eitaa logo
طومار نقد
601 دنبال‌کننده
331 عکس
18 ویدیو
70 فایل
مطالعات تفسیر و حدیث امامیه
مشاهده در ایتا
دانلود
سلمان فارسی و عقلانیتِ اخلاق در نگاه احمد امین مصری ( 01) ✍️ علی راد پروژه فکری احمد امین مصری ( 1304 – 1373 ق ) اصلاح اجتماعی در پرتو عقلانیت بود , او تحول و تعالی جوامع اسلامی را فقط در گرو رشد و انقلاب در عقلانیت دینی می دانست , عقلانیت را در اندیشه و کارنامه مشاهیر, فرقه ها و مذاهب اسلامی بررسی و ارزیابی می کرد تا نشان دهد که نقش کدامیک در پیشبرد و انحطاط تمدن مسلمین اثر گذار بود. سویه دیگر مسئله احمد امین , اثر گذاری عقلانیت تمدن های و فرهنگ مجاور عربستان از جمله ایران و روم بر عقلانیت عرب صدر اسلام بود. او با دیدی کل‌نگر به بررسی علل موفقیت و انحطاط جامعه اسلامی در طول تاریخ پرداخت. ایرانیان از طریق اعراب مناذرة که در عراق حضور داشتند با ابعاد ادبی, سیاسی و اجتماعی فرهنگ عربی آشنا بودند . هر چند پیش از اسلام عرب ها با این تمدن پیوندها تجاری , سیاسی و اجتماعی داشتند لکن پس از اسلام این پیوندها توسعه یافت و عمیق تر شد . در نگاه احمد امین با فتح ایران توسط مسلمانان زمینه های تبادل عقلانیت فرهنگ و تمدن ایرانی بر اندیشه عرب افزوده شد . در امتداد این نگاه احمد امین به نقش عقلانیت ایرانیان , او گریزی به شخصیت سلمان فارسی دارد , با مقایسه سلمان فارسی با صحابه غیر عرب رسول خدا (ص) به تفاوت و تمایزهای شخصیتی او اشاره دارد . تصویر احمد امین از شخصیت و سیمای سلمان فارسی در میان صحابه رسول خدا (ص) به دلیل رهیافت خاص او در مطالعه تاریخ اسلام جالب توجه است. احمد امین در کتاب فیض الخاطر جستاری را به سلمان فارسی اختصاص داد, در این جستار به معرفی شخصیت وسیره سلمان به مثابه یکی از سه صحابی غیر عرب رسول خدا (ص) از سه تمدن مجاور عربستان می پردازد , صهیب از روم , بلال از حبشه و سلمان از ایران. برای احمد امین شگفت انگیز است که سه نفر از صحابی پیامبر از سه تمدن مجاور عربستان بودند! در نگاه او هر یک از این سه مثال قوم و نژاد خود بودند که در سرزمین حجاز تجلی کرده بودند , همه اوصاف و خُلق و خوی ملت ها روم , حبشه و ایران در این سه نمود و ظهور داشت , صهیب همانند رومیان شوخ طبع بود و در تیراندازی ماهر بود, بلال همانند اهل حبشه در دیانت استوار , قلبی ساده و بی پیرایه و در تیراندازی بدون خطا بود , سلمان سلمان نماینده گرایش معنوی صوفیانه زاهدانه بود، همانند برخی از ایرانیان که اسلام آوردند . این سه صحابی غیر عرب پیامبر (ص) به اسلام افتخار می کردند , آنها به چیز دیگری افتخار نمی کردند، آنان بردگان وفاداری بودند که در دوره اسلام آزاد شدند. در تقابل با نگاه آنان , اعراب به عربیت , خون و نژاد و حریت خود بسیار افتخار میکردند , با دیگران خشن بودند و این برای این سه صحابی رنج آور بودند که فقط اسلام را مایه تفاخر می دانستند , از نژاد گرایی و خود برتر بینی عرب ناراحت بودند . با این حال بلال حبشی، صهیب رومانی و سلمان فارسی از برجسته ترین ها بودند. در میان این سه صحابه , سلمان فارسی حضوری پُر رنگ در تاریخ اسلام دارد و میراث فربه از او به دست ما رسیده است که از اثر گذاری شخصیت و اندیشه او در فرهنگ مسلمین حکایت دارد لکن دولت عباسیّان نیز در این مهم نقش آفرین بود زیرا زمینه را برای حضور