eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
در هیاهوے این #شھر آلوده که نه دستت به #مشھد میرسد نه به کربلا، نه #نجف و نه حتی #قم، دنج ترین جا براے پر کردنِ خلاء #قلبت همین جاست جایے کنار #شھدا آن هم از نوع #گمنام
مدافعان حرم 🇮🇷
داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_پنجاه #خبرشهادت مادر و برادر شهيد سه‌شنبه بود. من به جلسه‌ي قرآن رفت
داستان پسرک فلافل فروش🌹 هادي با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از دست بر قلم برد و وصيتنامه خود را اينگونه نگاشت🍃: اينجانب وصيت ميکنم که من را در ايران دفن نکنند☝️. اگر شد، ببرند طواف بدهند و برگردانند و در و و و طواف بدهند و در دفن کنند.🍃 دوست دارم نزديک امام باشم و همه‌ي مستحبات انجام شود. در داخل و دور قبر من سياهي◾️ بزنند و دستمال گريه‌ي مشکي▪️ و ... مثل تربت بگذارند. .. داخل من مثل شود و اگر شد جايي که سرم ميخورد به سنگ لحد، يک اسم بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگويم و بگويم (س)😔 بالاي سر من و بگيرند و موقع دفن من، بالای قبرم قرار بگيرد و در زير پرچم من را دفن کنيد. زياد بگوييد و براي من مجلس عزا نگيريد، چون من به چيزي که ميخواستم رسيدم🍃. براي امام حسين و حضرت زهرا مجلس بگيريد و گريه کنيد.😭😭 من را رو به قبله صحيح دفن کنيد... روي سنگ قبرم اسم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا قبر يک آدم گناهکار است.😔😔😔💔 يعني؛ العبد الحقير المذنب و يا مثل اين. پيراهن مشکي ▪️ هم بگذاريد داخل قبر. وصيتم به مردم ايران و در بعضي از قسمتها براي مردم عراق اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم زندگي ميکنم، مشکلات خارج کشور بيشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولي فقيه باشند.👌 با بصيرت باشند؛ چون همين است که باعث شده ايران از مشکلات بيرون بيايد.👌🍃 از ميخواهم که را مثل حجاب حضرت زهرا رعايت کنند، نه مثل حجابهاي امروز، چون اين حجابها بوي حضرت زهرا نميدهد.😔 از برادرانم ميخواهم که غير حرف حرف کس ديگري را گوش ندهند. جهان در حال تحول است، دنيا ديگر طبيعي نيست، الان دو جهاد در پيش داريم، اول جهاد نفس که واجبتر است؛ زيرا همه چيز لحظه‌ي آخر معلوم ميشود که اهل جهنم هستيم يا بهشت. حتي در جهاد با دشمنها احتمال ميرود که طرف کشته شود ولي شهيد به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته جبهه و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي شيطان👺 رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و دشمن! آنها اهل شيطان هستند و ما هم شيطاني. دين خودتان را حفظ کنيد، چون اگر بيايد احتمال دارد روبه‌روي امام باشيم و با امام مخالفت کنيم. امام زمان را تنها نگذاريد.😔😔💔 من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي گناه کردم و پله‌اي پشت سرم را شکستهام و راه برگشت ندارم.😔😔 بچه‌هاي ايران و عراق، من دير فهميدم و خيلي گناه و کارهاي بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم نجف به خاطر همين بود که پيشرفت کنم. نجف شهري است که مثل تصفيهُ‌کن است که گناهها را به سرعت از آدم ميگيرد و جاي گناهان ثواب ميدهد. اين مولاي ما خيلي مهربان است.☺️ همچنين ميخواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً دفاع💪✌️ کنند و اجازه به اين ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصاً طّلب نجف در اين جهاد شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن کم است، بايد زياد شود. و مطمئنم که اينها (دشمنان) کم هستند و فقط با يک هجوم با اسم حضرت زهرا ميشود کار اين مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شويم. بهتر است که دست به دست همديگر دهيد و اين غده‌ي سرطاني را از بين ببريد. براي من خيلي دعا کنيد؛ چون خيلي گناه کارم و از همه حلاليت بگيريد. وصيت من به طالب اين است که اگر براي درس ميخوانند و هدف دارند، بخوانند. اگر اينطور نيست نخوانند. چون ميشود کار شيطاني. بعد شهريه‌ي امام را هم ميگيرند؛ ديگر حرام در حرام ميشود و مسئوليت دارد. اگر ميتوانند درس بخوانند و ادامه بدهند البته همه‌اش درس نيست، عبوديت هم هست بايد مقداري از وقت خود را صرف عبادت کنند؛🍃 چون طلبه‌اي با تقوا کم داريم اول تزکيه‌ي نفس بعد درس. َ اي داد از علَم شيطاني. دنيا رنگ گناه دارد،😔 ديگر نميتوانم زنده بمانم.😔 انشاءاهلل امام حسين و حضرت زهرا و امام رضا در قبر ميآيند... والسلام داستان شهید مدافع حرم هادی ذولفقاری🌹
