eitaa logo
از زبان مشاور
498 دنبال‌کننده
187 عکس
56 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸اول ذی‌الحجه، سالروز پیوند خجستهٔ امام علی علیه‌السلام و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مبارک باد!🌸 🔹سالروز ازدواج امام علی و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهما با عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است. به همین مناسبت، از اول تا هفتم ذی‌الحجه را هفتهٔ ازدواج نامیده‌اند. 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 مؤمن و تهمت! (۳) 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 💎 تهمت و بصیرت! ⭕️ توجیه‌های ناموجّه از روان‌ترین راه‌های ورود نفس پلید، بر میدان‌گاه ایمان مؤمنان، راه دین است. از ویژگی‌های این راه، «توجیه‌پذیری» آن است. آقایی از دوستان، که در کسوت هدایت و روحانیت است، بسیار غیب می‌کند و گاهی نیز تهمت می‌زند. به او گفتم: چطور چنین آسان غیبت می‌کنید و چنین بی‌پروا، تهمت می‌زنید؟ می‌دانید چه گفت؟ آیا گفت: غیبت و تهمت که حرام نیست؟ نه! غیبت و تهمت بادبزن دل است؟ نه! عادت کرده‌ام و ترک عادت موجب مرض است؟ نه! هیچ‌کدام از این حرف‌های عامیانه را نگفت. در شأن او نبود که کاه‌های کهنهٔ عوام را باد دهد؛ بلکه با ژستی عالمانه، متعهدانه، روشنفکرانه، مؤمنانه، گفت: «پس چطوری بصیرت‌افزایی کنم؟» آه از نهادم برآمد. این همان پوستین دین را وارونه‌پوشیدن است؛ به فرمودهٔ حضرت امیر. گفتم: مگر می‌شود از راه باطل، به حق رسید؟ اگر عامی و عادی بود می‌گفتی نه! امّا ایشان گفت: «باطل نیست. به منظور خیر است. برای بصیرت‌افزایی، باید افشاگری کرد.» گفتم: حرف‌های نادرست چه؟ شما می‌دانید همهٔ آنچه می‌گویید، راست نیست؛ راستی و ناراستی، آمیخته است. ناراستی‌هایش یا دروغ است یا تهمت یا هردو؛ تهمت، آمیخته‌ای است از دروغ و غیبت. گفت: «مهم، هدف است، که هدف من مقدس است. در جهاد هم گاهی بی‌گناهی کشته می‌شود.» این همان قاعدهٔ باطل «هدف، وسیله را توجیه می‌کند» است؛ ماکیاولیستی و کمونیستی، امّا در لباس دین؛ همان پوستین وارونه. گناه این بیش از گناه ماکیاولیست‌ها و کمونیست‌هاست؛ زیرا استفادهٔ سوء از دین را نیز به همراه دارد. سخنی به غایت زیبا از حضرت امیر در نهج‌البلاغه هست که منظور را، به‌کمال، بیان می‌کند: «الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ»؛ آن‌کس که به مدد شرّ، غلبه یافت (به‌واقع) مغلوب است. (پیروز شرور، شکست خورده‌ای زبون است.) (نهج‌البلاغه، حکمت ۳۲۷) کسی که با اسب لگام‌گسیخته باطل، بر میدان نبرد برآید و نامردانه به حریف ضربه بزند، اگرچه به‌ظاهر، پیروز شود، امّا به‌واقع، شکست‌خورده است. این سخن حضرت، رایحهٔ عرشی دارد. معجزه است. در ردیف وحی نشسته است. ⭕️ لعنت، به قصد قربت! با آقایی مباحثه‌ای علمی داشتیم. نام آقایی به میان آمد که دیدگاهی متفاوت با دیدگاه دوستمان دارد. او را لعنت کرد. گفتم: لعنت یک مسلمان! گفت: «او انحراف دارد.» گفتم: امام خمینی، در کتاب چهل حدیث (اربعین)شان نوشته‌اند تا مطمئن نباشیم کسی با کفر از دنیا رفته است، نمی‌توانیم او را لعنت کنیم. سخن استادشان آیت‌الله شاه‌آبادی را نیز آورده‌اند که همین بوده است. او سخن امام و آیت‌الله شاه‌آبادی را نپذیرفت و همچنان بر لعنت و غیبت و تهمتش باقی ماند. عجبا! یعنی دین می‌تواند آدمی را چنین کند؟ دین که لطیف است و رحیم. آری؛ «دین وارونه»، مانند «پوستین وارونه»، آدمی را وارونه می‌کند. این انحرافات را نباید به پای دین نوشت. دین راستین می‌تواند سیّد مهدی بحرالعلوم بسازد که وقتی کسی در مجلسی غیبت کرد، برآشفت، برخاست و گریست و تا خانه‌شان دوید. آدمی که ببیند از دهان کسی مار و آتش بیرون می‌پاشد، طبیعی است که بترسد، برافروزد، بگرید و بگریزد. ۱۶ تیر ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🔥 طلاق‌های بی‌دلیل (۱) 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ ازدواج ⭕️ طلاق شش‌ساله! دختر و پسری، در دوران عقد، جدا شدند، اما فرآیند طلاقشان شش‌ سال طول کشید. یعنی بخشی از زیباترین مرحلهٔ عمرشان را مصروف این واقعهٔ نابایست کردند. عامل اصلی این طلاق، خانواده‌ها بودند؛ هم در اصل ایجاد طلاق، هم در طولانی‌شدن فرآیند آن. اگر چه سهم قصور و تقصیر خود دختر و پسر، محفوظ است، اما سهم بسیار بزرگتر، از خانواده‌ها بود. من مشاورشان نبودم. گهگاه تلفنی مشاوره می‌گرفتند. وقتی از دختر و پسر، دلیل طلاقشان را می‌پرسیدم، هیچ دلیل عقلانی و عاطفی نداشتند. هنوز هم ندارند؛ هیچ‌کدام. برای این طلاق ناروا، از دو جهت متاسفم: ۱. اصل طلاق این طلاق، ناروا بود. دختر و پسر، همدیگر را دوست داشتند. حتی در فرآیند طلاق نیز ملاقات داشتند و معاشقه، اما اطرافیان نمی‌گذاشتند عروسی کنند. به دختر و پسر می‌گفتم: شما که همدیگر را دوست دارید، زندگی‌تان را مستقل کنید. جایی را اجاره کنید و عروسی کنید تا بتوانید زندگی‌تان را مدیریت کنید. اما زور خانواده‌ها زیاد بود و توان اینان، اندک. زورشان به آنان نمی‌رسید، نیز شهامت استقلال را نداشتند. ۲. طولانی‌شدن فرآیند طلاق پس از چندین ماه و یکی دو سال که در راه دادگاه، جان فرسودند و کشاکش‌ها داغانشان کرد، گفتم: حالا که نمی‌توانید عاقلانه ازدواج کنید، لااقل عاقلانه تمامش کنید، تا این همه خسارت نکنید، اعصاب و روانتان را نسوزانید، و هر کدام زندگی آینده‌اش را سامان دهد. اما خانواده‌ها در دو جبهه واقع شده بودند و چونان جنگجویان شاهنامه، بر سر و پیکر روان و آبروی هم می‌کوبیدند. بچه‌ها هم در میان این دو لشکر متخاصم، درمانده بودند؛ گاهی هرکس طرف خانواده‌اش را می‌گرفت و گاه دیگر به هم ابراز علاقه می‌کردند و خواهان زندگی مشترک بودند، اما ارادهٔ لازم را نداشتند. چرا؛ اراده داشتند، اما زورشان کمتر از زور آن جنگجویان بود. زمین می‌خوردند و می‌نالیدند. جنگجویان، چنان بر سر لج آمده بودند که گویا یادشان رفته بود این دو جوان، عزیزانشان‌اند. تلف‌شدن این فاخته‌های عاشق را نمی‌دیدند. ⭕️ لجبازی و طمع از عوامل طولانی‌شدن ماجرای این طلاق، یکی لجبازی بزرگترها بود، دیگری طمع‌شان. هرکس می‌خواست امتیاز بیشتری بگیرد. دیگری را محکوم کند. مسئولیت را به عهدهٔ دیگری بیندازد. عامل مالی نیز مطرح بود. یکی تلاش می‌کرد مهریهٔ کمتری بدهد یا اصلاً ندهد. دیگری می‌کوشید بیشتر یا همه را بگیرد. شش سال بر این منوال گذشت. اکنون که طلاق واقع شده، دیگر آن دو جوان شاداب، شاداب نیستند؛ پیرپسر و پیردختر شده‌اند، با اعصاب و روان و ایمان فرسوده و آیندهٔ نامعلوم. افسوس! ۲۴ تیر ۱۴۰۱ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir
🌹 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ 🌸 عید غدیر مبارک باد! ۲۷ تیر ۱۴۰۱ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir
🌹 ریحانگی زن (۹) 🔻 (ادامهٔ ریحانگی‌ها) مشاورهٔ مهارت‌های زندگی مشترک 🖋نویسند و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ۱۲. جایگاه خود را پاس دارید. تفاوت در ساختار پدیده‌ها، مقتضای حکمت آفرینش است. اگر این تفاوت‌ها نمی‌بود، آفرینش جهان، موزون نبود. در خلقت زن و مرد، تفاوت‌هایی لحاظ شده است که عین حکمت است؛ تفاوت‌های جسمی، روانی، اخلاقی ... . پذیرش این تفاوت‌ها، عین خردمندی است و به صلاح هردو (زن و مرد) است. زن باید زن بماند و مرد نیز باید مرد بماند؛ هر کدام در مکانت خویش. اگر این مکانت‌ها دستکاری شود و کسانی بخواهند تفاوت‌ها را بزدایند و یکسانی ایجاد کنند، نظام تکوینی زن و مرد را بر هم می‌زنند و به هر دو و به خانواده و جامعه، لطمه می‌زنند؛ ضمن این که هرگز موفق به این یکسان‌سازی نخواهند شد. برخی می‌کوشند از این نیز فراتر روند و جای زن و مرد را عوض کنند؛ زن را در مکانت مرد نشانند و مرد را در جای زن. تلاش اینان هرگز ثمر نمی‌دهد، بلکه هر دو را به تباهی می‌کشاند، به خصوص زن را. نمونه‌های این تلاش بیهوده و زیان‌رسان را در برخی از جوامع دیده‌ایم و می‌بینیم و ثمرات ناگوار آن را مشاهده می‌کنیم. سخن در این نیست که مقام کدام یک از زن و مرد، برتر و ارجمندتر است و کدام توانمندتر و کدام کم‌توان‌تر است؛ بلکه سخن در ویژه بودن مکانت هر کدام است. هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد؛ بلکه هرکدام جایگاه خویش را دارد و جایگاه هر کدام در نظام آفرینش و جامعه و خانواده، متفاوت است. آفریدگار حکیم هر کدام از زن و مرد را به گونه‌ای خاص آفریده و برای هر کدام وظایف و مسئولیت‌ها و حقوق ویژه قرار داده است. و این، تبعیضِ ناروا نیست، بلکه تقاوتِ روا و حکیمانه است، که اگر غیر از این می‌بود، ناروا و خلاف حکمت بود. این موضوع، همواره مورد بحث متفکّران، فیلسوفان، روان‌شناسان، و برخی دیگر از کسان بوده و هست و بعد از این نیز خواهد بود. این بحث‌ها ثمره‌های مبارک و نامبارکی را به بار آورده است. امّا برخی از پژوهندگان این موضوع که توانایی و صلاحیت کافی برای کنکاش در این عرصه را نداشته‌اند، خرابی‌هایی به بار آورده‌اند و لطمه‌هایی سنگین زده‌اند، که سهم زنان از این لطمه‌ها بیش از سهم مردان است. از این رو، ما پیش و بیش از آن که به دیگران سفارش کنیم که زن را از زن بودنش عزل نکنید و او را جایگزین مرد ننمایید، به خودِ زنان می‌گوییم که تن به این جفای هولناک ندهید. زن بودن خود را با مرد بودن، مبادله نکنید که سخت زیان می‌کنید. زنانگی برای شما ارجمندتر از مردانگی است. «زنی»، لباس فاخری است که آفریدگارِ حکیم بر قامت رعنای شما پوشانده است، آن را به هیچ بهایی با «مردی» معاوضه نکنید. به مردان نیز همین توصیۀ مشفقانه را می‌کنیم که مردانگی خویش را با زنانگی مبادله نکنید. «مردی»، ویژۀ شماست و «زنی»، ویژۀ زنان است و «هر چیزی به جای خویش نیکوست.» جهان چون خط و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست جابه‌جایی این خط و خال و چشم و ابرو، منظره‌ای بدمنظر را به وجود می‌آورد که دلپسند هیچ‌کس نیست. از این رو، به ریحانه‌های فهیمه می‌گوییم: جایگاه خود را حفظ کنید و مقام ریحانگی‌تان را با مقام مردانگی مرد، مبادله نکنید. ۳۰ تیر ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 برگ‌ سبز ما، در «سایبان مهر» دانشگاه قم ⭕️ چگونگی رهایی از این وابستگی به اینترنت ❌❌❌ 🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری ✅ کارسازترین ابزار برای رهایی از وابستگی به اینترنت، اراده است. اگر اراده‌تان را در این هدف به کار گمارید، به‌حتم نجات می‌یابید. ✅ ساعاتی از شبانه‌روز، مودمتان را خاموش کنید و به عنوان «ساعت خاموشی»، هرگز آن را روشن نکنید. ✅ تا جای ممکن، به سمت اینترنت سیمکارت نروید. هیچ لزومی ندارد که اینترنت، همه‌جا، در دسترس باشد. می‌توان، با برنامه‌ریزی، در زمان‌هایی که دسترسی به اینترنت ثابت دارید، کارهایتان را انجام دهید. پس به آنلاین‌بودن دائمی فکر نکنید. ✅ یکی از جایگزین‌های مناسب برای مواقعی که از اینترنت جدا می‌شوید، کتاب است. تا جای ممکن، دسترسی‌تان به کتاب را بیشتر کنید. ✅ استفادهٔ از اینترنت را تنها به زمان‌هایی که کار خاصی دارید، محدود کنید. از اینکه اوقات فراغت و بیکاری را با چرخ‌زدن در اینترنت پر کنید، بپرهیزید. ✅ هنگام استفادهٔ از اینترنت، هدفتان از آن استفاده را فراموش نکنید. بنابرمثال: وقتی می‌خواهید خریدی انجام دهید، فراموش نکنید که شما تنها در صدد خرید کالایی هستید. پس مراقبت کنید به کاری غیر از خرید، مشغول نشوید. ✅ شما اینترنت را محدود کنید، نه که اینترنت بر شما تسلط داشته باشد و شما را محدود کند. ۴ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1 🌐 @sayehbanemehr ، منبع ۵ مسابقه
🌹 ؛ آری یا نه؟ 🖌 : در سال‌های اخیر، پدیده‌ای در عرصهٔ ازدواج پدید آمده است به نام «تست شخصیت» که هدفش سنجش روحیات و وضعیت خانوادگی و اجتماعی دختر و پسر است که آیا تناسب لازم را برای ازدواج دارند یا نه. اصل این پدیده، مثبت است، اما «اماها و اگرها»یی دارد که توجه به آن‌ها، برای استفادهٔ مطلوب از این تست، ضرورتی حتمی است. برای گرفتن این تست‌ها و نیز پرکردن فرم‌های نسبت‌سنجی میان دختر و پسر برای ازدواج، باید حد معینی تعیین کرد و میزان محدودی قائل شد؛ مثلاً به اندازهٔ آزمایش‌های پزشکی. در قلمرو پزشکی، برای تشخیص بیماری و درمان آن، آزمایش‌هایی را انجام می‌دهند که مفید و بلکه لازم است، اما تشخیص نهایی و تعیین نوع درمان و دارو، به‌عهدهٔ پزشک حاذق است. آزمایشگاه و نتایج آزمایش، بدون معاینه و کاوش و تشخیص طبیب حکیم، نوع درمان و دارو را معین و تجویز نمی‌کند، بلکه این‌ها علائمی است که طبیب را در تشخیص بیماری و درمان آن کمک می‌کند. تست‌ها و فرم‌های ازدواج، هرگز نتیجهٔ قطعی را در تشخیص به‌صلاح‌بودن یا به‌صلاح‌نبودن یک ازدواج و همتایی یا ناهمتایی دختر و پسر برای ازدواج، تعیین نمی‌کند، بلکه این مشاور حکیم است که نتیجه را تشخیص می‌دهد. این را می‌دانیم که برخی از آزمایش‌های آزمایشگاه‌های پزشکی، نتیجه را اشتباه نشان می‌دهند. تست‌ها و فرم‌های ازدواج نیز همین‌گونه است. اگر هم آزمایش‌های پزشکی، نتیجه را درست اعلام کند، باز پزشک از معاینهٔ دقیق، معاف نیست و اوست که باید علت و نوع بیماری را کشف کند و دارو و درمان را دستور دهد. تست‌ها و فرم‌های ازدواج نیز ای‌بسا که نتیجه را اشتباه نشان دهد. اگر هم نتیجه را درست بنمایاند، کار تمام نمی‌شود. و این مشاور دانا و ماهر است که باید با مشاورهٔ عالمانه و صبورانه و همه‌جانبه، تشخیص همتایی یا ناهمتایی دختر و پسر برای ازدواج را اعلام کند. و البته تصمیم‌گیر نهایی، در این باره، خود دختر و پسر و خانواده‌هایشانند. ۶ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹 کلمه «حسین» خود بسان یک روضه است محرم دیگری فرا رسید، چه باید گفت وقتی کلمه «حسین» و «زینب» خود هر کدام در آفاقِ حَظیرةُالقُدْسِ انگاره ماه محرم، بسان یک روضه است. محرم دیگری فرا رسید و رخت عزا بر پیکره جامعه پوشیده شده است که این مرام و منش هر ساله جامعه