eitaa logo
محسن الویری
357 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
12 ویدیو
313 فایل
این کانال برای اطلاع‌رسانی در باره رویدادها و بازتاب دادن دیدگاه‌های شخصی و نیز بازنشر پاره‌ای اطلاعات سودمند علمی ایجاد شده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸انتشار یک مصاحبه در باره خواجه نصیرالدین طوسی ـ از دو قسمت در خدمت به شیعیان آیا آثاری از خواجه نصیر الدین طوسی به یادگار مانده است؟ در این باره نیز در برخی آثار مشخصا در علم کلام کتابی به نام "تجرید العقاید"از خواجه به یادگار مانده، کتاب کم حجمی در شش بخش عمده که افزودن فصل امامت در کنار سایر فصول در این کتاب امتیاز خاصی به این کتاب بخشیده است، شاید کمتر کتاب کلامی شیعی است که به اندازه این کتاب مورد اعتنا قرار گرفته باشد و ترجمه شده و بر آن حاشيه نوشته شده باشد، گرچه برخي این کتاب را نقطه آغاز یک نوع ورود فلسفه به دانش کلام شیعی شمردند اما نظم بخشی و اعتبار دادن به اندیشه‌های شیعی سبب شده که برخی خواجه را آغازگر یک دوره جدید در کلام شیعی بشمارند. خواجه اثر دیگری به نام "اوصاف الاشراف" دارد که کتاب اخلاقی است اما به دلیل اینکه در مقدمه این کتاب ذکر می کند که بعد از کتاب اخلاق ناصری نوشتم نویسنده کتاب يعني خواجه معتقد بود که در بیان سیره اولیا و روش اهل بینش بر قاعده‌ سالکان طریقت و طالبان حقیقت مبتنی بر قوانین سمعی مرتب گردیده است. بخش هایی از کتاب به مباحثی چون زهد و ریاضت و مراقبت و سیر و سلوک و... احوال سالکان در خلوت و تفکر و... خوف و رجا پرداخته است که این را هم از نخستین آثاری می دانند که نشانه تاثیر پذیری آثار اخلاقی شیعیان و علمای شيعه از تصوف است بنابراین خواجه نصیرالدین طوسی در شکل دادن و باز تولید و باز طراحی اندیشه شیعی در آثار نامبرده موثر بوده است، از این رو با یک شخصیت بزرگی رو به رو هستیم همان‌گونه که ذکر شد همزمان هم برای ایران و هم برای امت اسلامی و درون امت اسلامی برای پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام نقش ایجابی موثری داشته، لذا سزاوار است با غرور در جهت زنده نگاه داشتن خدمات وی این درس را از خواجه بیاموزیم که چگونه در شرایط بحرانی بسیار سخت و دشوار که مغولان بر بخش هایی از جهان اسلام وارد کردند و ایران در معرض تهدید قرار گرفته بود وی نقش بایسته ای ایفا کرد و تهدید های موجود را به فرصت تبدیل کرد. کتابی به نام سقوط الدوله العباسیه و دور الشیعه بین الحقیقة و الاتهام نوشته شده است، این کتاب درسال ۲۰۰۴ در ریاض در گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه ملک سعود ریاض به چاپ رسیده که از این موضوع حکایت می کند که شیعیان در سقوط دستگاه خلافت عباسی نقش ویژه ای داشته‌اند و اثبات کرده بر خلاف اتهامی که به شیعیان می زنند که نقش آن‌ها سلبی بود توضیح می دهد شیعیان نقش ایجابی داشتند و به کاهش خرابی های ناشی از حمله مغول مدد قابل توجهی رساندند. ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ @MohsenAlviri
🔹ارائه بحثی با عنوان "نگاهی تاریخی به رابطه حکومت و تمدن" ـ از چهار قسمت یکسان‌انگاری حکومت و تمدن و پیامدهای آن شاید کسی را نیافت که صریحا به یکی بودن تمدن و حکومت حکم کند، ولی به استناد نوشته‌های موجود می‌توان چنین برداشت کرد که گویی پیش‌فرض برخی تمدن‌پژوهان چنین است، به عنوان مثال وقتی تقسیم‌بندی بر پایه آمد و شد حکومت‌ها صورت می‌گیرد و وقتی ارزیابی تمدن‌ها بر پایه خوب و بد حکومت‌ها صورت می‌گیرد، گویی هیچ جدایی و تمایزی بین این‌ها در ذهن وجود ندارد. بیشتر منابعی که به دوره‌بندی تمدنی ایران باستان پرداخته‌اند آن را بر مبنای حکومت‌های آن دوره یعنی مادها و هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان یعنی سلسله‌های حکومتی سامان‌دهی کرده‌اند. دوره‌بندی تمدنی تمدن اسلامی هم در بسیاری از منابع چنین است و برپایه عهد نبوی و عهد خلفاء و عهد اموی و عهد عباسی و عهد عثمانی صورت گرفته است. در داوری‌های متعارف در باره تمدن غرب و تمدن اسلامی هم معمولاً همین نکته به چشم می‌خورد، به این معنی که معیار و ملاک فاقد ارزش شمرده شدن تمدنی پیشین اسلامی این دانسته می‌شود که آن دوران دوران سلطه حکومت‌های جائر و غاصب بوده است. این نگاه که لازمه آن تعمیم دادن کژی‌های حکومت‌ها به دیگر آورده‌های یک تمدن است، پیامدهای قابل تأملی دارد که به عنوان مثال به مهمترین پیامدهای آن در گستره تمدن اسلامی اشاره می‌شود: ـ بی‌اعتبار شمردن ارزش تمدن پیشین اسلامی به دلیل غاصبانه بودن حکومت‌ها و یا فساد حکومت‌ها ـ با توجه به مبنای ویژه علیهم السلام در مشروع شمردن حکومت‌ها و عدم تطبیق این مبنا بر اکثریت قریب به اتفاق حکومت‌ها و به ویژه دستگاه‌های خلافت، این سخن به فراوانی در رسانه‌های ما شنیده می‌شود که دستاوردهای علمی و فرهنگی و اجتماعی ادوار پیشین اسلامی مثلا عهد و به دلیل غاصب و ظالم بودن حاکمان آن دوره هیچ شایسته اعتناء نیست. بنا بر این هر پیشرفت سیاسی و نظامی و علمی و فرهنگی که در آن دوره صورت گرفته است نه فقط شایسته الگوبرداری نیست بلکه حتی به عنوان یک پدیده ارزشمند نیز شناخته نمی‌شود. ـ ایجاد یک گسست هویتی بین اکنون امت اسلامی و گذشته آن ـ لازمه طبیعی این دیدگاه و فاقد اعتبار و ارزش شمردن مجموعه دستاوردهای فاصله رحلت پیامبر تا کنون (جز چند سال خلافت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و چند ماه خلافت امام حسن علیه السلام) این است یک گسست کامل هویتی بین اکنون ما و گذشته قابل دفاع ما که همان عهد نبوی است پدید آید، یعنی گویی با رحلت پیامبر همه چیز به پایان رسیده است و همه ارزش‌ها محو و از دسترس خارج شده است و به یکباره در دهه‌های اخیر دوباره از حالت مکنون و پنهان بودن بیرون آمده و دوباره تجلی کرده است. باور به این لوازمی دارد که به هیچ روی نمی‌توان به آن پای‌بند بود. یکی از این لوازم متهم ساختن پیامبر به ناکارآمدی و ناتوانی از ساختن یک جامعه پایا و ماندگار است، بر پایه این باور پیامبر تنها توانست جامعه‌ای بسازد که تا زمان حیاتشان دوام آورد و پس از آن از بین رفت تا زمان ولادت صاحبان این تفکر. ـ محروم کردن جامعه شیعی از تجربیات یک تاریخ بزرگ درس‌آموز ـ پیامد سوم این دیدگاه محروم ساختن جامعه ما و به صورت مشخص ایران اسلامی ما که قرار بود و هست بر پایه مکتب اهل بیت علیهم السلام یک الگوی کارآمد دین‌محور برای اداره جامعه ارائه کند از انبوه تجربیات یک تمدن بزرگ است که به اعتراف همه تمدن‌پژوهان بزرگترین و یا یکی از بزرگترین تمدن‌های تاریخ بشریت بوده است. ما هیچ مسأله‌ای در جامعه امروزمان نداریم مگر این که دست کم یک بار پیش از این با آن روبرو بوده‌ایم و تجربه‌ای درخور توجه برای چگونگی رویارویی با آن داریم و دریغ است که با چشم پوشیدن از این تجربه همه چیز را از نو تجربه کنیم و متأسفانه در عمل چنین است که توجه بایسته‌ای به تجربه پیشین نداریم. (ادامه دارد.) ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ @MohsenAlviri
🔸ارائه بحثی با عنوان "مفهوم مسأله‌بودگی تمدن و چرایی مسأله بودن آن برای ایران کنونی" ـ از دو قسمت (ویژگی‌های مسأله‌ای به نام ضعف بینش تمدنی): - پیچیدگی ـ در برابر مسأله‌های تقریبا ساده که همگی درکی روشن از آن دارند، مانند کمبود آب و دیگر مایحتاج عمومی، برخی مسائل پیچیدگی و درهم‌تنیدگی بیشتری دارند و در حقیقت ترکیبی از چند مسأله هستند. روشن است که نمی‌توان معیار روشنی برای سنجش میزان پیچیدگی یک مسأله به دست داد ولی می‌توان تفاوت مسأله‌ها را از نظر سادگی و پیچیدگی درک کرد. مسأله تمدن به دلیل نوپدید بودن، تنوع دیدگاه‌ها در باره آن، گستردگی ابعاد، لایه‌ها و قلمروهای آن بی‌تردید پیچیده‌ترین مسأله اجتماعی و یا در زمره پیچیده‌ترین آن‌هاست. - فاقد داده‌های ثبتی بودن ـ در برابر مسأله‌هایی که نخبگان و تصمیم‌گیران و سیاستگذاران را از مدت‌ها پیش به خود مشغول کرده و یک سطح مورد وفاقی از آن‌ها پدید آمده است و انباشت درخوری از اطلاعات مربوط به آن‌ها گردآمده است، مسأله‌هایی هم وجود دارد که عمری دراز از توجه به آن‌ها نمیگذرد و نوپدید هستند. و به همین دلیل داده‌های ثبتی آن‌ها اندک است و هنوز نسبت به مبانی، ابعاد، روش، شاخص‌های آن وفاق وجود ندارد. تمدن را باید در شمار این گونه مسأله‌ها قرار داد. -فاقد وفاق در باره مفاهیم و مبانی بودن ـ در برابر مسأله‌هایی که اصطلاحات و مفاهیم مربوط به آن‌ها به دلیل پیشینه زیادی که دارند روشن است (مانند مسائل اقتصادی) در باره مسائل نوپدید چنین وفاقی وجود ندارد. - فاقد شاخص مدون برای اندازه‌گیری بودن ـ وقتی مفاهیم اولیه یک مسأله روشن نیست، روشن است که شاخص مشخصی نیز برای اندازه‌گیری آن در دست نباشد. چرایی مسأله بودن ضعف بینش تمدنی برای ایران کنونی از بحث نظری مفهوم مسأله‌بودگی ضعف بینش تمدنی که بگذریم، این که چرا این موضوع در شرایط کنونی ما یک مسأله با ویژگی‌هایی که برشمرده شد به حساب می‌آید، نیازمند درنگی دیگر است که پاسخ این پرسش را در قالب محورهای زیر بیان کرده است: • مطالبات رهبر معظم انقلاب ـ این مطالبات صرف نظر از این که منشأ جلب توجه نخبگان به موضوع تمدن شده است، خود نیز به دلیل جایگاهی که رهبری در یک نظام اسلامی دارد یک الزام دینی و حتی حقوقی برای پرداختن به این موضوع ایجاد کرده است. • تبدیل شدن موضوع تمدن به یک مسأله نخبگانی ـ موضوع تمدن در سال‌های اخیر به صورتی گسترده مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. آمار کتاب‌ها و مقالات منتشر شده در باره تمدن در سال‌های اخیر نشاندهنده افزایش اهتمام نخبگان جامعه به موضوع تمدن در داخل کشور است. اهتمام نخبگان جامعه به یک موضوع می‌تواند نشاندهنده اهمیت آن باشد. یعنی نفس اهتمام نخبگان در رشته‌های مختلف به یک موضوع عمومی که الزاماً جزو موضوعات رشته تخصصی آن‌ها نیست می‌تواند نشانگر حساس شدن متفکران جامعه به موضوعی باشد که با سرنوشت همه مردم گره خورده است. • ارتقاء جایگاه مسلمانان در معادلات جهانی ـ حرکت بیداری اسلامی در دو سده اخیر و افزایش خودآگاهی مسلمانان و خروج از محدودنگری گذشته، زمینه‌ساز ورود مسلمانان به مرحله‌ای فراتر از گذشته شده است. اکنون امکان نقش‌آفرینی مسلمانان در مسائل جهانی بسیار بالا رفته است و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هم انتظار ویژه‌ای را از ایران در ذهن آحاد امت اسلامی ایجاد کرد. • شدت یافتن تعارض‌های درونی امت اسلامی و ضرورت مواجهه سنجیده با آن‌ها ـ مسائل داخلی و شدت یافتن برخی تعارض‌ها تا مرحله روبروی هم ایستادن مسلمانان، و قابلیت‌های ایران برای حل این تعارض‌ها در پرتو نگاه تمدنی خود، عامل دیگری است که موضوع تمدن و بینش تمدنی را به یک مسأله عمومی برای نخبگان ما و جهان اسلام تبدیل کرده است. • عدم بهره‌گیری مناسب از متون دینی برای حل مشکلات جامعه در مقیاس تمدنی ـ نگاه تقلیل‌گرایانه به سهم آموزه‌های دینی در مطالعات تمدنی و ضعف جدی متون درسی دین‌بنیاد در این زمینه موجب شده است که عملا دانش‌های رایج در حوزه‌های علمیه همچون گذشته رونق بیشتری داشته باشد و از حل مسائل مورد نیاز جامعه اسلامی به ویژه در مقیاس تمدنی فاصله بگیرد. • دیدگاه‌های ناصواب به دستاوردهای تمدنی تمدن گذشته اسلامی و یا تمدن غرب و یا حتی ظرفیت‌های کنونی امت اسلامی در مسیر ساختن یک تمدن جدید میز تمدن اسلامی بر اساس چنین درکی از مفهوم مسأله‌بودگی ضعف بینش تمدنی و چرایی مسأله‌بودگی آن برای ایران اسلامی، در یک کار جمعی متناسب با توانمندی‌ها و ظرفیت‌های در پنج سال اخیر فعالیت‌هایی را انجام داده است که داوری در باره کارنامه آن را باید به صاحب‌نظران وانهاد. ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ @MohsenAlviri
