💔🙂/•
از حسین ایـن همه اصرار حسن حرف بزن
از حسن بغض پے بغض برادر سخت است..💔
#فاطمیه
@Oshagh_shohadam
⚠️#تلنگر🌿
بعضۍوقٺاهمبایدبشینی↯
سرسجاده،بگۍ:خداجونم
لذتگناهڪردنروازمبگیر
میخوامباهاٺرفیقشم....
#یارَفیقَمَنلارَفیقَلَه):👀♥️
@Oshagh_shohadam
سلام ان شاالله اگه خدا بخواد
دو پارت پایانی کتاب رو امشب خدمتتون می فرستم ☺️
منتظر آخرین پارت های کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند باشید 🌱😢
شرمنده بابت تاخیر این چند روز حلال بفرمایید ـ
#تلنگـــــر
مومن ضعیف همونیه که دلش میخواد
کیلومترها پیاده بره
تا حرم امام حسین رو زیارت کنه
اما دلش نمیاد از خواب سحر بزنه
و نماز صبحش رو بخونه💔!
@Oshagh_shohadam
27.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با هم دم اذان صدای شهید نوری رو گوش کنیم ـ حال دلمون حوب بشه 🌱
دلــگرمی برای همہ 😭
@Oshagh_shohadam
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
با هم دم اذان صدای شهید نوری رو گوش کنیم ـ حال دلمون حوب بشه 🌱 دلــگرمی برای همہ 😭 @Oshagh_shohadam
مـــا مــدافعــــان حـــرمـیمـ🌱
میشہ روزی هم مــا یـار و مدافــع امامــمون باشیمـ❓
روزی چند بار این سوال رو از خودمون می پرسیم ⁉️
واسہ تݝییر کردن چیکار کردیم فقط حرف زدیم یا عمل هم کردیم ❔❕
یادمون باشہ شہدا اگہ شہید شدن چون اهـل حرف و بہونہ نبودن ✅
اهل عمل بودن اول خودشون رو تغییر دادن 💥
ما کجای راهــیم
فرج خیلی نزدیک تر از اون چیزیه که فکرش رو بکنیم نشه یه روز حسرت الان رو بخوریم 🔥
Panahian-Clip-VaghteBehtar.mp3
1.37M
⌗♩روۍ فردا حساب باز نڪڹ❕
این کار غلطہ ❗️
این از مکاید شیطان رجیمِ‼️
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
⌗♩روۍ فردا حساب باز نڪڹ❕ این کار غلطہ ❗️ این از مکاید شیطان رجیمِ‼️
اینم هدیہ من بہ شمـا عزیزان پاک بریم دم خونه خدا 🌱🌸
#تݝییر
#عمل_بہ_دانستہ_ها
#همین_حالا
#فردا_خیلی_دیره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دشـتخُشکیــدوزمیـن
سوختُبارانـ نگــرفت
•زندگـےبعــدتـو
برهیچکسآساننگرفـت ... '↻'♥️
『#حاج_قاسم 』
@Oshagh_shohadam
نویسنده:فاطمه رهبر
انتشارات_خط مقدم
رایگان میزارم براتون به شرط دعا شهادت در حق ادمین های کانال و نویسنده محترم
#کتاب_بیست_هفت_روز_یک_لبخند
#شهید_مدافع_حرم_بابک_نوری_هریس
#پارت_صد_و_بیست_و_یک
#بخش_سوم
پایین پای پسرش نشسته . پاهایش را دراز کرده و با گوشه ی چادرش ، نم روی سنگ قبر را می گیرد . قطره های باران ، از لای گلبرگ هایی که برده ایم ، چکه چکه می ریزد . لب هایش تکان می خورند و چیزی شنیده نمی شود .پاییز ، همه سوزَش را ریخته توی باران ، و بر سر شهر می ریزد . از پشت پنجره های بزرگ سالن مزار شهدا ، نمای بیرون ، خیس و لرزان است .
گردن کج می کنم . پدر ، کمی آن طرف تر از ما تکیه داده به ستون ، زانوها را بغل گرفته و به جایی نا معلوم خیره شده است .
مادر ، رد نگاهم را می گیرد :
_ روزی که خبر شهادت بابکم رو آوردن ، باباش رفته بوده استخر . صبح ، قبل از سرکار رفتن ، بهم گفت ( رفیقه ، قلبم سنگینه .)
نگران شدم ؛ اما به روی خودم نیوردم . گفتم ( حتما دیشب باز فکر و خیال کرده ای ! بری سر کار ، سرت مشغول کار بشه ، یادت می ره .)
اما دل خودم هم شور می زد . چند روز بود دز بابک خبری نبود .
بهم گفته بود ( زنگ نزدم ، نگران نشی مامان !) اما اورگیم . . .
می کوبد به قلبش . صدای ضرباهنگ باران روی سقف ، فضای غریبی به وجود آورده است .
* * *
پدر تمام ساعت اداری را کار می کند . کار می کند ؛ اما از سنگینی قلبش کاسته نمی شود . عصر که بر می گردد ، حالش بدتر است .
