eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
111 دنبال‌کننده
2هزار عکس
863 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 تمام رفتار هاش شبیه رضا بود! وقتی کنارم بود احساس میگردم رضا پیشمه! جمله " پسر کو ندارد نشان از پدر " ، دقیقا در وصف سجاد بود! با صدای سجاد رشته ی افکارم پاره شد : مامانی! بیا بابایی زنگ زده لبم به خنده کش اومد! تا رضا زنگ می زد ؛ سجاد سریع گوشی رو می آورد و به من میداد . سجاد هم مثل من دلش برای رضا خیلی تنگ شده بود! میدم گاهی دور از چشمم عکس رضا رو بر می داره و گریه میکنه! احساس دلتنگی میکنه! ولی تا تلفن زنگ می خورد ، با همه ی این ها ؛ سریع گوشی رو به من میداد! گوشی رو از دست سجاد گرفتم و تماس رو وصل کردم . گوشی رو روی گوشم گذاشتم ، با صدای شاد گفتم : سلام عزیزدلم!! خوبی؟ چه عجب بالاخره یادی از ما کردی! دیشب هم زنگ زده بود اما من به خاطر چیز دیگه ای کنایه زدم! هر دفعه اول به مادر و پدر خودش و بعد به مادر و پدر من ، و بعدا نوبت عاشقی که در گوشه ای از جهان مشتاق شنیدن صدایش بود تا قلبش آرام بگیرد! صدای خنده ی مردانه اش در گوشی پیچید : سلام خانومم! حالت چطوره؟ نفرمایید قربان! یاد شما همیشه در دل ما هست! ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️