🔸یک اثر ارزشمند در باره مجالس مذهبی ایران معاصر ـ از دو قسمت اهمیت انتشار این کتاب افزون بر تقویت مطالعات برون‌دینی زیست اجتماعی و امیدبخشی کارهایی بی‌هیاهو ولی پرفایده و ماندگار از این دست ـ که به این دو ویژگی در نوشته مهر ۱۳۹۷ پرداخته شد ـ دو چیز است: فراهم ساختن فضا برای مجموعه گسترده‌ای از پژوهش‌های معطوف به تاریخ اجتماعی شیعیان ـ این مجموعه با وجود پاره‌ای گزارش‌های آماری و تحلیل‌ها، یک اثر وصفی است که مهمترین آورده آن یک مجموعه گسترده و بسیار ارزشمند از اطلاعاتی است که زحمت زیادی برای گردآوری و تدوین آن کشیده شده است. اما این اطلاعات در حقیقت اطلاعات خام است و در قالب پژوهش‌های پرشمار دیگر می‌توان به تحلیل آن‌ها پرداخت. تمامی این اسناد مربوط به شهر تهران است و تحلیل پراکندگی جغرافیایی مجالس در محله‌های مختلف تهران و سیر تحول آن، تحلیل ابعاد جلسات ویژه زنان و یا مشترک بین زنان و مردان، بررسی شخصیت صاحبان مجالس، تحلیل تعابیری که برای یادکرد امام حسین علیه السلام در آن‌ها وجود دارد، ساعات برگزاری مجالس، اصناف مختلفی که به برگزاری مراسم اهتمام داشته‌اند، ارتشیانی که با تصریح به جایگاه نظامی خود مراسم عزا بر پا می‌کرده‌اند، چرایی و هدف برگزاری مجالس، تحلیل محتوای مفاد اطلاعیه‌ها و رابطه بین مؤلفه‌ها (مثلا رابطه بین سخنرانان و مکان برگزاری مجالس) و ده‌ها موضوع دیگر از این بر پایه همین پنج جلد کتاب می‌تواند به صورت پایان‌نامه یا مقاله پژوهشی و یا حتی طرح پژوهشی تدوین شود. نشان دادن زمینه‌های کارنشده و اشتغال‌زا ـ وقتی تنها اطلاعیه‌های مندرج در ماه‌های محرم و صفر یک روزنامه تا این میزان ظرفیت کار پژوهشی داشته باشد می‌توان به آسانی تصور کرد که دیگر مطالب همین روزنامه و دیگر روزنامه‌ها و دیگر نشریات و دیگر اسناد سازمان‌ها و ادارات دولتی و عمومی و خصوصی چه گنجینه‌های بزرگ و دست‌نخورده‌ای هستند که تا چندین دهه می‌تواند جمع زیادی از پژوهشگران تاریخ و اسناد را به خود جذب کند و اگر اندکی از بودجه سازمان‌ها و نهادهای دولتی و عمومی به این نوع مطالعات و پژوهش‌ها اختصاص یابد ضمن این که زمینه اشتغال تعداد زیادی از دانش‌آموختگان فراهم می‌آید، خدمتی بزرگ و بی‌بدیل به شناخت ریشه‌های اجتماعی تحولات یک قرن اخیر صورت خواهد بست. ۵ فروردین ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹ارائه سخنرانی با عنوان "الهیات تاریخ و فرجام نیکوی بشر؛ نگاه دیگر به مهدویت" ـ از سه قسمت چرایی بهره بردن از الهیات تاریخ برای بررسی مهدویت چارچوب‌های معرفتی مبتنی بر پایه مکتب اهل بیت علیهم السلام که به ویژه در شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی این امید را ایجاد کرده بود که بتواند به عنوان یک پارادایم جدید معرفتی دریچه‌ای نو برای گفت‌وگو با جهان بگشاید، اکنون به دلیل غلبه تدریجی و نگران‌کننده بر تشیع فقاهتی و معرفتی در وضعیتی قرار گرفته است که امکان بنا نهادن یک نظام معرفتی بر آن را به حاشیه رانده است. با تلقی موجود و رو به گسترش از تشیع در ساحت عمومی که نه به صورت خزنده بلکه به صورت جهش‌وار خردورزی را به حاشیه می‌راند و شکل‌های مختلف مناسک‌گرایی را به جای آن می‌نشاند، راه گفت‌وگو به تدریج بسته می‌شود. در چنین شرایطی، با توجه به رواج الهیات جدید در عرصه جهانی و جایگاه یافتن آن به مثابه یک شاخه علمی و ظرفیت به اثبات رسیده آن برای ایجاد یک چارچوب برای گفت‌وگو، به ناچار آن را برمی‌گزینیم تا راهی برای فرار از وضع موجود بیابیم.خاموش نگاه داشتن چراغ مکتب اهل بیت علیهم السلام یک جفای نابخشودنی است و اکنون که نمی‌توان از چارچوب‌های بومی ولی دارای ظرفیت جهانی بهره برد، به ناچار باید چارچوب‌های جهانی را برگزید و مضامین و محتوای بومی را در آن ریخت. مهمترین مباحث رایج در الهیات تاریخ که دست کم یک کتاب مستقل و چند مقاله در باره آن نوشته شده است، به تبعیت از روح غالب در الهیات جدید یک رویکرد مسیحی دارد. در الهیات تاریخ چند موضوع تاریخی بنیادین، مورد توجه بوده است که مهم‌ترین آن‌ها را می‌توان در چهار محور زیر برشمرد: • تاریخ جهانی و خدا ـ این که خداوند چگونه به تاریخ می‌نگرد و رابطه تاریخ با خدا چیست؟ آیا تاریخ تنها صحنه تجلی اراده خداست؟ یا خداوند تاریخ را مانند اتومبیل کوچک کوکی کودکان کوک کرده و پس از به حرکت انداختن آن، اکنون این خود تاریخ است که حرکت می‌کند؟ آیا خداوند دست بشر را برای نقش‌آفرینی در تاریخ باز گذاشته است؟ پرسش‌هایی از این دست را در الهیات تاریخ می‌توان پاسخ گفت. پانن برگ در کتاب الهیات تاریخی مفهوم تاریخ جهانی را با مفهوم خداوند به عنوان یک وجود برتر و حاکم بر زمان دارای پیوند عمیق می‌داند. • منازل تاریخ ـ ایستگاه‌های اصلی و یا نقاط عطف اصلی تاریخ بشر کجاست؟ ژاک ماریتن در کتاب فلسفه تاریخ از چشم‌انداز مسیحی بر این باور است که ایستگاه نخست تاریخ بشر، هبوط است و ایستگاه دوم آن مرحله به صلیب کشیده شدن عیسی و ایستگاه سوم و آخر مرحله بازگشت مسیح. • غایت تاریخ ـ الهیات امید آن گونه که یورگن مولتمان در کتابی به همین نام شرح داده است به صورت عمده در پیوند با غایت تاریخ و باور به غایت‌مندی تاریخ معنی می‌یابد. • معنی تاریخ ـ معنی تاریخ نیز در پیوند با غایت روشن تاریخ قابل تصور است. کارل لوویت در کتاب معنا در تاریخ به خوبی توضیح داده است که نه وقایع تاریخی به تنهایی معنادار هستند و نه توالی رویدادها افاده معنی می‌کند، بلکه تاریخ "تنها هنگامی معنا دار می شود که واجد هدفی استعلایی فراتر از واقعیت‌های موجود باشد.... جسارت اظهار عقیده در باب معنای وقایع تاریخی تنها هنگامی امکان‌پذیر می‌شود که وقایع غایت روشنی داشته باشند.(معنا در تاریخ، ص بیست و شش مقدمه) (ادامه دارد.) ۸ فروردین ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 ارائه سخنرانی در مراسم رونمایی از کتاب" تمدن نوین اسلامی با محوریت آراء حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای" ـ از دو قسمت • ... از یاد نبریم که مسأله تمدن نوین اسلامی اصلاً مسئله انحصاری ما نیست، بلکه مسأله است و این تلقی که تمدن نوین اسلامی یک موضوع ایرانی قلمداد شود، درست نیست. با توجه به این موضوع، طبیعی است که وقتی قرار است موضوعی در سطح امت اسلامی مطرح شود باید بدانیم که در این باره پیش از ما چه کسانی صحبت کرده‌اند و نظریات آن‌ها چه بوده و موضع و جایگاه ما نسبت به آن چیست؟ این چالش نیز با ورود نخبگان به این عرصه و تقویت مطالعات بومی و رصد مطالعات بیرونی و کوشش برای کاهش فاصله با آن از بین خواهد رفت. به عنوان مثال گشودن پنجره‌هایی برای گفت‌وگو بین نخبگان کشور و نخبگان تمدن‌اندیش و تمدن‌پژوه در سطح امت اسلامی و سپس در سطح جهان می‌تواند گامی مؤثر برای برطرف شدن این چالش به شمار رود. • دوگانه شخصیت حقیقی و شخصیت حقوقی آیت‌الله خامنه‌ای ـ نکته سوم ضرورت توجه به جایگاه حضرت به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی از یک سو و به عنوان یک روشنفکر و صاحبنظر دینی از سوی دیگر است. رهبر معظم انقلاب در نظام جمهوری اسلامی یک حیث حقوقی دارند که همان حیث رهبر بودن ایشان است، ولی حیث دیگر ایشان، حیث اندیشمند جهان اسلام بودن است. به هم آمیختن این دو حیث برای امثال ما عادی است بلکه آن چه برای دغدغه‌مندان انقلاب اهمیت بیشتری دارد همان حیث رهبری است و به همین سبب، در بسیاری از مواقع توجهی به حیث دوم نداریم، اما در فضای غیر از حوزه‌های علمیه و بیرون از دایره افراد دغدغه‌مند انقلاب، الزاما همه مانند ما فکر نمی‌کنند. در آن محیط‌ها سزاوار است روی وجه دوم شخصیت آیت‌الله خامنه‌ای یعنی اندیشمند بودن ایشان تکیه شود. گام‌هایی که سبب شود به دلیل غلبه دادن شخصیت حقوقی ایشان بر شخصیت حقیقی‌شان، جامعه علمی و نخبگانی کشور از شنیدن سخنان رهبر معظم انقلاب به عنوان یک اندیشمند محروم شود و شکاف ناخواسته نخبگانی تقویت و تثبیت شود، یک جفای آشکار و اگر اجازه داشته باشم بگویم یک اشتباه راهبردی است. دیدگاه‌های تمدنی آیت‌الله خامنه‌ای تا آن اندازه از ژرفای دینی، گستردگی ابعاد، پشتوانه معرفتی، پشت‌گرمی به مطالعات و تجربیات تاریخی و روشن‌اندیشی نسبت به واقعیت تمدنی جهان برخوردار است که صرف‌نظر از جایگاه ایشان به عنوان رهبر انقلاب، شایسته طرح و بازخوانی در فضاهای علمی داخلی و خارجی است. حل این چالش یعنی تصمیم‌گیری در باره باقی ماندن در حیث رهبری و دور شدن از فضای تأملات و مناقشات نظری در باره تمدن و یا فروغلتیدن به فضای بحث‌های نظری و فراموش کردن وجه رهبری معظم‌له و یا برگزیدن راهی میانه که راه صواب همین راه سوم است، از نخبگان برمی‌آید. بر پایه این سه مقدمه که گفته شد، اکنون صرف نظر از محتوای کتاب "تمدن نوین اسلامی با محوریت آراء حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای" (که برای بررسی و نقد محتوایی آن هم سزاست نشستی دیگر برگزار شود) باید گفت که نشر کتاب‌هایی از این دست گامی است در مسیر حل دوگانه‌هایی که ذکر شد. تدوین یک اثر در باره بر مدار اندیشه‌های آیت‌الله خامنه‌ای، وقتی به قلم افراد دارای اهلیت و ظرفیت و توان پژوهش‌های تخصصی باشد، در درجه اول ضمن گسترش و عمومی‌تر کردن تمدن‌اندیشی، مانع عوام‌زدگی می‌شود و سپس می‌تواند ضمن تقویت مطالعات بومی دریچه‌ای به سوی کاهش فاصله با مطالعات جهانی و جهان اسلام بگشاید و سرانجام هم به برجسته ساختن حیث اندیشمندی آیت‌الله خامنه‌ای در محافل علمی کمک کند. ۱۳ فروردین ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 ارائه یک سخنرانی با عنوان "جریان‌های فکری ایران در زمینه تمدن نوین اسلامی" ـ از پنج قسمت معیار دسته‌بندی برای تقسیم‌بندی جریان‌های فکری مربوط به تمدن نوین اسلامی می‌توان از منظرهای مختلف تاریخی، محتوایی، فراوانی آثار، مقبولیت اجتماعی و مانند آن به این کار دست زد. انتخاب هر یک از این منظرها تابع هدفی است که ما از دسته‌بندی دنبال می‌کنیم. در این جا، چون هدف ما مثلاً آسیب‌شناسی این جریان‌ها و یا ارزیابی علمی آن‌ها و مانند آن نیست، بلکه هدف معرفی این جریان‌های فکری متناسب با مفاهیم قابل فهم برای همه فرهیختگان امت اسلامی است، لذا معیار تقسیم‌بندی را عوامل مؤثر بر نگاه به تمدن نوین اسلامی قرار داده‌ام. به نظر بنده مهم‌ترین این عوامل سه چیز است: نوع نگاه به اندیشه اسلامی، نوع نگاه به امت اسلامی و نوع نگاه به تمدن غرب. یعنی اندیشه‌ها و جریان‌های فکری مربوط به تمدن نوین اسلامی بر اساس نوع نگاهشان به این سه مؤلفه ، امت اسلامی و از یکدیگر متمایز می‌شوند. البته عوامل دیگری مانند هویت ملی، تاریخ و قومیت هم می‌تواند در نگاه به تمدن نوین اسلامی مؤثر باشد، ولی به دلیل این که از اهمیت کمتری برخوردارند در این بررسی بنده مد نظر قرار نگرفته‌اند. توضیح در باره عوامل مؤثر بر نگاه به تمدن نوین اسلامی برای روشن‌تر شدن موضوع توضیح کوتاهی در باره سه مؤلفه اصلی و اثرگذار بر شکل‌گیری نوع اندیشه در باره تمدن نوین اسلامی ضروری به نظر می‌رسد. الف. نوع نگاه به اندیشه اسلامی اکثریت مردم ایران از پیروان علیهم السلام هستند و لذا اندیشه اسلامی در ایران در این فضا باید تعریف شود. در نگاهی کلی، توجه به اندیشه اسلامی یا همان مکتب اهل بیت علیهم السلام در ایران را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: • سنت‌گرایی دینی ـ این جریان که خاستگاه اصلی آن است، از یک طیف گسترده تشکیل می‌شود که طبعاً در این مختصر نمی‌توان به بررسی همه آن‌ها پرداخت. بخشی از این جریان، مناسک‌گرایانی هستند که با همان نگاه چند قرن پیش تنها به دنبال اجرای مناسک و آداب و آیین‌های دینی بدون توجه به تحولات دنیای جدید هستند. برخی دیگر که افزون بر مناسک‌گرایی، اندیشه‌گرا هم هستند، به دنبال زدودن اندیشه‌هایی هستند که به اعتقاد آن‌ها دینی نیست ولی وارد دین و مکتب اهل بیت علیهم السلام شده است (مانند اندیشه‌های فلسفی و اندیشه‌های عرفانی) و برخی دیگر از آن‌ها نیز