eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
129 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
8 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽💞 🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 خندیدم: کمم نمیاریا زینب: بله بله نگاهی به دست هاش انداختم زدم زیر خنده -ارایشگره نگفت بهت خانوم شما نیاز به ناخن مصنوعی ندارید؟ زینب: نه چطور؟ -اگه نگفته واقعا گیج بوده ، ناخن های تو مثل ناخن مصنوعی می مونن از بس بلدن خدا به دادم برسه همون جوری بلند بود بلند ترم شد خندید ناخن انگشت اشاره اش رو جلو آورد : جرئت داری اذیتم کن انگشت هام آماده ان دوتایی خندیدیم -یا خدا صلاح سرد گیر آورد ، خدایا نجاتم بده دوتایی خندیدیم -هعیی زینب دو هفته دیگه سالگرد روزیه که باهم ازدواج کردیم چقدر زود گذشت زینب: هعییی ، آره زینب: چقدر خوب شد محاسنت رو کوتاه کردی -کوتاه بهم بیشتر میاد؟ زینب: اهوم - چون خیلی خوشگل میشم نمی خوام محاسنم کوتاه باشه زینب: چرا اونوقت؟ -چون خیلی خوشگل میشم بعد دیگه تو منو ول نمی کنی دوری ازم برات سخت میشه جلوی خودم گرفته بودم نخندم ولی با خنده زینب خندیدم زینب: خدایااا من خودشیفته ام دیگه -استاد درس پس میدیم زینب: میبینم که خیلی دوست داری با ناخون هام هست به کار بشم خط خطیت کنم دستش گرفتم ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️