#یک_نکته
🌀 اندیشه اخوان المسلمین
🔹 اخوان المسلمین گروهی برآمده در دهه 1350ق/ 1930م در مصر، یكی از دو جریان شاخصی است كه به عنوان موج اول بنیادگرایی در جهان اسلام شناخته شده است.
آموزه اخوان المسلمین تا آنجا كه به آرمانهای اجتماعی و سیاسی آنها مربوط میشود، به خوبی توسط حسن البنا (1324- 1368ق) –بنیانگذار – و پیروان او تبیین شده است، اما عوامل مختلفی موجب شده است تا اندیشه آنان در خصوص شیوه مواجهه با نصوص دینی به خوبی تبیین نشده باشد. از سویی محور اصلی آموزه آنان ایدئولوژی حكومت اسلامی با وحدت مسلمانان بود و وجود چنین مركزی مسئله تهذیب را در حاشیه جای میداد و از سوی دیگر آنان بهخوبی میدانستند كه موضعگیری تند در خصوص خوانش مذهب میتوانست بسیاری از پیروان مذاهب را از دو آنان پراكنده سازد. به هر روی، بهطور پراكنده میتوان نشانههایی از موضعگیری در باب تهذیب دینی را نزد اخوان المسلمین بازجست.
🔹 شاید این شروع مناسبی باشد كه گفته شود شخص حسن البنا دارای گرایش صوفیانه بود كه بازتاب آن در نوشتههایش، به خصوص المناجاه دیده می شد (بنا، بیتا، صص 564-568) و از همین جا، جدایی آبشخور افكار او از وهابیه آشكار است. بنا خود در تصویری كلی كه از دعوتش به دست داده، آن را «دعوتی سلفی، طریقتی سنی، حقیقتی صوفیانه و ساختاری سیاسی... » دانسته است (بنا، بیتا، صص 273- 274). زمانی كه تصوف در كنار سلفیگری جای میگیرد، به نظر میرسد بیشتر باید آنگونه از سلفیگری را به خاطر آورد كه در سده پیشین نزد كسانی چون ولی الله دهلوی و آلوسی دیده میشد (پاكتچی، همین مجموعه، بخش تاریخ و رابطه دو مفهوم). وی خود یادآور میشود كه دیدگاه او به دین عاری از تعصب، جزماندیشی و دشمنی با عقل و مدنیت است (بنا، بیتا، صص 368-373) و در مواضع مختلف از نوشتههایش نظریات دینی و از جمله نظریة دولت اسلامی اخوان المسلمین را متكی بر «فهم جوهر اسلام و ویژگیها و اهداف چند بُعدی آن و تكیه بر ضرورت دركی كامل از اسلام» دانسته است (بنا، 1370، ج1، ص 210، ج2، ص16 بب). دیگر بار این همان توجه به روح نصوص است كه نزد آلوسی نیز سابقه دارد و بر این پایه میتوان حسن البنا را در اندیشهاش درباره نصوص، سلفی صوفی مشرب از جنس آن دو دانست.
همچون آلوسی، نزد البنا نیز قرآن نصمحوری و ارتباط با آن مستقیم است؛ افزون بر استفادههای میان سطری از قرآن در خطابههایش (زركلی، 1986، ج2، ص 184) رساله وی با عنوان الاخوان المسلمون تحت رایه القرآن (بنا، بیتا، چ ضمن رسائل، صص 327-351) نشان از این جایگاه محوری دارد. رویاورد بنا به احادیث مانند آنچه در رساله المأثورات دیده میشود (بنا، بیتا، ص 573 بب)، كاملاً محدود و گزینش شده بر اساس همراهی با اهداف ایدئولوژیك اوست.
زدودن پیرایههای تاریخی از اسلام، تكیه بر همان چیزی كه پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از سوی خداوند آورده است و تصور اسلام بدون حكومت وجهی ندارد (بنا، 1370، ج1، ص 207، ج2، ص 19؛ بنا، 1984، صص 115، 283، جم).
