eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
130 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
8 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽💞 🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 دستم روی شکمش که کمی برجسته شده بود گذاشتم -این کوچولوی بابا چطوره؟ زینب: خوبه خداروشکر -کی معلوم میشه این فسقلی چیه جنسیتش؟ زینب: دوماه دیگه ولی مامانت و مامانم میگه پسره -چرا؟ زینب: میگن ترشی و خرما زیاد می خوری خندیدم -ایشالا سالم باشه زینب: ایشالا باهم دراز کشیده بودیم و عکس های دختر و پسر کوچولو می دیدم -عهه زینب اینو نگاه ، دختر توعه دقیقا عکس یه دختر بچه بود که جلوی آینه ایستاده بود و گوشی جلوش گرفته بود دقیقا همین عادت رو هم زینب داشت عکس دید زینب: کوووفت خندیدم -به خدا شبیه توعه زینب هم خندید یه عکس دیگه ، یه پسربچه با لباس چیریکی -وااااای زینب اینو زینب: آخی نگاهم به سقف دادم -اگه بچمون پسر شد از این لباس ها براش می خرم بعد هم مثل خودم می کنمش وقتی بزرگ شد زینب: آی آی بی خود همون تو هستی بسه ، پس فردا اونم سپاهیش کنی میره ماموریت توام میری دیگه من میمیرم ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️