. حتی یک‌بار به من بی‌توجهی نکرد‌. حتی یک‌بار از من بد نگفت. می‌دانست دوستش دارم و می‌دانستم دوستم دارد. اما من مغرور بودم. خودخواه بودم. خوبی‌هایش را نمی‌دیدم. او را بی‌دست‌وپا می‌دانستم و باید به همهٔ عالَم و آدم، بی‌دست‌وپایی او را جار می‌زدم. باید همه می‌دانستند که او همسر بدی است. افسوس! ⭕️ پس از دوسال دو سالی گذشت. دیگر صبر و حوصلهٔ قبل‌ها را نداشت. با اعصابش بازی می‌کردم. خانه را ترک می‌کرد و اندکی بعد بازمی‌گشت. در این میان بود که یک‌بار یکی از دوستانم به من گفت: «شاید حق با تو باشد و تو مدیر لایق‌تری باشی، اما همین‌قدر که شوهرت می‌تواند با چنین همسری زندگی کند، قابل تقدیر است!» گوش شنوا نداشتم. در نهایت، با افکار پلید خود، نقشه‌هایی کشیدم که مدرک‌سازی کنم. به قدری روی اعصابش راه رفتم که کتکم زد. خود را زیر دست و پایش انداختم تا آثار کتک‌هایش روی بدنم بماند. به دادگاه رفتم‌. در پزشکی قانونی سند‌سازی کردم. آنقدر راه دادگاه را رفتم و آمدم که دیگر جان سالمی هم برای خودم باقی نگذاشتم. نفْسَم پلید شده بود. محیط دادگاه، نفْس‌آلود است. همسرم پیشنهاد طلاق داد؛ همراه با پرداخت مهریه. من هم که به اندازهٔ کافی از او مدرک داشتم تا بدی‌اش را به همگان ثابت کنم، پذیرفتم. طلاق گرفتیم. با خود گفتم: پیروز شدم‌‌! ♻️ پس از طلاق بعد از طلاق، ابتدا به خانهٔ پدر و مادرم رفتم. به خاطر ریاست‌طلبی و غرور من، احترامی میان ما باقی نماند. خانهٔ پدری را ترک کردم. در خانه‌ای مجردی زندگی کردم. حالا بعد از ده‌ماه، غرورم شکسته. ذلیل شده‌ام. دیگر نمی‌خواهم رئیس باشم. می‌خواهم فقط تکیه کنم به تکیه‌گاهی امن. زن را چه به این حرف‌ها! در دوران تنهایی‌ام، به اندازهٔ کافی ریاست کردم؛ در محل کارم. به قدر کافی فخرفروشی کردم؛ به مردم. اما اعتراف می‌کنم که زنِ تنها، با تمام جلال و جبروت، داغان می‌شود. کمرش خم می‌شود. نه پدری برایم مانده، نه شوهری. زنِ بی‌مرد، گِلِ زیر نعل اسب است؛ جسم و روح زیر تازیانه‌های رنجبار. پشیمانم. می‌خواهم گُلِ بوستان همسرم باشم. می‌خواهم همسری با فضیلت برایش باشم. می‌خواهم جبران کنم. می‌دانم که ازدواج نکرده است. و می‌دانم و می‌داند و می‌دانیم که همدیگر را دوست داریم. ممکن است ما را به هم برگردانید؟ 💠 سرانجام با چند جلسه گفت‌وگو و پیگیری، پشیمانی و سلامت خانم برایم ثابت شد. با استاد علی‌اکبر مظاهری تماس گرفتم و ماجرا را برایشان تعریف کردم‌. استاد مظاهری با آقا تماس گرفتند‌. پس از چند جلسه مشاوره، پشیمانی خانم، «ناروا‌بودن» طلاق‌‌شان، «روابودن» ازدواج مجددشان و پایداری عشق‌شان ثابت شد. و آن دو به یکدیگر بازگشتند. قول دادند که به مشاوره‌ها ادامه بدهند، مهارت‌های زندگی را بیاموزند و به راهکارها عمل کنند. الاهی شکر. ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
📚 کتابی تازه (نگاهی نو، به پدیدهٔ طلاق) 🖌 : 🌹 مژده ای دل...! کتابی با موضوع «طلاق»، در مرحلهٔ تدوین نهایی است. به لطف خداوند. این کتاب، محصول سال ۱۴۰۲ است. البته مطالبی از آن، ثمرهٔ پژوهش‌ها، اندیشه‌ها، تجربه‌ها، و مشاوره‌های سالیان دراز پیشین است، اما ساماندهی و تدوین آن برای انتشار، از آثار امسال است. 📖 محتوای این کتاب موضوع‌های این صحیفهٔ طلاقیه، چنین است: ۱. ماهیت طلاق را بیان کرده‌ایم. ۲. ریشه‌های آن را نمایانده‌ایم. ۳. طلاق‌های «ناروا» و «روا» را کاویده‌ایم. ۴. راه‌های پیشگیری از طلاق‌های «ناروا» را بیان کرده‌ایم. ۵. چگونگی مدیریت طلاق‌های «روا» را نشان داده‌ایم. ۶. فصلی برای پس از طلاق و ساماندهی دوبارهٔ زندگی آورده‌ایم. گزارش‌های بعدی مسیر این کتاب را، در آینده‌ای نزدیک، می‌خوانید. به امید خدا. ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔏 بازسازی زندگی (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری ♻️ پس از طلاق (۱۲) ⭕️ (ادامهٔ راهکارها
🔏 بازسازی زندگی (۷) 🖌 : ♻️ پس از طلاق (۱۳) 🔐 عبور از بحران (۲) بر همگان آشکار است که طلاق، منفورترین حلال خداست و عواقب اسف‌باری در پی دارد. اکنون که سرنوشت، این‌گونه رقم خورده، چه کنیم؟ چگونه باز به پا خیزیم؟ ⭕️ راهکارها ۱. روحیهٔ «تاب‌آوری» را در خود تقویت کنید. تاب‌آوری یعنی صبوری بر ناگواری‌های پیشین و سپس بازسازی مجدد خود، پس از سختی‌ها. وقوع طلاق‌، از آن رخدادهایی است که آدمی، سخت بر زمین می‌خورد و باید، به همت، به‌ پا خیزد. ۲. مطالعه کنید. کتاب‌های زندگی‌نامهٔ بزرگان، برای درس‌آموزی و تجربه‌اندوزی، نیز کسب انگیزه و الگوگیری، بسیار مناسب هستند. موضوع مورد علاقه‌تان را بیابید و آهسته و پیوسته، در راه مطالعه‌ها پیش بروید. این کتاب‌ها را در ردیف نخست بگذارید: یک. آیین زندگی، از دیل کارنگی. دو. قدرت فکر، از جوزف مورفی. ۳. در خانه و تنها نمانید. در زمان بیداری، فقط به اندازهٔ فرصتی برای استراحت و امور واجب، زمان بگذارید؛ مانند نماز و غذا در خانه بمانید. اگر بتوانید بخشی از عبادت‌هایتان را در مسجد انجام دهید، بهتر است؛ بسیار بهتر. دانشگاه و کلاس‌های آموزشی، مکان‌های مناسبی برای فعالیت‌های سالم‌اند. مراقب باشید که به بهانهٔ خانه‌نماندن، عمرتان را در بیرون خانه، بیهوده نگذرانید. ۴. ورزش کنید. تا جای ممکن، به باشگاه بروید. خواندن و گذراندن رشته‌های تخصصی، در ایجاد اهداف و انگیزه، مؤثرند. رشته‌هایی مانند: بدنسازی، فیتنس، پیلاتس، در افزایش اعتماد به نفس و سلامت روان و جسم، کمک‌کننده‌اند. ۵. شغل و