eitaa logo
نسیم ادب
284 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
297 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 بس که آمیخته شد با غم عشقت جانم بوی گیسوی تو را می‌دهد انگشتانم مَردم، از عشقِ میان من و تو باخبرند بی‌دلیل از نظر خلق مکن پنهانم ای گل سرخ که بر گریه‌ی من می‌خندی منم آن ابر که می‌گریم و می‌خندانم نتوانست دل سنگ تو را نرم کند ناله‌ی بی‌اثر و گریه‌ی بی‌پایانم چشم بردار از آن ساعت و بی‌تاب مباش باز هم وقت جدایی‌ست! خودم می‌دانم 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 از سرِ تعمیرِ دل بگذر که معمارانِ عشق روزِ اول رنگِ این ویرانه، ویران ریختند 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 شادمانی را تا وقتی در دستانت نگه داری، همیشه کوچک به نظر می رسد ولی هنگامی که آن را از دست می دهی، خواهی دید که چقدر بزرگ و ارزشمند است... 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 غیرتم اجازه نمی دهد تو را در آغوش خودم تصور کنم. چرا؟! چون انسان وقتی بخواهد خودش را تصور کند در قالب سوم شخص غائب تصور می کند. در آغوش سوم شخص غائب...؟! آه.. غیرتم اجازه نمی دهد... 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 امام حسین علیه السلام: أيُّما إثْنَيْنِ جَرى بَيْنَهُما كَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَى الاّْخَرِ،كانَ سابِقَهُ إلىَ الْجَنّةِ چنانچه دو نفر با هم نزاع کنند آنکه برای آشتی پیش قدم شود زودتر از دیگری وارد بهشت می شود 🔺 🔻 جلد4 صفحه228 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 باز هم کرده عَلَم پرچم طنازی را تا که بر هم بزند قاعده بازی را مثل یک فتنه گر ِ جبهه ی اصلاح طلب! می کشد در سر خود طرح براندازی را عشق این خانه براندازترین آمده باز تا که ویران بکند هرچه که می سازی را هر که با وعده ی پردادنمان آمده است بسته بال و پر ِ هر کفتر پروازی را... کیمیا بود...! که اینگونه تصور می کرد عشق تا "می" ببرد عاقبت رازی را ؟ کاش می شد که بپرسید چه در سر دارد آنکه به جان من انداخته این تازی را... 🔸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌┅─═ঊঈ ♥️ ঊঈ═─┅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‎‌‎‌ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 ★ شعر ★ از سر زلف تو شب چاره درویشان است به درازا بکشد پرسه ما چون شب دی به درازا بکشد پرسه ما چون شب دی نشمارید قدح مست از اعداد رها است چون ندانید که آغازش و انجامش کی نشمارید قدح مست از اعداد رها است چون ندانید که آغازش و انجامش کی ★ هم‌خوان ★ مست چنانم من سرگشته و حیران که مرا چاره نه وصل است و نه هجران چه کنم با توی رم کرده چو آهوی گریزان که بمانی بشود دست به دامان تو این زار پریشان مست چنانم من سرگشته و حیران که مرا چاره نه وصل است و نه هجران چه کنم با توی رم کرده چو آهوی گریزان که بمانی بشود دست به دامان تو این زار پریشان ★ پس هم‌خوان ★ به جهت مشرق و مغرب نه شمال و نه جنوب تو بجو ساقی ما را ز خراسان تا ری   🔸عنوان اثر: 🔹خواننده : 🔸 ترانه سرا و آهنگساز : 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 مجید انتظامی موسیقیدان و آهنگساز زبردست ایرانی به یادبود آزاد سازی  از اشغال نیروهای رژیم بعث عراق در سال 1361، سمفونی حماسه خرمشهر را در چهار قطعه با ارکستر تهران اجرا کرده است که در برشی از آن تقدیم نگاه شما می شود. 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ایوان: دیشب کجا بودی؟ ریک بلین: اون مال خیلی وقت قبلِه ، یادم نمیاد ایوان: امشب چی می بینمت؟ ریک بلین: من هیچوقت برای آینده‌ی اینقدر دور، برنامه نمیریزم... ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ما نباشیم، که باشد؟! که جفای تو کشد؟ 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 - ژورما: من که نمیتوانستم میان غریبه‌ها زندگی کنم. آدم اگر وطن نداشته باشد یتیم است. - ‏گالیلئو: کلمه­ وطن یک روز از بین می‌رود. مردم آینده به ما نگاه می‌کنند که خودمان را توی مرزها حبس کردیم و سر چند خط روی نقشه همدیگر را می‌کشتیم و می‌گویند؛ این­ها عجب احمق‌هایی بودند! ‏⁧ 📙 جنگ آخر زمان 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 آرزو می‌کندم با تو شبی بودن و روزی یا شبی روز کنی چون من و روزی به شب آری 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 دیشب با یک واکنشِ سریعِ دستم، پشه ای را که ساعت ها با وز وز کردن و دور سرم چرخیدن و روی دماغ نشستنش مرا کلافه کرده بود به زمین گرم کوبیدم گیج شده بود و باسرعت بالا دور خودش می چرخید. خلال دندانی را از قوطی در آوردم و مثل نیزه روی سینه اش کاشتم و متوقفش کردم گفتم: دیدی بالاخره گرفتارت کردم حال کردی با همه‌ی فرزی‌ات با یک حرکت دستم چطور زمینت زدم؟! برای من معلوم نشد که درد می کشید یا بی خیال بود اما گفت: این دم آخری برای اینکه حلالم کنی و سینه ات از کینه‌ی بدتر از دست و پای به نجاست آلوده ام، چرکین نماند بگذار به تو نصیحتی بکنم. گفتم: اگر گمان می کنی با این حرف ها حس ترحم مرا برمی انگیزی بدان که کور خوانده ای کارت تمام است. گفت: تو با نیزه‌ی کلفتی که به سینه ام زدی چنانچه حتی من سهراب باشم و تو، رستمِ نوشدارو به دست اگر فکر می کنی زنده می مانم کور خوانده ای. گفتم : پس تا نمُردی حرفت را بزن اما اگر فکر می کنی با یک نصیحت من از گناهت می گذرم کور خوانده ای پشه گفت: تو هم اگر فکر می کنی سینه ی نیزه خورده، حالش وخیم تر از سینه ی پر کینه است کور خوانده ای اما محض خدا اینقدر کور خوانده ای در متن به این مهمی به کار نبر چرا که به فصاحت کلام آسیب می زند کمی ساکت باش تا قبل از مرگ حرفم را بزنم گفتم: بزن گفت: تو واقعاً فکر می کنی با حرکت سریع دستت مرا شکار کرده ای؟! در حالیکه حرکت دست تو برای تعقیب و زدنِ من، مثل حرکت یک تراکتور برای سبقت گرفتن از یک ماشین فراری با سرعت ۱۸۰ کیلومتر بر ساعت است که محال است حتی بتوانی برای دقایقی با نگاهت اورا تعقیب کنی ادامه در پست بعد: ⬇️
ادامه‌ی پست قبل: ⬆️ ... چون در چشم به هم زدنی از دایره ی دیدت هم خارج می شود چه برسد که با سرعت تراکتوریت از او جلو بزنی. گفتم: بس است، اگر اینطور بود که الان اینطور در قتلگاهت نیفتاده بودی گفت: مسأله همین است تو با سرعت دستت مرا نزدی بلکه من با مجموعه‌ای از حاصل سرعت زیاد و خطای برنامه ریزی با دستت تصادف کردم همین. گفتم:عجب! البته ممکن است درست گفته باشی گفت: می خواهم بمیرم کمی خفه خون بگیر، حرفم را بزنم قبل از اینکه بمیرم به قول فاضل نظری: اصلأ به تو افتاد مسیرم که بمیرم ساکت ماندم گفت: راز موفقیت شما در این عالم، سرعت عمل و قصد و فکر و برنامه‌ی شما نیست البته که باید حرکتی بکنید و تلاشتان را انجام دهید تا درصد موفقیت تان به صفر نرسد اما در این عالم که عالم تصادفات است به هدف نشستن تیر موفقیت شما فقط به میزان شانس تصادف حرکت شما با سایر عوامل بستگی دارد و نه چیز دیگر. نمی دیدم چشمانش را بست یا نه اما مُرد. تا صبح به خواب عمیقی رفتم به گمانم حرفش تأثیر عمیقی بر من گذاشته بود. صبح زود که بیدار شدم توی حیاط رفتم گنجشک ها با زیبایی هر چه تمام تر روی شاخه ها سرو صدا می کردند. پروانه ی زیبایی روی تنها گل باغچه نشسته بود تا وارد حیاط شدم گنجشک ها پر کشیدند پروانه از سر گل پرید. با خود گفتم:کاش تکان نمی خوردم و این زیبایی ها را فراری نمی دادم برگشتم به پشه گفتم: یا زود مُردی و نگفتی یا نمی دانستی که : گاهی ساکن و ساکت بودن و تماشا کردن راز موفقیت است . موفقیت همیشه حاصل تلاش کردن است اما همه ی تلاش سرعت عمل و حرکت فیزیکی نیست موفقیت گاهی تلاش در سکون و سکوت و نگاه است.گاهی نباید به چیزی دست بزنی پشه گفت: انگار هنوز نشئه ای آخر چطور ممکن است پشه ای حرف تو را بشنود یا بفهمد خصوصاً وقتی که مرده است؟! گفتم: اگر راست می گویی پس چطور داری با من حرف می زنی. ندیدم دهان باز کند و چیزی بگوید اما گفت: تو حالت خیلی خراب است.دکتر لازمی. 🔸 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 امام رضا عليه السلام: مَن سَألَ اللّه َ التَّوفيقَ و لَم يَجتَهِد فَقَدِ استَهزَأَ بِنَفسِهِ آنکه از خدا توفيق بخواهد، اما تلاش نكند،فقط خودش را مسخره كرده است 🔺 🔻 ، جلد۷۸، صفحه۳۵۶ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 حس می‌کنم کنار تو از خود فراترم درگیر چشم‌های تو باشم رهاترم دلتنگی‌ام کم از غم تنهایی تو نیست من هرچه بی‌قرارترم...بی‌صدا‌ترم گاهی مقابل تو که می‌ایستم نرنج پیش تو از هر آینه بی‌ادعاترم قلبی که کنج سینه‌ی من می‌زند .. تویی من با غم تو از خودِ تو آشناترم :) هر لحظه اتفاق می‌افتم بدون تو از مرگ‌ها و زلزله‌ها بی‌هواترم حالم بد است .. با تو فقط خوب می‌شوم خیلی از آن‌چه فکر کنی مبتلاترم .. 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر، که ابلیس بسی کرد سجود 🔺 🔻 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ما را سری است با تو که گر خلقِ روزگار دشمن شوند و سر بِرَود هم بر آن سریم. 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 اگر خواستی سرزمین ات را آزاد کنی ۱۰ گلوله در تفنگت بگذار، ۹ گلوله برای خائنین و آدم فروشان و تنها یک گلوله برای دشمن......!!! 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 تا بنده نباشی تابنده نباشی... 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 الشّمسُ قَد قُسِّمَتْ نِصفَینِ لی و لَهَا النُّورُ فی خَدِّهَا و النّٰارُ فی کَبِدیٖ ‏خورشید دو قسمت شد، نصف برایِ من و نصف برایِ او نورش در «گونه‌هایِ او» و آتش آن در «جگرِ من.» 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 دل در برِ من، زنده برای غم تُست بیگانه‌ی خلق و آشنای غم تست لطفی است که می‌کند غمت با دل من ورنه دل تنگ من چه جای غم تست؟! 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 رفتنت آغاز ویرانــی است، حرفش را نزن ابتدای یک پریشانی است، حرفش را نزن گفته بودی چشـــم بردارم من از چشمان تــــو چشمهایم بی تو بارانی است ، حرفش را نزن آرزو كردی  كــــه دیگر بـــر نگـردم  پیش تــــــــو راه من، با این كه طولانی است، حرفش را نزن عهد بستــی با نگاه خسته ای محرم شوی گر نگاه خسته ی ما نیست ، حرفش را نزن خورده‌ای سوگند روزی عهد خـــود را بشكنی این شكستن نامسلمانی است، حرفش را نزن حرف رفتن می زنی وقتی كه محتاج توام رفتنت آغاز ویرانــی است ، حرفش را نزن 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 شکایت نیست فقط می خواهم بدانی ما ظاهراً هر دو نسبت به هم بی تفاوتیم اما فقط در ظاهر چون من اگر منم بی تفاوت نیستم فقط سعی کرده ام به رو نیآورم و اگر تو، تویی که می شناسم بی تفاوت نیستی بلکه کلا حواست نیست. 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