🔊 #از_این_خانه_بروید!
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانوادگی
چهار ماه قبل؛ اردیبهشت ۱۴۰۱، زن و شوهری، با هم، پیام صوتی دادند که:
«اختلاف داریم. دارد زندگیمان خراب میشود. اگرچه خودمان، در مهارتهای زندگی مشترک، نابلدیم، اما دیگران دارند زندگیمان را خراب میکنند.» پرسیدم: چهکسانی؟
گفتند: «خانوادههایمان.»
گفتم: چرا به زندگیتان راهشان میدهید؟
گفتند: «چون بالای سرماناند. در یک ساختمان زندگی میکنیم. خانه مال آنان است.»
گفتم: ده راهکار فوری برایتان دارم. این ده راه را بروید تا راهکارهای بعدی را بگویم:
۱. از این خانه بروید.
۲. از این خانه بروید.
۳. از این خانه بروید.
۴. از این خانه بروید.
۵. از این خانه بروید.
۶. از این خانه بروید.
۷. از این خانه بروید.
۸. از این خانه بروید.
۹. از این خانه بروید.
۱۰. از این خانه بروید! زود! در اولین فرصت! همین حالا!
و رفتند... .
⭕️ پس از چهار ماه
امروز؛ ۵ شهریور ۱۴۰۱، پیام دادند:
«رفتیم. و آرامش به زندگیمان آمد.»
الاهی شکر.
۵ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
4_5787241687151545936.pdf
415.8K
🔹 #از_غنچگی_همسر_تا_احتیاج_عاطفی
🔸 پاسخ به سه پرسش مشاورهای
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
✅ منتشر شده در شمارهٔ ۱۴۷ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»
✔️ فایل پی دی اف، اسفند ۱۴۰۰ و فروردین ۱۴۰۱
۵ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگی
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۲)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانوادگی
از آن هنگام که مطلب «از این خانه بروید» را منتشر کردیم، پیامهایی دریافت کردهایم؛ پیامهایی دردمندانه، گلهمندانه، سپاسگویانه. برخی تشکر کردهاند؛ ایشان بیشتریناند. بعضی درد دل کردهاند؛ ایشان نیز فراواناند. برخی خواستهاند برایشان دعا کنم تا خدا خانهٔ مستقلشان دهد. و پارهای نیز نالیدهاند که: در این وانفسای اقتصادی، چگونه «از این خانه برویم؟!»
عجب اما آنکه هیچکس اصل نظریه را رد نکرده است. همگان آن را لازم میدانند.
🔻 پاسخ ما
خدا را سپاس مینهیم که جوانان و همگان بر این باورند که: عروس و دامادها و زوجهای جوان و حتی چند سالازدواج کردهها نباید نزد والدین و با ایشان در یک منزل زندگی کنند.
سپس تشکرکنندگان را سپاس میگوییم. دردمندان را دعا میکنیم.
اما به کسانی که اصل مسئله را قبول دارند، ولی ابراز ناتوانی اقتصادی میکنند، میگوییم:
«عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». خردمند آن است که فرجام کار را بنگرد. آدم دانا آن است که در مسائل کلان زندگی و در هر کار دیگر، سود و زیان را محاسبه کند؛ اگر کاری سودی ندارد یا همهاش زیان است را وانهد و در آن پا ننهد و بر آن دست نگشاید.
ما، در سطح کلان جامعه، مطالعهٔ میدانی کردهایم، همهٔ جانبهای آن را مشاهده نمودهایم، آن را سخت کاویدهایم و بهعیان دیدهایم که:
اگر دختر و پسر، عروس و داماد، و دیگر همسران، نزد پدر و مادر زندگی کنند، خانهخراب میشوند. زندگی خودشان ویران میشود، محبتشان، میان خودشان، نیز نزد والدین، کاهش مییابد یا تباه میشود یا بدل به نفرت میگردد. حرمت والدین شکسته میشود. حریمها فرو میریزد.
با اینهمه زیان، هر عقل سلیمی میگوید: به صلاح نیست که زوجهای جوان و دیگر همسران، نزد والدین زندگی کنند؛ چه والدین آقا، چه والدین خانم.
⭕️ آوارهای اقتصادی!
به آنان که میگویند: «مشکلات اقتصادی را چه کنیم؟ گرانی ملک و سنگینی اجاره را؟»
به ایشان میگوییم: ما، خود، در این جامعه زندگی میکنیم. آوارهای اقتصادی را داریم میبینیم. بیعرضگی بسیاری از مدیران جامعه را میدانیم. مشکلات مسکن را میشناسیم. با این حال میگوییم:
در خانهٔ والدین، ساکن نشوید. اگر شدهاید، زود از این خانه برخیزید، و اگر نه:
پس از چند سال یا چند ماه یا چند روز، زندگی نوپایتان ویران میشود. آن وقت ناچارید یا راهی راهروهای دادگاه شوید برای طلاق، یا با هر تلاش ممکن و ناممکن، خانهای دست و پا کنید و فرار کنید، در حالی که حریمهای میان شمایان؛ عروس و داماد، مادر و پدر، مادرزن و مادرشوهر، پدرزن و پدرشوهر، آسیب خورده است.
پس آهای آدمهای عاقل! پیش از این خرابیها، در این خانه ساکن نشوید. اگر شدهاید، زود «از این خانه بروید». خیمهای در دامنهٔ کوه دماوند بزنید و قاعدهٔ «دوری و دوستی» را اجرا کنید، و اگر نه، مانند آن ناعاقلی میشوید که هم یک من پیاز را خورد، هم صد ضربه شلاق را خورد، هم صدتومان پول را پرداخت!
اکنون این نمونهٔ تلخ و عبرتآموز را ببینید:
{فردا. انشاءلله}
۸ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۲) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۳)
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانوادگی
📌 پس از پانزده سال
صابر و سمیرا، پانزده سال پیش به عقد هم در آمدند. دوران نامزدی و عقدشان، که حدود یک سال بود، بهخوشی گذشت. صابر و سمیرا، عاشق هم بودند. خانوادههاشان نیز با هم دوست بودند. آیندۀ درخشانی برای این دو فاختۀ دلباخته پیشبینی میشد.
تا این که قصد کردند عروسی کنند و همْآشیانه شوند. برای ساختن آشیانۀ مشترکشان گفتگو کردند و چون خانۀ مستقلّی نداشتند، قرار شد تا مدّتی در خانۀ والدین صابر زندگی کنند تا در آینده، خانۀ جداگانهای تهیه کنند.
صابر و سمیرا، از آغاز، مسائلشان را با اینجانب مشورت میکردند. حتّی انتخاب همسرشان نیز با مشورت من بود. در دوران یکسالۀ نامزدی و عقدشان نیز مسائل خود را با بنده مشورت میکردند.
تصمیم زندگی مشترک در خانۀ والدین صابر را نیز با من مطرح کردند. من که خانوادههاشان را میشناختم و اخلاقشان را میدانستم و خلق و خوی این دو را نیز میشناختم و ترکیب ساختمانی خانۀ پدر صابر را نیز میدانستم، که یک طبقه بود و اینان میخواستند در یکی از اتاقهای همان خانه که والدین صابر با چند فرزند دیگر در آن زندگی میکردند ساکن شوند، با این کارشان مخالفت کردم و نظر منفی دادم.
از من دلیل و توضیح خواستند. گفتمشان: آن خانه، یک طبقه است و چند نفر در آن زندگی میکنند و اتاقی که شما میخواهید در آن زندگی مشترکتان را شروع کنید، با محل زندگی آنان در آمیخته است و در نتیجه، زندگی شما با زندگی آنان در میآمیزد و یک زندگی هفت هشت نفره میشود. حال آن که شما دو نفر میخواهید زندگی مستقلی داشته باشید و زندگی زوجهای جوان، بهخصوص در آغاز، اقتضائات خاص خود را دارد.
صابر گفت: «ما چند نفر، تا حال در آن خانه زندگی میکردهایم، حالا یک نفر به جمع ما اضافه میشود و پدر و مادرم فرض میکنند یک فرزند به فرزندانشان افزوده شده.»
