eitaa logo
از زبان مشاور
514 دنبال‌کننده
191 عکس
59 ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۵) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری ⭕️ پرسش خانمی یا آقایی گفته است و پر
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۶) 🖌 : ⭕️ (ادامهٔ سرزنش همسران) 🔻شماتت‌های پرشمار اگر همسران، باب ملامت را به روی هم بگشایند، سرزنش‌ها پرشمار می‌شود؛ چون همیشه با هم‌ سر و کار دارند. اگر شیوهٔ نکوهیدهٔ نکوهش را پیشه کنند، پایانی برای آن به چشم نمی‌آید. نیز فزاینده است؛ زیرا ملامت، شماتت می‌آورد. سرزنش، ملامت می‌افزاید. و این نکوهش‌ها و سرزنش‌ها و ملامت‌ها، همسران را کلافه می‌کند. و ای بسا که دیوارها و سقف خانه را بر سر و جان خانواده، آوار کند. پس «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را». شرط خردمندی است که باب ملامت را، به هیچ روی، نگشاییم. «سرزنش به‌جا» و «سرزنش نابه‌جا» نداریم. صلاح آن است که این راه را مسدود کنیم؛ مسدود ابدی. همسران دانا آنان‌اند که خرد بورزند و صبوری کنند. بزرگواری پیشه نمایند و تغافل کنند. و هیچ خیری را از ملامت نجویند. سرزنش، هیچ جنبهٔ مثبتی ندارد. همه‌اش منفی است. از شر آن به خدا پناه ببرید. این سخن امیر خردمندان، امام علی - علیه‌السلام - چه ارجدار است: «إنّ العاقِلَ نِصفُهُ احتِمالٌ، و نِصفُهُ تَغافُلٌ»؛ نیمی از وجود انسان عاقل، تحمل است (؛ شکیبایی، بردباری، صبوری) و نیم دیگر او تغافل است (؛ چشم‌پوشی بزرگوارانه، نادیده‌انگاری، گویا ندیدن). (میزان‌الحکمة، حکمت ۱۴۹۱۵) ۲۰ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 خانه‌ای در بیابان! (همیاری‌مان با «سایبان مهر» دانشگاه قم) 🖋 : 🔻 پرسش آقای برازجانی گفته و پرسیده است: من و همسرم، به‌خودی‌خود، در زمان‌های عادی، همدیگر را دوست داریم و در صلح کاملیم. زندگیمان خوب است. اما هرگاه خانواده‌هایمان؛ هردو، به زندگیمان ورود می‌کنند، فضای زلال زندگیمان تیره می‌شود. هر دو خانواده، به یک اندازه خرابکاری می‌کنند. من و همسرم بر آسیب‌خوری عشقمان و زندگیمان بیمناکیم. نمی‌دانیم چه کنیم. به‌تازگی، به‌شوخی تلخ، می‌گوییم: برویم خانه‌ای در بیابان بسازیم تا دستانشان به ما نرسد. راهنمایی‌مان کنید. به هدایت‌تان امید بسته‌ایم. چه کنیم؟ 🔻 پاسخ ما ۱. بیشترینهٔ جامعه‌مان چنین است که گفته‌اید. خانواده‌ها، از شدت نیکخواهی برای فرزندانشان، تیشه‌ها برداشته‌اند و سخت بر ریشه‌ها و ساقه‌ها و شاخه‌های زندگی فرزندانشان می‌نوازند. قربة الی الشیطان! ۲. آنان پندهای ناصحان را نمی شنوند؛ نمی‌خواهند که بشنوند. ما نمی‌توانیم ایشان را از این کردارهای جهنم‌سازشان باز داریم، ⭕️ اما شما و همسرتان یک. دوری و دوستی! این قاعدهٔ طلایی را به کار گیرید. رابطه‌هایتان با خانواده‌هایتان را تا اندازهٔ «عدم قطع رحم»، کاهش دهید. در اجرای این قانون، عقل را راهبر کنید و بر دهان دل، لگام بزنید و آن را به جای لایقش بنشانید. دو. نظام خانه‌تان را خودتان اداره کنید. از خراب‌کنان، هیچ کمکی نگیرید. سه. شما و همسرتان هوای یکدیگر را داشته باشید. چنان جان همدیگر را گرم کنید که هیچکدام احساس نیاز عاطفی به دیگران نکند. چهار. اگر ویرانگران، قصد رخنه و تجاوز به زندگیتان را کردند، به «خانه‌ای در بیابان» بیندیشید. چنان از آنان دور شوید که دستانشان به سرهایتان نرسد. پس از زمانی؛ اندک یا بیشتر، آرام می‌گیرند و به سازش و نوازشتان می‌آیند. آن‌هنگام به آنان لبخند بزنید اما قهقهه نه! پنج. حریم آشیانهٔ کوچکتان را همیشه واپایید. همیشه. ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ ۵_مسابقه 🌐 @sayehbanemehr 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
❇️ زیارت اربعین 🖋 نویسنده: زیارت‌های بسیاری در‌باره امام حسین و صحابیانشان - سلام‌الله علیهم - داریم. یکی از بهترین آن‌ها زیارت اربعین است. شاه‌بیت درخشندهٔ این زیارت، این است: «...و َبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ، لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ»؛ ... خون و رگ قلبش را برایت نثار كرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی برهاند. سلام‌الله علیه. ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
44.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 مصاحبه با 🔻 💎 موضوع: فرزندان و تاثیر آن بر شخصیت فردی، اجتماعی، روانی ایشان ⭕ حلقهٔ دوم 🎤 مصاحبه‌کننده: ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۹) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 ! (۱۰) 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده ⭕️ ادامهٔ نقدها و نظرها ۴. کج دار و مریز! ناراضی و بردبار ✍ خانم زینب صبوری؛ دانشجوی روان‌شناسی، از دانشجویان پرکارمان، نقدی در تأیید مطالبمان نوشته‌اند؛ نقدی پرنکته: عرض ادب و احترام باید خدمت بانو نعناکار عزیز و دغدغه‌مند عرض کنم که تا همین چنددههٔ قبل، اتفاق‌های مختلفی، به لحاظ فرهنگی و اجتماعی، رخ می‌داد که در حال حاضر، ناممکن است. امروز، با پنج سال گذشته، تفاوت دارد، چه رسد به چند دههٔ قبل. نیازها تغییر کرده، فرهنگ دگرگون شده، نسل جوان ما، اطلاعات علمی جدیدی دارند که برخی با توصیه‌های نسل قبل در تعارض است؛ بعضی‌ بر اثر علم‌زدگی است و نابه‌جاست، اما بعض دیگر، به‌جا است و صحیح. تا چند دههٔ قبل، متاسفانه، خانواده‌ها با صنفی به نام روان‌شناس، نه تنها آشنا نبودند، بلکه هیچ تصویر ذهنی‌ای از مشاوره و تکنیک‌های روان‌شناختی نداشتند و اصلا قائل به مراجعه به مشاور نبودند. در دهه‌های گذشته، حتی فاجعه‌ای مثل قتل، بین بزرگان فامیل، حل و فصل می‌شد. چیزی به اسم خانهٔ سالمندان، یا وجود نداشت یا مخصوص سالمند بی‌وارث بود. خلاصه که: میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است به نظر بنده، این قیاس، مع الفارق است. بیرون گود نَنشسته‌ام و دعوت کنم به ضربه فنی. بنده و همسرم، در رابطهٔ با خانواده‌ها، نمونهٔ بارز رعایت حد و مرز هستیم. ۱۷ - ۱۸ سال