سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
💠 #پذیرش_حوزه (2) 🔸(علم مهم ترین نیاز برای ساختن ابدیت) 🔹اثری از مرحوم استاد عزیز، علی شاملو ❤️ #عین
17.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 #پذیرش_حوزه (۳)
🔸(حوزه محل کسب علم ابدیت ساز)
🔹اثری از مرحوم استاد عزیز، علی شاملو ❤️
#عین_صاد_شین
#سرباز_امام
سلللللام
🌷آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست🌷
🌷آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است!🌷
خیلیییی عیدتون مبارک 🌹🥳💐
با اینکه قصد فعالیتهای مناسبتی ندارم، ولی ولادت آقای کریم❤️ فرق میکنه، مگه نه؟!
انشاءالله میخوایم در حد وسعمون عیدی بدیم، (برا برکتش دیگه، و الا نمیشه به زخمی زد 😄)
تا آخر شب هر کس دوست داشت آیدیشو بذاره تو ناشناس،
منم با یه قرعه کوچیک، 🖐️ نفر رو انتخاب میکنم.
مهم نیست تو کانال عضو هستین یا نه، فلذا #فور کنین شاید روزیِ رفیقتون بود . . .
اینم لینک ناشناس:
https://harfeto.timefriend.net/16802137313362
من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند
به چه مقدار به سائل بدهم فکر کند . . .
#منهای_معین
نیمه ماه مبارک فیض کامل میشود
غالبا اینجا سلیمان نیز سائل میشود . . .
#منهای_معین
سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
به وقت قرعه کشی 🎰⌛
اعلام میکنم که این قرعه کشی در صحت و سلامت کامل برگزار شد.🤌
برای اطمینان خاطر بیشتر،
مثل همیشه خداوند متعال هم بعنوان ناظر حضور داشتند.
خب خب
🎰 اعلام نتایج قرعه کشی:
🖐️ نفری که قولش رو داده بودم:
۱. خانم «منهاج» که ادمین کانال فروش کتاب منهاج هستن
۲. خانم « F.Z» ادمین محترم کانال رسانه هنری سیدمرتضی
۳. ادمین محترم لحننگاه که عیدیشون رو تقدیم خیریه کردن 👌☘️
۴. خانم «سیاهکالی مرادی»
۵. خانم «میم الف»
این کار مورد پسند مادر بنده هم قرار گرفت و علاقه داشتن به ۴ نفر دیگه هم عیدی تقدیم کنن:
۱. ادمین محترم کانال صراط نور ، خانم «ایزدی» که طی یه حرکت زیبا عیدیشون رو به رفیقشون دادن 👌
جالبه ایشون همون کسی هستن که تو ناشناس گفتن من عیدی میخوام و من بهشون قول عیدی معنوی دادم، و بعد اسمشون هم دراومد . . .
۲. خانم «رئوفا» ادمین محترم کانال یه انسان ساده
۳. «سیدة» خانم هم که ادمین کانال واقعا قابل استفاده حیاتالقلوب هستن 🤌
۴. رفیق گلمون، آقای «برزگر» که تنها آقایی بودن که اسمشون دراومد 🧔🏻😄
سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
مثل حاء و سین و یاء و نون که با غم عجین شده، معنای عباس و ادب یکی شده. وقتی حرف از ادب پسرِ امبنین
بسم الله الذی خلق الحسن
گاهی یاکریمِ دلم به صحنوسرای آقای کریم پر میزند و سرِ خوانِ حسن مُتِنَعِّم میشود؛ سفرهای که جمع و طعامش ذرهای کم نمیشود.
حبّ او از بچگی در من نبوده است؛
آنقدر حسین حسین گفتیم تا بزرگ شویم و بگوییم حسن؛
یا شاید اشکهای بر حسین آبیاری حُبّ حسن بود، ویا سینهزدنهایمان دَقُّالباب خانهی حسن؛
هرچه هست، حس لطیف و احساس غریبی است،
میشود تا صبح، به یاد حسن خندید و گریه کرد . . .
«آقای کریم»
#معین
۱۶ رمضان، ۱۸ فروردین ۱۴۰۱