با تکیه بر همان سنت‌گرایی به نوعی تجددستیزی اجتماعی و معرفتی روی آورده‌اند. • نواندیشی دینی ـ خاستگاه این جریان هم حوزه‌های علمیه است و طیفی بسیار گسترده را تشکیل می‌دهد. در یک سر این طیف نواندیشانی هستند که تا به آنجا به ظواهر دینی تمسک و تعصب دارند که تشخیص تفاوت آن‌ها را با سنت‌گرایان دشوار می‌کند و در طرف دیگر این طیف قرآنیون و یا تجدیدنظرطلب‌هایی قرار می‌گیرند که گاه به آن‌ها پروتستانتیسم اسلامی گفته شده است. • دین‌گرایی دانشی ـ جریان سوم در اندیشه دینی را که خاستگاه برون‌حوزه‌ای دارد می‌توان در وجود دانشمندانی در رشته‌های مختلف علمی از علوم طبیعی و مهندسی گرفته تا علوم انسانی و علوم اجتماعی جست‌وجو کرد. این‌ها یا در پرتو دانش‌های جدید قرائتی نو از اندیشه اسلامی ارائه کرده‌اند و یا از دانش‌های نو دست کشیده و یا آن را ناکافی می‌شمرند و گم‌شده خود را در اندیشه اسلامی یافته‌اند. ب. نوع نگاه به امت اسلامی عامل دیگری که تأثیری تعیین کننده در نوع نگاه به تمدن نوین اسلامی دارد، مسأله نگرش جریان‌های فکری به امت اسلامی و جهان اسلام است. ویژگی جریان‌های فکری را از این نظر به دو دسته کلی می‌توان تقسیم کرد: • ناهمگرایی مذهبی ـ پیروان این گرایش کسانی هستند که به هیچ چیز جز فهم خود از اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام توجه ندارند و حتی توجه ائمه اطهار علیهم السلام به مسأله امت هم در کانون توجه آن‌ها قرار ندارد. این گروه هم یک طیف هستند و از کسانی که به مقدسات برادران و خواهران عزیز اهل سنت اهانت می‌کنند تا کسانی که مراقب هستند هیچ اقدامی به سودی دیگر آحاد امت اسلامی انجام ندهند در آن قرار می‌گیرد. • امت‌گرایی ـ در برابر ناهمگرایان مذهبی کسانی هستند که بر اساس آموزه‌های مکتب اهل بیت علیهم السلام به امت اسلامی هم می‌اندیشند و سرنوشت امت اسلامی و آن چه به سود و زیان امت اسلامی است در کانون توجه آن‌ها قرار دارد. (ادامه دارد.) ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 ارائه سخنرانی "خوب‌شماری بدی‌ها؛ رهیافتی اخلاقی به انگاره تبدیل سیئات به حسنات" ـ از پنج قسمت از این چهار فرآیند، گونه اخیر بسیار جالب توجه و طمع‌برانگیز و شوق‌آور است، زیرا در این فرآیند نه فقط بدی از بین می‌رود، بلکه همان بدی تبدیل یه خوبی می‌شود و بی‌مایگی تبدیل به سرمایه می‌شود. آیات و روایات و بحث‌های اخلاقی زیادی در باره این که کدام دسته از نیکی‌ها موجب کنار رانده شدن یا پوشانیده شدن سیئات می‌شود در دسترس است ولی در باره تبدل سیئات به حسنات این پرسش مطرح است که این فرآیند یکی از همان فرآیندهای سابق است و یا خود یک فرآیند مستقل به شمار می‌رود. این پرسش سبب شده است که این موضوع از نظر تفسیری، روایی، کلامی و فلسفی (امکان دگرگونگی ماهیت یک پدیده) مورد توجه قرار گیرد ولی رویکرد ما در این بحث، تنها یک رویکرد اخلاقی است، یعنی تنها به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا بر اساس این آیه، می‌توان راهی برای گره‌گشایی از مشکلات جامعه یافت یا نه، هر چند ناگزیر به استناد به مباحث قرآنی و روایی هم هستیم. مفهوم سیئه و تبدیل در آیه شریفه در باره این که شأن نزول این آیه شریفه چیست (برخی آن را مربوط به وحشی قاتل حمزه سیدالشهداء دانسته‌اند) و مصداق این آیه چه کسانی هستند (طیفی گسترده از مشرکان تا شیعیان در منابع ما ذکر شده است) بحث‌های زیادی وجود دارد که از آن‌ها چشم می‌پوشیم. ولی تذکر دو نکته در باره مفهوم سیئه و مفهوم تبدیل لازم به نظر می‌رسد.  واژه سیئه و جمع آن سیئات به پنج معنی مختلف در قرآن به کار رفته است: شرک، عذاب، ضرر، شر و کار زشت (برای توضیح در این زمینه و شواهد آن به کتاب موسوعة نضرة النعيم فى مكارم أخلاق الرسول الكريم، ج ۹، ص ۳۸۴۲ به نقل از منابع مربوط به وجوه و اشباه و نظائر مراجعه کنید.) و در این جا، معنی پنجم یعنی سیئه به معنای کار زشت مورد نظر ماست.  واژه تبدیل (از مصدر بدل که همه مشتقات آن ۴۴ بار در قرآن به کار رفته است) در قرآن برای موارد مختلفی با فاعلیت خداوند و یا فاعلیت انسان به کار رفته است، مانند: تبدیل سخن به سخنی دیگر، أدنی بالذی هو خیر، کفر به ایمان، نعمت خدا به کفر، خبیث به طیب، قومی به قومی دیگر، زوجی به زوج دیگر، زمین به زمینی دیگر، آیه‌ای به جای آیه دیگر، خوف به امن، باغ به باغی دیگر، دین به دینی دیگر.  با مروری بر این کاربردها می‌توان گفت که واژه تبدیل در قرآن گاه به معنای جایگزین کردن یک چیز به جای چیز دیگر و گاه به معنای دگرگون ساختن یک چیز به چیز دیگر به کار رفته است. (ادامه دارد.) ۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 ارائه سخنرانی "گونه‌شناسی مردمان و حاشیه‌نشینی نخبگان در جامعه پساپیامبر در بیان امیر مؤمنان علیه السلام" ـ از چهار قسمت به عنوان مثال در بخشی از خطبه ۲۳۳ چنین آمده است: وَ اعْلَمُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ أَنَّكُمْ فِي زَمَانٍ الْقَائِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ كَلِيلٌ وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِيلٌ أَهْلُهُ مُعْتَكِفُونَ عَلَى الْعِصْيَانِ مُصْطَلِحُونَ عَلَى الْإِدْهَانِ فَتَاهُمْ عَارِمٌ وَ شَائِبُهُمْ آثِمٌ وَ عَالِمُهُمْ مُنَافِقٌ وَ قَارِنُهُمْ مُمَاذِقٌ لَا يُعَظِّمُ صَغِيرُهُمْ كَبِيرَهُمْ وَ لَا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُمْ . و بدانید ـ خدا رحمتش را ارزانی‌تان کناد ـ که شما در زمانه‌ای هستید که گوینده حق در آن اندک است و زبان راستگویی ناتوان و همراهان حق خوار شده، مردم این زمانه غرق گناهند و هم‌آواز برای لاأبالی‌گری، جوانشان بدخو و پیرشان گناه‌آلود و دانشمندشان دو رو و نزدیکشان سودجوست، نه خردسالشان بزرگشان را بزرگ می‌دارد و نه توان‌مندشان به کمک فقیرشان می‌رود. در خطبه ۱۳۳ نیز ویژگی‌های دیگری بیان شده است. امیر المؤمنین علی علیه السلام، پس از مقدمه تأمل‌برانگیزی که ذکر شد، در ادامه خطبه ۳۲ این گونه به دسته‌بندی مردم می‌پردازند: مِنْهُمْ مَنْ لَا يَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَهَانَةُ نَفْسِهِ وَ كَلَالَةُ حَدِّهِ وَ نَضِيضُ وَفْرِهِ. گروهی از آن‌ها، کسانی هستند که چیزی جز خواری روان و کندی شمشیر و اندک بودن افزار آن‌ها را از فساد بازنمی‌دارد. دسته اولی که حضرت نام می‌برند، کسانی هستند که اهل فسادند ولی اگر اکنون از فساد دست کشیده‌اند یا به یک دلیل روان‌شناختی است که جرأت و یا توان بیشتر از این را ندارند و یا به یک دلیل بیرونی مانند فراهم نبودن امکانات لازم. وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ الْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ وَ أَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ أَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ أَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَناً وَ مِمَّا لَكَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً. دسته دیگر کسانی هستند که شمشیر کشیده و آشکارا در پی شرند، سواره‌ها و پیاده‌های خود را به میدان آورده اند، خود را به صورت نشان‌دار آماده هر عملی کرده اند و دین خود را از بین برده‌اند تا خرده خاشاکی به غنیمت ببرند یا گله‌ای بین سی تا چهل اسب برانند (یا بر گروهی فرمان برانند) یا بر منبری بالا روند، چه بد تجارتی است که دنیا را بهای جان خود بدانی و آن را به جای آن چه نزد خدا داری گذاری. دسته دوم کسانی هستند که آن‌ها هم اهل فسادند ولی بر خلاف دسته اول، پر توان و آماده و حاضر در صحنه و خواسته آن‌ها یا ثروتی است که در حقیقت به اندازه یک قطعه چوب شایسته سوزاندن هم ارزش ندارد و یا یک قدرت اجتماعی و حکمرانی که در حقیقت به اندازه راندن یک گله کوچک هم ارزش ندارد و یا یک جایگاه فرهنگی و تریبونی برای سخن گفتن. حضرت خیلی صریح این دسته از مردمان را که خود را اینگونه ارزان فروخته‌اند نقد می‌کنند. وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لَا يَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ. دسته‌ای دیگر کسانی هستند که با آن چه ویژه سرای دیگر است در پی این جهانند، و سرای دیگر را با آن چه ویژه این جهان است نمی‌جوید، خود را آرام و آسوده می‌نمایانند و گام‌های خود را کوتاه برمی‌دارند، و دامن بر می‌چینند و خود را می‌آرایند تا امانت‌دار شمرده شوند، و پرده‌پوش بودن خدا را ابزار گناه کرده‌اند. دسته سوم نیز با ابزار دین و پشت نقاب دین‌داری و با ظاهر زیست دین‌دارانه همه خواسته‌هایشان به زیست این‌جهانی‌شان پیوند خورده است. وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَيَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَ لَيْسَ مِنْ ذَلِكَ فِي مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًى. دسته چهارم کسانی هستند که بی‌مایگی جان و نداشتن امکانات، آن‌ها را از سودای رسیدن به حکومت دور کرده است و در نتیجه شرایط آن‌ها را در همان حال که هست نگاه داشته است، اینان نام قناعت را زیور خود کرده‌اند و خود را به جامه زاهدان آراسته‌اند، در حالی ذره‌ای مانند اهل قناعت و زهد نیستند. (ادامه دارد.) ۱۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 گزارش یک گفت‌وگو با عنوان: "زندگی پس از زندگی" در ترازوی نظام تبلیغ دینی ـ از سه قسمت در ابتدا توجه به این نکته ضروری است که بنیادی‌ترین آموزه اسلامی که نقش محوری در نوع نگاه به زیست این‌جهانی دارد، مسأله معبر و گذرگاه بودن این جهان و مقصد و اقامت‌گاه نبودن آن است. این موضوع با مفاهیمی همچون معادباوری و مرگ‌باوری در پیوند است. این باور بنیادین، نوع و میزان پرداختن ما به دنیا و چگونگی ساختن دنیایی آباد در مسیر دست یافتن به آخرتی قرین سعادت را مشخص می‌سازد. صادقانه باید پذیرفت، نظام تبلیغ دینی ما پس از پیروزی انقلاب تا کنون در تبیین و ترویج و نهادینه‌سازی این باور ناکارآمد بوده است. شاید در آثاری معدود این موضوع از نظر علمی تبیین شده باشد، ولی مراد بنده از تبیین این موضوع، ارائه تقریرهای مختلف متناسب با اقشار مختلف مردم با پایگاه‌های مختلف اجتماعی و سطوح مختلف علمی و فرهنگی و با سلیقه‌های گوناگون است و باید پذیرفت که واقعا نظام تبلیغ دینی ما از تبیین مرگ‌باوری برای این مخاطبان متنوع کاملا عاجز بوده است، افزون بر بعد معرفتی، در وجه اقناعی نیز این ناکارآمدی را می‌توان به وضوح مشاهده کرد. چند اقدام سنجیده و روش‌مند پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون می‌توان برای انتقال مفاهیم از ذهن باورمندان به قلب آنها سراغ داد؟ در ساحت رفتاری هم که این ناکارآمدی بسیار آشکارتر و غیرقابل‌انکارتر است. وقتی کسی با لباس طلبگی به گونه‌ای در صحنه سیاست رفتار می‌کند که هیچ رد پایی از مرگ‌باوری با هر درک اقلی از آن نمی‌توان در رفتار او یافت و وقتی از معرفی کسانی که الگوی معادباوری در رفتارهایشان باشند عاجز هستیم، شاید دیگر نیازی به جستجوی بیشتر در این زمینه نباشد. مانند هر موضوع دیگر روشن است که این نقد تند و گزنده به مفهوم نادیده گرفتن برخی کوشش‌های خرد و پراکنده نیست. حال در چنین فضایی و با پیش‌فرض ناکارآمدی نظام تبلیغ دینی برای تبیین و ترویج مرگ‌باوری در عرصه‌های دانشی و گرایشی و کنشی، یک برنامه پژوهشی تلویزیونی توانسته است زمینه‌ای مناسب برای اندیشیدن تعدادی قابل توجه از مخاطبان خود به مسأله مرگ فراهم آورد و  در این باره کامیابی‌هایی داشته باشد.  اگر تجربه‌های بیان شده در این برنامه مقوله‌بندی شود، در حد بررسی بنده، هیچ یک از این مقوله‌ها (مقوله به مفهوم رایج در روش تحقیق به ویژه تحلیل مضمون) نیست که ذکری از آن در متون دینی ما اعم از قرآن و روایات به میان نیامده باشد. به عنوان نمونه، وقتی در شریفه ۲۸۱ سوره مبارکه بقره چنین می‌خوانیم:  ـ وَ اتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ  ـ و پروای روزی را داشته باشید که به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید و هر کس هر آن چه را به دست آورده است، به صورت کامل به او داده می‌شود و به آنان ستم نمی‌شود.  