مدافعان حرم 🇮🇷
داستان پسرک فلافل فروش🌹 #قسمت_پنجاه‌ویک #وصيت‌نامه هادي با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور
داستان پسرک فلافل فروش🌹 (آخـر) وتدفين خبر پيدا شدن پيكر هادي درست زماني پخش شد كه قرار بود ، يعني شب اول ايام در مسجد موسي ابن جعفر تهران براي او مراسم برگزار شود.🍃 همزمان با مراسم اعلام شد كه امروز پنجشنبه، براي شهيد هادي ذوالفقاري چهار مراسم تشييع برگزار شده😳! هادي وصيت کرده بود پيکرش را در سامرا، کاظمين، کربلا و نجف طواف دهند. اين وصيت بعيد بود اجرا شود؛ زيرا عراقي‌ها شهداي خود را فقط به يکي از حرمين ميبرند و بعد دفن ميكنند.... اما درباره‌ي هادي باز هم شرايط تغيير کرد، ابتدا پيكر او را به و بعد به بردند. سپس در و بين‌الحرمين پيکر او تشييع شد. بعد هم به بردند و مراسم اصلي برگزار شد.🌹🍃 در همه‌ي حرمها نيز برايش نماز خواندند! پرچم زيباي نيز بر روي پيكر اين شهيد، حرف‌هاي زيادي با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران شيعه خود را رها نميكنند.👌 تشييع هادي در نجف بسيار با شكوه بود. چنين جمعيتي حتي در تشييع علما و فرماندهان ديده نشده بود.🍃 مرحوم آيت الله آصفي نمايندهي مقام معظم رهبري هم در نجف بر پيکر هادي نماز خواند. در آخر هم همه‌ي جمعيتي که براي تشييع پيکر هادي آمده بودند براي تدفين به سمت وادي‌السلام رفتند.🍃 ميگويند عراقيها در نجف براي شهداي خودشان تشييع خوبي در حرمها راه مياندازند، ولي بعد از آنکه ميخواهند شهيد را دفن کنند، همه ميروند و فقط چند نفر ميمانند.... ولي در تشييع پيکر هادي همه چيز فرق کرد. صدها نفر وارد وادي‌السلام شدند. خود عراقيها هم از شرکت چنين جمعيتي در مراسم تدفين شهيد تعجب کرده بودند😳و ميگفتند اين شهيد است.👌🍃 اما نكته‌ي ديگر اينكه قطعه‌ي شهداي عراق در نجف از حرم فاصله‌ي بسياري دارد اما مزار هادي به حرم بسيار نزديک است.... اين قبر متعلق به يکي از دوستان هادي بود كه او هم قبر را براي مادرش در نظر داشت، اما هادي قبل از اعزام با او صحبت كرد. او هم مادرش را راضي نمود تا مزار را براي هادي قرار دهد.☺️ يكي از دوستانش ميگفت: هادي در اين روزهاي آخر، بيشتر شبها و سحرها بر سر مزاري که براي خودش در نظر گرفته بود حاضر ميشد و دعا و نماز ميخواند😭. دست آخر درست در و شب اول ‌، در همان مزار کمي جلوتر از قبر عالمه سيد علي قاضي به خاک سپرده شد.🍃 شهيد ذوالفقاري وصيت‌هاي عجيبي براي تدفين داشت که عمل کردنش مشکل بود، اما به خواست خدا همه‌اش تحقق يافت. ☺️ او وصيت کرده بود قبر مرا سياهي◾️ بزنيد و بعد مرا در آن دفن کنيد! اما امکانش نبود، قبرهاي نجف به شکلي است که ماسه‌هاي سستي دارد. ممکن است خيلي ساده فرو بريزد. هادي در معرکه شد🕊 و غسل نداشت. خودش قبلا پرچم سياهي تهيه کرده بود که خيلي ناگهاني پيکرش را در ميان آن پرچم پيچيدند😳 و در قبر قرار دادند! ناخواسته کل قبرش سياه و وصيت شهيد عملي شد.👌👌🍃 به گفته‌ي دوستانش يک شال (يا فاطمـه‌الزهرا )هم بود که آن را روي صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالاي سنگ لحد شهيد نوشتند: يا زهرا اما همه‌ي دوستان و آشنايان بر اين باورند که شايد علت اين مفقوديت ارادت ويژه‌ي شهيد به حضرت زهرا بوده🍃. چون وقتي پيکر او با اين تأخير چندروزه پيدا شد، آغاز ايام فاطميه بود😔. شبي که او به خاک سپرده شد شب اول فاطميه بود.💔😭 دوستانش ميگويند بعد از هادي وقتي به خانه‌اش رفتيم ديديم حتي سجاده‌اش پهن بوده است.😭 انگار که او بعد از نماز براي رفتن و جنگيدن به قدر سجاده جمع‌کردني هم درنگ نکرده است.😭 داستان شهید مدافع حرم هادی ذولفقاری🌹
! هر جا دلت شڪست💔 ! هروقت اشڪے 😭از چشمت جارے شد ! هرجا امید داشتے ڪه دعایت🙏 شود ! بعد از هر ! در ! در ! در ! در بین ! یادت نرود براے امام زمانت دعا ڪنے ! آنهم و نه مثل دعا ڪن ڪه براے فرزند بیمار ، دعا میڪند مثل مرغ پرڪنده... 💔😔🙏 گفته اند امام زمان آخرین نقطه امید است ! 😭💔
