🔹 نگاهی کلی به آثار منتشر شده پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی در زمینه تمدن ـ #بخش_نخست از دو قسمت
ظهر امروز چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹، صحبتی کوتاه در مراسم رونمایی آثار پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی به این شرح ارائه شد:
... وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ (مائده،۸۴)
مطالعات تمدنی در کشورهای اسلامی زودتر از کشور ما آغاز شد و آثار ارزشمندی در این زمینه تا کنون به زبان عربی و به قلم اندیشمندان مسلمان معاصر منتشر شده است. در کشور ما هم در دو دهه اخیر و به دنبال مطرح شدن اندیشه #تمدن_نوین_اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب، فضای بسیار خوبی برای از خفا بیرون آمدن و زایش اندیشههای تمدنی فراهم آمده است که باید آن را قدر دانست و شکرگذار آن بود.
خوشایند ما باشد یا نباشد واقعیت این است که در کشور ما مباحث بنیادینی که معمولا مورد اهتمام رهبر معظم انقلاب است در دو سطح متفاوت دنبال میشود:
• سطح علمی و مطابق با ضوابط و معیارهای متعارف در نهادها و مراکز آموزشی و پژوهشی عالی که معمولا هم پشتوانه دانشی قابل قبول دارد و هم آورده دانشی و گرایشی و کنشی سودمند.
• سطح فرهنگی و مطابق با هنجارهای رایج در فعالیتهای فرهنگی که معمولا پشتوانه دانشی آن روشن نیست و آوردههای آن هم زودگذر و غیرقابل اعتماد است و اغلب مورد استقبال صاحبنظران هم قرار نمیگیرد و حداکثر کارکرد آن گفتمانسازی و فرهنگسازی برای پرداختن به تمدن است.
کم نیست مواردی که کارهای علمی به دلیل سیطره کارهای فرهنگی که معمولا برخوردار از پشتیبانیهای فرصتساز هستند، به حاشیه رانده شده و دیده نشدهاند و یا از اساس مجال بروز و ظهور نیافتهاند؛ اما مطالعات تمدنی این شانس را داشته است که با وجود سیطره نسبی کارهای فرهنگی شتابزده، جایی برای خود بیابد و پشتگرم به دستاوردهای خود، نه تنها بتواند ادامه حیات دهد، بلکه به یک نقطه امیدبخش و بالنده و رو به رشد برسد. هنوز سخنان #رهبر_معظم_انقلاب در دیدار ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ با تمدنپژوهان نوین اسلامی در ذهنها هست که دو بار در سخن کوتاه خود حجم کارهای انجام شده و افقهای گشوده شده را شایسته سجده شکر خواندند.
مجموعه کارهای دوستان عزیز پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی را میتوان در رأس این کارهای امیدبخش قرار داد. در این پژوهشکده جمعی اندک از پژوهشگران و مدیران پژوهشی پرتوان و پرانگیزه و صاحبنظر در حوزه مطالعات دینی و دانشهای جدید توانستهاند معطوف به سیاستهای کلی نظام و بر پایه نیازهای کشور در مدتی تقریبا کوتاه، هم در زمینه مطالعات تمدنی و هم در زمینه مطالعات اجتماعی دستاورهای قابل توجهی به جامعه دینی و علمی ما عرضه کنند.
داوری در باره آوردههای این پژوهشکده در زمینه مطالعات اجتماعی را باید بر دوش صاحبنظران این حیطه نهاد، ولی در باره آوردههای آن در زمینه #مطالعات_تمدنی، با توجه به اطلاعات اندک خود در این زمینه و نیز به دلیل عضویت در شورای پژوهشی پژوهشکده و پشتیبانی میز تمدن اسلامی از برخی از آثاری که امروز رونمایی میشود، به خود اجازه میدهم یک ارزیابی کلی ارائه دهم.
(ادامه دارد)
۲۶ آذر ۱۳۹۹
@MohsenAlviri
🔸انتشار یک مصاحبه در باره خواجه نصیرالدین طوسی ـ #بخش_نخست از دو قسمت
روز سهشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ مصاحبهای با عنوان "خواجه #نصیرالدین_طوسی عامل بقای تمدن ایرانی شیعی در جهان اسلام شد" از سوی خبرگزاری رضوی به نشانی زیر منتشر شد:
خواجه نصیرالدین طوسی عامل بقای تمدن ایرانی شیعی در جهان اسلام شد - رضوی (razavi.news) یادآور میشود، انتخاب عنوان و ویرایش متن از سوی خبرگزاری صورت گرفته است. متن این مصاحبه چنین است:
از خواجه نصیر الدین طوسی در تاریخ چگونه اسمی به یادگار مانده و آیا برای ایران و جهان اسلام خدمات در خور تعریفی داشته است؟
خواجه نصیرالدین طوسی در یکی از مهم ترین مقاطع تاریخ اسلام تاثیر بسزایی در دوران حیات خود به جا گذاشته است. وی که متوفی سال ۶۷۲ ه. ق. است در اوج حمله مغول به ایران و سقوط دستگاه خلافت عباسیان در کنار مغولان به عنوان مشاور هلاکوخان که فاتح بغداد بود در آن برهه حساس زمانی برای خدمت به ایران و جهان اسلام نقش مهمی ایفا کرد، خدمتی که بسیار بسیار قابل توجه و چشمگیراست به نحوی که نظر همه را به خود جلب کرده است. نقش آفرینی های خواجه نصیرالدین طوسی را در سه لایه و سبک می توان جست و جو کرد، این نقش آفرینی خدماتی شایسته به ایران و به امت اسلامی و در درون امت اسلامی به عنوان بخشی از امت اسلامی به جامعه پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام روا داشته شده است.
ممکن است درخصوص خدمات خواجه نصیر الدین طوسی برای ایران و جهان اسلام توضیح دهید که این خدمات چه بوده است؟
خدمتی که خواجه نصیرالدین طوسی به ایران کرد کوششی بود برای کاهش ویرانی هایی که مغولان به بار آورده بودند، همچنین مدیریت اثر گذاری بر مغولان برای دست کشیدن از تخریب و غارت اماکنی که تخریب آنها زیان های بزرگی برای علم و آیندگان به جا می گذاشت لذا خواجه نصیر الدین طوسی تلاش کرد تا مغولان مهاجم خونریز تخریب گر و ویرانگر را به عناصری سازنده تبدیل کند. آنچه خواجه نصیرالدین طوسی در مراغه انجام داد و پادشاه مغول یعنی هلاکوخان را به راه اندازی یک رصد خانه تشویق کرد و نقشی که برای این رصد خانه در نظر گرفت بسیار فراتر از کارهایی بود که برای رصد خانهها در نظر گرفته میشد. از سوی دیگر تاسیس یک کتابخانه بزرگ در آن منطقه و گرد آوردن دانشمندانی که پس از حمله مغولان در گوشه و کنار پراکنده بودند موجب رونق بخشی قابل توجهی به فعالیت های علمی شد و خدمت بسیار آشکاری به جامعه ایرانی و جهان اسلام بود.
آیا مشخصا خدماتی از خواجه نصیر الدین طوسی به جهان اسلام ثبت و ضبط شده است؟
بله. خدمتی که خواجه نصیرالدین طوسی به جهان اسلام کرد این بود که خواجه نصیر عملاً پیش از حمله مغول با ابتکار عملی که داشت توانست با همان محوریت رصدخانه مراغه که در ایران داشت به واسطه گردآوری کتابها مجموعه سرمایه علمی باقیمانده و پراکنده در گوشه و کنار جهان اسلام را تجمیع کند و به مراغه به کتابخانه ساخته شده توسط خود بیاورد به این ترتیب توانست جلوی از بین رفتن هر چه بیشتر آثار علمی را بگیرد، لذا سهم بسیار مهم و شاخص خواجه نصیر به جهان اسلام حفظ ذخایر علمی جهان اسلام است. تهمت ناروایی که در برخی از منابع به خواجهنصیر زده میشود که ایشان در دستگاه خلافت سنیمذهب بغداد و عباسی نقش داشت، با همین نکته که کتابهایی که خواجه نصیرالدین طوسی گردآوری کرد آثار علمای اهل سنت بود پاسخ داده میشود اگر خواجه نصیر گرایش شیعی خود را در دوره خلافت بغداد میخواست دخالت بدهد میتوانست این گرایش را در بحث کتابخانه امتداد بدهد و میبینم که در آنجا بدون حساسیت شیعی به گردآوری همه منابع اسلامی اهتمام ورزید. سهمی که خواجه نصیر الدین طوسی به جامعه شیعی به عنوان مکتب اهل بیت علیهم السلام هم داشت بسیار ارزنده است و شامل خدمات شایستهای میشود که در این حوزه هم آثار فراوانی از خود باقی گذاشته است که البته خدمات به جهان اسلام باید اضافه کنم اهتمام گسترده ای که به دانشهای مختلف داشت و شرح پارهای از آثار فیلسوفان غربی و شرح و تجمیع و گردآوری و دوباره نویسی متون ریاضیات نجوم و... اینها در شمار خدماتی که خواجه نصیر الدین طوسی به امت اسلامی کرده که حتما باید مد نظر قرار داد.
(ادامه دارد.)
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
@MohsenAlviri
🔹ارائه بحثی با عنوان "نگاهی تاریخی به رابطه حکومت و تمدن" ـ #بخش_نخست از چهار قسمت
صبح روز یکشنبه سوم اسفند ۱۳۹۹ بحثی با عنوان "نگاهی تاریخی به رابطه حکومت و تمدن" در دوره کوتاه مدت آموزشی "سیاست و تمدن" که از دوم تا چهارم اسفند ۱۳۹۹ به صورت حضوری و مجازی در دانشگاه باقر العلوم علیه السلام برگزار میشد ارائه شد، که خلاصه آن چنین است:
چکیده
شاید هیچ تمدنپژوهی را نتوان یافت که به نقش محوری حکومتها در پیدایش و پایایی تمدنها باور نداشته باشد. در نگاهی تاریخی نیز، بخشی چشمگیر از گزارش تمدنها به معرفی حکومتها در قلمرو آن تمدن اختصاص مییابد. انکار نمیتوان کرد که حکومت یکی از مؤلفههای بنیادین در هر تمدنی است، اما یکسانانگاری #حکومت_و_تمدن هم پندارهای ناصواب است که محروم شدن بشر امروز به ویژه مسلمانان امروز را از تجربههای گرانقدر تمدنهای دیگر به ویژه تمدن پیشین اسلامی به دنبال دارد. حکومت تنها یکی از دستاوردهای نرم یک تمدن است و جوهره مولد در یک تمدن همان بنیانهای اندیشهای آن است. توجه بایسته به این موضوع این مجال را برای ما فراهم میآورد که با حفظ هویتی جامعه اسلامی خود به بازخوانی تمدن پیشینی اسلامی به عنوان یک ضرورت بنگریم.
مقدمه و بیان مسأله
اگر قرار باشد برای پرهیز از بحثهای تفصیلی و تخصصی به تعریفی از تمدن که برای مفاهمه اولیه در این بحث بسنده باشد، اشاره کنیم میتوانیم تمدن را اینگونه تعریف کنیم: یک وضعیت اجتماعی حکایتگر انباشت توسعهیافتگی و مرحله کمالیافته آن که در یک فرایند پدید آمده است. برای اختصار بیشتر میتوان به همان ترکیب اضافی دو کلمهای انباشت توسعهیافتگی هم اکتفا کرد. طبعا این تعریف ابهامها و خلأهای زیادی دارد و از دقت لازم برخوردار نیست، ولی برای نشان دادن آن چه در این بحث مد نظر ماست، کفایت میکند. در ادامه بحث و در صورت نیاز به تعریفی دقیقتر اشاره خواهد شد. مراد از حکومت هم در بیانی ساده و دور از پیچیدگیهای اندیشهای هم بالاترین سطح نظام اداره یک جامعه است. بنا بر این وقتی میخواهیم از رابطه حکومت و تمدن سخن بگوییم در حقیقت میخواهیم از رابطه بالاترین سطح نظام اداره یک جامعه با انباشت توسعهیافتگی سخن بگوییم. آیا این دو یکی هستند؟ آیا حکومت به عنوان بالاترین سطح نظام اداره یک کشور تنها عامل توسعهیافتگی و انباشت آن است یا غیر از حکومت عوامل دیگری هم در این زمینه نقشآفرین هستند؟ در این که حکومتها یکی از عوامل اصلی تمدنها به شمار میروند، ابهامی وجود ندارد. چه در متونی که به بررسی نظری تمدن پرداختهاند و چه در منابع و مصادر مربوط به بررسی عینی و تاریخی تمدن، همواره صفحات قابل توجهی به حکومتها اختصاص یافته است، بنا بر این تردیدی در اصل نقش حکومت در تمدن وجود ندارد، ولی سخن در میزان این نقشآفرینی و انحصار این نقشآفرینی و یکسان بودن یا نبودن دو مقوله حکومت و تمدن است. پرسش کانونی این جستار را میتوان اینگونه بیان کرد: با توجه به جایگاه بسیار بالای حکومتها در پیدایش و پایایی تمدنها، آیا میتوان آن دو را یکسان شمرد؟ پیامدهای هر یک از این دو چیست؟ انتخاب این موضوع برای بحث تنها یک بحث نظری و یا تاریخی نیست، بلکه پرتوافکنی بر یکی از مهمترین پرسشهای چالشبرانگیز کنونی جامعه ما در باره ارزش تمدن پیشین اسلامی و نیز بهرهگیری از دستاوردهای دیگر تمدنهاست. زیرا به نظر میرسد یکی از مهمترین مبانی مؤثر در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان از تمدن پیشین اسلامی و یا از دیگر تمدنها بهره برد یا نه ریشه در نوع نگاه ما به رابطه تمدن و حکومت دارد.
(ادامه دارد.)
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
@MohsenAlviri
🔸ارائه بحثی با عنوان "مفهوم مسألهبودگی تمدن و چرایی مسأله بودن آن برای ایران کنونی" ـ #بخش_نخست از دو قسمت
روز شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ در شمار سلسله جلسههای مجازی "آشنایی دانشجویان دانشگاه باقر العلوم علیه السلام با رویکرد #مسألهمحوری"، در نشست ویژه میز تمدن اسلامی، بحثی با عنوان "مفهوم #مسألهبودگی_تمدن و چرایی مسأله بودن آن برای ایران کنونی" ارائه شد و در ادامه نیز، آقای مجید نقدی دبیر محترم میز تمدن اسلامی بحثی را در باره فرایند تدوین بسته جامع نظام مسائل این میز و چگونگی اجرای آن مطرح ساختند.
خلاصه بحث "مفهوم مسألهبودگی تمدن و چرایی مسأله بودن آن برای ایران کنونی" چنین است:
تمدن و بینش تمدنی و ضعف بینش تمدنی
با هر تعریفی از تمدن، با این پیشفرض که تمدن و یا لااقل لایههایی از آن مقولهای مدیریتپذیر است میتوان آن را بزرگترین و گستردهترین سطح مناسبات انسان در زیست اینجهانی او دانست. بر این اساس #بینش_تمدنی هم به مفهوم نگریستن به مسائل مختلف در افق گستردهترین واحد اجتماعی و مواجهه با تمام مسائل فرد و جامعه با نگاهی فرا زمانی و فرا مکانی در بالاترین حد ممکن زیست اجتماعی است. لازمه این نگاه، برخورداری از رویکردی همگرایانه نسبت به دیگران و پایبندی به قواعد حرکت جمعی است. کسی که هیچ امکان تمدنسازی و تمدنپژوهی هم ندارد میتواند نگاه تمدنی داشته باشد.