و یا وقتی به روایات مربوط به جان دادن مؤمنان و کافران مراجعه کنیم، مانند حدیث ۲ در صفحه ۱۲۹ و حدیث ۳ در صفحه ۱۳۰ و حدیث و حدیث ۹ صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴ جلد سوم الکافی (چاپ اسلامیه)، در می‌یابیم که بیشتر و بلکه تمام مقوله‌های مطرح شده در این تجربه‌ها با آموزه‌های دینی ما سازگار است.  برنامه "زندگی پس از زندگی"توانسته است بی این که یک برنامه دینی باشد و در گونه‌ برنامه‌های مذهبی قرار گیرد، به عنوان یک برنامه پژوهشی معرفت‌افزا فاصله بین متون دینی ما و یک واقعیت مطلوب را کاهش دهد. واقعیت مطلوب توجه یافتن مردم به این مسأله مهم و سرنوشت‌ساز است و متون دینی ما هم که دربردارنده این مفاهیم است؛ و در شرایطی که نظام تبلیغ دینی ما ناتوان از ارائه آن بوده است یک برنامه پژوهشی توانسته با موفقیت فاصله بین این دو را بکاهد. بنابراین به نظر می‌رسد متولیان تبلیغ دینی باید این فرصت را مغتنم شمرند و به آن به چشم یک زمینه مناسب برای انتقال مفاهیم دینی بنگرند. ۸ خرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 گزارش نشست تخصصی فرهنگی همایش ترسیم چشم‌انداز ۱۴۵۰ ـ از دو قسمت چند پیشنهاد برای تدوین بخش فرهنگی سند چشم‌انداز ۱۴۵۰ تجربه‌نگاری بخش‌ها و مضامین فرهنگی سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ ـ هر تحلیلی از اجرا یا عدم اجرا، تحقق یا عدم تحقق و موفقیت یا شکست سند چشم‌انداز پیشین داشته باشیم، سزاوار است تجربه آن از نظر سیاست‌گذاران و قانون‌گذاران و مجریان ثبت شود و تدوین بخش فرهنگی سند جدید معطوف به آن تجربه‌نگاری صورت گیرد. این تجربه‌نگاری می‌تواند در قالب یک طرح مطالعاتی کوچک و کاربردی تعریف و اجرا شود. • نگاه همدلانه و هم‌افزا به بخش فرهنگی اسناد کلان کنونی کشور ـ اگر در سال‌های نخستین پس از دفاع مقدس یکی از  نگرانی‌ها نبود کلان‌نگری و عدم تدوین هیچ سند کلان در کشور  و نبود سیاست‌های هویت‌بخش برنامه‌ها بود، اکنون با نوعی تورم و تراکم اسناد کلان روبرو هستیم؛ بیانیه گام دوم (هر چند به عنوان یک سند حقوقی برنامه‌پذیر تدوین نشده است)، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نقشه جامع علمی کشور، نقشه مهندسی کشور، و سیاست‌های کلی ابلاغ شده هر یک آورده‌هایی برای چشم‌انداز دارند. سزاوار است بخش فرهنگی سند چشم‌انداز ۱۴۵۰ با بررسی این اسناد و نگاه همدلانه و هم‌افزا به آن‌ها و الهام واقع‌بینانه از آن‌ها تدوین شود و خود یک گره جدید بر کلاف موجود نیافزاید. • تدبیر برای مشارکت ایده‌پردازانه نخبگان ـ به هر اندازه نخبگان مشارکت بیشتری در تدوین بخش فرهنگی سند چشم‌انداز ۱۴۵۰ داشته باشند، ضریب کارآمدی آن افزایش خواهد یافت. شایسته است دبیرخانه تدوین سند  چشم‌انداز متن کامل مقالات فرهنگی پذیرفته شده برای چاپ یا ارائه را در یک سامانه تعاملی در دسترس قرار دهد و فرصت و فضایی برای ایده‌نگاری کنشگران، سیاست‌گذاران، نظریه‌پردازان، صاحب‌نظران، نخبگان و کاربران فرهنگی فراهم آورد. مقاله‌نویسی برای تدوین سند چشم‌انداز کارایی ندارد و بهتر است از ایده‌نگاری، آن هم پیرامون محورهایی مشخص بهره برد.  ۲۵ تیر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹خوانش تمدنی غدیر و رفتار تمدنی حضرت امیر علیه السلام ـ از چهار قسمت از منظری دیگر گاه خوانش تمدنی یک پدیده ناظر به محتوا و دلالت‌های همان پدیده است، یعنی در یک نگاه عینی و درونی عیار تمدنی آن پدیده مورد سنجش قرار می‌گیرد و گاه خوانش تمدنی یک پدیده ناظر به پیوندهای تحقق یافته و محتمل بیرونی آن پدیده با لایه‌های و سطوح مختلف جامعه است، یعنی در یک نگاه بیرونی و گاه هنجاری، صرف نظر از محتوای آن پدیده ظرفیت‌های تمدنی آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. تفاوت این دو نگاه در این است که در حالت اول تمدن به مثابه یک موضوع و در حالت دوم تمدن به مثابه یک رویکرد مورد توجه قرار گرفته است. چه بسیارند مواردی که یک موضوع با وجود محتوای تمدنی بسیار بالا اسیر نگاه‌های خرد و جزءنگر غیرتمدنی باقی می‌ماند و عملا ظرفیت‌های تمدنی آن فعلیت نمی‌یابد. نشانه‌های نگاه ویژه اسلام به عید غدیر نکته دیگری که پیش از بیان نکته اصلی این گفتار، باید به آن توجه کرد، قرائن و نشانه‌های ظرفیت تمدنی غدیر در فرهنگ اسلامی بر پایه آداب و آیین‌ها‌ی مربوط به این روز است: • زیاد بودن آداب و آیین‌های مربوط به عید غدیر ـ فراوانی آداب و آیین‌ها و اعمال مستحبی مربوط به این روز که ظاهرا از نظر تعداد از هر مناسبت دینی دیگر بیشتر است، می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که این روز، جایگاهی ویژه دارد و به دلیل پیامی که منتقل می‌کند برتر از هر روز دیگری است و لذا اهتمامی ویژه به آن شده است. • بزرگ داشتن این عید از طریق پیوند دادن آن با مجموعه‌ای از رفتارها ـ این که اعمال مربوط به این روز تنها به بیان یک سلسله معارف و مباحث اندیشه‌ای محدود نشده است و بلکه با مجموعه‌ای از رفتارها گره خورده است، خود نشانی دیگر برای تمایل دین به درگیر کردن ابعاد مختلف وجودی انسان با این روز و در نتیجه کشاندن اهمیت این روز از ساحت نظر و اندیشه به ساحت عمل و رفتار است. امام صادق علیه السلام در پایان روایتی طولانی پس از بیان ویژگی‌ها و اهمیت و برخی ادعیه روز غدیر به نقل از ابوالحسن لیثی خطاب به یکی از شیعیان خود، آشکارا انگیزه انجام پاره‌ای رفتارها را، بزرگ داشتن این روز ‌شمرده‌اند: ـ ... ثمّ كل و اشرب و أظهر السّرور و أطعم إخوانك، و أكثر برّهم و اقض حوائج إخوانك، إعظاما ليومك، و خلافا على من أظهر فيه الاغتمام و الحزن ضاعف اللّه حزنه و غمّه‏ (اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۲۸۲) ـ ... سپس بخور و بنوش و اظهار شادمانی کن و به برادران خود طعام ده و بر نیکی کردن به آن‌ها بیافزای، برای بزرگ داشتن روزت (روز غدیر) و برای مقابله با کسی که در چنین روزی غم و اندوه خود آشکار سازد، که خدای بر اندوه و غمش بیافزاد. • امتداد اجتماعی آداب و آیین این روز ـ نکته سوم و قابل توجه در باره آداب و آیین‌های این روز، امتداد اجتماعی آنهاست. بخشی قابل توجه از آداب مربوط به روز غدیر فراتر از دایره فردی، دیگران را هم بهره‌مند می‌سازد. برآوردن نیازهای مؤمنان، گذشت از بدی‌های دیگران، گشاده‌روئي، هدیه دادن، صدقه دادن، افطاری دادن و گشاده‌دستی در هزینه کردن برای خانواده نمونه‌های خوبی در این زمینه هستند. ۴ مرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 دین‌داری به سبک بنی‌امیه ـ از هفت قسمت نمونه ۲ ـ رفتار شرم‌آور فرماندهان و سربازان اموی در ماجرای حره، تنها پنجاه و دو سال پس از رحلت پیامبر و نیز بیعت بندگی گرفتن از مردم مدینه برای یزید در این ماجرا • و وقعوا على النساء حتى قيل إنه حبلت ألف امرأة في تلك الأيام من غير زوج فاللَّه أعلم. قال المدائني عن أبى قرة قال قال هشام بن حسان: ولدت ألف امرأة من أهل المدينة بعد وقعة الحرة من غير زوج‏ ... قال المدائني عن شيخ من أهل المدينة. قال: سألت الزهري كم كان القتلى يوم الحرة قال: سبعمائة من وجوه الناس من المهاجرين و الأنصار، و وجوه الموالي و ممن لا أعرف من حر و عبد و غيرهم عشرة آلاف‏ (البداية و النهاية، ج ‏۸ ،ص ۲۲۱) بايع أهل المدينة ليزيد بن معاوية على أنّهم خول له‏: و جي‏ء بيزيد بن وهب بن ربيعة- و هو من وجوه قريش- فقال له: - «بايع!» فقال: - «أبايع على سنّة أبى بكر و عمر.» قال: - «اقتلوه!» قال: - «فإنّى أبايع.» قال:- «لا و الله! لا أقيلك عثرتك.» فقام مروان بن الحكم و كلّمه، لصهر كان بينهما، فأمر بمروان، فوجئت عنقه، ثمّ قال: - «بايعوا على أنّكم خَوُل ليزيد بن معاوية.» ثمّ أمر بقتل يزيد بن وهب. ( تجارب ‏الأمم، ج ‏۲، ص ۸۹) نمونه ۳ ـ تعطیلی حج از سوی عبدالملک بن مروان و جایگزین کردن طواف گرد صخره مسجد اقصی به جای آن • و منع عبد الملك أهل الشام من الحج، و ذلك أن ابن الزبير كان يأخذهم، إذا حجوا، بالبيعة، فلما رأى عبد الملك ذلك منعهم من الخروج إلى مكة، فضج الناس، و قالوا: تمنعنا من حج بيت الله الحرام، و هو فرض من الله علينا! فقال لهم: هذا ابن شهاب الزهري يحدثكم أن رسول الله قال: لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد: المسجد الحرام، و مسجدي، و مسجد بيت المقدس و هو يقوم لكم مقام المسجد الحرام، و هذه الصخرة التي يروى أن رسول الله وضع قدمه عليها، لما صعد إلى السماء، تقوم لكم مقام الكعبة، فبنى على الصخرة قبة، و علق عليها ستور الديباج، و أقام لها سدنة، و أخذ الناس بأن يطوفوا حولها كما يطوفون حول الكعبة، و أقام بذلك أيام بني أمية (تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۱) نمونه ۴ ـ مهرورزی نابخردانه و سبک‌سرانه یزید بن عبدالملک (دهمین خلیفه اموی) نسبت به کنیز خود • ... فقال يوما و قد طرب، و عنده حبابه و سلامه: دعوني اطير، فقالت حبابه: الى من تدع الامه! (تاریخ الطبری، ج ۷، ص ۲۲ ) فمرضت (حبابة) و ثقلت، فقال: كيف أنت يا حبابه؟ فلم تجبه، فبكى و قال: ... مكث يزيد بن عبد الملك بعد موت حبابه سبعه ايام لا يخرج الى الناس، اشار عليه بذلك مسلمه (بن عبدالملک)، و خاف ان يظهر منه شي‏ء يسفهه عند الناس. (الطبری، ج ۷، صص ۲۴ و ۲۵) نمونه ۵ ـ سودای باده‌گساری بر بام کعبه از سوی ولید بن یزید (دوازدهمین خلیفه اموی) و نیز اهانت آشکار او به قرآن کریم • فتوفى يزيد بن عبد الملك و ابنه الوليد ابن خمس عشره سنه و ولى هشام و هو للوليد مكرم معظم مقرب، فلم يزل ذلك من امرهما حتى ظهر من الوليد بن يزيد مجون و شرب الشراب، حمله على ذلك- فيما حدثنى احمد بن زهير، عن على ابن محمد، عن جويرية بن أسماء و إسحاق بن أيوب و عامر بن الأسود و غيرهم- عبد الصمد بن عبد الأعلى الشبانى أخو عبد الله بن عبد الأعلى- و كان مؤدب الوليد- و اتخذ الوليد ندماء، فاراد هشام ان يقطعهم عنه فولاه الحج سنه تسع و عشره و مائه، فحمل معه كلابا في صناديق، فسقط منها صندوق- فيما ذكر على بن محمد عمن سميت من شيوخه- عن البعير و فيه كلب، فاجالوا على الكرى السياط، فأوجعوه ضربا و حمل معه قبة عملها على قدر الكعبه ليضعها على الكعبه، و حمل معه خمرا، و اراد ان ينصب القبه على الكعبه، و يجلس فيها، فخوفه اصحابه و قالوا: لا نامن الناس عليك و علينا معك، فلم يحركها و ظهر للناس منه تهاون بالدين و استخفاف به، و بلغ ذلك هشاما فطمع في خلعه و البيعه لابنه مسلمه بن هشام(طبرى، ج ۷،ص ۲۰۹) ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