اسلامی در آغاز سال قمری است. اینجا در قم حرم دخت موسی ابن جعفر (ع) حضرت فاطمه معصومه (س)، منزلگاه تکبیرةالاحرامِ پرچم‌های عزایی است تا جاذبه عشق را در مدار کهکشانی شمس شهر قم بیش از پیش سیراب کند؛ نام‌های نوشته شده بر پرچم، منقش به نام خامس آل کسا و سرسلسله تشنگان خزانه مکتوم یعنی «حسین» است. مادرها دست کودکان خود را در آرامش گرفته‌اند، پدرها در کنار پسرها سرافرازند و گاهی با صدای روضه اشک می‌ریزند و خدام فرش‌ها را می‌گسترانند تا افراد با طمأنینه به جانب قبله اقامه نماز بگذارند. مادرم با اینکه فقط چند روز است از کربلا به خانه رسیده اما قلبش همواره ساکن حرم حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) است، شبیه افرادی که هر روزه قصد عزیمت به حرم و بارگاه ملکوتی صاحب روزهای ماه محرم را دارند. محرمی دیگر فرا رسید شاید از همین روی است که ابرهای بارانی چند روزی است سرازیر شده‌اند و در اوج باریدن و جاری شدن هستند و شاید در حال اشک ریختن هستند، کسی چه می‌داند. هرچه باشد چند روز دیگر سوگ و عزا به اوج خودش می‌رسد و باران تیر از هر سوی بر اصحاب عشق می‌بارد و شترهای کینه‌توز روانه قدم‌هایی می‌شوند که نباید. باران خدا چشم‌هایم را به همراهی با ابرهای بارانی فرا می‌خواند؛ نمی‌دانم شاید باید کمی عمیق‌تر تنفس داشته باشم تا «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى» را برای شروع مناظره عشق و عقل ببینم و بشنوم. بوی خون به مشام می‌رسد و گونه‌های گندمگون زمین قرار است در این فاصله جان و مقصود، نیلی و خونین شود. ظهور قامت مردانه و وفای انسان، نزدیک و گلوگاه زمین قرار است روضه‌خوان شود تا بساط سینه‌زنی را در آسمان زمین میزبان باشد. سدره‌المنتهی بار دیگر در برابر تاریخ همچو روز طلوع خواهد کرد تا عالم در طواف سرچشمه جاذبه که دایره‌دار آن حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) است را درک و دریای معرفت را برای اهالی زمین ایجاد و روان کند. در سرآغاز این ماه چه باید گفت وقتی کلمه «حسین» و «زینب» هر کدام در آفاقِ حَظیرةُالقُدْسِ انگاره ماه محرم، خود به تنهایی بسان یک روضه است و زمزمه همین ذکر، گواهی بر دمیدن فجر صادق، ایستادن امام در برابر تاریخ، آزادگی حزب‌الله، تلاوت حب به خامس کسای عصمت و طهارت، بیان آیه شریفه «فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن ینتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»، شرح ندای مؤذن آسمانی در میان زمین و آسمان در بیان «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ» و توصیف اقتدای پیوست ظاهر و باطن و اول و آخر است. ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ به قلم: هدی‌سادات چاوشی منبع: خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) https://iqna.ir/fa/news/4074273
🌹 همسران هدفمند 🖋 نویسنده: آقای محمد دهقانی‌زاده (طلبهٔ سطح خارج حوزهٔ علمیه، مقطع دکترای دانشگاه، استاد دانشگاه) زندگی زن و شوهری، همسفرشدن یک آقا و خانمی است که مسیر و مقصدشان یکی است. نه به این معنا که همیشهٔ روزگار، همراه هم‌‌اند و بدون دیگری، کاری انجام نمی‌دهند؛ بلکه مسیر زندگی‌شان یکی است. این هم‌هدفی، به زندگی‌شان معنا و نیرو می‌دهد و کمکشان می‌کند تا در پیشامدها و مشکلات، بهتر تصمیم بگیرند و نیکوتر عمل کنند. 💎 هدفمندی در زندگی امیر و زهرا. سلام الله علیهما. این‌گونه هدفمندی، در زندگی حضرت علی و حضرت زهرا - علیهما السلام - مشهود است. هدف مشترک، امام علی و حضرت فاطمه را به هم رساند. نه به این معنا که هر دو همیشه کنار هم نشستند و یا رفت و آمدشان همیشه با هم بود. نه! امام علی کارهای بیرون منزل را بر عهده گرفت و حضرت زهرا کارهای داخل منزل را. در تربیت فرزندانشان نیز حضور حضرت زهرا پررنگ‌تر بود و در نان‌آوری منزل، حضور امام علی برجسته‌تر. حوزهٔ خدمت آن دو عزیز، متفاوت بود، اما به مقصدی مشترک می‌انجامید؛ یعنی امام علی، مردانه، دنبال همان چیزی بود که حضرت زهرا می‌جست و حضرت زهرا نیز، زنانه، دنبال همان چیزی می‌گشت که امام علی در پی آن بود. شاهد دانه‌درشت این موضوع، خطبهٔ درخشان حضرت زهرا است. این خطبه، که پس از رحلت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - بیان شده، اشراف کامل حضرت صدیقه بر مسیر و مقصد امام علی را می‌نمایاند؛ گویی هرجا امام علی حضور داشته حضرت زهرا هم کنار ایشان بوده؛ در حالی که در واقع چنین نبوده است. حضرت علی وقتی حضرت فاطمه را از دست داد، وحشت کرد. سخت گریست. این حس تنهایی، به دلیل تنهایی در زندگی نبود، چرا که آن قابل حل بود و حل شد. این تنهایی برای ادامهٔ مسیر و پیگیری همان مقصد مشترک والا بود، که بعد از آن فقدان تلخ، امام به تنهایی آن را دنبال کرد. ⭕️ از همدلی تا همراهی هدفمندی در زندگی، نیاز به سواد و دانش ویژه ندارد، فقط یک دل دردمند و همراه می‌خواهد. مرحوم علامه طباطبایی، وقتی جلد اول کتاب المیزان را به منزل آورد، همسرش کتاب را گرفت و برانداز کرد. با این که سواد خواندن و نوشتن نداشت، طوری اشک شوق می‌ریخت که گویی خودش آن کتاب را نوشته است. ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
💢 خرافات فراگیر ⚘ مشاورهٔ خانوادگی، اعتقادی، اخلاقی 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ❇️ پرسش: آقایی پرسیده‌اند: آیا جادو، در زندگی همسران، اثر دارد؟ گاهی، در زندگی‌مان، حالت‌هایی پیش می‌آید که غیرعادی است. مثلاً در همسرم تغییر اخلاق و تغییر رفتارهایی می‌بینم که نمی‌توانم باور کنم طبیعی باشد. تغییرهایی که هیچ دلیلی برای آن‌ها نمی‌یابم؛ نه دلیل یقینی، نه‌ دلیل احتمالی. از این رو ذهنم به سوی جادو و جنبل می‌رود. اکنون سوالم این است که: ۱. آیا جادو، در زندگی همسران، واقعیت دارد؟ ۲. آیا این تغییرات ناگهانی اخلاقی و رفتاری همسرم متاثر از جادو و رمالی و دعا نویسی است؟ ۳. من، در این نوسانات حال همسرم و بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌های او، چه کنم؟ ✅ پاسخ ما: ۱. درباره جادو، رمالی، دعانویسی، طالع‌بینی، بخت‌بستگی، تاثیر اجنه، بسیار می‌پرسند. و عجب است که سوال‌کنندگان از این مسائل و معتقدان به این امور، فقط مردمان عامی و بی‌فرهنگ نیستند، باسوادان و روشنفکران نیز هستند. پاسخ ما به آنان واضح است؛ همه این امور را باطل اعلام می‌کنیم. می‌گوییم این‌ها خرافات است. اعتنا نکنید. مشکلات‌تان را به گردن جن‌ها، جادوگران، طلسم، بخت‌بستگی، دعانویسی، فالگیری، طالع‌بینی، نیندازید و چاره کارتان را از باطل‌کنندگان سحر و گشایندگان طلسم نخواهید و دنبال طلسم‌گشایی به‌ وسیله شیادان نباشید. آن‌گاه این سخن حضرت امیر در نهج البلاغه را برایشان می‌خوانیم و توضیح می‌دهیم: آن‌هنگام که امیرمؤمنان عزم‌ کوفتن‌سر خوارج‌ نهروان کرد و سپاه را سامان داد و مهیّای‌ رفتن به نبردگاه شد، کسی از صحابیان ایشان که به پندار خود، «علم‌ نجوم» می‌دانست، به امام عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! اگر در این‌هنگام به نبرد روی، می‌ترسم که به مراد خویش نرسی و بر دشمنانت پیروز نگردی. مـن این سخن را از دانش‌ستاره‌شناسی و محاسبه‌های‌ نجومی می‌گویم.» امیردانایان فرمود: أتَزْعُمُ اءَنَّكَ تَهْدِي إلَى السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَكَ بِهَذَا فَقَدْ كَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ فِي نَيْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ، وَ تَبْتَغِي فِي قَوْلِكَ لِلْعَامِلِ بِأمْرِكَ أنْ يُولِيَكَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأنَّكَ بِزَعْمِكَ أنْتَ هَدَيْتَهُ إلَى السَّاعَةِ الَّتِي نالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَ أمِنَ الضُّرَّ؛ تو می‌پنداری زمانی را می‌دانی و می‌نمایانی که هرکس در آن بـه سـفر رود، بـدی و نـاگـواری از وی دور می‌شود؟ و از ساعتی می‌هراسانی که هرکس در آن، مسافرت کـند، به زیان و دشواری دچار می‌گردد؟! آن‌کس که تو را در این ادّعا تصدیق کند(و تو را بر این مدّعایت راست‌گو شـمارد)، قرآن را تکـذیب کـرده و در رسیدن به خواستنی‌ها و دورراندن‌‌‌ ناگواری‌ها، خود را از خداوند، بی‌نیاز پنداشته است! تو آنی که خواهانی تا آن‌کس که راست‌گویت می‌پندارد و در این گفتار، فرمانت را می‌برد، تو را به جای خداوند، ستایش کند و سپاس گوید؛ زیـرا کـه ادّعـای آن داری کـه وی را بـه زمـانی راه نموده‌ای که سود برده و از زیان، در امان مانده است! سپس امام روی به مردمان و لشکریان نمود و فرمود: أيُّهَا النَّاسُ إيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرِّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إلَى الْكَهَانَةِ، وَ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ، وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ، وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ، سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّه؛ هان! مردمان! از آموختن دانش‌ستارگان، پرهیز کنید؛ جز آن مقدار که برای راه‌یافتن در سفرهای دریا و بیابان، سودمند باشد؛ زیرا ستاره‌شناسی، به کـهانت و غیب‌گویی مـی‌انجامد و منجّم، چونان‌ کاهن و غیب‌گوست، و غیب‌گو، چونان جادوگر است و جادوگر، چونان کافر است و کافر، در آتش دوزخ است! (اکنون با توکّل به خداوند، به جهاد با دشمنان شتابید) و به نام الله به پیش روید! (نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۷۹، ترجمه و توضیح: علی‌اکبر مظاهری، نشر جمال) ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 محصول ازدواج سالم، خانوادهٔ «پاک» است. 📌 مگر می‌شود؟! 🌸 «حتی یک‌بار»ی هایمان. این‌بار: پدر و مادر آیت‌الله صافی گلپایگانی. 🖌 به قلم خانم دکتر نازلی مروت 🔻 اشاره: در هیاهوی زندگی (زندگی!)های زوج‌های امروزین، گاه‌گاهی نغمه‌هایی جان‌نواز به گوش قلب می‌رسد که سخت دل‌شادکن است. اندک است، اما عظیم است. ما، در میان آثارمان، گاهی، پاره‌ای از این دل‌خنک‌کن‌ها را می‌آوریم؛ تا جوانانمان مپندارند زندگی زن و شوهری، به ذات خود، هیاهویی و جنجالی است. این‌بار، گوشه‌هایی از حیات طیبهٔ پدر و مادر آیت‌الله صافی گلپایگانی را، از زبان خودشان و به قلم خانم دکتر نازلی مروت، می‌آوریم، با ویرایشی اندک. سپاس از خانم مروت. (علی‌اکبر مظاهری) 🔹 زندگی مثال‌زدنی 🌸 «حتی یک‌بار». چرا! فقط یک‌بار! اگر بخواهم از سبک زندگانی اسلامی، مثالی بگویم، نزدیک‌تر از پدر و مادر خودم مثالی ندارم. اگر فرصت بود و شرح روابط این دو همسر و فضیلت‌های بالایی را که در همسری و اشتراک منافع و در هم فانی‌شدن آنان را و روبه‌روشدنشان را با مشکلات و دشواری‌ها و قداست بین ایشان را می‌نوشتم، همه درس بود. هیچ وقت در دل، گله‌ای از یکدیگر نداشتند؛ یک واحد کامل بودند. پدرم فقیهی عالی‌قدر و مادرم فاضلهٔ عارفه‌ای اهل قرآن و حدیث و دعا بودند. در نظر همهٔ خویشاوندان، با مهابت و احترام خاص بودند.   معاش اقتصادی آنان بسیار مختصر و در حداقل بود. مادرم، که اهل سواد و فضل بود، در برنامه‌های عبادتی، مثل ماه مبارک رمضان، یک شب نمی‌شد که ایشان دعای ابوحمزه را در سحر نخواند یا دعای افتتاح را در شب ماه مبارک نخواند، آن هم با گریه و سوز مثال‌زدنی. پدرم یک کتاب زاد المعاد داشتند و یکی هم مادرم. مادرم، از بس، هنگام خواندن دعا، گریه کرده بود، با این‌که با دستمال اشک‌هایش را می‌گرفت، باز هم حاشیهٔ زاد المعاد پر بود از اثر اشک‌های ایشان. در مورد قرآن کریم هم در ماه رمضان، هر سه روز یک بار، قرآن را ختم می‌کرد و در غیر آن هم یادم نیست، ولی به احتمال زیاد، به همین صورت بود. در زندگی هم هیچ وقت از هم گله‌ای نداشتند. با تمام مشکلات اقتصادی و کمبود امکاناتی که بود، زندگیشان در کمال لذّت و شادی بود. مادرم می‌گفت: یک روزی سفره را که انداخته بودم، وقتی بچه‌ها آمدند و سر سفره نشستند؛ سفره‌ای که غذای کمی در آن بود، به بچه‌ها گفتم که خیال می‌کنم سر سفره‌ای نشسته‌اید که همه چیز در آن هست. ولی فهمیدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشیدم و همیشه پشیمان بودم که این‌قدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم کردم. والدینم، در تربیت فرزند هم کاملاً مواظب بودند؛ اصلاً اخلاقشان، خود، تربیت بود. وقتی پدر و مادری متخلّق به اخلاق اسلامی باشند، اولادشان خوب تربیت می‌شوند. قرآن می‌فرماید: شهر پاک، ثمره‌اش، به اذن خداوند، پاک است. یعنی شهر پاک، جامعهٔ پاک و خانوادهٔ پاک، محصولش پاک است.  ما کوچک که بودیم مثلاً ۱۰ ساله، هیچ‌گاه به ما نمی‌گفتند که شما ضعیفید، روزه نگیرید. مادرم ماه رجب و شعبان را روزه می‌گرفتند و در سایر ایام هم تا جایی که می‌توانستند روزه می‌گرفتند. به ما می‌گفتند: اگر روزه بگیرید، شام برایتان نیمرو درست می‌کنم. و ما را تشویق می‌کردند که روزه بگیریم. در همان زمان، اول ماه شعبان و نیمهٔ ماه و آخر ماه را روزه می‌گرفتیم.  پدر و مادرم حالات معنوی خوبی داشتند. ⭕️ پند نهایی به جوانان هر کدام همسر دارید، بر استحکام و مودّت و محبت بیفزایید. همدیگر را درک کنید و بدانید که نهاد خانواده، نهادی الاهی و روحانی است. آن‌هایی هم که ازدواج نکرده‌اند، باید حتماً در مقام ازدواج باشند. فرهنگی که الان متأسفانه حاکم است که باید مثلاً جشن ازدواجشان در فلان تالار و با تشریفات زیاد باشد، همه خلاف است و باید کنار گذاشته شود. ازدواج‌ها باید خیلی ساده برگزار شود. ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