اگر مدیریت تمدن و تمدنپژوهی تنها در توان گروههای مشخصی در جامعه است، برخورداری از بینش تمدنی از همه آحاد جامعه برمیآید. میز تمدن اسلامی تعبیرِ "بینش تمدنی" به معنی دغدغهمندی برای پرداختن به موضوعی به نام تمدن و ابعاد مختلف و گسترده آن را مبنای معرفتی فعالیتهای خود قرار داده است و بر همین اساس مسأله مورد اهتمام خود یعنی ضعف بینش تمدنی را نیز این بر پایه محورهای زیر صورتبندی کرد:
• احساس مسؤولیت نداشتن نسبت به آینده مطلوب کشور و ایفای نقش در تمدن نوین اسلامی
• نداشتن کلاننگری و همهجانبهنگری مطلوب در حل مسالههای فردی و اجتماعی
• نداشتن نگاه همگرایانه در مواجهه با مسائل و تن ندادن به قواعد حرکت جمعی
• محروم ماندن از درک عمیق آموزههای اسلامی برای بهبود زیست اجتماعی
• عدم بهرهگیری مناسب از تمام ظرفیتهای جامعه و نظام اسلامی معطوف به نقشآفرینی در افق تمدن نوین اسلامی
• غرقه شدن در منازعات و مشاجرات خرد و هدر دادن ظرفیتهای کشور برای مسائل جزیی
مسألهبودگی ضعف بینش تمدن
اگر حسب تعاریف موجود، مسألهبودگی را مرحله عمومی شدن یک مشکل و خودآگاه شدن یک جامعه نسبت به آن بدانیم، بسیار دشوار است که #ضعف_بینش_تمدنی را بتوان یک مسأله شمرد. زیرا اگر با مردم مصاحبه شود و از آنها خواسته شود که فهرستی از ده مشکل اصلی خود و جامعه را برشمرند، بسیار دور از ذهن است که ضعف بینش تمدنی یکی از این ده مورد به حساب آید. پس میز تمدن اسلامی بر چه مبنایی ضعف بینش تمدنی را یک مشکل به حساب آورده است؟ توضیح فشردهای که در باره ویژگیهای مسألهای به نام ضعف بینش تمدنی ذیلاً آورده میشود، کوششی است برای پاسخ به این پرسش مهم:
- از جنس آرمان بودن ـ بینش تمدنی از جنس آرمانهاست و طبیعی است که درک آن در گروی یک کلاننگری معرفتی و اجتماعی است و چه بسا بسیاری از مردم تصوری روشن از آن نداشته باشند ولی بدون تردید پیامدها و لوازم آن را با رگ و پوست خود حس میکنند هر چند ندانند نام سرچشمه این مشکلات چیست. مسألههای خرد و جزیی همچون مشکلات داخل یک کشتی در حال حرکت است که میتواند نارضایتیهایی را برای مسافران به دنبال داشته باشد و مشکلات کلان و آرمانها همچون چالشهای موجود در مسیر حرکت کشتی به سوی مقصد است.
- پنهان بودن ـ در برابر مسألههایی که آشکار هستند و به آسانی حس میشوند و گروهی فراوان از مردم نسبت به آن خودآگاهی دارند، مسألههایی هستند که چنین نیستند و آنها را باید مسأله پنهان شمرد که چه بسا جامعه هدف احساس کمبود یا محدودیت و نارضایتی نسبت به آن ندارد و از بود یا نبود آن هیچ خطری برای منافع خود احساس نمیکند.
مسألهبودگی این دسته از مسائل گاه برآمده از یک تشخیص نخبگانی نسبت به منافع جامعه مخاطب و فاصله داشتن جامعه با وضع مطلوب است و الزاما به معنای خودآگاهی جامعه نسبت به آن نیست. شاید بتوان گفت گاه احساس بیمسألگی و به تعبیر دقیقتر بیتوجهی و یا ناآگاهی از یک مسأله، خود یک مسأله است. این گونه مسائل اغلب خاستگاه آرمانی دارند. بیتردید ضعف بینش تمدن را باید در شمار این نوع از مسائل شمرد.
(ادامه دارد.)
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
@MohsenAlviri
🔸 یک اثر ارزشمند در باره مجالس مذهبی ایران معاصر ـ #بخش_نخست از دو قسمت
در نیمه دوم اسفند ۱۳۹۹ مجموعه پنج جلدی "مجالس مذهبی در ایران معاصر؛ بررسی و تحلیل اعلانات مجالس محرم و صفر در روزنامهی اطلاعات (۱۳۰۵ ـ ۱۳۹۴)" از طرف پژوهشگر پرکار، کارآشنا و خوشفکر برادر عزیز جناب آقای محسن حسام مظاهری به دستم رسید.
این مجموعه پنج جلدی جمعاً در ۲۲۱۰ صفحه از سوی نشر آرما در اصفهان در سال ۱۳۹۹ و به عنوان بیست و چهارمین کتاب از مجموعه کتابهای سرو منتشر شده است.
پیش از این هم در نوشته ۱۳۹۷/۷/۱۸ همین کانال در معرفی کتاب سه جلدی "تراژدی جهان اسلام؛ عزاداری شیعیان ایران به روایت سفرنامهنویسان، مستشرقان و ایرانشناسان از صفویه تا جمهوری اسلامی" به مجموعه کتابهای سرو نشر آرما و رویکرد فرهنگی آن به تشیع به مثابه "دین زیسته" از منظرهای مختلف جامعهشناختی، انسانشناختی، مردمشناختی و جز آن اشاره شده بود.
برای معرفی این کتاب "به عنوان تلاشی در راستای تدوین #تاریخ_اجتماعی دینداران و مشخصاً شیعیان در ایران معاصر" این عبارت از مقدمه نویسنده محترم بسنده است:
«این کتاب محصول پژوهشی است که با هدف گردآوری و تدوین گروهی مغفول از دادههای تاریخی مجالس مذهبی در ایران معاصر یعنی اعلانات مطبوعاتی این مجالس انجام شده؛ پژوهشی خویشفرما و شخصی که بخشی از پروژهی مطالعاتی کلان من در باب مناسک و آیینهای شیعی در ایران است. محور اصلی این پروژهی مطالعاتی، رصد، بررسی و تحلیل تغییرات دینداری به ویژه مناسک و فهم منطق این تغییرات است.»
(ج۱، ص ۱۸)
این مجموعه نتیجه یک پژوهش نُهساله از ۱۳۹۰ تا پایان ۱۳۹۸ در باره یکی از ابعاد مهم زندگی شیعیان ایران در قرن چهاردهم هجری شمسی است که با بررسی بیش از ۵۸۵۰ شماره #روزنامه_اطلاعات (از نخستین شماره در سال ۱۳۰۵ تا پایان سال ۱۳۹۴ یعنی ۹۰ سال) و شناسائی و گردآوری ۵۱۳۱ اعلان یا خبر ـ آگهی مربوط به برگزاری مجالس مذهبی ماههای محرم و صفر در آن سامان یافته است. بررسی اطلاعات مربوط به هر یک از دههها یک فصل از کتاب را به خود اختصاص داده است.
تقسیمبندی دههها در هر مجلد از کتاب این گونه است:
جلد اول: دهههای ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۰
جلد دوم: دههی ۱۳۴۰
جلد سوم: دههی ۱۳۵۰
جلد چهارم: دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰
جلد پنجم: دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰
در جلد اول این مجموعه، پیش از بررسی اعلاناتِ سه دهه نخست، مقدمه کتاب قرار دارد که دربردارنده توضیحاتی در باره هدف، پیشینه و مراحل پژوهش و معرفی بخشهای کتاب و سپاسگزاری است. فصل اول کتاب هم با عنوان "مدخل پژوهشی" به توضیح تفصیلی در باره سه موضوع مجالس مذهبی و گونههای آن (۲۶ گونه در چهار دسته سازمانمحور و مکانمحور و شخصمحور و محوریت گروههای اجتماعی خاص)، اقسام تبلیغات مجالس مذهبی ۱۴ نوع) و سرانجام دلایل انتخاب روزنامه اطلاعات اختصاص یافته است. در انتهای جلد پنجم هم یک بررسی آماری تفکیکی در باره موضوعات مختلف در قالب یک فصل مستقل و سپس فهرست منابع و نمایه آمده است.
هر یک از فصلهای دوم تا یازدهم کتاب که به یکی از دههها اختصاص دارد، از چهار بخش تشکیل شده است: بخش نخست ویژه مشخصات سند (شامل سه محور: تعداد اعلانات، تعداد کلمات متن اعلانات، محل درج اعلانات همراه با تقسیمبندیهای فرعی آن.ها) است، سپس در بخش دوم هر فصل بر اساس دادهکاوی اولیه پنج گروه به این شرح استخراج شده است: گونه مجالس، محل برگزاری مجالس، سخنرانان، موضوع سخنرانیها، و مداحان)، بخش سوم و چهارم هم به ترتیب به نمونههای اسناد، و سرانجام متنِ از نو حروفچینی شده همه اسناد به تفکیک سال اختصاص یافته است.
برگزاری نشستهای تخصصی برای نقد این مجموعه میتواند دستمایهای برای الگو گرفتن از این اثر و تداوم این نوع پژوهشها باشد.
(ادامه دارد.)
۵ فروردین ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹ارائه سخنرانی با عنوان "الهیات تاریخ و فرجام نیکوی بشر؛ نگاه دیگر به مهدویت" ـ #بخش_نخست از سه قسمت
روز شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۰، بحثی با عنوان "الهیات تاریخ و فرجام نیکوی بشر؛ نگاه دیگر به مهدویت" در همایش اندیشه منجیگرایی که از سوی گروه پژوهشی پویا فکر برگزار میشد، ارائه شد.
گزارش مفاد این سخنرانی چنین است:
مقدمه
رستگاری نهایی بشر و برخورداری او از همه خوبیهای اینجهانی و رهایی از هر رنج و اندوه و ستم و تنگدستی، آرمانِ مشترکِ همه ادیان و مکتبها و حتی اندیشمندانی است که به آینده بشریت اندیشیدهاند. #الهیات_تاریخ میتواند چارچوبی علمی برای گفتوگو در این زمینه بین همه باورمندان به فرجام نیکوی بشر با تأکید بر مهدویت فراهم آورد.
تعریف الهیات تاریخ
تعریفی از الهیات تاریخ که مبنای این بحث قرار گرفته است، چنین است:
بررسی عقلی و روشمند موضوع تاریخ در پهنه متن مقدس دینی با هدف درست فهیمدن، تبیین، دفاع یا توجیه، یا نقد آن.
الهیات تاریخ به منزله یکی از شاخههای #الهیات_جدید، دارای ویژگیهایی است که توجه به آنها برای روشن شدن هدفی که این بحث دنبال میکند ضروری است. این تعریف از الهیات تاریخ، در حقیقت تعریف الهیات جدید است که به جای واژه تاریخ در آن میتوان هر واژه دیگری قرار داد و مثلا اگر قرار در پرتو الهیات جدید در باره رستگاری بشر بحث شود، میتوان کلمه تاریخ ر برداشت و به جای آن کلمه رستگاری بشر گذاشت.
الهیات جدید و ویژگیهای اصلی آن
پیدایش الهیات جدید را به فریدریش شلایر ماخر (۱۷۶۸ ـ ۱۸۳۴) فیلسوف و الهیدان برجسته پروتستان آلمانی نسبت دادهاند ولی الهیات جدید از نیمه نخست قرن نوزدهم به این سو رشد و بالندگی شگفت داشته و اکنون شاخههای بسیار متنوع و همچنان فزایندهای یافته است. برخی از ویژگیهای اصلی الهیات جدید که در تعریف پیشنهادی از الهیات تاریخ هم بازتاب دارد، چنین است:
۱. الهیات جدید در مقایسه با #الهیات_قدیم، به جای تکیه بر مرجعیت قدسی و ماورائی متن دینی، بر توانمندیها و ظرفیتها و دلالتهای متن صرفنظر از خاستگاه آسمانی آن توجه میکند و مدعاهای خود را به خود متن مستند میسازد نه به صادر کننده متن.
۲. الهیات جدید در مقایسه با الهیات قدیم، به جای محدود ماندن به بحث خدا و صفات و افعال او، به چالشها و مسألههای بشر امروز توجه دارد و به گسترهای فراخ از مسائل فردی تا اجتماعی علاقه نشان دادده است، از مسأله رنج تا اجتماع و سیاست موضوع و متعلَق الهیات جدید قرار گرفته است. مسأله تاریخ و دانش تاریخ هم یکی از مسائل مورد توجه بشر امروز است.
۳. الهیات جدید در مقایسه با علم کلام، هدف و وظیفه خود را به تبیین و دفاع از متن دینی محدود نکرده است، بلکه یک طیف از وظایف دیگر تا حتی بررسی انتقادی متن دینی را در برمیگیرد.
۴. الهیات جدید در مقایسه با علم کلام، تنها ناظر به و محدود به مسائل عقیدتی نیست، بلکه به صورت وسیع هم به مسائل نظری و هم به مسائل عینی و عملی و کاربردی میپردازد. یکی از شاخههای الهیات جدید، Pragmatic Theology است که آن را به الهیات عملگرا یا الهیات واقعگرا ترجمه کردهاند.
۵. الهیات جدید از طریق تکیه بر عقلی بودن، راه خود از ایمان و در نتیجه از دینداری جدا کرده است و طرح هر پرسش از متن دینی و یا برانگیختن هر چالش در برابر متن دینی را خطری برای دینداری و ایمان به شمار نمیآورد. دینداری همزاد ایمان است ولی الهیات جدید وجه نظری دارد و با باطل شدن گزارهها و فرضیات آن دینداری آسیب نمیبیند.
۶. الهیات جدید از ابزارها و روشهای پژوهشی متعارف و به رسمیت شناخته شده در دانشهای مختلف برای پژوهشهای خود بهره میگیرد.
(ادامه دارد.)
۸ فروردین ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 ارائه یک سخنرانی با عنوان "گونهشناسی رویکردها به مهدویت در ایران امروز و وظیفه جامعه نخبگانی نسبت به آن" ـ #بخش_نخست از دو قسمت
روز دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۰ در بیستمین نشست "دورهمی قرآن در فضای مجازی" که به همت جمعی از دانشگاهیان (ایرانی) مقیم ژاپن تشکیل شده بود، بحثی با عنوان "گونهشناسی رویکردها به مهدویت در ایران امروز و وظیفه جامعه نخبگانی نسبت به آن" ارائه شد که خلاصه آن چنین است:
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ (انبياء، ۱۰۵)
السلام علیک یا مُجَلّی الظلمة و منیر الحق و الناطق بالحکمة و الصدق و کلمتک التامة فی ارضک ... سفینة النجاة و علم الهدی
پرداختن به مسأله پایان تاریخ و سرانجام بشر به صورت عام و مسأله #مهدویت به صورت خاص در چند دهه اخیر افزایشی چشمگیر داشته است. نگاهها به این موضوع به حدی فراوان و چندگانه است که برای به دست آوردن یک درک کلی از آن چه در جامعه ما میگذرد ناچار باید به گونهشناسی آنها پرداخت.
