26.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥همخوانی زیبای سرود دسته جمعی نوجوانان در مسجد مقدس جمکران؛ «با #انقلاب می مانیم»
@Nahjolbalaghe2
099.الزلزله.mp3
353.5K
✅ سوره زلزله
🎤استاد خلیل الحصری
⚘ @Nahjolbalaghe2
#صوتقرآن
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ... غرض این است: حرارت آفتاب هرگز بهشتیان را متألم و ناراحت نمى کند، و دا
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
...و در توصیف آنها باز مى فرماید: آنان نسبت به همسرانشان، عشق مىورزند و خوش سخن و فصیحند (عُرُباً).
عُرُب جمع عَروبة (بر وزن ضرورة) به معنى زنى است که وضع حالش حکایت از محبتش نسبت به همسر، و مقام عفت و پاکیش مى کند; زیرا إِعراب (بر وزن اظهار) به همان معنى آشکار ساختن است، این واژه به معنى فصیح و خوش سخن بودن، نیز مى آید، و ممکن است هر دو معنى در آیه جمع باشد.
وصف دیگرشان این که: آنها هم سن و سال با همسرانشان هستند و همگى در خوبى و جمال ظاهر و باطن، همانندند، و یک از یک بهتر (أَتْراباً).
أَتراب جمع ترب (بر وزن ذهن) به معنى مثل و همانند است و بعضى گفته اند: این معنى از ترائب که به معنى دنده هاى قفسه سینه است گرفته شده، زیرا با یکدیگر شباهت دارند.
این شباهت و برابرى ممکن است در سن و سال نسبت به همسرانشان باشد، تا به اصطلاح، احساسات یکدیگر را کاملاً درک کنند، و زندگى با هم براى آنها لذتبخش تر باشد، هر چند گاهى با تفاوت سن و سال نیز چنین است ولى در غالب چنین نیست، و یا همانند در خوبى و زیبائى و حسن ظاهر و باطن، درست شبیه تعبیر معروف که مى گویند: آنها همه خوبند و یک از یک بهتر .
و مى افزاید: همه این نعمتها، براى اصحاب الیمین است (لأَصْحابِ الْیَمِینِ).
و این، تأکیدى است مجدد بر اختصاص این مواهب (ششگانه) به آنها.
این احتمال نیز داده شده است که: این جمله تکمیلى است براى جمله إِنّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً یعنى ما آنها را آفرینش نوینى براى اصحاب الیمین دادیم.(۸)
و در پایان این مقال مى فرماید: گروهى از آنان از امتهاى نخستینند (ثُلَّةٌ مِنَ الأَوَّلِینَ).
و گروهى از اقوام آخرین اند (وَ ثُلَّةٌ مِنَ الآخِرِینَ).
ثُلَّة در اصل به معنى قطعه مجتمع از پشم است، سپس به هر جمعیت انبوه درهم فشرده گفته شده است، و به این ترتیب، گروه عظیمى از اصحاب الیمین از امتهاى گذشته هستند و گروه عظیمى از امت اسلام; چرا که در میان این امت صالحان و مؤمنان، بسیارند، هر چند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق با توجه به کثرت آن امتها و پیامبرانشان، کمترند.
بعضى گفته اند: این دو گروه هر دو از امت اسلامند، گروهى از اولین آنها و گروهى از آخرین آنها، ولى تفسیر اول صحیح تر است.
📚۱ ـ ترکیب این جمله ذیل آیه ۸ همین سوره گذشت.
۲ ـ جار و مجرور متعلق به عامل مقدرى است و مجموعاً خبر مبتداى محذوفى است و در تقدیر چنین است: هُمْ فِى سِدْر مَخْضُود .
۳ ـ روح المعانى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۲٠ ـ درّ المنثور ، جلد ۶، صفحه ۱۵۶.
۴ ـ فخر رازى در تفسیر کبیر ، ذیل آیات مورد بحث، جلد ۲۹، صفحه ۱۶۲.
۵ ـ روضه کافى و نور الثقلین ، جلد ۵، صفحه ۲۱۶.
۶ ـ کافى ، جلد ۵، صفحه ۴۹۱، حدیث ۳.
۷ ـ روح المعانى ، جلد ۲۷، صفحه ۱۲۳ ـ ضمناً باید توجه داشت که این حالت، با فاء تفریع، عطف بر آیه قبل شده است.
