eitaa logo
از زبان مشاور
498 دنبال‌کننده
188 عکس
56 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 خرافات فراگیر ⚘ مشاورهٔ خانوادگی، اعتقادی، اخلاقی 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ❇️ پرسش: آقایی پرسیده‌اند: آیا جادو، در زندگی همسران، اثر دارد؟ گاهی، در زندگی‌مان، حالت‌هایی پیش می‌آید که غیرعادی است. مثلاً در همسرم تغییر اخلاق و تغییر رفتارهایی می‌بینم که نمی‌توانم باور کنم طبیعی باشد. تغییرهایی که هیچ دلیلی برای آن‌ها نمی‌یابم؛ نه دلیل یقینی، نه‌ دلیل احتمالی. از این رو ذهنم به سوی جادو و جنبل می‌رود. اکنون سوالم این است که: ۱. آیا جادو، در زندگی همسران، واقعیت دارد؟ ۲. آیا این تغییرات ناگهانی اخلاقی و رفتاری همسرم متاثر از جادو و رمالی و دعا نویسی است؟ ۳. من، در این نوسانات حال همسرم و بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌های او، چه کنم؟ ✅ پاسخ ما: ۱. درباره جادو، رمالی، دعانویسی، طالع‌بینی، بخت‌بستگی، تاثیر اجنه، بسیار می‌پرسند. و عجب است که سوال‌کنندگان از این مسائل و معتقدان به این امور، فقط مردمان عامی و بی‌فرهنگ نیستند، باسوادان و روشنفکران نیز هستند. پاسخ ما به آنان واضح است؛ همه این امور را باطل اعلام می‌کنیم. می‌گوییم این‌ها خرافات است. اعتنا نکنید. مشکلات‌تان را به گردن جن‌ها، جادوگران، طلسم، بخت‌بستگی، دعانویسی، فالگیری، طالع‌بینی، نیندازید و چاره کارتان را از باطل‌کنندگان سحر و گشایندگان طلسم نخواهید و دنبال طلسم‌گشایی به‌ وسیله شیادان نباشید. آن‌گاه این سخن حضرت امیر در نهج البلاغه را برایشان می‌خوانیم و توضیح می‌دهیم: آن‌هنگام که امیرمؤمنان عزم‌ کوفتن‌سر خوارج‌ نهروان کرد و سپاه را سامان داد و مهیّای‌ رفتن به نبردگاه شد، کسی از صحابیان ایشان که به پندار خود، «علم‌ نجوم» می‌دانست، به امام عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! اگر در این‌هنگام به نبرد روی، می‌ترسم که به مراد خویش نرسی و بر دشمنانت پیروز نگردی. مـن این سخن را از دانش‌ستاره‌شناسی و محاسبه‌های‌ نجومی می‌گویم.» امیردانایان فرمود: أتَزْعُمُ اءَنَّكَ تَهْدِي إلَى السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَكَ بِهَذَا فَقَدْ كَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ فِي نَيْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ، وَ تَبْتَغِي فِي قَوْلِكَ لِلْعَامِلِ بِأمْرِكَ أنْ يُولِيَكَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأنَّكَ بِزَعْمِكَ أنْتَ هَدَيْتَهُ إلَى السَّاعَةِ الَّتِي نالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَ أمِنَ الضُّرَّ؛ تو می‌پنداری زمانی را می‌دانی و می‌نمایانی که هرکس در آن بـه سـفر رود، بـدی و نـاگـواری از وی دور می‌شود؟ و از ساعتی می‌هراسانی که هرکس در آن، مسافرت کـند، به زیان و دشواری دچار می‌گردد؟! آن‌کس که تو را در این ادّعا تصدیق کند(و تو را بر این مدّعایت راست‌گو شـمارد)، قرآن را تکـذیب کـرده و در رسیدن به خواستنی‌ها و دورراندن‌‌‌ ناگواری‌ها، خود را از خداوند، بی‌نیاز پنداشته است! تو آنی که خواهانی تا آن‌کس که راست‌گویت می‌پندارد و در این گفتار، فرمانت را می‌برد، تو را به جای خداوند، ستایش کند و سپاس گوید؛ زیـرا کـه ادّعـای آن داری کـه وی را بـه زمـانی راه نموده‌ای که سود برده و از زیان، در امان مانده است! سپس امام روی به مردمان و لشکریان نمود و فرمود: أيُّهَا النَّاسُ إيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرِّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إلَى الْكَهَانَةِ، وَ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ، وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ، وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ، سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّه؛ هان! مردمان! از آموختن دانش‌ستارگان، پرهیز کنید؛ جز آن مقدار که برای راه‌یافتن در سفرهای دریا و بیابان، سودمند باشد؛ زیرا ستاره‌شناسی، به کـهانت و غیب‌گویی مـی‌انجامد و منجّم، چونان‌ کاهن و غیب‌گوست، و غیب‌گو، چونان جادوگر است و جادوگر، چونان کافر است و کافر، در آتش دوزخ است! (اکنون با توکّل به خداوند، به جهاد با دشمنان شتابید) و به نام الله به پیش روید! (نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۷۹، ترجمه و توضیح: علی‌اکبر مظاهری، نشر جمال) ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 محصول ازدواج سالم، خانوادهٔ «پاک» است. 📌 مگر می‌شود؟! 🌸 «حتی یک‌بار»ی هایمان. این‌بار: پدر و مادر آیت‌الله صافی گلپایگانی. 🖌 به قلم خانم دکتر نازلی مروت 🔻 اشاره: در هیاهوی زندگی (زندگی!)های زوج‌های امروزین، گاه‌گاهی نغمه‌هایی جان‌نواز به گوش قلب می‌رسد که سخت دل‌شادکن است. اندک است، اما عظیم است. ما، در میان آثارمان، گاهی، پاره‌ای از این دل‌خنک‌کن‌ها را می‌آوریم؛ تا جوانانمان مپندارند زندگی زن و شوهری، به ذات خود، هیاهویی و جنجالی است. این‌بار، گوشه‌هایی از حیات طیبهٔ پدر و مادر آیت‌الله صافی گلپایگانی را، از زبان خودشان و به قلم خانم دکتر نازلی مروت، می‌آوریم، با ویرایشی اندک. سپاس از خانم مروت. (علی‌اکبر مظاهری) 🔹 زندگی مثال‌زدنی 🌸 «حتی یک‌بار». چرا! فقط یک‌بار! اگر بخواهم از سبک زندگانی اسلامی، مثالی بگویم، نزدیک‌تر از پدر و مادر خودم مثالی ندارم. اگر فرصت بود و شرح روابط این دو همسر و فضیلت‌های بالایی را که در همسری و اشتراک منافع و در هم فانی‌شدن آنان را و روبه‌روشدنشان را با مشکلات و دشواری‌ها و قداست بین ایشان را می‌نوشتم، همه درس بود. هیچ وقت در دل، گله‌ای از یکدیگر نداشتند؛ یک واحد کامل بودند. پدرم فقیهی عالی‌قدر و مادرم فاضلهٔ عارفه‌ای اهل قرآن و حدیث و دعا بودند. در نظر همهٔ خویشاوندان، با مهابت و احترام خاص بودند.   معاش اقتصادی آنان بسیار مختصر و در حداقل بود. مادرم، که اهل سواد و فضل بود، در برنامه‌های عبادتی، مثل ماه مبارک رمضان، یک شب نمی‌شد که ایشان دعای ابوحمزه را در سحر نخواند یا دعای افتتاح را در شب ماه مبارک نخواند، آن هم با گریه و سوز مثال‌زدنی. پدرم یک کتاب زاد المعاد داشتند و یکی هم مادرم. مادرم، از بس، هنگام خواندن دعا، گریه کرده بود، با این‌که با دستمال اشک‌هایش را می‌گرفت، باز هم حاشیهٔ زاد المعاد پر بود از اثر اشک‌های ایشان. در مورد قرآن کریم هم در ماه رمضان، هر سه روز یک بار، قرآن را ختم می‌کرد و در غیر آن هم یادم نیست، ولی به احتمال زیاد، به همین صورت بود. در زندگی هم هیچ وقت از هم گله‌ای نداشتند. با تمام مشکلات اقتصادی و کمبود امکاناتی که بود، زندگیشان در کمال لذّت و شادی بود. مادرم می‌گفت: یک روزی سفره را که انداخته بودم، وقتی بچه‌ها آمدند و سر سفره نشستند؛ سفره‌ای که غذای کمی در آن بود، به بچه‌ها گفتم که خیال می‌کنم سر سفره‌ای نشسته‌اید که همه چیز در آن هست. ولی فهمیدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشیدم و همیشه پشیمان بودم که این‌قدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم کردم. والدینم، در تربیت فرزند هم کاملاً مواظب بودند؛ اصلاً اخلاقشان، خود، تربیت بود. وقتی پدر و مادری متخلّق به اخلاق اسلامی باشند، اولادشان خوب تربیت می‌شوند. قرآن می‌فرماید: شهر پاک، ثمره‌اش، به اذن خداوند، پاک است. یعنی شهر پاک، جامعهٔ پاک و خانوادهٔ پاک، محصولش پاک است.  