در پژوهشی که سال ۱۳۹۴ ش. در قالب یک رساله دکتری با عنوان "ظرفيتشناسی رويكردهای فكری، فرهنگی آموزه مهدويت پس از انقلاب در تحقق تمدن اسلامی" در دانشگاه باقر العلوم علیه السلام از سوی آقای دکتر محمدرضا برزوئی انجام شد، گامی برای شناخت و گونهشناسی رویکردهای موجود به مسأله مهدویت برداشته و بخشی از نتایج آن در قالب مقالهای با مشخصات زیر منتشر شد:
الویری، محسن؛ برزویی، محمدرضا، گونهشناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چارچوب ظرفیت تمدنی، فصلنامة علمی ـ پژوهشی مشرق موعود، سال نهم، شماره ۳۴، تابستان ۱۳۹۴، صص ۵۵ ـ ۸۲.
در این مقاله، هجده رویکرد به صورت زیر شناسایی و معرفی شده است: قرآنی، روایی، کلامی، فلسفی، تمدنی و توسعهای، تاریخی، عرفانی، فقهی، تربیتی و اخلاقی، راهبردی و آیندهنگارانه، تبلیغی و اطلاعرسانی، جامعهشناختی، اجتماعی، سیاسی، آیینی و مناسکی (مردمشناختی)، روششناختی، مدیریتی، ادبی.
در باره این رویکردها چند ملاحظه را باید مد نظر قرار داد:
۱. دلالت این رویکردها بر گستره دانشی آموزه مهدویت ـ به دلیل ظرفیت بالای آموزه مهدویت، نمیتوان این آموزه را به صورت انحصاری در يكي از شاخههاي علوم قرار داد، بلکه همان گونه که ملاحظه میشود، شاخههای مختلف علوم به این موضوع علاقه نشان داده و به آن پرداختهاند.
۲. امکان افزودن رویکردهای دیگر به این فهرست ـ اگر پا از دایره بحثهای علمی بیرون بگذاریم، به این رویکردها میتوان بندهایی دیگر مانند مهدویتپژوهی مستشرقان و یا رویکرد هنری و رویکرد ساختاری را هم افزود.
۳. امکان دستهبندی این رویکردها ـ خود این رویکردها را هم میتوان از منظرهای مختلف مانند دینی بودن یا نبود، کاربردی بودن یا نبودن، گسترده یا محدود بودن تقسیم کرد.
۴. تنوع فعالیتها ذیل هر یک از رویکردها ـ روشن است که اگر قرار بر گونهشناسی اقدامات و فعالیتها باشد، ذیل برخی از این رویکردها میتوان تا چند شاخه فرعی را به معرفی فعالیتهای اختصاص داد.
۵. روشهای مختلف بررسی درونی هر یک از رویکردها ـ در درون هر یک از رویکردها نیز به روشهای مختلف میتوان به دستهبندی یا بررسی مطالعات انجام شده، پرداخت، مانند بررسی سير تاريخی دیدگاهها، بررسی انتقادی محتوا، معرفی صاحبان اندیشه و جز آن.
۶. در دسترس بودن نمونههایی برای هر یک از رویکردها ـ برای هر یک از این رویکردها میتوان مثالهایی از کتابها و مقالات و گفتارها ذکر کرد که این مجال فرصت بیان آن نیست.
۷. ضرورت تداوم پژوهشها و فعالیتهای ذیل هر یک از رویکردها ـ ما در تمام اين رويكردها همچنان نيازمند تحقيق و پژوهش و نوآوری هستيم و این گونه نیست که نیاز به پژوهش بیشتر ذیل هر یک از رویدادها به نقطه نهایی و مطلوب رسیده باشد.
(ادامه دارد.)
۱۰ فروردین ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 ارائه سخنرانی در مراسم رونمایی از کتاب" تمدن نوین اسلامی با محوریت آراء حضرت آیتالله العظمی خامنهای" ـ #بخش_نخست از دو قسمت
روز چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ نشست "ظرفیتهای تمدنساز انقلاب اسلامی" با معرفی و رونمایی از کتاب" تمدن نوین اسلامی با محوریت آراء حضرت آیتالله العظمی خامنهای" از سوی کتاب سال رضوی و معاونت فرهنگی و رسانه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در محل بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی برگزار شد.
این کتاب به قلم حجت الاسلام آقای روحالله سعیدی فاضل و از سوی انتشارات حوزه علمیه خراسان منتشر شده است.
خلاصه بحثی که در این مراسم ارائه شد چنین است:
ضمن تشکر از دستاندرکاران برگزاری این نشست، دو نوع مواجهه با کتابی که مراسم رونمایی آن است میتوان داشت، نگاه بیرونی به کتاب و توجه به شرایطی که کتاب در آن منتشر شده است با تکیه بر نقش و کارکردی که نفس انتشار کتاب و امثال آن صرف نظر از محتوای آن دارد و دیگری نگاه به درون کتاب و محتوای آن که از گزارش محتوا تا نقد و بررسی آن را میتواند در بر داشته باشد. آن چه در اینجا به اختصار بیان میشود، از نوع نگاه نخست است؛ یعنی در اینجا بدون ورود به محتوای کتاب، در باره اهمیت انتشار کتابهایی از این دست نکاتی بیان میشود. این بحث از سه مقدمه تقریبا طولانی و سپس بیان وجه پیوند آن مقدمات با موضوع این جلسه تشکیل شده است.
• دوگانه عمومی شدن نگاه تمدنی و آفت فاصله گرفتن از کارهای علمی روشمند ـ عمومیسازی نگاه تمدنی یک امر مطلوب به شمار میرود و ما نیز در میز تمدن اسلامی #دفتر_تبلیغات_اسلامی مسأله کانونی خود را ضعف #بینش_تمدنی و به تبع آن مأموریت اصلی خود را تقویت بینش تمدنی قرار دادهایم. عمومی شدن نگاه یا بینش یا رویکرد تمدنی به معنی حرکت به سوی وضعیتی است که در آن مسأله تمدن و کوشش برای دست یافتن به آن به یک امر همگانی تبدیل شود و هر کس در هر موقعیت اجتماعی و سیاسی و فکری و دینی که هست دغدغهمند آن باشد.
روشن است که چنین وضعیتی یک وضعیت مطلوب است و باید برای تحقق آن کوشید، ولی این موضوع یک آسیب هم به دنبال دارد و آن آمیخته شدن مردمی شدن با #عوامزدگی و فراهم آمدن زمینه برای اظهارنظرهای غیرتخصصی و فاقد پشتوانه علمی و برخورد به اصطلاح کوچهبازاری با مفاهیم بلند و پیچیده است. کم نیست تجربههای پس از پیروزی انقلاب به ویژه رهنمودها و خطمشیگذاریهای #رهبر_معظم_انقلاب مانند نهضت نرمافزاری و اسلامیسازی علوم که به چنین سرنوشتی دچار شدهاند. عمومی نشدن مسأله تمدننگری یک آفت است و عمومی شدن آن یک آفت دیگر، نخبگانی ماندن تمدناندیشی یک افت است و مردمی شدن آن آفتی دیگر.
گرهگشائی از این دوگانه با ورود گسترده نخبگان به این قلمرو و نقش آفرینی آنها برای حفظ مرزها و مدیریت اندیشه توده مردم صورت خواهد بست.
• دوگانه رشد مطالعات تمدنی در کشور و فاصله آن با جهان اسلام ـ نکته دوم سطح #مطالعات_تمدنی در یکی دو دهه اخیر در کشور است که اگر به دیده انصاف نگریسته شود، رشد چشمگیری در مقایسه با سالهای قبل داشته است.
اکنون کمتر پایگاه اطلاعرسانی رسمی است که مدام از نشر آثار جدید در زمینه تمدن خبری منتشر نکند و کمتر کتابخانهای است که به صورت مستمر کتابی در زمینه تمدن به قفسههای خود نیافزاید. این نکته مایه امیدواری زیاد است و نباید آن را کم انگاشت، ولی باید بدانیم که فاصله مطالعات تمدنی ما با سطح مطالعات جهان اسلام و نیز با مطالعات جهانی هنوز بسیار زیاد است. توجه به مسأله تمدن و تمدن نوین اسلامی در کشورهای اسلامی بر ما پیشی دارد. ما معمولا شخصیتها، آثار، جریانها، اندیشهها، مراکز و رویدادهای مرتبط با تمدن را در سطح جهان اسلام را نمیشناسیم و لذا گاه به گونهای سخن میگوییم که گویی هیچ کس به جز ما تاکنون به این مسأله توجه نداشته است. همین نکته را در باره فاصله مطالعات تمدنی کشورمان با مطالعات جهانی فراتر از جهان اسلام میتوان مطرح کرد.حجم امیدوارکننده کارهای خوبی که در کشور انجام میشود و در عین فاصله داشتن آن از سطح مطالعات بیرون از مرزها ما را با یک دوگانه پیشرفت مطالعات تمدنی یا عقب بودن مطالعات تمدنی روبرو ساخته است.
(ادامه دارد.)
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 ارائه یک سخنرانی با عنوان "جریانهای فکری ایران در زمینه تمدن نوین اسلامی" ـ #بخش_نخست از پنج قسمت
روز جمعه ۲۰ فروردین ۱۴۰۰ ش. ـ ۹ آوریل ۲۰۲۱ م. یک سخنرانی با عنوان "جریانهای فکری ایران در زمینه تمدن نوین اسلامی در سلسه نشستهای "اندیشه معاصر در جهان اسلام، اندیشه ایرانی" ویژه دانشآموختگان و دانشجویان دکتری دانشکده الهیات احمد کلش اوغلو Ahmet Keleşoğlu دانشگاه نجمالدین اربکان و به دعوت آقای دکتر کاپلان دوغان استاد تاریخ اسلام در گروه فرق اسلامی این دانشکده قونیه ارائه شد.
متن سخنان ارائه شده با اندک تفاوتی چنین است:
مقدمه و بیان مسأله
پیش از هر سخنی، خوشحالی خودم را از این که خداوند بزرگ توفیق حضور در جمع شما فرهیختگان و دانشجویان عزیز کشور دوست و همسایهمان ترکیه را به من داده است، ابراز میدارم و از برادر عزیزم جناب آقای دکتر کاپلان دوغان Doğan Kaplan که امکان این گفتوگو را فراهم آوردند، صمیمانه تشکر میکنم.
جریانهای فکری ایران و هر کشور دیگری را میتوان به صورت کلی هم مورد بررسی قرار داد، اما روشن است که اگر این بررسی در زمینه موضوعات جزئی و تخصصی صورت بگیرد، کمک بیشتری به شناخت وضعیت و سطح اندیشه در آن جامعه خواهد کرد. بر این اساس در این گفتار هم، بنده به جای سخن گفتن از جریانهای اندیشهای معاصر ایران ترجیح میدهم که روی یک موضوع یعنی #تمدن_نوین_اسلامی تکیه کنم و به شناسائی و دستهبندی جریانهای فکری در زمینه آن بپردازم. مراد از تمدن نوین اسلامی، آینده توسعهیافته و پیشرفته مسلمانان در جهانی است که تمدن غرب در آن سیطره ندارد. آن چه در این گفتار میخواهم با شما در میان بگذارم یک دستهبندی برای #جریانهای_فکری_کنونی_ایران در این باره است.
علت انتخاب موضوع
علت انتخاب این موضوع افزون بر علاقه شخصی بنده به آن و اختصاص داشتن بخشی از مطالعاتم به آن، چنین است:
• اهمیت مسأله تمدن نوین اسلامی برای بخشی از اندیشمندان ایرانی ـ قطعا اگر فهرستی از مسائل اصلی ایران کنونی شناسایی تهیه شود، یکی از آنها مسأله تمدن نوین اسلامی است. میتوان گفت یک موضوع وقتی به یک مسأله تبدیل میشود که معمولا چه در سطح حکومتی و چه در سطح نخبگانی و چه در سطح عمومی در باره آنها گفتوگو شود و بخشی از تولیدات فکری جامعه مانند مقالات و سخنرانیها و کتابها و نشستهای علمی به آن اختصاص یابد. با این شاخصه، تمدن نوین اسلامی یک مسأله برای #ایران_کنونی به شمار میرود، زیرا هر چند هنوز در ایران یک رشته دانشگاهی در این باره نداریم (البته اقداماتی برای راهاندازی آن صورت گرفته) اما چند مؤسسه علمی و نشریه علمی در این زمینه مشغول فعالیت هستند و معمولا در هر ماه یک یا چند کتاب تازه و یا مقاله و یا نشست علمی در این زمینه منتشر و یا برگزار میشود.
• امتگرا بودن مسأله تمدن نوین اسلامی ـ نکته دیگری که در انتخاب این موضوع مؤثر بود این است که مسأله تمدن نوین اسلامی یک موضوع ایرانی محض و منحصر به جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه به همه کشورهای اسلامی مربوط است و به عبارت دیگر یکی از مسائل مورد توجه همه و یا بیشتر کشورهای اسلامی هم هست. اندیشمندانی که در باره تمدن نوین اسلامی آثاری پدید آوردهاند منحصر به کشور ایران نیستند. اصولا وقتی از تمدن حرف میزنیم یعنی مرزهای ملی و قومی و مذهبی را کنار گذاشتهایم و در یک پهنه وسیعتر به موضوعات عمومی مینگریم. البته تذکر این نکته لازم است که چه بسا اندیشمندان، کلمه تمدن نوین اسلامی نبرند ولی اندیشههای اصلاحی آنها برای #امت_اسلامی یک اندیشه تمدنی به حساب بیاید. مثلا از بین اندیشمندان ترکیه ـ صرفنظر از گرایشهای سیاسی آنها در داخل کشور که من با آن کاری ندارم ـ افرادی مانند بدیعالزمان سعید نورسی و محمد فتحالله گولن و نجمالدین اربکان (هر چند بیشتر یک چهره سیاسی بوده است تا یک اندیشمند) افرادی دارای اندیشهها و جهتگیریهای تمدنی به شمار میروند و سال گذشته یک کتاب در باره اندیشههای تمدنی آنها به زبان فارسی منتشر شد.
(ادامه دارد.)
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 ارائه سخنرانی "خوبشماری بدیها؛ رهیافتی اخلاقی به انگاره تبدیل سیئات به حسنات" ـ #بخش_نخست از پنج قسمت
دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰، در سلسه نشستهای مجازی چالشهای دینی و اخلاقی جامعه امروز که از سوی انجمن اندیشه و قلم با همکاری برخی نهادهای فرهنگی دیگر در شبهای ماه مبارک رمضان برگزار میشود، بحثی با عنوان "خوبشماری بدیها؛ رهیافتی اخلاقی به انگاره تبدیل سیئات به حسنات" ارائه شد که متن آن تقدیم دوستان عزیز میشود.
از خداوند متعال خواهانم که آیین بندگی بندگان خود را در این ماه خیر و برکت و رحمت بپذیرد. سالروز میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام را هم خدمت همه همراهان بزرگوار تبریک عرض میکنم.