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 نـامـه شهـیـد مـحمـودرضـا بـیضـائـی بـرای هـمسـرش🌹 #«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده‌ایم و هم به آمده‌ایم که در تحقق باشیم🍃 و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً. نمی‌خواهم حرف‌های آرمانگرایانه بزنم یا غیر واقعی صحبت کنم؛ نه! در مسیر تحقق قرار گرفته‌ایم.👌 ، ،بحمدالله. را باید به خاطر این شرایط و این بزرگ باشیم. الان که این 📝 را برایت می‌نویسم، است و شب (علیه‌السلام) و در فضای ملکوتی بین‌الحرمین صبر و مصیبت و تحمل مشکلات و سختی‌ها،🍃 ،دوشهیده، یکی (روحی فداها) و (سلام‌الله علیها) هستم و به .❤️ نمی‌دانی بارگاه ملکوتی سه ساله امام (ع) الان هم چقدر است😞؛ در محل ، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در وهابی‌های وحشی و آدمکش.⚡️ چه بگویم از اوضاع اینجا؛ دوباره تکرار شده و این بار ابناء و بار دیگر را محاصره کرده‌اند؛ هم مطهر کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، (سلام‌الله علیهما).😔 💪، چرا که به امام(ره) ما از زمان بهترند.✌️ بگویم؛ نبرد ، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی است🍃 و من و تو دقیقاً در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که با لطف و ائمه‌اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش باهم تا بار دیگر شاهد و غربت فرزندان (سلام‌الله علیها) نباشیم🙂. اگر بدانی چقدر در این حساس در حفظ و صیانت از حریم آل‌الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آن را قدر می‌شماری.👌 میدان عجیبی است. به قول امام خامنه‌ای «بحران الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین و و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ ☝️! خط مقدم نبرد بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در است. تمام دنیا جمع شده‌اند؛ تمام استکبار کفار، صهیونیست‌ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی‌شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده‌اند🍃 و ، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه‌سازان ظهور است و بس.☝️ و در این فضای فتنه‌آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شده‌اند تا این علم و این نهضت زمینه‌ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سال‌ها و شاید سال دیگر باید خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.😞 نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش وهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین و سایر راه می‌اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین کبری (سلام‌الله علیها) و خانم (سلام‌الله علیها) حفظ نخواهدکرد😔 که هیچ حرمت عتبات مقدسه ، ، ، و... را هم خواهد شکست.🍃 جدیدی که از تفکر ، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و... به نام جهاد تشکیل شده است،✌️ فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه‌سازان و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور است و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی‌گناه ندارد.💔 کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می‌توان مشاهده کرد و من دیده‌ام. مسؤولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر از برآییم، و خجل باید به حضور و و ولی‌اش برسیم، چرا که مقصریم.😔 کل یوم و کل ارض و بقول این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف بپیوندیم یا از معرکه جهادبگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم.🍃 ان‌‌شاءالله در پناه حق و تا تحقق وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید💪. اعوذ بالله من‌الشیطان الرجیم فضل‌الله المجاهدین علی‌القاعدین اجرا عظیماً ان‌شاءالله».🍃🌹 شـادے روح شـ‌هیـد ❤️ @modafeaneharaam
🌴در ايام #اربعين خانه #نجف را برای اسكان زائرين آماده مي كرد👌 و خودش مشغول پخت و پز و پذيرايي از زائران اباعبدالله الحسين علیه السلام می شد.🌸 #شهید_مدافع_حرم محمدهادی ذوالفقاری🌺 @Modafeaneharaam
﷽ . قسمتی از وصیت نامه مهدی حسینی؛ . تو شاهد باش که به یاد علی اکبر جوانمان را فرستادیم. درست که به پای جوانان نمی رسد اماتو قبول کن این قربانیان و فدائیان عشق حریمت را... میبینی جوان هایمان چه قد قامتی دارند؟ چه چهره دلربا و ومعصومی دارند؟ همه اش به فدای ارباً اربای علی اکبر حسین. . ع . ادامه دارد...🚩 . س . شادی روحش 🌷 @Modafeaneharaam
❤️ 🖤یک سال براے زیارت از به رفت و مسیر ۵۰۰ کیلومتری تا را به عشق اربابش پیاده روی نمود. 🌷 @Modafeaneharaam
