.
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺
🌸
❇️#سیره_شهدا
💠شهید مدافعحرم #حسن_قاسمی_دانا
شهید #مصطفی_صدرزاده نقل میکنند: ارادت حسن به امام رضــا علیهالسلام دائمی بود. از نُه ساختمان سوریها، یکی دست داعـش افتاده بود و فرمانده سوریها میخواست عقبنشینی کند که نگذاشتم✋🏻
گفتیم: صبر کن ما پَسِش میگیریم☺️
شب جمعه بود؛ از 20نفــــر نیروهای پشتیبان تکتیرانداز، نیروی داوطلــــب خواستیم؛ فقط شـشنفــــر آمدند. با من و حسن شدیم هشتنفر و رفتیم طرف ساختــــمان🏠
مکـــــث کــــردم...
حسن گفت: هشت نفریم ها!
پس اسم عملیات، عملیات امام رضــــاست. با نوای یا علیبنموسیالرضا وارد ساختمان شدیم💚
تکفیریها میپرسیدند:
مَــــن اَنتُــــم؟(شما کیستید؟)👺
حسن با دو نارنجک رفت طرفشان و فریاد زد: نحن شیعــــةُ عَلیّبناَبیطالب، نحن اَبناءُ فاطمــــةالزهرا، نحن اَبناءُ رسولالله💪🏻
با شنیدن صدای گلوله ، فهمیدیم که حسن تیر خورده، چون اسلحهای نداشت؛ اما حسن با وجود اینکه زخمی بود، نارنجکها رو به طرف داعشیها پرتاب کرد و پس از مدتی صدای آه و نالهی تکفیریها بلند شد🔥👹
حســــن رو که مجــــروح شده بود، به عقب برگردوندیم و به بیمارستــــان حلب منتقل کردیم و حوالی ساعت 10 قبل از ظهر جمعــــه، حسن قاسمی دانا در بیمارستان حلــــب پرواز کرد و به آرزویش رسید🕊
بعد از شهادت حســــن، یکی از اقوام خوابش را دیده بود. گفته بود: حســــن! تو که مثل ما بودی، چه شد که شهیــــد شدی؟🤔
حسن گفته بود: به خاطر این که شبهای جمعــــه زیارتِ حرمِ امام رضــــا رفتنم قطع نشــــد❤️🕌
راســــت میگفت!
چهارسال برنامه ثابتش این بود.
شب جمعـه میرفت هیئت علمدار، بعد از آن تا صبح زائر امام رضا بود و دم صبح کَلـّــهپاچــه میخورد و میآمد خانــه🤍
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا🦋
✨دریایی از سخاوت
🍃میثم، دریایی از سخاوت بود؛ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﻣﯿﺜﻢ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ سپاه ﺩﺭﺁﻣﺪ، مقداری از حقوقش را ﺻﺮﻑ کمک ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﯽﻛﺮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭘﻮﻝﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﻦ، ﻣﯽﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﭘﺲﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻮﻝ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟! او ﺑﺎ کمک ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﺤﻠﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺭﻭﯼِ ﻫﻢﮔﺬﺍﺷﺘﻦِ ﭘﻮﻝﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺭﺍک، ﭘﻮﺷﺎک ﺗﻬﯿﻪ ﻛﻨﻨﺪ.
🍃ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﺜﻢ ﻫﯿﭻ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ؛ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺩﺍﺵ! دوتا ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﯼ، ﻛﻤﯽ ﺍﺯ ﺧﻄﺮ ﺩﻭﺭﯼ ﻛﻦ، ﻣﯽﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ: «ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻄﺮ ﺩﻭﺭﯼ ﻛﻨﻢ، ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺯ ﺧﻄﺮ ﺩﻭﺭﯼ ﻛﻨﺪ، ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺯ ﺧﻄﺮ ﺩﻭﺭﯼ ﻛﻨﺪ، ﭘﺲ ﭼﻪ ﻛﺴﯽ ﺍﺯ ﺣﺮﻡ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻨﺪ؟! ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻛﺮﺩﻩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ.
