خیلی اصرارداشت که برود...😓
یک روز آمد و گفت مادر جان
شما پنج پسر داری✋
بالاخره باید زکات و خمس این بچه ها را بدهی....☺️🍃
سوال من از شما این است که فردای محشر اگر حضرت زهرا (س)❤️
از شما بپرسد
چند پسر داشتی چرا یکی را برای دفاع از حرم دخترم نفرستادی چه جوابی داری؟؟😔😓
با همین جملات و حرفها دل من را به دست آورد و رضایتم را جلب کرد...🍃
#مادر_شهید
#شهید_عبدالله_باقری
@modafeaneharaam
زمانی که عقد کردیم من پیش دانشگاهی را هنوز تمام نکرده بودم....❤️☺️
عبدالله صبحها می آمد مرا می برد و ظهرها برم میگرداند...☀️
در خانه پدرم دختری نبودم
که هر ساعت هر جا که دلم بخواهد بتوانم بروم...🍃
اما مدرسه رفتن با خودم بود 💼 که پس از عقد شهید باقری همین را هم می گفت بهتر است تنها نروم....☺️
این سخت گیری شدید او را می گذاشتم روی حساب علاقه اش.❤️
از این موضوع اصلا ناراحت نبودم
و دوست داشتم رضایت او را به دست بیاورم....☺️🍃
#شهید_عبدالله_باقری
@modafeaneharaam
موضوع آقا عبدالله که پیش آمد قرار شد بیایند منزل برای خواستگاری...☺️👌
البته شهید باقری هم نمی خواست به این زودی ازدواج کند...❤️🍃
اما به دلیل شرایط کاری اش باید متأهل میشد
و این باعث شد عروسی ما زودتر انجام شود....🌺🍃
ملاک من برای ازدواج💍
اخلاق و مذهبی بودن و برای او هم این ها مهم بود...
یک جلسه صحبت کردیم و جلسه بعد بله برون بود....💝🍃
#شهید_عبدالله_باقری
@modafeaneharaam
💔شهید تاسوعا
#شهید_حاج_عبدالله_باقری:
میان پیرهن دلبرم مرا دفن کنید
که بهترین کفن یک شهید لباس عزاداری اوست☝️
#وصیت #شهید_عبدالله_باقری:
برایم شب هفت و چهلم نگیرید
و هزینه اش را به فقرا بدهید...👌
پیراهني که با آن برای امام حسین ( علیه السلام ) عزاداری کرده ام را روی پیکرم داخل قبربگذارید.💔
#تاسوعای_حسینی۹۴
@Modafeaneharaam
🍃يه روز منتظرش بودم بياد دنبالم
از زمان قرارى كه با هم داشتيم گذشت نگران شدم بهش زنگ زدم گفتم:
" عبدالله كجايى؟ "🤔
گفت:
" نزديكم "
🍃ازش آدرس دقيق خواستم كه كجاست. گفت:
" اول خيابون شما هستم. "
🍃صداى يه زن رو پشت گوشى شنيدم كه داشت دعاش ميكرد. گفتم:
" عبدالله چيكار دارى ميكنى؟😐 "
حرف رو عوض كرد. گفت:
" الان ميام. "🚶♂
🍃بهش اصرار كردم چيزى نگفت. از اونجايى كه خيلى دلسوز بود حدس زدم به دو نفرى كه غالباً سر خيابون تَكَديگرى ميكنن داره كمك ميكنه. گفتم:
" نه عبدالله لزومى نداره بهشون چيزى بدى. "🙄
🍃ولى كار از كار گذشته بود داداشمون حدود يك ميليون ونیم بهشون پول داده بود. خيلى خوش قلب بود و مزد دل گندگيش رو از خدا گرفت.❤️
#شهید_عبدالله_باقری🌷
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
#خاطرات_شهدا🕊
✨شب عروسی یک بادیگارد
آقــــا عبداللــــه❤️
از پاسداران سپاه انصارالمهدی(عج)🪖
و عضــــو تیــــم حفاظــــت بود🛡
و عادت کرده بود😘
به دلیل حفاظــــت از🥷
شخصیتهایی که همراهش هستند💞
ابتدا درِ عقب ماشین را باز کند🚗
و آن شخص مهم که نشست🧎
بعد، خودش برود و جلو بنشیند💨🛻
روز عروسیمون، وقتی که خواست🧖♀
مرا از آرایشگاه به سالن ببَرد🏢
در عقب را باز کرد، من سوار شدم☺️
بعد خودش تا رفت جلو بنشیند😃
فیلمبردار گفت: داری چکار میکنی🤨
عبدالله خندید و گفت😁
ببخشیــــد حواســــم نبــــود🤦♂
وقتی رسیدیم سالن، اذان را گفتند🕋
و عبدالله خواست که🙏
صدای اذان در سالن پخش شود🔊
و نماز جماعــــت را در آنجا برپا کرد💚
✍راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالله_باقری
#سالروز_ولادت
@Modafeaneharaam