💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_چهارصد_هشتاد_و_سه
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
با منِ راه نشین باده مستانه زدند
همه با یاد علی؛همه پابست علی
قرعه فال به نامِ منِ دیوانه زدند
همه با عشقِ علی؛همه با دستِ علی
راه علی،ماه علی؛ماه علی،راه علی
دلبرِ دلخواه علی؛یار علی دلدار علی
حیدر کرار علی؛حیدر کرار علی؛حیدر کرار علی
صحن ایوان نجف باز مرا راه بده؛در طوافِ حرمت فرصتِ دیدار بده
ای نسیمِ سحر آرامگه یار کجاست؛وقت مرگم نفسی «مهلت دیدار بده»۲
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند؛واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
باده از دامِ تجلیِ صفاتم دادند؛مستحق بودم و اینها به ذکاتم دادند
عمرِ من طی شد در راهِ توالای علی؛با حسین و حسن و زینب و زهرای علی
خورده اَم زخم به امید مداوای علی؛تا بلندم بکند «دستِ تولای علی» ۲
[مستِ علی مستِ علی؛دائم و پیوسته علی
دست علی دستِ خداست؛«چشم منو دستِ علی»۲]۲
وسط اینکه سجاد داشت مولودی میخوند ، چند نفر از بچه های خودمون اومدن و شکلات ریختن رو سر مرد ها و تو خانوم ها هم این کار انجام شد .
وقتی تموم شد همه براش دست زدن. ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️