گونه‌شناسی شبهات عاشورایی و رهیافتی برای پاسخ به آن‌ها ـ از دو قسمت بررسی یک نمونه؛ پاداش زیارت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام به عنوان نمونه، به یکی از شبهات رایج در باره پاداش زیارت و یا عزاداری برای امام حسین علیه السلام که به فراوانی در فضاهای مجازی مطرح است پرداخته می‌شود. البته این بحث پیش از این هم از سوی بنده مورد بررسی قرار گرفته است. خلاصه این شبهه که با توجه به آن چه عرض شد، ترجیح می‌دهم به جای شبهه به آن پرسش گفته شود، این است که چگونه ممکن است این همه ثواب برای عزاداران امام حسین علیه السلام در نظر گرفته شود؟ آن چه بر بالای منابر و از تریبون‌های رسمی در این باره بیان می‌شود، آیا واقعا قابل پذیرش است؟ آمرزش کامل گناهان به ازای یک قطره اشک بر امام حسین علیه السلام و عجیب‌تر از آن به خاطر دمیدن در آتش زیر دیگ‌هایی که برای پختن غذای عزاداران حسینی می‌جوشد منطقی است؟ چه تناسبی بین یک قطره اشک ولو به اندازه بال یک مگس با حجم انبوهی از گناهان حتی به اندازه کف دریاها وجود دارد؟ یک مواجهه با این پرسش این است که با احتمال وجود غرض‌ورزی در آن، بی‌اعتناء از کنار آن بگذریم. ولی بر پایه مقدماتی که ذکر شد، چنیین مواجهه‌ای سنجیده نیست، بلکه باید به آن به چشم یک پرسش علمی واقعی نگریست. با نگاه همدلانه به کسانی که چنین پرسشی را مطرح می‌کنند، نخستین مسأله این است که بررسی شود که آیا چنین پاداش‌هایی ساخته و پرداخته مبلغان دینی و خطبای حسینی است و یا ریشه در متون و منابع دینی دارد؟ یک بررسی ساده نشان‌دهنده این است که روایات فراوانی در این زمینه و با چنین مضمونی در متون ما وجود دارد. کتاب بسیار ارزشمند کامل الزیارات نوشته ابن‌قولویه قمی (۳۶۸ ق.) تعداد زیادی روایت در باره پاداش زیارت امام حسین علیه السلام و ثواب گریستن و گریاندن برای آن امام شهید بیان کرده است. این پاداش‌ مواردی مانند همسانی با زیارت خدا در عرش، همسانی با زیارت قبر پیامبر، ریختن گناهان، افزایش عمر و رزق، برابری با عمره، برابری با حج، برابری با حج و عمره، برابری با چندین حج، آزاد کردن برده و مواردی از این دست را در برمی‌گیرد. به عنوان نمونه در روایت پنجم باب شصت و دوم این کتاب به نقل از امام هفتم علیه السلام گفته شده است که کمینه پاداشی که به زائر امام حسین علیه السلام در کنار فرات داده می‌شود، مشروط به این که حق امام و حرمت امام و ولایت امام را بشناسد، آمرزیده شدن همه گناهان پیشین و آینده اوست. با توجه به فراوانی روایات دال بر این موضوع، دیگر به راحتی نمی‌توان از آن چشم پوشید، بنا بر این باید در فهم خود از روایات تجدید نظر کنیم، یعنی ببینیم که آیا فهم ما از روایات درست است یا نه؟ با توجه به مجموعه آموزه‌های دینی در باره مفهوم، فرایند و عوامل رستگاری انسان، در مقام پاسخ به پرسش عدم تناسب پاداش در نظر گرفته شده برای عزای امام حسین علیه السلام با میزان عمل انسان، می‌توان گفت مراد این روایات این است که زائر امام حسین علیه السلام و نوحه‌خوان و گریه‌کن بر امام حسین علیه السلام اگر این زیارت و این نوحه‌خوانی و این گریه را نقطه آغاز تحول روحی خود و نقطه آغاز قرار گرفتن در مسیر امام حسین علیه السلام قرار دهد، می‌تواند به کمالاتی برسد که هم از همه گناهان پیشین خود دست بشوید و هم زمینه دوری جستن از گناه در آینده و یا توبه سریع را برای خود فراهم سازد. اگر به کسی گفته شود این قطار شما را مثلا به مشهد می‌رساند، آیا فقط سوار شدن بر قطار برای رسیدن به مشهد کافی است؟ یا این که فرد پس از این که سوار شد نباید دوباره از آن پیاده شود؟. پاداش این اقدامات به این معنی است که زائر و عزادار امام حسین علیه السلام سوار بر کشتی نجات اباعبدالله شود ولی نه این که بلافاصله از آن پیاده شود و امید رهایی هم داشته باشد. بلکه رهایی او منوط به این است که در این کشتی بماند و به اقتضاءات آن ماندن هم عمل کند. اگر از این منظر نگاه کنیم، با توجه به عظمت و نورانیت امام حسین علیه السلام چرا به اثربخشی این نقطه‌های آغاز امید نبندیم؟ ما در زندگی خود و اطرافیانمان هم فراوان دیده‌ایم که یک حادثه کوچک و کم‌اهمیت چگونه به یک تحول بزرگ در زندگی می‌انجامد، کمترین اتصال به مجالس امام حسین علیه السلام هم این ظرفیت را دارد که به تحولات مهم روحی و کمال و بالندگی انسان بیانجامد. ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
امت‌گرایی در نهضت عاشورا؛ چیستی و دلالت‌ها ـ از سه قسمت قلمرو بحث سال گذشته در بحثی با عنوان "بازتاب تاریخ پیش از اسلام در متون دینی مربوط به امام حسین علیه السلام" به مسأله هم‌گرایی دینی پرداخته شد و طی آن به استناد اشارات امام حسین علیه السلام و یا اشارات موجود در زیارت‌نامه‌ها و کلیدواژه‌هایی مانند وارث انبیاء بودن و وارث تورات و انجیل و زبور بودن امام حسین علیه السلام ظرفیت‌های بین الادیانی این نهضت (لایه سوم از چهار لایه مورد اشاره) مورد بررسی قرار گرفت و اینک لایه دوم که مربوط به امت اسلامی است مورد بررسی قرار می‌گیرد. اطلاعات مربوط به نهضت امام حسین علیه السلام را می‌توان از منابع مختلفی مانند: سخنان آن حضرت، روایات مربوط به فضایل و مناقب و مصائب، زیارت‌نامه‌ها و انبوه گزاره‌های تاریخی مربوط به رویدادهای پیش، حین و پس از عاشورا می‌توان به دست آورد. واکاوی این منابع مکمل یکدیگر هستند و در یک بررسی دقیق تاریخی نباید از هیچ یک از آن‌ها چشم پوشید، ولی بحثی که در این‌جا ارائه می‌شود تنها بر پایه پاره‌ای از سخنان خود آن حضرت است و از دیگر منابع و نیز از تحلیل‌های تاریخی در آن بهره برده نشده است. نمونه سخنان امام حسین علی السلام در باره پیوند نهضت عاشورا با امت اسلامی نمونه اول ـ اصلاح‌خواهی در امت پیامبر صلی الله علیه و آله امام حسین علیه السلام در آستانه ترک مدینه وصیت‌نامه‌ای برای برادر ناتنی خود یعنی محمد بن حنفیه نوشتند و در بخشی از آن به صراحت انگیزه قیام خویش را اینگونه بیان کردند: و أنّى لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنمّا خرجت لطلب الاصلاح فى أمّة جدّى صلّى اللّه عليه و آله ... (مسند الامام الشهید علیه السلام، ج ۱، ص ۲۷۴) ... همانا من از نه سر سرکشی و خوش‌گذرانی برخاسته‌ام و نه برای نابسامان کردن جامعه و ستمگری، بلکه من تنها برای اصلاح‌خواهی در امت جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاسته‌ام... در این عبارت امام حسین علیه السلام به روشنی دامنه اصلاح‌خواهی خود را امت اسلامی ذکر کرده است. نمونه دوم ـ ضرورت پرهیز از چنددستگی در جامعه در بخشی از نامه‌ مشترکی که امام حسین علیه السلام در ایام اقامت در مکه برای پنج تن از سران طوائف ساکن بصره نوشتند، چنین فرمودند: اما بعد، فان الله اصطفى محمدا ص على خلقه، و اكرمه بنبوته، و اختاره لرسالته، ثم قبضه الله اليه و قد نصح لعباده، و بلغ ما ارسل به ص، و كنا اهله و أولياءه و اوصياءه و ورثته و أحق الناس بمقامه في الناس، فاستاثر علينا قومنا بذلك، فرضينا و كرهنا الفرقة، و أحببنا العافيه ... (طبری، ج ۵، ص ۳۵۸) همانا خداوند محمد صلی الله علیه و آله را بر مردمان برانگیخت، و او را با پیامبری گرامی داشت و او را برای رساندن پیام خویش برگزید و سپس او را به نزد خویش برد در حالی که پیامبر برای بندگان خدا خیر خواسته و آن چه را که وظیفه رساندن آن را داشت، رسانده بود و ما بودیم که خاندان و اولیاء و اوصیاء و میراث‌بران او و شایسته‌ترین مردمان برای دست یافتن به جایگاه او بودیم، ولی قوم و قبیله ما خود را برتر نهادند و آن جایگاه را ویژه خود ساختند، ما نیز در حالی که از چند دستگی ناخشنود بودیم و بهروزی را دوست داشتیم، بدان رضایت دادیم... امام علیه السلام در این نامه که به منظور تببین حرکت خود نوشته‌اند به صراحت از این که چنددستگی بین امت اسلامی نقطه بازدارنده اهل بیت علیهم السلام از پیگیری و مطالبه حق خود بوده است سخن گفته‌اند. بی هیچ سخنی، این چنددستگی در مقیاس امت اسلامی قابل تصور است. ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 خوانش تمدنی خطبه شامیه زینب کبری سلام الله علیها ـ از سه قسمت ارجاع به قانون الهی در خطبه شامیه حضرت زینب سلام الله علیه الله علیها در این خطبه چند ارجاع به قرآن دارند. نفس ارجاع به قرآن به دلیل این که همه مسلمانان در گسترده‌ترین سطح ممکن به آن باور دارند، یک رفتار تمدنی به شمار می‌رود، ولی آن چه مورد نظر ماست اشارات حضرت زینب سلام الله علیها به چند قانون تاریخی برگرفته از قرآن است. همان گونه که ذکر شد، سطح تحلیل مواجهه یزید با کاروان اسراء و سر بریده شهداء در سطح رویداد سیاسی یا یک منازعه قبیلگی بود و زینب سلام الله علیها یک‌باره آن را به سطح قانون تاریخی قرآنی که بالاترین سطح مناسبات انسانی و یک سطح تمدنی است، ارتقاء داد. یک. سرانجام بد تکذیب کنندگان آیات الهی و به سخریه‌گیرندگان آن فقالت زينب بنت علي عليه السلام: صدق الله و رسوله يا يزيد يَقُولُ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ أ ظننت يا يزيد أنه حين أخذ علينا بأطراف الأرض و أكناف السماء فأصبحنا نساق كما يساق الأسارى أن بنا هوانا على الله و بك عليه كرامة و إن هذا لعظيم خطرك فشمخت بأنفك و نظرت في عطفيك جذلان فرحا حين رأيت الدنيا مستوسقة لك و الأمور متسقة علیک یکی از سنت‌هایی که زینب سلام الله علیها به آن تمسک کرده است، سنت سرانجام ناگوار کسانی است که به تکذیب و استهزای آیات الهی می‌پردازند. قرآن در آیه نهم سوره مبارکه روم، پس از یک پرسش از اکثر مردم (اکثر الناس) که آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند که عاقبت کار پیشینیانشان (چون قوم عاد و ثمود) چه شد، خبر می‌دهد که آنان از این‌ها هم توانمندتر بودند و زمین را هم بیش از این‌ها آباد کردند ولی به دلیل نپذیرفتن دعوت پیامبران نابود شدند وسپس در آیه ده که مورد استناد حضرت زینب قرار گرفته است، سرنوشتی بدتر از آن‌ها را برای کسانی که تکذیب آیات الهی و به سخریه گرفتن آن‌ها را پیشه ساخته‌اند در نظر گرفته است. و حضرت زینب سلام الله علیها یزید را مصداق این گونه افراد می‌داند. دو. سنت مهلت‌دهی به کافران و قد أمهلت و نفست و هو قول الله تبارك و تعالی وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ حضرت زینب سلام الله علیها در ادامه سخنان خود، خطاب به یزید می‌گویند که به تو مهلت داده شد و کیفر تو به آینده موکول شد، زیرا این سخن خداوند است که در آیه ۱۷۸ سوره مبارکه آل‌عمران فرموده است کافرانی که در عذاب آن‌ها شتاب نمی‌کنیم این را برای خودشان خوب نشمرند، زیرا شتاب نمی‌کنیم و مهلت می‌دهیم تا بر بار گناه خویش بیافزایند و آنان عذاب خوارکننده دارند. این سنت نیز یکی از سنت‌های الهی است که به صورت آشکار در این آیه بیان شده است. در ادامه خطبه نیز سه سنت دیگر مورد استشهاد حضرت زینب سلام الله علیها قرار گرفته است که البته اگر به این دلیل که نتیجه این سنت‌ها در جهانی دیگر و یا در عالم بالا آشکار می‌شود، آن‌ها را به دلیل این‌جهانی نبودن، تمدنی نشمریم (چه بسا کسانی بر این باور باشند)، از بحث ما خارج هستند و اگر چنین باوری نداشته باشیم آن‌ها را هم می‌توان در ادامه دو سنت قبلی مورد توجه قرار داد. ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 سهم توده‌ها و نخبگان برای کمک به نقش‌آفرینی نهضت امام حسین علیه السلام در دنیای معاصر ـ از دو قسمت چیرگی یک نگاه تمدنی بر اهتمام ما به حسین علیه السلام در دنیای معاصر سبب می‌شود که ما در درجه نخست پیام‌های جاودانه این نهضت را که می‌تواند در گسترده‌ترین، پیچیده‌ترین و جامع‌ترین سطح مناسب انسانی اثرگذار باشد شناسایی کنیم و سپس در همین سطح و با مد نظر قرار دادن مستمر آن به تبلیغ و تبیین پیام‌های عاشورا بپردازیم. سیطره یک نگاه تمدنی سبب می‌شود همه فعالیت‌های علمی و ادبی ومناسکی عاشورایی یک روح مشترک و همسو پیدا کنند و این فعالیت‌های پراکنده و گاه ناهمسو با هم، یک آرمان و هدف و جهت‌گیری واحد بیابند. نگاه تمدنی می‌تواند انواع نگاه‌های استشراقی، مسیحی، سکولار، اسلامی، شیعی، سنی، علمی، عاطفی به امام حسین علیه السلام و عزاداری او را به گونه‌ای کنار هم بگذارد که بی این که ناچار به حذف و طرد برخی از این نگاه‌ها باشیم، جایگاه واقعی هر یک از آنها هم مشخص باشد و نگران اثرگذاری منفی برخی از آنها بر پژوهش‌های عاشورایی نباشیم. نگاه تمدنی ما را متوجه این نکته می‌سازد که امام حسین علیه السلام بارها از اهمیت امت در قیام خود سخن گفته است و حتی به صراحت بیان داشته که: إنما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی، یعنی امام علیه السلام، گستره حرکت اصلاحی خود را امت اسلامی معرفی کرده است، پس ما هم وظیفه داریم که همه کارهای علمی و مناسکی عاشورایی خود را همسو با منافع و مصالح امت اسلامی صورت دهیم و از پاره‌ای اقدامات محدود کننده پیام این قیام برای پیروان یک مذهب کناره بگیریم. نگاه تمدنی ما را به این نکته رهنمون می‌شود که امام حسین علیه السلام در آخرین لحظات حیات نورانی خود فریاد بر‌آورد که: اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم، پس نهضت عاشورا دسته‌ای پیام‌های فرادینی دارد که وجدان انسان‌های آزاده حتی بی‌دین را مخاطب قرار می‌دهد و ما وظیفه داریم این پیام‌ها را شناسائی کنیم و به تبلیغ و تبیین آن بپردازیم. نگاه تمدنی به ما می‌آموزاند که اگر امام حسین علیه السلام بر اساس پژوهش مرحوم محمدمهدی آصفی در کتاب "فی رحاب عاشوراء"، در پانزده موضع طلب کمک کرده است، به قول مرحوم شریعتی باید بدانیم که امام حسین علیه السلام دست کم در برخی موارد می‌دانست که کسی نیست او را یاری کند، ولی این یاری خواستن او در حقیقت، یاری خواستن از همه حق‌جویان در آینده تاریخ است و ما نیز وظیفه داریم به گونه‌ای در باره امام حسین علیه السلام، پژوهش و فرهنگ‌سازی کنیم که الهام‌بخشی آن برای مصالح نسلهای آینده را هم تضمین کنیم. این نگاه تمدنی است که به ما می‌گوید یاران وفادار و شجاع امام حسین علیه السلام از معصومان نبودند، آن‌ها انسان‌هایی عادی بودند که به مقامی دست یافتند که امام حسین علیه السلام در وصف آنها فرمود: فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي ، پس سزاوار است که ما نیز در دنیای جدید توجهی ویژه به انصار الحسین داشته باشیم و عطش اقشار مختلف مردم در جهان امروز را به شناخت الگوهایی از جنس خودشان، از طریق آشنا ساختن آن‌ها با یاران امام حسین علیه السلام.