10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در کربلای خان طومان چه گذشت؟
@Modafeaneharaam
💥درختی که حاج قاسم ۱۳ سال پیش کاشت، رییسی امروز میوه اونو برداشت میکنه!
💥از انواع قرارداد های تجاری تا مسیر ترانزیتی ریلی و جاده ای تا مدیترانه و بانک و بیمه مشترک، همه اینا قراره کلید واژه توسعه پایدار رو برای مارو رقم بزنه!
👤احمد قصری
@Modafeaneharaam
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مسافر
💐ویژه بازگشت شهدای قهرمان جبهه خانطومان سوریه
💠کاری از جبهه مدیا جبهه فرهنگی مازندران
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
🌷🌷🌷💥
سلام، خدمت سروران محترم
نقرجات ماهور افتخار دارد محصولات خود را با بهترین کیفیت و قیمت مناسب؛ عرضه کند.
برای مشاهده محصولات ما را همراهی کنید.
💥https://eitaa.com/mahoor11069
💠 شهیدی که با شهادتش توانست جان بیش از ۴۰زائـر حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها را نجات دهد!
روز دوم اسفند۱۳۹۴، حجت که اتاقش نزدیک حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها بود، بعد از نماز صبح پنجره اتاق را باز کرد و رو به حرم حضرت زینب گفت: «۱۵سال برایتان نوکری کردم، یک شبش را بخرید و من در شب شهادت مادرتان شهید شوم!»
غروب همانروز، مصادف با شب شهادت حضرت زهـرا سلاماللهعلیها، درحالیکه قرار بود حجت و دوستانش دو روز دیگر به مناطق عملیاتی بروند، متوجه یک عملیات انتحاری نزدیک حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها میشوند؛ پس از انفجار اول، شهید به سرعت به کمک مجروحان رفتند ولی دقایقی بعد، عامل انتحاری دوم و سوم منفجر شد و حجت را به آرزوی دیرینهاش رساند.
شهید همانند حضرت زهـرا سلاماللهعلیها از ناحیه پهلو، صورت و بازو مجروح شد؛ مقدار ترکشها در ناحیه پهلو بهقدری بود که به گفته یکی از همرزمانش اگر حجت نبود، این ترکشها به ۳۰ تا ۴۰نفر اصابت میکرد، حجت به سوی شهادت شتافت تا بسیاری را به زندگی امیدوار کند.
🌷شهید حجت اسدی🌷
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این مصاحبه نه یک بار بلکه صدها بار ارزش دیدن دارد.
صحبت های قابل تامل مردم در خصوص جوان شجاع سبزواری.
این مصاحبه نشان می دهد اقدام شهید #حمیدرضا_الداغی خواب را از چشم همه گرفته است.
همه باید بیدار شویم. ظاهرا باید بپذیریم
بهای بیداری ما در این نقطه و در این لحظه خون او بوده است.
روحش شاد...
@Modafeaneharaam
💕معرفی شهید 💕
تاریخ اولین آشنایی مردم کشورمون با چهره ی شهید جهاد مغنیه به روز ۲۳ شهریور سال ۱۳۹۲ برمیگرده.
زمانی که مراسم ختم مادر سردار حاج قاسم سلیمانی در ستاد فرماندهی سپاه برگزار شده بود و عکاسان خبری ساعتی پس از اتمام این مراسم، چند عکس را از جوان خوشسیمایی که در پشت سر حاج قاسم سلیمانی قرار داشت، منتشر کردند 👌
در این مراسم جهاد دقیقا پشت سر حاج قاسم سلیمانی ایستاده بود و به میهمانان خوش آمد میگفت 😊
گاهی جهاد شانههای سردار را میبوسید و سردار هم هر چند دقیقه یک بار برمیگشت و با او صحبت میکرد.
رابطه صمیمانه حاج قاسم و جهاد، او را در کانون توجهات عکاسان قرار داده بود 💙
سردار هم، گاه جهاد مغنیه را به بعضی از میهمانان معرفی میکرد و آنها با لبخند او را در آغوش میکشیدند 🦋✨🕊
#شهیدجهادمغنیه
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_پنجاه_و_چهارم*
با وجود غلامعلی در آن اردو اینقدر به بچه ها خوش گذشت که هر موقع میخواستیم اردو برگزار کنیم میگفتند اگه آقای رهسپار باشه ما هم می آییم.