۸ ـ در صورت اول، عبارت لأصحاب الیمین خبر مبتداى محذوفى است و در تقدیر چنین است: هذه کلها لاصحاب الیمین و در صورت دوم جار و مجرور متعلق به أنشأناهن مى باشد، ولى تفسیر اول مناسبتر است.
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۳- و من خطبة له ( عليه السلام ) > و هي المعروفة بالشقشقية < >و تشتمل علي الشكوي من أمر الخلافة ثم ت
🔹
✅شرح خطبه ۲قسمت۳ /مکارم شیرازی
♦️دورنمايى از عصر جاهليّت:
امام(عليه السلام) در اين فراز کوتاه و پرمحتوا و ضمن بيان بيست و چند جمله فشرده و گويا، وضع زمان جاهليّت را به طور دقيق ترسيم مى کند آن چنان که هر خواننده اى گويى خود را در آن عصر و زمان احساس مى کند و تمام نابسامانيها و بدبختيهاى مردم آن عصر را با چشم خويش مى بيند. بى اغراق مى توان گفت که امام(عليه السلام) در اين جمله هاى کوتاه و فشرده، يک کتاب بزرگ را خلاصه کرده است و اين نشانه ديگرى از قدرت بيان و فصاحت و بلاغت و عمق و زيبايى فوق العاده سخنان آن حضرت است.(1)
بديهى است تا وضع سابق مردم، يعنى قبل از قيام رسول خدا، دقيقاً ترسيم نشود، عظمت رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و خدمتى که او به جامعه انسانيّت کرد و اثرى که آيين پاکش گذاشت به طور کامل روشن نخواهد شد. هميشه اين گونه مقايسه هاست که عظمت کار و برنامه انبيا و مردان بزرگ را در طول تاريخ مشخص مى کند.
در نخستين جمله ها مى فرمايد:«خداوند پيامبرش را در زمانى فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار بودند; فتنه هايى که رشته دين در آن گسسته و ستونهاى ايمان و يقين متزلزل شده، اصول اساسى فطرت و ارزشها دگرگون گشته; و امور مردم پراکنده و متشتّت و راه فرار از فتنه ها بسته، و پناهگاه و مرجع، ناپيدا بود» (وَ النّاسُ في فِتَن انْجَذَمَ(2) فيها حَبْلُ الدّينِ، وَ تَزَعْزَعَتْ(3) سَوارِي(4) الْيَقينِ، وَاخْتَلَفَ النَّجْرُ(5) وَ تَشَتَّتَ الاَمْرُ وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ المَصْدَرُ).
از يکسو، فتنه هاى شياطين و وسوسه هاى هواپرستان، رشته هاى ايمان و اعتقاد و معارف دينى را پاره کرده بود و از سوى ديگر، نابسامانى، سراسر جامعه را فرا گرفته و آتش اختلافات از هر سو زبانه مى کشيد; و از همه بدتر اين که در چنين شرايطى نه راه فرارى وجود داشت و نه پناهگاهى، و مردم مجبور بودند در آن محيط آلوده به انواع انحراف و گناه بمانند و در آن لجنزار متعفّن دست و پا بزنند.
تعبير به «حبل الدّين» (ريسمان دين) که به صورت مفرد آمده، اشاره اى به وحدت آيين حق است و اين که تمام اصول تعليمات انبيا به ريشه واحدى باز مى گردد; هر چند دستورات و برنامه ها و تعليم معارف، با گذشته تفاوت مى يافته است. قرآن مجيد در يک جمله پرمعنا در اين زمينه از قول مؤمنان صادق مى گويد: «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اَحَد مِنْ رُسُلِهِ».(6)
تعبير به «اختلف النَجر» نشان مى دهد که اختلافات در عصر جاهليّت اختلافات صورى و در شاخ و برگ نبود; بلکه اختلافات اصولى و بنيادين بود. بلکه مى توان گفت اين تعبير اشاره اى است به اين معنا که حتّى پايه هاى فطرت انسانى و اصول شناخته شده فطرى مانند توحيد و عشق به نيکيها و پاکيها همه متزلزل شده بود و يا نظام ارزشى جامعه بسيار متفاوت گشته و هر گروهى با معيار جداگانه اى با مسائل برخورد داشتند و همين عامل اساسى تشتّت امور بود.