گفتم: نه! اصلا چنین نیست. یک نفر و یک فرزند، افزوده نمیشود؛ بلکه قرار است یک خانوادۀ جدید شکل بگیرد. این دختر، مانند یکی از خواهرانت نیست؛ یک همسر است که میخواهد با شما یک زندگی نو را آغاز کند.
گفتند: «پس چه کنیم؟»
گفتم: یا خانهای، هر چند نیمطبقۀ کوچک باشد، اجاره کنید. یا نیمطبقهای کوچک روی خانۀ پدر و مادر بسازید، به گونهای که مستقل باشید. خانوادههاتان نیز کمکتان میکنند.
بعد پندشان دادم: اکنون که حرمتها محفوظ است و دوستیها برقرار است، قدر بدانید و از این نعمتها محافظت کنید. به صابر گفتم: اکنون همسرت و مادرت مانند مادر و دختری مهربان، یکدیگر را دوست دارند؛ امّا اگر زندگیتان درآمیخته شود و همسرت کاری کند که مادرت نپسندد و به همسرت حرفی بزند که ناراحت شود، و یا بالعکس، تو هیچ کاری نمیتوانی بکنی. طرف هرکدام را بگیری، دیگری از تو میرنجد و نزاع و ستیز برپا میشود. با دیگر اعضای خانواده نیز مسأله به همین شکل است. آن وقت است که حرمتها میشکند و به عشق و محبّتها لطمه میخورد. از طرفی، همسرت میخواهد عروس باشد و عروس، رفتارها و حالتهای خاص خود را دارد، و این حق اوست که زندگی و رفتار عروسانه داشته باشد. خودت نیز دامادی و زندگی دامادانه میخواهی. و این کار، نزد برادران و خواهران و پدر و مادرت، نشدنی است. و اگر نشود، هر دونفرتان از بهرههای ویژۀ این دوران، محروم میشوید و این محرومیت، عواقب و نتایج ناگواری را در پی دارد.
نکتههای دیگری نیز به هردوشان گفتم و آنان توصیههایم را پذیرفتند و رفتند که عمل کنند. امّا (وای از این امّاها!) بزرگترهاشان آنان را قانع (بلکه مجبور) کردند که در همان خانه و همان اتاق، عروسی کنند، و کردند. دعاشان کردم؛ امّا نگرانشان بودم.
🔻 دوهفتهٔ بعد
دو هفتهای گذشت. خبرهای ناگواری از آنان رسید. متأسّف شدم. یک ماه گذشت. عروس و داماد نزدم آمدند؛ امّا این بار، آمدنشان مانند آمدنهای پیشین نبود که برای آموختن مهارتهای زندگی میآمدند؛ بلکه برای حلّ نزاع آمدند! کارشان به جای خطرناکی کشیده بود. نخواستم ملامتشان کنم؛ امّا با تأسّف گفتم:
صد چلچراغ دارد و بیراهه میرود
بگذار تا بیفتد و ببیند سزای خویش!
سمیرا گفت: «شما هم نمک بر زخممان میپاشید؟»
گفتم: قصد سرزنش ندارم. از شدّت تأسّف، این شعر به زبانم آمد.
صابر شروع کرد به گلایه و شکایت از سمیرا؛ که: «با مادرم ...»
{ادامه، فردا. انشاءالله.}
۹ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۳) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگ
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۴)
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانوادگی
📌 (ادامهٔ پس از پانزده سال)
صابر شروع کرد به گلایه و شکایت از سمیرا؛ که: «با مادرم در میافتد. با او بدزبانی میکند. حرمت پدرم را نگه نمیدارد. با خواهرم دعوا میکند... .»
سمیرا میان حرف او زد و گفت: «مادرش در زندگیمان دخالت میکند. پدرش امر و نهیمان میکند. خواهر و برادرش در زندگیمان فضولی میکنند. خود صابر هم به جای این که جلوی آنها را بگیرد و جوابشان را بدهد و از من دفاع کند، یا هیچ نمیگوید و هیچ کار نمیکند و یا طرف آنها را میگیرد. با من هم نامهربان شده و حتّی بدگویی و بداخلاقی میکند... .»
هر دو، با خشم و پریشانی و حتّی بیادبی، حرفهای زیادی زدند و هر کدام، دیگری و خانوادهاش را محکوم میکرد. و هر دو با اصرار از من میخواستند که میانشان قضاوت کنم و مقصّر و بیتقصیر را معیّن نمایم.
گفتمشان: مشاورههای این گونهای روحم را میآزارد. آن وقتها که برای مشاورۀ به معنای حقیقی، نزدم میآمدید، اگر خسته هم میشدم، خشنود بودم؛ امّا حالا ناخشنودم. اینجا که دادگاه نیست و من که قاضی نیستم که از من قضاوت و حکم میخواهید. وظیفۀ مشاور آن است که هادی باشد نه قاضی. من را به این دعواهای خالهزنکانه نکشانید. این نزاعها از بیخ و بُن، باطل است و بیهوده، و هر کس در آنها وارد شود، باطلکار است و بیهودهکار. در این ستیزهگریها هیچکس بر حق نیست؛ همه بر باطلاند.
سمیرا به گریه افتاد. صابر نیز پس از چند دقیقه خویشتنداری، بغضش ترکید و بلند گریه کرد. مجالشان دادم تا گریه کنند. وقتی آرام شدند، با شرمندگی و درماندگی گفتند: «حالا چکار کنیم؟ شما دیگر یاریمان نمیکنید؟»
گفتم: چرا، هنوز هم یاریتان میکنم. حالا هرچه زودتر جایی را اجاره کنید و از این خانه بروید.
آنان با چند روز جستجو، یک طبقۀ خانۀ کوچک امّا تمیز پیدا و اجاره کردند و به آنجا منتقل شدند. دعواها و نزاعها فروکش کرد و به تدریج، آرامش نسبی پدید آمد؛ امّا افسوس که دیگر شادابی و طراوت عشق صابر و سمیرا به جای نخستین باز نگشت، و نیز آن سمیرا که عزیز والدین صابر بود، دیگر آنچنان عزیز نشد، و آن صابر که مورد احترام و محبّت خانوادۀ سمیرا بود، دیگر چنان نشد، و خانوادههاشان نیز آن حریم و احترام و حرمتی را که قبلاً نزد هم داشتند، دیگر نداشتند. بحران خوابید؛ امّا جام شفّاف و زلال دلها، ترک خورده و بست زده شده بود.
اکنون پانزده سال از آن زمان میگذرد. اگرچه زندگیها آرام شده و روابط، حسنه گشته؛ امّا هنوز برخی از ریشههای آن کدورتهای آن چند هفتۀ نامبارک، باقی مانده است و به واقع، آن حالات ناخوشایند، استمرار یافته است؛ زیرا اگرچه جلوی تخریبِ بیشتر گرفته شد، امّا پارهای از دلخوریها و کدورتها باقی ماند و تداوم یافت.
📌 چه باید کرد؟
پیشنهاد ما و راه چارۀ کار و حلّ مشکل، این است که:
{ادامه، در پست بعد. انشاءالله.}
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 لطف برادرانهٔ جناب استاد ابوالفضل طریقهدار. با سپاس از ایشان:
سلام بر جناب استاد مظاهری. به تلاشهای سنگین تربیتی شما غبطه میخورم. جامعهٔ ما امروز به مشاورانی چون حضرتعالی، بسیار نیازمند است.