است که عروس این خانواده‌ام. از ابتدا تا اکنون، در یک ساختمان بوده‌ایم. تا امروز، در حضور پدرشوهر و مادرشوهرم نه پا دراز کرده‌ام و نه دراز کشیده‌ام. از گل نازک‌تر نگفتم و در برابر حرفایی که باب طبعم نبوده، سکوت اختیار کردم، به حرمت پدر و مادر بودنشان. در یک کلام، به پدر و مادر خودم، جوری که دستور اسلام بوده، احترام گذاشتم. ولی احترامی که به والدین همسرم گذاشتم، به پدر و مادر خودم هم نگذاشتم؛ چیزی فراتر از حد تصور. اما، خواهر من! چه بسا بانوانی مثل بنده، ک دو دهه با خانوادهٔ همسر، در یک ساختمان زندگی کردند و کسی از مشکلاتشان مطلع نشده. این‌که کسی با سیلی صورتش را سرخ می‌کند، نشانهٔ گل و بلبل‌بودن اوضاع نیست. باید علمی‌تر و بر حسب آمار دقیق سخن گفت. ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔊 #از_این_خانه_بروید! (۱۰) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواد
🔊 ! (۱۱) 🖌 : 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده ⭕️ ادامهٔ نقدها و نظرها اشاره آن‌هنگام که «از این خانه بروید» را نوشتم، به ضرورت و اهمیت آن توجه داشتم. در مشاوره‌ها و مشاهده‌هایم یافته بودم که بخش عظیمی از طلاق‌ها، معلول همین عامل است. فروپاشیدگی کثیری از زندگی‌ها، ریشه در همین «هم‌خانگی‌ها» دارد. سبب بسیاری از رنجیدگی دل‌ها، مراعات‌نکردن قاعدهٔ طلایی «دوری و دوستی» است. ابتدا قرار بود تنها یک پست مشاوره‌ای را در این موضوع منتشر کنیم، اکنون اما به پست یازدهم رسیده‌ایم! شاید این سلسله، ادامه یابد. شاید یک کتاب شود. ببینیم خدا چه می‌خواهد. اینک، در ادامهٔ نقد و نظر دیگران، پنجمین نوشتهٔ خوانندگانمان را؛ نوشتهٔ برادر ارجمندمان، جناب آقای «علی ترابی»، فرهنگی فرهیخته از شهر تیران، اصفهان، را با هم بخوانیم: ۵. ضرورت‌ها و مدیریت‌ها سلام و درود بر استاد دانا و توانا. «از این خانه بروید»! حتما خانهٔ‌ جدا و با امکانات، برای زوج‌های جوان، شیرین است. اگر پدر و مادر می‌توانند، برای فرزندشان منزلی جدا بخرند و یا اجاره کنند. ولی برخی از والدین، توانایی ندارند. پس راه حل چیست و جوانان باید چکار کنند؟ 🔻 چند راهکار و تجربه ۱. برای زوج‌های دلباخته، تشکیل زندگی مشترک زیر یک سقف، در اولویت است، اگرچه خانهٔ جداگانه نداشته باشند. ۲. زوج‌های جوان باید از برخی امکانات، چشم‌پوشی کنند و در کنار همسربودن را بپذیرند. ۳. ممکن است پدر و مادر، مسن باشند و کم‌حوصله و شب‌ها زود بخوابند... . برای زندگی با ایشان، ما باید تحمل کنیم، نه پدر و مادر. اگرچه بسیار سخت است، اما باید صبوری و خویشتن‌داری کرد، همراه با حوصله‌ورزی و گذشت. ۴. آنچه گفته شد، برای شرایطی است که زوج‌های جوان، خودشان، تمکن مالی ندارند، اما اگر می‌توانند، حتما باید «از این خانه بروند!» من تجربه هفت‌سال در یک منزل با پدر و مادر زندگی‌کردن را دارم. سخت بود، ولی شیرین. چون ابتدای استخدام بودیم، حقوقمان کم بود، توانایی اجارهٔ منزل را نداشتیم. در یک اتاق پدری، با همراهی همسر، خوش بودیم. پس می‌شود در کنار پدر و مادر بود و شاد زندگی کرد. ۲۷ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