حرفه داشته باشید. در محیطی مناسب (مخصوصا بانوان) مشغول به کار شوید. هشیار باشید که محیط نامناسب کاری، بر شما غلبه خواهد کرد و حال‌تان، بیش از پیش، بد خواهد شد؛ اما محیط مناسب کاری، از چالش‌های منفی مسیر زندگی‌تان می‌کاهد. ۶. بنویسید. نوشتن، سبب توسعهٔ اندیشه و شخصیت می‌شود. کاغذ، دوست زمینی‌ای است که هیچ‌گاه رهایتان نمی‌کند. او شنوندهٔ همهٔ غم‌های شماست؛ بدون خستگی. در حفظ راز شما کوشاست. همیشه و هرلحظه کنارتان است. در برابر پرخاش‌ها و تخلیهٔ روانی شما سنگ‌صبوری مقاوم است. ۷. کمتر درد دل کنید. درد دل‌های افراطی، میزان ایجاد «تروما» را در آدمی افزایش می‌دهد. تروما (Trauma) یا روان‌زخم، نوعی زخم ناپیدا اما عمیق در روان انسان است که بر اثر تجربهٔ اتفاق‌های ناخوشایند زندگی ایجاد می‌شود. از ابتدای طلاق، آرام و آرام تلاش کنید که کمتر دربارهٔ اتفاق‌های بد زندگی‌تان صحبت کنید. اگر بر اطرافیان‌تان مسلط هستید، از آن‌ها بخواهید که از آوردن نام اشخاص و زندگی پیشین، خودداری کنند. و تا اندازهٔ توان، از چنین محیط‌هایی برحذر باشید. اگر نیاز به درد دل داشتید، با مشاورتان صحبت کنید و راهکار بخواهید. ۸. دوست‌یابی را آغاز کنید. دقت کنید که چه دوستانی انتخاب می‌کنید. بکوشید با کسانی که خودشان جراحت طلاق بر جانشان است، کمتر نشست و برخاست کنید. با هم‌جنس غیر طلاقی، دوست باشید. بدانید که در هنگام دوستی با اینان، خودتان هم باید طلاق‌تان را فراموش کنید و روحیهٔ طبیعی داشته باشید. ۹. خودْقربانی را کنار بگذارید. کسانی که طلاق خود را جار می‌زنند، خودشان را قربانی می‌کنند؛ یعنی دشمنی با خویشتن. به این مثال توجه کنید: به محلی برای مصاحبهٔ کاری دعوت می‌شوید. غیر از مصاحبه‌کننده و مدیر و کارفرما، نیازی نیست کس دیگری از طلاق شما مطلع باشد. درِ گزافه‌گویی‌ها را هم برای خودتان، هم برای همکاران‌تان ببندید و مانند یک انسان مجرد رفتار کنید. ۱۰. با خدا دوست باشید. با او عشق‌ورزی و عاطفه‌ورزی کنید. حس خجسته را با او تجربه کنید. قربان‌صدقه‌اش بروید. دعاها و مناجات‌های «خمس عشر»، «شعبانیه»، «ابوحمزهٔ ثمالی»، برای عشق‌ورزیدن عابد و معبود، مناسب‌اند. قرآن کریم را روزانه بخوانید؛ با معنی. و به سخنان الاهی عمل کنید. به حلال‌ها، حرامات، مستحبات و مکروهات توجه کنید. حتما توفیق‌هایی حاصل خواهد شد. «الهی، أغْنِنی بِحَلٰالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِطٰاعَتِکَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوٰاکَ. بِرَحْمَتِکَ یٰا أرْحَمَ الرّحِمینَ»؛ خدای من، مرا به حلالت از حرامت، بی‌نیاز کن، و به طاعتت از نافرمانی‌ات، و به لطفت از غیر خودت، بی‌نیاز کن. به رحمتت، ای مهربان‌ترین مهربانان. ۱۱ شهریور ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔏 بازسازی زندگی (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری ♻️ پس از طلاق (۱۲) ⭕️ (ادامهٔ راهکارها
🌹 پیوند با همتایان (۲) 🖌 : 🔏 بازسازی زندگی (۱۰) ♻️ پس از طلاق (۱۶) ⭕️ (ادامهٔ راهکارها برای ازدواج دوباره) برخی از خوانندگان مطالب پس از طلاق و راهکارها، سؤال‌هایی کرده‌اند؛ از جمله دربارهٔ پیوند با همتایان. این نمونه را ببینید: 🔹 پرسش اگر دختر یا پسری در دوران عقد جدا شده و رابطهٔ زناشویی نداشته باشند و خانم دوشیزه بماند، باز هم باید با فردی که سابقهٔ زندگی مشترک را داشته، چه مرد و چه زن، ازدواج کند؟ 🔻 پاسخ ما نخیر. نگران نباشید. تأکید ما بیشتر بر کسانی است که پیشینهٔ زندگی مشترک دارند. چرا؟ زیرا آنان زندگی مشترک را تجربه کرده‌اند. طعم بسیاری از سختی‌ها و خوشی‌ها را چشیده‌اند. با چالش‌ها مواجه شده‌اند. علاوه بر خودشان، ارتباط با دو خانواده را مدیریت کرده‌اند. با مسائل اقتصادی خانه و خانواده روبه‌رو شده‌اند. مسائل عاطفی، مانند حسادت‌ها و غیرت‌ها را گذرانده‌اند. احساسات زناشویی را به طور کامل تجربه کرده‌اند. ایشان، معمولا، طلاق‌هایی سخت‌تر و احساساتی مجروح‌تر دارند. باید به فرسودگی یا شادابی و محکم‌تر شدن‌شان، که حاصل طلاق است، توجه کرد. اما کسانی که در دوران عقد جدا شده‌اند، آن تجربه‌ها را ندارند. ازاین‌روست که می‌گوییم: جداشدگان در دوران عقد، لازم نیست که با سابقه‌داران ازدواج، وصلت کنند؛ بلکه مجردان، همتایان ایشان‌اند. ⭕️ تذکری حتمی در این ازدواج نیز بر مشاوره با مشاوری دانا و توانا، تأکید اکید می‌کنیم؛ حتی بیش از ازدواج‌های دیگر. خداوند مهرورز، رهنمای‌تان باد. در ادامهٔ مسیر نیز همراهتانیم. به مدد خدا. ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 آشتی با مشاور و روان‌پزشک 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری 📝 یادداشت‌های یک مشاور چند سال
🌹 بیا تا گل برافشانیم! 📝 یادداشت‌های یک مشاور 🖌 : امشب که از مشاوره بازمی‌گشتم، خسته بودم و خشنود؛ خسته از این‌که مشاوره‌ها زیاد بود و اندکی تلخ، و خشنود از این‌که راه‌هایی را نمایانده بودم و گره‌هایی را گشوده بودم. چون خسته بودم، گویا خوب رانندگی نمی‌کردم. در خیابان شهید صدوقی (زنبیل‌آباد) قم، اتومبیلی لوکس، که راننده‌اش از رانندگی‌ام ناراضی بود، چند بار بوق زد؛ به اعتراض، و کنارم آمد و شیشه را پایین کرد و با صدایی بلند گفت: «باید دُرُشکه برانی، دُرُشکه»! به او نگاه کردم، با لبخند، و گفتم: چشم! ممنون که تذکر دادید. معذرت که اذیت‌تان کردم. اخم‌هایش باز شد و چشمانش خندید. دستی به نشانهٔ دوستی تکان داد و یک بوق دیگر زد؛ این‌بار به نشانهٔ دوستی. و گاز ماشینش را گرفت و رفت. این آیهٔ قرآن به ذهنم و سپس بر زبانم آمد: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»؛۱ بدی را با خوبی پاسخ ده. آن‌گاه خواهی دید کسی که میان تو و او دشمنی است، دوستی مهربان می‌شود. الاهی شکر ۲۵ آذر ۱۴۰۲ ۱. سورهٔ فصلت، آیهٔ ۳۴. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