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#علیاکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه
🌐 http://mazaheriesfahani.ir
#وبسایت_علیاکبر_مظاهری
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۴) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۵)
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⁉️ چه باید کرد؟
پیشنهاد ما و راه حل این مسأله و چارهٔ کار این است که:
۱. زوجهای جوان، در آغاز زندگی مشترکشان، اگر خانۀ مستقلّی ندارند ـ که بیشترِ نزدیک به همۀ جوانان، در آغاز زندگی مشترک، خانۀ ملکی مستقلّ ندارند ـ جایی را، اگرچه نیمطبقۀ کوچکی باشد، اجاره کنند و زمانی را به اجارهنشینی بگذرانند تا خانهدار شوند. سختیها و هزینههای اجارهنشینی را میتوان تحمّل کرد، چنان که اکنون بیشتر زوجهای جوان، همین کار را میکنند. والدین نیز باید آنان را یاری کنند. حتّی میشود که والدین، همان منزلی را که میخواستند به فرزندانشان بدهند، به دیگری اجاره دهند و با اجارهبهای آن، منزلی برای فرزندانشان اجاره شود. اگر منظور و نیّت، خیرخواهی باشد، نه لجبازی و خودخواهی، این کار، هم ممکن است و هم پسندیده و مطلوب است.
۲. اگر، به هر دلیل، خواستند در خانۀ والدین زندگی کنند (چه والدین آقا و چه والدین خانم)، باید محلّ زندگیشان در طبقهای مستقل و مجزّا باشد؛ به گونهای که هیچ راه باز بیدر و بستی نداشته باشد و هیچ در بیقفل و غیر قابل کنترلی نداشته باشد.
۳. اگر، به هر دلیل، ناچار شدند که با والدین در یک طبقه زندگی کنند، آن بخشی که به ایشان اختصاص مییابد را از دیگر بخشها جدا کنند؛ با دیوارکشی، دربستن، و هر شکل ممکن دیگر؛ به گونهای که محل زندگیشان کاملاً مستقل باشد و هیچکس نتواند بیاطلاع و بیاجازۀ آنان به حریمشان راه یابد. و سفرۀ غذایشان و سرویس و حمّامشان جدا باشد. البته اشکالی ندارد که گهگاه همدیگر را مهمان کنند و با هم غذا بخورند، بلکه این کاری پسندیده و نیکوست؛ امّا سفرهشان و مخارج زندگیشان مشترک نباشد؛ بلکه دو خانوادۀ کاملا مستقل باشند، هرچند که هزینۀ زندگیشان به وسیلۀ والدین تأمین شود و یا والدین، آنان را در تأمین بخشی از هزینههای زندگیشان یاری کنند.
این جزئیات را از این رو بیان میکنم که به تجربه دریافتهام که همین مسائل جزئی و بهظاهر کوچک، آثار بزرگی در زندگی خانوادگی دارد و مراعات نکردن آنها مشکلآفرین است.
حریم و حرمتها و احترام و محبّتها، بسیار گرانبهایند. پاسداشت آنها واجب است و شکستن و خرابکردن آنها ناروا و حرام است. اگر این حریمهای محترم، شکستند و خراب شدند، ترمیم آنها سخت و یا ناممکن است. شرط خردمندی است که آنچه برایمان عزیز و ارجمند است، نیکو نگه داریم و از آنچه که اگر آسیب ببیند، ترمیم نمیپذیرد، مراقبت و محافظت کنیم.
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
⭕ برای مطالعهٔ بیشتر، ر. ک:
کتاب «فرهنگ خانواده»، علیاکبر مظاهری، فصل هشتم؛ «استقلال عاقلانه»، انتشارات نورالزهرا.
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۵) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۶)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⭕️ نقدها و نظرها
سلسلهنوشتههای «از این خانه بروید»، بازتاب شایان توجهی داشت؛ موافق و مخالف. موافقها همانا جوانان بودند؛ همانان که مخاطبان اصلی این نوشتههایند. مخالفان اما، هیچکدام با اصل مسأله مخالف نیستند؛ که دخالتهای ناروای بزرگتران، زندگی زوجهای جوان را خراب میکند؛ بلکه معتقدند: میشود، در برخی از موارد، مسأله را مدیریت کرد تا آفت نیاید، بلکه منفعتی درآید.
🔻 در ادامهٔ موضوع «از این خانه بروید»، برخی از این دیدگاهها را میآوریم.
۱. نگذارید از این خانه بروند!
✍ نوشتهای از جناب استاد محمد نواب؛ کارشناس ارشد مدیریت منابع انسانی، مدرس درسهای مدیریت، از اصفهان.
بسیاری از زندگیها، به دلیل نزدیکی زوجهای جوان با خانوادههایشان، به سختی و گرفتاری و بعضا به جدایی کشیده شده است.
در مقابل، مواردی را میبینیم که بودن زوجهای جوان با والدینشان در یک منزل، عاملی برای استحکام زندگی و توسعهٔ زندگیشان بوده است.
فراوانی آن نیز کم نیست.
رفتار صحیح والدین، به انضمام صبر و تحمل و دادن فرصت به زوجهای جوان برای پیدا کردن خود، مؤلفهٔ محوری و اساسی ارتباط با زوجهای جوان است.
📝 تجربهای شخصی
دخترم عروسی نمود و قرار شد خانهای اجاره کنند.
به دختر و دامادم پیشنهاد کردم در طبقهٔ دوم منزل ما ساکن شوند، اما آنان قبول نکردند؛ هم به آنان سفارش شده بود نزدیک والدین زندگی نکنید، هم به من سفارش اکید شده بود آنان را در منزل خودم ساکن نکنم.
آنها به دنبال پیداکردن یک خانهٔ اجارهای بودند. گفتم: هرخانهای پیدا کردید، من هم ببینم.
چندتایی پیدا کردند. خوب نبودند. دلایل خوبنبودن آنها را توضیح دادم. خوشبختانه ایشان قبول کردند. تا اینکه یک مورد پیدا کردند که انصافا خوب بود، اما اجارهٔ آن کمی بالا بود.
بنابراین دوباره با داماد و دخترم صحبت کردم و متقاعد شدند در طبقهٔ دوم خانهٔ ما ساکن شوند. و برای کوتاهکردن حرفهای حاشیهای، گفتم: طبقهٔ دوم را به شما اجاره میدهم. ماهیانه ۵۰۰ هزار تومان.
این توافق برای همهٔ ما خوشحالکننده بود.
با همسرم قرار را بر این گذاردیم که دختر و دامادمان برای ما مانند یک مستأجر باشند و در رفت و آمد و زندگیشان هیچگونه دخالتی ننمایید.
ابتدا هر دوی آنان؛ دختر و داماد، گاردی برای ما گرفته بودند، اما به مرور و پس از گذشت چندماه، یقین پیدا کردند قصد دخالت در شیوهٔ زندگی آنان نداریم.
کم کم من و همسرم مورد مشورت آنان قرار گرفتیم و ما را مشاورین صادق و امین برای خود یافتند.
هم اکنون رابطهٔ خانوادگی ما بسیار خوب است. از سویی، هزینههای اجاره، که میتوانست تهدید جدی برای زندگی نوپایشان باشد، به فرصتی برای توسعهٔ مالی زندگیشان بدل شد.
البته ناگفته نماند که والدین داماد، بسیار شریف، فهمیده و بیحاشیهاند.
الاهی شکر.
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۷)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⭕️ نقدها و نظرها
سلسلهنوشتههای «از این خانه بروید»، بازتاب شایان توجهی داشت؛ موافق و مخالف. موافقها همانا جوانان بودند؛ همانان که مخاطبان اصلی این نوشتههایند. مخالفان اما، هیچکدام با اصل مسأله مخالف نیستند؛ که دخالتهای ناروای بزرگتران، زندگی زوجهای جوان را خراب میکند؛ بلکه معتقدند: میشود، در برخی از موارد، مسأله را مدیریت کرد تا آفت نیاید، بلکه منفعتی درآید.
🔻 در ادامهٔ موضوع «از این خانه بروید»، برخی از این دیدگاهها را میآوریم.
۲. رعایت مرزها
✍ نقدی از استاد خانم زهرا نعناکار؛ مدرس حوزه و دانشگاه، از کاشان.
سلام و رحمت.
وقتتان بهخیر و نیکی.
ضمن تشکر از زحمات جناب عالی، با احترام، بنده با این نظر کلی، مخالفم.
نباید به این مسئله به صورت صفر و صدی نگاه کرد و مشکل عدهای را به همه تعمیم داد.