ما کوچک که بودیم مثلاً ۱۰ ساله، هیچ‌گاه به ما نمی‌گفتند که شما ضعیفید، روزه نگیرید. مادرم ماه رجب و شعبان را روزه می‌گرفتند و در سایر ایام هم تا جایی که می‌توانستند روزه می‌گرفتند. به ما می‌گفتند: اگر روزه بگیرید، شام برایتان نیمرو درست می‌کنم. و ما را تشویق می‌کردند که روزه بگیریم. در همان زمان، اول ماه شعبان و نیمهٔ ماه و آخر ماه را روزه می‌گرفتیم.  پدر و مادرم حالات معنوی خوبی داشتند. ⭕️ پند نهایی به جوانان هر کدام همسر دارید، بر استحکام و مودّت و محبت بیفزایید. همدیگر را درک کنید و بدانید که نهاد خانواده، نهادی الاهی و روحانی است. آن‌هایی هم که ازدواج نکرده‌اند، باید حتماً در مقام ازدواج باشند. فرهنگی که الان متأسفانه حاکم است که باید مثلاً جشن ازدواجشان در فلان تالار و با تشریفات زیاد باشد، همه خلاف است و باید کنار گذاشته شود. ازدواج‌ها باید خیلی ساده برگزار شود. ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
⁉️ بدترین سرزنش‌ها 🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری خوانندگان آثار ما می‌دانند که ما با سرزنش مخالفیم؛ به هر شکل، به هر علت، به هر بهانه. اکنون می‌گوییم: سرزنش‌کردن چه کسانی بدتر است؟ ملامت چه کسانی نتایجش زیان‌آورتر است؟ کودکان؟ نوجوانان؟ بزرگسالان؟ چه کسانی، در سرزنش‌ها، بیشتر می‌رنجند و بیشتر آسیب می‌خورند؟ خواندن را متوقف کنید. چشمانتان را ببندید. پنج دقیقه بیندیشید و سپس پاسخ دهید. نتیجهٔ اندیشیدن‌تان چه شد؟ کودکان؟ چون روحیهٔ لطیفی دارند. نوجوانان؟ چون در حال گذار از کودکی به جوانی‌اند و عزت نفس افزون‌تری می‌طلبند. جوانان؟ چون غرور دارند. میانسالان؟ چون نیازمند احترام‌اند. کهنسالان؟ چون دلنازک و گاهی دلشکسته‌اند؟ نه! این سرزنش‌ها، همه بد است و بسیار زیان‌دار است، اما بدترین سرزنش، برای «درخانه‌ماندگان» است؛ کسانی که، به هر دلیل، در خانهٔ پدر و مادر مانده‌اند. ایشان را باید روی چشمانمان نگه داریم. هر کنایه‌ای جانشان را می‌رنجاند و ای بسا که از خانه گریزانشان کند. فرزندانی که احساس سرباربودن کنند، دچار «شرم روانی» می‌شوند. اینان مستعد طغیان‌اند. حال اگر والدین، بر این آتش درونی ایشان، نفت بریزند، خطر انفجار، نزدیک می‌شود. ♦️ بیایید با فرزندانمان مهربان‌تر باشیم؛ برای خدا، برای سلامت فرزندانمان، برای حفظ آبرویمان، برای سعادتمندی خود و خانواده‌مان. ⭕ «درخانه‌ماندگان»، کیان‌اند؟ ۱. ... {در پست بعدی بخوانید. ان‌شاءالله.} ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
💢 خرافات فراگیر (همیاری‌مان با «سایبان مهر» دانشگاه قم) 🖋نویسنده و مشاور: استاد علی‌اکبر مظاهری ❇️ پرسش: آقایی پرسیده‌اند: آیا جادو، در زندگی همسران، اثر دارد؟ گاهی، در زندگی‌مان، حالت‌هایی پیش می‌آید که غیرعادی است. مثلاً در همسرم تغییر اخلاق و تغییر رفتارهایی می‌بینم که نمی‌توانم باور کنم طبیعی باشد. تغییرهایی که هیچ دلیلی برای آن‌ها نمی‌یابم؛ نه دلیل یقینی، نه‌ دلیل احتمالی. از این رو ذهنم به سوی جادو و جنبل می‌رود. اکنون سوالم این است که: ۱. آیا جادو، در زندگی همسران، واقعیت دارد؟ ۲. آیا این تغییرات ناگهانی اخلاقی و رفتاری همسرم متاثر از جادو و رمالی و دعانویسی است؟ ۳. من، در این نوسانات حال همسرم و بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌های او، چه کنم؟ ✅ پاسخ ما: ۱. درباره جادو، رمالی، دعانویسی، طالع‌بینی، بخت‌بستگی، تاثیر اجنه، بسیار می‌پرسند. و عجب است که سوال‌کنندگان از این مسائل و معتقدان به این امور، فقط مردمان عامی و بی‌فرهنگ نیستند، باسوادان و روشنفکران نیز هستند. پاسخ ما به آنان واضح است؛ همه این امور را باطل اعلام می‌کنیم. می‌گوییم این‌ها خرافات است. اعتنا نکنید. مشکلات‌تان را به گردن جن‌ها، جادوگران، طلسم، بخت‌بستگی، دعانویسی، فالگیری، طالع‌بینی، نیندازید و چاره کارتان را از باطل‌کنندگان سحر و گشایندگان طلسم نخواهید و دنبال طلسم‌گشایی به‌ وسیله شیادان نباشید. آن‌گاه این سخن حضرت امیر در نهج‌البلاغه را برایشان می‌خوانیم و توضیح می‌دهیم: آن‌هنگام که امیرمؤمنان عزم‌ کوفتن‌سر خوارج‌ نهروان کرد و سپاه را سامان داد و مهیّای‌ رفتن به نبردگاه شد، کسی از صحابیان ایشان که به پندار خود، «علم‌ نجوم» می‌دانست، به امام عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! اگر در این‌هنگام به نبرد روی، می‌ترسم که به مراد خویش نرسی و بر دشمنانت پیروز نگردی. مـن این سخن را از دانش‌ستاره‌شناسی و محاسبه‌های‌ نجومی می‌گویم.» امیردانایان فرمود: أتَزْعُمُ اءَنَّكَ تَهْدِي إلَى السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَةِ الَّتِي مَنْ سَارَ فِيهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَكَ بِهَذَا فَقَدْ كَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ فِي نَيْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ، وَ تَبْتَغِي فِي قَوْلِكَ لِلْعَامِلِ بِأمْرِكَ أنْ يُولِيَكَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأنَّكَ بِزَعْمِكَ أنْتَ هَدَيْتَهُ إلَى السَّاعَةِ الَّتِي نالَ فِيهَا النَّفْعَ، وَ أمِنَ الضُّرَّ؛ تو می‌پنداری زمانی را می‌دانی و می‌نمایانی که هرکس در آن بـه سـفر رود، بـدی و نـاگـواری از وی دور می‌شود؟ و از ساعتی می‌هراسانی که هرکس در آن، مسافرت کـند، به زیان و دشواری دچار می‌گردد؟! آن‌کس که تو را در این ادّعا تصدیق کند(و تو را بر این مدّعایت راست‌گو شـمارد)، قرآن را تکـذیب کـرده و در رسیدن به خواستنی‌ها و دورراندن‌‌‌ ناگواری‌ها، خود را از خداوند، بی‌نیاز پنداشته است! تو آنی که خواهانی تا آن‌کس که راست‌گویت می‌پندارد و در این گفتار، فرمانت را می‌برد، تو را به جای خداوند، ستایش کند و سپاس گوید؛ زیـرا کـه ادّعـای آن داری کـه وی را بـه زمـانی راه نموده‌ای که سود برده و از زیان، در امان مانده است! سپس امام روی به مردمان و لشکریان نمود و فرمود: أيُّهَا النَّاسُ إيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرِّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إلَى الْكَهَانَةِ، وَ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ، وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ، وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ، سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّه؛ هان! مردمان! از آموختن دانش‌ستارگان، پرهیز کنید؛ جز آن مقدار که برای راه‌یافتن در سفرهای دریا و بیابان، سودمند باشد؛ زیرا ستاره‌شناسی، به کـهانت و غیب‌گویی مـی‌انجامد و منجّم، چونان‌ کاهن و غیب‌گوست، و غیب‌گو، چونان جادوگر است و جادوگر، چونان کافر است و کافر، در آتش دوزخ است! (اکنون با توکّل به خداوند، به جهاد با دشمنان شتابید) و به نام الله به پیش روید! ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۵_مسابقه 🌐 @sayehbanemehr 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها 🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری خوانندگان آثار ما می‌دانند که ما با سرزنش مخالفیم؛