از زبان مشاور
🔻 ادامهٔ مطلب 🔖 مرحلهٔ نهایی با صابر دوست شده بودیم. دیگر برای نزدم‌آمدن، منتظر «مورد جدید» نمی‌ما
📝 هفتاد و یکمین خواستگاری! 🖌 : ؛ دانش‌آموختهٔ زبان و ادبیات انگلیسی 💥 زکام روانی (۳) 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده و ازدواج آقایی نزدیک به چهل‌ساله، که سابقهٔ ازدواج و طلاق هم داشت، به واسطهٔ یک راوی ازدواج، با خانمی آشنا می‌شود. پس از چند جلسه صحبت، آقا با هیجان به خانم گفت: «شما پنجاه‌ و سومین نفری هستید که دارم خواستگاری می‌کنم. ان‌شاءالله دیگه آخرینشه.» همتایی در اعتقادات، فرهنگ، تحصیل و اخلاق در این دو شخص بسیار دیده می‌شد. خانواده‌ها یکدیگر را پسندیده بودند. چیزی نمانده بود که نوبت به تحقیق و مسائل جدی برسد، که ناگهان آقا به خانم پیام می‌دهد: «راستش برام خیلی سخت بود که ازتون عذرخواهی کنم و تردید زیادی داشتم تا بگم، ولی متاسفانه باید بگم که شرایط ما خیلی منطبق بر هم نیست...» دختر شوکه و متعجب بود، اما غرور و حیای او اجازه نداد چیزی بگوید جز: «خیر است ان‌شاءالله.» ⭕️ پس از دو ماه پس از حدود دو ماه، آقا به خانم پیام می‌دهد و می‌گوید: «اگر هنوز ازدواج نکرده‌اید، موضوعی را می‌خواهم بیان کنم.» دختر، با وجود همتایی‌های بالای پیشین، خواستگاری دوبارهٔ آقا را می‌پذیرد. و پس از یک جلسه صحبت دو نفره، به مشاوره می‌روند. مشاور از آقا می‌پرسد: ۱. آیا دیگر تردیدهای پیشین را ندارید؟ ۲. زیبایی ظاهری‌ ایشان را کامل تأیید کرده‌اید؟ ۳. آیا همهٔ عقاید و خصوصیات ایشان را، اگر آن‌طور که گفته‌اند، باشد، می‌پسندید؟ آقا شتاب‌کنان گفت: «این‌بار، هفتاد و یکمین خواستگاری است. خوب شد که این دو ماه فاصله افتاد تا من و خانواده‌ام قدر ایشان را بدانیم. هیچ خانمی، درک و فهم این خانم را نداشته. در هیچ خانمی، گوهری اینچنین نیافته‌ام. و در زیبایی، عالی است. برای ادامهٔ راه مطمئن هستم.» مشاور گفت: «من هم با ادامهٔ آشنایی شما موافقم. راه را ادامه دهید. خانواده‌ها با یکدیگر رفت‌وآمد کنند. تا تحقیق و مسائل مهم را آغاز کنید.» این‌بار، آقا و خانم در همه‌چیز پیش‌تر رفتند. و اشتراکات بیشتری بین‌شان آشکار می‌شد، تا جایی که خانوادهٔ دختر خواهان انجام تحقیقات شده بودند. ناگهان، دوباره آقا پیام می‌دهد: «راستش من همین الان رسیدم منزل. تردید بابت ماندن و برگشتن داشتم. نمی‌دانم که چطور شد که بنده‌ای که دفعه قبل با ناراحتی به خاطر جدا شدن از شما به شهرمان برگشتم، این دفعه حتی انگیزه‌ای برای ماندن و آشنایی بیشتر نداشتم.» خانم پاسخ داد: «کارتون اصلا توجیه‌پذیر و منطقی نیست. کسی به من گوشزد کرده بود که اونی‌که تونسته ۷۰ نفر رو رد کنه، ۷۱‌امین را هم میتونه رد کنه؛ حتی اگر بهترین باشه. دیدار به قیامت!» سپس آقا پاسخ داد: «اینکه ما در همه‌چیز تفاهم داریم، اصلا بحثی نیست. ولی واقعا دوست ندارم خدای نکرده برای همسر آینده‌ام کم بزارم و صرفا داشتن تفاهم روی مسائل باعث سنگ تمام گذاشتن برای همسر نمیشه. و نمی‌خوام دوباره شکست بخورم و بی‌گدار به آب بزنم.» خانم گفت: «شما باز هم دلیلی بیان نکردید!» آقا پاسخ داد: «عدم ایجاد حس خوب»! دختر باز هم دلایل را نپذیرفت و دانست که ادامه‌دادنش بیهوده است؛ زیرا منطقی در میان نبود. این بی‌منطقی یک‌بار هم تکرار شده بود. سرانجام، این آشنایی به ازدواج ختم نشد. دختر، مشاور را در جریان امور گذاشت و مشاور موضوع زکام روانی را مطرح کرد‌ و گفت: «این یعنی همان زکام روانی»! ۴ دی ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 مراقب ایمان مردم باشیم! 🖌 : 📝 یادداشت‌های یک مشاور امشب، برای اقامهٔ نماز مغرب و عشا، به مسجدی رفتم. امام جماعت، میان دو نماز، به سخن ایستاد. او سخنانی گفت که نه به کار دنیای مردمان می‌آمد و نه به کار آخرتشان. و سخن را طول داد. اندک و اندک، از میان جمع نمازگزاران، سخنِ اعتراض برخاست. یکی گفت: «آقا! مسأله‌ای بگویید که به درد دین ما بخورد.» دیگری گفت: «دعای باران بخوانید. باران نیامده.» سومی گفت: «نماز عشا را بخوانید تا پی کارمان برویم.» چهارمی گفت: «قرار این بود که در میان دو نماز، پنج دقیقه سخنرانی کنید. حالا از بیست و پنج‌دقیقه هم گذشت.» همهمه شد. آشوب برخاست. کسانی از صف‌های نماز جماعت بیرون رفتند و در گوشه‌ای از مسجد، نماز عشایشان را به فرادا ایستادند. کسانی دیگر نماز عشا نخوانده، از مسجد بیرون رفتند. کار از دست امام جماعت بیرون شد. سخنش را، به‌ناچار، قطع کرد و به نماز عشا ایستاد؛ با باقی‌مانده‌های وامانده. بیرون آمدم. مردم، در راهروهای مسجد و در حال خروج، غُر می‌زدند. تندی می‌کردند. بد می‌گفتند. با خود گفتم: مگر نه آن است که: «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد»؟ و با خود اندیشیدم: راستی! چرا ما با ایمان این مردم، چنین می‌کنیم؟ ۱۱ دی ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