تا همین چندین دههٔ پیش، غالب خانوادهها، به صورت گسترده با هم زندگی میکردند و زندگی شیرینی کنار هم داشتند. حتی در همین جامعه کنونی، بسیاری از خانوادهها را سراغ دارم که با هم در یک ساختمان زندگی میکنند و مشکل عمدهای ندارند. البته باید مرزها حفظ شود.
طبیعی است کسانی که در این زمینه نتوانستهاند مرزها را حفظ کنند، دچار مشکل شده و به جناب عالی و یا سایر همکارانتان مراجعه کردهاند. نمیتوان آن را به عنوان قاعدهای کلی درنظر گرفت.
چه بسا خانوادههایی که در یک ساختمان نیستند، ولی، به دلیل عدم رعایت مرزها، دچار مشکل شدهاند.
⭕️ پاسخ به نقد ایشان
از خوانندگان ارجمندمان میطلبیم که اگر پاسخی بر این نقد استاد نعناکار یا نقد استاد نواب (نوشتهٔ دیروز) دارند، برایمان بفرستند تا منتشر کنیم؛ تا بر اثر «تضارب آرا»، اندیشههای جدیدی برجهد و نتیجهٔ نیکو ثمر دهد.
به امید خدا.
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۷) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۸)
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانوادگی
⭕️ فراخوان!
موضوع «از این خانه بروید»مان، بازتابهای وزینی داشت و انگیزهٔ ما را برجهاند تا موضوع را ادامه دهیم.
تا اکنون دو نقد را منتشر کردهایم؛ استاد محمد نواب، استاد زهرا نعناکار؛ که از فرهیختگان جامعهٔ علمیماناند.
ابتدا خواستم خودم پاسخ دهم، اما نیکو دیدم که پاسخ این نقدها را از خوانندگانمان بطلبم؛ تا جنبهٔ «تضارب آرایی»اش گستردهتر شود و ثمرههای نیکوتری دهد.
بسم الله!
نقدها را نقد کنید؛ موافق، مخالف، شرح.
«نقد»، آن نیست که لزومٱ مطلبی را رد کنیم؛ بلکه تأیید و توضیح نیز نقد است.
به بهترین نقدها جایزه میدهیم و آنها را، با نام نویسنده یا نام مستعار انتخابی او، منتشر میکنیم.
به امید خدا.
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
⚠️ #حراج_طلاق!
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
⭕️ آمار تجربی یک مشاور
آمارهای رسمی طلاق، منتشر میشود. این آمارها، تفسیر و تحلیل ندارد. اما من:
در مشاورههایم تجربه کردهام که:
۱. از هر ده نفری که طلاق میگیرند (خانمها)، یا طلاق میدهند (آقایان)،
هشت نفرشان پشیمان میشوند. این پشیمانی، از فردای طلاق تا دو سال بعد از طلاق، آشکار میشود.
۲. این پشیمانی، در خانمهایی که طلاق میگیرند، بیشتر است؛ بسیار بیشتر.
۳. در این زمان (سال ۱۴۰۱ شمسی)، طلاقگیرندگان (خانمها)، بیش از طلاقدهندگان ( آقایان)اند؛ بسیار بیشتر.
۴. بیشتر طلاقها، بدون دلیل عاقلانه است؛ از هر ده طلاق، هشتتای آن نابهجاست.
۵. با مشاورهٔ مشاوری دانا و توانا و توجه به تدبیرهای او و عملکردن به راهکارهای او، میتوان از هر ده طلاق، هشتتا را پیشگیری کرد.
خدایا! مگر اینکه تو کاری بکنی!
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۸) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانوادگ
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۹)
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⭕️ ادامهٔ نقدها و نظرها
۳. سخن پیامبرمان در تأیید «از این خانه بروید»
✍ برادر اخلاقمدارمان؛ جناب استاد احمد پاکنهاد، مشاور مرکز مشاورهٔ حوزهٔ علمیهٔ قم، دربارهٔ «از این خانه بروید» نوشتهاند:
باسلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار، حاج آقای مظاهری عزیز.
مرقومهٔ جنابعالی در خصوص یکی از موضوعات مهم در تعامل زوجین با خانوادهها، باعنوان «از این خانه بروید» را مطالعه کردم و بهرهمند شدم. همچنین برخی نقدهای وارده را.
حقیر روایاتی را در این خصوص دیدهام که میتواند به تبیین و تنقیح موضوع بسیار کمک نماید:
روایت اول: از نبی مکرم اسلام (ص) نقل شده که فرمودهاند :
«صِِلوا قَراباتِکم ولا تُجاوِروهُم فَإِنَّ الجِوارَ یورِثُ بَینَکُم ُ الضَّغائِنَ»؛ با خویشان و نزدیکان خود دوستی و صلهٔ رحم کنید، اما همسایه نشوید و در کنار هم زندگی نکنید، زیرا همسایگی و مجاورت شما با نزدیکانتان موجب کینه و عداوت میشود.
(نهجالفصاحه، ص ۶۵۷، ترجمه فرید تنکابنی)
حدیث دوم: قال رسول الله (ص): «يَا أَهْلَ اَلْقَرَابَةِ تَزَاوَرُوا وَ لاَ تَجَاوَرُوا»؛
ای خویشاوندان! با هم دیدار کنید، اما با هم همسایه نشوید.
(مستدرکالوسائل، جلد ۱۳، ص ۲۰۳)
جالب است بدانیم در روانشناسی امروز هم از همسایگی نهی شده و مجموع ادلهٔ روانشناسان را در همین عبارت کوتاه نبی مکرم میتوان یافت که: کینهها و عداوتها میانتان شکل میگیرد.
پس اصل اولی، عدم مجاورت و همسایگی اقربا و خویشان است. بله؛ اگر شرایطی خاص ما را ناگزیر از همسایگی با عزیزان و خویشانمان کرد، حتما باید به اموری ملتزم باشیم تا از تبعات ذکر شده، کمتر آسیب ببینیم؛ الزاماتی همچون رعایت حریمها و مرزهای خانوادهٔ خود با خویشان،
کمتوقعی، گذشت در مسائل و مشکلات احتمالی، عدم مداخله و سرککشیدن در زندگی دیگران به بهانههای مختلف، احترام به استقلال خانوادهها، عدم دلسوزیهای بیمورد، مدیریت ارتباطات و رفت و آمدها و... .
در موارد متعددی، خود حقیر، از زوجین جوانی که حتی والدین پخته و فهیمی داشته و شرایط مذکور را نیز رعایت نموده بودند، شنیدهام که:
«ای کاش جدا میبودیم.»
و یا: «ما خجالت میکشیم که بحث جداییمان را طرح کنیم، چرا که بزرگواری آنها سر جای خود، اما ما دوست داریم مستقل باشیم و اینطور احساس استقلال نمیکنیم و... .»
نکتهٔ دیگر آنکه: چه کسی گفته در زندگیهای گذشته، که همه با هم در یک منزل بزرگ زندگی میکردند، مشکلی نبوده و دلخوریهایی پیش نمی آمده؟! بلکه آنچه که ما از بزرگترهایمان شنیدهایم، گذشتها و احترام به بزرگترها و اغماضها، به هر دلیل، بیشتر از امروز بوده.
و نکته آخر آنکه: خوب است والدین گاهی جای خود را با فرزندانشان عوض نمایند و از منظر آنان به این موضوع و موضوعات مشابه، نگاه کنند، نه از دید خود.
باسپاس. دعاگویتان.
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنشها (۴) ⭕ درخانهماندگان 🖊️ نویسنده: خانم مریم یوسفی عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبی
⁉️ بدترین سرزنشها (۵)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
⭕️ پرسش
خانمی یا آقایی گفته است و پرسیده است: نوشتههای «بدترین سرزنشها»یتان را دنبال میکنم و بهدقت میخوانم. دائم منتظرم که «سرزنش همسران» را نیز بنویسید، اما نیست! مگر این جزو بدترینهای سرزنش نیست؟
🔻 پاسخ ما
بلی. از بدترینهاست. از دانهدرشتترینهاست. آن را در ذهنم، در ردیف بدترینها نهاده بودم. آفرین به شما که آن را جلو انداختید.