🍃زمانی که میثم در سوریه به عنوان مدافعحرم حضور داشت، به خانوادههای شهدای سوری نیز رسیدگی میکرد. همرزمان برادرم در سوریه برایمان نقل میکردند که وقتی لباس و پوتین به میثم میدادند، لباسها را به برادران پاکستانی و افغانستانی خود تقدیم میکرد و میگفت من احتیاجی ندارم.
✍راوی:برادر شهید
#شهید_میثم_مدواری
#سالروز_ولادت
@Modafeaneharaam
﷽
#سیره_شهدا🦋
💚سعید خیلی به نفس خود مسلط بود،هیچگاه او را عصبانی و یا پرخاشگر ندیدم،در این مواقع سکوت می کرد.با وجود اینکه بسیار شاد و شوخ بود اما هیچگاه از حد اعتدال خارج نمی شد و هرگز کسی را با مزاح و خنده هایش نمی رنجاند.
❤️بسیار مراقب بود که گناه نکند.نظم خاصی داشت بویژه در خصوص نماز بسیار دقیق و منظم بود.به نماز که می ایستاد بسیار سنگین،باوقار و متواضع بود.
🧡اهل تعقیبات و ذکر و اهل دعا و مناجات بود.همیشه سعی داشت نمازش را به طور اول وقت و به جماعت بخواند،زمان تحصیل اش که ساکن قم بود برای نماز یا به مسجد مقدس جمکران می رفت یا حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و یا حتی نمازخانه.
💛بارها در موضوعات مختلف به ما میگفت باید طوری زندگی کنیم که زمینه ساز ظهور امام زمان(عج) باشیم.زن و زندگی،مهمانی رفتن،حتی لباس پوشیدنمان و...اصلاً ورد زبانش بود که زمینه ساز ظهور باشیم...
✍🏻راوی:برادر شهید
#شهید_سعید_کمالی
#سالروز_ولادت
@Modafeaneharaam
﷽
#سیره_شهدا🦋
💚اسماعیل از همان دوران نوجوانی اش خیلی فعالیتهای فرهنگی داشت(مسجد محل،یادواره شهدا و...)
💛اسماعیل من خیلی به آدمهای فقیر کمک می کرد مثل حضرت علی(ع)،شبها بسته های غذایی آماده می کرد و می برد پشت در فقرا میگذاشت،زنگ می زد و سریع میرفت تا اونها با دیدن بابا خجالت نکشن.
🧡یکی از خصوصیات رفتاری اسماعیل خدمت به پدر و مادر بود.فرزند بزرگتر بود و در کارهای کشاورزی به من کمک می کرد.
❤️علاوه بر خوش اخلاقی،مشکلات مردم را هم حل میکرد.حتی بعضی از سربازها هم باهاش راحت بودن و ازش راهنمایی میگرفتن...
✍🏻راوی:پدر شهید
#شهید_اسماعیل_خانزاده
#سالروز_ولادت
@Modafeaneharaam
✨﷽ا✨
❤️ #سیره_شهدا
✍ بخشیدن همسر
🌟 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!»
🌹شهید مجید کاشفی
📙فرهنگ نامه شهدای سمنان،ج۸،ص۱۰۶
@Modafeaneharaam
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 پسرخاله ام بود، یک روز آمد خانه مان، با یک برگه پر از نوشته، پشت و رو! نشست کنار مادرم. خاله میشه چند دقیقه ما رو تنها بذارید، میخوام شرایطم رو بخونم، ببینم طاهره حاضره با من ازدواج می کنه یا نه؟
❤️ مادرم که رفت، رو به رویم نشست، شرایطش را یکی یکی گفت، من هم چون از صمیم قلب دوستش داشتم! قبول کردم... گفتم: دوست دارم مهریه ام فقط یک جلد کلام الله مجید باشه! گفت: یک جلد قرآن؛ و یک دوره کتب شهید مطهری.
🌷 برشی از زندگی شهیدیونس زنگی آبادی
📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 72
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #سیره_شهدا
@Modafeaneharaam
🔰#سیره_شهدا
🔻با اینکه اقا داوود به سن تکلیف نرسیده بود ،اما مقید بود به خواندن نماز های یومیه، چراکه معقتد بود نباید ارتباط خود را باخدا کم کند.