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۲) ⭕️ در خانه‌ماندگان 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 در خانه‌ماندگان، کیان‌اند؟ ۱. دختران و پسرانی که ازدواجشان دیر شده است (که ای بسا خود والدین سبب تاخیر ازدواج‌شان شده‌اند). ایشان را باید روی چشمانمان نگه داریم. هرکنایه‌ای جانشان را می‌رنجاند. و چه بسا که از خانه گریزانشان می‌کند. وزن ملامت بر ایشان، چندین بار سنگین‌تر است از سرزنش کودکان و نوجوانان و دیگران. اینان، خود، در درونشان احساس «گویا زیادی هستم» می‌کنند. توجه دارند که در این زمان باید با همسر و در منزلی دیگر باشند. این احساس، رنج‌بار است. مراقب باشیم که ما، بر این رنج، نیفزاییم. برخی از والدین، نه! بسیاری از ایشان، به این مظلومان نیش می‌زنند؛ نیش‌های نیم‌آشکار یا آشکارا. گاهی در لباس شوخی، گاهی به الفاظ جدی. بنابرمثال: مادر به دختر بزرگش می‌گوید: من همسال تو که بودم، دوتا بچه داشتم (سرزنش جدی). یا: آرزو دارم در لباس عروس ببینمت، اما حیف که نه شانس من باز می‌شود، نه بخت تو (سرزنش شوخی). یا پدر به پسر می‌گوید: روزگار گرانی است. اگر فقط من و مادرت بودیم، حقوقم کافی بود، اما... و سکوتی اسفبار می‌کند (ملامت جدی). یا: من، هم برای پدرم عصای دست بودم، هم برای پسرم؛ ثواب دوسویه (ملامت جدی). ما که می‌دانیم تقصیر تأخیر ازدواج ایشان، برعهدهٔ خودشان نیست. اکنون در جامعهٔ ما چند میلیون پسر و دختر داریم که زمان ازدواجشان دیر شده است. بیشترین مسئولیت این تأخیر بر عهدهٔ دیگران است؛ حدود هشتاد درصد. دختران و پسران نیز سهمی دارند؛ حدود بیست درصد. بنابراین، ناجوانمردانه است که وزن سنگین صددرصدی این بار گران را بر دوش نحیف جوانان‌مان بیندازیم. سرزنش‌کردن دختر و پسری که در خانهٔ پدر-مادری مانده‌اند، خلاف انصاف است، و خلاف مروت، و خلاف تقوا. 🌸 بیایید گل‌های بوستان زندگی‌مان را، که خودمان کاشته‌ایم و خودمان پرورش داده‌ایم، پژمرده نکنیم. ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۲) ⭕️ در خانه‌ماندگان 🖌 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 در خانه‌ماندگان،
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۳) ⭕️ درخانه‌ماندگان 🖋 نويسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 «درخانه‌ماندگان» کیان‌اند؟ ۲. «به‌خانه‌برگشتگان» دختران و پسرانی که به دلیل جدایی از همسر یا وفات همسر، با خانوادهٔ پدر-مادری خود زندگی می‌کنند. در هر جامعه‌ای پدیدهٔ طلاق و وفات همسر، وجود دارد. این رخداد طبیعی را باید مدیریت کرد. این حادثه، به قدر کافی، رنج دارد. شرط خردمندی و انصاف است که ما بر رنج‌های آن نیفزاییم. بیشتر کسانی که همسر را باخته‌اند؛ یا با طلاق یا با وفات، احساس بازندگی می‌کنند، نیز احساس اندوه، حسرت، درماندگی. ایشان نگران زندگی آینده‌اند. گاهی احساس بلاتکلیفی می‌کنند. و احساس‌های تلخ دیگر. اینان اکنون به آشیانهٔ خانوادهٔ پیشین خود پناهنده شده‌اند. اگر این آشیانه، پذیرش مقبول از ایشان را نداشته باشد، بر جانشان آوار می‌شود. گرمای مطبوع، آرامش جان‌نواز، عدم تنش، عدم ملامت و نکوهش، از نیازهای اصلی این کاشانه است. صاحبان این کاشانه؛ پدر و مادر، چنین بگویند: اینجا همان خانهٔ قبلی تو است. چیزی نشده. چند صباحی از پیش ما رفتی، حالا باز به همان جای قبلی‌ات آمده‌ای. قدمت بر چشمانمان. اگر پدر و مادر، به هر دلیل، از دست ایشان عصبانی شدند، مراقب باشند که ممنوع است ایشان را، به دلیل «به‌خانه‌‌برگشتن»، سرزنش کنند. برخی از والدین، که دلمان می‌خواهد تعدادشان اندک باشد، زمان عصبانیت از فرزند، می‌گویند: «تو عرضه نداشتی زندگی‌ات را حفظ کنی. تقصیر تو بود که زندگی‌تان از هم پاشید. لیاقت همسرداری نداشتی...» این حرف‌ها زشت است، بسیار زشت. حتی اگر خود فرزند سبب خشم آلودگی پدر یا مادر را ایجاد کرده باشد، باز هم مجاز به این کار نیستیم. بیایید با خردمندی، شکیبایی، مهرورزی، فرزندان «به‌خانه‌برگشته»مان را آرامش دهیم، از اندوهشان بکاهیم، و سپس یاوری‌شان کنیم تا زندگی دوباره‌ای را بسازند. ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
💢 خرافات فراگیر ⚘ مشاورهٔ خانوادگی، اعتقادی، اخلاقی 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ❇️ پرسش:
💢 (۲) 🖌 : ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی با سلام خدمت استاد بزرگوار. در محضر خداوند متعال، دعاگوی‌تانم. پست «خرافات فراگیر»، برایم جالب بود، زیرا بسیاری از مردمان جامعه‌مان به طلسم، طلسم‌گشایی، دعانویسی، جادو، سرکتاب، بخت‌بستن، بخت‌گشودن... معتقدند. اکنون سؤالم این است که آیا کسی می‌تواند، بر اساس آیات و روایات، خلاف سخن شما را ثابت کند یا نه؟ اعتقاد به دعانویسی، طلسم، جادو ... در جان مردم نشسته است. به‌قدری که به خدا ایمان دارند، به وجود این دعانویسی‌ها و سرکتاب‌ها هم ایمان دارند. و خیلی‌ها این امور را مسبب خوشبختی یا بدبختی خود می‌دانند. ⭕️ مشاهده‌هایم دیده‌ یا شنیده‌ام خانواده‌هایی را که بعد از نوشتن دعایی، دخترشان ازدواج کرده است. بعد از سال‌ها هنوز هم ازدواج آن دختر را مدیون آن دعانویس و دعاهای خوب او می‌دانند. یا همسران، برای جلب محبت همسرشان، دشمنان برای دوری همسران، پیدا کردن کار برای پسر و... دست به این امور می‌زنند. یا حداقل سرکتاب باز می‌کنند تا امیدی برای کسب هدفشان به دست آورند! من که جوانم و در دوران پرسش‌ها و پاسخ‌ها به سر می‌برم، هنوز نه باور کرده‌ام نه بی‌توجه هستم. تبیین مسائل معنوی و مذهبی، برای جوانان در جامعه‌ای اسلامی، لازم و واجب است. بنابراین، علاوه بر عالمان، گاه از خود کسانی که به دعانویسان و فالگیران و طلسم‌بندان و طلسم‌گشان و بخت‌بندان و بخت‌گشایان مراجعه کرده‌اند هم سوال می‌کنم. می‌گویم: آیا همهٔ آن چیزهایی که می‌گویند، درست از آب درآمده؟ می‌گویند: بلی. کندوکاو می‌کنم، می‌گویم: اما برخی جزئیاتی را که گفته‌اند، نادرست است. پاسخ می‌شنوم: خوب، او که خدا نیست. یا گاهی خودشان ایراد می‌گیرند و می‌گویند: فلانی در کارش حرفه‌ای نیست. باید به کس دیگری مراجعه کنیم. مانند داشتن درجات مختلف علمی می‌ماند. گاهی که عمیق به این‌ها می‌اندیشم، حس می‌کنم در این امور، اختیار و تصمیم‌گیری از آدمی سلب می‌شود. حس می‌کنم انسان‌ها را برای دانستن پیشاپیش آینده‌شان کنجکاو می‌کند. آدمی را از دعاکردن و توسل دور می‌کند. مغز را ضعیف می‌کند. به‌جای اندیشیدن در یافتن چارهٔ کار، به زبان و دهان آنان نگاه می‌شود. و آرام آرام آنچه که نباید، می‌شود! ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۳) ⭕️ درخانه‌ماندگان 🖋 نويسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری 📌 «درخانه‌ماندگان» ک
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۴) ⭕ درخانه‌ماندگان 🖊️ نویسنده: خانم مریم یوسفی عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان 📌 «درخانه‌ماندگان» کیان‌اند؟ ۱. دختران و پسرانی که ازدواجشان دیر شده است. ۲. «به‌خانه‌برگشتگان» با سلام و احترام خدمت استاد گرامی. قلمتان را ارج می‌نهیم. از خداوند سبحان سلامتی‌تان را خواستاریم. هر دو پست «درخانه‌ماندگان» را خواندم. بسیار ارزشمندند. امید آن‌که توفیق عمل آگاهانه و درست را داشته باشیم. ان‌شاءالله. با اجازه‌تان مطلبی را بیفزایم:  «درخانه‌ماندگان» ما کم نیستند؛ هم تعدادشان بسیار است و هم تنوع‌شان. ۳. کهن‌سالان علاوه بر آن‌هایی که به قلم شما جاری شد، می‌توان «کهن‌سالان»ی را به شمار آورد که لحظه‌لحظهٔ عمرشان را صرف نگاه به چشمان مهربان، نه! نامهربان فرزندان می‌کنند. همانانی که عمری را برای ما صرف کرده‌اند؛ پدر و مادر. کاش می‌دانستیم که نه زمان مرگشان دست خودشان است و نه ناتوانی جسمانی‌شان. آنان به انتخاب خود بیمار نیستند. من نکته‌ای را مطرح می‌کنم که خود شمای بزرگوار نیز در آموزش آن سهیم بوده‌اید. آدمی «چشم‌بین» است. زمانی قدردان می‌شود که با چشم‌هایش ببیند؛ البته نه همه‌کس. اگر لحظه‌های دوران کودکی‌مان را در دوران‌‌های نوجوانی و جوانی ببینیم، بیشتر متوجه زحمت‌های والدین‌مان می‌شویم؛ گریه‌ها، بیماری‌ها، بی‌تابی‌هایمان را که چگونه در نیمه‌شب مادرمان آراممان کرده و چگونه در بیماری‌هایمان، پدرمان مادر را همراهی کرده است. چند صوت و چند فیلم، از زمان کودکی‌مان، کافی‌ست. ۴. بیماران صعب‌العلاج یا لاعلاج جسمانی دیده‌ام مادری را که فرزندش را، به خاطر فلج‌ بودنش از زمان تولد، صبح تا شب سرکوب می‌کند. آه! شما که زحماتش را به دوش کشیده‌اید، چرا؟! دیده‌ام پدران و مادرانی را که توان فرزند‌دارشدن ندارند و در حسرت یک فرزند بیمار و یا حتی ناصالح هستند. ای کاش از هرچه، به هر مقدار که داریم، راضی می‌شدیم به رضای خداوند! هیچ انسانی، به اختیار خود، بیمار و ناتوان به دنیا نمی‌آید و هیچ‌کس، به انتخاب خود، بیمار نمی‌شود. اما معجزهٔ تشویق و مهربانی را نیز دیده‌ام؛ ای بسا افراد معلولی که بسیار فعال و موفق‌اند و گاه نام‌شان پایدار مانده است. ۵. بیماران اعصاب و روان کمی به‌جای سرکوب و سرزنش، به‌ دنبال ریشهٔ ناراحتی‌مان باشیم؛ کاش! بیماران اعصاب، فقط کسانی نیستند که کارهای غیر معمول در خیابان‌ها انجام دهند یا دست بزن دارند و یا جنونی در ظاهر آنان نمایان است. برخی‌شان، بی‌صدا و آرام‌اند؛ اما ناتوان. راه تواناکردنشان را باید پیدا کرد. ریشه را که بیابیم، در یافتن راه حل تواناتر می‌شویم. اینک سرچشمه این تفاوت‌ها کجاست؟ بیایید اندکی عاقلانه و حکیمانه بیندیشیم! اما فراموش نکنیم که «عشق»، در همه‌شان معجزه می‌کند. ۲ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
4_5785095041022168375.pdf
537.1K
🔹️ از هر انگشت‌تان هنر ببارد! 🔸پنج سخن با ریحانگان خانه، برای تعامل با همسران 🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری ✅ منتشر شده در شمارهٔ ۱۴۹ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی دی اف، مرداد ۱۴۰۱ ۴ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔊 ! 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی چهار ماه قبل؛ اردیبهشت ۱۴۰۱، زن و شوهری، با هم، پیام صوتی دادند که: «اختلاف داریم. دارد زندگی‌مان خراب می‌شود. اگرچه خودمان، در مهارت‌های زندگی مشترک، نابلدیم، اما دیگران دارند زندگی‌مان را خراب می‌کنند.» پرسیدم: چه‌کسانی؟ گفتند: «خانواده‌هایمان.» گفتم: چرا به زندگی‌تان راهشان می‌دهید؟ گفتند: «چون بالای سرمان‌اند. در یک ساختمان زندگی می‌کنیم. خانه مال آنان است.» گفتم: ده راهکار فوری برای‌تان دارم. این ده راه را بروید تا راهکارهای بعدی را بگویم: ۱. از این خانه بروید. ۲. از این خانه بروید. ۳. از این خانه بروید. ۴. از این خانه بروید. ۵. از این خانه بروید. ۶. از این خانه بروید. ۷. از این خانه بروید. ۸. از این خانه بروید. ۹. از این خانه بروید. ۱۰. از این خانه بروید! زود! در اولین فرصت! همین حالا! و رفتند... . ⭕️ پس از چهار ماه امروز؛ ۵ شهریور ۱۴۰۱، پیام دادند: «رفتیم. و آرامش به زندگی‌مان آمد.» الاهی شکر. ۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
4_5787241687151545936.pdf
415.8K
🔹 🔸 پاسخ به سه پرسش مشاوره‌ای 🖋 : ✅ منتشر شده در شمارهٔ ۱۴۷ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان» ✔️ فایل پی دی اف، اسفند ۱۴۰۰ و فروردین ۱۴۰۱ ۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی
🔊 ! (۲) 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی از آن هنگام که مطلب «از این خانه بروید» را منتشر کردیم، پیام‌هایی دریافت کرده‌ایم؛ پیام‌هایی دردمندانه، گله‌مندانه، سپاسگویانه. برخی تشکر کرده‌اند؛ ایشان بیشترین‌اند. بعضی درد دل کرده‌اند؛ ایشان نیز فراوان‌اند. برخی خواسته‌اند برایشان دعا کنم تا خدا خانهٔ مستقلشان دهد. و پاره‌ای نیز نالیده‌اند که: در این وانفسای اقتصادی، چگونه «از این خانه برویم؟!» عجب اما آن‌که هیچ‌کس اصل نظریه را رد نکرده است. همگان آن را لازم می‌دانند. 🔻 پاسخ ما خدا را سپاس می‌نهیم که جوانان و همگان بر این باورند که: عروس و دامادها و زوج‌های جوان و حتی چند سال‌ازدواج کرده‌ها نباید نزد والدین و با ایشان در یک منزل زندگی کنند. سپس تشکرکنندگان را سپاس می‌گوییم. دردمندان را دعا می‌کنیم. اما به کسانی که اصل مسئله را قبول دارند، ولی ابراز ناتوانی اقتصادی می‌کنند، می‌گوییم: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». خردمند آن است که فرجام کار را بنگرد. آدم دانا آن است که در مسائل کلان زندگی و در هر کار دیگر، سود و زیان را محاسبه کند؛ اگر کاری سودی ندارد یا همه‌اش زیان است را وانهد و در آن پا ننهد و بر آن دست نگشاید. ما، در سطح کلان جامعه، مطالعهٔ میدانی کرده‌ایم، همهٔ جانب‌های آن را مشاهده نموده‌ایم، آن را سخت کاویده‌ایم و به‌عیان دیده‌ایم که: اگر دختر و پسر، عروس و داماد، و دیگر همسران، نزد پدر و مادر زندگی کنند، خانه‌خراب می‌شوند. زندگی خودشان ویران می‌شود، محبتشان، میان خودشان، نیز نزد والدین، کاهش می‌یابد یا تباه می‌شود یا بدل به نفرت می‌گردد. حرمت والدین شکسته می‌شود. حریم‌ها فرو می‌ریزد. با این‌همه زیان، هر عقل سلیمی می‌گوید: به صلاح نیست که زوج‌های جوان و دیگر همسران، نزد والدین زندگی کنند؛ چه والدین آقا، چه والدین خانم. ⭕️ آوارهای اقتصادی! به آنان که می‌گویند: «مشکلات اقتصادی را چه کنیم؟ گرانی ملک و سنگینی اجاره را؟» به ایشان می‌گوییم: ما، خود، در این جامعه زندگی می‌کنیم. آوارهای اقتصادی را داریم می‌بینیم. بی‌عرضگی بسیاری از مدیران جامعه را می‌دانیم. مشکلات مسکن را می‌شناسیم. با این حال می‌گوییم: در خانهٔ والدین، ساکن نشوید. اگر شده‌اید، زود از این خانه برخیزید، و اگر نه: پس از چند سال یا چند ماه یا چند روز، زندگی نوپایتان ویران می‌شود. آن وقت ناچارید یا راهی راهروهای دادگاه شوید برای طلاق، یا با هر تلاش ممکن و ناممکن، خانه‌ای دست و پا کنید و فرار کنید، در حالی که حریم‌های میان شمایان؛ عروس و داماد، مادر و پدر، مادرزن و مادرشوهر، پدرزن و پدرشوهر، آسیب خورده است. پس آهای آدم‌های عاقل! پیش از این خرابی‌ها، در این خانه ساکن نشوید. اگر شده‌اید، زود «از این خانه بروید». خیمه‌ای در دامنهٔ کوه دماوند بزنید و قاعدهٔ «دوری و دوستی» را اجرا کنید، و اگر نه، مانند آن ناعاقلی می‌شوید که هم یک من پیاز را خورد، هم صد ضربه شلاق را خورد، هم صدتومان پول را پرداخت! اکنون این نمونهٔ تلخ و عبرت‌آموز را ببینید: {فردا. ان‌شاءلله} ۸ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۲) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 ! (۳) 🖋 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی 📌 پس از پانزده سال صابر و سمیرا، پانزده سال پیش به عقد هم در آمدند. دوران نامزدی و عقدشان، که حدود یک سال بود، به‌خوشی گذشت. صابر و سمیرا، عاشق هم بودند. خانواده‌هاشان نیز با هم دوست بودند. آیندۀ درخشانی برای این دو فاختۀ دلباخته پیش‌بینی می‌شد. تا این که قصد کردند عروسی کنند و همْآشیانه شوند. برای ساختن آشیانۀ مشترکشان گفتگو کردند و چون خانۀ مستقلّی نداشتند، قرار شد تا مدّتی در خانۀ والدین صابر زندگی کنند تا در آینده، خانۀ جداگانه‌ای تهیه کنند. صابر و سمیرا، از آغاز، مسائلشان را با اینجانب مشورت می‌کردند. حتّی انتخاب همسرشان نیز با مشورت من بود. در دوران یکسالۀ نامزدی و عقدشان نیز مسائل خود را با بنده مشورت می‌کردند.  