❇️ ماه صفر؛ ماه خدا 🖋: ماه شریف صفر- به هر دلیل- در ذهن‌ها ناپسند شده است. برخی از مردمان آن را نحس می‌دانند. حال آن‌که اصلاً چنین نیست. ماه صفر هم ماه خدا است؛ مانند دیگر ماه‌ها. یکی از عوامل نحس‌پنداری این ماه، روایتی است ساختگی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «...هرکس خبر رفتن ماه صفر را به من بدهد، به او بشارت بهشت را می‌دهم... .» این روایت، جعلی است. از پیامبر و هیچ کدام از معصومان حدیثی دربارهٔ مذمت ماه صفر صادر نشده است. ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ 🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری ⭕️ (ادامهٔ سرزنش همسران) 🔻شماتت‌های
🌹 🖋 : ⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۷) ⭕️ سرزنش همسران (۳) 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ خانواده خانمی یا آقایی، که پست‌های پیشین سرزنش‌ همسران را خوانده است، در گلایه‌نامه‌ای از ملامت‌های بی‌پروای همسرش نالیده و از ما خواسته که باز در این باره بنویسیم. 🔻 پاسخ ما بفرمایید! اینک برای شما می‌نویسم. 🥀 زهرِ جان! «دیل کارنگی»، در کتاب «آیین دوست‌یابی»اش، فصل مفصلی را در زیان‌های سرزنش و نیش‌های رنجش‌زا نوشته است. او، در آن فصل، چند قهرمان جهانی را آورده است که بر اثر نیش‌ها و سرزنش‌های همسرانشان، جانشان به لب رسید. «ناپلئونِ» جهانگشا، نابغهٔ جنگی تاریخ فرانسه و جهان، یکی از آنان است. او که بر بیشتر کرهٔ زمین سیطره یافت، در برابر نیش‌ها و سرزنش‌های همسرش، فلج روانی شد. قهرمان دیگر، «تولستوی» است؛ بزرگْ‌نویسندهٔ قرن‌های اخیر، نویسندهٔ کتاب «جنگ و صلح». او بر اثر رنجش از سرزنش‌های همسرش، از خانه آواره شد و در گوشه‌ای از ایستگاه راه آهن، غریبانه، از دنیا رفت. دیگری «آبراهام لینکلن» است؛ نامدارترین رئیس‌ جمهور تاریخ آمریکا. ملامت‌های همسرش، شوکت اورا می‌شکست. کاش دیل کارنگی، چند خانم را نیز مثال می‌زد که بر اثر شماتت‌های شوهرانشان سوختند و آتش ملامت همسرانشان، طراوت‌شان را خشکاند و نیش سرزنش مردانشان، جانشان را فلج کرد. ما، هرکداممان، این همسران مرد و زن را دیده‌ایم. می‌شناسیم. تجربه کرده‌ایم. 🔥 زهرِ ملامت هیچ زهری، چونان زهر نیش سرزنش همسر، همسران را فلج نمی‌کند؛ فلج روانی، جسمانی، اخلاقی. ✔️ هیچ فایده! واضح است که آدم عاقل، در هر کاری، هدفی را هدف می‌گیرد و فایده‌ای را می‌جوید. در مسائل تربیتی و اخلاقی، مراقب این هدف و فایده باشیم. مبادا هدفی را اشتباه گیریم و فایده‌ای را به خطا جوییم و زیانکار شویم. بنابرمثال: کسانی از والدین و مربیان، تنبیه بدنی کودک را، به هدف تربیت، مرتکب می‌شوند. اگر ایشان را آگاه کنیم که از طریق تنبیه بدنی، در پی تربیت اخلاقی کودک نباید بود. فایده‌ای عاید نمی‌شود؛ بلکه زیان‌دار است، اگر عاقل باشند، تنبیه را ترک می‌کند. اگر پس از آگاهی، باز همان شیوه را ادامه دادند، عاقل نیستند. از آموزه‌های دین، دانش روان‌شناسی، علوم تربیتی، نیز تجربه‌های بشری، ثابت شده که در سرزنش، هیچ سودی نیست؛ بلکه همه‌اش زیان است. از این روست که می‌گوییم: آدمی که بی‌سودبودن، بلکه زیانمندبودن سرزنش را بداند و باز سرزنش کند، عاقل نیست، یا سالم نیست؛ سلامت روانی و عصبی ندارد. 