برطرف کنیم. کاری که مرحوم محمدمهدی شمس‌الدین در کتاب "انصار الحسین؛ دراسة عن شهداء ثورة الحسین: الرجال و الدلالات" گامی برای آن برداشت. سخن آخر این که به نظر می‌رسد توده مردم نقش خود را برای جلب توجه همه جهانیان به کربلا و عاشورا به خوبی ایفا و سهم خود را ادا کرده‌اند ولی این گزاره را نسبت به نخبگان نمی‌توان به آسانی تعمیم داد. اکنون نوبت نخبگان فکری و علمی و ادبی و هنری است که در این زمینه آماده شده از سوی توده مردم، بذر تبیین درست پیام کربلا را بیافشانند. ۲۶ شهریور ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 مرحوم پیشوایی و تاریخ مقدس ـ از سه قسمت تاریخ مقدس در حوزه‌های علمیه با الهام از این نام‌گذاری، تاریخ‌ورزی رایج در حوزه‌های علمیه را می‌توان تاریخ مقدس نامید. این نام‌گذاری برای ایجاد و حفظ مفاهمه بین فضای حوزه و فضای برون‌حوزه است، لذا از نزدیک‌ترین تعبیر رایج در فضای تاریخ‌نگاری برون‌حوزه‌ای برای یادکرد تاریخ‌نگاری رایج در حوزه‌ها و یا تاریخ‌نگاری مورد اهتمام علما بهره برده شده است. مهمترین ویژگی تاریخ مقدس به این معنی که ذکر شد، این است که موضوع این شاخه از تاریخ‌نگاری از تقدس برخوردار است، بنابراین موضوع این شاخه از تاریخ‌نگاری تنها زندگی انبیا، اولیاء، صُلحا، امامان و رویدادهای مهم مذهبی است. این موضوعات گاه برگرفته از قرآن است مانند تاریخ پیامبران و گاه موضوعات غیرقرآنی تاریخ اهل بیت علیهم السلام و تاریخ عاشورا را در برمی‌گیرد. در جایی دیگر باید از دیگر ویژگی‌های این نوع تاریخ‌نگاری از نظر روش و منابع سخن گفت، ولی تذکر این نکته در اینجا ضروری است که ملاک تقدس در این تاریخ‌نگاری پیوستگی به خط هدایت انسان‌ها بر پایه آموزه‌های دینی (اسلامی) است. یعنی ملاک این که یک موضوع بتواند در تاریخ‌نگاری مقدس مورد توجه قرار گیرد این است که آن موضوع به گونه‌ای به هدایت انسان‌ها و یا شناخت موانع و آسیب‌های آن کمک کند. در این نگاه، وقتی مرحوم شیخ عباس قمی منتهی الآمال می‌نویسد، وقتی مرحوم علامه امینی شهدای فضیلت می‌نویسد، وقتی مرحوم حکیمی بیدارگران اقالیم قبله می‌نویسد، وقتی مرحوم آیت‌الله سیدهاشم رسولی محلاتی زندگانی حضرت محمد خاتم النبیین می‌نویسد، وقتی مرحوم دوانی مفاخر اسلام می‌نویسد، وقتی مرحوم علامه جعفر مرتضی عاملی الصحیح فی سیره الرسول می‌نویسد، وقتی مرحوم علامه سیدمرتضی عسگری نقش ائمه در احیای دین می‌نویسد، همگی در پی معرفی چهره هادیان واقعی بشر به سوی کمال هستند. (همین جا این آرزو را بر زبان می‌آورم که ای کاش برای بزرگانی مانند مرحوم آیت‌الله رسولی محلاتی در یکی از سالگردهای رحلتشان مراسم تکریم شایسته‌ای برگزار شود تا خدمات آن‌ها بیشتر نمایانده شود.) به هر حال، مسأله هدایت انسان که موضوع تاریخ مقدس است، روی دیگر سکه سعادت جاودانه انسان و رستگاری او در رستاخیز است. سودمندی این جهانی و آن‌جهانی تاریخ بر پایه این درک هدایت‌محور از چیستی و کاربست تاریخ است که توجه به امور معنوی و هدایت‌یافتگی انسان در دیدگاه مورخان مسلمان در باره سودمندی تاریخ جایگاهی ویژه یافته است. دست کم سه فائده از ده فائده تاریخ در بیان میرخواند بلخی (۹۰۳ ق. مدفون در هرات) در مقدمه روضه الصفا مربوط به امور ارزشی و معنوی و اخلاقی است: • فايده چهارم آن که چون ممارست اين فن کسی را دست دهد.... شرف امتياز حق از باطل او را حاصل گردد. • فايده هشتم: آن که ضماير اصحاب اقتدار و اختيار در وقوع قضايای هايله و حوادث مشکله به سبب مطالعه اين فن، مطمئن و برقرار ماند. چه اگر ناگاه از مقتضيات فلکی صعوبتی روی نمايد اميد فتح و کشف منقطع نگردانند. • فايده نهم: آن که شخصی که مطلع بر اخبار و تواريخ بود، به حصول مرتبه صبر و رضا فايز و بهره مند شود ... برخورداری از توان تمییز حق از باطل، برخورداری از روحیه خوش‌بینی به آینده و دوری از نومیدی در دشواری‌های زندگی و نزدیک شدن به مقام صبر و رضا سه سودمندی مرتبط با کمال‌یافتگی و هدایت‌یافتگی انسان است که میرخواند به آن اشاره کرده است. فایده دهم تاریخ در بیان میرخواند هم دارای بار اخلاقی است ولی ویژه سلاطین و پادشاهان است. این فوائد معنوی همان مضمونی است که میرسیدظهیرالدین مرعشی (۸۹۲ ق.) در مقدمه کتاب "تاريخ طبرستان و رويان و مازندران"، به آن اشاره کرده است: بدان که علم تاريخ علمی مشتمل بر شناختن حالات گذشتگان اين جهان که چون اهل بصيرت به نظر اعتبار بر مصداق فاعتبروا يا اولی الابصار ... و مقصود اصلی بر آن باشد که از داشتن آن فايدة دين و دنيا به حاصل آرد، که اگر مقصود از آن فايده دارين نبودی، خدای تعالی عز شأنه در کلام مجيد، ذکر انبياء و اولياء ـ که پادشاهان دين و دنيا اند ـ نکردی و احوال کفَره و فجَره و فسَقه را که خسر الدنيا و الآخره اند هم به استقصاء ياد نفرمودی. (ادامه دارد) ۱ مهر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 مرحوم پیشوایی و تاریخ مقدس ـ از سه قسمت تاریخ مقدس در حوزه‌های علمیه با الهام از این نام‌گذاری، تاریخ‌ورزی رایج در حوزه‌های علمیه را می‌توان تاریخ مقدس نامید. این نام‌گذاری برای ایجاد و حفظ مفاهمه بین فضای حوزه و فضای برون‌حوزه است، لذا از نزدیک‌ترین تعبیر رایج در فضای تاریخ‌نگاری برون‌حوزه‌ای برای یادکرد تاریخ‌نگاری رایج در حوزه‌ها و یا تاریخ‌نگاری مورد اهتمام علما بهره برده شده است. مهمترین ویژگی تاریخ مقدس به این معنی که ذکر شد، این است که موضوع این شاخه از تاریخ‌نگاری از تقدس برخوردار است، بنابراین موضوع این شاخه از تاریخ‌نگاری تنها زندگی انبیا، اولیاء، صُلحا، امامان و رویدادهای مهم مذهبی است. این موضوعات گاه برگرفته از قرآن است مانند تاریخ پیامبران و گاه موضوعات غیرقرآنی تاریخ اهل بیت علیهم السلام و تاریخ عاشورا را در برمی‌گیرد. در جایی دیگر باید از دیگر ویژگی‌های این نوع تاریخ‌نگاری از نظر روش و منابع سخن گفت، ولی تذکر این نکته در اینجا ضروری است که ملاک تقدس در این تاریخ‌نگاری پیوستگی به خط هدایت انسان‌ها بر پایه آموزه‌های دینی (اسلامی) است. یعنی ملاک این که یک موضوع بتواند در تاریخ‌نگاری مقدس مورد توجه قرار گیرد این است که آن موضوع به گونه‌ای به هدایت انسان‌ها و یا شناخت موانع و آسیب‌های آن کمک کند. در این نگاه، وقتی مرحوم شیخ عباس قمی منتهی الآمال می‌نویسد، وقتی مرحوم علامه امینی شهدای فضیلت می‌نویسد، وقتی مرحوم حکیمی بیدارگران اقالیم قبله می‌نویسد، وقتی مرحوم آیت‌الله سیدهاشم رسولی محلاتی زندگانی حضرت محمد خاتم النبیین می‌نویسد، وقتی مرحوم دوانی مفاخر اسلام می‌نویسد، وقتی مرحوم علامه جعفر مرتضی عاملی الصحیح فی سیره الرسول می‌نویسد، وقتی مرحوم علامه سیدمرتضی عسگری نقش ائمه در احیای دین می‌نویسد، همگی در پی معرفی چهره هادیان واقعی بشر به سوی کمال هستند. (همین جا این آرزو را بر زبان می‌آورم که ای کاش برای بزرگانی مانند مرحوم آیت‌الله رسولی محلاتی در یکی از سالگردهای رحلتشان مراسم تکریم شایسته‌ای برگزار شود تا خدمات آن‌ها بیشتر نمایانده شود.) به هر حال، مسأله هدایت انسان که موضوع تاریخ مقدس است، روی دیگر سکه سعادت جاودانه انسان و رستگاری او در رستاخیز است. سودمندی این جهانی و آن‌جهانی تاریخ بر پایه این درک هدایت‌محور از چیستی و کاربست تاریخ است که توجه به امور معنوی و هدایت‌یافتگی انسان در دیدگاه مورخان مسلمان در باره سودمندی تاریخ جایگاهی ویژه یافته است. دست کم سه فائده از ده فائده تاریخ در بیان میرخواند بلخی (۹۰۳ ق. مدفون در هرات) در مقدمه روضه الصفا مربوط به امور ارزشی و معنوی و اخلاقی است: • فايده چهارم آن که چون ممارست اين فن کسی را دست دهد.... شرف امتياز حق از باطل او را حاصل گردد. • فايده هشتم: آن که ضماير اصحاب اقتدار و اختيار در وقوع قضايای هايله و حوادث مشکله به سبب مطالعه اين فن، مطمئن و برقرار ماند. چه اگر ناگاه از مقتضيات فلکی صعوبتی روی نمايد اميد فتح و کشف منقطع نگردانند. • فايده نهم: آن که شخصی که مطلع بر اخبار و تواريخ بود، به حصول مرتبه صبر و رضا فايز و بهره مند شود ... برخورداری از توان تمییز حق از باطل، برخورداری از روحیه خوش‌بینی به آینده و دوری از نومیدی در دشواری‌های زندگی و نزدیک شدن به مقام صبر و رضا سه سودمندی مرتبط با کمال‌یافتگی و هدایت‌یافتگی انسان است که میرخواند به آن اشاره کرده است. فایده دهم تاریخ در بیان میرخواند هم دارای بار اخلاقی است ولی ویژه سلاطین و پادشاهان است. این فوائد معنوی همان مضمونی است که میرسیدظهیرالدین مرعشی (۸۹۲ ق.) در مقدمه کتاب "تاريخ طبرستان و رويان و مازندران"، به آن اشاره کرده است: بدان که علم تاريخ علمی مشتمل بر شناختن حالات گذشتگان اين جهان که چون اهل بصيرت به نظر اعتبار بر مصداق فاعتبروا يا اولی الابصار ... و مقصود اصلی بر آن باشد که از داشتن آن فايدة دين و دنيا به حاصل آرد، که اگر مقصود از آن فايده دارين نبودی، خدای تعالی عز شأنه در کلام مجيد، ذکر انبياء و اولياء ـ که پادشاهان دين و دنيا اند ـ نکردی و احوال کفَره و فجَره و فسَقه را که خسر الدنيا و الآخره اند هم به استقصاء ياد نفرمودی. (ادامه دارد) ۱ مهر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 گریزناپذیری گذار از وصف به هنجار در مطالعات اربعین ـ از سه قسمت مطالعات در اربعین و مطالعات در باره اربعین افزون بر مطالعات و پژوهش‌هایی که ذکر شد و می‌توان آن را مطالعات و پژوهش‌های در باره اربعین خواند، گونه‌ای دیگر از پژوهش وجود دارد که می‌توان آن را پژوهش در اربعین و در بستر اربعین نامید. مهمترین نمونه و شاید هم تنها نمونه مستند موجود در این زمینه، نظرسنجی امریکایی‌ها در اربعین ۲۰۱۵م. است که متن کامل گزارش آن در پژوهش شماره ۳۹ ـ ۲۰۱۶ دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه ام. آی. تی. (Massachusetts Institute of Technology) در ۱۸۰ صفحه در ۲۰ اکتبر سال ۲۰۱۶م. با عنوان زیر منتشر شده است: To Karbala: Surveying Religious Shi'a from Iran and Iraq پیش از این هم در همین کانال گفته شده بود که این نظرسنجی با مدیریت یکی از دانشیاران دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ام. آی. تی. و با حمایت انجمن آندرو کارنگی Andrew Carnegie و دفتر پژوهش‌های ارتش آمریکا و به کمک ۵۱ پژوهشگر از دانشگاه کوفه و از طریق مصاحبه با ۴۰۷۸ زائر اربعین (۲۴۱۰ زائر عراقی و ۱۶۶۸ زائر ایرانی) صورت گرفته است. محورهای