۶. سرزنش همسران
برخی از مسائل را نمیتوان وصف کرد؛ یا به دلیل بینهایت بزرگی آنها، یا به سبب بینهایت کوچکیشان.
بنابرمثال: خدا را میگوییم: الله اکبر؛ خدا بزرگتر است از آنکه به وصف آید. (بینهایت بزرگ). یا کسی را که کرداری بسیار ناروا کرده است، میگوییم: او لایق پاسخ نیست. (بی اندازه کوچک).
برای همسران میگوییم: آثار ستایش همسران از همدیگر، خجستهتر از آن است که به وصف آید؛ زندگی را بوستان میکند؛ بوستانی طربانگیز. و آثار سرزنش همسران، سیاهتر از آن است که وصف شود؛ زندگی را تباه میکند.
🔹 صفا و جفای یاران
همسران، نزدیکترین کسان به یکدیگرند. در زندگانی اینجهانی، هیچ دو نفری مانند همسران به هم نزدیک نیستند؛ بیشترین اوقات را ایشان با هماند.
بیشترین معاشرتها را ایشان با هم دارند. بیشترین کارها را ایشان باهم انجام میدهند. بیشترین سخنها را ایشان به هم میگویند.
نزدیکترین رابطههای انسانی را ایشان با هم دارند.
عاشقانهترین عاطفهها را ایشان به هم میورزند.
و هزار «ترین» دیگر.
از این روست که میگوییم:
روابط همسران، دقیقترین مدیریتها را میطلبد.
هیچکسان، مانند همسران، با هم نزدیک نیستند. با هم راحت و صمیمی و بیتکلف نیستند.
ایشان، چون با هم بسیار صمیمیاند، گاهی میپندارند که میتوان هر رفتاری را با هم داشته باشند که با هیچ کس دیگر مجاز به آن نیستند.
سرزنشهای آلودهٔ به انتقاد، یا انتقادهای آلودهٔ به سرزنش، آفت هولناکی برای این رابطهٔ حمیده است. از جفاهای یاران است.
🔸 گوهر تغافل
حقا که «تغافل»؛ چشمپوشی بزرگوارانه، راهکاری هموار برای پیشگیری از این جفاهاست.
📌 این نمونهٔ کارساز را ببینید:
📝 نقد سخن یک روانپزشک
یکی از روانپزشکان، در کتابی روانشناختی، در راهکاری به یکی از مراجعانش، مطلبی نوشته است، که آن را نقد میکنیم:
مراجع: «خانمم ظرفهای آشپزخانه را نمیشوید. ظرفها، در آشپزخانه، انباشته میشود. وقتی به آنها نگاه میکنم، حالم بد میشود. هر چه به خانم میگویم ظرفها را بشوید، گوش نمیدهد. دعوایمان میشود. مجادله میکنیم. حال خودمان و زندگیمان و فرزندانمان بد میشود. چه کنم؟»
📍پاسخ روانپزشک:
«به جای اینکه به همسرتان تذکر دهید و از او انتقاد کنید و با هم دعوا کنید، به او بگویید: من وقتی ظرفهای نشستهٔ در آشپزخانه را میبینم، «چندشم» میشود... .»
🖇 نقد ما
این راهکار شما، «آنچنان را آنچنانتر میکند»؛ به قول مولوی! «چندش»، بدتر از «چرا» است. «چرا ظرفها را نمیشوی؟» سرزنشآمیز است، اما «وقتی ظرفهای نشسته را میبینم، چندشم میشود»، هم سرزنشآمیز است، هم نفرتانگیز. بدتر از بد است.
✅ راهکارما
من نیز مراجعان اینگونهای دارم؛ بسیار. بهویژه، مردان وسواسی. یکی از راهکارهایم به ایشان این است:
✔️ ۱. خودتان ظرفها را بشویید.
به جای نقزدن، انتقادکردن، سرزنشکردن، عصبانیت،
آستینها را بالا بزنید و خودتان ظرفها را بشویید.
این کار، چندین فایده دارد:
یکم: خانمتان سپاسگزارتان میشود. اگرچه به زبان نیاورد، اما حتماً در دل، شادمان و قدردان میشود.
دوم: خودتان لذت خدمت در خانه را میچشید.
سوم: ثواب کمک به همسر، نزد خداوند، برایتان ثبت میشود.
چهارم: خانم میکوشد جبران کند؛ هم در شستن ظرفهای بعدی، هم در دیگر کارها.
پنجم: باعث افزایش علاقهٔ خانم به شما میشود.
ششم: فرزندانتان یاد میگیرند که ظرفشستن و دیگر کارهای خانه، وظیفهٔ مشترک آقا و خانم است. پس به پدر اقتدا میکنند. و نیز خشنود میشود که والدین، یاور همدیگرند. فایدهٔ تربیتی و روانی ارجمندی است.
و فایدههای بسیار دیگر.
✔️ ۲. به ظرفها نگاه نکنید.
اگر، به هر سبب، نمیتوانید یا نمیخواهید ظرفها را بشویید، آنها را نادیده بگیرید. اصلاً به آنها نگاه نکنید که عصبانی شوید (یا چندشتان بگیرد!)
این شیوهٔ خردمندان است.
{ادامه، فردا. انشاءالله.}
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنشها (۵) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری ⭕️ پرسش خانمی یا آقایی گفته است و پر
⁉️ بدترین سرزنشها (۶)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
⭕️ (ادامهٔ سرزنش همسران)
🔻شماتتهای پرشمار
اگر همسران، باب ملامت را به روی هم بگشایند، سرزنشها پرشمار میشود؛ چون همیشه با هم سر و کار دارند. اگر شیوهٔ نکوهیدهٔ نکوهش را پیشه کنند، پایانی برای آن به چشم نمیآید. نیز فزاینده است؛ زیرا ملامت، شماتت میآورد. سرزنش، ملامت میافزاید. و این نکوهشها و سرزنشها و ملامتها، همسران را کلافه میکند. و ای بسا که دیوارها و سقف خانه را بر سر و جان خانواده، آوار کند.
پس «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». شرط خردمندی است که باب ملامت را، به هیچ روی، نگشاییم. «سرزنش بهجا» و «سرزنش نابهجا» نداریم. صلاح آن است که این راه را مسدود کنیم؛ مسدود ابدی.
همسران دانا آناناند که خرد بورزند و صبوری کنند. بزرگواری پیشه نمایند و تغافل کنند.
و هیچ خیری را از ملامت نجویند. سرزنش، هیچ جنبهٔ مثبتی ندارد. همهاش منفی است. از شر آن به خدا پناه ببرید. این سخن امیر خردمندان، امام علی - علیهالسلام - چه ارجدار است:
«إنّ العاقِلَ نِصفُهُ احتِمالٌ، و نِصفُهُ تَغافُلٌ»؛
نیمی از وجود انسان عاقل، تحمل است (؛ شکیبایی، بردباری، صبوری) و نیم دیگر او تغافل است (؛ چشمپوشی بزرگوارانه، نادیدهانگاری، گویا ندیدن).
(میزانالحکمة، حکمت ۱۴۹۱۵)
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 خانهای در بیابان!
(همیاریمان با «سایبان مهر» دانشگاه قم)
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔻 پرسش
آقای برازجانی گفته و پرسیده است:
من و همسرم، بهخودیخود، در زمانهای عادی، همدیگر را دوست داریم و در صلح کاملیم. زندگیمان خوب است. اما هرگاه خانوادههایمان؛ هردو، به زندگیمان ورود میکنند، فضای زلال زندگیمان تیره میشود. هر دو خانواده، به یک اندازه خرابکاری میکنند. من و همسرم بر آسیبخوری عشقمان و زندگیمان بیمناکیم. نمیدانیم چه کنیم. بهتازگی، بهشوخی تلخ، میگوییم: برویم خانهای در بیابان بسازیم تا دستانشان به ما نرسد.