📌 نتیجه همسرانی که عاقل باشند، دانای به بی‌سودی و نیز زیان‌مندی ملامت باشند، روان و اعصابشان سالم باشد، همدیگر را سرزنش نمی‌کنند. اگر ملامت کردند، یا عاقل نیستند، یا سالم نیستند. ۲ مهر ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 #جنگ_و_صلح_همسران (۲۴) 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری ⭕️ صدرنشینی همسر از جمله از مسائل
🌹 (۲۵) 🖋: ؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان 🔻 از زبان فاطمه کلاس رانندگی‌ام را به‌خوبی گذراندم. گواهی‌نامه‌ام صادر شد. کمی فاصله افتاد تا ماشینی بخریم. و خریدیم. دست‌فرمان همسرم بی‌نظیر است. از فردای خرید ماشین، هر روز، دو-سه ساعت برای تمرین می‌رفتیم. ⭕️ چَشم‌گفتن بعد از چند روز تمرین؛ سه ساعتی از تمرین آن روز گذشته بود. بسیار خسته بودم. به یکی از دوربرگردان‌های خیابان نزدیک منزل رسیدیم. همسرم گفت: سرعت را کم کن و دور بزن. اما من بد دور زدم. اگر ماشین‌های دیگر حواس‌شان نبود، احتمال رخ‌دادن تصادف بود. به سلامت دور زدم و وارد کوچه‌‌مان شدم. همسرم، با آرامش و صبوری، توضیح داد که کلاج و ترمز و گاز و دنده را، هنگام دور زدن از دوربرگردان‌ها، چگونه به‌کار گیرم تا سرعت ماشین را کنترل کنم. بعد از تمام‌شدن صحبت‌هایش گفتم: نه! من می‌خواستم این‌کار و آن‌کار کنم و خیابان خلوت بود و خیالم راحت بود، آن ماشین نمی‌دانم چرا ناگهان آمد و حواسم را پرت کرد. خواستم دورزدن با سرعت بالا را امتحان کنم و ... . همسرم سکوت کرده بود، تا من دیگر از توضیح‌دادن دست برداشتم. آن‌گاه خندید و گفت: به نظرم اگر به جای این همه توضیح و توجیه، یک «چَشم» می‌گفتی، کافی بود. خجالت‌گونه‌ای گفتم: بله، چَشم! سخن همسرم هنگام رانندگی، من را به فکر فرو برد. شب‌هنگام، تا خوابم ببرد، به «چَشم‌گفتن» فکر کردم که اگر آدمی، در طول عمر، به‌جای توضیح‌ها و توجیه‌ها، بحث و جدل‌ها، هدردادن انرژی‌ها، تلف‌کردن زمان، برهم‌زدن آرامش دوسویه، یک «چَشم» بگوید، چقدر می‌تواند پیشرفت کند! ای کاش...! ۳ مهر ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 #سرزنش_و_رنجش 🖋 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری ⁉️ بدترین سرزنش‌ها (۷) ⭕️ سرزنش همسران (۳)