📌حتی فرزندم در آن دوران ،نماز شب هم میخواند وسعی می کرد درگمنامی خوانده شود اما با این وجود ،خداوند برای عبرت دیگران، بعضی اسرار را آشکار می کرد.
🔺راوی: مادر شهید
#شهید_داوود_خلیلی
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
📌یه شب رفتیم توی خانه هایی که #خالی شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ #دشمن به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث #پتو استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون #پتو و ملحفه توی #سرما خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ...
📌علیرضا آماده شد بریم #عملیات... توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد . علیرضا گفت: من فقط بادام می خورم، می خوام وقتی #دشمن حمله کرد، کم نیارم...
#شهید علیرضا قلی پور🌷🕊💫
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
🌷در مدتی که تهران بود در مسجد و پایگاه بسیج حضور مییافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتی نمیکرد! یک بار پرسیدم از چیزی ناراحتی!؟ چرا اینقدر گرفتهای؟
🌹گفت: خیلی از وضعیت حجاب خانمها توی تهران ناراحتم. وقتی آدم توی کوچه راه میرود، نمی تواند سرش رو بالا بگیرد.
بعد گفت: یک نگاه حرام آدم را خیلی عقب میاندازد.
#هادیذوالفقاری 🌷
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
🔰اوایل انقلاب بود. روزی به مجید گفتم پایم درد می کند و برایم دشوار است هر روز از روستا تا شهر پیاده بیایم، سریع کلید موتورش را به من داد گفت: «من فعلاً به آن نیازی ندارم. دست شما باشد»
🔰از روی سند ازدواج به مجید فرشی داده بودند، آن را به مستحقی بخشید و برای خانواده اش یک موکت ساده سبز رنگ خرید. آنچنان با زبان شیرینش از این موکت تعریف می کرد گویی روی فرشی بهشتی نشسته است.
🔰تازه پای تلوزیون به خانه ما باز شده بود که آن را برد و به خانواده ای که فرزندان زیادی داشتند بخشید!
🔰حقوق عیدی اش را به یک کارگر شهردار بخشید بی آنکه عید آن سال خود یک ریال هم در خانه داشته باشد.
🔰سال تحصیلی که شروع می شد کلی پوشاک و لوازم تحریر تهیه می کرد و به بچه های مستحق می رساند.
🔰به خانه یکی از دوستان مجید در لارستان رفته بودیم. پدر خانواده فوت شده بود. روزی مجید دختر آنها را که دانش آموز بود به بازار برد و برایش مانتو، مقنعه و کیف خرید. وقتی می خواستیم به مرودشت برگردیم، کرایه برگشت نداشتیم. اعتراض مرا که دید گفت: « غصه نخور خدا می رساند.» از یکی از دوستانش به اندازه کرایه برگشت قرض کرد.
🔰صبح ها که بلند می شدیم، می دیدم تمام ظرف ها شسته و پوتین ها هم مرتب و واکس زده پشت در سنگر است. نفهمیدیم کار کی است تا زمانی که مجید شهید شد.
#شهید مجید رشیدی کوچی
#شهدای_فارس
#شهادت:20/4/1364 – عین منصور دهلران، عملیات قدس 3
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیره_شهدا
💢همسر شهید میگفت شهید عباسی (خادم حرم #شاهچراغ) هرسال تو روستای خودمون در ماه محرم شیر گرم پخش میکرد بین عزادارها ، تا دوربین و موبایل درمیامد خودش رو قایم میکرد،..
میگفتم بیا برو جلوی دوربین ، میگفت من فقط برای #امام_حسین میام اینجا نه دوربین .... حاج خانم میگفت: حالا امروز برام جالبه اینهمه دوربین دارن رفتنش رو فیلم و عکس میگیرند.
#شهید عباسعلی عباسی
#شهدای_شاهچراغ
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
باهنر با بچه کمونیستها میگردد !!
چپ و راست، میرفتند و میآمدند که باهنر با بچه کمونیستها میگردد. وقتی با آن جوان کمونیست میدیدنش که شوخی وخنده میکنه.
به او میگفتند حاج آقا در شأن شما نیست که با اینها باشید.
دست گذاشته بود روی شانههای طرف و گفته بود:
هنر این است که اینها را به راه بیاوریم که اگر نتوانستیم همه ی جوانهای ما را کمونیست میکنند.