تعبير به «تَشَتَّتَ الاَمْر» مى تواند اشاره اى به اختلاف فوق العاده مذاهب آن زمان باشد (به اين طرز که منظور از امر را امر دين بدانيم) و يا تشتّت و پراکندگى در همه امور اجتماعى، چه امر دين و چه دنيا، چه مسائل مربوط به اجتماع و چه خانواده، چه مسائل اقتصادى، يا اخلاقى. و معناى دوّم تناسب بيشترى با عصر جاهليّت دارد; و بدبختى بزرگ، اين جاست که انسان در ميان شک و ترديد و بى ايمانى و انواع اختلافات و پراکندگى و فساد غوطه ور باشد و راه گريزى نيز از آن نداشته باشند به طورى که يأس و نااميدى سرتاپاى وجود او را فرا گرفته باشد. و اين يک ترسيم واقعى از آن زمان است.
سپس در پنج جمله ديگر نتايج آن وضع نابسامان را بيان فرموده، مى گويد: «در چنين محيطى هدايت فراموش شده و گمراهى و نابينايى، همه را فرا گرفته بود; و درست به همين دليل خداوند رحمان معصيت مى شد و شيطان يارى مى گرديد و ايمان بدون يار و ياور مانده بود» (فَالْهُدى خامِل(7) وَ الْعَمَى شامِل عُصِيَ الرَّحْمنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطانُ وَ خُذِلَ الايمانُ).
بديهى است براى پيمودن راه اطاعت خداوند از يکسو نور هدايت لازم است و از سوى ديگر چشم بينا; در محيطى که نه چراغ فروزانى وجود دارد و نه چشم بينايى، مردم خواه ناخواه به صورت لشکريان شيطان درمى آيند و معصيت و گناه، سراسر جامعه را فرا مى گيرد.
اين نکته قابل توجّه است که در جمله (عُصِىَ الرَّحْمن) از ميان تمام نامهاى خداوند بر نام رحمان تکيه شده که اشاره به اين است که خداوندى که رحمتش دوست و دشمن را فرا گرفته، اطاعتش يک امر فطرى و بديهى است; امّا کوردلان عصر جاهليّت حتّى از ديدن چنين واقعيّتى محروم بودند.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرخطبههاینهجالبلاغه
100.العاديات.mp3
377.3K
✅ سوره عادیات
🎤استاد خلیل الحصری
⚘ @Nahjolbalaghe2
#صوتقرآن
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ...و در توصیف آنها باز مى فرماید: آنان نسبت به همسرانشان، عشق مىورزند و
✨
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨
۴۱وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ
۴۲فِی سَمُوم وَ حَمِیم
۴۳وَ ظِلّ مِنْ یَحْمُوم
۴۴لابارِد وَ لاکَرِیم
۴۵إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ
۴۶وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ
۴۷وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ
۴۸أَ وَ آباؤُنَا الأَوَّلُونَ
۴۹قُلْ إِنَّ الأَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ
۵٠لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِیقاتِ یَوْم مَعْلُوم
ترجمه:
۴۱ ـ و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى؟!
۴۲ ـ آنها در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند.
۴۳ ـ و در سایه دودهاى متراکم و آتش زا!
۴۴ ـ سایه اى که نه خنک است و نه آرام بخش!
۴۵ ـ آنها پیش از این (در عالم دنیا) مست و مغرور نعمت بودند.
۴۶ ـ و بر گناهان بزرگ اصرار مىورزیدند.
۴۷ ـ و مى گفتند: هنگامى که ما مردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا برانگیخته
خواهیم شد؟!
۴۸ ـ یا نیاکان نخستین ما (برانگیخته مى شوند) ؟!
۴۹ ـ بگو: اولین و آخرین.
۵٠ ـ همگى در موعد روز معینى گردآورى مى شوند .
تفسیر⬇️⬇️
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره واقعه ✨ #بِسْمِاللهِالرَّحْمنِالرَّحِيم✨ ۴۱وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحا
🍃
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
🔴کیفرهاى دردناک اصحاب شمال
در تعقیب مواهب عظیم گروه مقربان و گروه اصحاب الیمین به سراغ گروه سوم و عذابهاى دردناک و وحشتناک آن مى رود تا در یک مقایسه، وضع حال سه گروه روشن گردد.
مى فرماید: و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ).