از همه عزیزانی که در فضای سرد و تاریک اخلاقگریزی دریچهای به سوی گفتوگو در باره اخلاق گشودهاند، سپاسگزارم و برایشان دستیابی پیاپی و بدون گسست و درنگ به آرمانهای خوبشان را از خداوند بزرگ درخواست دارم.
مقدمه
یکی از پرسشهای همیشگی و شاید بنیادیترین پرسش در عرصه اخلاق عملی چگونگی دور شدن از بدیها و نزدیک شدن به خوبیها و برخورداری از خوبیهاست. پاسخ اصلی این پرسش را باید از زبان عالمان و عاملان اخلاق دریافت کرد و امثال مرا نسزد که بخواهیم در این باره سخن بگوییم.
اما درنگ و تدبر در باره مضمون یکی از آیات قرآن در این زمینه و ارائه یک پیشنهاد به محضر بزرگان ان شاء پا از حد خود فراتر نهادن نباشد.
بدون تردید یکی از ویژگیهای جامعه کنونی ما رواج بیاخلاقی در مقیاسی بیسابقه و یا کمسابقه در آن است.
بحث امشب ما کوششی برای پاسخ به این پرسش است که با توجه به وضعیت نگرانکننده کنونی چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی، آیا مستند به متون دینی میتوان راهکاری برای برونرفت سریع از این وضعیت پیشنهاد کرد؟
بیان مسأله
انسانها را از نظر برخورداری از خوبی و دوری از بدیها میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
• انسانهایی که در آنها بدی جایگاهی ندارد و همه کوشش آنها برای حفظ جایگاه خود و یا ارتقای آن در مسیر قرب الهی است.
• انسانهایی که خوبی در آنها جایگاهی ندارد و به فکر بیرون آمدن از این وضعیت هم نیستند.
• انسانهایی که آمیختهای از خوبیها و بدیها را با هم دارند که اغلب مؤمنان چنیناند.
این دسته اخیر نیز گاه در مسیر چیره شدن بدیها بر خوبیها قرار میگیرند که از این فرایند، با تعابیری مثل حبط اعمال یاد میشود و گاه بر عکس در مسیر غلبه یافتن خوبیها بر بدیها قرار میگیرند که این فرایند نیز شکلهای مختلف دارد:
• کنار گذاشته شدن بدیها ـ مانند آن چه در آیه ۱۱۴ سوره مبارکه هود آمده است: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذّاکِرینَ
• پوشانده شدن بدیها ـ مانند آن چه در آیه ۳۱ سوره مبارکه نساء آمده است: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریمًا و روایات فراوانی که در این زمینه داریم.
• پنهان کردن و از یاد برده شدن بدیها ـ مانند آن چه مرحوم صدوق در ثواب الاعمال و عقاب الاعمال آورده است: مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ إِذَا تَابَ اَلْعَبْدُ اَلْمُؤْمِنُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اَللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ قُلْتُ وَ كَيْفَ يَسْتُرُ عَلَيْهِ قَالَ يُنْسِي مَلَكَيْهِ مَا كَتَبَا عَلَيْهِ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَى جَوَارِحِهِ اُكْتُمِي عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ وَ أَوْحَى إِلَى بِقَاعِ اَلْأَرْضِ اُكْتُمِي عَلَيْهِ مَا كَانَ يَعْمَلُ عَلَيْكِ مِنَ اَلذُّنُوبِ فَيَلْقَى اَللَّهَ حِينَ يَلْقَاهُ وَ لَيْسَ شَيْءٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِالذُّنُوبِ ـ این حدیث همان حدیث هفدهم در کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمة الله علیه است که امام به شرح آن پرداختهاند.
• تبدیل شدن بدیها به خوبی ـ که در آیه ۷۰ سوره مبارکه فرقان از آن یاد شده است: وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا ـ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ـ إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (فرقان ـ ۶۸ تا ۷۰)
(ادامه دارد.)
۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 ارائه سخنرانی "گونهشناسی مردمان و حاشیهنشینی نخبگان در جامعه پساپیامبر در بیان امیر مؤمنان علیه السلام" ـ #بخش_نخست از چهار قسمت
روز ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ و به مناسب شب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، یک سخنرانی مجازی با عنوان "گونهشناسی مردمان و حاشیهنشینی نخبگان در جامعه پساپیامبر در بیان امیر مؤمنان علیه السلام" به دعوت مرکز تحقیقات امام علی علیه السلام پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ارائه شد. متن این سخنرانی چنین است:
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات مؤمنان، از همه دوستان عزیز پژوهشگاه علوم انسانی که امکان این صحبت را فراهم کردند تشکر میکنم.
در این شبها که شب مناجات با خدا و آمرزشخواهی است، بیشتر تمایل داریم به جای بحثهای علمی به معنای متعارف از محضر امیرالمؤمنین علی علیه السلام بهره معنوی ببریم، بر همین اساس موضوع بحث هم مروری بر خطبه ۳۲ نهجالبلاغه است که عنوان سخنرانی نیز برگرفته از مفاد همین خطبه است.
به عنوان مقدمه باید اشاره کنم که امیرالمؤمنین علیه السلام بارها و به شکلهای مختلف به همسانی برخی قواعد اجتماعی با گذشته و در نتیجه ضرورت درس گرفتن از گذشته تأکید کردهاند. از جمله در بخش پایانی خطبه ۱۶۱ و در خطبه ۱۸۲ و در دو جای خطبه ۱۹۲ مطالبی در این زمینه میتوان یافت. آن حضرت در خطبه ۱۵۷ هم در این باره چنین میفرمایند:
عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ ... آخِرُ فَعَالِهِ كَأَوَّلِهِ مُتَشَابِهَةٌ أُمُورُهُ
ای بندگان خدا ! روزگار بر آنان که هستند به همان سان میگذرد که بر پیشینیان گذشته است. ... تازهترین کارهای روزگار همچون کارهای آغازین آن است. مسائل آنها همانند یکدیگر است.
بر پایه این همسانی است که رویدادهای گذشته تاریخی میتواند برای ما هم درسآموز باشد. مراد از درسآموزی از تاریخ بر پایه همسانی قواعد رویدادها، روی خوش نشان دادن به تطبیق و تعمیمهای احساسی و سیاسی که متأسفانه در جامه ما رواج دارد نیست، زیرا در باره آنها تأملات بسیاری وجود دارد و بنده نیز در این زمینه کاملا با احتیاط عمل میکنم، بلکه مراد، تکیه بر تجربیاتی است که از بازخوانی گذشته به دست میآید.
حضرت در ابتدای خطبه ۳۲ مقدمه کوتاهی در بیان ویژگیهای کلی جامعهای که در آن به سر میبردند دارند و سپس مردم را به چهار دسته تقسیم میکنند و پس از آن به معرفی گروهی دیگر به جز آن چهار دسته میپردازند و سرانجام سخن خود را با چند توصیه به پایان میبرند.
مرحوم شریف رضی در پایان این خطبه اشاره کرده است که برخی این خطبه را به معاویه نسبت دادهاند و ایشان این ادعا را به چند دلیل از جمله با استناد به سخنی از جاحظ رد میکنند.
خطبه ۳۲ نهجالبلاغه ظاهرا در سال ۳۷ هجری در مسجد کوفه بیان شده است، یعنی ۲۷ سال پس از رحلت پیامبر و پس از پایان یافتن خلافت سه خلیفه نخست. حضرت ویژگی کلی این دوره زمانی را اینگونه وصف کردهاند:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً. لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.
اى مردم، ما به زمانهای پر از جفاکاری و روزگاری آکنده از ناسپاسی وارد شدهایم، که در آن، نیکوکار بدکار شمرده میشود و ستمگر بر خودبزرگبینی (کبر) خویش میافزاید، نه از دانستههایمان بهره میبریم و نه از ندانستههایمان میپرسیم و از رویدادهای سخت و هولناک هراسی نداریم تا بر ما فرود آید.
تعبیر دهر و زمن، اشاره به زمان تاریخی دارد نه زمان فیزیکی یعنی همان چیزی که در تاریخ به آن دوره و عهد گفته میشود. این که ارزشها در جامعه به یادگار مانده از پیامبر بدین سرعت و در عرض ۲۷ سال تا این حد دگوگونه شده است، بسیار تأمل برانگیز است.
حضرت سپس مردم را به چهار دسته تقسیم میکنند:
وَ النَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ:
و مردمان بر چهار گونهاند:
قرائن مختلفی از جمله مقدمه خطبه نشان میدهد که مراد حضرت از این دستهبندی یک دستهبندی عمومی برای همه جوامع بشری نیست و مردمان زمانه خود و جهان اسلام آن روزگار را مد نظر دارند. در بیاناتی دیگر از آن حضرت ویژگیهای از این دست با صراحت بیشتری به مردم همان زمانه نسبت داده شده است و این هم قرینهای است که حضرت در پی معرفی مردمان زمان خود در جامعه اسلامی هستند نه یک تقسیمبندی کلی.
(ادامه دارد.)
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 گزارش یک گفتوگو با عنوان: "زندگی پس از زندگی" در ترازوی نظام تبلیغ دینی ـ #بخش_نخست از سه قسمت
سهشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ گفتوگویی در قالب مجموعه گفتوگوهای دین آنلاین با اندیشوران (لایو با اندیشوران) با عنوان ""زندگی پس از زندگی" در ترازوی نظام تبلیغ دینی" برگزار شد. گزارش مباحث ارائه شده چنین است:
در روزهایی که کشور در تب و تاب انتخابات ریاست جمهوری است، کسی رغبت به سخن گفتن و شنیدن در باره تجربههای نزدیک به مرگ ندارد، اما با توجه به بیاخلاقیهایی که سوگمندانه به بخشی از رفتار انتخاباتی کشور ما و نهادهای دست اندرکار انتخابات تبدیل شده است، شاید بهترین زمان برای سخن گفتن از آن چه به مرگ پیوند مییابد همین زمان باشد.
فصل دوم برنامه "زندگی پس از زندگی" که ماه مبارک رمضان امسال از شبکه چهار پخش شد، تنها برنامه چندقسمتی است که بنده در دو سه دهه اخیر به صورت کامل آن را تماشا کردهام. البته دست کم نیمی از فصل اول این برنامه را هم سال گذشته تماشا کرده بودم. این برنامه را از زوایای مختلف میتوان مورد بررسی قرار داد: از منظر قرآنی و روایی، از منظر اعتقادی و کلامی، از منظر فلسفی، از منظر پزشکی، از منظر روانشناختی، از منظر اخلاقی، از منظر اجتماعی و از منظر رسانهای. هیچ یک از این منظرها محور گفتوگوی امشب نیست، بلکه قرار است از منظر نظام تبلیغ دینی نگاهی به این برنامه انداخته شود.
توضیح در باره مفهوم تبلیغ دینی و نظام تبلیغ دینی را با اعتماد به آگاهیهای مخاطبان میتوان رها کرد.
در نگاهی کلی و به استناد نوشتههایی که در برخی پایگاههای اطلاعرسانی از جمله پایگاه دینپژوهی تحلیلی دین آنلاین منتشر شده است و یا سخنانی که در گوشه و کنار به گوش میرسد، دو دیدگاه در باره این برنامه قابل صورتبندی است:
یک. نگاهی ناهمدلانه که بر پایه یک یا چند محور از محورهای زیر، پخش این برنامه را از منظر نظام تبلیغ دینی برنمیتابد و شایسته نمیشمرد:
• به چالش کشیده شدن برخی باورهای سنتی در باره مرگ، مانند عدم امکان بازگشت به دنیا
• فرهنگسازی برای سادهانگاری و عادیپنداری عالم غیب و ترویج نوعی رویکرد غیرعقلانی در این زمینه
• بهره بردن از ابزار ایجاد حس رعب و وحشت برای واداشتن مردم به رعایت احکام دینی
• رواج خرافهگرایی
• رواج سکولاریسم و اعتبار بخشیدن به معنویتهای غیردینی و حتی نوعی اباحیگری
• دمیدن در روح خودستایی برخی خودبرتربینان و مدعیان معنویت
• نبود معیاری روشن برای مرز نهادن بین توهم و واقعیت و جدا کردن این دو از یکدیگر
• تعمیمناپذیری تجربههای فردی و لذا فاقد ارزش بودن مطرح ساختن عمومی آن
دو. نگاهی همدلانه که پخش این برنامه را از منظر نظام تبلیغ دینی، مثبت ارزیابی میکند و آن را شایسته میشمرد. باورمندان به این نگاه بر چه پایهای چنین میاندیشند؟ بخشی از پاسخ این پرسش را باید در پاسخی که صاحبان این نگاه به اشکالات هشتگانه پیشین میدهند جستجو کرد. این پاسخها دارای اهمیت است ولی در اینجا بنای ورود به آن نیست، هر چند در فرصتی مناسب، باید به آن پرداخت، ولی صرفنظر از این که چه اشکالاتی به این برنامه شده است، باید دید چه دلیلی بر شایسته دفاع شمردن پخش این برنامه میتوان اقامه کرد؟
یعنی اگر کسی هیچ اشکالی هم بر پخش این برنامه وارد نمیکرد، چه دلیلی برای پخش آن وجود داشت؟ این پرسشی است که بعد از این مقدمات طولانی، قرار است در این گفتوگو به کوتاهی بدان پاسخ داده شود.
۸ خرداد ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 گزارش نشست تخصصی فرهنگی همایش ترسیم چشمانداز ۱۴۵۰ ـ #بخش_نخست از دو قسمت
اولین همایش ترسیم چشمانداز جمهوری اسلامی ایران ۱۴۵۰ روزهای چهارشنبه و پنجشنبه ۲۳ و ۲۴ تیر ۱۴۰۰ به صورت ترکیبی حضوری و مجازی برگزار شد. سه محور اصلی این همایش که هر کدام، چند محور فرعی را در برداشت، چنین بود:
۱. چشمانداز جمهوری اسلامی ایران ۱۴۵۰ در آیینه تجارب کشور در حوزه آیندهنگری
۲. تحلیل تجارب جهانی در آیندهنگری و چشماندازسازی
۳. افقشناسی چشمانداز ۱۴۵۰ جمهوری اسلامی ایران؛ چالشها و الزامات.
نشست تخصصی "چالشها و الزامات جمعیتی، فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۵۰" (زیرمجموعه محور سوم) که عصر روز چهارشنبه برگزار شد، یک سخنرانی ویژه و سه ارائه مقاله داشت و سپس در بخش پایانی آن، یک جمعبندی از سوی اینجانب به شرح زیر و در دو محور گزارش مقالات و ارائه چند پیشنهاد، تقدیم شد:
ضمن تشکر از دستاندرکاران و برگزار کنندگان این همایش، در بخش جمعبندی نشست تخصصی فرهنگی، نکات زیر را یادآور میشود:
• گزارشی کوتاه از مقالات فرهنگی ـ از مجموع دوازده مقاله بخش فرهنگی، با توجه به محدودیتهای مختلف، تنها سه مقاله برای ارائه انتخاب شد. روشن است که این مقالات دربردارنده همه ملاحظات و تأملات شایسته ذکر در باره مفاد و جهتگیری و رویکرد فرهنگی سند چشمانداز ۱۴۵۰ نیست. ولی کوشیده شد مسائل اصلی فرهنگی افق ۱۴۵۰ در این مقالات مد نظر قرار گیرد. مقالات برگزیده برای ارائه بر پایه همین معیار انتخاب شده بودند.