#شهید_محمدجواد_باهنر🕊💫🌷
🌹شادی روحش صلوات🌹
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچه های هیئت صحبت کند.
🔹️ آن شب جمعیتی منتظر بود؛
هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از 9 شب گذشت و آقای رجایی نیامد!
به نخست وزیری تلفن زدم و پرس وجو کردم
گفتند: «آقای رجـایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.»
🔹️در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت:«آقا سید! یک نفر بغـل دست من نشسته که با آقای رجـایی مو نمیـزنه!»
دنبالش رفتم و دیدم، بلـــــه؛ خود آقای رجایی ست. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمیآمد!
رفتم جلو و گفتم: «آقـا، سـلام. شمــا اینــجایی؟ دو ساعته حيــرون شــما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!»
گفت: «تیــم حفـاظت نمیخـوام! سـوار تاکـسی شـدم آمدم! »
#شهید_محمدعلی_رجایی🌹
🌷نثار روحش صلوات🌷
@Modafeaneharaam
🔰 #سیره_شهدا
📌در منزل خوش اخلاق و قابل تحسین بود. به گفته مادرش: او گل سرسبد خانواده بود. با پدر، مادر، خواهر و برادرانش بسیار مهربان بود و همیشه به آنها سفارش میکرد که به فقرا و بیچارگان کمک کنند و نگذارند آنها طعم فقیری را بچشند.
🔰 به مادر میگفت: اولین چیزی که به منزل میآورید، مقداری از آن را به فقرا بدهید.
🔰 نماز و روزهاش ترک نمیشد و اسراف را از خصوصیات بد برای انسانها میدانست و خود نیز در این امر بسیار کوشا بود که مبادا اسراف کند، چه در لباس و پوشاک و چه در غذا و خوراک.
🔰سرانجام ۱۳۶۵/۷/۴ در جبهه پیرانشهر و در حین درگیری با دشمن، دست در دست معشوق نهاد و تا اعلا علیین پرواز کرد. پیکر مطهر و معطرش را در گلزار شهدای نیریز به خاک سپردهاند.
#شهید فریدبهنام
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
﷽
📸#ببینید| #عکسنوشته
🦋ویژگیهای اخلاقی شهید
🟡شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
آقارضا
بسیار خوش اخلاق،
ساکت و صبور بود. تا جایی که...!
🎙راوی: پدر شهید
📸ادامه در تصویر | تصویر باز شود...
#ویژگیهایاخلاقیشهید🌱
#سیره_شهدا🌸
@Modafeaneharaam
﷽
#سیره_شهدا🦋
❤️آقا مصطفی اهل عبادت و راز و نیاز
با خدا،نمازهاشون اول وقت،خلوتهای
عاشقانه که با خدا داشتند.
همیشه دائم الوضو و زیارت عاشورا
هم میخواندند.
💚نهایت احترام به والدین میگذاشتند،
بسیار مهربان و دلسوز نسبت به خانواده
همسر و فرزندان در زمانهایی که از
ماموریت می آمدند تمام تلاششون
رو می کردند تا جبران نبودن هاشون
رو کنند.
💛بسیار شاد و شوخ طبع بودند،
شاید هر کسی که ایشون رو نمی شناخت،
قضاوت میکردند که نظامی ها آدمهایی
خشک هستند ولی کمی که با ایشون
همنشین می شدند کاملا نظرشون
عوض میشد.
🧡بسیار سخت کوش و مسئولیت پذیر،
منطقی و منظم در کارهایشان بودند.
صداقت در گفتار و رفتار،ظاهر و باطنشان
یکی بود.اهل ریا نبودند...
🎙راوی: همسر شهید
#شهید_مصطفی_زال_نژاد
#سالروز_ولادت
@Modafeaneharaam
#سیــره_شهــدا
عید نــوروز بود.برای علی اکبر و برادرش شـلوار نو خریده بودم،دیگر متوجه نـشدم از آن شـلوار استفاده کرد یا نه!
سیـزده عیـد بود ڪه علـی اکبرگفت: بابا شلوارم به دوچرخه گیرکرده و پاره شده، به من پول بده شلوار نو بخرم !
به ایشان پول دادم و شلوار خرید.