🔹 وی در مسئلهای مانند توسل كه سلفیان تندرو نسبت به آن حساسیتی ویژه داشتند، با زیركی و بیان اینكه «مسئله توسل اختلافی فرعی مربوط به كیفیت دعا است و مسئله اعتقادی نیست»، فاصله خود از این طیف از تهذیبگرایی را نشان داده است (ممدوح، 1416، ص42). او ضمن آنكه دین را در عقیده واحد میداند، اختلاف در فروع و اختلاف مذاهب را میپذیرد و آن را امری منفی نمیشمارد (بنا، بیتا، صص 126- 127).
درباره همفكر او سید قطب (1324- 1387ق)، اگر چه گفته میشود كه در سلفیگری تندروتر از بنا بوده است (Carre & Shamir, 1995, pp, 181- 194)، اما همچنان ویژگیهای اصلی مشتركی دیده میشود. روی آوردن وی به تفسیر قرآن به قرآن در كتاب معروفش فی ظلال القرآن، بدون آنكه از تفاسیر سنتی و احادیث بهرهای گیرد (قطب، 1386، ج1، ص 12)، نشان از باور وی به خودبسندگی قرآن و رویكرد گسستگرای او به سنت متصل در محافل دینی است؛ این در حالی است كه وی به صراحت، تهذیب مورد نظر خود و راه نجات بشر را «بازگشت به خدا» دانسته و آن را تنها از یك طریق –یعنی از راه درك قرآن- ممكن دانسته است (قطب، 1386، ج1، ص8)، بدون آنكه از احادیث و اقوال سلف سخنی آورد. در این گسستگرایی سید قطب، یكی بدبینی عمیق نسبت به این سنت متصل نهفته است، بخشی از این بدبینی به محور جعل و تحریف و بدفهمی نصوص بازگشت دارد، و بخش دیگر آن نقدی بر تورم علوم دینی است كه روح آن بر نوشتههای قطب سایه افكنده است.
🔹 شاید نقد بر محور تورم علوم دینی، موضعی مشترك میان او با سلفیه تندرو باشد، اما فاصله گرفتن او از اقوال منتسب به سلف در كتب روایی اهل سنت، موجب شده است تا نقدهایی از سوی سلفیان بر او نوشته شود و تفسیر او از سوی سلفیان تندرو مطرود گردد. سلفیگری قطب در یك جمله بازگشت توأمان به قرآن و عقل بود كه زمینههای آن از زمان جمالالدین اسدآبادی دیده میشود (Hourani, 1983, pp. 104-125).
🔹 درباره كلیت اخوان المسلمین گفته شده كه تعصب آنان به شریعت موجود چنان بود كه كمترین اجتهادی را برنمیتافتند و همین امر آنان را در مواجهه با برخی نظریههای اجتماعی و اقتصادی ناتوان ساخته بود (حسینی، 1955، ص 176؛ بیومی، 1979، ص 321)؛ به هر روی، این یك بازتاب روشن از فعالیت اخوان المسلمین است كه آنان نسبت به رویارویی با مذاهب موجود و فتح باب اجتهاد –آنگونه كه نزد سلفیان و طیفی از اصلاحطلبان متجدد دیده میشد – اهتمامی نداشتند.
🌀 منبع: سخنرانی «آموزه ها در حوزه تهذیب دینی» - 1392.8.26
🆔 @OstadPakatchi
#اطلاع_رسانی
🌀 دوره جدید مدرسه عالی علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه امام صادق علیه السلام با عنوان گفت و گوی علوم دینی با علوم انسانی
🔹 با حضور:
دکتر احمد پاکتچی
دکتر محمد هادی همایون
دکتر علی اصغر خندان
دکتر حسین عیوضلو
دکتر اصغر افتخاری
🔹 زمان برگزاری: از پنجشنبه ۲۳ تیر ماه ۱۴۰۱ لغایت چهارشنبه ۱۹ مرداد ماه به مدت ده جلسه در پنج هفته ساعت ۱۷ تا ۲۰
🔹 هزینه دوره:
* اساتید و دانش آموختگان: ۳۰۰ هزار تومان* طلاب و دانشجویان: ۲۱۰ هزار تومان
* دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام: ۱۵۰ هزار تومان
🔹 مهلت ثبت نام: پنجشنبه ۲۳ تیر
🔹 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
با ارسال پیام به شماره ۰۹۳۶۰۷۰۷۶۵۷ در پیام رسان های واتس آپ، تلگرام و بله
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀 اندیشه مودودی
🔹 جماعت اسلامی هند، یكی از دو گروهی كه در كنار اخوان المسلمین بهعنوان نمایندگان موج اول بنیادگرایی شناخته شدند، در دهه 1360ق/ 1940م در شبه قاره هند پدیدار شد و با وجود گسترش چشمگیر دامنه پیروانش، شخصیت محوری در اندیشهورزی آن، بنیانگذارش ابوالاعلی مودودی بود.