• معیار گزینش مقالات ارائه شده ـ نقطه کانونی سخنرانی افتتاحیه (ارائه شده از سوی حجت الاسلام و المسلمین آقای حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی) جغرافیای جهانی و وجه فرهنگی سند چشمانداز ۱۴۵۰ و ظرفیت و بلکه وظیفه جمهوری اسلامی ایران برای درانداختن طرحی نو در زمینه فرهنگ در تخاطب با جهان اسلام و با رویکردی جهانی بود. با این پیشفرض که فناوری مهمترین پیشران مؤثر بر آینده فرهنگی کشور است و از سوی دیگر دینداری نیز یکی از مهمترین و شاید مهمترین وجه و بُنمایه فرهنگی ایرانیان است، مقاله نخست با عنوان "آینده دینداری در سایه تحولات فرهنگی فناوری های نوپدید در گام دوم انقلاب" (نوشته آقای دکتر احمد کوهی، دانش آموخته حوزه و دکتری آینده پژوهی، دانشگاه تهران)، تأثیر فناوری بر دینداری را بررسید. مقاله دوم با عنوان " الزامات حکمرانی فرهنگ در آینده تحولات فناورانه (مورد مطالعه: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)"، (نوشته مشترک آقایان دکتر محمدرضا بهمنی و دکتر مهدی مولائی آرانی، هر دو عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) تأثیر فناوری بر ساختارهای فرهنگی با تکیه بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مورد توجه قرار داده بود. اهمیت این مقاله نیز نگاه انضمامی، غیرانتزاعی و مصداقی به ساختارها و به ویژه برجسته ساختن نگاه تمدنی به نقطه تلاقی فرهنگ و فناوری در ساحت ساختارها بود. موضوع مقاله سوم با عنوان "آسیبشناسی آیندهمحور در فرایندهای اجرایی پیوست اجتماعی و فرهنگی طرحها و پروژههای کشور، موانع و راهکارها" (نوشته آقای دکتر حمید مسعودی استادیار جامعهشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه بیرجند) نیز دعوت به فرهنگی دیدن پدیدهها و امور غیرفرهنگی و چالشهای آن، همراه با ارائه راه حلهایی برآمده از تجربه عینی و آزموده بود.
• یافته محوری مقالات فرهنگی ـ یافته روشن و کاربردی این مقالات برگزیده، پیشنهاد پیریزی بخش فرهنگ سند چشمانداز بر پایه چهار رکن دین، فناوری، ساختارها و ظرفیتهای فرهنگی و پیوستهای فرهنگی با رویکرد تمدنی است. دبیرخانه تدوین سند چشمانداز ۱۴۵۰ میتواند این پیشنهاد را به گونهای که گفته خواهد شد، نقطه آغاز دریافت دیدگاه نخبگان فرهنگی کشور قرار دهد و از خروجی آن در تدوین سند بهره بگیرد.
۲۵ تیر ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 خوانش تمدنی غدیر و رفتار تمدنی حضرت امیر علیه السلام ـ #بخش_نخست از چهار قسمت
روز دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰ بحثی با عنوان خوانش تمدنی غدیر و رفتار تمدنی حضرت امیر علیه السلام به صورت مجازی برای اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه سیدجمالالدین اسدآبادی ارائه شد که گزارشی از آن چنین است:
ضمن تشکر از دستاندرکاران برگزاری این نشست، ولادت امام هادی علیه السلام را تبریک عرض میکنم و برای تبرک و تیمن، این حدیث شریف منقول از آن امام همام در آغاز سخن تقدیم میدارم:
ـ اَذْکُرْ حَسَراتِ التَّفْرِیطِ بِاَخْذِ تَقْدیمِ الْحَزْمِ (بحار، ج ۷۸، ص ۳۷۰)
ـ افسوس خوردنها برای کوتاهی کردن را با پیشانداختن دوراندیشی، یاد کن.
اکنون که کشور عزیزمان به ویژه در استان خوزستان شرایطی بسیار سخت را تجربه میکند، پیام این حدیث نورانی برای همگان به ویژه حکمرانان این است که همراه با حسرت کوتاهیهایی که در حق مردم صورت گرفته است، دوراندیشی پیشه سازند.
خوانشهای گوناگون غدیر
تا کنون شاهد خوانشهای گوناگونی از غدیر بودهایم:
• خوانش تاریخی ـ که رایجترین خوانش از غدیر است و هدف آن کند و کاو در باره هر چیزی است که برای به دست دادن یک روایت قابل اعتماد از این رویداد به کار آید. پژوهش در باره مکان دقیق این رویداد، زمان دقیق آن، افراد حاضر در آن، متن کامل سخنان پیامبر، تعداد افراد حاضر، مقدمات وقوع رویداد از جمله محورهای این خوانش از غدیر است. منابع کهن و جدید تاریخی از جمله منابعی هستند که متون مربوط به این خوانش را در آنها میتوان یافت.
• خوانش کلامی ـ دغدغه خوانش کلامی غدیر مفاد سخنان پیامبر و دلالتهای آن است. این که دلالتهای حدیث غدیر در زمینه کلام چیست و آیا بر امامت عامه، امامت خاصه، شؤون امامت و حتی شؤون نبوت دلالت دارد یا نه در این خوانش مورد توجه است. مطالب مربوط به این خوانش را نیز در منابع کلامی و نوشتههای قدیم و جدید متکلمان میتوان جستوجو کرد.
• خوانش ادبی ـ خوانش ادبی همان چیزی است که در قالب مجموعههای شعری و سرودههای عربی و فارسی تولید شده است و نقطه کانونی آن بهرهگیری از عنصر ذوق و خیال برای تبیین و تبلیغ رویداد غدیر است.
• خوانش فقهی و مناسکی ـ این خوانش نیز به جای بررسی وقوع این رویداد و دلالتهای آن بر وظایف مکلفان نسبت به آن به ویژه در سالروز وقوع آن تکیه دارد. مانند آن چه مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان در باره آداب و آیین این روز بزرگ آورده است.
مراد از خوانش تمدنی
معیارهای گوناگونی (تا شانزده معیار و شاخصه) برای مفهوم تمدنی بودن و خوانش تمدنی میتوان در نظر گرفت که صاحب این قلم، پیش از این هم بارها به آن اشاره کرده است. یک تعریف کوتاه و در بردارنده مهمترین معیارهای خوانش تمدنی یک پدیده این است که آن پدیده را در گستردهترین و جامعترین و پیچیدهترین سطح مناسبات انسانی در نظر بگیریم.
گستردهترین سطح مناسبات انسانی سطحی فراتر از سطح خانوادگی، قبیلگی، محلی، شهری، استانی، کشوری، منطقهای، قارهای و حتی سطح جهانی است. گستردهترین سطح مناسبات انسانی سطحی فراتر از سطح جهانی است، چون افزون بر جهاننگری، نگاهی به گذشته و آینده هم در آن وجود دارد. جامعترین سطح مناسبات انسانی نیز سطح توجه همزمان به همه نظامات مختلف اجتماعی است. وقتی یک پدیده را که میتواند یک رویداد، یک متن، یک دیدگاه، یک نماد و یا هر چیز دیگری باشد در جامعترین سطح مورد توجه قرار میدهیم یعنی به همه تأثیرگذاریها و تأثیرپذیریهای آن در نظامهای مختلف اجتماعی نظر میافکنیم. پیچیدهترین سطح مناسبات هم آن است که مسائل مختلف مرتبط با یک پدیده در نقطه تلاقی سطوح و نظامهای مختلف در درون یک کل یکپارچه مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
۴ مرداد ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
السلام علیک یا اباعبدالله
◾ گونهشناسی شبهات عاشورایی و رهیافتی برای پاسخ به آنها ـ #بخش_نخست از دو قسمت
شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ برابر با شب ششم محرم (14 اوت)، بحثی با عنوان " گونهشناسی شبهات عاشورایی و رهیافتی برای پاسخ به آنها " به صورت مجازی در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا ارائه شد که گزارشی کوتاه از مفاد آن چینن است:
مقدمه ـ فراوانی پرسشها و شبههها
حضور مجازی در جمع دانشجویان عزیز عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی یادآور جلسات حضوری پرشور با شما دانشجویان بااخلاص، دغدغهمند، سختکوش، نکتهبین و متدین در چند نوبت سفر تبلیغی در سالهای گذشته است. برای یکایک شما آرزوی تندرستی و کامیابی دارم.
در روزگاری که حجم ابهامهای واقعی و یا غیرواقعی و پرسشسازیها و شبههسازیهای طبیعی و یا مدیریت شده در باره قیام حضرت سید الشهداء علیه السلام بسیار زیاد است، سزاوار است درنگی در باره چگونگی مواجهه با این پدیده داشته باشیم. البته مخاطب اصلی این سخن وعاظ و منبریها و متولیان امور دینی هستند، ولی از آن جا که معمولا انجمنهای اسلامی به ویژه انجمنهای اسلامی دانشجویی در خارج از کشور محل مراجعه دانشجویان پرسشگر و محلی مناسب برای این گونه گفتوگوهاست، مناسب دیده شد این سخن کوتاه هم به این موضوع اختصاص یابد.
شکلهای گوناگون دستهبندی شبهات و پرسشها
پرسشها و شبهههای عاشورایی از منظرهای مختلف قابل دستهبندی است. اگر بر پایه سه مؤلفه مهم انگیزه، تبار و موضوع آنها را دستهبندی کنیم، میتوانیم به چنین گونهشناسی برسیم:
• پرسشها و شبهههای عاشورایی از نظر انگیزه که میتوان آنها را به دو دسته غرضورزانه و حقیقتجویانه تقسیم کرد.
• پرسشها و شبهههای عاشورایی از نظر تبار علمی که میتوان آنها را به دو دسته علمی (دارای یک منطق قابل فهم و دفاع در چارچوب یکی از دانشها) و غیر علمی تقسیم کرد.
• پرسشها و شبهههای عاشورایی از نظر موضوع که به دو دسته ناظر به خود قیام حضرت و ناظر به رفتارهای ما قابل تقسیم است.
دو تقسیمبندی نخست یعنی تقسیمبندی از منظر انگیزه و تبار در حقیقت یک تقسیمبندی به خوب و بد است، به این معنی که پرسش و شبهه غرضورزانه بد و فاقد ارزش و پرسش و شبهه حقیقتجویانه خوب است، همان طور که پرسش و شبهه غیرعلمی بد و پرسش و شبهه علمی خوب و ارزشمند است.
رهیافتی مهم برای پاسخ به پرسشها و شبهههای عاشورایی
در حالت طبیعی این سخن گزاف نیست که وظیفه متولیان امور دینی نسبت به پرسشها و شبهههای حقیقتجویانه و علمی، باید یک برخورد ایجابی و همدلانه و همراه با احساس مسؤولیت نسبت به مطرح کننده آن باشد و چه بسا بتوان گفت نسبت به پرسشها و شبهههای غرضورزانه چنین وظیفهای متوجه آنها نیست. به عبارت دیگر تفاوت شیوه برخورد ما با این دو دسته متفاوت پرسشها و شبهههای عاشورایی کاملا طبیعی و قابل درک است، ولی با توجه به شرایط کنونی فرهنگی و وضعیت دینورزی مردم ونیز تجربههای موجود، به نظر میرسد سزاوار است این رهیافت تغییر کند و همه ما این وظیفه را بر دوش خود احساس کنیم که تا حد ممکن غرضورزیهای احتمالی نهفته در پرسشها و شبههها را نادیده بگیریم و همه آنها را به چشم یک کوشش حقیقتجویانه بنگریم. به بیانی دیگر اصل را بر این بگذاریم که در باره قیام سید الشهداء علیه السلام هر چه گفته میشود پرسش واقعی است. اگر در شرایط عادی، بین روش پاسخگویی به پرسش (که اغلب حقیقتجویانه است) با پاسخگویی به شبهه (که اغلب غرضورزانه است) به دلیل تفاوت پیشفرضهای ما در باره هر یک از این دو، تفاوت وجود دارد، در شرایط کنونی باید چشم بر این تفاوت بست و همه را به چشم پرسش نگریست. در همین چارچوب پیشنهاد میشود در باره پرسشها و شبهههای ناظر به خود قیام حضرت هم بکوشیم آن را معطوف به فهم و تقریر خودمان از قیام آن حضرت کنیم.
اولین و مهمترین پیامد این نگاه که انگیزه پیشنهاد آن هم هست، احترام به مخاطب و یک برخورد همدلانه با او و کوشش برای فهم حداکثری سخنان اوست و این همان چیزی است که باید از آن به عنوان یکی از گمشدهها و یا بایستههای همیشگی تبلیغ دینی از آن یاد کرد. در پرتو چنین نگاهی بازخوانی متون دینی نیز تفاوتهایی پیدا خواهد کرد.
۲۶ مرداد ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
السلام علیک یا ثار الله
◾ امتگرایی در نهضت عاشورا؛ چیستی و دلالتها ـ #بخش_نخست از سه قسمت
روز چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ برابر با شب عاشورای ۱۴۴۳ ق. بحثی با عنوان "امتگرایی در نهضت عاشورا؛ چیستی و دلالتها" در وبینار نشستهای عاشورائی دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی ارائه شد که گزارش فشرده آن چنین است:
... اشهد أنّک قتلت و لم تمت بل برجاء حیاتک حییت قلوب شیعتک وَ بِضِیَاءِ نُورِکَ اهْتَدَى الطَّالِبُونَ إِلَیْکَ ... (زیارت امام حسین علیه السلام در نیمه شعبان)
گواهی میدهم که تو کشته شدی، اما نمردی؛ بلکه به امید زندگی تو، دلهای پیروانت زنده شد و در پرتو نور تو خواهندگان به سویت راهنمایی شدند.
ضمن تسلیت ایام شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، یاد مرحوم استاد مهدی پیشوایی را که به تازگی در پی ابتلا به کرونا به رحمت خدا پیوستند گرامی میدارم.
امت و امتگرایی
مراد از امت، همان جامعه اسلامی یعنی جامعه تشکیل شده از مسلمانان با محوریت و پیشوایی پیامبر است. این جامعه که پیامبر آن را در بدو ورود به مدینه بنیان نهادند، همچنان به حیات خود ادامه میدهد، با این تفاوت که محوریت پیامبر پس از رحلت ایشان جنبه معنوی یافته است. انسجام و یکپارچگی سیاسی این جامعه نیز با روی کار آمدن عباسیان و جدا شدن منطقه اندلس از سلطه دولت مرکزی آسیب دید و پس از آن تا به امروز، جهان اسلام به صورت یکپارچه تابع یک دولت مرکزی واحد نبوده است، ولی وحدت معنوی جهان اسلام با محوریت پیامبر و قرآن و کعبه همچنان پا بر جاست.
امتگرایی در گفتار یعنی توجه به این که نهضت سیدالشهداء علیه السلام در ظرفی به نام امت اسلامی به وقوع پیوست و رعایت مصالح و مفاسد این جامعه بزرگ بر این نهضت اثرگذار بوده است. واکاوی امتگرایی در نهضت امام حسین علیه السلام یعنی توجه کردن به پیامهای این نهضت فراتر از یک مذهب یا مکتب یا جریان خاص فقهی، کلامی و سیاسی و اجتماعی خاص و برجسته ساختن پیامهایی که همه آحاد و گروههای موجود در امت اسلامی را مخاطب قرار میدهد.
رابطه امتگرایی با دیگر لایههای همگرایی در نهضت عاشورا
اگر از منظر باورهای دینی به نهضت عاشورا نگریسته شود، چهار لایه برای پیامهای آن میتوان در نظر گرفت:
• لایه پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام، به این معنی که نهضت عاشورا دارای پیامهایی ویژه شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام است و رعایت مصالح و مفاسد جامعه شیعی در نهضت عاشورا اثرگذار بوده است و در نتیجه نهضت عاشورا از ظرفیت ایجاد همگرایی بین پیروان اهل بیت علیهم السلام برخوردار است.
• لایه امت اسلامی، به این معنی که نهضت عاشورا دارای پیامهایی ویژه همه آحاد و گروههای امت اسلامی است و رعایت مصالح و مفاسد امت در این نهضت اثرگذار بوده است، و در نتیجه نهضت عاشورا از ظرفیت ایجاد همگرایی در سطح امت اسلامی برخوردار است.
• لایه بین الادیانی، به این معنی که نهضت عاشورا فراتر از امت اسلامی، برای پیروان ادیان آسمانی دارای پیام است و در نتیجه این نهضت دارای ظرفیت ایجاد همگرایی دینی در بین پیروان ادیان آسمانی هم هست.
• لایه فرادینی، به این معنی که نهضت عاشورا حتی برای کسانی که به یک دین آسمانی باور ندارند، ولی از جوهره انسانیت برخورداند دارای پیام است، و در نتیجه این نهضت دارای ظرفیت ایجاد همگرایی بین همه انسانها فراتر از دین و آیین آنها هم هست.
تأکید بر امتگرایی که در پیوند با دومین لایه از چهار لایهای است که ذکر شد، به معنای نادیده گرفتن دیگر لایهها نیست؛ بلکه برای تأکید بر توجه به این بُعد و لایه در کنار دیگر ابعاد و لایههاست. درک جامع پیامهای دینی نهضت عاشورا در گروه توجه همزمان به این لایههاست. توجه به هر یک از این لایهها نباید به گونهای باشد که با دیگر لایهها ناسازگار باشد. به عنوان مثال اگر پیامهای درون شیعی این نهضت به گونهای فهم شود که در تضاد و تغایر با پیامهای معطوف به امت باشد میتوان درستی فهم خود را زیر سوال برد.
۲۸ مرداد ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 خوانش تمدنی خطبه شامیه زینب کبری سلام الله علیها ـ #بخش_نخست از سه قسمت
پنجشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ بحثی با عنوان "خوانش تمدنی خطبه شامیه زینب کبری سلام الله علیها" در حسینیه مجازی پژوهشکده اسلام تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی ارائه شد که گزارش آن چنین است:
مقدمه ـ مفهوم خوانش تمدنی
خوانش تمدنی نگاهی تازه به تراث دینی و عاشورایی است که در کنار و در ادامه گفتمانهای گوناگونی که تاکنون در تحلیل عاشورا وجود داشته است، میکوشد عاشورا را در مقیاس تمدنی فهم کند و پیامها و دلالتهای آن در سطح تمدن را بکاود. خوانش تمدنی بر پایه تعریف متداول تمدن، بررسی پیامهای فراگیر گفتارها و رفتارهای عاشورایی است که میتواند مخاطبانی فراتر از یک زمان خاص و زمین خاص داشته باشد و در گستردهترین، فراگیرترین و پیچیدهترین سطح مناسبات انسانی اثرگذار باشد. خوانش تمدنی به این معنی قرابت مفهومی و حتی گاه با اندکی مسامحه همسانی مفهومی با رویکرد تمدنی و با گفتمان تمدنی دارد.
قانون تاریخی به مثابه یک موضوع تمدنی
یکی از نکاتی که بر پایه معیار ذکر شده، یک موضوع تمدنی به شمار میرود و در خوانش تمدنی رویدادها جایگاهی ویژه مییابد، مسأله قانون تاریخی است که در دوران معاصر نزد مسلمانان با عنوان سنتهای الهی شناخته میشود. البته روشن است که سنتهای الهی دامنهای گستردهتر از سنتهای تاریخی دارد و بسیاری از قلمروهای غیرتاریخی را هم در برمیگیرد ولی سنتهای تاریخی بیش از دیگر سنتها در دوران معاصر مورد توجه اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است. زیرا این قوانین به ویژه قوانینی که قرآن معرفی و بیان کرده است، از دگرگونگی و جا به جایی به دورند و نسبت به جوامع بشری، جاودانگی دارند و میتوانند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر همه نظامهای مختلف اجتماعی اثرگذار باشند و مفهوم تمدنی بودن آنها هم همین است. سنتهای الهی هم یک موضوع تمدنی هستند و هم اشاره به آنها و پرداختن به آنها و استناد به آنها برخاسته از یک رویکرد تمدنی است. از این رو، استناد نقشآفرینان عاشورا به سنتهای الهی را میتوان بخشی از پیامهای تمدنی به شمار آورد.
خطبه شامیه حضرت زینب سلام الله علیها
خطبه حضرت زینب کبری سلام الله علیها در شام که در قدیمترین منابع اسلامی درج شده است تا کنون بیشتر از منظر وجه حماسی آن و بازتاب شجاعت علوی و فاطمی بازتاب یافته در آن مورد توجه بوده است، و این گفتار کوتاه میکوشد از منظر تمدنی نگاهی به آن بیاندازد.
نقلهای این خطبه در منابع گوناگون، همچون هر گزارش تاریخی دیگر، تفاوتهایی جزئی با یکدیگر دارد. متن مورد استناد در اینجا متن درج شده در کتاب ارزشمند بلاغات النساء نوشته ابوالفضل احمد بن ابیطاهر ملقب به ابن طیفور (۲۸۰ ق.) است.
این خطبه پس از شهادت امام حسین علیه السلام و بردن کاروان اسراء به کوفه و از آنجا به شام و به دربار یزید و اهانت یزید به سر بریده سیدالشهداء علیهم السلام ایراد شده است. یزید در این مجلس اشعاری خواند و در آن، پیروزی ظاهری خود بر امام حسین علیه السلام را انتقام از کشتههای قریش در غزوه بدر شمرد و زینب کبری سلام الله علیها در مقام نقد رفتار و سخن یزید این خطبه را ایراد فرمودند.
۲۲ شهریور ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 سهم تودهها و نخبگان برای کمک به نقشآفرینی نهضت امام حسین علیه السلام در دنیای معاصر ـ #بخش_نخست از دو قسمت
روز چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۰، سمینار مجازی "الامام الحسین علیه السلام و مکانته فی العالم المعاصر" از سوی مؤسسة البیان للتواصل و التأصیل با همکاری رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان با حضور تنی چند از اندیشمندان جهان اسلام برگزار شد.
گزارش فارسی مقالهای که در این سمینار با عنوان "دور الجماهیر و النخب فی الاستخدام الفعال لحركة الحسین علیه السلام في العالم المعاصر" ارائه شد، چنین است:
افزایش توجه به امام حسین علیه السلام و شعائر حسینی در دنیای معاصر قابل انکار نیست. این توجه در دو قلمرو متفاوت آشکارا به چشم میآید: قلمرو مناسکی و قلمرو علمی.
حجم قابل توجه پژوهشها و کتابها و مقالات و همایشها و سخنرانیها در باره ابعاد تاریخی، اعتقادی، جامعهشناختی، حماسی، ادبی و آیینی حادثه عاشورا که به صورت آشکار و بر اساس آمارهای رسمی قابل استخراج از مراکز دادهپردازی علمی هر سال بر تعداد آنها افزوده میشود، گواه خوبی بر این افزایش توجه در قلمرو علمی است. و بهترین شاهد برای افزایش توجه در قلمرو مناسکی هم، افزایش کمی و کیفی مراسم عزاداری در روز عاشورا در سراسر جهان و نیز افزایش کمی و کیفی حضور مردم در پیادهروی اربعین است.
روشن است که وقتی از جایگاه امام حسین علیه السلام در جهان معاصر سخن میگوییم نباید تنها به این افزایش سطح توجه به آن امام شهید بسنده کنیم و بدان، دل خوش داریم، بلکه باید به ظرفیتی که امام حسین علیه السلام برای تحولات بزرگ در دنیا ایجاد کرده است، هم بپردازیم. باید این ظرفیت را شناخت و به آن فعلیت بخشید. در مقایسه دو قلمرویی که نام برده شد، یعنی قلمرو مناسکی و قلمرو علمی، وجه مناسکی به صورت آشکاری بر و جه علمی غلبه دارد، زیرا هم نقشآفرینان آن که اغلب از تودههای مردمند، بیشترند و هم جلوهها و آثار آن بیشتر به چشم میآید و هم بازتاب رسانهای بیشتر دارد. از سوی دیگر به انجام رساندن وجه علمی اهتمام به نهضت امام حسین علیه السلام بر دوش نخبگان است ولی وجه آیینی آن یا یکسره بر دوش توده مردم است و یا مردم و نخبگان در کنار هم آن را سامان میدهند. بنا بر این روشن است که وجه مناسکی در مقایسه با وجه علمی بسیار پرشورتر و گستردهتر و عمومیتر باشد.
ولی همه ما میدانیم که وجه مناسکی شعائر حسینی اگر به صورت مستمر در پیوند با پیامها و آموزههای بنیادی فرهنگ عاشورا نباشد، به تدریج از روح خود فاصله میگیرد و اثرگذاری مطلوب خود را از دست میدهد. قرآن به صراحت در آیه ۴۵ سوره مبارکه عنکبوت، میفرماید که نماز باید نمازگزاران را از فحشاء و منکر باز دارد ولی همان طور که همه ما در عمل مشاهده میکنیم، وقتی این عبادت که ستون دین شمرده شده است، از روح خود فاصله بگیرد هر چقدر هم باشکوه برگزار شود هیچ بازدارندگی از فحشاء و منکر نخواهد داشت. افزایش توجه به سالار شهیدان در دنیای معاصر بسیار امیدبخش است، ولی روشن است مادام که این توجه به تحولات عینی و ملموس در زیست مسلمانان نیانجامد، نمیتوان مدعی شد این توجه در مسیر مطلوب قرار داد.
با تأکید دوباره بر بر اهمیت بسیار زیاد وجه مناسکی عاشورا، و با وجود ظرفیت بسیار بزرگ فراهم آمده به وسیله آن، به نظر میرسد بزرگترین چالش فراروی نقشآفرینی بایسته فرهنگ عاشورا در دنیای معاصر، غلبه یافتن وجه مناسکی بر وجه معرفتی و علمی و خالی شدن تدریجی مناسک از روح و پیام اصلی عاشوراست. و بر پایه همین تحلیل، به نظر میرسد تنها راه دور ماندن از این آسیب، این است که همه فعالیتهای دینی از جمله شعائر حسینی و عاشوراپژوهی با نگاه تمدنی و رویکرد تمدنی صورت پذیرد تا بتواند نقش بایسته خود را در جهان معاصر ایفا کند.
۲۶ شهریور ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 مرحوم پیشوایی و تاریخ مقدس ـ #بخش_نخست از سه قسمت
امشب پنجشنبه اول مهر ۱۴۰۰ مراسم بزرگداشت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای پیشوایی به صورت مجازی از سوی معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبیلغات اسلامی برگزار شد. در این مراسم بحثی با عنوان "مرحوم پیشوایی و تاریخ مقدس" ارائه شد که گزارش آن چنین است:
مقدمه
در آستانه چهلمین روز درگذشت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای مهدی پیشوایی (۱۳۲۱ ـ ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ ش.) بار دیگر این مصیبت بزرگ را به خانواده و دوستان و شاگردان و خانواده بزرگ تاریخ تسلیت عرض میکنم. این حادثه تلخ با رحلت فرزند برومندشان مرحوم مهندس پیشوایی تلختر و جانکاهتر شد.
خداوند هر دو عزیز را از رحمت و غفران و رضوان خویش متنعم کناد.
مرحوم پیشوایی در یک نگاه
همه کسانی که با مرحوم پیشوایی آشنایی داشتند سلامت نفس، چهره گشاده و لبخند همیشگی و صفا و صمیمیت ایشان را در کنار فعالیتهای آموزشی و پژوهشی و مدیریت علمی آن مرحوم را همواره به خاطر دارند. حیطه اصلی فعالیت ایشان تاریخ بود و آثاری ارزشمند در این زمینه از خود باقی گذاشتند و کمتر طلبهای در دو سه دهه اخیر است که آثار ایشان را به عنوان متن آموزشی و یا کمکآموزشی مطالعه نکرده باشد. حضور بسیار مؤثر ایشان در برنامه پرسمان تاریخی رادیو معارف در کنار فعالیتهایی که نام برده شد، یک برگ زرین و پرافتخار دیگر در کارنامه علمی ایشان و نشاندهنده اهتمام جدی آن مرحوم به ارائه مباحث تاریخی متناسب با نیاز مخاطب است و امید است این اقدام ایشان نصب العین تاریخپژوهان ما به ویژه در حوزه قرار گیرد و آنها نیز به نیازها و عطش مردم عزیزمان به ویژه جوانان عزیز توجه کنند و بخشی از زمان خدمت خود را به پاسخ به پرسشهای فزاینده و گونهگون مردم به ویژه جوانان اختصاص دهند.
با توجه به اهتمام مرحوم پیشوایی به تاریخ، مناسب است در مجلس تکریم ایشان هم نکتهای در این زمینه ذکر شود.
تاریخ مقدس
یکی از عرصههای تاریخنگاری، عرصهای به نام تاریخ مقدس است که همچون همه دیگر مفاهیم، تعریف واحدی از آن وجود ندارد. گاه این تعبیر را برای اشاره به تاریخ موجود در کتاب مقدس و عهدین به کار میبرند و لذا در این کاربرد، تاریخ مقدس در حقیقت به معنای تاریخ موجود در کتاب مقدس و مطالب تاریخی موجود در عهدین است. توماس الوود Thomas Ellwood تاریخ مقدس را به این معنی به کار برده است. ولی گاه مراد از تاریخ مقدس مطلق شگفتیهای قلمرو معنوی و عملکرد ماوراء العطبیعه است؛ به عنوان نمونه مارک لوث Mark Looth در کتاب "تاریخ مقدس؛ فرشتگان و عارفان و هوش برتر چگونه جهان ما را ساختند؟" که سال گذشته به زبان فارسی هم ترجمه شد، چنین برداشتی از مفهوم تاریخ مقدس را مبنا قرار داده است. کاربرد سوم تاریخ مقدس بر پایه یک توسعه مفهومی، شاخهای از تاریخنگاری است که علاوه بر تاریخ برگرفته از عهدین، تاریخ کلیساها را هم در بر میگیرد.