📚 «طوفان طلاق» منتشر شد! (کتابی تازه؛ نگاهی نو، به پدیدهٔ طلاق) 🖌 : 🌹 مژده ای دل...! این کتاب، محصول سال ۱۴۰۲ است. البته مطالبی از آن، ثمرهٔ پژوهش‌ها، اندیشه‌ها، تجربه‌ها، و مشاوره‌های سالیان دراز پیشین است، اما ساماندهی و تدوین آن برای انتشار، از آثار امسال است. 📖 محتوای این کتاب موضوع‌های این صحیفهٔ طلاقیه، چنین است: ۱. ماهیت طلاق را بیان کرده‌ایم. ۲. ریشه‌های طلاق را نمایانده‌ایم. ۳. طلاق‌های «ناروا» و «روا» را کاویده‌ایم. ۴. راه‌های پیشگیری از طلاق‌های «ناروا» را بیان کرده‌ایم. ۵. چگونگی مدیریت طلاق‌های «روا» را نشان داده‌ایم. ۶. فصلی برای پس از طلاق و ساماندهی دوبارهٔ زندگی آورده‌ایم. «طوفان طلاق» را از مؤسسهٔ انتشاراتی «خادم‌الرضا»ی قم، که ناشر این کتاب است، بطلبید. به امید خدا. ۲۷ دی ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir 🌐 http://khademolreza.com
🌹 «طوفان طلاق» درخشید! (کتابی تازه؛ نگاهی نو به پدیدهٔ طلاق) 🖌 : 🌸 کتاب‌هایمان، فرزندانمان‌اند! برادر ارجمندمان، جناب آقای محمدجواد حیدرزاده، صاحب انتشارات خادم‌الرضا، گفتند: «... خوش‌خبر هستم برایتان: فرزند جدید و زیبای شما و نشر ما، متولد شد!...» آری؛ کتاب‌هایمان، فرزندانمان‌اند. کتاب «طوفان طلاق»، محصول سال ۱۴۰۲ است. البته مطالبی از آن، ثمرهٔ پژوهش‌ها، اندیشه‌ها، تجربه‌ها، و مشاوره‌های سالیان دراز پیشین است، اما ساماندهی و تدوین آن برای انتشار، از آثار امسال است. 📖 محتوای این کتاب موضوع‌های این صحیفهٔ طلاقیه، چنین است: ۱. ماهیت طلاق را بیان کرده‌ایم. ۲. ریشه‌های طلاق را نمایانده‌ایم. ۳. طلاق‌های «ناروا» و «روا» را کاویده‌ایم. ۴. راه‌های پیشگیری از طلاق‌های «ناروا» را بیان کرده‌ایم. ۵. چگونگی مدیریت طلاق‌های «روا» را نشان داده‌ایم. ۶. فصلی برای پس از طلاق و ساماندهی دوبارهٔ زندگی آورده‌ایم. 🙏 سپاسگویی از جناب آقای حیدرزاده و همکاران کوشای ایشان، سپاس می‌گزاریم و همت بلندشان را می‌ستاییم و از خداوند مهرورز، برایشان پاداش فراوان می‌طلبیم. «طوفان طلاق» را از مؤسسهٔ انتشاراتی «خادم‌الرضا»ی قم، بطلبید. به امید خدا. ۹ بهمن ۱۴۰۲ 🌐 http://khademolreza.com # انتشارات خادم‌الرضا ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir
🌹 یاران آن روزگاران 🖌 : 🩸 شهیدانم، جانبازانم، عزیزانم ▪️ اشاره دوستان خواسته‌اند که به مناسبت این روزها؛ دههٔ فجر و سالگشت پیروزی انقلاب اسلامی، از خاطراتم در انقلاب و جنگ، مطلب بنویسم. در میان پیشنهادها این نیز بود که از دوستانم، در آن زمان‌ها، یادی کنم. این را ترجیح دادم؛ چون نوشتن از دوستان، برایم راحت‌تر است از نوشتن از خودم. اکنون چندتا از بهترین‌هایشان را در چند پست بیان می‌کنم: ۱. شهید ابراهیم انصاری در سال ۱۳۵۵ با هم دوست شدیم. هردو نوجوان بودیم. همسن بودیم. هردو مبارز بودیم. هردو شیفتهٔ امام خمینی بودیم. برای پیروزی انقلاب و وصول به اهداف آن تلاش کردیم. زمانی را در خارج از کشور، در کنار هم، تحصیل و مبارزه کردیم. پس از پیروزی انقلاب، هردو به اروندکنار خوزستان رفتیم و کانون فرهنگی اسلامی تشکیل دادیم. زمان ازدواجمان، نزدیکِ هم بود. زمان فرزنددارشدنمان، نزدیکِ هم بود. تعداد فرزندان‌مان یک‌اندازه است. دختر و پسربودن فرزندانمان مانند هم است. اولین فرزندانمان پسرند و نام هردو محمد است. در قم، همدرس و هم‌بحث بودیم. در لامرد فارس، با هم همکاری فرهنگی داشتیم. وقتی مدیر ارشاد گیلان بود، مهمانش می‌شدیم و همفکری داشتیم. او در اصفهان و قم، مهمان ما می‌شد. به سودان و آفریقا که رفت، همفکری داشتیم. از همهٔ کتاب‌هایم به او هدیه می‌دادم. از کارهای فکری و فرهنگی همدیگر باخبر بودیم. از آفریقا که بازگشت و در تهران ساکن شد، رابطه داشتیم. تا که به لبنان رفت. از زمان نوجوانی تا چند روز قبل، که ۳۷ سال می‌شود، همراه و همدوش بودیم، اما او ناگهان سبقت گرفت و پرواز کرد و مرا جا گذاشت. خوشا حال او! ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ : ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 یاران آن روزگاران 🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری 🩸 شهیدانم، جانبازانم، عزیزانم ▪️ اشاره دوستان
🌹 یاران آن روزگاران (۲) 🖌 : 🩸 شهیدانم، جانبازانم، عزیزانم ▪️ اشاره دوستان خواسته‌اند که به مناسبت این روزها؛ دههٔ فجر و سالگشت پیروزی انقلاب اسلامی، از خاطراتم در انقلاب و جبهه، مطلب بنویسم. در میان پیشنهادها این نیز بود که از دوستانم، در آن زمان‌ها، یادی کنم. این را ترجیح دادم؛ چون نوشتن دربارهٔ دوستان، برایم راحت‌تر است از نوشتن دربارهٔ خودم. اکنون چندتا از بهترین‌هایشان را در چند پست بیان می‌کنم. در نوبت پیشین، در باب شهید ابراهیم انصاری نوشتم. و اینک: ۲. علی‌اصغر مظاهری هفتهٔ پیش، اصفهان بودیم. به دیدار برادرم علی‌اصغر رفتم. عینکی نیمه‌رنگی به‌ چشم داشت. داخل چشمش، به‌طور واضح، پیدا نبود. عینکش را برداشت که شیشه‌هایش را پاک کند. چشمم در چشمش افتاد. دلم لرزید. اندوهی جانکاه جانم را فشرد. مردمک چشم راستش را لکه‌ای خاکستری پوشانده بود. یعنی نابینایی کامل! او، در عملیات بدر، جانباز شیمیایی شد. حدود بیست سال است که خانه‌نشین شده. گاز خردل، آتش به جانش زده. از ریه‌هایش آغاز شد و اندک‌اندک همهٔ بدن را پوشاند، تاکه به چشمش هجوم آورد. چند سال بود که چشم راستش کم‌بینا شده بود، اما حالا نابینا شده. درمان‌ها و بستری‌شدن‌های مکرر در بیمارستان، فایده‌ای نداشته. فقط شاید پیشروی جراحت‌ها را کُند می‌کند. درمان‌ها او را سخت می‌آزارد، اما صبورانه و تحمل می‌کند. روحیه‌اش اما، فرشته‌گونه است. تسلیم محض در برابر مصائبی که برای خدا تحمل می‌کند. اخلاق لطیفش ملکوتیان را به غبطه می‌افکند. همه‌مان دوستش داریم. همه دوستش دارند. همسرش صبر زینب‌گونه دارد. فرزندانش شیفتهٔ اویند. گاهی با خود می‌گویم: علی‌اکبر! اگر جای علی‌اصغر بودی، تاب می‌آوردی؟ نمی‌دانم. امتحان سختی است. شاید برای او سخت نباشد. مگر حضرت زینب - سلام‌الله‌علیها - در برابر آن‌همه ناگواری‌ها نفرمود: «والله ما رأیت الا جميلاً»؛ قسم به خدا که جز زیبایی ندیدم؟ شاید علی‌اصغر، جز زیبایی نمی‌بیند. نه که شاید، حتما. خانه نشینی بیست‌ساله، با این‌همه درد جان‌گداز، کاری نیست که از عهدهٔ صبوری بشری برآید. او حتما چیزهایی را می‌بیند که این‌گونه شکیبایی می‌ورزد. هرگاه با او دیدار می‌کردم، نشاط روحی می‌گرفتم، اما این‌بار که مروارید چشم راستش را دیدم، اندوهی سنگین بر جانم نشست. اما برادرم اندوهگین نبود. شادمان بود. خدایا عاشقان را انگبین ده! ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ : ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 یاران آن روزگاران (۲) 🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری 🩸 شهیدانم، جانبازانم، عزیزانم ▪️ اشاره دوس
🌹 یاران آن روزگاران (۳) 🖌 : 🍀 مؤمن مجاهد باز از آن یاران و آن روزگاران بگوییم و بشنویم: ۳. سیدحسین دیباجی در سال ۱۳۶۲، پیش از نبرد «خیبر»، در منطقهٔ دهلران، ایشان را یافتم و اکنون سی‌سال تمام است که با هم برادریم. پیش از عملیات خیبر، فرصتی دست داد تا رزمندگان اسلام، دوسه‌ماهی را به خویشتن‌سازی بپردازند و خود را برای نبردی عظیم، مهیا سازند. در آن فرصت مغتنم، برای رزم‌آوران، حلقه‌های درس داشتیم. ما دو، رزمنده و مربی بودیم. مرسوم نیست که مربی، پای درس مربی دیگر برود، اما ما این رسم را مراعات نمی‌کردیم و در درس‌های همدیگر حضور می‌یافتیم. آنجا، «شب مردان خدا، روز جهان‌افروز بود» و سپس به کوه‌های منطقه می‌رفتیم و پیش از طلوع آفتاب، بر سر قلهٔ کوه، «دعای صَباح» می‌خواندیم و با طلوع آفتاب، از آقاسیدِ دیباجی خواهش می‌کردیم که موعظه کند. موعظه‌های بلیغش، که از دلی نورانی برمی‌آمد، بر دل‌های مستعد، می‌نشست. از خوش‌ترین ایّام جبهه‌ام، همین دورانِ با سیدِ دیباجی‌بودن است. 🔹 آغاز عملیات خیبر نبرد خیبر که آغاز شد، چندروزی از هم دور افتادیم. آتش‌باران جزائر مجنون و هورالعظیم چنان عظیم بود که صحنهٔ قیامت را تداعی می‌کرد و جمع یاران را فرومی‌پاشید و کسی را در کنار کسی باقی نمی‌گذاشت. اما همواره به یاد برادر سیدم بودم تا معرکه، اندکی آرام شد و باز او را یافتم. جوانان نسل نو می‌خواهند که احوال آن روزگاران و آن یاران را برایشان بازگوییم و این، حق ایشان است، اما برخی از وقایع و احوال را نمی‌توان به‌درستی وصف کرد. آن‌ها «یُدرَکُ وَ لایوصَف»اند؛ یافتنی‌اند، نه گفتنی. به وصف نمی‌آیند. 🌸 اوصاف نیکوی سیدِ ما اگر چه اوصاف نیکوی سیدحسین دیباجی، بسیار است، اما اکنون سه‌صفت خجستهٔ ایشان را می‌گویم: یک. صراحت در حق‌گویی نخستین خصلت نیکوی او، که مرا مجذوب ایشان کرد، حق‌گویی‌اش بود. و هنوز آن خصلت را دارد، با صراحت بیشتر. حق را می‌گفت و می‌گوید. به تلخ و شیرینی و پسند دیگران‌بودن یا نبودن، اعتنایی نمی‌کرد و نمی‌کند. دو. عبادت‌پیشگی هیچ‌گاه قبل از اذان صبح، او را در خواب ندیدم. ساعتی پیش از طلوع فجر، به نافلهٔ شب می‌پرداخت. او مرد خدا است و «شب مردان خدا، روز جهان‌افروز است». سه. باوفایی در این سی‌سال، هرجا بود و بودم، ازنعمت باوفایی‌اش بهره‌مند بوده‌ام و هستم. او کاری ندارد که من به دوستی‌مان وفادار هستم یا نه. وصف حالش این است که: «به همان عهد که بستیم، برآنیم هنوز». اکنون ایشان در تهران‌اند و وجود شریف‌شان مغتنم است. به ایشان ارادت دارم و شب و روزی نیست که، به دعا، یادشان نکنم. ای خدا این وصل را هجران مکن! ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ : ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 یاران آن روزگاران (۳) 🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری 🍀 مؤمن مجاهد باز از آن یاران و آن روزگاران
🌹 یاران آن روزگاران (۴) (سید شهیدان اهل قلم) 🖌 : 🩸 شهیدانم، جانبازانم، عزیزانم ۴. شهید سیدمرتضی آوینی نوشتن خاطرات دوران انقلاب و جبهه را، به درخواست جوانان این نسل، به مناسبت سالگشت انقلاب اسلامی، آغاز کردیم. در‌بارهٔ شهید آوینی، فراوان سخن گفته‌ام، که جامع‌ترین آن‌ها در نکوداشت آن شهید، در نخستین سالگشت شهادت او بود. فایل آن سخنرانی را ندارم. دیگری نکوداشت او درسال ۱۳۸۶ در دانشگاه قم است که فایل صوتی – تصویری آن در اختیار است. اکنون بهتر دیدم که به جای نوشتن مطلب دیگر، آن فایل، در همین سایت، به نمایش گذاشته شود. ان‌شاءالله به زودی. اینک تنها چند نکته را که در آن فایل نیست، به مناسبت «یاران آن روزگاران»، در اینجا ذکر می‌کنم. آن چند نکته، دربارهٔ مشابهت‌های شهید آوینی و جناب سیدحسین دیباجی است، که در نوبت پیشین از ایشان سخن گفتم. ☘ برخی از مشابهت‌های سیدِ دیباجی و سیدِ آوینی ۱. هردو از خاندان پیامبرند. ۲. هردو را در جبهه یافتم. دوستیِ فرخنده‌مان از جبهه آغاز شد. با سیدِ دیباجی از سال ۱۳۶۲، قبل از عملیلت خیبر، و با سیدِ آوینی ازسال ۱۳۶۶ و هردو در منطقهٔ عملیاتی جنوب. ۴. عبادت پیشگی هردو، به تعبیر احادیث، با عبادت، عشق‌ورزی می‌کردند. «طوبی لِمَن ع‍َشِقَ العِبادَةَ وَ عانَقَها…». چشمان خدابین ایشان را هرگز، قبل از طلوع فجر، در خواب ندیدم. ۵. شهرت‌گریزی. ۶. حق‌گویی. ۷. وفاداری در دوستی. سلام خدا بر هردوی ایشان. ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ : ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 شب قدر؛ عاشقانگی، کلافگی! 🖋 : کسی، از این بنده پرسید: «شب قدر، برای احیا، کجا رفتی؟» گفتم: «بیابان!» گفت «چرا بیابان؟» گفتم: آنجا من بودم و خدا. فقط. باهم عاشقی کردیم. مناجات کردم. گریه کردم. برای خدا ناز کردم. با او درد دل کردم. خدا نجواهایم را شنید. اشک‌هایم را دید. نازم را خرید. معاشقهٔ شیرینی داشتیم. دَرِ دل او باز شد و، با افسوس، گفت: «اما من کلافه شدم. دوست داشتم احیایم در مسجد باشد. به مسجد محلهٔ‌مان رفتم. گردانندگان تعزیهٔ شب قدر، دمار از من و دیگران بر آوردند. تعزیه‌شان آنقدر داغ و دراز بود که فرصتی برای احیای اصلی و قرآن‌ برسرگرفتن باقی نماند. مجالی برای نجواهای عارفانه نگذاشتند. به سحری‌خوردن هم نرسیدیم.» کلافه بود؛ کلافهٔ کلافه. بسیار نالید. گفتمش: تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است! اینان در اندیشهٔ داغ‌کردن بازار خودشان‌اند. به حرف هیچ‌کس هم گوش نمی‌دهند. آیت‌الله جوادی آملی، بارها و بارها و در محافل و در مجالس و در مجال‌های گوناگون، گفتند: «چنین نکنید. دعا را با روضه آمیخته نکنید»، اما اینان گوش نکردند و نمی‌کنند و نخواهند کرد. اینان چونان آن تعزیه‌گردانانی‌اند، که به گفتهٔ شهید مطهری، مرحوم آیت‌الله بروجردی به آنان گفت: «شما مقلد چه کسی هستید؟» همگی گفتند: «مقلد شما.» ایشان گفت: «من بسیاری از این کارهایی را که شما در تعزیه‌ها و هیئت‌ها و دسته‌های‌تان می‌کنید، جایز نمی‌دانم.» آنان درنگی کردند. به همدیگر نگاه کردند و گفتند: «ما، در روزهای دیگر، مقلد شماییم، اما در دههٔ محرم، مقلد دلمان‌ایم»! و اینجا تنها جایی بود که فتوای آیت‌الله بروجردی، آشکارا، شکسته شد. : ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ (۲۳ ماه رمضان ۱۴۴۵) 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌹 تقوا و دعوا؟! (وجود ظلم در دعواهای همسران) 🖌 : جناب آقای جواد فهیمی؛ پژوهشگر حوزه و مهندس عمران برادر عزیزمان، جناب آقای جواد فهیمی، پرسشی مطرح کرده‌اند و سپس خودشان پاسخ آن را داده‌اند. بخوانیم: 🔻 پرسش آیا در همهٔ دعواهای زن و شوهری، ظلمی از جانب یکی از همسران یا هردو ایشان، وجود دارد؟ به سخن دیگر: آیا می‌توانیم دعوایی از همسران بیابیم که هیچ ظلمی از جانب هیچ‌کدام از شوهر و زن، در آن واقع نشود؟ 🔻 پاسخ خود ایشان این سؤالم برآمدهٔ از آن سخن امام حسن مجتبی - علیه‌السلام - است که در جواب مردی که از ایشان پرسیده‌ است: دخترم را به همسری چه کسی درآورم؟ فرموده‌اند:  «زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقىٍّ فَاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَكْرَمَها وَ اِنْ اَبْغَضَها لَمْ يَظْلِمْها»؛۱ دخترت را به ازدواج مردى باتقوا درآور؛ زيرا اگر دخترت را دوست داشته باشد، گرامى‌اش مى‌دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به او ظلم نمی‌کند. چنین به نظرم می‌رسد که اگر شوهر و زن، هردو متدین باشند، به‌گونه‌ای که به یکدیگر ظلم نکنند، دعوایی میانشان به وجود نخواهد آمد. ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۱. مکارم‌الاخلاق. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
💎 قم و خراسان، دو کانون ایمان 💐 به مناسبت دههٔ کرامت 🖋 : خداوند سبحان، از سر حکمت و رحمت، سنت‌هایی را در سرشت این جهان نهاده و آن‌ها را در شریان‌های آفرینش، جاری کرده است. با اندیشیدن در نظام جهان و با کاویدن تاریخ انسان، می‌توان گفت که گویا از سنت‌های تکوینی الاهی در مسیر حیات آدمیان، یکی این است که - غالبا - در کنار هر مرد برومند، زنی توانمند، حضور داشته باشد و همراه هر زن شایسته، مردی ارجمند وجود داشته باشد؛ با اعتبارات و عناوین گوناگون: زن و شوهر، خواهر و برادر، مادر و فرزند، راهبر و راهرو، و عناوین دیگر. مانند این حضرات: آدم و حوا، ابراهیم و هاجر، موسی و آسیه و صفورا، عیسی و مریم، محمد و خدیجه، علی و فاطمه، حسن و حسین و زینب، و رضا و معصومه. صلوات‌الله‌علیهم. حضرت معصومه، گویا رسالتی چونان رسالت حضرت زینب داشت. همان‌سان که «عقیلهٔ بنی‌هاشم»، پیام‌رسان نهضت حسینی بود، «کریمهٔ اهل بیت» نیز پیام‌رسان نهضت رضوی بود و همین رسالت، او را از حجاز به ایران آورد. خوشا ما ایرانیان که میزبانان این بزرگوارانیم! ✳ مکانت فاطمهٔ معصومه از بانوان اهل‌ بیت پیامبر اکرم، پس از فاطمهٔ زهرا و زینب کبری، هیچکس را به منزلت فاطمهٔ معصومه سراغ نداریم. نیز در میان اولاد امام موسی‌بن‌جعفر، پس از امام رضا، هیچکس مکانت حضرت معصومه را ندارد. هنگامی که وصف امامان معصوم را درشأن این بانو می‌شنویم، بر عظمتش خضوع می‌ورزیم. و آن‌گاه که تواضع خاکسارانهٔ عالمان و عارفان سترگ را بر ساحت مقدسش می‌نگریم، بر درگاهش خاشع می‌شویم و به مهرش دل می‌سپاریم. راستی، یک بانوی جوان می‌تواند تا این مکانت عالی، عروج کند؟ آری می تواند! زهی سعادت ما که در جوار اوییم! خدایا! مباد که همجوارانی ناسزاوار باشیم! توفیق‌مان ده که به ساحتش ادب ورزیم تا از کرامتش محروم نمانیم. ✅ مقام کریمه، در سخن کریمان بنگریم که اولیای معصوم الاهی، مقام کریمهٔ اهل بیت را چگونه بیان فرموده‌اند: ۱. پیش از آن‌که حضرت معصومه، ولادت یابد، جد بزرگوارش، امام صادق، دربارهٔ ایشان فرمود: در آینده‌ای نه چندان دور، یکی از فرزندانم، به نام فاطمهٔ معصومه، که دختر پسرم موسای کاظم است، در شهر قم وفات می‌یابد و همانجا دفن می‌شود. هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود. با شفاعت فاطمهٔ معصومه، شیعیان من به بهشت می‌روند. زیارت او، بهای بهشت است.۱ ۲. امام رضا فرمود: هرکس خواهرم معصومه را در قم زیارت کند، چونان است که مرا زیارت کرده است. هرکس که او را عارفانه زیارت کند و مقام و منزلت وی را بشناسد، پاداشش بهشت است.۲ ۳. امام جواد فرمود: هرکس قبر عمه‌ام در قم را زیارت کند، پاداشش بهشت است.۳ 🌸 فرجام سخن با امید به عنایت آن کریم و این کریمه، آن عالم و این عالمه، آن عارف و این عارفه، آن معصوم و این معصومه، آن برادر و این خواهر، آن نگین خراسان و این نگین قم، و آن رضا و این معصومه، سخن را با شعری شائقانه، به فرجام می‌بریم: ای ضریحت حریم مهر، یاد سبزت شمیم مهر نام پاکت نسیم مهر، رحمت آسمان سلام روی تو قبله‌گاه دل، ای دل بیدلان سلام هرکه یکسر دلش شکست، از طبیبان نظر گسست، آمد و رشته بر تو بست، ای امید جهان سلام هم شفا و شفاعتی، هم دعا و اجابتی هم ولا هم ولایتی، ای زمین را امان، سلام آن‌که مهر تو برگرفت، وز غمت شور و شر گرفت، بیکران زیر پر گرفت، بر تو تا بیکران سلام۴ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ پی‌نوشت: ۱. سفینةالبحار، مادهٔ «قم». نیز: مستدرک الوسایل، ج ۱۰، ص ۳۶۸. ۲. مستدرک الوسایل، ج ۱۰، ص ۳۶۸. ۳. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۳۱۶. ۴.سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا). ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
خوب بد زشت(1).pdf
150.4K
🔹 خوب، بد، زشت 🖌 : ✅ منتشرشده در ماهنامهٔ «خانواده» ✔️ فایل پی‌دی‌اف، اردیبهشت ۱۴۰۳ ۷ خرداد ۱۴۰۳ ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 تربیت ایمانی کودکان 🖌 : ⭕️ حکمت‌های تربیتی (۴) دین، فلسفهٔ حیات است و زندگی بدون دیانت، کاستی دارد. تنها عاملی که می‌تواند انسان را در لغزشگاه‌های خطیر، حفظ کند، ایمان و اعتقاد دینی است. عوامل دیگری مانند: وجدان، قانون، تربیتِ منهای دین، کاربردشان محدود به احوال عادی و ملایم است؛ امّا در بحران‌ها و هنگامهٔ تلاطم غرائز، کابردشان، کاهش می‌یابد. ایمان عمیق به خدا و معاد و ارزش‌های دینی است که می‌تواند طوفان غرائز را فرونشاند و بر «دهانِ» خشم و شهوت و طمع، «لگام» بزند. امام صادق (ع) فرموده است: «اَلمُؤمِنُ مُلجَم»؛۱ انسان با ایمان، لگام‌دار است. یعنی خواهش‌ها، شهوت‌ها، گفتارها، کردارهایش؛ بر فرمان ایمان اویند. هنگامی که زمینهٔ گناه و جرم فراهم شد، و یا غرائز آدمی، به خروش آیند، چه عاملی می‌تواند مهارگر باشد؟ وجدان؟ هرگز! زیرا به‌راحتی می‌توان بر سر وجدان، کلاه نهاد! تربیت بدون ایمان دینی؟ هرگز! زیرا چنین تربیتی، مخصوص حالت‌های عادی است. قانون؟ خیر! زیرا کاربرد آن، محدود است و معمولاً بعد از ارتکاب جرم، اقدام می‌کند؛ اگر به قانون برسد. و می‌دانیم که بسیاری از گناهان و جرائم،‌ پنهانی انجام می‌گیرد و از دید قانون، مخفی می‌ماند. به‌علاوه، برای بسیاری از خطاها و گناهان، قانونی وجود ندارد. تنها ایمان به خدا و کیفر و پاداش او و تربیت صحیح دینی است که می‌تواند دهانهٔ اسب چموش شهوات و غرائز تند انسان را بگیرد و او را مرکبی راهوار گرداند. آن سخن بیدارگرِ امام خمینی ـ که درود خداوند بر او باد ـ که می‌فرمود: «عالَم، محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید»، تعبیر دیگری است از سخن هشدار دهندهٔ امیرمؤمنان - علیه‌السّلام - که فرمود: «اِعلَمُوا اَنَّکُم بِعَینِ اللهِ»؛۲ بدانید که شما در چشم خدایید! و این دو سخن، نشأت گرفته از آن بیان تکان دهندهٔ خداوند است که می‌فرماید: «اَلَم یَعلَم بِاَنَّ اللهَ یَری»؛۳ مگر انسان نمی‌داند که خدا او را می‌بیند؟! این‌ها ضامن اجرای آموزه‌های تربیتی است. تربیت، بدون پشتوانهٔ ایمان دینی، ضمانت اجرایی ندارد. 👨‍👩‍👧‍👦 رسالت پدر و مادر بزرگترین حق فرزند بر پدر و مادر، تعلیم و تربیت دینی است. ما اگر خواهان سعادت ابدی فرزندان‌مانیم، باید آنان را بر مبنای آموزه‌های دینی تربیت کنیم و عقاید و احکام و اخلاق اسلام را، در زمان مناسب، به ایشان تعلیم دهیم. بی‌توجّهی به این مسئلهٔ مهم و یا تأخیر در آموزش برنامه‌های دینی به فرزند، لطمه‌های سخت‌جبرانی را به سعادتمندی او می‌زند. 💠 تصحیح یک باور باور ناروایی دربارهٔ زمان و چگونگی آموزش تعالیم دینی فرزندان، در میان پاره‌ای از مردمان رایج است، این‌گونه: «به کودک و نوجوان، هیچ‌گونه عقیده و مذهبی را نباید آموزش داد. آموزش هرگونه مذهب و عقیدهٔ دینی به کودک، خلاف حقوق بشر و آزادی است؛ بلکه باید او را آزاد گذاشت تا بزرگ شود و خود دین و مسلکی را برمبنای شناخت خودش انتخاب کند.» ظاهر این سخن، زیبا و روشنفکرانه است و همین ظاهر زیبا باعث فریب ظاهر‌‌بینان می‌شود و به عمق آن پی نمی‌برند؛ از این‌رو، آن را می‌پذیرند و تبلیغ هم می‌کنند؛ امّا اگر نقاب فریب را از چهره‌اش برداریم، حقیقت تلخی برایمان آشکار می‌گردد. هر کس اندک آگاهی از مسائل تعلیم و تربیت داشته باشد می‌داند که: مناسب‌ترین دوران تعلیم و تربیت، دوران کودکی و نوجوانی است، و هر آموزش و پروشی که در این دوران حسّاس به انسان داده شود، در جانش رسوخ می‌کند و جزو ذاتش می‌‌شود: «اَلعِلمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقشِ فِی الحَجَر»؛۴ آموزش دانش در کودکی، چونان نقشکاری بر سنگ، ماندگار است. {ادامهٔ مطلب را در پست بعد بخوانید.} ۴ تیر ۱۴۰۳ ۱. الخصال، ج ۲، ص ۲۲۹. ۲. نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۶۶. ۳. سورهٔ علق، آیهٔ ۱۴. ۴. منسوب به امام علی (ع). ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 تربیت ایمانی کودکان 🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری ⭕️ حکمت‌های تربیتی (۴) دین، فلسفهٔ حیات است و