راهنماییمان کنید. به هدایتتان امید بستهایم. چه کنیم؟
🔻 پاسخ ما
۱. بیشترینهٔ جامعهمان چنین است که گفتهاید. خانوادهها، از شدت نیکخواهی برای فرزندانشان، تیشهها برداشتهاند و سخت بر ریشهها و ساقهها و شاخههای زندگی فرزندانشان مینوازند. قربة الی الشیطان!
۲. آنان پندهای ناصحان را نمی شنوند؛ نمیخواهند که بشنوند. ما نمیتوانیم ایشان را از این کردارهای جهنمسازشان باز داریم،
⭕️ اما شما و همسرتان
یک. دوری و دوستی!
این قاعدهٔ طلایی را به کار گیرید. رابطههایتان با خانوادههایتان را تا اندازهٔ «عدم قطع رحم»، کاهش دهید. در اجرای این قانون، عقل را راهبر کنید و بر دهان دل، لگام بزنید و آن را به جای لایقش بنشانید.
دو. نظام خانهتان را خودتان اداره کنید.
از خرابکنان، هیچ کمکی نگیرید.
سه. شما و همسرتان هوای یکدیگر را داشته باشید.
چنان جان همدیگر را گرم کنید که هیچکدام احساس نیاز عاطفی به دیگران نکند.
چهار. اگر ویرانگران، قصد رخنه و تجاوز به زندگیتان را کردند، به «خانهای در بیابان» بیندیشید. چنان از آنان دور شوید که دستانشان به سرهایتان نرسد. پس از زمانی؛ اندک یا بیشتر، آرام میگیرند و به سازش و نوازشتان میآیند. آنهنگام به آنان لبخند بزنید اما قهقهه نه!
پنج. حریم آشیانهٔ کوچکتان را همیشه واپایید. همیشه.
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
#جشنواره_سایبان_مهر #منبع_۵_مسابقه
🌐 @sayehbanemehr
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
❇️ زیارت اربعین #بازنشر
🖋 نویسنده: #علیاکبر_مظاهری
زیارتهای بسیاری درباره امام حسین و صحابیانشان - سلامالله علیهم - داریم. یکی از بهترین آنها زیارت اربعین است.
شاهبیت درخشندهٔ این زیارت، این است:
«...و َبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»؛
... خون و رگ قلبش را برایت نثار كرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی برهاند.
سلامالله علیه.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
44.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 مصاحبه با #استاد_علیاکبر_مظاهری
🔻 #حکمتهای_تربیتی
💎 موضوع: #نامگذاری فرزندان و تاثیر آن بر شخصیت فردی، اجتماعی، روانی ایشان
⭕ حلقهٔ دوم
#نام_نیکو
🎤 مصاحبهکننده: #مریم_یوسفی_عزت
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۹) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۱۰)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⭕️ ادامهٔ نقدها و نظرها
۴. کج دار و مریز!
ناراضی و بردبار
✍ خانم زینب صبوری؛ دانشجوی روانشناسی، از دانشجویان پرکارمان، نقدی در تأیید مطالبمان نوشتهاند؛ نقدی پرنکته:
عرض ادب و احترام
باید خدمت بانو نعناکار عزیز و دغدغهمند عرض کنم که تا همین چنددههٔ قبل، اتفاقهای مختلفی، به لحاظ فرهنگی و اجتماعی، رخ میداد که در حال حاضر، ناممکن است.
امروز، با پنج سال گذشته، تفاوت دارد، چه رسد به چند دههٔ قبل.
نیازها تغییر کرده، فرهنگ دگرگون شده، نسل جوان ما، اطلاعات علمی جدیدی دارند که برخی با توصیههای نسل قبل در تعارض است؛ بعضی بر اثر علمزدگی است و نابهجاست، اما بعض دیگر، بهجا است و صحیح.
تا چند دههٔ قبل، متاسفانه، خانوادهها با صنفی به نام روانشناس، نه تنها آشنا نبودند، بلکه هیچ تصویر ذهنیای از مشاوره و تکنیکهای روانشناختی نداشتند و اصلا قائل به مراجعه به مشاور نبودند.
در دهههای گذشته، حتی فاجعهای مثل قتل، بین بزرگان فامیل، حل و فصل میشد.
چیزی به اسم خانهٔ سالمندان، یا وجود نداشت یا مخصوص سالمند بیوارث بود.
خلاصه که:
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
به نظر بنده، این قیاس، مع الفارق است.
بیرون گود نَنشستهام و دعوت کنم به ضربه فنی.
بنده و همسرم، در رابطهٔ با خانوادهها، نمونهٔ بارز رعایت حد و مرز هستیم.
۱۷ - ۱۸ سال است که عروس این خانوادهام. از ابتدا تا اکنون، در یک ساختمان بودهایم.
تا امروز، در حضور پدرشوهر و مادرشوهرم نه پا دراز کردهام و نه دراز کشیدهام.
از گل نازکتر نگفتم و در برابر حرفایی که باب طبعم نبوده، سکوت اختیار کردم، به حرمت پدر و مادر بودنشان.
در یک کلام، به پدر و مادر خودم، جوری که دستور اسلام بوده، احترام گذاشتم. ولی احترامی که به والدین همسرم گذاشتم، به پدر و مادر خودم هم نگذاشتم؛ چیزی فراتر از حد تصور.
اما، خواهر من!
چه بسا بانوانی مثل بنده، ک دو دهه با خانوادهٔ همسر، در یک ساختمان زندگی کردند و کسی از مشکلاتشان مطلع نشده.
اینکه کسی با سیلی صورتش را سرخ میکند، نشانهٔ گل و بلبلبودن اوضاع نیست.
باید علمیتر و بر حسب آمار دقیق سخن گفت.
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۱۰) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۱۱)
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⭕️ ادامهٔ نقدها و نظرها
اشاره
آنهنگام که «از این خانه بروید» را نوشتم، به ضرورت و اهمیت آن توجه داشتم. در مشاورهها و مشاهدههایم یافته بودم که بخش عظیمی از طلاقها، معلول همین عامل است. فروپاشیدگی کثیری از زندگیها، ریشه در همین «همخانگیها» دارد. سبب بسیاری از رنجیدگی دلها، مراعاتنکردن قاعدهٔ طلایی «دوری و دوستی» است.
ابتدا قرار بود تنها یک پست مشاورهای را در این موضوع منتشر کنیم، اکنون اما به پست یازدهم رسیدهایم!
شاید این سلسله، ادامه یابد. شاید یک کتاب شود. ببینیم خدا چه میخواهد.
اینک، در ادامهٔ نقد و نظر دیگران، پنجمین نوشتهٔ خوانندگانمان را؛ نوشتهٔ برادر ارجمندمان، جناب آقای «علی ترابی»، فرهنگی فرهیخته از شهر تیران، اصفهان، را با هم بخوانیم:
۵. ضرورتها و مدیریتها
سلام و درود بر استاد دانا و توانا.
«از این خانه بروید»!
حتما خانهٔ جدا و با امکانات، برای زوجهای جوان، شیرین است.
اگر پدر و مادر میتوانند، برای فرزندشان منزلی جدا بخرند و یا اجاره کنند. ولی برخی از والدین، توانایی ندارند.
پس راه حل چیست و جوانان باید چکار کنند؟
🔻 چند راهکار و تجربه
۱. برای زوجهای دلباخته، تشکیل زندگی مشترک زیر یک سقف، در اولویت است، اگرچه خانهٔ جداگانه نداشته باشند.
۲. زوجهای جوان باید از برخی امکانات، چشمپوشی کنند و در کنار همسربودن را بپذیرند.
۳. ممکن است پدر و مادر، مسن باشند و کمحوصله و شبها زود بخوابند... .
برای زندگی با ایشان، ما باید تحمل کنیم، نه پدر و مادر. اگرچه بسیار سخت است، اما باید صبوری و خویشتنداری کرد، همراه با حوصلهورزی و گذشت.
۴. آنچه گفته شد، برای شرایطی است که زوجهای جوان، خودشان، تمکن مالی ندارند، اما اگر میتوانند، حتما باید «از این خانه بروند!»