⁉️ (۸) 🖋 : ⭕️ سرزنش همسران (۴) آدمی، در نقدناپذیری، موجود عجیبی است. ذات بشر، از شنیدن انتقاد، آتش می‌گیرد. راستی که حیرت‌آور است این خصلت ناپسند انسان. 🔴 انتقاد از همسر هرگاه همسران خواستند از هم انتقاد کنند، پیچیدگی این خصلت نامبارک بشر را به یاد آورند و از خیر، نه! از شر انتقاد بگذرند. چه کنیم؟ ماییم و این اولاد آدم. که البته خودمان نیز از همین فرزندان آدمییم. 🔻 این چند فرزند آدم را ببینید: ۱. دوستی داشتیم اهل تحقیق. در تلویزیون برنامه‌ای داشت. دربارهٔ آن برنامه، با من مشورت می‌کرد. مشاورهٔ مفیدی بود. تا این‌که من، در پیش‌نویس یکی از کتاب‌هایم، از یکی از برنامه‌های تلویزیونی‌اش انتقاد کردم؛ بسیار ملایم، محترمانه، مشفقانه. انتشار آن مطلب را منوط به رضایت او کرده بودم. تا او رضایت، بلکه اجازه نمی‌داد، منتشر نمی‌کردم. نسخه‌ای از پیش‌نویس کتاب را، قبل از انتشار، به او دادم که نقد کند و نظر دهد تا قبل از نشر، استفاده و اصلاح کنم. او تا که به آن چند سطر انتقاد مربوط به برنامهٔ خودش رسید، چنان برآشفت که دوستی چندین ساله‌مان را برهم زد. مشاوره‌مان دربارهٔ برنامهٔ تلویزیونی‌اش را قطع کرد. انتقادم را نه تنها نپذیرفت، بلکه آن را به شدت رد کرد. یکی از دوستان مشترکمان، که او نیز اهل تحقیق است، گفت: «اگر چه نقدتان وارد است و نظر من نیز همین است، اما چون دوستمان سخت می‌رنجد، آن را از کتابتان حذف کنید.» و حذف کردم. اکنون آن کتاب، بدون آن انتقاد، منتشر شده است، اما دوستی ما دیگر برقرار نشد که نشد. کوشش‌های من، برای تداوم آن دوستی و حذف آن رنجش و دلجویی از آن دوست، هیچ ثمر نداد. ۲. کتابی را، که به زبانی غیر فارسی بود، ترجمه و منتشر کردیم. دوستی، که اهل نقد و نظر کتاب است، نقدی بر آن کتاب نوشت و در روزنامه‌ای منتشر کرد. هم اصل کتاب را نقد کرد هم ترجمه اش را؛ نقدی ملایم، مؤدبانه، منصفانه. مترجم کتاب، همان زمان، جواب داد. همهٔ نظرهای منتقد را رد کرد. اما نویسندهٔ غیر فارسی کتاب، نتوانست پاسخش را به ما برساند. یادم نیست چرا. چند سال گذشت؛ شاید پانزده سال. او را دیدم. قضیهٔ آن نقادی را دیگر به یاد نداشتم. ایشان، با عصبانیت، گفت: «جواب نقد آن نویسنده را همان زمان نوشتم، اما نتوانستم به شما برسانم. آن جواب اکنون هم آماده است. خواهانم که منتشر کنید.» سرم سوت کشید. پانزده سال گذشته، آن نقدکننده، نقدی مؤدبانه، محترمانه، عالمانه، نوشته. آن را در کتاب منتشر نکرده‌ایم. خود او در روزنامه‌ای منتشر کرده. هیچ لطمه‌ای به هیچ‌جا نخورده. خوانندگان آن روزنامه یا همان وقت که آن را دیدند، نخواندند یا خواندند و جدی نگرفتند یا اگر خوانده باشند و جدی گرفته باشند، دیگر آن را فراموش کرده‌اند. اما این نویسندهٔ دانشمند، اکنون رنج آن را همچنان با خود حمل می‌کند. چنان‌که اکنون که پس از پانزده سال از آن سخن می‌گوید، خشمناک می‌شود. عجیب است ذات این بشر. عجیب است تربیت‌ها و خصلت‌ها و عاد‌ت‌های آدمیان. عجیب و غریب! خوب، حالا می‌خواهید از همسرتان انتقاد کنید؟ او را بر کاری سرزنش کنید؟ بفرمایید! بعید است که همسر شما، از آن سه دوست دانشمند ما، داناتر باشد و صبورتر و منطقی‌تر و با انصاف‌تر. ۴ مهر ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔥 🔐 کجراهه‌ای دره‌دار! 