eitaa logo
[نگاه ِ تو]
280 دنبال‌کننده
437 عکس
43 ویدیو
2 فایل
‌ من، بی نام ِ تو‌ حتی یک لحظه‌ احتمال ندارم. چشمان تو‌ عین الیقین من،‌ قطعیت "نگاه ِ تو‌" دین من است.‌‌‌ [قیصر امین‌پور] ‌ ‌ 🌱 روایت لحظه‌های زندگی 🌱‌ ‌ ‌ برای معاشرت: @MoHoKh ‌ ‌صفحه اینستاگرام: @fatemehakhtari14‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ ‌انسان در تلاش و کوشش است یا بجا یا بیجا! یا در راه باطل یا در راه حق ﴿إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی﴾ این مَقسم است؛ کار دو گروه بیشتر نیست ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطی‏ وَ اتَّقی﴾ کسی که از راه حلال پیدا کرد و در راه حلال خدمت کرد و جامعه را از هر نظر بی‌نیاز کرد، حالا یا خدمات ارائه کرد یا مال داد یا اندیشه داد یا انگیزه داد یا راهنمایی کرد، این اعطای در راه حق است. برای رضای خداست. هم حسن فعلی دارد هم حسن فاعلی. اما در یکی از دو امر اگر مشکل داشته باشد بیراهه رفته است؛ اگر کسی امساک بکند احتکار بکند خدمت نکند محروم است، خدمت بکند برای خود، برای اینکه خودش را نشان بدهد تظاهر بکند ریا بکند و مانند آن، باز هم محروم است چون حسن فاعلی ندارد. اگر کسی به میدان بیاید سعی کند باری را بر دوش جامعه نگذارد و بار را خودش ببرد، باری به زمین مانده را انتخاب کند، باری که بر دوش دیگران است از دوش دیگران بردارد و آنها را آزاد کند که کار دیگر انجام بدهند، چنین کسی ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری﴾‏ یعنی ما وسیله خدمات او را، کار خوب کردن او، خوب کار کردن او را فراهم می‌کنیم. چه در دنیا چه در آخرت، چه در فضیلت‌های دنیا چه در فضیلت‌های آخرت او را آسان می‌کنیم نه کارهای او را. یعنی طرز قدرت فکری، قدرت بدنی، قدرت تصمیم‌گیری، عزم صالح و صائب، توان بجا، سلامتی و تندرستی و صحت همه جوانب او را برای عاقبتی خوب آماده می‌کنیم نه اینکه کارهای او را میسر می‌کنیم، یعنی طرزی او را می‌پرورانیم که به آسانی منشأ کارهای مدیرانه خوب می‌شود. یعنی ما گوهره هستی او را طوری تأمین می‌کنیم که خوب می‌فهمد. در بحث‌های جزمی، تصورش، تصدیقش، استدلالش، برهان متقنش عالمانه و آگاهانه است. یعنی هم او را در بخش اندیشه اندیشمند می‌کنیم، هم در بخش انگیزه صاحب عزم و تصمیم می‌کنیم که کارها را به خوبی به عهده می‌گیرد و به خوبی کارهای خیر را انجام می‌دهد نه اینکه کارها را برای او آسان می‌کنیم. پ.ن. با شنیدن تفسیر قرآن آیت‌الله جوادی حس می‌کنم روحم وسیع میشه. چقدر معنی آیات قرآن قشنگ و عمیق هست و ما بی‌خبریم. @Negahe_To
‌ ‌ ‌﴿وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ﴾ کسی که وظیفه مالی خود را انجام نداد، آن صدقات واجب و آن خیرات واجب را انجام نداد و خود را بی‌نیاز پنداشت، خیال کرد که این ﴿یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ﴾ «عدَّد» مال خود را شماره کرد و ذخیره کرد و مانند آن، یک چنین آدمی که بُخل ورزید و بُخل آن رذیلتی است که در درون پیله می‌کند که ﴿وَ أُحْضِرَتِ الأنْفُسُ الشُّحَّ﴾ شُح یعنی بُخل، اصلاً بُخل در درون دل لانه کرده است. ﴿وَ اسْتَغْنی﴾ خود را بی‌نیاز پنداشت که ﴿إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی-أَن رَآهُ اسْتَغْنَی﴾ ﴿وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی﴾، حسن فاعلی نداشت سوء فاعلی داشت با عاقبت حسنا معتقد نبود، به قیامت معتقد نبود به بهشت معتقد نبود، ﴿فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری﴾ این یکی از عقوبت‌های الهی است که ما او را برای انجام کار زشت آماده می‌کنیم. یعنی او کارهای زشت را، خیانت‌ها را، اختلاس‌های نجومی را، راه‌هایش را خوب بلد می‌شود، خوب باور می‌کند، خوب وسیله‌ آن را فراهم می‌کند، خوب عملیاتی می‌کند. یعنی او به آسانی سرقت می‌کند به آسانی اختلاس می‌کند به آسانی تخلف می‌کند. این یک غده بدخیمی است که دامنگیر او شد و محصول کار خودش است و برای کار دشوار و عاقبت بد و روزی هم که سقوط کرد و به دام افتاد هیچ چیزی از او حمایت نمی‌کند، مال او، حیثیت او، شرف جعلی او، کرامت جعلی او، مقام جعلی او، پُست جعلی او هیچ کدام از آنها مشکل او را حل نمی‌کنند وقتی سقوط کرد کرد، این سقوط در فضای آزاد است، هیچ مانعی ندارد ﴿وَ ما یُغْنی‏ عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی﴾ وقتی سقوط کرد چیزی مانع حفظ او نیست او پناهگاهی ندارد. @Negahe_To
‌ ‌ اگر جای مروت نیست، با دنیا مدارا کن به جای دلخوری از تُنگ بیرون را تماشا کن دل از اعماق دریای صدف‌های تهی بردار همین جا در کویر خویش مروارید پیدا کن @Negahe_To
‌ ‌ ‌قهوه نمی‌خورم. می‌دانم ضرر دارد. به‌خاطر ضررهایش نیست که نمی‌خورم. تلخی‌اش حالم را بهم می‌زند. قبلا که طب نخوانده بودم، عاشق شکلاتِ تلخ بودم. تلخی‌اش تومنی هفت‌صنار فرق داشت با تلخی قهوه. تا می‌آمد زهر تلخی‌اش نفوذ کند در وجودت، شیرینی شکلاتش می‌چسبید به تنت. انگار که تلخی و شیرینی، الاکلنگ بازی می‌کردند با هم. مثل دنیا که فاصله تلخی و شیرینی‌اش کوتاه است. تلخی که نباید مثل قهوه یکهو آوار بشود روی آدم. بیست‌ودوبار، تلخی را آوار کرد رویم. با تک‌تک فصل‌هایش: میدان، نقاش، نارنجی، پطرس، طناز، لبخند، چهارخانه، دِربی، سوراخ، خالی، قسم، نان و پنیر و موزارلا، تنها شدی پسر؟، مارس، هفتصد، مشمول، بیژن و منیژه، جوجه‌تیغی، لنگه، نوغان، لُنگی و گَرد. چه اسم‌های قشنگی! قشنگ، مثل زرورقِ براقِ سم‌های کُشَنده. همه‌شان تلخ هستند بدون ذره‌ای شیرینی. بیست‌ودو فنجانِ تلخ که اگر اراده هم کنی نمی‌توانی بیشتر از سه چهارتایش را پشت‌سرهم بنوشی. علی جلائی، داستانِ کوتاه را خیلی خوب می‌شناسد. خیلی خیلی خوب. هم فرم و هم محتوا را. هم قلابِ اول داستان و هم غافلگیری پایانش را. برای همین مجبورت می‌کند خواندن کتاب را تا خط آخر ادامه دهی. مجبورت می‌کند وسط خواندن داستان، کلی جمله حال‌بهم‌زن را تحمل کنی تا قدرت نوشتنش را اساسی به رخت بکشد. علی جلائی، یک دهه شصتی‌ست. یک دهه شصتی که بلد است ماهرانه، دنیای تو را تلخ روایت کند. من، او را یک استادِ نویسندگی می‌دانم و متواضعانه پای درسش می‌نشینم. از او چگونه نوشتن را یاد می‌گیرم. چون دلم روشن است به آینده. آینده‌ای که در آن، شاگردانِ جلائی بتوانند دنیا را مثل او قدرتمند روایت کنند، اما تلخی را اینگونه در دنیا تکثیر نکنند. روزی که آدم‌های بیشتری بفهمند ضرر قهوه برای سلامتی‌شان بیشتر از شکلاتِ تلخ است. @Negahe_To
[نگاه ِ تو]
‌ ‌ عکس از من، متن از شما🤓 به قید قرعه، به یک نفر، یه کتاب هدیه میدم😇 پ.ن. زمان ارسال متن‌ها تا شب
‌ ‌ فقط چهار نفر برایم نوشتند. سه نفر از دانشجوهایم و یک نفر از اعضای کانال که تا قبل از فرستادن متن، نمی‌شناختمش. همین که از ۲۲۴ نفر، ۴ نفر هم آدم را دوست داشته باشند، جای بسی امیدواری‌ست برای ادامه دادن زندگی😅 تصمیم گرفته‌ام به هر چهارتایشان کتاب هدیه بدهم. هرچند که ارزش دلخوشی ایجاد کردن برای آدم‌ها بیشتر ازین حرف‌هاست😇 پ.ن. جالبه که حداکثر ۱۰ درصد اعضای این کانال، دانشجوهام هستند. آدمایی که قبل از فضای مجازی، من رو با تمام اخلاق‌های خوب و بدم، با بدقلقلی‌ها و دل‌گرفتگی‌هام، با لبخند و اشکم در فضای حقیقی شناختند. @Negahe_To
‌ ‌ 🌱 نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. پیامبر! به بندگانم خبر بده که در برخورد با خطاکاران، آمرزندۀ مهربانم. @Negahe_To
‌ ‌ 🍃 گاهی بهترین همدلی، سکوت است. @Negahe_To
[نگاه ِ تو]
‌ ‌ ‌قهوه نمی‌خورم. می‌دانم ضرر دارد. به‌خاطر ضررهایش نیست که نمی‌خورم. تلخی‌اش حالم را بهم می‌زند.
‌ ‌ متن یادداشتم را در اینستا منتشر کردم و علی جلائی را هم تگ کردم. بلافاصله بعدش پشیمان شدم. می‌دانستم لحن متن تند است. نگران شدم بی‌احترامی کرده باشم. هر چه تلاش کردم فیلترشکن دیگر وصل نشد. می‌خواستم چند جمله از متن را ویرایش کنم. دیگر دیر شده بود. چند ساعت گذشته بود که بالاخره توانستم صفحه اینستا را باز کنم. پست را دیده بود، زیر پست نظر داده بود و تازه استوری هم کرده بود. عذاب وجدان گرفتم. روی استوری‌اش ریپلای زدم و عذرخواهی کردم. اینها پاسخ علی جلائی به من است. کسی که تا چند ساعت پیش، فقط برایم نویسنده کتاب "نان و پنیرموزارلا" بود و حالا برایم آدم بزرگی‌ست. آدمی که اول بزرگ شده بعد نویسنده شده؛ یا شاید هم در مسیر نویسنده شدن اینطور بزرگ شده. @Negahe_To
‌ ‌ 🌱 قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ. با اطمینان گفت: «آخر، جز گمراهان، چه کسی از رحمت خدا ناامید می‌شود؟!» @Negahe_To
‌ ‌ ‌🍃 درست بودنِ یه کار هیچ ارتباط مستقیمی با میزان سختی انجام‌دادنش نداره. خیلی کارها هست که مطمئنی درسته و باید انجامش بدی اما انجام‌دادنش خیلییییی سخته! @Negahe_To
‌ ‌ با تواَم ای لنگر تسکین ای تکان‌های دل ای آرامشِ ساحل با توام ای نور ای منشور ای تمام طیف‌های آفتابی ای کبودِ ارغوانی ای بنفش‌آبی! با توام ای شور ای دلشوره شیرین با توام ای شادیِ غمگین! با توام ای غم غمِ مبهم ای نمی‌دانم! هر چه هستی باش ای کاش... نه، جز اینم آرزویی نیست: هر چه هستی باش اما باش! @Negahe_To