(ادامه دارد)
۱ مهر ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 گریزناپذیری گذار از وصف به هنجار در مطالعات اربعین ـ #بخش_نخست از سه قسمت
روز دوشنبه ۵ مهر ۱۴۰۰ همزمان با روز اربعین، بحثی با عنوان "گریزناپذیری گذار از وصف به هنجار در مطالعات اربعین" در اولین همایش ملی مطالعات اربعین (برگزار شده از سوی بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی ـ شعبه قم) ارائه شده که گزارش آن چنین است:
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ ـ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ ـ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ ـ اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ ـ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
مقدمه
ضمن تسلیت ایام اربعین شهادت سیدالشهداء علیه السلام، از دوستان بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی ـ شعبه قم برای ابتکار در انتخاب موضوع این همایش ملی تشکر میکنم.
انتخاب این موضوع یعنی ایستادن پس از مدتی حرکت و نگاه کردن به راه طی شده و راه پیش رو و ارزیابی وضعیت خود.
تحول کمی و کیفی در مطالعات اربعین
همزمان با گسترش چشمگیر سنت دیرپای پیادهروی اربعین در دو دهه اخیر، مطالعات اربعین نیز یکباره دستخوش تحول کمی و کیفی گستردهای شد. اگر تا پیش از دو دهه اخیر مطالعات و پژوهشهای اربعین تنها محدود به این بود که آیا خاندان رسالت پس از رهایی از اسارت در اربعین همان سال ۶۱ ق. در مسیر بازگشت به مدینه از کربلا عبور کردند و یا در سال بعد، اکنون شاهد نوشتههای گوناگون و پرشماری از منظرهای مختلف در باره اربعین هستیم.
دستهبندیهای ممکن برای مطالعات و پژوهشهای اربعین
مطالعات و پژوهشهای گسترده اربعینی از منظرهای مختلف قابل دستهبندی است. مثلا میتوان این مطالعات را به مطالعات علمی و هنری تقسیم کرد و سپس مطالعات علمی را بر اساس تبار دانشی موضوعات به شاخههای مختلف تقسیم و برای هر یک از شاخهها نیز، نمونههایی را ذکر نمود؛ مانند مطالعات قرآنی و روایی (برای بررسی ریشههای تاریخی و روائی پیادهروی و آداب آن)، کلامی (از منظر پیوند آن با عقلانیت و مهدویت)، تاریخی (اعم از تاریخ نخستین اربعین و تاریخ پیادهروی اربعین و سندپژوهی متنی و تصویری پیادهروی در سده اخیر)، فلسفه تاریخی (پیوند پیادهروی با سنتهای الهی و تداوم تاریخی جریان حق و مهدویت)، عرفانی و سلوکی، اخلاقی و تربیتی، فقهی، جامعهشناختی، روانشناختی، فرهنگی، ارتباطاتی (رسانهای و نشانهشناختی)، مردمشناختی، سیاسی، اقتصادی، سیاحتی و جهانگردی، روابط بینالملل (اعم از روابط دو کشور ایران و عراق و مسائل منطقهای مانند مقاومت و مسائل جهانی).
این مطالعات را از نظر رویکردی نیز میتوان به مطالعات با رویکرد سیاسی یا فرهنگی یا دینی یا آیینی و یا تمدنی تقسیم کرد. از نظر ژرفای بررسی نیز این مطالعات قابل تقسیم به مطالعات روایی و تحلیلی و تبیینی و ترویجی است، همان طور که از نظر سطح تحلیل نیز به مطالعات فردی، خانوادگی (با تأکید بر نقش زنان)، اجتماعی و تمدنی قابل تقسیم است.
تقسیمبندیهای دیگری هم میتوان به آن چه ذکر شد، افزود، مثلا مطالعات اربعین را از نظر دینی به سه سطح مطالعات درون دینی، بین الادیانی و فرادینی میتوان تقسیم کرد. مطالعات درون دینی و حتی درونمذهبی اربعین که روشن است کدامهاست، ولی مطالعات مربوط به مقایسه پیادهروی اربعین با پیادهروی به قصد زیارت در دیگر ادیان مانند پیادهروی در مسیر یاکوب به سوی زیارتگاه سنت جیمز در اسپانیا و یا پیادهروی به سوی کلیسای ماریا بیستریسا Marija Bistrica در منطقه زابک Zabok در پنجاه کيلومتری زاگرب از نمونههای مطالعات بین الادیانی و مطالعه در زمینه پیامهای بشری و انسانی اربعین در شمار مطالعات فرادینی قرار میگیرد.
اگر روزی بانک جامع نوشتههای مرتبط با اربعین تشکیل شود، از طریق کلیدواژههای کتابها و مقالات و سخنرانیها و مصاحبهها میتوان به یک دستهبندی دقیقتر از آثار اربعینی دست یافت.
۶ مهر ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 عاشورای حسینی در خامه علامه حکیمی ـ #بخش_نخست از پنج قسمت
پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۰ در یکی از جلسههای سلسله نشستهای عاشورایی که پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام با همکاری انجمن تاریخپژوهان عهدهدار برگزاری آن بود، بحثی با عنوان "عاشورای حسینی در خامه علامه حکیمی" ارائه شد که گزارش آن اکنون به مناسبت چهلمین روز درگذشت آن عالم فرزانه تقدیم دوستان میشود:
مقدمه
ضمن تسلیت ایام شهادت امام سجاد علیه السلام، باید افسوس خورد که چرا این قصه پر غصه تاریخ باز مکرر شد که چهرههایی مانند مرحوم محمدرضا حکیمی پس از رفتنشان و وقتی که دیگر جز از طریق آثارشان نمیتوان از علم و فیض آنها بهره برد، مورد توجه قرار میگیرند.
مرحوم حکیمی و نگاه به تاریخ
مرحوم حکیمی یک مورخ نبود ولی حجم نوشتههای در پیوند با تاریخ ایشان بسیار زیاد است. ایشان افزون بر کتابهایی که ویژه بزرگانی مانند میرحامد حسین و شرف الدین و علامه امینی و دیگر بیدارگران اقالیم قبله نگاشتهند، سی و هفت مقاله نیز در یادنامهها که ویژه شخصیتهای مخلتف دینی و فکری است از خود به یادگار گذاشتهاند، ولی با این وجود نمیتوان ایشان را یک مورخ خواند.
خود نیز چنین ادعایی نداشتند و در جایی به صراحت میگویند که هدف من از پرداختن به این شخصیتها، شرححالنگاری نیست، بلکه پرداختن به
"نکتهها و خصوصیات و ویژگیهایی هست که ممکن است سرمایه تربیت دیگران و خودسازی خودسازان شود و در سطح جامعه و تاریخ و فرهنگ اهمیت داشته باشد." (فیلسوف عدالت، ص ۴۲)
مرحوم حکیمی در مقدمه زندگینامه خودنوشت خود، در این باره چنین مینویسد:
"بنده خودم چند شرح حال نوشتهام که اصولا هیچکدام جنبه شرح حال نویسی ندارند، بلکه به طور خاص، غرضم تحلیل ابعاد شخصیتهایی چند بوده است که فکر میکنم هر کدام از جهاتی میتوانند سرمشق و نمونه باشند. و این بنده بدنبال همین نکتهها در زندگی این بزرگواران بودهام، نه این که بخواهم صرفا تاریخ تولد و فوت و بقول قدما زایچه شخص را ترسیم کنم و از اولاد و احفاد نام ببرم. " (فیلسوف عدالت، صص ۴۲ ـ ۴۳)
بر همین اساس اگر از نگاه متعارف تاریخپژوهی به نوشتههای تاریخی ایشان نگاه شود، مواردی مانند پایبند نبودن به ذکر سند و منبع در همه جاهایی که نیازمند ذکر سند است، عدم رعایت ضوابط تاریخنگاری به ویژه عدم نسبی رعایت توالی زمانی در بیان رویدادها، پیوند گاه ضعیف شواهد تاریخی اقامه شده برای اثبات مدعا، عدم تناسب کامل بین عنوان مباحث و محتوای آن مانع از آن است که این آثار را همسان دیگر پژوهشهای تاریخی قرار داد. البته نگاه ویژه ایشان به تاریخ یعنی کاویدن آن چه ممکن است سرمایه تربیت دیگران و خودسازی خودسازان شود، خود گونهای از تاریخورزی است که میبتوان آن را در چارچوب مباحث مربوط به معنی تاریخ و یا تأویل در تاریخ بررسید.
آثار عاشورایی مرحوم حکیمی
مرحوم حکیمی دو کتاب مستقل با موضوع عاشورا به نامهای قیام جاودانه (دربردارنده سرآغاز و هشت فصل) و عاشورا؛ مظلومیتی مضاعف (دربردارنده پنج مقاله) دارد و در کتاب بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی هم فصلی ویژه عاشورا اختصاص داده است.
افزون بر این در جای جای دیگر آثار خود از سرود جهشها گرفته که در شمار نخستین نوشتههای اوست تا کتاب امام در عینیت جامعه که در شمار آثار میانه اوست و مروری بر زندگی ائمه اطهار علیهم السلام دارد تا کتاب منهای فقر که در شمار آخرین نوشتههای اوست، اشارات و تصریحاتی به قیام و پیام عاشورا دارد.
آن چه در اینجا بیان میشود بیشتر مستند به دیدگاه بازتاب یافته ایشان در دو کتاب و یک مقاله مستقل است که در سطرهای نخستین این پاراگراف نام آنها برده شد.
به راستی آدمی آرزو میکند که به جای سخن گفتن در باره دیدگاه عاشورایی حکیمی، تنها به خواندن نوشتههای ایشان بپردازد. قلم ویراسته و فاخر و نافذ ایشان به ویژه آن گاه که از حماسهها میگوید و به صورت مشخص آن گاه که از حماسه عاشورا میگوید آن چنان گیرا و مسحور کننده است که دل کندن و چشم برگرفتن از آن را بسیار دشوار میکند. نجوایی که ایشان در فصل دوم کتاب عاشورا، مظلومیتی مضاعف دارد و در آن "بیدادهایی را که بر ستمدیدگان رفته است و میرود دوباره در گوش عاشورا زمزمه" میکند و "خون دلی را که بر گونههای انسان بیپناه روان است را بر لوح عاشورا" مینگارد آن چنان بر قله زیبایی و استواری و پیامآوری است که برای هر بند آن بی هیچ زیادهگویی میتوان جستاری و یا حتی دفتری نوشت.
۸ مهر ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 برگزاری نشست "بررسی جایگاه تاریخ اسلام جدید کمبریج؛ در پژوهشهای آکادمیک و کاربرد آن به مثابه منبعی دانشگاهی" ـ #بخش_نخست از سه قسمت
روز سهشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰، نشست “بررسی جایگاه تاریخ اسلام جدید کمبریج؛ در پژوهشهای آکادمیک و کاربرد آن به مثابه منبعی دانشگاهی” از سوی گروه مطالعات تاریخی (کارگروه مطالعات تاریخ اسلام) پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی سمت به صورت مجازی برگزار شد. در این نشست که آقای دکتر محمد احمدیمنش دبیری آن را بر عهده داشتند، چهار نفر دیدگاههای خود را در باره موضوع نشست، مطرح ساختند: سرکار خانم دکتر فهیمه مخبر دزفولی، آقای دکتر مسعود صادقی، آقای دکتر ابراهیم موسیپور بشلی و بنده.
گزارشی کوتاه و ویراسته از مطالبی که از سوی حقیر مطرح شد، همراه با افزودههایی اندک بر پایه مطالب مطرح شده در بخش پاسخ به پرسشها، چنین است:
مقدمه
از برنامهریزان و دستاندرکاران برگزاری این نشست و نیز استادان محترم که درخدمتشان هستیم تشکر میکنم. بر اساس هماهنگی قبلی در این نشست تنها به بیان کلیاتی در باره کتاب بسنده میشود و بررسی تفصیلی و یا بررسی انتقادی کتاب را باید به فرصتی دیگر وانهاد.
معرفی کتاب
ویرایش نخست کتاب تاريخ اسلام کمبریج The Cambrige history of Islam در سال ۱۹۷۰ م. در دو جلد با ویراستاری سه خاورشناس پرآوازه یعنی پیتر هولت Peter Hot ، آن لمبتون Ann Lambton و برنارد لوئیس Bernard Lewis منتشر شد. ترجمه فارسی این کتاب هم در سال ۱۳۷۷ ش. با قلم مرحوم احمد آرام از سوی انتشارات امیرکبیر در دسترس قرار گرفته است. ویرایش جدید این کتاب با عنوان The New Cambridge History of Islam در سال ۲۰۱۰ م. منتشر شده است. سرویراستاری این مجموعه شش جلدی که جمعا ۴۷۷۴ صفحه دارد، بر عهده مایکل کوک Michael Cook و ویراستاری هر یک از مجلدات به ترتیب بر عهده این افراد بوده است:
• جلد اول: شکلگیری جهان اسلام، ویراستار: چیس، اف. رابینسون Chase F. Robinson (۸۲۳ صفحه)
• جلد دوم: غرب جهان اسلام از قرن یازدهم تا هجدهم میلادی، ویراستار: ماریبل فییرو Maribel Fierro (۸۴۲ صفحه)
• جلد سوم: شرق جهان اسلام از قرن یازدهم تا هجدهم میلادی، ویراستار: دیوید مورگان David Morgan و آنتونی رید Anthony Reid (۷۰۷ صفحه)
• جلد چهارم: فرهنگها و جوامع اسلامی تا پایان قرن هجدهم میلادی، ویراستار: روبرت اروین Robert Irwin (۸۵۸ صفحه)
• جلد پنجم: جهان اسلامی در عصر چیرگی غرب، ویراستار: فرانسیس رابینسون Francis Robinson (۸۰۵ صفحه)
• جلد ششم: مسلمانان و مدرنیته: فرهنگ و جامعه اسلامی از ۱۸۰۰ م. بدین سو، ویراستار: روبرت و. هفنر Robert w. Hwfner (۷۳۹ صفحه)
نسخه الکترونیک این مجموعه، در قالب پیدیاف به آسانی و رایگان در دانشگاه کمبریج در دسترس است.
۲۹ آبان ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 نگاه فاطمی به مشترکات شیعی ـ سنی؛ بررسی موردی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ـ #بخش_نخست از سه قسمت
چهارشنبه، ۱۵ دی ۱۴۰۰ و در شب شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها، در مراسمی که به صورت مجازی از سوی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا با همکاری مجمع انجمنهای اسلامی منطقه بریتانیا و مجمع انجمنهای اسلامی دانشجویان منطقه فدراسیون روسیه برگزار شد، بحثی با عنوان "نگاه فاطمی به مشترکات شیعی ـ سنی؛ بررسی موردی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله" ارائه شد که گزارش آن چنین است:
مقدمه
با توجه به تغییر گفتمانی تدریجی فرهنگ عزاداری فاطمی و غیرفاطمی در کشور ما و به حاشیه رانده شدن تدریجی گفتمان معرفتافزا و چیرگی گفتمان مناسکگرا، ما اکنون دو گزینه پیش روی داریم: تن سپردن به این تغییر گفتمان و دست کشیدن از ادامه گفتنها و نوشتنها و ابراز نگرانیها از این تغییر و یا ادامه دادن گفتنها و نوشتنها با انگیزه جلوگیری از خاموشی کامل گفتمانمعرفتافزا با وجود نومیدی از هوشیار شدن بزرگان دین نسبت به پیامدهای این گفتمان جدید. بی هیچ سخنی، روشن است که اقتداء و اهتداء به پیشوایان دینی، ما را به سوی گزینه دوم میکشاند. بر این پایه، هر چند در دوران کنونی و در یک نگاه کلی، فضای مجالس فاطمی ما اغلب به فضای عاطفی و احساسی و اقناعی نزدیک شده است و در نتیجه، با تغییر ذائقه مخاطبان، مباحث علمی در مجالس عزاداری نه رونقی دارد و نه بهایی، باز این وظیفه بر دوش مبلغان دینی سنگینی میکند که این مناسبتها را مغتنم شمرند تا نَمی از یَم معارف قرآنی و نبوی و علوی و فاطمی برگرفته شود.