⁉️ بدترین سرزنش‌ها 🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری خوانندگان آثار ما می‌دانند که ما با سرزنش مخالفیم؛ به هر شکل، به هر علت، به هر بهانه. اکنون می‌گوییم: سرزنش‌کردن چه کسانی بدتر است؟ ملامت چه کسانی نتایجش زیان‌آورتر است؟ کودکان؟ نوجوانان؟ بزرگسالان؟ چه کسانی، در سرزنش‌ها، بیشتر می‌رنجند و بیشتر آسیب می‌خورند؟ خواندن را متوقف کنید. چشمانتان را ببندید. پنج دقیقه بیندیشید و سپس پاسخ دهید. نتیجهٔ اندیشیدن‌تان چه شد؟ کودکان؟ چون روحیهٔ لطیفی دارند. نوجوانان؟ چون در حال گذار از کودکی به جوانی‌اند و عزت نفس افزون‌تری می‌طلبند. جوانان؟ چون غرور دارند. میانسالان؟ چون نیازمند احترام‌اند. کهنسالان؟ چون دلنازک و گاهی دلشکسته‌اند؟ نه! این سرزنش‌ها، همه بد است و بسیار زیان‌دار است، اما بدترین سرزنش، برای «درخانه‌ماندگان» است؛ کسانی که، به هر دلیل، در خانهٔ پدر و مادر مانده‌اند. ایشان را باید روی چشمانمان نگه داریم. هر کنایه‌ای جانشان را می‌رنجاند و ای بسا که از خانه گریزانشان کند. فرزندانی که احساس سرباربودن کنند، دچار «شرم روانی» می‌شوند. اینان مستعد طغیان‌اند. حال اگر والدین، بر این آتش درونی ایشان، نفت بریزند، خطر انفجار، نزدیک می‌شود. ♦️ بیایید با فرزندانمان مهربان‌تر باشیم؛ برای خدا، برای سلامت فرزندانمان، برای حفظ آبرویمان، برای سعادتمندی خود و خانواده‌مان. ⭕ «درخانه‌ماندگان»، کیان‌اند؟ ۱. ... {در پست بعدی بخوانید. ان‌شاءالله.} ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
💢 خرافات فراگیر (همیاری‌مان با «سایبان مهر» دانشگاه قم) 🖋نویسنده و مشاور: استاد علی‌اکبر مظاهری ❇️ پرسش: آقایی پرسیده‌اند: آیا جادو، در زندگی همسران، اثر دارد؟ گاهی، در زندگی‌مان، حالت‌هایی پیش می‌آید که غیرعادی است. مثلاً در همسرم تغییر اخلاق و تغییر رفتارهایی می‌بینم که نمی‌توانم باور کنم طبیعی باشد. تغییرهایی که هیچ دلیلی برای آن‌ها نمی‌یابم؛ نه دلیل یقینی، نه‌ دلیل احتمالی. از این رو ذهنم به سوی جادو و جنبل می‌رود. اکنون سوالم این است که: ۱. آیا جادو، در زندگی همسران، واقعیت دارد؟ ۲. آیا این تغییرات ناگهانی اخلاقی و رفتاری همسرم متاثر از جادو و رمالی و دعانویسی است؟ ۳. من، در این نوسانات حال همسرم و بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌های او، چه کنم؟ ✅ پاسخ ما: ۱. درباره جادو، رمالی، دعانویسی، طالع‌بینی، بخت‌بستگی، تاثیر اجنه، بسیار می‌پرسند. و عجب است که سوال‌کنندگان از این مسائل و معتقدان به این امور، فقط مردمان عامی و بی‌فرهنگ نیستند، باسوادان و روشنفکران نیز هستند. پاسخ ما به آنان واضح است؛ همه این امور را باطل اعلام می‌کنیم. می‌گوییم این‌ها خرافات است. اعتنا نکنید. مشکلات‌تان را به گردن جن‌ها، جادوگران، طلسم، بخت‌بستگی، دعانویسی، فالگیری، طالع‌بینی، نیندازید و چاره کارتان را از باطل‌کنندگان سحر و گشایندگان طلسم نخواهید و دنبال طلسم‌گشایی به‌ وسیله شیادان نباشید. آن‌گاه این سخن حضرت امیر در نهج‌البلاغه را برایشان می‌خوانیم و توضیح می‌دهیم: آن‌هنگام که امیرمؤمنان عزم‌ کوفتن‌سر خوارج‌ نهروان کرد و سپاه را سامان داد و مهیّای‌ رفتن به نبردگاه شد، کسی از صحابیان ایشان که به پندار خود، «علم‌ نجوم» می‌دانست، به امام عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! اگر در این‌هنگام به نبرد روی، می‌ترسم که به مراد خویش نرسی و بر دشمنانت پیروز نگردی. مـن این سخن را از دانش‌ستاره‌شناسی و محاسبه‌های‌ نجومی می‌گویم.» امیردانایان فرمود: أتَزْعُمُ اءَنَّكَ تَهْدِي إلَى السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَكَ بِهَذَا فَقَدْ كَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ فِي نَيْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ، وَ تَبْتَغِي فِي قَوْلِكَ لِلْعَامِلِ بِأمْرِكَ أنْ يُولِيَكَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأنَّكَ بِزَعْمِكَ أنْتَ هَدَيْتَهُ إلَى السَّاعَةِ الَّتِي نالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَ أمِنَ الضُّرَّ؛ تو می‌پنداری زمانی را می‌دانی و می‌نمایانی که هرکس در آن بـه سـفر رود، بـدی و نـاگـواری از وی دور می‌شود؟ و از ساعتی می‌هراسانی که هرکس در آن، مسافرت کـند، به زیان و دشواری دچار می‌گردد؟! آن‌کس که تو را در این ادّعا تصدیق کند(و تو را بر این مدّعایت راست‌گو شـمارد)، قرآن را تکـذیب کـرده و در رسیدن به خواستنی‌ها و دورراندن‌‌‌ ناگواری‌ها، خود را از خداوند، بی‌نیاز پنداشته است! تو آنی که خواهانی تا آن‌کس که راست‌گویت می‌پندارد و در این گفتار، فرمانت را می‌برد، تو را به جای خداوند، ستایش کند و سپاس گوید؛ زیـرا کـه ادّعـای آن داری کـه وی را بـه زمـانی راه نموده‌ای که سود برده و از زیان، در امان مانده است! سپس امام روی به مردمان و لشکریان نمود و فرمود: أيُّهَا النَّاسُ إيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرِّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إلَى الْكَهَانَةِ، وَ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ، وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ، وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ، سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّه؛ هان! مردمان! از آموختن دانش‌ستارگان، پرهیز کنید؛ جز آن مقدار که برای راه‌یافتن در سفرهای دریا و بیابان، سودمند باشد؛ زیرا ستاره‌شناسی، به کـهانت و غیب‌گویی مـی‌انجامد و منجّم، چونان‌ کاهن و غیب‌گوست، و غیب‌گو، چونان جادوگر است و جادوگر، چونان کافر است و کافر، در آتش دوزخ است! (اکنون با توکّل به خداوند، به جهاد با دشمنان شتابید) و به نام الله به پیش روید! ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۵_مسابقه 🌐 @sayehbanemehr 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها 🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری خوانندگان آثار ما می‌دانند که ما با سرزنش مخالفیم؛
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۲) ⭕️ در خانه‌ماندگان 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 در خانه‌ماندگان، کیان‌اند؟ ۱. دختران و پسرانی که ازدواجشان دیر شده است (که ای بسا خود والدین سبب تاخیر ازدواج‌شان شده‌اند). ایشان را باید روی چشمانمان نگه داریم. هرکنایه‌ای جانشان را می‌رنجاند. و چه بسا که از خانه گریزانشان می‌کند. وزن ملامت بر ایشان، چندین بار سنگین‌تر است از سرزنش کودکان و نوجوانان و دیگران. اینان، خود، در درونشان احساس «گویا زیادی هستم» می‌کنند. توجه دارند که در این زمان باید با همسر و در منزلی دیگر باشند. این احساس، رنج‌بار است. مراقب باشیم که ما، بر این رنج، نیفزاییم. برخی از والدین، نه! بسیاری از ایشان، به این مظلومان نیش می‌زنند؛ نیش‌های نیم‌آشکار یا آشکارا. گاهی در لباس شوخی، گاهی به الفاظ جدی. بنابرمثال: مادر به دختر بزرگش می‌گوید: من همسال تو که بودم، دوتا بچه داشتم (سرزنش جدی). یا: آرزو دارم در لباس عروس ببینمت، اما حیف که نه شانس من باز می‌شود، نه بخت تو (سرزنش شوخی). یا پدر به پسر می‌گوید: روزگار گرانی است. اگر فقط من و مادرت بودیم، حقوقم کافی بود، اما... و سکوتی اسفبار می‌کند (ملامت جدی). یا: من، هم برای پدرم عصای دست بودم، هم برای پسرم؛ ثواب دوسویه (ملامت جدی). ما که می‌دانیم تقصیر تأخیر ازدواج ایشان، برعهدهٔ خودشان نیست. اکنون در جامعهٔ ما چند میلیون پسر و دختر داریم که زمان ازدواجشان دیر شده است. بیشترین مسئولیت این تأخیر بر عهدهٔ دیگران است؛ حدود هشتاد درصد. دختران و پسران نیز سهمی دارند؛ حدود بیست درصد. بنابراین، ناجوانمردانه است که وزن سنگین صددرصدی این بار گران را بر دوش نحیف جوانان‌مان بیندازیم. سرزنش‌کردن دختر و پسری که در خانهٔ پدر-مادری مانده‌اند، خلاف انصاف است، و خلاف مروت، و خلاف تقوا. 🌸 بیایید گل‌های بوستان زندگی‌مان را، که خودمان کاشته‌ایم و خودمان پرورش داده‌ایم، پژمرده نکنیم. ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۲) ⭕️ در خانه‌ماندگان 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 در خانه‌ماندگان،
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۳) ⭕️ درخانه‌ماندگان 🖋 نويسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 «درخانه‌ماندگان» کیان‌اند؟ ۲. «به‌خانه‌برگشتگان» دختران و پسرانی که به دلیل جدایی از همسر یا وفات همسر، با خانوادهٔ پدر-مادری خود زندگی می‌کنند. در هر جامعه‌ای پدیدهٔ طلاق و وفات همسر، وجود دارد. این رخداد طبیعی را باید مدیریت کرد. این حادثه، به قدر کافی، رنج دارد. شرط خردمندی و انصاف است که ما بر رنج‌های آن نیفزاییم. بیشتر کسانی که همسر را باخته‌اند؛ یا با طلاق یا با وفات، احساس بازندگی می‌کنند، نیز احساس اندوه، حسرت، درماندگی. ایشان نگران زندگی آینده‌اند. گاهی احساس بلاتکلیفی می‌کنند. و احساس‌های تلخ دیگر. اینان اکنون به آشیانهٔ خانوادهٔ پیشین خود پناهنده شده‌اند. اگر این آشیانه، پذیرش مقبول از ایشان را نداشته باشد، بر جانشان آوار می‌شود. گرمای مطبوع، آرامش جان‌نواز، عدم تنش، عدم ملامت و نکوهش، از نیازهای اصلی این کاشانه است. صاحبان این کاشانه؛ پدر و مادر، چنین بگویند: اینجا همان خانهٔ قبلی تو است. چیزی نشده. چند صباحی از پیش ما رفتی، حالا باز به همان جای قبلی‌ات آمده‌ای. قدمت بر چشمانمان. اگر پدر و مادر، به هر دلیل، از دست ایشان عصبانی شدند، مراقب باشند که ممنوع است ایشان را، به دلیل «به‌خانه‌‌برگشتن»، سرزنش کنند. برخی از والدین، که دلمان می‌خواهد تعدادشان اندک باشد، زمان عصبانیت از فرزند، می‌گویند: «تو عرضه نداشتی زندگی‌ات را حفظ کنی. تقصیر تو بود که زندگی‌تان از هم پاشید. لیاقت همسرداری نداشتی...» این حرف‌ها زشت است، بسیار زشت. حتی اگر خود فرزند سبب خشم آلودگی پدر یا مادر را ایجاد کرده باشد، باز هم مجاز به این کار نیستیم. بیایید با خردمندی، شکیبایی، مهرورزی، فرزندان «به‌خانه‌برگشته»مان را آرامش دهیم، از اندوهشان بکاهیم، و سپس یاوری‌شان کنیم تا زندگی دوباره‌ای را بسازند. ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
💢 خرافات فراگیر ⚘ مشاورهٔ خانوادگی، اعتقادی، اخلاقی 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ❇️ پرسش:
💢 (۲) 🖌 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی با سلام خدمت استاد بزرگوار. در محضر خداوند متعال، دعاگوی‌تانم. پست «خرافات فراگیر»، برایم جالب بود، زیرا بسیاری از مردمان جامعه‌مان به طلسم، طلسم‌گشایی، دعانویسی، جادو، سرکتاب، بخت‌بستن، بخت‌گشودن... معتقدند. اکنون سؤالم این است که آیا کسی می‌تواند، بر اساس آیات و روایات، خلاف سخن شما را ثابت کند یا نه؟ اعتقاد به دعانویسی، طلسم، جادو ... در جان مردم نشسته است. به‌قدری که به خدا ایمان دارند، به وجود این دعانویسی‌ها و سرکتاب‌ها هم ایمان دارند. و خیلی‌ها این امور را مسبب خوشبختی یا بدبختی خود می‌دانند. ⭕️ مشاهده‌هایم دیده‌ یا شنیده‌ام خانواده‌هایی را که بعد از نوشتن دعایی، دخترشان ازدواج کرده است. بعد از سال‌ها هنوز هم ازدواج آن دختر را مدیون آن دعانویس و دعاهای خوب او می‌دانند. یا همسران، برای جلب محبت همسرشان، دشمنان برای دوری همسران، پیدا کردن کار برای پسر و... دست به این امور می‌زنند. یا حداقل سرکتاب باز می‌کنند تا امیدی برای کسب هدفشان به دست آورند! من که جوانم و در دوران پرسش‌ها و پاسخ‌ها به سر می‌برم، هنوز نه باور کرده‌ام نه بی‌توجه هستم. تبیین مسائل معنوی و مذهبی، برای جوانان در جامعه‌ای اسلامی، لازم و واجب است. بنابراین، علاوه بر عالمان، گاه از خود کسانی که به دعانویسان و فالگیران و طلسم‌بندان و طلسم‌گشان و بخت‌بندان و بخت‌گشایان مراجعه کرده‌اند هم سوال می‌کنم. می‌گویم: آیا همهٔ آن چیزهایی که می‌گویند، درست از آب درآمده؟ می‌گویند: بلی. کندوکاو می‌کنم، می‌گویم: اما برخی جزئیاتی را که گفته‌اند، نادرست است. پاسخ می‌شنوم: خوب، او که خدا نیست. یا گاهی خودشان ایراد می‌گیرند و می‌گویند: فلانی در کارش حرفه‌ای نیست. باید به کس دیگری مراجعه کنیم. مانند داشتن درجات مختلف علمی می‌ماند. گاهی که عمیق به این‌ها می‌اندیشم، حس می‌کنم در این امور، اختیار و تصمیم‌گیری از آدمی سلب می‌شود. حس می‌کنم انسان‌ها را برای دانستن پیشاپیش آینده‌شان کنجکاو می‌کند. آدمی را از دعاکردن و توسل دور می‌کند. مغز را ضعیف می‌کند. به‌جای اندیشیدن در یافتن چارهٔ کار، به زبان و دهان آنان نگاه می‌شود. و آرام آرام آنچه که نباید، می‌شود! ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۳) ⭕️ درخانه‌ماندگان 🖋 نويسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 «درخانه‌ماندگان» ک
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۴) ⭕ درخانه‌ماندگان 🖊️ نویسنده: خانم مریم یوسفی عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان 📌 «درخانه‌ماندگان» کیان‌اند؟ ۱. دختران و پسرانی که ازدواجشان دیر شده است. ۲. «به‌خانه‌برگشتگان» با سلام و احترام خدمت استاد گرامی. قلمتان را ارج می‌نهیم. از خداوند سبحان سلامتی‌تان را خواستاریم. هر دو پست «درخانه‌ماندگان» را خواندم. بسیار ارزشمندند. امید آن‌که توفیق عمل آگاهانه و درست را داشته باشیم. ان‌شاءالله. با اجازه‌تان مطلبی را بیفزایم:  «درخانه‌ماندگان» ما کم نیستند؛ هم تعدادشان بسیار است و هم تنوع‌شان. ۳. کهن‌سالان علاوه بر آن‌هایی که به قلم شما جاری شد، می‌توان «کهن‌سالان»ی را به شمار آورد که لحظه‌لحظهٔ عمرشان را صرف نگاه به چشمان مهربان، نه! نامهربان فرزندان می‌کنند. همانانی که عمری را برای ما صرف کرده‌اند؛ پدر و مادر. کاش می‌دانستیم که نه زمان مرگشان دست خودشان است و نه ناتوانی جسمانی‌شان. آنان به انتخاب خود بیمار نیستند. من نکته‌ای را مطرح می‌کنم که خود شمای بزرگوار نیز در آموزش آن سهیم بوده‌اید. آدمی «چشم‌بین» است. زمانی قدردان می‌شود که با چشم‌هایش ببیند؛ البته نه همه‌کس. اگر لحظه‌های دوران کودکی‌مان را در دوران‌‌های نوجوانی و جوانی ببینیم، بیشتر متوجه زحمت‌های والدین‌مان می‌شویم؛ گریه‌ها، بیماری‌ها، بی‌تابی‌هایمان را که چگونه در نیمه‌شب مادرمان آراممان کرده و چگونه در بیماری‌هایمان، پدرمان مادر را همراهی کرده است. چند صوت و چند فیلم، از زمان کودکی‌مان، کافی‌ست. ۴. بیماران صعب‌العلاج یا لاعلاج جسمانی دیده‌ام مادری را که فرزندش را، به خاطر فلج‌ بودنش از زمان تولد، صبح تا شب سرکوب می‌کند. آه! شما که زحماتش را به دوش کشیده‌اید، چرا؟! دیده‌ام پدران و مادرانی را که توان فرزند‌دارشدن ندارند و در حسرت یک فرزند بیمار و یا حتی ناصالح هستند. ای کاش از هرچه، به هر مقدار که داریم، راضی می‌شدیم به رضای خداوند! هیچ انسانی، به اختیار خود، بیمار و ناتوان به دنیا نمی‌آید و هیچ‌کس، به انتخاب خود، بیمار نمی‌شود. اما معجزهٔ تشویق و مهربانی را نیز دیده‌ام؛ ای بسا افراد معلولی که بسیار فعال و موفق‌اند و گاه نام‌شان پایدار مانده است. ۵. بیماران اعصاب و روان کمی به‌جای سرکوب و سرزنش، به‌ دنبال ریشهٔ ناراحتی‌مان باشیم؛ کاش! بیماران اعصاب، فقط کسانی نیستند که کارهای غیر معمول در خیابان‌ها انجام دهند یا دست بزن دارند و یا جنونی در ظاهر آنان نمایان است. برخی‌شان، بی‌صدا و آرام‌اند؛ اما ناتوان. راه تواناکردنشان را باید پیدا کرد. ریشه را که بیابیم، در یافتن راه حل تواناتر می‌شویم. اینک سرچشمه این تفاوت‌ها کجاست؟ بیایید اندکی عاقلانه و حکیمانه بیندیشیم! اما فراموش نکنیم که «عشق»، در همه‌شان معجزه می‌کند. ۲ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
4_5785095041022168375.pdf
537.1K
🔹️ از هر انگشت‌تان هنر ببارد! 🔸پنج سخن با ریحانگان خانه، برای تعامل با همسران 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ✅ منتشر شده در شمارهٔ ۱۴۹ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی دی اف، مرداد ۱۴۰۱ ۴ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔊 ! 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی چهار ماه قبل؛ اردیبهشت ۱۴۰۱، زن و شوهری، با هم، پیام صوتی دادند که: «اختلاف داریم. دارد زندگی‌مان خراب می‌شود. اگرچه خودمان، در مهارت‌های زندگی مشترک، نابلدیم، اما دیگران دارند زندگی‌مان را خراب می‌کنند.» پرسیدم: چه‌کسانی؟ گفتند: «خانواده‌هایمان.» گفتم: چرا به زندگی‌تان راهشان می‌دهید؟ گفتند: «چون بالای سرمان‌اند. در یک ساختمان زندگی می‌کنیم. خانه مال آنان است.» گفتم: ده راهکار فوری برای‌تان دارم. این ده راه را بروید تا راهکارهای بعدی را بگویم: ۱. از این خانه بروید. ۲. از این خانه بروید. ۳. از این خانه بروید. ۴. از این خانه بروید. ۵. از این خانه بروید. ۶. از این خانه بروید. ۷. از این خانه بروید. ۸. از این خانه بروید. ۹. از این خانه بروید. ۱۰. از این خانه بروید! زود! در اولین فرصت! همین حالا! و رفتند... . ⭕️ پس از چهار ماه امروز؛ ۵ شهریور ۱۴۰۱، پیام دادند: «رفتیم. و آرامش به زندگی‌مان آمد.» الاهی شکر. ۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
4_5787241687151545936.pdf
415.8K
🔹 🔸 پاسخ به سه پرسش مشاوره‌ای 🖋 : ✅ منتشر شده در شمارهٔ ۱۴۷ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی دی اف، اسفند ۱۴۰۰ و فروردین ۱۴۰۱ ۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی
🔊 ! (۲) 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی از آن هنگام که مطلب «از این خانه بروید» را منتشر کردیم، پیام‌هایی دریافت کرده‌ایم؛ پیام‌هایی دردمندانه، گله‌مندانه، سپاسگویانه. برخی تشکر کرده‌اند؛ ایشان بیشترین‌اند. بعضی درد دل کرده‌اند؛ ایشان نیز فراوان‌اند. برخی خواسته‌اند برایشان دعا کنم تا خدا خانهٔ مستقلشان دهد. و پاره‌ای نیز نالیده‌اند که: در این وانفسای اقتصادی، چگونه «از این خانه برویم؟!» عجب اما آن‌که هیچ‌کس اصل نظریه را رد نکرده است. همگان آن را لازم می‌دانند. 🔻 پاسخ ما خدا را سپاس می‌نهیم که جوانان و همگان بر این باورند که: عروس و دامادها و زوج‌های جوان و حتی چند سال‌ازدواج کرده‌ها نباید نزد والدین و با ایشان در یک منزل زندگی کنند. سپس تشکرکنندگان را سپاس می‌گوییم. دردمندان را دعا می‌کنیم. اما به کسانی که اصل مسئله را قبول دارند، ولی ابراز ناتوانی اقتصادی می‌کنند، می‌گوییم: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». خردمند آن است که فرجام کار را بنگرد. آدم دانا آن است که در مسائل کلان زندگی و در هر کار دیگر، سود و زیان را محاسبه کند؛ اگر کاری سودی ندارد یا همه‌اش زیان است را وانهد و در آن پا ننهد و بر آن دست نگشاید. ما، در سطح کلان جامعه، مطالعهٔ میدانی کرده‌ایم، همهٔ جانب‌های آن را مشاهده نموده‌ایم، آن را سخت کاویده‌ایم و به‌عیان دیده‌ایم که: اگر دختر و پسر، عروس و داماد، و دیگر همسران، نزد پدر و مادر زندگی کنند، خانه‌خراب می‌شوند. زندگی خودشان ویران می‌شود، محبتشان، میان خودشان، نیز نزد والدین، کاهش می‌یابد یا تباه می‌شود یا بدل به نفرت می‌گردد. حرمت والدین شکسته می‌شود. حریم‌ها فرو می‌ریزد. با این‌همه زیان، هر عقل سلیمی می‌گوید: به صلاح نیست که زوج‌های جوان و دیگر همسران، نزد والدین زندگی کنند؛ چه والدین آقا، چه والدین خانم. ⭕️ آوارهای اقتصادی! به آنان که می‌گویند: «مشکلات اقتصادی را چه کنیم؟ گرانی ملک و سنگینی اجاره را؟» به ایشان می‌گوییم: ما، خود، در این جامعه زندگی می‌کنیم. آوارهای اقتصادی را داریم می‌بینیم. بی‌عرضگی بسیاری از مدیران جامعه را می‌دانیم. مشکلات مسکن را می‌شناسیم. با این حال می‌گوییم: در خانهٔ والدین، ساکن نشوید. اگر شده‌اید، زود از این خانه برخیزید، و اگر نه: پس از چند سال یا چند ماه یا چند روز، زندگی نوپایتان ویران می‌شود. آن وقت ناچارید یا راهی راهروهای دادگاه شوید برای طلاق، یا با هر تلاش ممکن و ناممکن، خانه‌ای دست و پا کنید و فرار کنید، در حالی که حریم‌های میان شمایان؛ عروس و داماد، مادر و پدر، مادرزن و مادرشوهر، پدرزن و پدرشوهر، آسیب خورده است. پس آهای آدم‌های عاقل! پیش از این خرابی‌ها، در این خانه ساکن نشوید. اگر شده‌اید، زود «از این خانه بروید». خیمه‌ای در دامنهٔ کوه دماوند بزنید و قاعدهٔ «دوری و دوستی» را اجرا کنید، و اگر نه، مانند آن ناعاقلی می‌شوید که هم یک من پیاز را خورد، هم صد ضربه شلاق را خورد، هم صدتومان پول را پرداخت! اکنون این نمونهٔ تلخ و عبرت‌آموز را ببینید: {فردا. ان‌شاءلله} ۸ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۲) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 ! (۳) 🖋 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی 📌 پس از پانزده سال صابر و سمیرا، پانزده سال پیش به عقد هم در آمدند. دوران نامزدی و عقدشان، که حدود یک سال بود، به‌خوشی گذشت. صابر و سمیرا، عاشق هم بودند. خانواده‌هاشان نیز با هم دوست بودند. آیندۀ درخشانی برای این دو فاختۀ دلباخته پیش‌بینی می‌شد. تا این که قصد کردند عروسی کنند و همْآشیانه شوند. برای ساختن آشیانۀ مشترکشان گفتگو کردند و چون خانۀ مستقلّی نداشتند، قرار شد تا مدّتی در خانۀ والدین صابر زندگی کنند تا در آینده، خانۀ جداگانه‌ای تهیه کنند. صابر و سمیرا، از آغاز، مسائلشان را با اینجانب مشورت می‌کردند. حتّی انتخاب همسرشان نیز با مشورت من بود. در دوران یکسالۀ نامزدی و عقدشان نیز مسائل خود را با بنده مشورت می‌کردند.  تصمیم زندگی مشترک در خانۀ والدین صابر را نیز با من مطرح کردند. من که خانواده‌هاشان را می‌شناختم  و اخلاقشان را می‌دانستم و خلق و خوی این دو را نیز می‌شناختم و ترکیب ساختمانی خانۀ پدر صابر را نیز می‌دانستم، که یک طبقه بود و اینان می‌خواستند در یکی از اتاق‌های همان خانه که والدین صابر با چند فرزند دیگر در آن زندگی می‌کردند ساکن شوند، با این کارشان مخالفت کردم و نظر منفی دادم.  از من دلیل و توضیح خواستند. گفتمشان: آن خانه، یک طبقه است و چند نفر در آن زندگی می‌کنند و اتاقی که شما می‌خواهید در آن زندگی مشترکتان را شروع کنید، با محل زندگی آنان در آمیخته است و در نتیجه، زندگی شما با زندگی آنان در می‌آمیزد و یک زندگی هفت هشت نفره می‌شود. حال آن که شما دو نفر می‌خواهید زندگی مستقلی داشته باشید و زندگی زوج‌های جوان، به‌خصوص در آغاز، اقتضائات خاص خود را دارد. صابر گفت: «ما چند نفر، تا حال در آن خانه زندگی می‌کرده‌ایم، حالا یک نفر به جمع ما اضافه می‌شود و پدر و مادرم فرض می‌کنند یک فرزند به فرزندانشان افزوده شده.» گفتم: نه! اصلا چنین نیست. یک نفر و یک فرزند، افزوده نمی‌شود؛ بلکه قرار است یک خانوادۀ جدید شکل بگیرد. این دختر، مانند یکی از خواهرانت نیست؛ یک همسر است که می‌خواهد با شما یک زندگی نو را آغاز کند. گفتند: «پس چه کنیم؟» گفتم: یا خانه‌ای، هر چند نیم‌طبقۀ کوچک باشد، اجاره کنید. یا نیم‌طبقه‌ای کوچک روی خانۀ پدر و مادر بسازید، به گونه‌ای که مستقل باشید. خانواده‌هاتان نیز کمکتان می‌کنند. بعد پندشان دادم: اکنون که حرمت‌ها محفوظ است و دوستی‌ها برقرار است، قدر بدانید و از این نعمت‌ها محافظت کنید. به صابر گفتم: اکنون همسرت و مادرت مانند مادر و دختری مهربان، یکدیگر را دوست دارند؛ امّا اگر زندگی‌تان درآمیخته شود و همسرت کاری کند که مادرت نپسندد و به همسرت حرفی بزند که ناراحت شود، و یا بالعکس، تو هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. طرف هرکدام را بگیری، دیگری از تو می‌رنجد و نزاع و ستیز برپا می‌شود. با دیگر اعضای خانواده نیز مسأله به همین شکل است. آن وقت است که حرمت‌ها می‌شکند و به عشق و محبّت‌ها لطمه می‌خورد. از طرفی، همسرت می‌خواهد عروس باشد و عروس، رفتارها و حالت‌های خاص خود را دارد، و این حق اوست که زندگی و رفتار عروسانه داشته باشد. خودت نیز دامادی و زندگی دامادانه می‌خواهی. و این کار، نزد برادران و خواهران و پدر و مادرت، نشدنی است. و اگر نشود، هر دونفرتان از بهره‌های ویژۀ این دوران، محروم می‌شوید و این محرومیت، عواقب و نتایج ناگواری را در پی دارد. نکته‌های دیگری نیز به هردوشان گفتم و آنان توصیه‌هایم را پذیرفتند و رفتند که عمل کنند. امّا (وای از این امّاها!) بزرگترهاشان آنان را قانع (بلکه مجبور) کردند که در همان خانه و همان اتاق، عروسی کنند، و کردند. دعاشان کردم؛ امّا نگرانشان بودم. 🔻 دوهفتهٔ بعد دو هفته‌ای گذشت. خبرهای ناگواری از آنان رسید. متأسّف شدم. یک ماه گذشت. عروس و داماد نزدم آمدند؛ امّا این بار، آمدنشان مانند آمدن‌های پیشین نبود که برای آموختن مهارت‌های زندگی می‌آمدند؛ بلکه برای حلّ نزاع آمدند! کارشان به جای خطرناکی کشیده بود. نخواستم ملامت‌شان کنم؛ امّا با تأسّف گفتم: صد چلچراغ دارد و بیراهه می‌رود بگذار تا بیفتد و ببیند سزای خویش! سمیرا گفت: «شما هم نمک بر زخممان می‌پاشید؟» گفتم: قصد سرزنش ندارم. از شدّت تأسّف، این شعر به زبانم آمد. صابر شروع کرد به گلایه و شکایت از سمیرا؛ که: «با مادرم ...» {ادامه، فردا. ان‌شاءالله.} ۹ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۳) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگ
🔊 ! (۴) 🖋 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی 📌 (ادامهٔ پس از پانزده سال) صابر شروع کرد به گلایه و شکایت از سمیرا؛ که: «با مادرم در می‌افتد. با او بدزبانی می‌کند. حرمت پدرم را نگه نمی‌دارد. با خواهرم دعوا می‌کند... .» سمیرا میان حرف او زد و گفت: «مادرش در زندگی‌مان دخالت می‌کند. پدرش امر و نهی‌مان می‌کند. خواهر و برادرش در زندگی‌مان فضولی می‌کنند. خود صابر هم به جای این که جلوی آن‌ها را بگیرد و جوابشان را بدهد و از من دفاع کند، یا هیچ نمی‌گوید و هیچ کار نمی‌کند و یا طرف آن‌ها را می‌گیرد. با من هم نامهربان شده و حتّی بدگویی و بداخلاقی می‌کند... .» هر دو، با خشم و پریشانی و حتّی بی‌ادبی، حرف‌های زیادی زدند و هر کدام، دیگری و خانواده‌اش را محکوم می‌کرد. و هر دو با اصرار از من می‌خواستند که میانشان قضاوت کنم و مقصّر و بی‌تقصیر را معیّن نمایم. گفتمشان: مشاوره‌های این گونه‌ای روحم را می‌آزارد. آن وقت‌ها که برای مشاورۀ به معنای حقیقی، نزدم می‌آمدید، اگر خسته هم می‌شدم، خشنود بودم؛ امّا حالا ناخشنودم. اینجا که دادگاه نیست و من که قاضی نیستم که از من قضاوت و حکم می‌خواهید. وظیفۀ مشاور آن است که هادی باشد نه قاضی. من را به این دعواهای خاله‌زنکانه نکشانید. این نزاع‌ها از بیخ و بُن، باطل است و بیهوده، و هر کس در آن‌ها وارد شود، باطلکار است و بیهوده‌کار. در این ستیزه‌گری‌ها هیچ‌کس بر حق نیست؛ همه بر باطل‌اند. سمیرا به گریه افتاد. صابر نیز پس از چند دقیقه خویشتنداری، بغضش ترکید و بلند گریه کرد. مجالشان دادم تا گریه کنند. وقتی آرام شدند، با شرمندگی و درماندگی گفتند: «حالا چکار کنیم؟ شما دیگر یاریمان نمی‌کنید؟» گفتم: چرا، هنوز هم یاریتان می‌کنم. حالا هرچه زودتر جایی را اجاره کنید و از این خانه بروید. آنان با چند روز جستجو، یک طبقۀ خانۀ کوچک امّا تمیز پیدا و اجاره کردند و به آنجا منتقل شدند. دعواها و نزاع‌ها فروکش کرد و به تدریج، آرامش نسبی پدید آمد؛ امّا افسوس که دیگر شادابی و طراوت عشق صابر و سمیرا به جای نخستین باز نگشت، و نیز آن سمیرا که عزیز والدین صابر بود، دیگر آنچنان عزیز نشد، و آن صابر که مورد احترام و محبّت خانوادۀ سمیرا بود، دیگر چنان نشد، و خانواده‌هاشان نیز آن حریم و احترام و حرمتی را که قبلاً نزد هم داشتند، دیگر نداشتند. بحران خوابید؛ امّا جام شفّاف و زلال دل‌ها، ترک خورده و بست زده شده بود. اکنون پانزده سال از آن زمان می‌گذرد. اگرچه زندگی‌ها آرام شده و روابط، حسنه گشته؛ امّا هنوز برخی از ریشه‌های آن کدورت‌های آن چند هفتۀ نامبارک، باقی مانده است و به واقع، آن حالات ناخوشایند، استمرار یافته است؛ زیرا اگرچه جلوی تخریبِ بیشتر گرفته شد، امّا پاره‌ای از دلخوری‌ها و کدورت‌ها باقی ماند و تداوم یافت. 📌 چه باید کرد؟ پیشنهاد ما و راه چارۀ کار و حلّ مشکل، این است که: {ادامه، در پست بعد. ان‌شاءالله.} ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 لطف برادرانهٔ جناب استاد ابوالفضل طریقه‌دار. با سپاس از ایشان: سلام بر جناب استاد مظاهری. به تلاش‌های سنگین تربیتی شما غبطه می‌خورم. جامعهٔ ما امروز به مشاورانی چون حضرت‌عالی، بسیار نیازمند است. ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir