eitaa logo
مشکات !
86 دنبال‌کننده
948 عکس
82 ویدیو
0 فایل
「﷽」 الله نورُ السَّماوات وَالاَرضِ‌ مثلُ نورهِ كَمِشكاة؛ نور³⁵ ــــــــــــــ ـــ مولانا: پس زخم‌هامان چه؟ شمس: نور از میان همین زخم‌ها وارد می‌شود... . . اگر خسته جانی بگو ؛ https://abzarek.ir/service-p/msg/1519515
مشاهده در ایتا
دانلود
_
اینگونه که مرا صدا می‌زنی درخت پیر حیاط را هم صدا کن؛ شکوفه می‌دهد.. میدانم!
-
«هدف زندگی» عنوان اولین درس ما بود. _ ولی مگه هدف زندگی ما، چیزیه که کتاب‌ها یا هرچیز و هرکس دیگه‌ای بخوان بهمون بگن؟ هدف زندگی ما هست، و ما خودمون باید براش تصمیم بگیریم. و استاد انقدر درک این رو داشت که مثل بقیه استادها یک راست نره سراغ گفتن سوالات درس، بلکه اول نظرات خودمون رو جویا بشه و بشنوه؛ _ خانوم، من.. من می‌خوام موفق بشم _ می‌خوام یه هنرمند باشم _ من می‌خوام خوشحال باشم _ من می‌خوام عاشق بشم و ابر افکار، شروع به بارش ِ"می‌خوام"های زیادی کرد، بارشی که سیل بزرگی از رویاها رو ساخت. و این من بودم که درست کنار ساحل آروم، به دور از سیلی که بچه‌ها از خواهش‌هاشون راه انداخته بودند، نمیدونستم چه "می‌خوام"ی رو باید همراه سیل "میخوام"ها کنم... شاید چیزی که من میخواستم شبیه این موج عظیم نبود، من قبل از خواستن هرچیزی توی دنیا، می‌خوام بدونم که چرا توی این دنیام؟ که توی این دنیای بزرگ چه کار هرچند کوچیکی ازم برمیاد؟ و اصلاً آیا کاری ازم برمیاد؟
من سخت نمی‌گیرم سخت است، جهان بی تـو!
-
همه‌چیز، یه روزی تموم میشه همه چیز پس قبل از تموم شدنش، دریابش..
؛
این که کسی قصد دلگرم کردن آدمی را داشته باشد، اصلا چیز کمی نیست. خصوصاً اگر آدمی باشد که به‌طور معجزه‌آسایی، هنوز دوستت دارد... یکی‌مثل‌همه| فیلیپ‌راث
سر به راه بودم و یک عمر نگاهم به زمین آمدی سر به هوا، چشم به راهم کردی...
؛
بنظرت بهترین راه هدر دادن وقت چیه؟ _ اینکه خودت رو با بقیه مقایسه کنی.
به یادگار؛ اولین روز از اجرای تئاتر میدانی «سفیران عشق» در کنار بهترین‌ها و خفن‌ترین‌ها:) پ.ن: در انتظار نگاه‌های پرمهر مردم... ۱۴۰۳٫۸٫۱۴
عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر آب حیات‌ است عشق در دل و جانش پذیر..
-
مدت زیادی زمان برد تا بفهمم تنها کسی که می‌تواند کاملم کند، خودم هستم. خودم نقطهٔ آغاز و پایان هرچیزی بودم.
وَبِ‌دنیا‌آمدم:)
چند قدم مانده که پاییز به یغما برود..؟
-
من اناري را، می‌كنم دانه، به دل می‌گويم: خوب بود اين مردم، دانه‌های دل‌شان پيدا بود..
مشکات !
چند قدم مانده که پاییز به یغما برود..؟
رفت، و شاید که من رو هم با خودش برد به یغما...
به قول شمس ِتبریز که میگه..: من کو..؟ مرا خبر نیست، اگر مرا بینی؛ سلام برسان!