eitaa logo
[نگاه ِ تو]
370 دنبال‌کننده
547 عکس
59 ویدیو
2 فایل
من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ هم‌صحبتی: @MoHoKh ‌هم‌صحبتیِ ناشناس: https://daigo.ir/secret/21385300499
مشاهده در ایتا
دانلود
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌ ‌صبح خوابت را دیدم. لوکیشن خوابم ‌باز همان خانه قدیمی دوست‌داشتنی بود. همانجا که محبت تو در حافظه تک‌تک آجرهای دیوارش برای همیشه حک شده است. همانجا که کودکی‌ام کنار تو رنگ گرفت. ‌ توی خواب داشتیم برای مراسم سالگردت، غذای نذری می‌پختیم. همه فامیل جمع بودند. ظرف‌های یکبار مصرف روی هم چیده شده بود و داشتند کم‌کم در دیگ‌های غذا را برمی‌داشتند. در شلوغی رفت و آمد آدم‌ها که همه‌شان را می‌شناختم، یک لحظه چشمم افتاد به تو. خودت بودی. نشسته بودی سر دیگ برنج و شروع کرده بودی به کشیدن برنج توی ظرف‌ها. باورم نشد؛ از اتاق رفتم بیرون و دوباره برگشتم. خودت بودی. خود خودت. به چشمانم، توی خواب هم اعتماد نکردم. برای بار سوم نگاه کردم تا مطمئن شوم چشم‌هایم دروغ نمی‌گویند. قلبم داشت از هیجان به قفسه سینه فشار می‌آورد. دویدم سمت مامان. نفس زنان گفتم "مامان، مامان، ننه خودش اینجاست. خودش داره از توی دیگ، برنج می‌کشه." مادرم عجیب نگاهم کرد. صبر نکردم، دستش را گرفتم و کشیدم تا تو را نشانش بدهم. اما کسی تو را نمی‌دید.‌ دست مادرم را رها کردم و با اشتیاق دویدم سمت آغوشت اما ...‌ ‌ ‌کاش فقط چند دقیقه دیرتر بیدار می‌شدم. شاید همین چند دقیقه، مثل همین بارانِ امروز، قلبم را می‌شست و دلتنگی ندیدنت را کمی سبک می‌کرد مادربزرگ عزیزتر از جانم.‌‌ ‌ ‌پ.ن. بر من منت می‌گذارید اگر به فاتحه‌ای روح تمام رفتگان و روح مادربزرگ و پدربزرگ عزیز من را شاد کنید.‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌@Negahe_To