eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
111 دنبال‌کننده
2هزار عکس
859 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 زمانی که ببریمش بیمارستان به دلیل پرونده ای که داشته و اینکه میخواسته خودکشی کنه قطعا جای هیچ چک و چونه ای نیست و بستری میشه -خب این دختره میگه یا الان با عاقد میای یا من خودمو میکشم دکتر محمدی : با عاقد نرو ولی میتونی به یه حاج آقا زنگ بزنی که بینتون صیغه محرمیت بخونه ، چون ممکنه باهم تماس داشته باشید و میدونم که خودت هم دوست نداری گناه کرده باشی عصبی نفسم رو از سینه بیرون دادم . کلافه دستم رو لای موهام بردم و چیزی نگفتم که دکتر گفت : رضا به حرفم گوش بده و جون خودت و خانواده  ات و هم جون خودش و خانواده اش و خیلی های دیگه رو نجات بده ! این بیماره ! ممکنه کار های خطرناک دیگه انجام بده بازهم نفس عمیقی کشیدم . چاره ی دیگه ای نداشتم و مجبور بودم قبول کنم با اینکه میدونستم زینب ... ولی برای نجاتمون این کار نیاز بود . -حاج آقا از کجا گیر بیارم که منو نشناسه؟ دکتر خندید و گفت : خودت بخون دیگه بازهم نفسم رو کلافه بیرون دادم و گفتم : خیلی خب ، میرم اونجا بهتون زنگ میزنم ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️