eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.1هزار دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
12.2هزار ویدیو
288 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
آخرین روز ...💔 پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح 🔻با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند.🔸 ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند...💎 هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت📝 گفت و گفت... از منشور پنج ‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه😳 آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه..☺️ ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! 🔻ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود🚗حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته. شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند.‼️ حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!🙏 حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم!☺️ باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم... حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش☝️ اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته❗️ بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد✈️ ساعت 2 صبح جمعه خبر حاجی رسید😭😭 به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.🔖 (راوی؛ ستاد لشکر ) 🔻پ.ن: آخرین عکس رزمندگان فاطميون با @Modafeaneharaam
یا صاحب الزمان😭 تصـویـر انسان‌هایی که موج انفجار آن‌ها را به آسمان پرتاب کرده است😱 لبنان بندر دیروز عصر 🔻و در غفلت است انسان و از لحظه بعدش بی خبر است... خدایا در آخرین روزهای غیبت مولایمان حضرت مهدی (عج) ما را از قرار مده...خدایا از تو درخواست داریم زنده بمانیم تا ظهور و دولت کریمه صاحبمان را ببینیم 😔 🤲اَللهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرج @Modafeaneharaam
🚨 پیام رهبر انقلاب در پی فاجعه دردناک بندر بیروت: در فاجعه دردناک انفجار بندر -که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم و خسارات شدید شده- با شهروندان عزیز لبنانی همدردیم و در کنار آنان هستیم. صبر در برابر این حادثه، برگ زرینی از افتخارات خواهد بود.✍ ۹۹/۵/۱۵ @Modafeaneharaam
🔴 پوستری که در لبنان در حال انتشار است. ▪️ترامپ با کراوات پرچم اسراییل بشکل بمب. ✅ نکته: واقعا در این اتفاق بیشترین سود از همه ی جهات در جیب اسراییل است. اقتصادی،سیاسی،امنیتی،و... 🇱🇧 @Modafeaneharaam
ما که بدر و خیبر و حنین را درک نکردیم... ما که 61 را فقط در مقاتل خواندیم... ما که از رنج مردان دهه 40 و 50 خورشیدی و از گلوله باران در خیابان و از دخمه های ساواک،چیزی نمی‌دانیم... ما که تابستان داغ 60 خورشیدی، در کوران حوادث بهارستان و پاستور نبودیم! ما که از روایت فتح مردان روزگار چیزی جز مشتی و داستان نمی‌دانیم... ما که مرصاد را ندیدیم قصه پاوه واسلام آباد و... را هم فقط در فیلم‌ها... ما که سال‌ها بعد ،در خانه نشسته بودیم آن روزی که ناگهان تمام دوربینهای خبری ،نگاه‌های آخر"حججی"را با آن لبهای ترک خورده و قامت استوار رسانه ای کردند... ما همچنان چیزی نمی‌دیدیم و نمیفهمیدیم... و سرمان گرم بود با ورق زدن انواع اهانتها و تهمتها به آن مدافعان بی بدیل!! تا اینکه سوز سرمای دی 98 ناگهان وزید و تمام استخوان هایمان تیر کشیدند... ما از دی ماه 98،بود که ناگهان بزرگ‌ شدیم...! همه تاریخ را دیدیم ... با درد خو گرفتیم پشت داغ ... از فردای بود که نگاهمان هر روز بارانی شد با اشک مادران فرزند از دست داده و بچه یتیم های ... در بهت آخرین شب اردیبهشت بود که ابراهیم را هم میان باد و بوران گم کردیم... از پیکر مرد رشید مان هم جز مشتی خاکستر برایمان‌ نیاوردند ... نفس هایمان هنوز جا نیامده بود که داغ مهمان کُشی آتش شد و به جان‌مان افتاد ... اسماعیل را هم...! آری هنوز آرام نشده بودیم که خبر آوردند... خبری داغ از ویرانه های ... از زیر 85 تن موشک بر روی قلب تپنده مقاومت ...! ما ماندیم و آوار برداری از آن 85 تن ناباوری! از آن 85 تن داغ!! راستش را بخواهید بعد از این‌ داغ ،حس میکنیم دیگر آن آدم سابق نخواهیم شد ! آنقدر بزرگ شده ایم‌که دیگر هیچ مصیبتی یارای رویارویی با ما نیست! آنقدر بزرگ‌شده ایم که می‌توانیم رسالتی به پهنای تاریخ را بر دوش بگیریم.... آری ما مانده ایم و تقاص تمام نفس های زکیه عالم! ما مانده ایم و ... راستی ناگهان چقدر قد کشیده ایم!! ✍️عاطفه خرّمی @Modafeaneharaam