من تجربه هفتسال در یک منزل با پدر و مادر زندگیکردن را دارم.
سخت بود، ولی شیرین.
چون ابتدای استخدام بودیم، حقوقمان کم بود، توانایی اجارهٔ منزل را نداشتیم. در یک اتاق پدری، با همراهی همسر، خوش بودیم.
پس میشود در کنار پدر و مادر بود و شاد زندگی کرد.
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
❇️ ماه صفر؛ ماه خدا #بازنشر
🖋#نویسنده: #علیاکبر_مظاهری
ماه شریف صفر- به هر دلیل- در ذهنها ناپسند شده است. برخی از مردمان آن را نحس میدانند. حال آنکه اصلاً چنین نیست. ماه صفر هم ماه خدا است؛ مانند دیگر ماهها.
یکی از عوامل نحسپنداری این ماه، روایتی است ساختگی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «...هرکس خبر رفتن ماه صفر را به من بدهد، به او بشارت بهشت را میدهم... .»
این روایت، جعلی است. از پیامبر و هیچ کدام از معصومان حدیثی دربارهٔ مذمت ماه صفر صادر نشده است.
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنشها (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری ⭕️ (ادامهٔ سرزنش همسران) 🔻شماتتهای
🌹 #سرزنش_و_رنجش
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
⁉️ بدترین سرزنشها (۷)
⭕️ سرزنش همسران (۳)
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
خانمی یا آقایی، که پستهای پیشین سرزنش همسران را خوانده است، در گلایهنامهای از ملامتهای بیپروای همسرش نالیده و از ما خواسته که باز در این باره بنویسیم.
🔻 پاسخ ما
بفرمایید! اینک برای شما مینویسم.
🥀 زهرِ جان!
«دیل کارنگی»، در کتاب «آیین دوستیابی»اش، فصل مفصلی را در زیانهای سرزنش و نیشهای رنجشزا نوشته است. او، در آن فصل، چند قهرمان جهانی را آورده است که بر اثر نیشها و سرزنشهای همسرانشان، جانشان به لب رسید. «ناپلئونِ» جهانگشا، نابغهٔ جنگی تاریخ فرانسه و جهان، یکی از آنان است. او که بر بیشتر کرهٔ زمین سیطره یافت، در برابر نیشها و سرزنشهای همسرش، فلج روانی شد. قهرمان دیگر، «تولستوی» است؛ بزرگْنویسندهٔ قرنهای اخیر، نویسندهٔ کتاب «جنگ و صلح». او بر اثر رنجش از سرزنشهای همسرش، از خانه آواره شد و در گوشهای از ایستگاه راه آهن، غریبانه، از دنیا رفت. دیگری «آبراهام لینکلن» است؛ نامدارترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا. ملامتهای همسرش، شوکت اورا میشکست. کاش دیل کارنگی، چند خانم را نیز مثال میزد که بر اثر شماتتهای شوهرانشان سوختند و آتش ملامت همسرانشان، طراوتشان را خشکاند و نیش سرزنش مردانشان، جانشان را فلج کرد.
ما، هرکداممان، این همسران مرد و زن را دیدهایم. میشناسیم. تجربه کردهایم.
🔥 زهرِ ملامت
هیچ زهری، چونان زهر نیش سرزنش همسر، همسران را فلج نمیکند؛ فلج روانی، جسمانی، اخلاقی.
✔️ هیچ فایده!
واضح است که آدم عاقل، در هر کاری، هدفی را هدف میگیرد و فایدهای را میجوید.
در مسائل تربیتی و اخلاقی، مراقب این هدف و فایده باشیم. مبادا هدفی را اشتباه گیریم و فایدهای را به خطا جوییم و زیانکار شویم.
بنابرمثال: کسانی از والدین و مربیان، تنبیه بدنی کودک را، به هدف تربیت، مرتکب میشوند. اگر ایشان را آگاه کنیم که از طریق تنبیه بدنی، در پی تربیت اخلاقی کودک نباید بود. فایدهای عاید نمیشود؛ بلکه زیاندار است، اگر عاقل باشند، تنبیه را ترک میکند. اگر پس از آگاهی، باز همان شیوه را ادامه دادند، عاقل نیستند.
از آموزههای دین، دانش روانشناسی، علوم تربیتی، نیز تجربههای بشری، ثابت شده که در سرزنش، هیچ سودی نیست؛ بلکه همهاش زیان است.
از این روست که میگوییم:
آدمی که بیسودبودن، بلکه زیانمندبودن سرزنش را بداند و باز سرزنش کند، عاقل نیست، یا سالم نیست؛ سلامت روانی و عصبی ندارد.
📌 نتیجه
همسرانی که عاقل باشند، دانای به بیسودی و نیز زیانمندی ملامت باشند، روان و اعصابشان سالم باشد، همدیگر را سرزنش نمیکنند. اگر ملامت کردند، یا عاقل نیستند، یا سالم نیستند.
۲ مهر ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 #جنگ_و_صلح_همسران (۲۴) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری ⭕️ صدرنشینی همسر از جمله از مسائل
🌹 #تبصرهای_بر_جنگ_و_صلح_همسران (۲۵)
🖋#نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
🔻 از زبان فاطمه
کلاس رانندگیام را بهخوبی گذراندم. گواهینامهام صادر شد. کمی فاصله افتاد تا ماشینی بخریم. و خریدیم.
دستفرمان همسرم بینظیر است. از فردای خرید ماشین، هر روز، دو-سه ساعت برای تمرین میرفتیم.
⭕️ چَشمگفتن
بعد از چند روز تمرین؛ سه ساعتی از تمرین آن روز گذشته بود. بسیار خسته بودم. به یکی از دوربرگردانهای خیابان نزدیک منزل رسیدیم. همسرم گفت: سرعت را کم کن و دور بزن. اما من بد دور زدم. اگر ماشینهای دیگر حواسشان نبود، احتمال رخدادن تصادف بود. به سلامت دور زدم و وارد کوچهمان شدم. همسرم، با آرامش و صبوری، توضیح داد که کلاج و ترمز و گاز و دنده را، هنگام دور زدن از دوربرگردانها، چگونه بهکار گیرم تا سرعت ماشین را کنترل کنم.
بعد از تمامشدن صحبتهایش گفتم: نه! من میخواستم اینکار و آنکار کنم و خیابان خلوت بود و خیالم راحت بود، آن ماشین نمیدانم چرا ناگهان آمد و حواسم را پرت کرد. خواستم دورزدن با سرعت بالا را امتحان کنم و ... .
همسرم سکوت کرده بود، تا من دیگر از توضیحدادن دست برداشتم.
آنگاه خندید و گفت: به نظرم اگر به جای این همه توضیح و توجیه، یک «چَشم» میگفتی، کافی بود.
خجالتگونهای گفتم: بله، چَشم!
سخن همسرم هنگام رانندگی، من را به فکر فرو برد. شبهنگام، تا خوابم ببرد، به «چَشمگفتن» فکر کردم که اگر آدمی، در طول عمر، بهجای توضیحها و توجیهها، بحث و جدلها، هدردادن انرژیها، تلفکردن زمان، برهمزدن آرامش دوسویه، یک «چَشم» بگوید، چقدر میتواند پیشرفت کند!
ای کاش...!
۳ مهر ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 #سرزنش_و_رنجش 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری ⁉️ بدترین سرزنشها (۷) ⭕️ سرزنش همسران (۳)
⁉️ #بدترین_سرزنشها (۸)
🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
⭕️ سرزنش همسران (۴)
آدمی، در نقدناپذیری، موجود عجیبی است. ذات بشر، از شنیدن انتقاد، آتش میگیرد. راستی که حیرتآور است این خصلت ناپسند انسان.
🔴 انتقاد از همسر
هرگاه همسران خواستند از هم انتقاد کنند، پیچیدگی این خصلت نامبارک بشر را به یاد آورند و از خیر، نه! از شر انتقاد بگذرند.
چه کنیم؟ ماییم و این اولاد آدم. که البته خودمان نیز از همین فرزندان آدمییم.