حالا هم که با وجود خستگی و گرمای هوا غلامعلی ماند تا نگهبانی بده تا بقیه بچه ها استراحت کنند. ساعت یک شب بود که رفتم پیش غلامعلی و گفتم…
_غلام ساعت یک.. تو دیگه خسته شدی .بیا برو استراحت کن دو تا از بچه های دیگه دارن میان به جای تو.
_نه آقای تارخ من خسته نیستم شما هم برید استراحت کنید.
_پسر! بچه ها خودشون بیدار شدند و گفتند به غلامعلی بگو بیاد تا ما بریم.
در همین حینی که داشتیم حرف میزدیم صدای گلوله توپ و تانک بلند شد.
_عبدالرحمان برو بچه ها را بیدار کن! عجله کن! عراق حمله کرده..
یک شب قبل از عملیات فتح المبین عراق فهمید که ایران قصد عملیات داره و خودش پیش دستی کرد.حالا ما خطی را که تحویل گرفته بودیم سراسر ماسه زار بود و هیچ جان پناهی نداشتیم.با صدای گلوله و خمپاره همه بچه ها بیدار شدند و سراسیمه بودند.
_بچه ها عجله کنید باید هرکی برای خودش یک چاله بزنه و بره توی اون.. بجنبید..
غلامعلی این حرفها را میزد و کمک بچهها گودالی توی اون ماسه زار ها حفر می کرد تا برن داخلش.با اینکه خسته بود و از غروب مشغول نگهبانی بود ولی اصلا به روی خودش نیاورد و با تمام توان به بچه ها کمک می کرد و می گفت که بیاید برید توی اینا که یک وقت خمپاره می اندازند.
فردای آن روز عملیات فتح المبین شروع شد و ما توی خط بودیم. تعداد کشته ها بین خط ما و عراق خیلی زیاد بود.هوا تاریک بود و بین ۲ تا خاکریز پر از جنازه عراقی بود و به خاطر همین رفت و آمد سخت شده بود.به خاطر خستگی بچه ها و بی خوابی ما را انتقال دادند که به یک خط دیگه و باز هم بحث حفاظت پیش آمد و غلامعلی باز هم ماند مشغول نگهبانی شد.
_غلامعلی تو دیشب هم نگهبانی دادی بیا برو استراحت کن.
ساعت ۱۲ شب بود که صدای غلامعلی را شنیدم.
_آقای تارخ.. آقای تارخ
_چیه چی شده غلامعلی چرا مضطربی؟!
_عراقی ها قصد شروع عملیات را دارند و میخوان حمله کنند صدای تانک شون میاد.
چون کشته های عراق در عملیات زیاد بود و بین خاکریز ما و عراق جنازهاشون ریخته بود ،توی تاریکی نمی شد تشخیص داد زنده اند یا مرده یا اینکه دارند میان یا سینهخیز دارند حرکت میکنند. به این خاطر با غلامعلی رفتیم پشت خاکریز و گوش کردیم دیدیم آره صدایی مثل صدای حرکت تانک میاد.
ادامه دارد..
@Modafeaneharaam
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
سه تا صلوات بفرست نیت کن و بزن روی یکی از اسم های خدا ...ببین چه تقدیری در انتظارته😍
🌸یاشکور🌸
🌸یا قدوس🌸
🌸یا رحمان🌸
یادت باشه من اولین کسی بودم که این سورپرایز رو برات آوردم😍
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🟢چهل دستورالعمل و #ختم_مجرب برای وسعت رزق👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2000224635Cdb57f77fc6
🔺 اذکار و ختومات گره گشایی👌
پیشنهاد ویژه عضویت👆
🍃🍃برای بدن سالم چه کنیم؟🍃🍃
🍃برای درمان پوکی استخوان
🍃برای درمان سردردهای شدید
🍃برای درمان لکهای پوستی
🍃برای درمان کبد چرب
👌از بهترین کانالهای ایتا👌
🌹لینک کانال طب الائمه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3333816649Cc4e8103dfd