ده‌گانه اصلی نظرسنجی در این طرح که دامنه گسترده‌ای از امور دینی و سیاسی را دربرمی‌گیرد، عبارت است از: وسائل ارتباط جمعی و روابط اجتماعی، فرقه‌گرایی، دین، تقلید، مسائل جنسیتی و امور زنان، دمکراسی و حقوق بشر، وضعیت دمکراسی در ایران و عراق، منازعات منطقه‌ای، پرونده هسته‌ای ایران و روابط بین‌الملل، و موضع شیعیان نسبت به امریکا و جامعه جهانی. ترجمه عربی این کتاب با عنوان روی جلد "الوجهه کربلاء" و داخل جلد " الوجهه کربلاء؛ رحله المسیر من ایران الی العراق " از سوی دفتر بیروت المرکز الاسلامی للدراسات الاستراتیجیه وابسته به العتبه العباسیه المقدسه و به عنوان اولین شماره در فروست سلسله الاستشراق السیاسی الحدیث با ترجمه نور علاء الدین در ۳۴۴ صفحه در سال ۲۰۱۷ م. / ۱۴۳۸ ق. منتشر شده است. این نظرسنجی به این دلیل در ایام پیاده‌روی اربعین صورت گرفته است که این رویداد فرصتی بی‌بدیل برای مواجهه مستقیم با اصلی‌ترین کنش‌گران شیعی پای‌بند به باورهای شیعی به ویژه زنان و نظرسنجی در موضوعاتی بسیار دشوار است که در مکان و زمان دیگر و با روش‌های سنتی امکان پرداختن به آن وجود ندارد. ویژگی مشترک مطالعات کنونی اربعین در نگاهی کلی مطالعات کنونی اربعین دارای چند ویژگی تقریبا مشترک است: • پا فراتر نهادن از گزارش محض و ورود به عرصه تحلیل و تبیین • عطف توجه از وجه محض دینی اربعین به ابعاد اجتماعی آن • محدود ماندن نسبی همه آن‌ها به مطالعات وصفی و بیان وضع موجود و شناخت وضعیت کنونی و شناساندن آن. مطالعات آینده‌پژوهانه اربعین هم ناظر به وصف آینده‌های محتمل است. درنگی در بسندگی مطالعات کنونی اربعین در پاسخ به این پرسش که آیا مطالعات کنونی اربعین به شکل کنونی و با ویژگی‌هایی که گفته شد، بسنده است یا نه، باید گفت اگر ما برگزاری اربعین به صورت کنونی را آرمانی‌ترین و مطلوب‌ترین نوع برگزاری آن بدانیم، می‌توانیم بگوییم گونه‌ها و گستره مطالعات کنونی خوب و بسنده است و همین‌ها باید ادامه پیدا کند و نیازی به گونه‌ای نو از مطالعات و پژوهش‌ها نیست، اما اگر تحلیل ما از وضعیت کنونی چیز دیگری باشد، آن وقت باید به آسیب‌شناسی شکل کنونی برگزاری پیاده‌روی اربعین پرداخت و سپس بر پایه شناخت آسیب‌ها، مطالعاتی جدید را برای پیدا کردن راه‌حل‌ها سامان داد. گمان نمی‌رود که کسی بر این باور باشد که وضعیت کنونی برگزاری اربعین از هر نظر در مطلوب‌ترین وضعیت ممکن قرار دارد؛ چرا که ما همواره شاهد انبوهی از مشکلات خرد و کلان در ایام برگزاری پیاده‌روی اربعین از سطح رفتارهای زائران مانند رها کردن زباله در خیابان‌های کربلا گرفته تا سیاست‌گذاری‌ها مانند ضعف در سیاست رسانه‌ای هستیم. البته پاره‌ای نقدهای ناهمدلانه در مخالفت با اصل برگزاری این مناسک وجود دارد، که موضوع بحث بنده نیست، هر چند این نقدهای ناهمدلانه را هم باید شنید و منصفانه به آن‌ها پاسخ گفت، بلکه بحث حقیر این است که حتی در یک نگاه همدلانه با این پدیده عظیم، هم وجود پاره‌ای مشکلات قابل انکار نیست. ۶ مهر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 عاشورای حسینی در خامه علامه حکیمی ـ از پنج قسمت گفتمان‌ها و قرائت‌های عاشورا و جایگاه گفتمان سیاسی در آن در بین گفتمان‌های مختلفی که بر خوانش‌های عاشورا حاکم است مانند گفتمان عرفانی، گفتمان تاریخی، گفتمان عاطفی، گفتمان حماسی و جز آن، یکی از مهمترین گفتمان‌ها گفتمان سیاسی است، این گفتمان به ویژه در سال‌ها و ماه‌های منجر به پیروزی انقلاب اسلامی رونق بیشتری داشت. مراد از سیطره این گفتمان بر خوانش عاشورا این است که عاشورا به گونه‌ای خوانده و فهمیده شود که مبنای رفتار سیاسی امروز ما قرار گیرد و رفتار سیاسی ما امتداد قیام عاشورا و پژواک پیام عاشورا به شمار رود. در یک نگاه کلی، باید گفت خوانش مرحوم حکیمی از عاشورا یک خوانش سیاسی معطوف به عدالت است، این سخن به معنای نادیده گرفتن ابعاد عاطفی، عرفانی و حماسی عاشورا از سوی وی نیست، بلکه تأکید بر و برجسته‌سازی نقطه بنیادین و قله مباحث عاشورایی ایشان است. عاشورا از نظر حکیمی قیامی است برای عدالت و پیامی است برای عدالت. پایه‌های فکری حکیمی در نگاه به عاشورا برای فهم باورهای عاشورایی مرحوم حکیمی باید به دو نکته توجه کرد. وی این دو مبنا را بارها و با تعابیر گونه‌گون مطرح کرده است و بازتاب این دو مبنا در نگاه او به معارف اسلامی و رسالت دین و پرچمداران آن به آسانی قابل ردیابی است. • مبنای نخست: توحید و عدل دو رکن عمده اسلام ـ از نظر مرحوم حکیمی اسلام از دو ساحت نظر و عمل تشکیل شده است و توحید کلیدواژه و اوج قله و بنیان همه آموزه‌های اسلامی در ساحت نظر است و عدل که برآمده از همان توحید است نماد ساحت عملی اسلام است. • مبنای دوم: ضرورت نگریستن به پیامبران و امامان در عینیت جامعه ـ از نظر مرحوم حکیمی در نظام انبیایی پاسخ به مشکلات و مسأله‌های بشری اندیشیدنی نیست، بلکه عملی بودن و عینیت داشتن است و این همان ساحت عملی اسلام در برابر ساحت نظری آن است. ایشان این مبنا را در مباحث مقدماتی کتاب ارزشمند امام در عینیت جامعه توضیح داده‌اند و در مقاله‌ای که در کتاب بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی در باره عاشورا دارند، از ۲۶ صفحه مقاله، حدود ده صفحه نخست آن به مقدمه‌ای اختصاص دارد که در حقیقت برای تبیین این مبنا به عنوان چارچوب فهم عاشورا نوشته شده است. اکنون بر پایه مقدماتی که ذکر شد به این نمونه‌ها از نوشته‌های مرحوم حکیمی در باره عاشوراء توجه کنید (علائم سجاوندی از متن کتاب تبعیت نمی‌کند): حاصل بعثت، قرآن کریم است و حاصل غدیر، نهج‌البلاغه، و حاصل عاشورا تداوم حیات قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه و تعالیم امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و معارف قرآنی خالص حضرت امام رضا علیه السلام ... و دیگر ائمه طاهرین علیهم السلام و حاصل ُظهور مهدی عج گسترش عدالت است در همه جهان، عدالت آفاقی و انفسی. و عاشورا نقطه اتصال بعثت و غدیر است به ظهور مهدی ع و امام حسین ع تجسم سترگ آدم است تا خاتم صلی الله علیه و آله در تثبیت ارزش.های الهی و تقوم انسانیت انسان و الهی شدن زمین و اوست تکرار کننده نزول قرآن در صیانتی بزرگ، و اوست مفسر خطب فاطمیه و فریادگر نهج‌البلاغه و معلم حماسه و آزادی، و مبشر ظهور مطلق و اسوه بزرگ زندگی و آزادگی (قیام جاودانه، ص ۸۸) در این بیان، حرکت عدالت‌خواهی که از بعثت آغاز و با غدیر تثبیت شده است از طریق عاشورا به قیام مهدی که تحقق‌بخش نهایی این عدالت است متصل می‌شود. پس رسالت جداسازی حق از باطل و عدل از ظلم به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل و ظلم، همواره رسالتی عظیم است و عاشورای عظیم، تجلی تام ادای این رسالت است (قیام جاودانه، ص ۴، همین جا یادآور می‌شود تمام ارجاعات این کتاب و نیز کتاب عاشورا؛ مظلومیتی مضاعف به نسخه الکترونیکی کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران است. از محبت کریمانه سرکار خانم دکتر فرشته کوشکی برای ارسال نسخه این دو کتاب تشکر می‌کنم.) ۸ مهر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 برگزاری نشست "بررسی جایگاه تاریخ اسلام جدید کمبریج؛ در پژوهش‌های آکادمیک و کاربرد آن به مثابه منبعی دانشگاهی" ـ از سه قسمت ویژگی‌های عمومی آثار تاریخی مستشرقان  ویژگی‌های عمومی نگاشته‌های مستشرقان در موضوعات تاریخی، صرف‌نظر از تأملاتی که از نظر رویکردها و پیش‌فرض‌ها و مبانی در باره آن‌ها مطرح است، به گونه‌ای است که بیشتر آثار آن‌ها را شایسته اعتناء می‌کند. ویژگی‌هایی هم‌چون گستره منابع، چگونگی بهره گرفتن از منابع، فراوانی ارجاعات، بهره‌مندی فراوان از پژوهش‌های نو، پشت‌گرم بودن به کار جمعی به ویژه با ترکیب استادان پیشکسوت و پژوهشگران جوان، روش پردازش داده‌ها، چگونگی تنظیم و ارائه یافته‌ها، داشتن نقشه‌های مناسب، داشتن انواع نمایه‌های سودمند، و همراه بودن با یک کتابشناسی بسیار ارزشمند و تخصصی و روزآمد. دو ویژگی تاریخ اسلام جدید کمبریج تاریخ اسلام جدید کمبریج، ضمن برخورداری از ویژگی‌های عمومی که بدان اشاره شد، دو ویژگی دیگر دارد که به آن امتیاز بخشیده است: • همه جانبه‌نگری ـ این مجموعه هم از نظر مکان و هم از نظر زمان و هم از نظر موضوعات از یک جامعیت نسبی برخوردار است. از نظر قلمرو جغرافیایی، همه سرزمین‌های شرقی و غربی جهان اسلام در این شش جلد مورد توجه قرار گرفته است و فهرست مطالب جلدهای اول و دوم و پنجم مجموعه شاهد این مدعاست. از نظر زمانی نیز جهان اسلام از پیدایش اسلام تا دوران معاصر مد نظر قرار گرفته است و این گستره زمانی به آسانی از مطالعه عناوین شش جلد که ذکر آن رفت، به دست می‌آید.  این همه‌جانبه‌نگری در موضوعات مورد بررسی هم به چشم می‌آید. به عنوان مثال در جلد چهارم این مجموعه که چهار بخش دارد، موضوعات متنوعی مورد بررسی قرار گرفته است که پاره‌ای از آن‌ها چنین است: تصوف، تنوع فهم‌ها از اسلام، تغییر دین و اهل ذمه، مشروعیت و سازمانهای سیاسی، شهر و عشائر، زندگی روستایی، سازکارهای بازرگانی، زنان و جنسیت، متون و منابع عربی و فارسی و ترکی و اردو، تاریخ‌نگاری، متون و منابع شرح‌حال‌نگاری، روایت‌های مسلمانان از دار الحرب، آموزش، فلسفه، دانش‌های رایج نزد مسلمانان، علوم غیبی، دانش پزشکی، فرهنگ شفاهی، هنر و معماری، موسیقی و آشپزی. همچنین در جلد ششم این مجموعه موضوعاتی متنوع مورد توجه قرار گرفته است، مانند: مهاجرت، ارتباطات، پیکربندی‌های تازه مسلمانان در دو قرن اخیر، ریشه‌های حرکت‌های اصلاحی، تجدید حیات مسلمانان، مسلمانان در غرب، گرایش‌های نو در فقه و کلام اسلامی، مقایسه ساختار حکومت ایران و عربستان، حقوق شهروندی و حقوق بشر، تازه مسلمانان، سنت‌های علمی و تفسیری جدید، اندیشه سیاسی اسلامی، زن و خانواده و قانون، قوانین مربوط احوالات شخصیه، فرهنگ و سیاست در ایران پس از انقلاب، آموزش در دوران مدرن، شهرهای اسلامی در دوران معاصر، نشر و مطبوعات، هنر مدرن، سینما و تلویزیون و رسانه‌های الکترونیک. • گشودن افق‌های نو ـ ویژگی دوم این مجموعه را می‌توان گشودن افق‌هایی نو در برابر خوانندگان شرقی آن شمرد. به عنوان مثال اگر سری به بخش "رویکردهای نو به تاریخ صدر اسلام در دوران مدرن"  Modern approaches to early Islamic history در صفحات صص ۶۲۵ تا ۶۴۷ جلد اول این مجموعه که فِرِد دونر Fred m. donner استاد تاریخ شرق نزدیک در دانشگاه شیکاگو (متولد ۱۹۴۵ م.) آن را نوشته، بیاندازیم، می‌بینیم که وی در این بخش از ویژگی‌هایی همچون تقلیل‌گرایی Reductionism (تقلیل دادن اسلام و قرآن به یک نسخه تغییر شکل‌یافته تورات و انجیل) و عرفی‌سازی (سکولاریزاسیون) Secularising perspective (نادیده انگاشتن نقش مذهب و انگیزه مذهبی در حرکات اجتماعی) و تبدیل نگاه عمومی و یک‌پارچه به جهان اسلام به نگاه‌های تخصصی و از هم‌ گسسته به عنوان برخی از ویژگی‌های پژوهش‌های معطوف به تاریخ اسلام مستشرقان در قرن‌های نوزدهم و بیستم یاد کرده است.  توجه کردن به این ویژگی‌ها، هم از این نظر که یک مستشرق به این ابعاد از رویکردهای نو در مطالعات تاریخ اسلام در دوران مدرن پرداخته و در حقیقت به نقد پیشینیان خود پرداخته، اهمیت دارد و هم از این نظر که دریچه‌ای تازه در برابر ما می‌گشاید تا ما هم از همین زاویه به تاریخ خود بنگریم آموزندگی دارد و هم از این نظر که با بررسی انتقادی دیدگاه‌های آن‌ها عملا می‌توانیم وارد یک گفت‌وگوی سازنده با آن‌ها شویم دارای ارزش و امتیاز است.  