🔻 این چند فرزند آدم را ببینید:
۱. دوستی داشتیم اهل تحقیق. در تلویزیون برنامهای داشت. دربارهٔ آن برنامه، با من مشورت میکرد. مشاورهٔ مفیدی بود. تا اینکه من، در پیشنویس یکی از کتابهایم، از یکی از برنامههای تلویزیونیاش انتقاد کردم؛ بسیار ملایم، محترمانه، مشفقانه. انتشار آن مطلب را منوط به رضایت او کرده بودم. تا او رضایت، بلکه اجازه نمیداد، منتشر نمیکردم.
نسخهای از پیشنویس کتاب را، قبل از انتشار، به او دادم که نقد کند و نظر دهد تا قبل از نشر، استفاده و اصلاح کنم. او تا که به آن چند سطر انتقاد مربوط به برنامهٔ خودش رسید، چنان برآشفت که دوستی چندین سالهمان را برهم زد. مشاورهمان دربارهٔ برنامهٔ تلویزیونیاش را قطع کرد. انتقادم را نه تنها نپذیرفت، بلکه آن را به شدت رد کرد.
یکی از دوستان مشترکمان، که او نیز اهل تحقیق است، گفت: «اگر چه نقدتان وارد است و نظر من نیز همین است، اما چون دوستمان سخت میرنجد، آن را از کتابتان حذف کنید.» و حذف کردم.
اکنون آن کتاب، بدون آن انتقاد، منتشر شده است، اما دوستی ما دیگر برقرار نشد که نشد. کوششهای من، برای تداوم آن دوستی و حذف آن رنجش و دلجویی از آن دوست، هیچ ثمر نداد.
۲. کتابی را، که به زبانی غیر فارسی بود، ترجمه و منتشر کردیم. دوستی، که اهل نقد و نظر کتاب است، نقدی بر آن کتاب نوشت و در روزنامهای منتشر کرد. هم اصل کتاب را نقد کرد هم ترجمه اش را؛ نقدی ملایم، مؤدبانه، منصفانه. مترجم کتاب، همان زمان، جواب داد. همهٔ نظرهای منتقد را رد کرد. اما نویسندهٔ غیر فارسی کتاب، نتوانست پاسخش را به ما برساند. یادم نیست چرا. چند سال گذشت؛ شاید پانزده سال. او را دیدم. قضیهٔ آن نقادی را دیگر به یاد نداشتم. ایشان، با عصبانیت، گفت: «جواب نقد آن نویسنده را همان زمان نوشتم، اما نتوانستم به شما برسانم. آن جواب اکنون هم آماده است. خواهانم که منتشر کنید.»
سرم سوت کشید. پانزده سال گذشته، آن نقدکننده، نقدی مؤدبانه، محترمانه، عالمانه، نوشته. آن را در کتاب منتشر نکردهایم. خود او در روزنامهای منتشر کرده. هیچ لطمهای به هیچجا نخورده. خوانندگان آن روزنامه یا همان وقت که آن را دیدند، نخواندند یا خواندند و جدی نگرفتند یا اگر خوانده باشند و جدی گرفته باشند، دیگر آن را فراموش کردهاند. اما این نویسندهٔ دانشمند، اکنون رنج آن را همچنان با خود حمل میکند. چنانکه اکنون که پس از پانزده سال از آن سخن میگوید، خشمناک میشود.
عجیب است ذات این بشر. عجیب است تربیتها و خصلتها و عادتهای آدمیان. عجیب و غریب!
خوب، حالا میخواهید از همسرتان انتقاد کنید؟ او را بر کاری سرزنش کنید؟ بفرمایید! بعید است که همسر شما، از آن سه دوست دانشمند ما، داناتر باشد و صبورتر و منطقیتر و با انصافتر.
۴ مهر ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔥 #طلاقهای_ناروا
🔐 کجراههای درهدار!
🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری
«مرد آخربین، مبارکبندهای است» (نیز زن آخربین؛ یعنی انسان آخربین).
میخواهیم، در شبی تاریک، به جادهای پرفراز و فرود، ورود کنیم؛ جادهای پرچموخم، که از میان درههایی عمیق میگذرد.
عقل میگوید: هشدار! پروا بگیر! خطر، جدی است.
این کجراهه، آسفالته نیست؛ سنگلاخی است. چراغ ندارد. پس هوشیاری بیشتری را میطلبد. هوا بارانی و سرد است. سطح جاده، زنده است.
مغز رانندهٔ عاقل، هشدار میدهد: صبرکن! بیپروایی، خلاف خردمندی است. لاستیکهای اتومبیل، نیمهپاره است. آمپر بنزین، نشان میدهد که بیش از دو-سه لیتر بنزین نداریم. چراغ باتری، هشدار میدهد که باتری، ضعیف است. نیمی از چراغهای ماشین، سوخته است.
دل آدمی میترسد.
ترمز ماشین، عیبدار است. لنتهایش کاغذی شده. اعتباری به آن نیست.
راهبانی دانا و تجربهدار، که این جاده را خوب میشناسد، پیش میآید و مشفقانه میگوید: «از هر دهماشینی که در چنین وضعیتی، به این راه رفتهاند، هشتتایشان در دره افتادهاند. دوتای دیگر نیز، با مشقت، جان بهدر بردهاند.»
حقا که دل آدم عاقل، میلرزد. بهشدت تردید میکند که به این بیراهه برود. اگر چند مثقال عقل داشته باشد، از رفتن منصرف میشود.
جادهٔ طلاق، چنین کجراههای است. طلاقدهندگان و طلاقگیرندگان، اینگونهاند.
ما، در نوشتهٔ پیشین طلاق؛ «حراج طلاق»، گفتیم که راه طلاق، بیراهای بس دشوار است. از هر دهنفر، هشتتایشان سرشان به سنگ خورده؛ پیشانیشکستهاند، پشیماناند، داغاناند. دوتای دیگرشان نیز نالاناند.
✅ تردیدمند خردمند
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ طلاق
📌 پرسشی، خواهشی، پاسخی
خانمی نوشته است:
چند وقتی بود به طلاق فکر میکردم؛ به دلیل برخی از عدم تفاهمهایی که با همسرم داریم. کمکم داشتم به تصمیم میرسیدم که اقدام کنم؛ درخواست طلاق دهم. تا اینکه پست «حراج طلاق» را در رسانههای «از زبان مشاور» شما خواندم. تکان خوردم؛ تکانی سخت. پیگیر شدم. جستجو کردم. باقی نوشتهها و مصاحبههایتان دربارهٔ طلاق را در آثارتان خواندم. اکنون دربارهٔ تصمیم طلاق، حالت «دندهٔ خلاص» اتومبیل را پیدا کردهام؛ نه پیش میروم، نه پس برمیگردم. چند روز را در این حالت دندهخلاصی و خلسهای گذراندم. تا که به ذهنم آمد: از همو که به این حالتم انداخت، کمک بگیرم.
اکنون خواهشم این است که مرا از این سیطرهٔ تردید، در آورید؛ یا انصراف از طلاق، یا اقدام به طلاق؛ یکی. نه حیرانی میان این دو سراب و هرولهٔ میان این کوه لرزان.
در «حراج طلاق» نوشتهاید از هر دهنفر آدم طلاقی، هشتتایشان پشیمان میشوند؛ از هنگام وقوع طلاق، تا دوسال پس از آن. آمار «بهخودآورنده»ای است. اکنون تقاضامندم کمکم کنید تا به ثبات و سپس به اقدام برسم.
اما خواهشمندم پیش از استدلال، نمونههایی از آن پژوهشهای تجربههای مشاورهایتان را نشانم دهید؛ همان چهار نفر پیشیمان، از پنجنفر طلاقگیرنده و طلاقدهنده.
نمونههای پشیمان، از طلاقگیرندگان (خانمها) باشند برایم مفیدتر است، چون خودم زن هستم.
بزرگواریتان جسارتم بخشیده که اینسان خواهشهایم را صریح بیان کنم. معذرت.
🔻 پاسخ ما
{انشاءالله فردا}
۷ مهر ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1