eitaa logo
محسن الویری
357 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
12 ویدیو
313 فایل
این کانال برای اطلاع‌رسانی در باره رویدادها و بازتاب دادن دیدگاه‌های شخصی و نیز بازنشر پاره‌ای اطلاعات سودمند علمی ایجاد شده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ارائه بحثی با عنوان "نگاهی تاریخی به رابطه حکومت و تمدن" ـ از چهار قسمت یکسان‌انگاری حکومت و تمدن و پیامدهای آن شاید کسی را نیافت که صریحا به یکی بودن تمدن و حکومت حکم کند، ولی به استناد نوشته‌های موجود می‌توان چنین برداشت کرد که گویی پیش‌فرض برخی تمدن‌پژوهان چنین است، به عنوان مثال وقتی تقسیم‌بندی بر پایه آمد و شد حکومت‌ها صورت می‌گیرد و وقتی ارزیابی تمدن‌ها بر پایه خوب و بد حکومت‌ها صورت می‌گیرد، گویی هیچ جدایی و تمایزی بین این‌ها در ذهن وجود ندارد. بیشتر منابعی که به دوره‌بندی تمدنی ایران باستان پرداخته‌اند آن را بر مبنای حکومت‌های آن دوره یعنی مادها و هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان یعنی سلسله‌های حکومتی سامان‌دهی کرده‌اند. دوره‌بندی تمدنی تمدن اسلامی هم در بسیاری از منابع چنین است و برپایه عهد نبوی و عهد خلفاء و عهد اموی و عهد عباسی و عهد عثمانی صورت گرفته است. در داوری‌های متعارف در باره تمدن غرب و تمدن اسلامی هم معمولاً همین نکته به چشم می‌خورد، به این معنی که معیار و ملاک فاقد ارزش شمرده شدن تمدنی پیشین اسلامی این دانسته می‌شود که آن دوران دوران سلطه حکومت‌های جائر و غاصب بوده است. این نگاه که لازمه آن تعمیم دادن کژی‌های حکومت‌ها به دیگر آورده‌های یک تمدن است، پیامدهای قابل تأملی دارد که به عنوان مثال به مهمترین پیامدهای آن در گستره تمدن اسلامی اشاره می‌شود: ـ بی‌اعتبار شمردن ارزش تمدن پیشین اسلامی به دلیل غاصبانه بودن حکومت‌ها و یا فساد حکومت‌ها ـ با توجه به مبنای ویژه علیهم السلام در مشروع شمردن حکومت‌ها و عدم تطبیق این مبنا بر اکثریت قریب به اتفاق حکومت‌ها و به ویژه دستگاه‌های خلافت، این سخن به فراوانی در رسانه‌های ما شنیده می‌شود که دستاوردهای علمی و فرهنگی و اجتماعی ادوار پیشین اسلامی مثلا عهد و به دلیل غاصب و ظالم بودن حاکمان آن دوره هیچ شایسته اعتناء نیست. بنا بر این هر پیشرفت سیاسی و نظامی و علمی و فرهنگی که در آن دوره صورت گرفته است نه فقط شایسته الگوبرداری نیست بلکه حتی به عنوان یک پدیده ارزشمند نیز شناخته نمی‌شود. ـ ایجاد یک گسست هویتی بین اکنون امت اسلامی و گذشته آن ـ لازمه طبیعی این دیدگاه و فاقد اعتبار و ارزش شمردن مجموعه دستاوردهای فاصله رحلت پیامبر تا کنون (جز چند سال خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و چند ماه خلافت امام حسن علیه السلام) این است یک گسست کامل هویتی بین اکنون ما و گذشته قابل دفاع ما که همان عهد نبوی است پدید آید، یعنی گویی با رحلت پیامبر همه چیز به پایان رسیده است و همه ارزش‌ها محو و از دسترس خارج شده است و به یکباره در دهه‌های اخیر دوباره از حالت مکنون و پنهان بودن بیرون آمده و دوباره تجلی کرده است. باور به این لوازمی دارد که به هیچ روی نمی‌توان به آن پای‌بند بود. یکی از این لوازم متهم ساختن پیامبر به ناکارآمدی و ناتوانی از ساختن یک جامعه پایا و ماندگار است، بر پایه این باور پیامبر تنها توانست جامعه‌ای بسازد که تا زمان حیاتشان دوام آورد و پس از آن از بین رفت تا زمان ولادت صاحبان این تفکر. ـ محروم کردن جامعه شیعی از تجربیات یک تاریخ بزرگ درس‌آموز ـ پیامد سوم این دیدگاه محروم ساختن جامعه ما و به صورت مشخص ایران اسلامی ما که قرار بود و هست بر پایه مکتب اهل بیت علیهم السلام یک الگوی کارآمد دین‌محور برای اداره جامعه ارائه کند از انبوه تجربیات یک تمدن بزرگ است که به اعتراف همه تمدن‌پژوهان بزرگترین و یا یکی از بزرگترین تمدن‌های تاریخ بشریت بوده است. ما هیچ مسأله‌ای در جامعه امروزمان نداریم مگر این که دست کم یک بار پیش از این با آن روبرو بوده‌ایم و تجربه‌ای درخور توجه برای چگونگی رویارویی با آن داریم و دریغ است که با چشم پوشیدن از این تجربه همه چیز را از نو تجربه کنیم و متأسفانه در عمل چنین است که توجه بایسته‌ای به تجربه پیشین نداریم. (ادامه دارد.) ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ @MohsenAlviri