تصمیم زندگی مشترک در خانۀ والدین صابر را نیز با من مطرح کردند. من که خانواده‌هاشان را می‌شناختم  و اخلاقشان را می‌دانستم و خلق و خوی این دو را نیز می‌شناختم و ترکیب ساختمانی خانۀ پدر صابر را نیز می‌دانستم، که یک طبقه بود و اینان می‌خواستند در یکی از اتاق‌های همان خانه که والدین صابر با چند فرزند دیگر در آن زندگی می‌کردند ساکن شوند، با این کارشان مخالفت کردم و نظر منفی دادم.  از من دلیل و توضیح خواستند. گفتمشان: آن خانه، یک طبقه است و چند نفر در آن زندگی می‌کنند و اتاقی که شما می‌خواهید در آن زندگی مشترکتان را شروع کنید، با محل زندگی آنان در آمیخته است و در نتیجه، زندگی شما با زندگی آنان در می‌آمیزد و یک زندگی هفت هشت نفره می‌شود. حال آن که شما دو نفر می‌خواهید زندگی مستقلی داشته باشید و زندگی زوج‌های جوان، به‌خصوص در آغاز، اقتضائات خاص خود را دارد. صابر گفت: «ما چند نفر، تا حال در آن خانه زندگی می‌کرده‌ایم، حالا یک نفر به جمع ما اضافه می‌شود و پدر و مادرم فرض می‌کنند یک فرزند به فرزندانشان افزوده شده.» گفتم: نه! اصلا چنین نیست. یک نفر و یک فرزند، افزوده نمی‌شود؛ بلکه قرار است یک خانوادۀ جدید شکل بگیرد. این دختر، مانند یکی از خواهرانت نیست؛ یک همسر است که می‌خواهد با شما یک زندگی نو را آغاز کند. گفتند: «پس چه کنیم؟» گفتم: یا خانه‌ای، هر چند نیم‌طبقۀ کوچک باشد، اجاره کنید. یا نیم‌طبقه‌ای کوچک روی خانۀ پدر و مادر بسازید، به گونه‌ای که مستقل باشید. خانواده‌هاتان نیز کمکتان می‌کنند. بعد پندشان دادم: اکنون که حرمت‌ها محفوظ است و دوستی‌ها برقرار است، قدر بدانید و از این نعمت‌ها محافظت کنید. به صابر گفتم: اکنون همسرت و مادرت مانند مادر و دختری مهربان، یکدیگر را دوست دارند؛ امّا اگر زندگی‌تان درآمیخته شود و همسرت کاری کند که مادرت نپسندد و به همسرت حرفی بزند که ناراحت شود، و یا بالعکس، تو هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. طرف هرکدام را بگیری، دیگری از تو می‌رنجد و نزاع و ستیز برپا می‌شود. با دیگر اعضای خانواده نیز مسأله به همین شکل است. آن وقت است که حرمت‌ها می‌شکند و به عشق و محبّت‌ها لطمه می‌خورد. از طرفی، همسرت می‌خواهد عروس باشد و عروس، رفتارها و حالت‌های خاص خود را دارد، و این حق اوست که زندگی و رفتار عروسانه داشته باشد. خودت نیز دامادی و زندگی دامادانه می‌خواهی. و این کار، نزد برادران و خواهران و پدر و مادرت، نشدنی است. و اگر نشود، هر دونفرتان از بهره‌های ویژۀ این دوران، محروم می‌شوید و این محرومیت، عواقب و نتایج ناگواری را در پی دارد. نکته‌های دیگری نیز به هردوشان گفتم و آنان توصیه‌هایم را پذیرفتند و رفتند که عمل کنند. امّا (وای از این امّاها!) بزرگترهاشان آنان را قانع (بلکه مجبور) کردند که در همان خانه و همان اتاق، عروسی کنند، و کردند. دعاشان کردم؛ امّا نگرانشان بودم. 🔻 دوهفتهٔ بعد دو هفته‌ای گذشت. خبرهای ناگواری از آنان رسید. متأسّف شدم. یک ماه گذشت. عروس و داماد نزدم آمدند؛ امّا این بار، آمدنشان مانند آمدن‌های پیشین نبود که برای آموختن مهارت‌های زندگی می‌آمدند؛ بلکه برای حلّ نزاع آمدند! کارشان به جای خطرناکی کشیده بود. نخواستم ملامت‌شان کنم؛ امّا با تأسّف گفتم: صد چلچراغ دارد و بیراهه می‌رود بگذار تا بیفتد و ببیند سزای خویش! سمیرا گفت: «شما هم نمک بر زخممان می‌پاشید؟» گفتم: قصد سرزنش ندارم. از شدّت تأسّف، این شعر به زبانم آمد. صابر شروع کرد به گلایه و شکایت از سمیرا؛ که: «با مادرم ...» {ادامه، فردا. ان‌شاءالله.} ۹ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۳) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگ
🔊 ! (۴) 🖋 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی 📌 (ادامهٔ پس از پانزده سال) صابر شروع کرد به گلایه و شکایت از سمیرا؛ که: «با مادرم در می‌افتد. با او بدزبانی می‌کند. حرمت پدرم را نگه نمی‌دارد. با خواهرم دعوا می‌کند... .» سمیرا میان حرف او زد و گفت: «مادرش در زندگی‌مان دخالت می‌کند. پدرش امر و نهی‌مان می‌کند. خواهر و برادرش در زندگی‌مان فضولی می‌کنند. خود صابر هم به جای این که جلوی آن‌ها را بگیرد و جوابشان را بدهد و از من دفاع کند، یا هیچ نمی‌گوید و هیچ کار نمی‌کند و یا طرف آن‌ها را می‌گیرد. با من هم نامهربان شده و حتّی بدگویی و بداخلاقی می‌کند... .» هر دو، با خشم و پریشانی و حتّی بی‌ادبی، حرف‌های زیادی زدند و هر کدام، دیگری و خانواده‌اش را محکوم می‌کرد. و هر دو با اصرار از من می‌خواستند که میانشان قضاوت کنم و مقصّر و بی‌تقصیر را معیّن نمایم. گفتمشان: مشاوره‌های این گونه‌ای روحم را می‌آزارد. آن وقت‌ها که برای مشاورۀ به معنای حقیقی، نزدم می‌آمدید، اگر خسته هم می‌شدم، خشنود بودم؛ امّا حالا ناخشنودم. اینجا که دادگاه نیست و من که قاضی نیستم که از من قضاوت و حکم می‌خواهید. وظیفۀ مشاور آن است که هادی باشد نه قاضی. من را به این دعواهای خاله‌زنکانه نکشانید. این نزاع‌ها از بیخ و بُن، باطل است و بیهوده، و هر کس در آن‌ها وارد شود، باطلکار است و بیهوده‌کار. در این ستیزه‌گری‌ها هیچ‌کس بر حق نیست؛ همه بر باطل‌اند. سمیرا به گریه افتاد. صابر نیز پس از چند دقیقه خویشتنداری، بغضش ترکید و بلند گریه کرد. مجالشان دادم تا گریه کنند. وقتی آرام شدند، با شرمندگی و درماندگی گفتند: «حالا چکار کنیم؟ شما دیگر یاریمان نمی‌کنید؟» گفتم: چرا، هنوز هم یاریتان می‌کنم. حالا هرچه زودتر جایی را اجاره کنید و از این خانه بروید. آنان با چند روز جستجو، یک طبقۀ خانۀ کوچک امّا تمیز پیدا و اجاره کردند و به آنجا منتقل شدند. دعواها و نزاع‌ها فروکش کرد و به تدریج، آرامش نسبی پدید آمد؛ امّا افسوس که دیگر شادابی و طراوت عشق صابر و سمیرا به جای نخستین باز نگشت، و نیز آن سمیرا که عزیز والدین صابر بود، دیگر آنچنان عزیز نشد، و آن صابر که مورد احترام و محبّت خانوادۀ سمیرا بود، دیگر چنان نشد، و خانواده‌هاشان نیز آن حریم و احترام و حرمتی را که قبلاً نزد هم داشتند، دیگر نداشتند. بحران خوابید؛ امّا جام شفّاف و زلال دل‌ها، ترک خورده و بست زده شده بود. اکنون پانزده سال از آن زمان می‌گذرد. اگرچه زندگی‌ها آرام شده و روابط، حسنه گشته؛ امّا هنوز برخی از ریشه‌های آن کدورت‌های آن چند هفتۀ نامبارک، باقی مانده است و به واقع، آن حالات ناخوشایند، استمرار یافته است؛ زیرا اگرچه جلوی تخریبِ بیشتر گرفته شد، امّا پاره‌ای از دلخوری‌ها و کدورت‌ها باقی ماند و تداوم یافت. 📌 چه باید کرد؟ پیشنهاد ما و راه چارۀ کار و حلّ مشکل، این است که: {ادامه، در پست بعد. ان‌شاءالله.} ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 لطف برادرانهٔ جناب استاد ابوالفضل طریقه‌دار. با سپاس از ایشان: سلام بر جناب استاد مظاهری. به تلاش‌های سنگین تربیتی شما غبطه می‌خورم. جامعهٔ ما امروز به مشاورانی چون حضرت‌عالی، بسیار نیازمند است. ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir _ 🌐 http://mazaheriesfahani.ir