ایرانیان در علوم و تاریخ نگاری فراهم کرد , سلمان فارسی توانست از بردگی به استانداری مدائن دست یابد , اسوه و الگوی شماری از جریان های فکری و مذهبی قرار گرفت , در سخنان او نگاه انتقادی به اخلاق و فرهنگ عربی فراوان وجود دارد , لذا تاریخ نتوانست شخصیت او را نادیده بگیرد چون عقلانیت ایرانی را با اخلاق قرآنی تلفیق کرد , احساسات عمیق دینی را عقلانیت نقّاد ترکیب نمود , از پرسش گری و کندوکاو نهراسید و این چنین در تاریخ ماندگار شد , کسانی چون ابن ادهم و غزالی همانند سلمان به اسلام نگریستند. سخن احمد امین مصری در توصیف سلمان فارسی چنین است : « علی كل حال، كان بلال الحبشي، وصهيب الروماني، وسلمان الفارسي، من أبرزالشخصيات الإسلامية وأكثرها دِویا ولكن كان من حسن حظنا وحظ سلمان أن كانت َ الدولة العباسية دولة فارسية في رجالها ونظامها ومؤرخيها؛ فكثري ممن دونوا العلم والتاريخ من أصل فارسي، فقدموا لنا صورة جميلة زاهية شعرية لسلمان. ولم يكن من المؤرخین الحبشي ولا الروماني الذي يقدم لنا مثل هذه الصورة لبلال أو صهيب، فكانت ٍّ الصحف التي تروي لنا أحداث بلال وصهيب أقل جدا مما تروي لسلمان. تمثل لنا هذه الصورة سلمان نشأ في بلدة من أصفهان في بيت غني، فكان أبوه دهقانً أي: رئيس إقليم، وكان سلمان من صنف أولئك الأفراد الذين ينشأون وبني جنوبهم عاطفة دينية قوية، يقودها عقل قوي باحث. وقد روى التاريخ لنا أمثلة كثرية منهم، كإبراهيم بن أدهم، والغزالي. » (فیض الخاطر , ج 2 , ص 196) . •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
سلمان فارسی و عقلانیتِ ایمان در نگاه احمد امین مصری ( 02) ✍️ علی راد در نگاه احمد امین تاریخ و میراث اسلامی دو ویژگی مهم در شخصیت سلمان فارسی را او برجسته کرده است : دانش , و سبک زندگی سلمان فارسی. احمد امین تصریح می کند آنچه درباره دانش و آگاهی سلمان فارسی گفته شده است با آنچه از تاریخ زندگی او به دست ما رسیده است به طور کامل انطباق دارد , سلمان فارسی در دوره نخست از حیات دینی خود به طور جدی درباره مبانی بت پرستی تامل نمود , در دوره دوّم که مسیحیت را از راهبان آموخت از روی تحقیق و مطالعه بود , از برجستگان در آیین مسیحیت جویای پاسخ پرسش های خود بود, یهودیت را تجربه نمود , مناسک و آموزه های یهودی را بدون واسطه مطالعه و بررسی نمود لکن هیچ کدام از آنها نتوانست عطش روح نا آرام سلمان را سیراب و تکاپوی عقلانیت او را اقناع کند , سلمان پس از پنجاه سال تحقیق و تجربه در ادیان , و در دوره اوج و شکوفایی اسلام با حضرت محمد (ص) آشنا شد , گمشده جان , خرد و قلب خود را در اسلام یافت , مفهوم دقیق زهد اسلام را درک نمود و آن را مبنای سلوک خود قرار داد , زهد سلمان منافاتی با حضور اجتماعی , نقش آفرینی در حکومت و قدرت نداشت , سلمانِ زاهد در غزوات مجاهدانه مشارکت جست , در بزنگاه های اجتماعی – سیاسی از حق جانبداری نمود , از نقد به هدف اصلاح و انتقاد در مواقع ضروی نهراسید , در استانداری مدائن الگوی اصیل حکمرانی را از خود به یادگار گذاشت. هم زمان با حیات سلمان, از سوی خاندان پیامبر (ص) جایگاه او به لقمان مانند شد, دانش او در میان صحابه ممتاز و بی مانند توصیف شد, زیرا همانند سلمان شخص دیگری با این توشه از تجربه , حکمت , عقلانیت , استواری در ایمان در میان صحابه وجود نداشت , او با آگاهی