#خـاطره اے از زبـان #بـرادرم👇👇
بعد از پایان مبادله #اسرا که مشخص شد #ابراهیم اسیر نشده است و #شهید شده است،
#مادر ما شروع کرد به یخ و برفک خوردن #یخچال....😳😳
، ما فکر کردیم #قند مادرمان رفته بالا، به همین دلیل #مادر را بردیم دکتر، دکتر گفتند #مادرتون هیچ ناراحتی ندارند.......
بعد از من پرسیدند آیا #مادرتون مشکلی دارد؟
گفتم یکی از #پسراش در حدود دو سه ماهی هست #مفقود شده اند. دکتر گفت این یخ و برفک یخچال که می خورد ، #جگرش دارد می سوزد...😔😭😭
#دکتر گفته بود که مادرتون ممکنه #قلبشون از داخل #منفجر شود. 😔😔
تا اینکه یه روز #مادر گفت مرا ببرید بیمارستان که در بیمارستان #قلبشون منفجر شد و خون از بینی #مادر بیرون زد.......😔💔😭
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ
خون زيادے از پای من رفتہ بود😞. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔
هوا تاريڪ شده بود.
#جوانے خوش سيما و نورانے بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختے باز ڪردم.
مرا بہ آرامے بلند ڪرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روے زمين گذاشت. آهستہ و آرام.🍃
من دردے حس نمےڪردم!
آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. #او_دوست_ماست!❤️
لحظاتے بعد #ابـراهيـم آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نورانی، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...💔🍃
#شهید_ابراهیم_هادی❤️
#سالروز_شهادت🕊🕊
@Modafeaneharaam
#عاشق_شهیدابراهیم🌹
عاشق شهیـد #ابراهیم هـادی بود💞
به هرکسی از دوستـان میرسید یک جلـد #کتاب ابراهیم رو میداد میگفت بخـون بعد بهـم بده 😊
چنـد جلدشو تو #ماشین داشت همین طـور گردشی میدادش به دوستاش و آشناها...
#گاها خواننده کتـاب از بس عاشــ❤️ق کتاب میشد که دیگه بازگشتـی تو کار نبـود و آقا سجـاد اون کتـاب رو #هدیه میـداد بهـش...😍
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌹
@Modafeaneharaam
یــا رَفِیــقَ مَــنْ لارَفِیـــقَ لَہ
خون زيادے از پای من رفتہ بود😞. بی حس شده بودم. عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. #زير_لب فقط مےگفتم:
يا صـاحـب الـزمـان ادرڪنی😔
هوا تاريک شده بود.
#جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را بہ سختی باز کردم.
مرا بہ آرامی بلند کرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهستہ و آرام.👌
من دردے حس نمےڪردم!
آن #آقا ڪلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند: ڪسی مےآيد و شما را نجات مي دهد. #او_دوست_ماست!❤️
لحظاتے بعد #ابـراهيـم آمد. با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد آن #جمال_نورانی، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...💔😔
#شهید_ابراهیم_هادی
#سالروز_شهادت🕊🕊
@Modafeaneharaam
#نماز_شب_شهیدهمت
مادر #شهیدهمت می گوید « #ابراهیم از جبهه برای دیدن فرزند تازه به دنیا آمده اش به شهرضا رسیده بود با اینکه دیروقت بود، نیمه شب باصدای گریه و تضرع او از خواب بیدار شدم🙁 و دیدم داره نماز شب می خونه صبح همان شب، وقتی که #ابراهیم قصدبازگشت به جبهه را داشت✌️، به او گفتم یک مقدار بمان و خستگی ات را رفع کن پاسخ داد مادرجان ما تا به حال درخواب های سنگین غوطه ور بودیم☺️، اما حالا دیگر وقت بیداری است ما هیچ وقت نمی توانیم فقط به راحتی و استراحت خودمان فکر کنیم☝️اگر به این چیزها فکر کنیم دیگرنمی توانیم مزهی بیداری را بچشیم من خواب و استراحت دنیا را با تمام زرق و برقش به دنیادارها میبخشم😊
مادر، این دنیا تنگ است و جای من نیست🕊
راوی:مادرشهید
#محمدابراهیمهمت🌹
@Modafeaneharaam
﷽
¤شهیدمدافعحرمـ
#ابراهیم_عشریه🌹
• تاریخ شهادت: فرودین۹۵
• محل شهادت: خانطومان
اخـلاص شهداء #حق_ماموریت
شهید #ابراهیم عشریه
سر اعزامش به منطقه رفته بود و با مسئول اعزام دانشگاه جروبحث کرده بود که چرا کار ما را انجام نمی دهید و پارتی بازی می کنید.
به او گفته بود که من کتبا مینوسیم و امضا میکنم و اثر انگشت میزنم که یک ریال حق ماموریت دریافت نکنم.
این نشان دهنده ی اشتیاق او برای دفاع از حرم اهل بیت ع بود.
یک ماه بعد اعزام شد و .....💔
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
بهش گفتن آقا #ابراهیم، چرا جبهه رو ول نمیکنی بیای دیدار #امام_خمینی؟
🔹 گفت ما امام رو برای اطاعت میخوایم،
نه برای تماشا!
@Modafeaneharaam
🚨 پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله، دو فرزند پسر به نام #قاسم و #ابراهیم داشت که خداوند این دو فرزند را از پیامبر گرفتند و در عوض، کوثر یعنی خیر کثیر به وجود مبارک حضرت عنایت کردند.
⭕️ انقلاب اسلامی هم #قاسم و #ابراهیم را از دست داد انشاءالله خیر کثیر در راه است.
@Modafeaneharaam