نمی خواد آشفتگی اش را به اهل خانه منتقل کند . ساک استخر را بر می دارد و از خانه بیرون می زند بیرون . اولین بار است در نبود بابک قصد کرده برود استخر . چند باری قصد رفت کرده اما منصرف شده بود .
وارد سالن می شود . کلید کمد را تحویل می گیرد . پاهایش سست می شود و همان جا روی صندلی می نشیند . کلید کوچک را در دست می چرخاند و به آخرین مکالمه اش با بابک فکر می کند .
چند روز پیش ، در حال برگشتن از مشهد بود که گوشی اش زنگ خورده بود . شنیدن صدای بابک ، انگار جانی تازه به کالبدش دمیده بود ؛ دنیا دوباره خوش رنگ و لعاب شده بود .
برای بابک از کارش گفته بود ؛ این که شاید منتقل بشود و به مشهد . و بابک چقدر از این خبر خوشحال شده بود . حرف های آخر بابک اما وزنه ی سنگینی روی قلبش گذاشته بود :
_بابا ، از دوست های شهیدت بخواه شفاعت من رو بکنن شهید شم .
پدر لب به دندان گرفته بود تا بتواند درد این حرف را تحمل کند . . .
ادامــہ دارد ـ ـ ـ
🌱بـہ ڪانـاݪ عشاق الـشہدا بـپـیونـدیـد🌱
eitaa.com/Oshagh_shohadam
نویسنده:فاطمه رهبر
انتشارات_خط مقدم
رایگان میزارم براتون به شرط دعا شهادت در حق ادمین های کانال و نویسنده محترم
#کتاب_بیست_هفت_روز_یک_لبخند
#شهید_مدافع_حرم_بابک_نوری_هریس
#پارت_صد_و_بیست_دو
#پارت_پایانی🍂
صدای قدم هایی که نزدیکش متوقف می شود ، از فکر و خیال بیرونش می آورد . سربلند می کند . کلید از چرخِش می ایستد .
_ حاج محمد ، خوب ای ؟
به سختی می ایستد . به یار دوران جنگش نگاه می کند . قلبش فرو می ریزد :
_بابکم شهید شده ؟
* * *
پدر ، کمر ازستون جدا می کند . دست می برد توی جیب کتش ، دستمالی بیرون می آورد و می کشد روی چشم های خیسش ، با انگشتش به قلبش اشاره می کند :
_ به دلم افتاده بود که . . .
شاخه ی خشکیده ی گلی را در دست گرفته ام . با هر تکانم ، یکی از گلبرگ های خشکش می افتد .
نگاه مادر ، به پر پر شدن گل است . نارنجی گل ، توی خیسیِ نگاه مادر رنگ گرفته .
مادر به هیچ کس نگفته بود شب چه خوابی دیده . عصر ، بعد از رفتن همسرش ، چادر به سر کشیده و گفته بود می روم خانه ی برادرم روضه .
هرسال ، روز شهادت امام رضا علیه السلام، زن برادرش رضه داشت .
سال ها با بابک همراه کاروان دختر دایی اش راهی مشهد می شد تا روز شهادت امام هشتم ، آنجا باشند . امسال ، نبود . بابک ، دل و دماغ سف را از همه گرفته بود .
کنج خانه ی برادر می نشیند . دانه های سبز تسبیح ، بین انگشتانش می گردد . لبان نازکش ، به ذکر صلواتی که نذر کرده ، می لرزد . هر از گاهی ، گوشی را از زیر چادرش می کشد بیرون ، و نگاهی به صفحه ی خاموشش می اندازد . در انتظار زنگ بابک است .
زن ها ، غریبه و آشنا ، وارد می شوند . رفیقه خانم ، چشم به راه خواهرش است تا بیاید و خواب دیشبش را برای او بگوید .
رقیه وارد می شود و به سمت خواهر می آید .
می گوید : باجی ، امید گلیپدی .
تسبیح رد مشت می گیرد و به سختی پای دردناکش را جمع می کند و بلند می شود .
می گوید : امید ؟ الان خونه بود که ! چی کارم داره ؟
چشم از خواهر می گیرد و راهش را کج می کند به سمت آشپزخانه . به سمت در حیاط می رود .
کسی نیست صدای گریه ی خفه ای از پارکینگ می آید . به زنی راه می دهد تا وارد خانه شود . به سمت صدا قدم بر می دارد .
اُمید ، همراه زن دایی اش به سمتش می آید . چشمان سرخ پسر ، مادر را هراسان می کند : نه الوپدی، بالا؟¹
امید می گوید : هیچی نشده .
_یالان دمه ، امید !²
_نه، بابا ! چه دروغی آخه ؟! فقط خبر دادن بابک به دستش تیر خورده .
چنگ کشیده می شود روی صورتش .
صدای گریه ، حیاط را پر کرده ، خواهر بزرگ سمتش می آید و در آغوش می گیردش .
مادر یادش می آید دیشب در خواب ، انگشتری طلا با یک نگین بزرگ در انگشتش کردند و گفتند بابک برایت خریده .
باران همچنان می بارد . ضربه هایش ، دل شیشه را می لرزاند . پدر ، بی صدا اشک می ریزد . لبان مادر می لرزد ؛ اما چشمانش ، مثل خودش صبورند .
می گوید : گدخ ، بالا ! ³
بلند می شویم . شانه های مرد و زن ، موازی هم است .
یکی، یعقوب وار در حال سوختن است ، و دیگری ، مثل کوه استواری می کند .
بابک تکیه اش را داده به درخت . گردن کج کردا و رفتن مان را نگاه می کند .
پایان ـ ـ ـ
ــــــــــــــــــــــــــــ
¹چی شده ، بچه ؟
²دروغ نگو !
³بریم ، عزیزم !
🌱بــہ ڪانـاݪ عشـاق الـشہدا بـپیونـدیـد🌱
eitaa.com/Oshagh_shohadam
#زيـاږݓݩــاݦـہشهــڌا
♥️|دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است
……ڪہ آسمانیت مےڪند.……
🌱و اگر بال خونیـن داشتہ باشے🌱
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد.
دلــها را راهےڪربلاے جبــهہها
مےڪنیم و دست بر سینہ،
بہ زیارت "شــهــــــداء" مےنشینیم...|♥️
🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻
#شادے_روح_شهـــــــدا_صلوات🌾
@Oshagh_shohadam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید از سیم خاردار ها عبور کرد ‼️
#استوری📲
@Oshagh_shohadam
Salim Moazenzade - Zeinab Zeinab (320).mp3
10.57M
موافقید ⁉️
با هم مداحی مورد علاقہ شہید نوری رو گوش کنیم 🎧
eitaa.com/Oshagh_shohadam
15.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چـادࢪترابتڪان . .
روزیمـارابفـرسـت . .
ایڪهروزیدوعـالم . .
همهازچـادرتـوست🍃🌼
#یافاطمهزهرا🌿
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
@Oshagh_shohadam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اگه یه روز خواستید به درد آقا #امام_زمان بخورید..
🔹استاد پناهیان
#اللهـمعجـللولیڪالفـرج
@Oshagh_shohadam
•
.
داشتم بـھ این فڪر میکردم..
مگـھ چند سال دیگـھ زندهام؟!🧐
خدا خودش داره تو قرآن میگـھ دنیا لھو و لعبِ...
حالا کل کیفایِ دنیا رو هم بردم بعد تھش
میرم تو قبر توشـھام چیـھ؟!🚶🏿♂
ول بودن تو اینستا و ایتا و همـھاش سرم
تو گوشـے باشـھ چـے بھم اضافـھ میشہ؟
- کاریباساعتایمفیدشندارم🙅🏻♂ -
البتـھ قبول دارم اوقات فراغتم نیازهها..
روزی چند دقیقہ بـھ خودسازی پرداختم؟!
#امام_زمان
#حاج_قاسم
@Oshagh_shohadam
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
-
اینروزهانفسزدنتمختصرشده ؛
یعنۍکهماندنِتوبهاما؛اگرشده...💔
این روزها زیاد بگویید :
[ السلام علیک یا امیرالمؤمنین...🖤]
این روزها در مدینه
کسے سلامش که نمیکند هیچ
جواب سلامش را هم نمیدهند...💔
#فاطمیه 🏴
@Oshagh_shohadam
#زيـاږݓݩــاݦـہشهــڌا
♥️|دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است
……ڪہ آسمانیت مےڪند.……
🌱و اگر بال خونیـن داشتہ باشے🌱
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد.
دلــها را راهےڪربلاے جبــهہها
مےڪنیم و دست بر سینہ،
بہ زیارت "شــهــــــداء" مےنشینیم...|♥️
🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻
#شادے_روح_شهـــــــدا_صلوات🌾
@Oshagh_shohadam
جمعه باشه...♥️
#فاطمیه باشه...🥀
نفس گرفته باشه...😞
اما
آقامون نباشه💔😭
حواسمون هست...!؟
پسری مانده ازتبارِ علی؛🕊
اوکه قرن هاست به دنبالِ ۳۱۳یاور
همچون،عباسِ بن علی میگردد؟؟
وای برما...😞
#امام_زمان
#تلنگر
@Oshagh_shohadam
#تلنگر
گُفـتپیـرشُـدمتوبـهمیکنم...
ولی!'
نِمےدونستکُلـیجوونزیـرخاکَـن
کهآرزوشونـہبرگردنوتوبـھڪننـ💔!
+وقتتروغنیمتبشماررفیق
الانوقتشـہهاا :)
@Oshagh_shohadam
شهـید حسین معز غلامی :
"طوری تلاش ڪنید
کہ اگر روز؎ . . .
امام زمان (عج) فرمودند
یڪ سرباز متخصص میخواهم
بفرمایند، فلانـی بیاید . . .
سرباز؎ کہ هیچ ڪارایی نداشته باشہ، بدرد آقا نمیخوره ..!"
#شهیدانه
@Oshagh_shohadam