🔹 ایدئولوژی حكومت اسلامی محور اصلی است. درباره سرچشمههای اندیشه مودودی، ضمن آنكه ارتباط افكار او با طیف وهابی و طیف جمالالدین اسدابادی – عبده باید مورد تأكید قرار گیرد، اما برآمدن در فضای هند و ضرورت تعامل با جامعه شبه قاره او را ملزم میساخت تا از پیشینه بومی نیز بهره گیرد؛ باید توجه داشت كه گونهای از سلفیگری صوفی در شبه قاره از زمان احمد سرهندی (د 1034ق) و پس از او شاه ولی الله دهلوی (د 1176ق) ریشه دوانیده بود و این سه قرن پیشینه، اندیشه سلفیگری هند را به كلی از سلفیان عربستان متمایز ساخته بود. سرهندی كه به تلویح، خود را مجدد هزاره دوم اسلامی میدانست، در مبارزه با بدعتها و پیرایهها و نیز سختگیری در تعریف دینداری به محمد بن عبدالوهاب بسیار نزدیك بوده است، اما ارتباطش با صوفیه و وجود گرایش رمزی و باطنی در اندیشه دینی وی، مسلك او را از آنچه بعدها محمد بن عبدالوهاب دنبال میكرد، كاملاً متمایز میساخت (مجتبایی، 1377، صص 50-59) و این سنت سلفیگری نمیتوانست اندیشه مودودی را متأثر نساخته باشد.
🔹 همچون آنچه درباره اخوان المسلمین گفته شد، آموزه مركزی در تعالیم مودودی احیای خلافت اسلامی و رسیدن به حكومتی برای امت واحده است؛ حال با در نظر گرفتن تنوع مذهبی در شبه قاره و طیف مخاطبی كه مودودی به دنبال جذب آنها به عقیده خود بود، میتوان تصور كرد كه مطرح كردن نظریات تند در خصوص تهذیب دینی برای وی تا چه حد دور از آرمان بوده است. در میان آثار متعدد مودودی، آنچه میتوان صورت معتدلی از تهذیبگرایی وهابی در خصوص بدعتهای مذاهب را در آن یافت، المصطلحات الاربعه است. وی در این كتاب چهار اصطلاح «اله، رب، دین، عبادت» را تبیین كرده و سعی داشته تا به مفهوم اصیلی از توحید دست یابد. وی در این اثر به نقد شفاعت میپردازد و یاد آور میشود كه وجه شرك برای عرب جاهلی همان بود كه برای بتان نقشی در امور و حقی برای شفاعت قائل بودند و در همین راستا آنچه را «توزیع الوهیت» نام نهاده، رد كرده است (مودودی، 1374، صص18ـ19). اما در این رساله، به خلاف سبك وهابیان، از فرقه خاصی نام برده نمی شود و لحن كتاب نه لحن تكفیر، كه لحن موعظه و تنبیه است.
🔹 مودودی هیچگاه از این آموزهها بدانجا راه نبرد كه فرقهای چون امامیه را به سبب باورهایی چون شفاعت ائمه(علیهم السلام) به شرك نسبت دهد؛ در یكی از آخرین یادداشتهای نقل شده مربوط به چند ماهی پس از انقلاب اسلامی ایران، وی گردانندگان انقلاب ایران را جماعتی اسلامی دانسته و حمایت از آنان را وظیفه هر مسلمانی شمرده است (كثیری، 1997، ص663).
🔹 با وجود شهرت مودودی به سلفی بودن، در خلال آثار او اگر حساسیتی درباره تهذیب گرایی نسبت به بدعت دیده میشود، مانند اخوان المسلمین با تكیه بر مستندات قرآنی است و اصولاً اتكایی از او بر حدیث و اقوال منقول از سلف دیده نمیشود. به عكس، بارها میبینیم كه مودودی در مقام یك منتقد عقلگرا با نصوص حدیثی مواجه شده، گاه اصل صحت آنها و گاه فهم متعارف از آنها نزد محدثان را زیر سؤال برده است (مثلاً مودودی، 1954، ص61). برخی موضعگیریهای او درباره احادیث دجال و مهدی موجب شد تا عالمان نصگرا بیانههایی بر ضد او صادر كنند.