اربعین سال ۹۵ در طول راه از #نجف به #کربلا حاج #میثم_مطیعی رو دید و گفت: حاجی باید با هم عکس بگیریم و بعد از شهادتم برام بخونی... شهید #جعفر_حسنی🌹 #فرمانده_تخریب #لشکر_فاطمیون @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_پانزدهم 💠 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و ب
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را می‌گرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!» و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!» 💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشی‌اش با همان زبان دست و پا شکسته به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...» اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه می‌خوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!» 💠 نفهمیدم چه می‌گوید و دلم خیالبافی کرد می‌خواهد دهد که میان گریه خندیدم و او می‌دانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر می‌بُره تا به تو برسه!» احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینه‌ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر داریا نقشه‌ای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه می‌خوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!» 💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمی‌دونم تو چه هستی که هیچی از نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به و رسولش ایمان داری که نمی‌خوای رافضی‌ها داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا!» از گیجی نگاهم می‌فهمید حرف‌هایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا می‌کنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده مهاجرت کردن اینجا!» 💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ می‌کرد که فاتحه جانم را خواندم و او بی‌خبر از حضور این رافضی همچنان می‌گفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضی‌ها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ، رافضی‌ها این شهر رو اشغال می‌کنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی می‌برن!» نمی‌فهمیدم از من چه می‌خواهد و در عوض ابوجعده مرا می‌خواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟» 💠 از نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا می‌کنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!» تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد می‌کرد و او نمی‌فهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!» 💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی‌ها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضی‌ها تو حرم مراسم دارن!» سال‌ها بود نامی از ائمه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام (علیه‌السلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت. 💠 انگار هنوز مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر می‌زد که پایم برای بی‌حرمت کردن لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار می‌کردم که ناچار از اتاق خارج شدم. چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و می‌ترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبال‌مان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را می‌سوزاند. 💠 با چشمانم دور خودم می‌چرخیدم بلکه فرصت پیدا کنم و هر قدمی که کج می‌کردم می‌دیدم ابوجعده کنارم خرناس می‌کشد. وحشت این نامرد که دورم می‌چرخید و مثل سگ لَه‌لَه می‌زد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد. 💠 بسمه خیال می‌کرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد می‌گفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«می‌خوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
شهید مدافع حرم 🌹 ۹۳/۱۱/۲۶ خاطره ای از شهیدمدافع حرم امام جواد علیه السلام 🌸می پرسیدند: چرا وقتی هادی در جلسات شرکت می کند، حال و هوای مجلس ما تغییر می کند؟ 🌺ما هم می گفتیم به خاطر اینکه او تازه از و برگشته. 🌸اما واقعیت چیز دیگری بود. محبت آقا علیه السلام با گوشت و پوست و خون او آمیخته شده بود. 👈برای همین وقتی نام مبارک آقا را در مقابل او می بردند اختیار از کف می داد.💔 @Modafeaneharaam