eitaa logo
[نگاه ِ تو]
371 دنبال‌کننده
547 عکس
59 ویدیو
2 فایل
من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ هم‌صحبتی: @MoHoKh ‌هم‌صحبتیِ ناشناس: https://daigo.ir/secret/21385300499
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ ‌چند روز پیش، یکی از رفقای نویسنده‌ام @jeiranmahdanian در کانالش https://eitaa.com/ghahtab با زبان طنزگونه و زیبا از سختی‌های پیرنگ نوشتن و غرق شدن در شخصیت داستانش نوشته بود. آن روز که متنش را خواندم لبخند شیرینی نشست روی لب‌هایم. در پس آن چند جمله ساده مکالمه تلفنی‌اش، یک مرد درشت هیکل لوطی‌وار را با یک دستمال گردنی نخی چهارخانه قرمز و مشکی در ذهنم تصویر کردم که هر از گاهی، یک دور دستمال را دور مچ دست راستش می‌پیچد و انتهای ریش ریش دستمال گردن را با دست چپ می‌کِشد و صاف می‌کند. آن روز جرقه ایده سلسله یادداشت‌هایی با موضوع "در پیچ‌وخم مسیر نوشتن" درباره سختی‌های نوشتن، به ذهنم رسید که امیدوارم بزودی و در یک فرصت مناسب، بتوانم با یک چالش و دعوت از دوستان نویسنده‌ام به جریان بندازمش. امروز در جمع صمیمی دوستانی بهتر از آب روان که یادگار دوران لیسانس هستند و سابقه رفاقت‌مان به لطف خدا، مرز ۲۲ سال را رد کرده است، یکی از دوستانم خبطی کرد و نظر بقیه را برای رمانی که در دست نوشتن دارد پرسید. آن وقت بود که سیل پیشنهادهای جذاب به سمتش سرازیر شد! این، فقط یک نمونه قابل انتشار از آن لیست پیشنهادهاست😅 "اسم منم توی فصل بعدی بذار روی قهرمان داستان یادت نره! حالا میخوای اون شخصیت رو در طول داستان بکُشی، شهیدش کنی، مثله‌اش کنی، تیکه‌تیکه‌اش کنی مهم نیست! فقط اسم من روی قهرمانت باشه خوووو؟!! راستی حتما هم توی داستانت، عاشقش کن😁 عاشق یه مرد خیلی خرپول و خوش‌تیپ🤪" ؟ @Negahe_To