🔹 مودودی به خلاف احترام ویژهای كه سلفیان برای خلفای چهار گانه و صحابه قائل بودند، نسبت به آنها دیدگاههای انتقادی داشت و برای رسیدن به یك الگوی كار آمد از حكومت اسلامی، این دست انتقادات و تهذیب تلقیهای رایج نزد سلفیه را میدانست. در آثار او به خصوص در الخلافة و الملك، نقدهای مشخصی نسبت عثمان (مودودی، 1389، ص65)، عائشه، معاویه و اصحاب جمل (مودودی، 1389، صص77ـ78) دیده میشود و حتی درباره عمر، وی كوشش دارد تا با مطرح كردن برخی كاستیهای او (مودودی، 1389، ص62)، جایگاه عرفی یك خلیفه را تصحیح كند. این نقدها را میتوان گذاری آشكار از خویشایند سلفیان تندرو كه برای رسیدن به تصویر واقعگرایانه از حكومت اسلامی نزد مودودی دانست كه نوعی تهذیب از موضع عقلگرا و نه نصگرا است.
🔹 تهذیب دین از اندیشههای نو ظهور غربی نیز در افكار مودودی دیده میشود، هر چند این یك پیشگیری بود و در زمان او هنوز این افكار در محافل دینی درونی نشده بودند؛ از جمله وی در موضعی اشاره دارد كه فكر ملیت یك فكر شیطانی است و حاصل ابتلا به افكار بر آمده از اروپا است كه باید از فرهنگ اسلامی زدوده شود (مودودی، 1407، ص77).
🌀 منبع: سخنرانی «آموزه ها در حوزه تهذیب دینی» - 1392.8.26
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀 تعریف و رابطه دو مفهوم سلفیه و بنیادگرایی
🔹 دو اصطلاح سلفیه و بنیادگرایی در طول سده اخیر پیوندی مستحکم با یکدیگر داشته اند، به نوعی که گاه در کاربردها میان آن ها خلط شده است؛ این آمیختگی هم در مفهوم و هم در مصداق زمینه آن را فراهم آورده است که درک دقیق تر هر یک از این دو اصطلاح در گروه درک دیگری باشد.
🔹 سلفیه اصطلاحی برخاسته از بافت بومی در فرهنگ اسلامی است و ریشه در تاریخ گذشته این فرهنگ دارد. با این وصف آنچه موجب شده است تا در سده اخیر این مفهوم اهمیتی ویژه داشته باشد، جریان هایی نوظهور است که مصداقی از معنای تاریخی سلفیه بوده یا دست کم خود را مصداق آن می دانسته اند. این در حالی است که اصطلاح بنیادگرایی خاستگاهی کاملاً بیرونی دارد؛ این اصطلاح از بافت مسیحیت پروتستان در ایالات متحده –یعنی فضایی بسیار دور و متفاوت با فضای فرهنگی جهان اسلام- برخاسته و با تعمیم هایی که در اطلاق شده است؛ طیفی که با درصد قابل ملاحظه ای با گروه های منتسب به سلفیه همپوشی دارد، هر چند جدایی هایی نیز در این میان دیده می شود.
🔹 ابن تیمیه و مذهب سلفیه
ابن تیمیه که از آغازگران کاربرد این اصطلاح بود و در آثارش به تکرار باورهایی را به مذهب سلف نسبت می داد (مثلاً ابن تیمیه، 1404، ج2، ص473؛ ابن تیمیه، بی تا، ج6، ص 379)، تصریح داشت که مقصود از سلفیه، همان مذهب اصحاب حدیث است که در آن زمان مدت ها بود روی به نسخ نهاده بود و آنان به دنبال احیای آن بودند (نک: ابن تیمیه، 1391، ج1، ص 203)
🔹 حتی برخی از هواداران افکار او بعدها با تکیه بر آثار او چنین برآورد کردند که مقصود ابن تیمیه از سلفی بودن، آن بود که به مذهب معینی عمل نمی کرد و به دنبال «نصرت سنت محض و طریقه سلفیه بود» (قنوجی، 1978، ج3، ص 132.) به دنبال تعریف مفهوم از سوی ابن تیمیه، ادامه دهندگان افکار وی چون شاگردش ابن قیم جوزیه و شاگرد او ابن رجب حنبلی از «سلفیه» شمرده شدند (ابن حجر، 1389، ج3، ص 176؛ آلوسی، بی تا، ج30، ص 272؛ البانی، 1406، ص 232.) چنین پیشینه ای برای جریان سلفیه در مذهب حنبلی، موجب شده است تا برخی صاحب نظران سلفیه را جریانی برخاسته از دل حنبلیه بدانند (مثلاً عسکری، 1410، ج3، ص 278)، اما تکیه سلفیان بر عدم پایبندی به مذهب خاص، زمینه پیوستن عالمانی از مذاهب دیگر را نیز فراهم می کرد. از جمله می دانیم که ابن کثیر (د.774ق) عالم شافعی دمشق به این جریان پیوست.
🔹 با وجود این آن که نخست به نظر می آمد پیوستن به جریان سلفیه راهی برای بازگشت به وحدت امت اسلامی و رها شدن از تکثر مذهبی بود، ولی در عمل نفی مذاهب و تبلیغ اجتهاد آزاد –البته برای آنان که به چنین نفی ای پایبند بودند –در عمل کمتر چنین دستاوردی را همراه داشت؛ عالمان سلفی پس از سده 8ق، بیشتر بر اجتهاد فقهی متمرکز بودند و در حیطه عقاید میان آنان فاصله های محسوسی دیده می شد. در حیطه فقه نیز اجتهاد آنان بیشتر اصلاح مذاهب موجود بود و به شکل گیری یک مذهب منسجم و مستقل از مذاهب موجود نیانجامید. حتی شخص ابن تیمیه نیز در مجموع، چارچوب کلی مذهب حنبلی را پاس داشت و در بازگشت به فقه سلف، چندان شتابان نرفت. (نک: ابن تیمیه، 1400، ج2، ص200، پاکتچی، 1377، ص 455.)
🌀 منبع: مجله بنياد گرايي و سلفيه بازشناسي طيفي از جريانهاي ديني، به کوشش دکتر حسين هوشنگي و دکتر احمد پاکتچي، انتشارات دانشگاه امام صادق، 1390ش.
🆔 @OstadPakatchi
#خبر_گزاری
💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷
┈••✾•🦋 ﷽ 🦋•✾••┈
🌀 گزارشی از سخنان دکتر پاکتچی در نشست تخصصی «سال های زندگی امام حسین -علیه السلام-» که به همت پژوهشکده ی قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامی و با همکاری معاونت دانشجویی و فرهنگی واحد علوم و تحقیقات برگزار شد.
🗓 سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵
🔹 متأسفانه فقط یک برهه از زندگی امام حسین -علیه السلام- مورد توجه ویژه قرار گرفته است، در حالی که باید همهی ابعاد زنگی آن امام همام را مورد بررسی و توجه قرار داد.
🔹 امام حسین -علیه السلام- در سال چهارم هجری متولد شد. ایشان در سال ۱۱ هجری رسول اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- و کمی بعد مادر گرامیشان را از دست دادند. ایشان در دوره ی فتوحات اسلام ۹ سال داشتند و تا پایان فتوحات به سن مناسب برای مشارکت در جنگ رسیده بودند، لیکن هیچ شاهدی مبنی بر اینکه ایشان در جنگ شرکت کرده باشند، موجود نیست.
🔹 «امام حسین -علیه السلام- در دوره ی خلافت عثمان (که دوره ای پرتنش بود)، در فاصلهی سنی ۱۹ تا ۳۱ سالگی قرار داشتند و اولین رد پای ظلمستیزی که از آن امام دیده شد، مخالفت با تبعید ابوذر بود، زیرا که ابوذر در این دوره با خلیفه به مخالفت پرداخت که به تبعید وی منجر شد . امام حسین علیه السلام- از همان آغاز جوانی به مبارزه با ظلمستیزی پرداخته است.
