انگار یک مُشت شن ریز ریخته بودند توی حلقم. تا جایی که زورش رسیده بود را خشک کرده بود. به هر چیز تُرش و خوشمزه هم که به عقلم رسید فکر کردم تا کمی بیشتر بزاق دهانم ترشح شود فایده نداشت. خشک خشک بود. تازه ده صبح بود و فقط یک کلاس رفته بودم. به خدا گفتم خودت یک کاریش بکن که بتوانم تا غروب دوام بیاورم.
کلاس دوم را یک ربع دیرتر رفتم. میخواستم بگویم امروز آنها به جای من درس بدهند و من فقط گوش بدهم اما زهی خیال باطل. تازه یک بحث غیر درسی هم پیش آمد و نشستم برایشان از امید گفتم. از اینکه باید حواسشان به خودشان و اطرافیانشان باشد. از نسبت نزدیک ناامیدی با افسردگی و خودکشی گفتم. برق چشمهای منتظرشان برای شنیدن این حرفها، تشنگی را از یادم برده بود.
در کلاس سوم، ۵۵ تا دانشجو منتظرم نشسته بودند. از چهرهام خواندند که توانی برای حرف زدن ندارم اما شیطنتشان اجازه نمیداد خیلی با حال من راه بیایند. یکیشان گفت استاد برید یکم آب بخورین خدا راضی نیست اذیت بشین. نگاهش کردم و لبخند زدم. گفتم اگه قرار باشه روزه گرفتن اصلا سختی نداشته باشد که دیگه اسمش روزه و تمرین صبوری نیست. یکی گفت اصلا برای چی روزه میگیرین؟ گفتم چون خدایی که منو آفریده، گفته روزه بگیر منم گفتم چشم، همین. دلم میخواست بگویم لذت این تشنگی کشیدن را حاضر نیستم با چیزی عوض کنم اما نگفتم.
نصف این استکان آب جوش برایم کافی بود تا زنده شوم. خادم مهربان مسجد، استکان را به دستم داد و من زنده شدم. امشب یقین کردم که برای زنده ماندن علیِ ششماهه چند قطره آب هم کفایت میکرد...
#روایت_زندگی
@Negahe_To
با خودم حساب کردم دیدم
شب قدر و احیا + راهپیمایی و نماز جمعه
دوز معنویش دیگه واقعا زیاد شده و برای اُوِردوز نکردن، نیاز به یه چیزی برای متعادل شدن هست😁
#روایت_زندگی
#برای_اُوِردوزنکردن😎
@Negahe_To
باورش سخت است اما این فیلم در همین چند هفته اکرانش، ۵۲ میلیارد تومان فروخته است و حتما تا پایان اکران چند میلیارد دیگر هم به آن اضافه میشود. همانطور که سال ۱۴۰۱ فیلم انفرادی ۷۷ میلیارد و بخارست ۵۱ میلیارد فروش داشته است. سال ۱۴۰۰ هم دینامیت بیشترین فروش را با رقم ۵۸ میلیارد برای خودش ثبت کرده است.
فیلمهایی که هم در بخش قصه و فیلنامه، هم بازیگری و هم هر چیز دیگری که برای مشخصات یک فیلم خوب قید میشود اساسی ضعیف هستند و دارای اشکالات فراوان. پس علت این فروش عجیب و غریب چیست؟ جواب فقط یک جمله ساده است: این فیلمها، در ژانر کمدی هستند و مردم، تشنه دیدن فیلم کمدی. آن هم یک تشنگی سیریناپذیر. چون میخواهند برای یک ساعت هم که شده، از دنیای پُرآشوبشان به خندههای ولو تصنعی در سینما پناه ببرند.
#روایت_زندگی
#فیلم_کمدی_فسیل
#همچناندرحسرتدیدنفیلمکمدیحسابیام
@Negahe_To
این روزها وسط بدوبدوها و شلوغیهای زندگی، به برکت جمع قشنگی، دارم روزانه چند صفحهای از نامههای سیمین و جلال را میخوانم و باز یقین میکنم که این اعجاز کلمه است که میتواند بیهیچ تکلف و سختی، صاف بنشیند روی دلت و تو را ببرد به زندگی جاری در لابهلای سطرها. به جایی که سیمین نشسته است و تند تند و با هیجان، اتفاقات معمولی روزانهاش را برای جلال تعریف میکند و جلال با لبخند به سیمینش نگاه میکند و او را تشویق میکند به نوشتن این قصهها.
#روایت_زندگی
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_نامههایسیمینوجلال
@Negahe_To
اولین ماراتن سال جدید را کنار دوستان خوب مبناییام برگزار کردیم. چهار ساعت و نیم در یک جمع صد نفره و در سحر آخرین روزهای مهمانی خدا، غرق شدیم در دنیای کتابها.
لابهلای کتاب خواندنهایمان نیز مناجات شنیدیم، اشک ریختیم و خندیدیم، معرفیهای جذاب شنیدیم، قرعهکشی کردیم، هدیه دادیم و مهمتر از همه، چند لحظهای هم رفتیم صحنِ قدسِ امام رئوف♥️
کوچکترین عضو ماراتن امشبمان هم نرگس خانومِ پنج روزه بود😍
#خدایا_شکرت
#روایت_زندگی
#ماه_مهمانی
#سحر_بیستونهم
@Negahe_To
📚 کمافیالسّابق عجله میکنم، کمافیالسّابق خیال میکنم اگر دو دقیقه زودتر به هر کار و هر چیز برسم بهتر است تا یک دقیقه دیرتر، کمافیالسّابق گمان میکنم بیداری بهتر از خواب است.
خوبه حداقل توی این چیزها با جلال اشتراک داریم😅
#روایت_زندگی
#یک_پیاله_کتاب
#کتاب_نامههایسیمینوجلال
@Negahe_To
مُسَکِّنِ تضمینی برای رفع درد ناامیدی♥️
#روایت_زندگی
#خالهخواهرزاده
@Negahe_To
"الذی جَعَلته لِلمُسلمین عیدا"
روزی که تو بگویی خودت آن را برای ما عید قرار دادی معلوم است که با همه عیدهای دیگر فرق میکند!
🌱 عیدتون مبارک رفقا😍
امروز ۳۳امین روز از سال ۱۴۰۲ با صفت "یا جابر" است. جابر یعنی شکستهبند، یعنی بهم پیوند دهنده. خدایا دلهای شکسته ما را خودت بهم پیوند بده🌹
#عید_فطر
#روایت_زندگی
#پایان_ماه_مهمانی
@Negahe_To
هر چه دارم بزرگتر میشوم بیشتر میفهمم که معنای ناشکری کردن چقدر وسیع است و چقدر از جملات عادی که صبح تا شب به راحتی به زبان میآورم یا از ذهن میگذرانم مصداق بارز ناشکری است بیآنکه بفهمم و بدانم.
دیروز توی دانشگاه، یکی از همکارهایم داشت از اتفاقهای غیرمترقبه زندگی تعریف میکرد. از اینکه که یکدفعه شارژر لپتاپش سوخته است و خرج روی دستش گذاشته است. نمیدانم در آن لحظه، دقیقا چه فعل و انفعالاتی در ذهنم رخ داد که در جوابش گفتم خداروشکر که شارژر بوده آقای دکتر، من ماه قبل مجبور شدهام فلان مبلغ (ده برابر هزینهای که او برای خرید شارژر جدید کرده بود) برای یکی از وسایل برقی خانه که یکدفعه سوخت هزینه کنم.
دقیقا همان لحظه که این کلمات داشت کنار هم چیده میشد و از دهانم خارج میشد، طعم تلخشان را بوضوح در ذائقهام حس کردم. فهمیدم نباید این حرف را میزدم اما زده بودم دیگر. بعدش به خودم نهیب زدم که مثلا با گفتن این حرف، میخواستی دلداریاش بدهی؟ یا میخواستی بگویی آنقدر که تو هزینه کردی چیز مهمی نبوده؟ یا مثلا من از تو بدبختترم؟ یا چی؟
ساعت ۹ شب رسیدم خانه. رفتم سراغ لپتاپ برای فرستادن یک فایل. شارژر را بیفکر و به عادت همیشه به پریز زدم اما ...
بله، شارژر لپتاپم بدون هیچ ایراد قبلی، یکدفعه من را تنها گذاشته بود!
خدایا بخاطر تمام جاهایی که بلافاصله بعد از یک اشتباه، گوشم را میپیچانی تا حواسم جمع بشود، از تو ممنونم♥️
#روایت_زندگی
@Negahe_To
غریب را این روزها دو بار روی پرده سینما دیدهام اما هنوز پایم را از سینما بیرون نگذاشته، باز دلتنگش میشوم. البته که اصل دلتنگی مال محمد بروجردی است؛ با آن بینش عمیق، لبخند دوستداشتنی، نگاه نافذ، اراده محکم و توکل بینظیر.
خبر فوت آدمهای خوب همیشه تلخ است اما خبر فوت حسام محمودی، بازیگر خوب و توانای کشورمان، همزمان با اکران این روزهای غریب، برایم هم خیلی تلخ و هم خیلی غریب شد.
#غریب
#سینما
#روایت_زندگی
@Negahe_To
24.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشم من پی تو گشته حیران؛ از همه، به غیر تو گریزان
چشم تو شب ستاره باران؛ آسمان، شده خلاصه در آن
من از تمام دنیا شبی بریدم تو را که دیدم
میان چشم مستت، چهها ندیدم تو را که دیدم
غم تو را همان شب که دل سپردم، به جان خریدم
قسم به جان تو، من به جان رسیدم تو را که دیدم
لذت شنیدن موسیقی فاخر زنده برایم از آن لذتهایی است که به راحتی نمیتوانم با چیز دیگری جایگزینش کنم. فارغ از هر جنس سلیقهای که برای شنیدن موسیقی دارید، و به خصوص اگر مثل من، کلیدهای پیانو و تارهای گیتار و ویولون، صاف روی پرده قلبتان نواخته میشود، حتما برای یک بار هم که شده چشمتان را روی هزینه زیاد خرید بلیط کنسرت ببندید و تا دیر نشده لذت تجربه یک کنسرت موسیقی را به خودتان هدیه بدهید😊
#موسیقی
#کنسرت
#روایت_زندگی
@Negahe_To
به لطف امام رضا، با چند رفیق نازنین، کنج قشنگی در یک گوشه از ایتا ساختهایم برای یک هدف مشترک. برای اینکه به وقتش، خستگی از دل هم بشوریم؛ به وقتش همدیگر را هل دهیم وسط ماجرای خواندن و نوشتن و به وقتش هم تیزی نقد را بکشیم روی متنهای یکدیگر.
از روز اول هم قرار گذاشتهایم جریمهای مشخص کنیم برای مطالعه نکردنها و گزارش ندادنهایمان. دیروز و دیشب هر چه تلاش کردم آخرش باز هم نرسیدم مشقهایم را بنویسم. طبق قانون، باید جریمه میدادم. پیام دادم که: بچهها این جریمه بالاخره قرار شد چی باشه؟ خبری نشد. نه کسی پیگیری کرد و نه کسی جواب داد که این جریمه را بالاخره چی بگذاریم بهتر است. انگار همه با هم تصمیم گرفته بودند چشمهایشان را روی کمکاریام ببندند و شتر دیدی ندیدی!
امشب پیام داده:
"دیشب خوابم برد. میخواستم بگم من نشستم تا شما یه صفحه کتاب رو بخونین👌😍
حالا امروز کی مطالعه نداشته من بشینم واسش؟☺️"
بیاختیار برایش نوشتم: "تو چنین خوب چرایی؟!!"
#رفیق_نازنین
#روایت_زندگی
#همنویس_بهشت
@Negahe_To