یک روز از سرکار به خانه می آمدم علی اکبر و دوستانش ، محمد و علی را در راه دیدم. با تعجب دیدم شلواری که برای علی اکبر خریدم پای محمد است. وقتی به خانه آمدم با ناراحتی جریان را به مادرش گفتم : « مگر پسر من محتاج پول است که شلوارش را به محمد فروخته!»
وقتی علی اکبر آمد جریان را پرسیدم . از شرم سرش را پایین انداخت و گفت:
«راستش محمد ، خانواده فقیری دارد و یتیم است. امسال لباس نو نداشت ، برای همین شلوارم را به او هدیه دادم و دوست نداشتم شما متوجه شوید.»
عرق سردی بر پیشانی ام جوشید ، از این رفتار علی اکبر خیلی خوشحال شدم و در دل او را تحسین کردم.
#شهیدعلےاکبرپیرویان
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا
🔹️زمانی که فرمانده بود، یک عده پشت سر او حرف می زدند. یک روز به او گفتم بعضیها پیش دیگران بدِ شما را میگویند.
🔹️خیلی در هم رفت. از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم؛ رو به او کرده و گفتم: محمد جان زیاد به این قضیه فکر نکن.
🔹️گفت: من از اینکه پشت سرم حرف می زنند ناراحت نیستم. من که چیزی نیستم. از این ناراحتم که چرا آدمهای به این خوبی، #غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من را میکنند؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم.
🔹️سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: خدایا این کجاست و من کجا!!!
🔰سرلشگر شهید محمد بروجردی
@Modafeaneharaam
🔹 #سیره_شهدا
✨همیشه نمازهای شبش را با گریه میخواند، در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را میخواند، هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود، همیشه با وضو بود، به من هم میگفت داری دستت را میشوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش، آب وضویش را خشک نمیکرد، در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود، حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو میزدند نه نمیگفت.
💬به روایت همسر شهید
🌷شهید مسلم نصر
#شهدای_فارس
@Modafeaneharaam
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #سید_احمد_قریشی
♻️دلسوز مردم و عاشق فاطمیون
🔮به روایت همسر شهید: حاج احمد بسیار دلسوز مردم بود. ایشان هر زمان که به خرید میرفت، بسیار ناراحت میشد. میگفت:«این گوشت و میوه را در این گرونی چطور میتوانم بخورم در حالی که بسیاری از مردم توانایی خریدش را ندارند؟» به همین خاطر همیشه سعی میکرد مشکلات مردم را تا جایی که میتواند، حل کند. او حتی چندین فرزند بیسرپرست را تحت پوشش خود قرار داده بود.
🔮حاجی بسیار رزمندگان فاطمیون را
دوست داشت و آنها هم عاشق حاجی بودند. حاجاحمد در ایران مُدام پیگیر مشکلات رزمندگان فاطمیون و خانوادههای آنها بود. به خاطر دارم یک روز به من گفت که یکی از همسران شهدای فاطمیون فرزندش به دنیا آمده، برویم به آنها سر بزنیم. حاجی برای فرزندانشان هدیه تهیه کرده بود و فرزندان آنها هم با حاجی ارتباط داشتند و او را دوست داشتند.
@Modafeaneharaam
❇️#سیره_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #ابوالفضل_نیکزاد
▫️مادر شهید نقل میکنند: مبنای همه زندگی ابوالفضل قرآن بود؛ همیشه به من سفارش میکرد اگر مشکلِ حلنشدهای داشتم، به قرآن رجوع کنم. اخلاق و روحیاتش در راستای قرآن بود.
▫️کارهایش دلنشین بود، زیرا مأنوس با قرآن بود. هر زمان که خلوت میکرد، به اولین چیزی که پناه میبرد، قرآن بود و به واقع این قرآن است که از ما حفظ و نگهداری میکند.
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
@Modafeaneharaam
❇️#سیره_شهدا
🔵شهید مدافعحرم سجاد باوی
♻️ایثــــارگــــری
💙همسر شهید نقل میکند: هميشه دوست داشت به هر نحوی شده به فقرا كمک كند. هميشه لبخند به چهره داشت و هركس او را میديد، فكر میكرد سجاد خودش اصلاً مشكلی ندارد و هميشه مشكلات ديگران را بر كار خودش ترجيح میداد. آقاسجاد روحيهی ايثارگری خوب و عجيبی داشت كه او را به سعادت شهادت رساند.