🖌 : «مرد آخربین، مبارک‌بنده‌ای است» (نیز زن آخربین؛ یعنی انسان آخربین). می‌خواهیم، در شبی تاریک، به جاده‌ای پرفراز و فرود، ورود کنیم؛ جاده‌ای پرچم‌وخم، که از میان دره‌هایی عمیق می‌گذرد. عقل می‌گوید: هشدار! پروا بگیر! خطر، جدی است. این کجراهه، آسفالته نیست؛ سنگلاخی است. چراغ ندارد. پس هوشیاری بیشتری را می‌طلبد. هوا بارانی و سرد است. سطح جاده، زنده است. مغز رانندهٔ عاقل، هشدار می‌دهد: صبرکن! بی‌پروایی، خلاف خردمندی است. لاستیک‌های اتومبیل، نیمه‌پاره است. آمپر بنزین، نشان می‌دهد که بیش از دو-سه لیتر بنزین نداریم. چراغ باتری، هشدار می‌دهد که باتری، ضعیف است. نیمی از چراغ‌های ماشین، سوخته است. دل آدمی می‌ترسد. ترمز ماشین، عیب‌دار است. لنت‌هایش کاغذی شده. اعتباری به آن نیست. راهبانی دانا و تجربه‌دار، که این جاده را خوب می‌شناسد، پیش می‌آید و مشفقانه می‌گوید: «از هر ده‌ماشینی که در چنین وضعیتی، به این راه رفته‌اند، هشت‌تایشان در دره افتاده‌اند. دوتای دیگر نیز، با مشقت، جان به‌در برده‌اند.» حقا که دل آدم عاقل، می‌لرزد. به‌شدت تردید می‌کند که به این بیراهه برود. اگر چند مثقال عقل داشته باشد، از رفتن منصرف می‌شود. جادهٔ طلاق، چنین کجراهه‌ای است. طلاق‌دهندگان و طلاق‌گیرندگان، این‌گونه‌اند. ما، در نوشتهٔ پیشین طلاق؛ «حراج طلاق»، گفتیم که راه طلاق، بیراه‌ای بس دشوار است. از هر ده‌نفر، هشت‌تایشان سرشان به سنگ خورده؛ پیشانی‌شکسته‌اند، پشیمان‌اند، داغان‌اند. دوتای دیگرشان نیز نالان‌اند. ✅ تردیدمند خردمند 🔹 از زبان مشاور 🔸 مشاورهٔ طلاق 📌 پرسشی، خواهشی، پاسخی خانمی نوشته است: چند وقتی بود به طلاق فکر می‌کردم؛ به دلیل برخی از عدم تفاهم‌هایی که با همسرم داریم. کم‌کم داشتم به تصمیم می‌رسیدم که اقدام کنم؛ درخواست طلاق دهم. تا این‌که پست «حراج طلاق» را در رسانه‌های «از زبان مشاور» شما خواندم. تکان خوردم؛ تکانی سخت. پیگیر شدم. جستجو کردم. باقی نوشته‌ها و مصاحبه‌های‌تان دربارهٔ طلاق را در آثارتان خواندم. اکنون دربارهٔ تصمیم طلاق، حالت «دندهٔ خلاص» اتومبیل را پیدا کرده‌ام؛ نه پیش می‌روم، نه پس برمی‌گردم. چند روز را در این حالت دنده‌خلاصی و خلسه‌ای گذراندم. تا که به ذهنم آمد: از همو که به این حالتم انداخت، کمک بگیرم. اکنون خواهشم این است که مرا از این سیطرهٔ تردید، در آورید؛ یا انصراف از طلاق، یا اقدام به طلاق؛ یکی. نه حیرانی میان این دو سراب و هرولهٔ میان این کوه لرزان. در «حراج طلاق» نوشته‌اید از هر ده‌نفر آدم طلاقی، هشت‌تایشان پشیمان می‌شوند؛ از هنگام وقوع طلاق، تا دوسال پس از آن. آمار «به‌خودآورنده»ای است. اکنون تقاضامندم کمکم کنید تا به ثبات و سپس به اقدام برسم. اما خواهشمندم پیش از استدلال، نمونه‌هایی از آن پژوهش‌های تجربه‌های مشاوره‌ای‌تان را نشانم دهید؛ همان چهار نفر پیشیمان، از پنج‌نفر طلاق‌گیرنده و طلاق‌دهنده. نمونه‌های پشیمان، از طلاق‌گیرندگان (خانم‌ها) باشند برایم مفیدتر است، چون خودم زن هستم. بزرگواری‌تان جسارتم بخشیده که این‌سان خواهش‌هایم را صریح بیان کنم. معذرت. 🔻 پاسخ ما {ان‌شاءالله فردا} ۷ مهر ۱۴۰۱ 🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1