همانها که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى شود که، رمزى است براى آن که گنهکار و آلوده، و ستمگرند و اهل دوزخ، و همان گونه که در توصیف مقربان و اصحاب الیمین گفتیم، این تعبیر براى بیان نهایت خوبى یا بدى حال کسى است، فى المثل مى گوئیم: سعادتى به ما رو کرد، چه سعادتى؟ یا مصیبتى رو کرد، چه مصیبتى ؟!
پس از آن به سه قسمت از کیفرهاى آنها اشاره کرده مى گوید: آنها در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند (فِی سَمُوم وَ حَمِیم).
و در سایه دودى شدید و آتش زا (وَ ظِلّ مِنْ یَحْمُوم).
باد سوزان کشنده از یکسو، و آب جوشان مرگبار از سوى دیگر، و سایه دود داغ و خفه کننده از سوى سوم، آنها را چنان گرفتار مى سازد که، تاب و توان را از آنان مى گیرد، و اگر هیچ مصیبت دیگرى جز این سه مصیبت را نداشته باشند، براى کیفر آنها کافى است.
سَمُوم از ماده سم به معنى باد سوزانى است که در مسام (سوراخهاى ریز بدن انسان) داخل مى شود و او را هلاک مى کند (اصولاً سم را به این جهت سم مى گویند که، در تمام ذرات بدن نفوذ مى کند).
حَمِیم به معنى شىء داغ ، و در اینجا به معنى آب سوزان است که، در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است، مانند آیه ۱۹ حج :
✨یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیْمُ: بر سر آنها آب سوزان ریخته مى شود .
یحموم نیز از همین ماده است و در اینجا به تناسب ظل (سایه) به دود غلیظ و سیاه و داغ تفسیر شده است.
🍃آنگاه براى تأکید مى افزاید: سایه اى که نه برودت دارد، و نه هیچ فایده (لابارِد وَ لاکَرِیم).
سایبان، گاه، انسان را از آفتاب حفظ مى کند، و گاه، از باد و باران، و یا منافع دیگرى در بردارد، ولى این سایبان هیچ یک از این فوائد را ندارد.
تعبیر به کَرِیم از ماده کرامت به معنى مفید فایده است، و لذا در میان عرب معمول است، وقتى مى خواهند شخص یا چیزى را غیر مفید معرفى کنند مى گویند: لاکَرامَةَ فِیْهِ ، مسلم است سایه اى که از دود سیاه و خفه کننده است، جز شر و زیان چیزى از آن انتظار نمى رود، لاکَرامَةَ فِیْهِ .
گرچه کیفرهاى دوزخیان انواع و اقسام مختلف و وحشتناکى دارد، ولى ذکر همین سه قسمت کافى است که انسان بقیه را از آن حدس بزند.
در آیات بعد، دلائل گرفتارى اصحاب شمال را به این سرنوشت شوم و وحشتناک در سه جمله خلاصه مى کند:
نخست این که: آنها پیش از این در عالم دنیا، مست و مغرور نعمت بودند (إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ).
مُتْرَف به طورى که در لسان العرب آمده، از ماده ترف (بر وزن سبب) به معنى تنعم است، و مُتْرَف به کسى مى گویند که فزونى نعمت او را غافل، مغرور، مست کرده، و به طغیان واداشته است.(۱)
🌱ادامه دارد...
⚘@Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
✅فرازهایی از #دعایعهد
🍃اللهمَّ اجْعَلنی مِن اَنصارِهِ و اَعْوانِهِ و الذّابینَ عَنْهُ و الُمسارِعینَ اِلیهِ فی قَضاءِ حَوائِجِه'
پروردگارا مرا از انصار و یاران آن بزرگوار قرار ده و از آنان که از او دفاع میکنند و از پی انجام مقاصدش می شتابند قرار بده.💫
🍃اللهمَّ اَرِنِی الطَّلعَةَ الَّرشیَده وَ الغُرَّةَ الحَمیدَه
ای خدا به ما آن طلعت زیبای رشید را بنما و از پرده غیب پدیدار کن💫
🍃اللهمَّ اکْشِفْ هذِهِ الغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُمَّة بِحُضورِه وَ عَجِّلْ لَنا ظُهورَه
ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به #ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دلهای ما به ظهورش تعجیل فرما.💫
کانالقرآنونهجالبلاغه✨🌺🍃
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح حکمت۳۱ ... و ممکن است معنى گسترده اى داشته باشد که هرگونه مقابله با دشمنان را چه در م
✨
✅ادامه شرح حکمت ۳۱
...چه بسیار افرادى که بر اثر این تفکر ممنوع در بیراهه گرفتار شده یا وجود خدا را انکار نموده اند و یا قائل به وحدت وجود (به معناى وحدت موجود) شده اند.