💚همرزمانش میگفتند سجاد، باقیماندهی غذای رزمندهها را میبُرد و به كودكان سوری میرساند. از آنها دلجويی میكرد و با آنها مشغول صحبت میشد. حتی سجاد توانسته بود با تعدادی از نظاميان روسی كه در سوريه مستقر بودند، ارتباط خوبی برقرار كند؛ طوری كه آنها بعد از روبهروشدن با خبر شهادت سجاد بسيار متأثّر شده بودند.
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🦋اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🦋
@Modafeaneharaam
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #محمد_زلقی
♻️فعّالیّتهای فرهنگی در مسجد
🔮عموی بزرگوارم پس از دوران دفاع مقدس از جبههی نظامی وارد جبههی فرهنگی شد و به فعّالیّت در یکی از مساجد محلّات شهر دزفول که مردمانی زحمتکش دارد، روی آورد و آن مسجد را آباد و به کانون فعّالیّتهای مردمی در آن محلّه تبدیل کرد.
🔮او تعامل بسیار خوبی با جوانان داشت و علاوه بر اینکه خود اهل ورزش بود، جوانان را با برگزاری بازیهای فوتبال و امثالُهُم به ورزشکردن دعوت میکرد. شهید زلقی همواره تأکید داشت مسجد، فقط جایِ نمازخواندن نیست و باید از فضاهای موجود در مسجد برای تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرد؛ این تربیت شامل برگزاری کلاسهای معرفتی، ورزشی و... است.
🎙راوے: برادرزاده شهید
@Modafeaneharaam
﷽
#سیره_شهدا🦋
♨️رعایــت بیتالمـــــــال
❣آقارضا موتورسواری و رانندگی بلد نبود، ولی علاقه زیادی داشت میخواست با تمرین کردن یاد بگیره.
🌻روی این مسئله خیلی تأکید داشت که من باید وقتی این رو یاد بگیرم که به ماشین یا موتور بیتالمال سازمان آسیبی نرسونم!
❣آقارضا برای تمرین کردن یا از دوستانش اجازه میگرفته یا مثلا بیرونی شده موتورسواری و رانندگی رو یاد بگیره تا آسیبی به ماشین و موتور سازمان که بیتالمال هست نرسونه.
🌻آقارضا همیشه میگفت:« ماشین سازمان بیتالماله! مال من نیست که استفاده کنم. اگه از دوستانم بگیرم، مشکلی نداره خودمون با هم کنار میآیم.»
❣همهی اوضاع و احوال کاری آقارضا رعایت بیتالمال بود.
🎙به راویت: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#ویژگیهایاخلاقیشهید
@Modafeaneharaam
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #قربان_نجفی
🎙راوے: همسر شهید
شهید نجفی اخـــلاق بسیار خوبی داشت و با همه خوشبرخورد بود و کمتر عصبانی میشد. به هر جایگاهی که رسید، به دلیل اخلاق خوبش بود.
حاج قربان بلندنظر بود و سعه صدر داشت. همیشه دلش میخواست دیگران را بزرگ کرده و به آنها عزّت و شخصیّت دهد و نسبت به همه حُسنظن داشت.
هر کسی از بستگان و همسایهها که نیاز به دارو و درمان داشت، حاج قربان با هزینه خود وی را به درمانگاه میبُرد.
فردی زحمتکش بود و در کنار معلّمی، نوغانداری و کشــــاورزی میکرد و مغــــازه داشت و بنــــده نیز پا به پای ایشان کــــار میکــــردم.
هنر دستش خیلی خوب بود و در کنار آن چندین اختراع ابزار جنگی نیز داشت که در سپاه نینــــوا گرگان به نامش ثبت شده بود و در دفاع از حــــرم نیز از برخی از آنها استفاده میکرد.
حاج قربان شجــــاع و جســــور بود؛ جان یازده داعشی را گرفت و به من میگفت «این را به کسی نگو؛ چون دوست ندارم ریــــا شود.»💔
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
@Modafeaneharaam