به نظر می‌رسد واژه مدرن در عنوان این فصل تنها به نو بودن روش‌ها و ابزارهای پژوهشی مثلا تحول استفاده از سند Document به شواهد Evidences اشاره ندارد، بلکه تغییر بینشی و رویکردی مطالعات تاریخی مستشرقان را هم در برمی‌گیرد. ... ۲۹ آبان ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 نگاه فاطمی به مشترکات شیعی ـ سنی؛ بررسی موردی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ـ از سه قسمت با این پیش‌فرض که کلمه "إذ" در این عبارات، زمانیه باشد و علت نصب واژه‌های "علماً" و "احاطه" و "معرفه"، مفعول لأجله باشد، این تحلیل در باره پیامبر صلی الله علیه و آله در پیوند با مجموعه‌ای گسترده از روایات مربوط به خلقت نوری پیامبر و اهل بیت علیهم السلام پیش از آفرینش هر پدیده دیگری است. این تحلیل حضرت زهراء سلام الله علیها از این منظر که نگاهی به چرایی خلقت نوری پیامبر دارد، متمایز از دیگر روایات مربوط به این موضوع، بدیع و گره‌گشاست. شگفت اینجاست که در همایشی که سال گذشته ویژه این دسته از روایات برگزار شد و در مجموعه مقالات این همایش و نیز در کتابی مستقل که در این  باره نگاشته شده است، در حد آگاهی صاحب این قلم، به این سخن حضرت زهرا سلام الله اشاره نشده است و مراد بنده از در حاشیه ماندن معارف فاطمی همین شواهد است. در این عبارات، تأکید حضرت زهراء سلام الله علیها بر پیوند فرزندی خود با پیامبر و نیز بنده خدا بودن پیامبر، خود در بردارنده نکات شایسته تأمل دیگری است که اکنون فرصت پرداختن به آن نیست. تحلیل این روایات و بررسی دیدگاه‌های گوناگون در چگونگی روبرو شدن با مسأله خلقت نوری، موضوعی بس گسترده و درازدامن است و صادقانه باید پذیرفت هنوز گستره تاریخ‌نگاری بومی ما آماده پرداختن به این مباحث نیست.  دو. چرایی پیامبری پیامبر  اِبْتَعَثَهُ اللَّـهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلی اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ او را برای پایان بخشیدن به کار مهم خویش و با آهنگِ رساندن حکم خود و اجرای مقدر شده‌های رحمت خود برانگیخت. این سخن حضرت زهرا سلام الله علیها که حتی ترجمه آن به فارسی دشوار است، به فلسفه پیامبری پیامبر و چرایی فرستادن او به سوی انسان‌ها و نقش محول ایشان پرداخته است و برای ما دانش‌پژوهان تاریخ، می‌تواند روزنه‌ای به سوی جایگاه پیامبری از منظر فلسفه تاریخ بگشاید.  سه. چشم‌انداز دینی جهان در عصر پیامبر فَرَأَی الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُكَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْكِرَةً للَّـهِ مَعَ عِرْفانِها پس پیامبر دید امت‌ها در پیروی دین‌های گوناگون چند دسته‌اند، در برابر آتش‌ها به عبادت نشسته و بت‌های خود را پرستنده‌اند، با این که خدای را می‌شناسند، او را انکار می‌کنند. این بند از سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها به تحلیل دینی جهان در آستانه و در هنگامه پیامبری پیامبر و از نگاه ایشان، اختصاص دارد و به نوبه خود نگاهی نو از منظر دین‌شناختی و شایسته تبیین و تحلیل به شمار می‌رود. چهار. کارکردها و نقش‌آفرینی‌های پیامبر  فَاَنارَ اللَّـهُ بِاَبی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّـهُ عَلَیهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلی عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایةِ، وَ هَداهُمْ اِلَی الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَی الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ. پس خداوند به وسیله پدرم محمد ـ درود خدا بر او و دودمانش باد ـ تاریکی‌های آن دوره را روشن ساخت، و ابهام‌ها را از دل‌ها زدود و پرده‌ها را از برابر دیدگان کنار زد، پیامبر در بین مردم به راهنمایی برخاست، پس آنان را از گمراهی رهانید و کورچشمی‌شان را بینایی کرد و آن‌ها را به سوی دین استوار راه نمود و به راه راست فراخواند. این فراز از سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها، نقش محقق پیامبر و کارکردهای پیامبری آن حضرت را برشمرده است. این فراز نیز با نگاهی تاریخی به دستاوردهای عصر نبوی نیازمند تبیین و تحلیلی دقیق برای فهم‌پذیری است. (ادامه دارد.) ۱۷ دی ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 تشیع معرفتی و زهرای مرضیه سلام الله علیها ـ از دو قسمت نمونه‌ای بدیع برای معرفی حضرت زهراء سلام الله علیها در گفتمان تشیع معرفتی یک نمونه زیبا برای بازتاب چهره حضرت زهراء سلام الله علیها در متون و منابع گفتمان تشیع معرفتی، سروده فارسی مرحوم آیت‌الله محمدحسین غروی اصفهانی (معروف به کمپانی) (۱۲۶۹ ـ ۱۳۶۱ ق.) با تخلص شعری "مفتقر" در باره دخت نبی است. این قصیده ۲۸ بیت دارد که هشت بیت نخست آن مقدمه و بیست بیت دیگر مدائح فاطمه سلام الله علیها در غایت زیبایی وا بهره جستن از انواع آرایه‌های ادبی است. امید است پیشنهاد یکی از دوستان برای شرح ابیات این قصیده روز جامه تحقق بپوشد. این قصیده بر پایه روایات اسلامی و گزارش‌های تاریخی، به وصفی بدیع در باره جایگاه حضرت فاطمه سلام الله علیها در نظام هستی، ویژگی‌های خانوادگی آن حضرت و بزرگ‌منشی‌های اخلاقی و رفتاری ایشان پرداخته است. متن این قصیده را بی شرح و توضیح از نظر می‌گذرانیم. دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند / از نمکین کلام خود، حق نمک ادا کند طوطی طبع شوخ من، گر که شکرشکن شود / کام زمانه را پر از، شکّر جانفزا کند بلبل نطق من ز یک، نغمه عاشقانه‌ای / گلشن دهر را پر از، زمزمه و نوا کند خامه مشک‌سای من، گر بنگارد این رقم / صفحه روزگار را، مملکت ختا کند مطرب اگر بدین نمط، ساز طرب کند گهی / دائره وجود را، جنت دلگشا کند منطق من هماره بندد چو نطاق نطق را / منطقه حروف را، منطقه السما کند شمع فلک بسوزد از، آتش غیرت و حسد / شاهد معنی من ار، جلوه دلربا کند نظم برد بدین نسق، از دم عیسوی سبق / خاصه دمی که از مسیحا نفسی ثنا کند وهم به اوج قدس ناموس اله کی رسد؟ / فهم که نعت بانوی خلوت کبریا کند؟ ناطقه مرا مگر، روح قدُس کند مدد / تا که ثنای حضرت سیده نسا کند فیض نخست و خاتمه، نور جمال فاطمه / چشم دل ار نظاره در، مبدأ و منتهی کند صورت شاهد ازل معنی حسن لم‌یزل / وهم چگونه وصف آیینه حق‌نما کند؟ مطلع نور ایزدی، مبدأ فیض سرمدی / جلوه او حکایت از، خاتم انبیا کند بسمله صحیفه‌ی، فضل و کمال و معرفت / بلکه گهی تجلی از، نقطه تحت با کند دائره شهود را نقطه ملتقی بود / بلکه سزد که دعوی لو کُشِفَ الغطا کند حامل سرّ مستمر، حافظ غییب مستتر / دانش او احاطه بر، دانش  ماسوی کند عین معارف و حِکَم، بحر مکارم و کرم / گاه سخا محیط را، قطره بی بها کند لیله قدر اولیاء، نور نهار اصفیا / صبح جمال او طلوع، از افق عُلی کند بضعه سید بشر، ام ائمه غُرَر / کیست جز او که همسری، با شه لافتی کند؟ وحی نبوتش نسب، جود و فتوتش حسب / قصه‌ای از مروّتش، سوره "هل أتی" کند دامن کبریای او، دسترس خیال نی / پایه قدر او بسی، پایه به زیر پا کند لوح قدر به دست او، کلک قضا به شَست او / تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان / در نشأت کن فکان، حکم به ما تشا کند عصمت او حجاب او، عفت او نقاب او / سرّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند نفحه قدس بوی او، جذبه انس خوی او / منطق او خبر ز "لا، ینطق عن هوی" کند قبله خلق روی او، کعبه عشق کوی او / چشم امید سوی او، تا به که اعتنا کند بهر کنیزیش بود، زُهره کمینه مشتری / چشمه خور شود اگر، چشم سوی سُها کند "مفتقر"ا متاب رو، از در او به هیچ سو / زانکه مس وجود را، فضه او طلا کند ۲ بهمن ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 حدیث نامکرر اختلاف دیدگاه در باره حوزه و تمدن‌سازی ـ از دو قسمت ولی در برابر این نگاه‌های تقلیل‌گرایانه و ساده‌انگارانه، برخی مجموعه‌ها و به صورت مشخص میز تمدن اسلامی در دفتر تبلیغات اسلامی هدف کانونی خود را تنها تقویب بینش تمدنی قرار داده است و هیچ ادعایی بیشتر از این ندارد، یعنی اصلا بحثی از تمدن‌سازی که ایشان را نقد می‌کنند در کار نیست. بنابر این به باور این حقیر، بر خلاف نظر استاد جعفریان هر چه این سو و آن سو مراکزی ایجاد شود که به تقویت تمدن‌اندیشی کمک کند، می‌توان به حل چالش‌هایی هم که حضرت استاد به آن اشاره کرده‌اند بیشتر امید بست.  ۳. به هیچ انگاشتن حوزه‌های علمیه ـ استاد جعفریان گویی هیچ سهمی در مسیر تمدن‌سازی برای حوزه‌های علمیه قائل نیستند، در این یادداشت کوتاه هم دانشگاه و صنعت را کانون تمدن‌سازی معرفی می‌کنند و بدون ذکر نام توصیه دارند که حوزه‌ها که تنها حکم شرعی بیان می‌کنند، در این کار هم نشناخته حکم ندهند و داعیه حل مشکلات را نداشته باشند. این دو توصیه بسیار درست و دقیق است و گمان نکنم کسی ادعایی خلاف آن داشته باشد، ولی در این باره هم این تأمل را به عنوان یک امر بدیهی و بدون هیچ توضیحی روا میدانم که نادیده گرفتن سهم حوزه در گذشته و ظرفیت حوزه برای حال و آینده قابل دفاع و بلکه قابل فهم نیست. حوزه‌ها در گذشته هم بسیار فراتر از صدور حکم شرعی نقش سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و بالمآل تمدنی داشته‌اند و هم‌اکنون هم ظرفیت‌هایی بسیار بیشتر از تنها صدور حکم شرعی دارند.  ۴. توجه نداشتن به پشتوانه‌های معرفتی یک تمدن ـ روشن است که انتظار پرداختن به همه مباحث یک تمدن در یک یادداشت کوتاه بیجاست، ولی از این نوشته استاد جعفریان چنین برمی‌آید که اگر مثلا همه گروه‌های تازه تأسیس تمدنی در سراسر کشور تعطیل شوند و هزینه آن‌ها صرف دانشگاه و صنعت شود و تدبیری اندیشیده شود که همه نیروهای متخصص و نخبه در کشور بمانند، خود به خود یک تمدن درست می‌شود. این سخن همسان سخن همان دوستان مدعی تمدن‌سازی مورد نقد استاد جعفریان ساده‌انگارانه است. با کنار هم قرار گرفتن انبوه متخصصان و صرف هزینه برای آن‌ها یک تمدن ساخته نمی‌شود، (همان گونه که تمدن غرب و تمدن پیشین اسلامی ما هم این‌گونه ساخته نشد.) تمدن نیازمند یک پشتوانه معرفتی است و این پشتوانه معرفتی خواه خاستگاه آسمانی داشته باشد، خواه زمینی، ابتدا تولید می‌شود و سپس روابط و نهادهای اجتماعی را از خود متأثر می‌سازد و همزمان یا پس از آن در بین مردم عمومیت می‌یابد (همانگونه که در تمدن غرب و تمدن پیشین اسلامی هم چنین بود) آن گاه یک جامعه دارای پیشرفت انباشته، گام در مسیر تمدن‌سازی می‌نهد. در حال حاضر در کشور ما بدون حوزه‌های علمیه (طبعا در کنار و همراه دانشگاه‌ها) مطلقا، تأکید می‌کنم مطلقا امکان پرداخت‌ها و پردازش‌های معرفتی به تمدن وجود ندارد و معلوم نیست در نگاه استاد جعفریان وقتی نخبگان و صاحبان صنعت دور هم جمع شدند قرار است چه کنند که یک تمدن جدید ساخته شود؟ مگر می‌توان بدون یک نظریه تمدن ساخت؟ ۵. ایرانی دیدن تمدن اسلامی ـ تمدن نوین اسلامی یک پدیده ایرانی نیست، سطح تمدن، سطح امت اسلامی است و ایرانی دیدن تمدن نوین اسلامی و داوری در باره تمدن نوین اسلامی تنها بر پایه وضعیت ایران در سخنان بسیاری از موافقان و مخالفان تمدن نوین اسلامی دیده می‌شود. سهم و جایگاه و ظرفیت ایران در این میان، موضوع دیگری است. ۶. توجه نکردن به دوران کودکی ما و دوران کهولت غرب ـ مقایسه سطح اختراعات و اکتشافات صد و پنجاه سال اخیر ما (چه ایران و چه امت اسلامی) با غرب یک مقایسه به غایت ناراحت‌کننده است. یکصد و پنجاه سال اخیر غرب اوج شکوفایی تمدن غرب و به باور بسیاری صاحب‌نظران غربی مانند هانتینگتون نقطه کهولت تمدن غرب است و یک صد و پنجاه سال اخیر ما و دیگر کشورهای اسلامی نقطه آغاز بیداری و به خود آمدن و به ارزیابی وضعیت خود پرداختن ماست. وضعیت یک کودک و یک پیرمرد را بهتر است بر پایه پیش‌بینی آینده آنها انجام داد و نه گذشته آن‌ها. روشن است که این شش بند که قلمی شد، بسیار کوتاه و تنها دربردانده عناوین بحث‌هایی بسیار درازدامن است که بارها و بارها آمادگی و اشتیاق خود و دوستانم در مجموعه دفتر تبلیغات اسلامی را برای شنیدن نقدها و گفت‌وگوی شفاف رسانه‌ای و غیررسانه‌ای برای رفع ابهام در باره آن‌ها به آگاهی یاران قبیله دردمندی از جمله استاد گرامی جناب آقای جعفریان که حفظ حرمت و پاس‌داشت زحمات ایشان برای حوزه را بر خود فرض می‌دانم، رسانده‌ایم. ۵ بهمن ۱۴۰۰ @MohsenAlviri