تاریخ مضاف و تحول در سیرهپژوهی
یکی از تحولات مهم در نگاه به تاریخ اهل بیت علیهم السلام در دهههای اخیر، تحول سیرهپژوهی از سیرهپژوهی فردمحور به سیرهپژوهی جامعهگرا و از سیرهپژوهی جامعهگرا به سیرهپژوهی تمدنگراست. این مهم را در فرصتی دیگر باید با حوصله و دقتی بیشتر بررسید ولی یکی از گونههای تاریخنگاری همسو با این تحول در سیرهپژوهی، تاریخ مضاف یا همان مطالعات تاریخی بینرشتهای است. در چنین نگاهی به تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام، قرار نیست کشفی تازه در عرصه گزارش رویدادها صورت بندد، ولی همواره با نگاههایی تازه به رویداد و تحلیلهایی نو در چارچوب و از منظرهای مختلف روبرو خواهیم بود.
تقلیلگرایی در مجالس فاطمی
در مجالس فاطمی کنونی ما نوعی نگاه تقلیل گرایانه به شخصیت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها دیده میشود، بدین معنی که از انبوه مسائل مربوط به تاریخ، سیره، معارف، اندیشهها و فضائل دریاوش آن بانوی بزرگ دو عالم، تنها به بخشی از رویدادهای پس از رحلت پیامبر بسنده میشود و دیگر موارد کأن "لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا" وانهاده شده است.
نمونهای از این مسائل، نگاه حضرت زهراء سلام الله علیها به مشترکات شیعی و سنی مانند پیامبران پیشین، قرآن، پیامبر و امت پیامبر، باورهای دینی، اخلاق و احکام شرعی است.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در خطبة لُمّه
نمونهای که در این گفتار کوتاه بدان اشاره میشود، تحلیل حضرت زهرا سلام الله علیها در بخش نخست خطبة لُمّه ـ که ما از آن، بیشتر با عنوان خطبه فدکیه یاد میکنیم ـ در باره پیامبر است که میتوان آن را به شش بخش تقسیم کرد. این گفتار، تنها در پی برجسته ساختن این عبارات و جلب نگاه پژوهشگران و باورمندان حضرت صدیقه کبری به آن برای واکاوی و تبیین است.
یک. پیوند پیامبر با عالم پیش از خلقت
وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیبِ مَكْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّـهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ.
و گواهى میدهم که پدرم محمّد بنده خدا و فرستاده اوست، او را پیش از آن که پیامبر کند برگزیده بود، و پیش از آن که برگزیند نامبردار ساخته بود و پیش از آن که او را برانگیزاند برتر نهاده بود، این، وقتی بود که آفریدهها در پرده غیب نهان بودند، و پوشیده در تاریکیها بودند و با مرز نیستی همنشینی داشتند، خداوند چنین کرد چون به انجام کارها آگاهی داشت و به رویدادهای زمانهها احاطه داشت و به زمان و مکان پدیدهها شناخت داشت.
(ادامه دارد.)
۱۷ دی ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔸 تشیع معرفتی و زهرای مرضیه سلام الله علیها ـ #بخش_نخست از دو قسمت
روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ در مراسم هفتگی قرائت زیارت عاشورای دانشگاه باقر العلوم علیه السلام، بحثی با عنوان "تشیع معرفتی و زهرای مرضیه سلام الله علیها" ارائه شد که گزارشی فشرده از آن چنین است:
تحولات بنیادی در یک جامعه و تقسیمبندیهای جدید متأثر از آن
تحولات اساسی در هر جامعهای دستهبندیهای جدیدی به دنبال دارد، مثلا وقتی اسلام ظهور کرد و جامعه اسلامی تشکیل شد، دستهبندیهایی مانند مؤمنان و منافقان و کافران معنی پیدا کرد و یا دستهبندیهایی بر پایه مذهب مانند شیعه و سنی و یا بر پایه نگرشهای کلامی مانند معتزلی و اشعری پدیدار شد. برخی از این دستهبندیها بیتردید ریشه در دوران پیش از اسلام دارد ولی تعین اجتماعی آنها مربوط به دوره اسلامی است.
بروز اجتماعی دو نوع تشیع
پیروزی انقلاب اسلامی هم چنین پیامدی برای تشیع داشته است. دست کم سه نوع شناخته شده تشیع إثنیعشری، تشیع اسماعیلی و تشیع زیدی قرنهاست در جهان اسلام شناخته شده است، ولی اکنون در پی تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی برآمده از انقلاب میتوان از گونههای جدیدی از تشیع نام برد که گوشهای ما با برخی از آنها مانند تشیع انگلیسی آشناست.
به نظر میرسد یکی از مهمترین تقسیمبندیها از نظر نوع نگاه به باورهای شیعی و امتداد اجتماعی آن به ویژه با نگاهی به حیات فکری و فرهنگی کنونی ایران، تقسیم تشیع به تشیع مناسکی و تشیع معرفتی است.
در نگاهی کلی مهمترین رسالت تشیع مناسکی را میتوان چنین برشمرد: زنده نگاه داشتن شعارها و مؤلفههای هویتی تشیع، ابراز ارادت به ساحت قدسی پیشوایان معصوم و مظلوم شیعه، آشکار ساختن بغض تاریخی در گلو نهفته شیعیان، گستراندن هر چه بیشتر مناسک و تبدیل به مناسک کردن هر چه چیزی که اندک قابلیتی در این زمینه داشته باشد؛ و همه اینها بدون توجه به مصالح و مفاسد امت اسلامی. و به همین سان مهمترین رسالت تشیع معرفتی را که تشیع فقاهتی هم زیر مجموعه آن قرار میگیرد، چنین است: بازخوانی و بازتولید اندیشه شیعی متناسب با عطش معنوی و معرفتی جهان امروز و ارائه یک نمونه زیست شیعی شایسته الگوبرداری از سوی هر کسی که به جهانی بهتر از آن چه هست میاندیشد.
گفتمانی شدن دو نوع تشیع
آن چه انقلاب بزرگ اسلامی و حماسه دفاع مقدس را رقم زد یک نظام باورها و ارزشهای دربردارنده این دو نگاه بود، ولی این دو نگاه که قطعا میتوان ریشه و پیشینهای پیش از انقلاب هم برای آنها نشان داد، اکنون متأسفانه در چهره دو گفتمان، تعین بیرونی یافته است، به گونهای که این دو گفتمان نقش تکمیل خود و حتی شانس همزیستی مسالمتآمیز را از دست داده و خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا ناآگاهانه پا به عرصه ستیز با یکدیگر نهادهاند و بر پایه عواملی مختلف گفتمان مناسکگرا حس پیروزی در میدان به خود گرفته و هر روز که میگذرد عرصه را بر گفتمان معرفتگرای شیعی تنگتر میکند و آن را به حاشیه میراند. مفاهیم بنیادی تشیع مانند امامت و ولایت، مهدویت، انتظار، شهادت، عدالت، بقیع، اربعین، چهرههای الگو از معصومان علیهم السلام گرفته تا علمای دیار در این دو گفتمان دو تعریف و دو نقش و دو گونه متفاوت ویژگی دارند.
حضرت زهرا سلام الله علیها در دو گفتمان مختلف
حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها نیز در گفتمان تشیع مناسکی به گونهای فهم و روایت و پاس داشته میشود و در گفتمان تشیع معرفتی به گونهای دیگر. حضرت زهرای مناسکگرایان نماد مظلومیت است و ایام فاطمیه فرصتی برای ابراز ارادت به آن حضرت و آشکار ساختن کینه نسبت به متعدیان به حق آن بانوست و حضرت زهرای معرفتگرایان افزون بر همان مظلومیت، یکی از نمادها و کانونهای اندیشهای مکتب اهل بیت علیهم السلام است و ایام فاطمیه فرصتی برای خوانشهای مکرر گفتار و رفتار به یادگار مانده از آن بانو متناسب با نیازهای کنونی شیعیان و مسلمانان و پیروان دیگر ادیان آسمانی و حتی دیگر مردمان است.
ادعای گفتمان تشیع معرفتی این است که نگاه به صدیقه کبری سلام الله علیها در آثار همه بزرگان شیعه همواره یک نگاه معرفتی و غیرمنحصر به نگاه مناسکی بوده است، و اکنون جای افسوس بسیار است که این نگاه در مجالس فاطمی به حاشیه رانده شده است.
(ادامه دارد.)
۲ بهمن ۱۴۰۰
@MohsenAlviri
🔹 حدیث نامکرر اختلاف دیدگاه در باره حوزه و تمدنسازی ـ #بخش_نخست از دو قسمت
یادداشت زیر روز چهارشنبه ۹ دی ۴۰۰ در سایت مباحثات به نشانی زیر منتشر شده است:
حدیث نامکرر اختلاف دیدگاه در باره حوزه و تمدنسازی – مباحثات (mobahesat.ir)
مقدمه سایت مباحثات
چندی پیش استاد محترم جناب آقای رسول جعفریان در دو متن کوتاه(توئیت) نکاتی پیرامون بحث تمدنسازی و نقش حوزه علمیه بیان کردهاند که در پی بازنشر یادداشت ایشان در یکی از گروههای واتساپی و درخواست یکی از اعضای گروه از آقای دکتر الویری برای بیان دیدگاه خود در این زمینه، ایشان هم دیدگاه خود را در قالب یادداشت زیر در همان گروه منتشر ساختند. اکنون با توجه به اهمیت موضوع، متن کوتاه استاد آقای جعفریان و پاسخ آقای دکتر الویری (با کسب اجازه از هر دو استاد گرامی) به صورت عمومی بازنشر میشود.
یادداشت کوتاه استاد آقای جعفریان
« با تشکیل گروه تمدن اسلامی در این جا و آنجا و از جمله برخی از پژوهشگاهها، تمدن درست نمیشود. تمدن را مردم، دولت، برنامهریزی علمی و نیروی متخصص ایجاد میکند. هزینه اینها را باید در دانشگاه و صنعت هزینه کرد تا تمدن درست شود. باید نیروی متخصص و نخبه در کشور بماند تا تمدن درست کند»
«اشکال این است که در ۵۰ سال کذشته، دیگران کشف علمی یا اختراع جدید و ..دارند و ما بدون اینکه مشارکت علمی و تکنیکی در این امور داشته باشیم فقط حکمش را بیان میکنیم! اشکالی ندارد، امر شرعی است. اما اولا خوب بشناسیم و نیامده انکارش نکنیم، ثانیا داعیه حل همه معضلات را نداشته باشیم»
پاسخ آقای دکتر الویری (با حذف تعارفات ابتدای یادداشت)
پیش از این نیز در سال ۱۳۹۸، به بهانه نقدی که از استاد گرامی جناب آقای جعفریان در باره نشست "مسأله آب و آینده آن در جهان اسلام" (برگزار شده از سوی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی دفتر تبلیغات اسلامی)، که در گروهی منتشر شده بود، گفتوگوی مکتوب مفصلی با این استاد عزیز داشتم که بازتابی تقریبا گسترده در پایگاههای اطلاعرسانی با گرایشهای فکری مختلف، داشت، به عنوان نمونه:
http://farhangemrooz.com/news/59922/جدال-قلمی-رسول-جعفریان-و-محسن-الویری-در-مورد-تمدن-اسلامی-صبغه
http://basijnews.ir/fa/news/9162023/صبغه-دینی-به-علوم-ره-به-ناکجاآباد-می-بردبینش-تمدنی-را-تقویت-کنیم...
در ادامه آن گفتوگو، اکنون نیز بنده مخالفتی با بخش عمده موضع و سخنان دردمندانه حضرت استاد جعفریان ندارم. بنده هم بر این باورم تعداد قابل توجهی از گروهها و مجموعههایی که ذیل عنوان تمدن نوین اسلامی پدید آمدهاند و فعالیتهای آنها، اگر در مسیر تمدنسوزی نباشد، به آسانی نمیتوان آنها را همسو با تمدنسازی پنداشت. ولی با وجود این همآوایی نسبت به یادداشت آقای جعفریان، نسبت به متنی که بازنشر شده است، شش نکته را که شاید بتوان آنها را نقد به حساب آورد و البته با تأکید بر آن چه در دفتر تبلیغات اسلامی میگذرد، شایسته تأمل میدانم:
۱. یکسانانگاری همه مجموعههای فعال در حوزه تمدنپژوهی و فرق ننهادن بین آنها ـ سویه کلی گزارههای استاد جعفریان در این یادداشت و به یک چوب راندن همه کسانی که پای در عرصه تمدنپژوهی و تمدننویسی نهادهاند، به راستی دلآزار است. هم پیش از این، از این استاد گرامی دعوت کردهایم که از نزدیک در جریان فعالیتهای زیر نظر میز تمدن اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی قرار بگیرند و هم اکنون این دعوت را تکرار میکنیم. با این تفاوت که قبلا بنده به اعتبار بر عهده داشتن مسؤولیت این میز، اصالتا این دعوت را انجام دادم و اکنون نیابتا.
این نوع نادیده گرفتن زحمات طاقتفرسای دوستان جوانی که کارهایی بسیار خوب در سالهای اخیر انجام دادهاند و همسان انگاشتن کار آنها با پارهای شعارهای سطحی، شاید که آنان را در ادامه این مسیر دشوار دلسرد کند. نمایشگاه سالانه دفتر تبیلغات اسلامی در دو سال اخیر در هفته پژوهش و نمایشگاهی که ویژه مطالعات و فعالیتهای تمدنی، اخیرا در دانشگاه تهران برپا شد مجالی برای آگاهی از این فعالیتها فراهم آورده بود.
۲. در همآمیختن ادعاهای تمدنسازی و کوششهای معطوف به تقویت بینش تمدنی ـ در ادامه بند پیش، استاد جعفریان عزیز هیچ تفکیکی بین شعارها و برنامههای مجموعههای فعال در حوزه تمدن ندارند، درست است که برخی دوستان آن چنان سادهانگارانه از تمدن سخن میگویند که گویی اگر یک دولت مورد نظر آنها به قدرت برسد، به فاصله چند سال یک تمدن در مقیاس ملی شکل خواهد گرفت و همه کشورهای اسلامی هم در برابر ما به صف خواهند ایستاد تا در برابر ما کرنش کنند.
(ادامه دارد.)
۵ بهمن ۱۴۰۰
@MohsenAlviri