🔹 در همان برههی زمانی شاهد حضور تاریخی دیگری از امام حسین -علیه السلام- بوده ایم و آن اقدام به مجازات عاصم بن عمرو، پسر خلیفهی دوم بود. چراکه او مرتکب خطا شده و امام حسین -علیه السلام- به عنوان شاهد، خواستار مجازات او شدند و این گویای تاکید امام حسین -علیه السلام- در اجرای عدالت بوده است.
🔹 به علت تقسیمات ناعادلانه ی بیت المال در دوره ی خلیفه ی وقت موجی از اعتراضات توسط مردم صورت گرفت و جمعی از معترضان در مدینه تجمع کردند . اگرچه امیرالمؤمنین -علیه السلام- و فرزندانش از منتقدان خلیفه بودند اما مایل به تهدید جان خلیفه نبودند.
🔹 امیرالمؤمنین امام علی -علیه السلام- به امام حسن و امام حسین علیهما السلام دستور دادند تا برای محافظت از جان خلیفه به خانه ی ایشان بروند، ولی به دلیل عصبانیت بیش از اندازه ی مخالفان این حفاظت با خوبی و خوشی به پایان نرسید چرا که خلیفه در حمله ای که به او شده بود جان باخت و امام حسین -علیه السلام- نیز زخمی شدند.
🔹 پس از خلیفهی سوم، امام علی -علیه السلام- به خلافت رسیدند. همانطور که انتظارش را داریم در این دوره، امام حسین -علیه السلام- در کنار پدرش در جنگ ها حضور داشته و این دوره مصادف با خلافت جعلی معاویه در شام بوده است.
🔹 پس از بیعت مردم با امام حسن -علیه السلام-، در خطبه ای که از آن بوی صلح به مشام میرسید، بسیاری از مردم معترض و خواستار جنگ با معاویه بودند. پس به امام حسین -علیه السلام- مراجعه کردند تا بلکه نظر ایشان را در این باره جلب کنند، ولی امام حسین -علیه السلام- نیز فرمودند: «من هم پیرو راه برادرم هستم.
🔹 دورهی امامت امام حسین -علیه السلام- در سالهای ۵۰-۶۰ ق شروع شد و خلیفه همچنان معاویه بود. در این دوره، امام حسین -علیه السلام- خواستار به خاک سپاری برادر گرامیشان در کنار آرامگاه پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- بودند که با ایشان مخالفت می شود. عدهای از مردم در حمایت از امام حسین -علیه السلام- علیه معاویه اعتراض کردند، لیکن امام برای جلوگیری از به وجود آمدن جنگ و قیام نسبت به این اعتراض مخالفت کردند و در هنگام دفن برادرشان سخنانی درباره ی حق طلبی، حق خواهی و تقیه ایراد فرمودند.
🔹 در این زمان جمعی از مردم کوفه به امام نامه ی تسلیتی نوشتند و از ایشان حمایت کردند ولی امام -علیه السلام- سکوت کردند. در آن دوران معاویه، آزار شیعیان را آغاز و جمعی از آن ها را به شهادت رساند که این باعث نارضایتی مردم کوفه شد.
🔹 عدهای در مورد شروع خلافت یزید مقاومت کردند و امام هم مخالف خلافت یزید بودند؛ چرا که یزید صلاحیت نداشت. معاویه در آخرین وصیت خود به یزید گفت که با امام حسین -علیه السلام- وارد جنگ نشو.
🔹 محورهای موضوعی احادیث امام حسین -علیه السلام- دو موضوع اصرار بر محور قرار دادن پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- و آمادگی مقابله با مصائب و محور سخنان ایشان در چهار موضوع پیامبر محوری و قرآن محوری، صبر بر مصائب، تکیه بر برادری دینی و ظلم ستیزی بوده است.
🌀 برای دسترسی به متن گزارش در سایت های منبع بر روی لینک زیر کلیک نمایید:
🌀 https://iqna.ir/fa/news/3538922
🆔 @OstadPakatchi
حسین بن علی در آینه ی کلام - استاد پاکتچی.mp3
10.1M
#فایل_صوتی
🌀 حسین بن علی در آینه ی کلام
🔹 استاد احمد پاکتچی
🔹 تاریخ: سه شنبه 2 مهر 1398
🔹 مکان: مرکز همایش های سازمان اسناد و کتابخانه ی ملی ایران
🆔 @OstadPakatchi