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۴) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 ! (۵) 🖋 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده ⁉️ چه باید کرد؟ پیشنهاد ما و راه حل این مسأله و چارهٔ کار این است که: ۱. زوج‌های جوان، در آغاز زندگی مشترکشان، اگر خانۀ مستقلّی ندارند ـ که بیشترِ نزدیک به همۀ جوانان، در آغاز زندگی مشترک، خانۀ ملکی مستقلّ ندارند ـ جایی را، اگرچه نیم‌طبقۀ کوچکی باشد، اجاره کنند و زمانی را به اجاره‌نشینی بگذرانند تا خانه‌دار شوند. سختی‌ها و هزینه‌های اجاره‌نشینی را می‌توان تحمّل کرد، چنان که اکنون بیشتر زوج‌های جوان، همین کار را می‌کنند. والدین نیز باید آنان را یاری کنند. حتّی می‌شود که والدین، همان منزلی را که می‌خواستند به فرزندانشان بدهند، به دیگری اجاره دهند و با اجاره‌بهای آن، منزلی برای فرزندانشان اجاره شود. اگر منظور و نیّت، خیرخواهی باشد، نه لج‌بازی و خودخواهی، این کار، هم ممکن است و هم پسندیده و مطلوب است. ۲. اگر، به هر دلیل، خواستند در خانۀ والدین زندگی کنند (چه والدین آقا و چه والدین خانم)، باید محلّ زندگی‌شان در طبقه‌ای مستقل و مجزّا باشد؛ به گونه‌ای که هیچ راه باز بی‌در و بستی نداشته باشد و هیچ در بی‌قفل و غیر قابل کنترلی نداشته باشد. ۳. اگر، به هر دلیل، ناچار شدند که با والدین در یک طبقه زندگی کنند، آن بخشی که به ایشان اختصاص می‌یابد را از دیگر بخش‌ها جدا کنند؛ با دیوارکشی، دربستن، و هر شکل ممکن دیگر؛ به گونه‌ای که محل زندگی‌شان کاملاً مستقل باشد و هیچ‌کس نتواند بی‌اطلاع و بی‌اجازۀ آنان به حریمشان راه یابد. و سفرۀ غذایشان و سرویس و حمّامشان جدا باشد. البته اشکالی ندارد که گهگاه همدیگر را مهمان کنند و با هم غذا بخورند، بلکه این کاری پسندیده و نیکوست؛ امّا سفره‌شان و مخارج زندگی‌شان مشترک نباشد؛ بلکه دو خانوادۀ کاملا مستقل باشند، هرچند که هزینۀ زندگی‌شان به وسیلۀ والدین تأمین شود و یا والدین، آنان را در تأمین بخشی از هزینه‌های زندگی‌شان یاری کنند. این جزئیات را از این رو بیان می‌کنم که به تجربه دریافته‌ام که همین مسائل جزئی و به‌ظاهر کوچک، آثار بزرگی در زندگی خانوادگی دارد و مراعات نکردن آن‌ها مشکل‌آفرین است. حریم و حرمت‌ها و احترام و محبّت‌ها، بسیار گرانبهایند. پاسداشت آن‌‌ها واجب است و شکستن و خراب‌کردن آن‌ها ناروا و حرام است. اگر این حریم‌های محترم، شکستند و خراب شدند، ترمیم آن‌ها سخت و یا ناممکن است. شرط خردمندی است که آنچه برایمان عزیز و ارجمند است، نیکو نگه داریم و از آنچه که اگر آسیب ببیند، ترمیم نمی‌پذیرد، مراقبت و محافظت کنیم. ۱۱ شهریور ۱۴۰۱ ⭕ برای مطالعهٔ بیشتر، ر. ک: کتاب «فرهنگ خانواده»، علی‌اکبر مظاهری، فصل هشتم؛ «استقلال عاقلانه»، انتشارات نورالزهرا. 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۵) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده
🔊 ! (۶) 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده ⭕️ نقدها و نظرها سلسله‌نوشته‌های «از این خانه بروید»، بازتاب شایان توجهی داشت؛ موافق و مخالف. موافق‌ها همانا جوانان بودند؛ همانان که مخاطبان اصلی این نوشته‌هایند. مخالفان اما، هیچ‌کدام با اصل مسأله مخالف نیستند؛ که دخالت‌های ناروای بزرگتران، زندگی زوج‌های جوان را خراب می‌کند؛ بلکه معتقدند: می‌شود، در برخی از موارد، مسأله را مدیریت کرد تا آفت نیاید، بلکه منفعتی درآید. 🔻 در ادامهٔ موضوع «از این خانه بروید»، برخی از این دیدگاه‌ها را می‌آوریم. ۱. نگذارید از این خانه بروند! ✍ نوشته‌ای از جناب استاد محمد نواب؛ کارشناس ارشد مدیریت منابع انسانی، مدرس درس‌های مدیریت، از اصفهان. بسیاری از زندگی‌ها، به دلیل نزدیکی زوج‌های جوان با خانواده‌هایشان، به سختی و گرفتاری و بعضا به جدایی کشیده شده است. در مقابل، مواردی را می‌بینیم که بودن زوج‌های جوان با والدین‌شان در یک‌ منزل، عاملی برای استحکام زندگی و توسعهٔ زندگی‌شان بوده است. فراوانی آن نیز کم نیست. رفتار صحیح والدین، به انضمام صبر و تحمل و دادن فرصت به زوج‌های جوان برای پیدا کردن خود، مؤلفهٔ محوری و اساسی ارتباط با زوج‌های جوان است. 📝 تجربه‌ای شخصی دخترم عروسی نمود و قرار شد خانه‌ای اجاره کنند. به دختر و دامادم پیشنهاد کردم در طبقهٔ دوم منزل ما ساکن شوند، اما آنان قبول نکردند؛ هم به آنان سفارش شده بود نزدیک والدین زندگی نکنید، هم به من سفارش اکید شده بود آنان را در منزل خودم ساکن نکنم. آن‌ها به دنبال پیداکردن یک خانهٔ اجاره‌ای بودند. گفتم: هرخانه‌ای پیدا کردید، من هم ببینم. چندتایی پیدا کردند. خوب نبودند. دلایل خوب‌نبودن آن‌ها را توضیح دادم. خوشبختانه ایشان قبول کردند. تا اینکه یک مورد پیدا کردند که انصافا خوب بود، اما اجارهٔ آن کمی بالا بود. بنابراین دوباره با داماد و دخترم صحبت کردم و متقاعد شدند در طبقهٔ دوم خانهٔ ما ساکن شوند. و برای کوتاه‌کردن حرف‌های حاشیه‌ای، گفتم: طبقهٔ دوم را به شما اجاره می‌دهم. ماهیانه ۵۰۰ هزار تومان. این توافق برای همهٔ ما خوشحال‌کننده بود. با همسرم قرار را بر این گذاردیم که دختر و دامادمان برای ما مانند یک مستأجر باشند و در رفت و آمد و زندگیشان هیچ‌گونه دخالتی ننمایید. ابتدا هر دوی آنان؛ دختر و داماد، گاردی برای ما گرفته بودند، اما به مرور و پس از گذشت چندماه، یقین پیدا کردند قصد دخالت در شیوهٔ زندگی آنان نداریم. کم کم من و همسرم مورد مشورت آنان قرار گرفتیم و ما را مشاورین صادق و امین برای خود یافتند. هم اکنون رابطهٔ خانوادگی ما بسیار خوب است. از سویی، هزینه‌های اجاره، که می‌توانست تهدید جدی برای زندگی نوپایشان باشد، به فرصتی برای توسعهٔ مالی زندگیشان بدل شد. البته ناگفته نماند که والدین داماد، بسیار شریف، فهمیده و بی‌حاشیه‌اند. الاهی شکر. ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده
🔊 ! (۷) 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده ⭕️ نقدها و نظرها سلسله‌نوشته‌های «از این خانه بروید»، بازتاب شایان توجهی داشت؛ موافق و مخالف. موافق‌ها همانا جوانان بودند؛ همانان که مخاطبان اصلی این نوشته‌هایند. مخالفان اما، هیچ‌کدام با اصل مسأله مخالف نیستند؛ که دخالت‌های ناروای بزرگتران، زندگی زوج‌های جوان را خراب می‌کند؛ بلکه معتقدند: می‌شود، در برخی از موارد، مسأله را مدیریت کرد تا آفت نیاید، بلکه منفعتی درآید. 🔻 در ادامهٔ موضوع «از این خانه بروید»، برخی از این دیدگاه‌ها را می‌آوریم. ۲. رعایت مرزها ✍ نقدی از استاد خانم زهرا نعناکار؛ مدرس حوزه و دانشگاه، از کاشان. سلام و رحمت. وقتتان به‌خیر و نیکی. ضمن تشکر از زحمات جناب عالی، با احترام، بنده با این نظر کلی، مخالفم. نباید به این مسئله به صورت صفر و صدی نگاه کرد و مشکل عده‌ای را به همه تعمیم داد. تا همین چندین دههٔ پیش، غالب خانواده‌ها، به صورت گسترده با هم زندگی می‌کردند و زندگی شیرینی کنار هم داشتند. حتی در همین جامعه کنونی، بسیاری از خانواده‌ها را سراغ دارم که با هم در یک ساختمان زندگی می‌کنند و مشکل عمده‌ای ندارند. البته باید مرزها حفظ شود. طبیعی است کسانی که در این زمینه نتوانسته‌اند مرزها را حفظ کنند، دچار مشکل شده و به جناب عالی و یا سایر همکارانتان مراجعه کرده‌اند. نمی‌توان آن را به عنوان قاعده‌ای کلی درنظر گرفت. چه بسا خانواده‌هایی که در یک ساختمان نیستند، ولی، به دلیل عدم رعایت مرزها، دچار مشکل شده‌اند. ⭕️ پاسخ به نقد ایشان از خوانندگان ارجمندمان می‌طلبیم که اگر پاسخی بر این نقد استاد نعناکار یا نقد استاد نواب (نوشتهٔ دیروز) دارند، برایمان بفرستند تا منتشر کنیم؛ تا بر اثر «تضارب آرا»، اندیشه‌های جدیدی برجهد و نتیجهٔ نیکو ثمر دهد. به‌ امید خدا. ۱۴ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۷) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده
🔊 ! (۸) 🖋 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی ⭕️ فراخوان! موضوع «از این خانه بروید»مان، بازتاب‌های وزینی داشت و انگیزهٔ ما را برجهاند تا موضوع را ادامه دهیم. تا اکنون دو نقد را منتشر کرده‌ایم؛ استاد محمد نواب، استاد زهرا نعناکار؛ که از فرهیختگان جامعهٔ علمی‌مان‌اند. ابتدا خواستم خودم پاسخ دهم، اما نیکو دیدم که پاسخ این نقدها را از خوانندگانمان بطلبم؛ تا جنبهٔ «تضارب آرایی»اش گسترده‌تر شود و ثمره‌های نیکوتری دهد. بسم الله! نقدها را نقد کنید؛ موافق، مخالف، شرح. «نقد»، آن نیست که لزومٱ مطلبی را رد کنیم؛ بلکه تأیید و توضیح نیز نقد است. به بهترین نقد‌ها جایزه می‌دهیم و آن‌ها را، با نام نویسنده یا نام مستعار انتخابی او، منتشر می‌کنیم. به‌ امید خدا. ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
⚠️ ! 🖌 : ⭕️ آمار تجربی یک مشاور آمارهای رسمی طلاق، منتشر می‌شود. این آمارها، تفسیر و تحلیل ندارد. اما من: در مشاوره‌هایم تجربه کرده‌ام که: ۱. از هر ده نفری که طلاق می‌گیرند (خانم‌ها)، یا طلاق می‌دهند (آقایان)، هشت نفرشان پشیمان می‌شوند. این پشیمانی، از فردای طلاق تا دو سال بعد از طلاق، آشکار می‌شود. ۲. این پشیمانی، در خانم‌هایی که طلاق می‌گیرند، بیشتر است؛ بسیار بیشتر. ۳. در این زمان (سال ۱۴۰۱ شمسی)، طلاق‌گیرندگان (خانم‌ها)، بیش از طلاق‌دهندگان ( آقایان)اند؛ بسیار بیشتر. ۴. بیشتر طلاق‌ها، بدون دلیل عاقلانه است؛ از هر ده طلاق، هشت‌تای آن نابه‌جاست. ۵. با مشاورهٔ مشاوری دانا و توانا و توجه به تدبیرهای او و عمل‌کردن به راهکارهای او، می‌توان از هر ده طلاق، هشت‌تا را پیشگیری کرد. خدایا! مگر این‌که تو کاری بکنی! ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۸) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگ
🔊 ! (۹) 🖋 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده ⭕️ ادامهٔ نقدها و نظرها ۳. سخن پیامبرمان در تأیید «از این خانه بروید» ✍ برادر اخلاقمدارمان؛ جناب استاد احمد پاکنهاد، مشاور مرکز مشاورهٔ حوزهٔ علمیهٔ قم، دربارهٔ «از این خانه بروید» نوشته‌اند: باسلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار، حاج آقای مظاهری عزیز. مرقومهٔ جناب‌عالی در خصوص یکی از موضوعات مهم در تعامل زوجین با خانواده‌ها، باعنوان «از این خانه بروید» را مطالعه کردم و بهره‌مند شدم. همچنین برخی نقدهای وارده را. حقیر روایاتی را در این خصوص دیده‌ام که می‌تواند به تبیین و تنقیح موضوع بسیار کمک نماید: روایت اول: از نبی مکرم اسلام (ص) نقل شده که فرموده‌اند : «صِِلوا قَراباتِکم ولا تُجاوِروهُم فَإِنَّ الجِوارَ یورِثُ بَینَکُم ُ الضَّغائِنَ»؛ با خویشان و نزدیکان خود دوستی و صلهٔ رحم کنید، اما همسایه نشوید و در کنار هم زندگی نکنید، زیرا همسایگی و مجاورت شما با نزدیکانتان موجب کینه و عداوت می‌شود. (نهج‌الفصاحه، ص ۶۵۷، ترجمه فرید تنکابنی) حدیث دوم: قال رسول الله (ص): «يَا أَهْلَ اَلْقَرَابَةِ تَزَاوَرُوا وَ لاَ تَجَاوَرُوا»؛ ای خویشاوندان! با هم دیدار کنید، اما با هم همسایه نشوید. (مستدرک‌الوسائل، جلد ۱۳، ص ۲۰۳) جالب است بدانیم در روان‌شناسی امروز هم از همسایگی نهی شده و مجموع ادلهٔ روان‌شناسان را در همین عبارت کوتاه نبی مکرم می‌توان یافت که: کینه‌ها و عداوت‌ها میانتان شکل می‌گیرد. پس اصل اولی، عدم مجاورت و همسایگی اقربا و خویشان است. بله؛ اگر شرایطی خاص ما را ناگزیر از همسایگی با عزیزان و خویشانمان کرد، حتما باید به اموری ملتزم باشیم تا از تبعات ذکر شده، کمتر آسیب ببینیم؛ الزاماتی همچون رعایت حریم‌ها و مرزهای خانوادهٔ خود با خویشان، کم‌توقعی، گذشت در مسائل و مشکلات احتمالی، عدم مداخله و سرک‌کشیدن در زندگی دیگران به بهانه‌های مختلف، احترام به استقلال خانواده‌ها، عدم دلسوزی‌های بی‌مورد، مدیریت ارتباطات و رفت و آمدها و...‌ . در موارد متعددی، خود حقیر، از زوجین جوانی که حتی والدین پخته و فهیمی داشته و شرایط مذکور را نیز رعایت نموده بودند، شنیده‌ام که: «ای کاش جدا می‌بودیم.» و یا: «ما خجالت می‌کشیم که بحث جدایی‌مان را طرح کنیم، چرا که بزرگواری آن‌ها سر جای خود، اما ما دوست داریم مستقل باشیم و اینطور احساس استقلال نمی‌کنیم و... .» نکتهٔ دیگر آن‌که: چه کسی گفته در زندگی‌های گذشته، که همه با هم در یک منزل بزرگ زندگی می‌کردند، مشکلی نبوده و دلخوری‌هایی پیش نمی آمده؟! بلکه آنچه که ما از بزرگترهایمان شنیده‌ایم، گذشت‌ها و احترام به بزرگترها و اغماض‌ها، به هر دلیل، بیشتر از امروز بوده. و نکته آخر آن‌که: خوب است والدین گاهی جای خود را با فرزندانشان عوض نمایند و از منظر آنان به این موضوع و موضوعات مشابه، نگاه کنند، نه از دید خود. باسپاس. دعاگویتان. ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۴) ⭕ درخانه‌ماندگان 🖊️ نویسنده: خانم مریم یوسفی عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبی
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۵) 🖌 : ⭕️ پرسش خانمی یا آقایی گفته است و پرسیده است: نوشته‌های «بدترین سرزنش‌ها»یتان را دنبال می‌کنم و به‌دقت می‌خوانم. دائم منتظرم که «سرزنش همسران» را نیز بنویسید، اما نیست! مگر این جزو بدترین‌های سرزنش نیست؟ 🔻 پاسخ ما بلی. از بدترین‌هاست. از دانه‌درشت‌ترین‌هاست. آن را در ذهنم، در ردیف بدترین‌ها نهاده‌‌ بودم. آفرین‌ به شما که آن را جلو انداختید. ۶. سرزنش همسران برخی از مسائل را نمی‌توان وصف کرد؛ یا به دلیل بی‌نهایت بزرگی آن‌ها، یا به سبب بی‌نهایت کوچکی‌شان. بنابرمثال: خدا را می‌گوییم: الله اکبر؛ خدا بزرگ‌تر است از آن‌که به وصف آید. (بی‌نهایت بزرگ). یا کسی را که کرداری بسیار ناروا کرده است، می‌گوییم: او لایق پاسخ نیست. (بی اندازه کوچک). برای همسران می‌گوییم: آثار ستایش همسران از همدیگر، خجسته‌تر از آن است که به وصف آید؛ زندگی را بوستان می‌کند؛ بوستانی طرب‌انگیز. و آثار سرزنش همسران، سیاه‌تر از آن است که وصف شود؛ زندگی را تباه می‌کند. 