🌹 تربیت ایمانی کودکان (۲) 🖌 : ⭕️ حکمت‌های تربیتی (۴) 💠 تصحیح یک باور باوری دربارهٔ زمان و چگونگی آموزش تعالیم دینی فرزندان، در میان پاره‌ای از مردمان رایج است، این‌گونه: «به کودک و نوجوان، هیچ‌گونه عقیده و مذهبی را نباید آموزش داد. آموزش هرگونه مذهب و عقیدهٔ دینی به کودک، خلاف حقوق بشر و آزادی است؛ بلکه باید او را آزاد گذاشت تا بزرگ شود و خود، دین و مسلکی را بر مبنای شناخت خودش انتخاب کند.» ظاهر این سخن، زیبا است، امّا آموزه‌های دانش تعلیم و تربیت، نیز دانش روان‌شناسی، نیز تجربه‌های بشری، می‌نمایاند که مناسب‌ترین دوران تعلیم و تربیت، دوران کودکی و نوجوانی است، و هر آموزشی و پروشی که در این دوران به آدمی داده شود، در جانش می‌نشیند و جزو ذاتش می‌‌شود: «اَلعِلمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقشِ فِی الحَجَر»؛۱ آموزش دانش در کودکی، چونان نقشکاری بر سنگ، ماندگار است. باور ما بر این است که آدمی، تا پایان عمر، قابلیت تربیت، تعلیم، رشد، و دگرگونی را دارد؛ حتماً دارد، اما روزگار کودکی و نوجوانی، دارای قابلیت‌های بیشتری برای ساخته‌شدن است. این سخن ارجدار امیر مؤمنان به فرزندشان را ببینیم: «بادَرتُکَ بِالاَدَبِ قَبلَ اَن یَقسُوَ قَلبُکَ و‌َ یَشتَعِل لُبُّکَ»؛۲ پیش از آن‌که دلت سخت شود و عقل و اندیشه‌ات گرفتار آید، به ادبِ آموختن‌ات شتافتم و بر آن همت گماشتم. و امام صادق علیه‌السّلام فرموده است: «بادِرُوا اَحداثَکُم بِالحَدیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِمُ المُرجِئَةُ»؛۳ به تعلیم حدیث (و معارف دینی) فرزندان نونهال‌تان اقدام کنید، قبل از آن‌ فرقهٔ «مرجئه»۴ (و دیگران) بر شما سبقت گیرند (و عقیدهٔ آنان را منحرف کنند). ازاین‌روست که می‌گوییم: شرط دینداری است که پدران و مادرانی که خواهان سعادت خود و فرزندان‌شان‌اند، آنان را از همان دوران کودکی و سپس نوجوانی و حتی جوانی، با آموزه‌های دینی آشنا کنند و به فراخور ظرفیت و فهم آنان، عقاید دینی را تعلیم‌شان دهند. نیز با عمل خود، دیانت را به ایشان بنمایانند، تا فرزندانی بپرورانند که سبب سعادت دنیا و آخرتشان باشند. به امید خدا. ۱۳ تیر ۱۴۰۳ ۱. منسوب به امام علی (ع). ۲. نامهٔ ۳۱ نهج‌البلاغه؛ نامه به امام حسن (ع). ۳. وسائل‌الشیعه؛ ج ۱۵، ص ۱۹۶. ۴. مرجئه؛ نام پیروان یکی از مکتب‌های منحرف است. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 اخلاق کریمانه 🖌 : اخلاقم آرزوست... (۶) یکی از خوانندگان ارجمندمان، که خودْ سری در دانش دارد و قلبی در فضائل و دستی بر قلم، فرموده است: «لطفاً کمی اخلاق بگویید.» سخن ایشان حق است. باید اخلاق گفت. اخلاق نوشت. اخلاق خواند. اخلاق شنید. اخلاق عمل کرد. جان را به اخلاق آراست. ما اکنون، بیش از هر زمان، محتاج اخلاقیم؛ اخلاق فردی، اخلاق خانوادگی، اخلاق اجتماعی. در این روزگار، گَردِ فقر اخلاقی، بر سر و جانمان نشسته. به هر سو که می‌نگریم، شاهد نحیفی اخلاقیم. وای بر ما! اما سخن امید آن‌که: عطش اخلاق نیز رو به فزونی است. ما از کم‌نوری اخلاق، سرمان به سنگ خورده. از ضعف اخلاق، جانمان به فغان آمده. از تهی‌گشتن ظرف اخلاق، لب‌های روحمان خشک شده؛ بلکه تَرَک خورده است. این پند نیز نیست، هشدار است: اقوام روزگار به اخلاق زنده‌اند قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی‌ست۱ عربان نیز می‌گویند: وَ إِنَّمَا الأُمَمُ الأَخْلاقُ مَا بَقِيَتْ فَإِنْ هُمُ ذَهَبَتْ أَخْلاقُهُمْ ذَهَبُوا۲ ملت‌ها، تا اخلاق دارند، ماندگارند پس اگر اخلاقشان برود، خودشان نیز می‌روند معلوم نیست که بیت فارسی، ترجمهٔ عربی است یا برعکس یا هر کدام مستقل‌اند. 🍀 کدامین اخلاق؟ به کدامین اخلاق محتاجیم؟ همان که پیامبرمان بر تکمیل آن فرستاده شد: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛۳ من از جانب خدا آمده‌ام تا بزرگمنشی‌های اخلاق را رشد دهم، کامل کنم. تکمیل فضیلت‌ها یعنی رشد فضائل و رفع رذائل. فربهی جان. صیقلی روان. بالندگی روح. سرفرازی ارزش‌ها. نیکویی کردارها. فراخی سینه‌ها. روییدن گلبوته‌های زیبایی‌ها... تا بزرگواری‌ها سربرآورند. پلشتی‌ها سرافکنند. چشمه‌های اشک‌ها، به اندک تلاطمی، بجوشند و غبارهای نشسته‌‌برجان را بشویند. تا زبان باطن و زبان ظاهر، به ذکر خدا بجنبد. تا قلب‌ها، به یاد یار، بطپند. تا چشم‌های خیره، فروخوابند. تا زبان‌های دراز، کوتاه شوند. خدایا! دشت‌های جان‌هایمان محتاج بارانند، پس بباران! الاهی! دهلیز‌های قلب‌هایمان نیازمند لایروبی‌اند، پس بشوران! یا رب! دعای خسته‌دلان مستجاب کن! {ادامه دارد. به لطف خدا.} ۴ شهریور ۱۴۰۳ ۱. ملک‌الشعرای بهار. ۲. أحمد شوقی. ۳. مکارم الأخلاق، جلد۱. ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید👇 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani