eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
113 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
826 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روزشمار دومین سالگرد شهادت طلبه بسیجی، شهید مدافع امنیت آرمان علی‌وردی 📆 ۷ روز تا شهادت آرمـٰانِ عزیز! ✉باید بفهمیم که شهادت، از موجباتِ سعادت است؛ هر فردی را بالا می‌برد، پایین نمی‌آورد. آیت‌الله بهجت(ره) @One_month_left
🏴 هم‌عهدی با فرزند مقاومت ای شهدای عزیز! ما شما را فراموش نکرده‌ایم و راهتان را ادامه خواهیم داد 📌 با اجرا و روایتگری سید ایمان یار‌ احمدی و با حضور پرنور مادر شهید 📆 زمان: جمعه ۴ آبان ماه از ساعت ۸:۰۰ 📍مکان: قطعه ۵۰، مزار شهید آرمان علی‌وردی @One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر که را صبحِ شهادت نیست؛ شام مرگ‌ است. 🥀 آرمـٰان انقلاب در ساعت ۸:۲۰ دقیقه‌ی صبحِ ۱۴۰۱/۸/۶ به شهادت رسید... آه ای غم خجسته🥀 سرو به خون نشسته بازوی حرز بسته انگشتر شکسته💔 @One_month_left
- به فضل خدا و همّت شما رفقا ، میخوایم به نیت ِ داداش آرمان ختم ِ صلوات بگیریم ؛ هر کس می‌تونه حتی به اندازه یک صلوات بسم اللّٰه . لطفا اینجا تعداد رو ثبت کنید که بدونیم چقدر جمع شده : https://EitaaBot.ir/counter/0icd برای دیگران هم ارسال کنید . مطمئن باشید شهید براتون جبران می‌کنن ، هم دنیاوهم آخرت🙂🤍 @One_month_left
تو قربان گشته‌ی عشق خدایی شدی در راه معشوقت فدایی خدا لعنت کند فتنه گران را زدندَت با جفا و بی‌حیایی عزیزم هست یادت وقت دَفنَت؟ درون قبر با حالِ بُکایی به قلبم هاتفی این‌سان ندا داد که در آغوش شاهِ کربلایی همیشه بر تو حسرت خورده ام من چه زیبا ابتدا و انتهایی! تنت پر از جراحت بود، خیلی شبیهِ آن امام سر جدایی شبیهِ آنکه شمر آمد سراغش نگفتش تو گلِ خیرُ النّسایی سرش را از قفا، ملعون، برید و صدا زد با صدای بس رَسایی منم آنکه تنش در خون کشیدم سرِ فرزند زهرا را بریدم 🥀 سروده‌ای از حاج امیر عباسی تقدیم به شهید آرمان علی‌وردی @One_month_left
|جانم‌فدای‌رهبر| آرمان آقا رو عاشقانه دوست داشت میگن دل به دل راه داره . همیشه میگفت《جانم فدای رهبر》 به حرفش عمل کرد ، جانش را داد‌ همیشه می‌گفت‌ به حرفی ک می‌زنید عمل کنید و پاش وایسید! _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید @One_month_left
|روحیه‌ی‌شوخ‌ِ‌آرمان| شوخی های او حال و هوایِ‌ جمع را تغییر می‌داد و روحیه بخش بود . در شرایط ِ سختی که شب هنگام ، در کوه پیمایی ، همه‌ی نیرو ها خسته شده بودند و انرژی ها‌ تحلیل رفته بود ، این آرمان بود که با یک شوخیِ مناسب  ، فضایِ حاکم را عوض  می‌کرد و نیروها را به پیشروی وا می‌داشت . گاهی مانند ِیک گزارشگر ، دستش را به عنوان ِمیکروفن مشت می‌کرد و مقابل‌ دهانش می‌گرفت و رو به دوربین ِفرضی می‌‌گفت :《سلام ، ببیندگان ِعزیز ، صدا و تصویر ِ‌من را از ارتفاعات ِسرخهِ حصار تهران دریافت می‌‌کنید . جاده‌ای مال رو وصعب‌العبور که تا‌کنون ، جان ِکوه نوردان ِزیادی را گرفته است. متأسفانه با خبر شدیم یک گردان ِنیرو که هر کدام چندین برابرِ این کوه‌ها ادعا داشتند ، در بین ِراه از حرکت باز مانده و از شدت ِگرسنگی و تشنگی ، جان به جان آفرین تسلیم کرده اند؛ در حالی که قله قرار بود صبحانه ای ، نه در حد ِکله‌پاچه ، ولی به همان خوش‌مزگی نوشِ‌جان کنند . پس کجایند مردانی که ادعا می‌کردند تا بالایِ‌ کوه ، قادر به دویدن هستند؟ کجایند آنان که می گفتند این کوه که چیزی نیست ، دو برابر این را هم بالا می رویم ؟ دریغ و صد افسوس که همه ِاین‌ها لافی بیش نبود .》 با این حرف ها همه می‌زدند زیر ِخنده و بلند می‌شدند و به سوی ِقُله به راه می‌افتادند . _به‌روایت از‌احسان‌الله‌خائف @One_month_left
|بی‌ریا| واقعا بی‌ریا کار می‌کرد. دنبال این نبود که همه بفهمند چه کارهایی می‌کند؛ با این که در کانون تربیتی خیلی به من کمک می‌کرد. خیلی‌ها حتی نمی‌دانستند آرمان در کانون تربیتی بوده! بی‌سر و صدا کارش را می‌کرد... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید @One_month_left
|منطقِ‌آرمان| عصرِ روزِ یکم مهرماه ، دستورِ حضور در خیابانِ اسکندری و پاک‌سازیِ این خیابان از اراذل و اوباش آشوبگر به ما ابلاغ شد غائله‌ی خیابانِ اسکندری پس از حدودِ نیم‌ساعت تمام شد. بعد از مدتی، چند نفر از بالای پشتِ‌بام‌های منازل و جایی که از دیدِ ما خارج بود، شروع به فحاشی کردند. یکی از نیروها پاسخشان را داد یک دفعه آرمان گفت :《نگو آقا ! جواب نده. اگه تو هم جواب بدی ، پس فرقِ ما با اونا چیه؟ ما لباسِ بسیج پوشیدیم و نماینده‌ی نظام هستیم، گفتار و رفتارِ ما رو پایِ نظام می‌نویسن پای شهدایی که با این لباس ِ مقدس شهید شدن. جواب دادن به این ناسزا ها کارِ درستی نیست . شهید همت توی یکی از سخنرانی هاش گفته : هر کس بیشتر برای خدا کار کنه ، باید بیشتر فحش بشنوه ، باید برای زفحش شنیدن ساخته شده باشیم ، این فحش و ناسزا ، یعنی کارمون درسته و برای خداست حالا تو با این جواب دادن اجرِ کارمون رو ضایع می‌کنی .》 از منطق و عقیده‌ی‌ او بسیار خوشم آمد و ناخودآگاه لبخند زدم و گفتم:《 آفرین! درسته.دقیقا همین‌طوره که آقای علی‌وردی گفتن. لطفا کسی جوابی به این فحاشی ها نده.》 از آن به بعد ، احترامی همراه با علاقه به آرمان در من به وجود آمد‌ _‌به‌روایت‌از‌سلمانِ‌سپهر @One_month_left
|بهترین‌طلبه| روزِ اولی که آرمان برای مصاحبه به حوزه اومد و من آرمان رو دیدم با خودم گفتم که این پسر بهترین طلبه‌ی من میشه اما حالا آرمان بهترین استاد من شده.. اتفاقا دقایقی بعد از شهادت آرمان حاج آقای قاسمی با من تماس گرفتن و گفتن: حاج آقا بهترین طلبه‌ات رو کشتن ..💔 _به‌روایت‌از‌استاد‌سیدمیرهاشم‌حسینی @One_month_left
|خوش‌اخلاق‌و‌مهربان‌| وقتی در خانه حضور داشت ، شلوغ بود آرمان جَوِ خانه را کلا عوض می‌کرد؛ اوایل که حوزه می‌رفت من دلتنگش می‌شدم! وقتی آرمان نبود ، انگار هیچ‌کس هم در خانه نبود ؛ در کنارِ اینها خیلی شوخ و خوش‌اخلاق و مهربان بود.... _به‌روایت‌ازمادرِبزرگوارِ‌شهید @One_month_left
|پاک‌بودن‌درجوانی‌شیوه‌پیغمبر‌ی‌ست...| با آرمان رفته بودیم یه مسجدی. وقتی اومدیم بیرون به کسی اشاره کرد و گفت:اون رفیق منه،اومد که به سمتش بره یک دفعه برگشت گفتم:آرمان چرا نرفتی حال و احوال بپرسی ؟ گفت : متوجه شدم که همسرش پیشش هست ،هم خودم خجالت می کشم هم نمی‌خوام خانواده‌اش معذب بشن... _به‌روایت‌از‌پدر‌ِبزرگوار‌ِشهید @One_month_left
|ما‌اینجا‌هستیم‌که‌شما‌آرامش‌داشته‌باشی| یکی از خانم های ساکن شهرک اکباتان که حجاب کاملی هم نداشت و درحال عبور از آن محل بود، با دیدن صحنه ی پرتاب کوکتل مولوتف و آتش گرفتن منطقه‌ی فرود آن و بارش حجم عظیمی از سنگ و همچنین دویدن نیروهای امنیتی، دچار وحشت شد و به گریه افتاد. آرمان که در بین نیروهای گردان حضور نداشت و کنار‌تر مشغول رصد میدان بود، این صحنه را دید. به طرف آن خانم رفت و سلام کرد. _خواهر چرا گریه میکنی؟ _ترسیده‌م. _چرا ترسیدی؟ما اینجا هستیم که شما آرامش داشته باشی‌. اومدیم تا شما نترسی. اینجاییم تا این همه سنگ و کوکتل مولوتف که پرتاب میشه، به شما نخوره و به ما بخوره. ترس نداره. من پسر شما هستم. کمک میکنم به جایی که میخواین، برین. در همین حال خود را بین آن خانم و آشوبگران قرار داد. پشت او به طرف اوباش بود و روی آن به طرف آن خانم. دو دستش را باز کرد و گفت "شما حرکت کنین و به سمت جایی که میخواین،برین.من شما رو همراهی میکنم. اگه چیزی به طرف شما پرتاب بشه، به من میخوره.خیالتون راحت باش" _بُرشی‌ازکتابِ " آرمان‌عزیز" @One_month_left
|ولایت‌پذیری| ویژگی دیگر ِآرمان ، ولایت پذیری بود . آرمان ذوب ِدر ولایت ِفقیه بود . و در این موضوع ، با هیچ کس تعارف نداشت . آنچه را حضرتِ‌آقا می‌فرمودند ، در خفا و‌آشکار اطاعت می‌‌کرد . حضرت ِآقا در ایام ِکرونا به استفاده از ماسک و رعایت ِنکات ِبهداشتی سفارش کرده بودند. در آن مدت ، هرگز آرمان ، ماسکش را از روی صورت بر نمی داشت . حتی زمانی که با دوستانش عکس می‌انداختیم و آن ها از آرمان می‌خواستند لحظه‌ای ماسک را بردارد ، آرمان می‌گفت :《حضرت ِآقا گفته‌ن ماسک بزنین ، نفرموده‌ن موقع ِعکس گرفتن اون رو بردارین . استفاده از ماسک رو برا همه و در همه جا سفارش کرده‌ن . پس ، از من نخواین ماسکم رو بردارم .》 _به‌روایت‌ازسیدعلی‌رهنماآذر @One_month_left
هنوز هم اینجایی؛ بیشتر از همیشه. هنوز هم می‌شود تو را اینجا دید، در حال نماز خواندن، درحال مطالعه، حتی درحال خوابیدن! اینجا هنوز هم می‌توان صدای نفس کشیدنت را شنید. اتاق پر از عطر توست... 📸 تصویری از اتاقِ آرمانِ عزیز... @One_month_left
و در تاریخ بنویسید نسلی بود که برای آرمان هایشان آرمان ها دادند :)❤️‍🩹 @One_month_left
|جای‌آرمان‌خیلی‌خوبه| روزهای اول شهادت آرمان خیلی بی‌قراری میکردم ؛ خواهرم اومدن منزل‌مون و بهم گفتن یه خوابی دیدم : امام حسین "ع" اومدن و بهم گفتن به مادرِ آرمان بگید خیلی‌‌ بی‌تابی نکنه جای آرمان اینجا خیلی خوبه ، موقعِ شهادتش تو آغوش من بود :) _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید @One_month_left
|دغدغه‌مند| او دغدغه مند بود و غصه‌ی مردم را می‌خورد . نه اینکه فقط در اغتشاشات ، مدافع ِ مردم باشد ، هر زمان که آرامش ِمردم به هم می خورد ، او حاضر می‌شد و به هم وطنانش کمک می‌کرد. از جمله در ماجرای ِسیل یا بیماری ِ کرونا ، آرمان برای کمک به مردم و مدافعان ِسلامت ، سر از پا نمی‌شناخت . _به‌روایت‌ازپدرِبزرگوارِشهید @One_month_left
|توفیق‌شهادت...| آخرین روز آذر ماه سال ۱۴۰۰ که پیکر مطهر شهید عبدالله پولادوند تفحص شد، دوستان هم‌پایه‌ای پیام آن را در گروه فضای مجازی فرستادند. زیر عکس نوشته بود: «طلبه بسیجی شهید عبدالله پولادوند.» آرمان زمانی که این پیام را در گروه دید با حسرت زیرش نوشت: هم بسیجی، هم طلبه ، هم شهید... عجب توفیقی داشتن خدا رحمتشون کنه. _واقعا که عجب توفیقی داشتی رفیق. خدا رحمتت کند... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید @One_month_left
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_عمرِ شهید آرمان کوتاه بود ، اما با کیفیت بود! _ آرمانِ عزیز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هاش غزه و فلسطین بود ... _به‌روایت‌از‌دوستِ‌شهید @One_month_left
فرقی نداره ایرانی باشی یا لُبنانی؛ جهاد باشی یا آرمان مهم اینه برای آرمان هات جهاد کنی و سرانجام قصه دنیات بشه شهادت(: @One_month_left
میتونین کپی بگیرین برای برنامه هاتون ازش استفاده کنید:)🤍 @One_month_left