🔹 صفا و جفای یاران همسران، نزدیک‌ترین کسان به یکدیگرند. در زندگانی این‌جهانی، هیچ دو نفری مانند همسران به هم نزدیک نیستند؛ بیشترین اوقات را ایشان با هم‌اند. بیشترین معاشرت‌ها را ایشان با هم دارند. بیشترین کارها را ایشان باهم انجام می‌دهند. بیشترین سخن‌ها را ایشان به هم می‌گویند. نزدیک‌ترین رابطه‌های انسانی را ایشان با هم دارند. عاشقانه‌ترین عاطفه‌ها را ایشان به هم می‌ورزند. و هزار «ترین» دیگر. از این روست که می‌گوییم: روابط همسران، دقیق‌ترین مدیریت‌ها را می‌طلبد. هیچ‌کسان، مانند همسران، با هم نزدیک نیستند. با هم راحت و صمیمی و بی‌تکلف نیستند. ایشان، چون با هم بسیار صمیمی‌اند، گاهی می‌پندارند که می‌توان هر رفتاری را با هم داشته باشند که با هیچ کس دیگر مجاز به آن نیستند. سرزنش‌های آلودهٔ به انتقاد، یا انتقادهای آلودهٔ به سرزنش، آفت هولناکی برای این رابطهٔ حمیده است. از جفاهای یاران است. 🔸 گوهر تغافل حقا که «تغافل»؛ چشم‌پوشی بزرگوارانه، راهکاری هموار برای پیشگیری از این جفاهاست. 📌 این نمونهٔ کارساز را ببینید: 📝 نقد سخن یک روان‌پزشک یکی از روان‌پزشکان، در کتابی روان‌شناختی، در راهکاری به یکی از مراجعانش، مطلبی نوشته است، که آن را نقد می‌کنیم: مراجع: «خانمم ظرف‌های آشپزخانه را نمی‌شوید. ظرف‌ها، در آشپزخانه، انباشته می‌شود. وقتی به آن‌ها نگاه می‌کنم، حالم بد می‌شود. هر چه به خانم می‌گویم ظرف‌ها را بشوید، گوش نمی‌دهد. دعوایمان می‌شود. مجادله می‌کنیم. حال خودمان و زندگی‌مان و فرزندانمان بد می‌شود. چه کنم؟» 📍پاسخ روان‌پزشک: «به جای این‌که به همسرتان تذکر دهید و از او انتقاد کنید و با هم دعوا کنید، به او بگویید: من وقتی ظرف‌های نشستهٔ در آشپزخانه را می‌بینم، «چندشم» می‌شود... .» 🖇 نقد ما این راهکار شما، «آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند»؛ به قول مولوی! «چندش»، بدتر از «چرا» است. «چرا ظرف‌ها را نمی‌شوی؟» سرزنش‌آمیز است، اما «وقتی ظرف‌های نشسته را می‌بینم، چندشم می‌شود»، هم سرزنش‌آمیز است، هم نفرت‌انگیز. بدتر از بد است. ✅ راهکارما من نیز مراجعان این‌گونه‌ای دارم؛ بسیار. به‌ویژه، مردان وسواسی. یکی از راهکارهایم به ایشان این است: ✔️ ۱. خودتان ظرف‌ها را بشویید. به جای نق‌زدن، انتقادکردن، سرزنش‌کردن، عصبانیت، آستین‌ها را بالا بزنید و خودتان ظرف‌ها را بشویید. این کار، چندین فایده دارد: یکم: خانم‌تان سپاسگزارتان می‌شود. اگرچه به زبان نیاورد، اما حتماً در دل، شادمان و قدردان می‌شود. دوم: خودتان لذت خدمت در خانه را می‌چشید. سوم: ثواب کمک به همسر، نزد خداوند، برایتان ثبت می‌شود. چهارم: خانم می‌کوشد جبران کند؛ هم در شستن ظرف‌های بعدی، هم در دیگر کارها. پنجم: باعث افزایش علاقهٔ خانم به شما می‌شود. ششم: فرزندانتان یاد می‌گیرند که ظرف‌شستن و دیگر کارهای خانه، وظیفهٔ مشترک آقا و خانم است. پس به پدر اقتدا می‌کنند. و نیز خشنود می‌شود که والدین، یاور همدیگرند. فایدهٔ تربیتی و روانی ارجمندی است. و فایده‌های بسیار دیگر. ✔️ ۲. به ظرف‌ها نگاه نکنید. اگر، به هر سبب، نمی‌توانید یا نمی‌خواهید ظرف‌ها را بشویید، آن‌ها را نادیده بگیرید. اصلاً به آن‌ها نگاه نکنید که عصبانی شوید (یا چندشتان بگیرد!) این شیوهٔ خردمندان است. {ادامه، فردا. ان‌شاءالله.} ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۵) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری ⭕️ پرسش خانمی یا آقایی گفته است و پر
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۶) 🖌 : ⭕️ (ادامهٔ سرزنش همسران) 🔻شماتت‌های پرشمار اگر همسران، باب ملامت را به روی هم بگشایند، سرزنش‌ها پرشمار می‌شود؛ چون همیشه با هم‌ سر و کار دارند. اگر شیوهٔ نکوهیدهٔ نکوهش را پیشه کنند، پایانی برای آن به چشم نمی‌آید. نیز فزاینده است؛ زیرا ملامت، شماتت می‌آورد. سرزنش، ملامت می‌افزاید. و این نکوهش‌ها و سرزنش‌ها و ملامت‌ها، همسران را کلافه می‌کند. و ای بسا که دیوارها و سقف خانه را بر سر و جان خانواده، آوار کند. پس «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». شرط خردمندی است که باب ملامت را، به هیچ روی، نگشاییم. «سرزنش به‌جا» و «سرزنش نابه‌جا» نداریم. صلاح آن است که این راه را مسدود کنیم؛ مسدود ابدی. همسران دانا آنان‌اند که خرد بورزند و صبوری کنند. بزرگواری پیشه نمایند و تغافل کنند. و هیچ خیری را از ملامت نجویند. سرزنش، هیچ جنبهٔ مثبتی ندارد. همه‌اش منفی است. از شر آن به خدا پناه ببرید. این سخن امیر خردمندان، امام علی - علیه‌السلام - چه ارجدار است: «إنّ العاقِلَ نِصفُهُ احتِمالٌ، و نِصفُهُ تَغافُلٌ»؛ نیمی از وجود انسان عاقل، تحمل است (؛ شکیبایی، بردباری، صبوری) و نیم دیگر او تغافل است (؛ چشم‌پوشی بزرگوارانه، نادیده‌انگاری، گویا ندیدن). (میزان‌الحکمة، حکمت ۱۴۹۱۵) ۲۰ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 خانه‌ای در بیابان! (همیاری‌مان با «سایبان مهر» دانشگاه قم) 🖋 : 🔻 پرسش آقای برازجانی گفته و پرسیده است: من و همسرم، به‌خودی‌خود، در زمان‌های عادی، همدیگر را دوست داریم و در صلح کاملیم. زندگیمان خوب است. اما هرگاه خانواده‌هایمان؛ هردو، به زندگیمان ورود می‌کنند، فضای زلال زندگیمان تیره می‌شود. هر دو خانواده، به یک اندازه خرابکاری می‌کنند. من و همسرم بر آسیب‌خوری عشقمان و زندگیمان بیمناکیم. نمی‌دانیم چه کنیم. به‌تازگی، به‌شوخی تلخ، می‌گوییم: برویم خانه‌ای در بیابان بسازیم تا دستانشان به ما نرسد. راهنمایی‌مان کنید. به هدایت‌تان امید بسته‌ایم. چه کنیم؟ 🔻 پاسخ ما ۱. بیشترینهٔ جامعه‌مان چنین است که گفته‌اید. خانواده‌ها، از شدت نیکخواهی برای فرزندانشان، تیشه‌ها برداشته‌اند و سخت بر ریشه‌ها و ساقه‌ها و شاخه‌های زندگی فرزندانشان می‌نوازند. قربة الی الشیطان! ۲. آنان پندهای ناصحان را نمی شنوند؛ نمی‌خواهند که بشنوند. ما نمی‌توانیم ایشان را از این کردارهای جهنم‌سازشان باز داریم، ⭕️ اما شما و همسرتان یک. دوری و دوستی! این قاعدهٔ طلایی را به کار گیرید. رابطه‌هایتان با خانواده‌هایتان را تا اندازهٔ «عدم قطع رحم»، کاهش دهید. در اجرای این قانون، عقل را راهبر کنید و بر دهان دل، لگام بزنید و آن را به جای لایقش بنشانید. دو. نظام خانه‌تان را خودتان اداره کنید. از خراب‌کنان، هیچ کمکی نگیرید. سه. شما و همسرتان هوای یکدیگر را داشته باشید. چنان جان همدیگر را گرم کنید که هیچکدام احساس نیاز عاطفی به دیگران نکند. چهار. اگر ویرانگران، قصد رخنه و تجاوز به زندگیتان را کردند، به «خانه‌ای در بیابان» بیندیشید. چنان از آنان دور شوید که دستانشان به سرهایتان نرسد. پس از زمانی؛ اندک یا بیشتر، آرام می‌گیرند و به سازش و نوازشتان می‌آیند. آن‌هنگام به آنان لبخند بزنید اما قهقهه نه! پنج. حریم آشیانهٔ کوچکتان را همیشه واپایید. همیشه. ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ ۵_مسابقه 🌐 @sayehbanemehr 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
❇️ زیارت اربعین 🖋 نویسنده: زیارت‌های بسیاری در‌باره امام حسین و صحابیانشان - سلام‌الله علیهم - داریم. یکی از بهترین آن‌ها زیارت اربعین است. شاه‌بیت درخشندهٔ این زیارت، این است: «...و َبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»؛ ... خون و رگ قلبش را برایت نثار كرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی برهاند. سلام‌الله علیه. ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1