نیز در کلمات قصار (کلمه 287) آمده است که وقتى از امام(علیه السلام) درباره قضا و قدر سؤال کردند فرمود:
🍃«وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُکُوهُ وَبَحْرٌ عَمِیقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ وَسِرُّ اللَّهِ فَلاَ تَتَکَلَّفُوهُ;
راه تاریکى است در آن پا ننهید و دریاى ژرفى است در آن وارد نشوید و سرّ الهى است، براى پى بردن به آن خود را به زحمت نیفکنید».
البته در این گونه موارد به مقدارى که از طریق وحى یا در کلمات معصومان(علیهم السلام) وارد شده، انسان مى تواند وارد شود و بیش از آن نباید خود را گرفتار سازد. در روایتى از على بن الحسین(علیهما السلام) آمده است که درباره توحید از حضرتش سؤال کردند در پاسخ فرمود:
🍃«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَالاْیَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ;
خداوند متعال مى دانست در آخر الزمان اقوامى مى آیند که در مسائل (مربوط به ذات و صفات خدا) تعمق و دقت مى کنند، از این رو سوره «توحید» و آیات آغازین سوره «حدید» تا (عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ) را نازل فرمود. پس هرکس ماوراى آن را بطلبد هلاک مى شود»(18)
از این حدیث استفاده مى شود که این آیات، حداکثر معرفت ممکن را به تشنه کامان مى دهد.
💥تعمق و سؤال بیش از اندازه حتى در مورد تکالیف شرعى نیز مورد نهى واقع شده است;
قرآن مجید مى فرماید:
✨ «(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ);
🍃 از امورى سؤال نکنید که اگر براى شما آشکار گردد شما را به زحمت مى افکند و ناراحت مى کند».(19)
مى دانیم بنى اسرائیل در داستان معروف ذبح گاو که در اوایل سوره «بقره» آمده بر اثر کثرت سؤال و تعمق در بیان تکلیف، خود را به زحمت فوق العاده اى افکندند.
آن گاه امام درباره تنازع مى فرماید: «آن کس که بر اثر جهل، بسیار به نزاع و ستیز برخیزد، نابینایى او نسبت به حق پایدار خواهد ماند»; (وَمَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ).
منظور از تنازع در اینجا همان جدال و نزاع در مباحث مختلف است که هرگاه ادامه یابد و هر یک از دو طرف بخواهند سخن خود را به کرسى بنشانند و نسبت به دیگرى برترى جویى کنند تدریجاً حق در نظر آنها پنهان مى شود و خودخواهى ها و برترى جویى ها مانع مشاهده حق مى گردد و چه بسیار هیچ کدام در آغاز بحث به گفته خود چندان مؤمن نباشد; ولى با ادامه جدال و نزاع کم کم باور مى کند که آنچه مى گوید عین حق و سخن طرف مقابل عین باطل است.
🔹حال هرگاه این جداع و نزاع در مسائلى مربوط به خداشناسى و سایر عقاید دینى صورت گیرد، سبب مى شود که از راه راست منحرف گردد و گاه منجر به کفر گردد و گاه مى شود که نسبت به عقاید اصیل شک و تردید به خود راه مى دهد، زیرا هنگامى انسان مى تواند در راه راست گام بگذارد که این گونه حجاب ها را از خود دور سازد و مخلصانه بیندیشد و به مصداق (وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)(20) به سرمنزل مقصود برسد.
قرآن مجید مى فرماید:
✨«(الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطان أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ وَعِنْدَ الَّذینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّر جَبّار);
همانان که در آیات الهى بى آنکه براى آنها آمده باشد به مجادله برمى خیزند، کارى که خشم عظیمى نزد خداوند و نزد کسانى که ایمان آورده اند بار مى آورد، این گونه خداوند بر قلب هر متکبر جبارى مهر مى نهد».(21)
🌱ادامه دارد...
شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه⚘
101.القارعه.mp3
360.3K
✅ سوره قارعه
🎤استاد خلیل الحصری
⚘ @Nahjolbalaghe2
#صوتقرآن
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🍃 ✅ادامه تفسیر سوره واقعه 🔴کیفرهاى دردناک اصحاب شمال در تعقیب مواهب عظیم گروه مقربان و گروه اص
✅ادامه تفسیر سوره واقعه
...درست است که همه اصحاب الشمال در زمره مترفین نیستند، ولى هدف قرآن، سردمداران آنها است.
همان گونه که امروز هم مى بینیم، فساد جامعه هاى بشرى، از گروه متنعمین مست و مغرور است، که عامل گمراهى دیگران نیز مى باشند، سرنخ تمام جنگها و خونریزیها و انواع جنایات، و مراکز شهوات، و گرایشهاى انحرافى، به دست این گروه است، و به همین جهت، قرآن قبل از هر چیز، انگشت روى آنها مى گذارد.
این احتمال نیز وجود دارد، چون نعمت، معنى گسترده اى دارد و منحصر به اموال نیست، بلکه جوانى، سلامت و عمر نیز از نعمتهاى خدا است، اگر باعث غرور و غفلت گردد سرچشمه اصلى گناهان است، و اصحاب شمال هر یک، داراى نوعى از این نعمتها هستند.
بعد از آن به دومین گناه، آنها اشاره کرده، مى افزاید: آنها بر گناهان بزرگ اصرار داشتند (وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ).
حِنْث در اصل به معنى هر گونه گناه است، ولى در بسیارى از مواقع این واژه به معنى پیمان شکنى و مخالفت سوگند آمده، به خاطر این که از مصداقهاى روشن گناه است.
بنابراین، ویژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست، بلکه اصرار بر گناهان عظیم است; چرا که گناه ممکن است احیاناً از اصحاب یمین نیز سر بزند، ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمىورزند، هنگامى که متذکر مى شوند، فوراً توبه مى کنند.
جمعى، حنث عظیم را در اینجا به معنى شرک تفسیر کرده اند; چرا که گناهى از آن عظیمتر وجود ندارد، همان گونه که قرآن مى گوید: إِنَّ اللّهَ لایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ: خداوند هیچ گاه شرک را نمى بخشد، و کمتر از آن را براى هر کس بخواهد مى بخشد .(۲)
بعضى نیز آن را به دروغ که از اعظم گناهان، و کلید معاصى دیگر است تفسیر کرده اند، مخصوصاً هنگامى که توأم با تکذیب انبیاء و قیامت، باشد.
ولى، ظاهر این است که، همه اینها مصداقهائى براى حنث عظیم محسوب مى شود.
و سومین عمل خلاف آنها این بود که مى گفتند: آیا هنگامى که مردیم و خاک و استخوان شدیم، بار دیگر برانگیخته خواهیم شد ؟ (وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ).
بنابراین، انکار قیامت که خود سرچشمه بسیارى از گناهان است، یکى دیگر از اوصاف اصحاب الشمال مى باشد، و تعبیر به کانُوا یَقُولُون نشان مى دهد که در انکار قیامت نیز اصرار مىورزیدند و پافشارى داشتند.
در اینجا دو مطلب قابل توجه است:
نخست این که: هنگامى که سخن از اصحاب الیمین و مقربین در میان بود، شرح اعمال و کارهائى که سبب آن پاداشها مى شد را نداد، (جز اشاره کوتاهى که در مورد مقربان بود) اما هنگامى که نوبت به اصحاب الشمال رسید، در این باره شرح کافى داد تا هم اتمام حجتى باشد، و هم بیان این حقیقت که آن مجازاتهاى دردناک با اصل عدالت کاملاً سازگار است.
دیگر این که: سه گناهى را که آیات سه گانه فوق به آن اشاره شده، در حقیقت مى تواند اشاره به نفى اصول سه گانه دین از ناحیه اصحاب شمال باشد، در آخرین آیه تکذیب رستاخیز بود، و در آیه دوم انکار توحید ، و در آیه نخست که سخن از مترفین مى گفت، اشاره اى به تکذیب انبیاء ; زیرا همان گونه که در آیه ۲۳ زخرف مى خوانیم: وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِى قَرْیَة مِنْ نَبِىّ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدنا آبائَنا عَلى أُمَّة وَ إنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ:
این گونه ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى قبل از تو نفرستادیم مگر این که مترفین آنها گفتند: ما نیاکان خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنها پایبندیم .
تعبیر به تُراباً وَ عِظاما ممکن است اشاره به این باشد که، گوشتهاى ما تبدیل به خاک و استخوانهاى ما برهنه مى شود، با این حال، آفرینش جدید چگونه ممکن است؟ و چون فاصله خاک از حیات نوین، بیشتر است در آغاز ذکر شده است.
و عجب این که: آنها صحنه هاى معاد را با چشم خود در این جهان مى دیدند که، چگونه بسیارى از موجودات زنده مانند گیاهان مى پوسند و خاک مى شوند، و بار دیگر لباس حیات در تن مى کنند، و اصولاً کسى که آفرینش نخستین را کرده، چگونه تکرار آن براى او مشکل است، با این حال، آنها پیوسته روى انکار معاد اصرار داشتند.(۳)
آنها به این هم قناعت نمى کردند و براى اظهار تعجب بیشتر مى گفتند: آیا نیاکان نخستین ما که هیچ اثرى از آنها باقى نمانده دوباره زنده مى شوند ؟!
(أَ وَ آباؤُنَا الأَوَّلُونَ).(۴)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#تفسیرسورهواقعه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۲۰ /به زياد بن ابيه
🔴 #هشدار از #خيانتبهبيتالمال
همانا من، براستي به خدا سوگند مي خورم، اگر به من گزارش كنند كه در بيت المال خيانت كردي، كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده، و در هزينه عيال، درماني، و خوار و سرگردان شوي. با درود.
🌾🌾🌾
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
۲۰- و من كتاب له ( عليه السلام ) > إلي زياد ابن أبيه و هو خليفة عامله عبد الله بن عباس علي البصرة
.
✅شرح نامه ۲۰
(مکارم شیرازی)
از نامه هاى امام(علیه السلام) است که به زیاد بن ابیه جانشین فرماندار آن حضرت، عبدالله بن عباس در بصره نوشته است. عبدالله بن عباس در آن زمان فرماندارى بصره، اهواز، فارس، کرمان و دیگر نواحى آنجا را از طرف امام(علیه السلام) بر عهده داشت.(1)
📜نامه در یک نگاه:
از این نامه مخصوصاً با توجّه به صدر آن، که در تاریخ یعقوبى آمده، استفاده مى شود که «زیاد» قصد خیانت در بیت المال و طفره رفتن از پرداختن تمام خراج را داشت. امام(علیه السلام) از طریق بعضى از «عیون» خود از این امر آگاه شد و این نامه شدیداللحن را براى او نوشت که خراج را باید به طور کامل به بیت المال بپردازد و نزد امام(علیه السلام) بفرستد و امام(علیه السلام) او را تهدید کرد که اگر از این کار خوددارى نماید او را شدیداً مجازات خواهد کرد.
از این نامه و مانند آن روشن مى شود که امام(علیه السلام) عمال و مراقبینى بر تمام مسئولان حکومتى گماشته بود که مسائل مهم را مرتباً گزارش مى دادند، و اگر مسئولى پا از مأموریت خود فراتر مى نهاد امام(علیه السلام) به او هشدار مى داد.
💥هشدار شدید به متخلّفان:
از تاریخ یعقوبى استفاده مى شود که امام(علیه السلام) در آغاز این نامه چنین مرقوم داشت: «إنّ رَسُولى أخْبَرَنى بِعَجَب زَعَمَ أَنّکَ قُلْتَ لَهُ فیما بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ:
إنّ الاْکْرادَ هاجَتْ بِکَ فَکَسَرَتْ عَلَیْکَ کَسیراً منَ الْخِراجَ وَقُلْتَ لَهُ: لا تَعَلَّم بِذلِکَ أمیرَالْمُؤْمِنینَ;
فرستاده من چیز تعجب آورى را به من خبر داد او مى گوید: تو این سخن را به عنوان یک راز به او گفته اى که کردهاى منطقه سرکشى کردند و از پرداختن بسیارى از خراج خوددارى ورزیدند و گفته اى: این سخن را به امیر مؤمنان(علیه السلام) نگو (شاید به گمان اینکه امام(علیه السلام) از مقدار خراج که قرارداد شده دقیقا خبر نداشته باشد و هرچه براى او بفرستند مى پذیرد)».
از این قسمت نامه به خوبى استفاده مى شود که زیاد براى تقلیل خراج توطئه کرده بود و به عنوان اینکه اکراد از پرداختن خراج به طور کامل خوددارى کردند مى خواست بخشى از خراج را به نفع خود بردارد و براى بیت المال نفرستد. امام(علیه السلام) از توطئه او آگاه شد و این نامه شدید اللحن را براى او فرستاد و فرمود: «صادقانه به خداوند سوگند یاد مى کنم اگر به من گزارش رسد که از بیت المال مسلمین چیزى کم یا زیاد به خیانت برداشته اى آنچنان بر تو سخت مى گیرم که در زندگى تو را کم بهره، سنگین بار و حقیر و ذلیل سازد. والسلام»;
(وَإِنِّی أُقْسِمُ بِاللهِ قَسَماً صَادِقاً، لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً، لاََشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ، ثَقِیلَ الظَّهْرِ ضَئِیلَ الاَْمْرِ، وَالسَّلاَمُ).
تعبیر امام(علیه السلام) به اینکه قسمى را یاد مى کند که قسم صدق است مفهومش این نیست که ممکن است که قسم غیر صادقانه اى از امام(علیه السلام) صادر شود، بلکه نوعى تأکید بر جدى بودن این قسم است.
🔹نکته دیگر این است که امام(علیه السلام) به او صریحا نفرمود تو خیانت کرده اى، بلکه سخن را به نحو مشروط بیان کرد که «اگر به من برسد که مرتکب چین خیانتى شده اى» زیرا در این گونه موارد اگر پرده را از روى کار شخص متخلف کنار بزنند او جسورتر مى شود.
فصاحت و بلاغت ایجاب مى کند که پرده را کمى کنار بزنند و مطلب را به صورت مشروط بیان کنند تا او جسور نشود و قصد فرار از منطقه و با خود بردن اموال را نکند.
این نکته نیز حایز اهمّیّت است که امام(علیه السلام) مى فرماید، چنان بر تو سخت مى گیرم که سه بلا بر سر تو بیاید نخست اینکه در زندگى کم بهره شوى، آبرویت بریزد و کارى به تو نسپارند.
دوم اینکه تو سنگین بار گردى که ممکن است منظور سنگین بار شدن در دنیا باشد; یعنى مسئولیت خیانت بر دوش او قرار گیرد و به دنبال آن مجازات شود و یا بر اثر بى نوایى پشتش براى اداره زندگى شخصى خود سنگین گردد.
بعضى از شارحان نیز احتمال داده اند که منظور سنگینى پشت از نظر مسئولیت اخروى است همان گونه که در آیه شریفه آمده است:
🍃«(وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَأَثْقالاً مَّعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمّا کانُوا یَفْتَرُونَ);
آنها بار سنگین (گناهان) خویش را بر دوش مى کشند، و (همچنین) بارهاى سنگین دیگرى را اضافه بر بارهاى سنگین خود; و روز قیامت به یقین از دروغ هایى که به خدا مى بستند سؤال خواهند شد».(2)
🌱ادامه دارد...
⚘ @Nahjolbalaghe2
#شرحوتفسیرنامههاینهجالبلاغه
هدایت شده از قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۳۶ /به عقيل
/فراز ۱
✅ #آمادگيرزميامامعلیهالسلام
لشكري انبوه از مسلمانان را به سوي بسر بن ارطاه (كه به يمن يورش برد) فرستادم، هنگامي كه اين خبر به او رسيد، دامن برچيد و فرار كرد، و پشيمان بازگشت، اما در سر راه به او رسيدند و اين به هنگام غروب آفتاب بود، لحظه اي نبرد كردند، گويا ساعتي بيش نبود، كه بي رمق با دشواري جان خويش از ميدان نبرد بيرون برد. برادر! قريش را بگذار تا در گمراهي بتازند، و در جدايي سرگردان باشند، و با سركشي و دشمني زندگي كنند، همانا آنان در جنگ با من متحد شدند آنگونه كه پيش از من در نبرد با رسول خدا (ص) هماهنگ بودند، خدا قريش را به كيفر زشتي هايشان عذاب كند، آنها پيوند خويشاوندي مرا بريدند، و حكومت فرزند مادرم (پيامبر (ص)) را از من ربودند.
⚘
@Nahjolbalaghe2
#نامهها