کامل از کتاب های آسمانی پیشین , قرآن را پذیرا شد , نبوت حضرت محمد (ص) را پذیرفت , بر سَر ایمان خود ایستاد , عقلانیت , ایمان و اخلاق را با یکدیگر در آمیخت و آن را در سیره و رفتار خود عیینت بخشید, این چنین است که جریان تصوف تلاش می کند که سلمان را شمار مردان صوفی یاد کند , او را اسوه خود قرار دهد (بنگرید : فیض الخاطر , ج 2 ص 197 – 198 ). در نگاه احمد امین مصری ایمان سلمان فارسی ریشه در عقلانیت و دانش او , زهد سلمان ریشه در تجارب زیسته او داشت , سلمان با خود آگاهی از رسالت خود به مثابه صحابی پیامبر (ص) توانست نقش تاریخی خود را در جامعه اسلامی و تمدن بشری ایفا کند , آموزه های ناب اسلام را در رفتار و سلوک خود آشکار ساخت, معرفت دینی او از سوی امام علی (ع) تایید شد , به سان لقمان حکیم در شمار اولیای الهی و از جمله اهل بیت پیامبر (ص) قرار گرفت , این همه تاییدات گواه بر تمایز عقلانیت , دانش , ایمان و اخلاق سلمان فارسی , بلوغ و کمال وجودی او در اسلام بود. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
فقه الحدیث از رهیافت تا دانش (01) ✍️ علی راد در یک نگاه تاریخی کلان , سنّت پژوهی تا سده اخیر , ادوار متنوعی را پشت سر گذاشته است و هماره دانشیان مسلمان در علوم مختلف به درایت و فقاهت سنّت توجه داشتند , درایت حدیث جایگاهی ممتاز از روایت حدیث داشت لکن علی رغم اهتمام فقیهان , مفسران , متکلمان , .... به فهم احادیث و تنقیح اصول و قواعد آن, چنین نبود که فقاهت و درایت حدیث را به مثابه دانش مستقل در کنار دیگر دانش های اسلامی طبقه بندی نمایند بلکه فراگیری فقه الحدیث هماره در درون علوم اسلامی به مثابه یک رهیافت و بخشی از فرایند استنباط اجتهادی صورت می پذیرفت و این رویکرد تا سده اخیر تداوم داشت تا اینکه گفتمان علمی جهان اسلام و غرب دچار تحولات اساسی در حوزه علم و دانش های علمی گردید و این تحولات بر فقه الحدیث نیز اثر گذاشت . مهم ترین سویه های تحولات این گفتمان را می توان چنین بر شمرد : یک. گفتمان علمی سده معاصر متاثر از نگرش فلسفی به علم با تاکید بر تخصص گرایی در علوم , لزوم تمایز دانش های همگن از همدیگر , حذف شبه علم از جهان علم و ... به صورت بندی جدیدی از دانش های تجربی و علوم انسانی انجامید , دوره متفاوتی از تاریخ علم را رقم زد , نقطه عطفی در فرا نظریه های علوم پدید آمد , در اعتبار استقراء و درک تجربی به مثابه خاستگاه علم بشر تردید افکند, قیاس فرضی و تبیین از راه بهترین استدلال به مثابه پارادایم رقیبِ استقراء و تجربه در حل مسائل علمی و شناخت مجهولات را مطرح نمود , معرفت بشری از خود و جهان به مرحله نوینی از تاریخ خود ورود یافت . علم در این سده در تنوع روش ها و تکثر رهیافت های حل مسئله و کسب معرفت, فراوانی دستاوردها و پیامدها تفاوتی بنیادین و قیاس ناپذیر با گذشته خود پیدا کرد و دوره طلایی برای خود رقم زد. دو. علوم انسانی نیز از پیامدهای این انقلاب علمی مصون نماند , به تغییر و تحول در نظریه ها و روش های خود پرداخت . صورت بندی جدید از گفتمان تفسیری و گفتمان انتقادی در علوم , فهم , تفسیر و داوری متون مقدس ادیان را تحت تاثیر قرار داد , گاهی مواجه سلبی و واگرا در برخی از دین پژوهان را پدید آورد , معرفت دینی را با چالشهای جدی روبرو ساخت و حتی در اعتبار برخی از متون قدسی ادیان تردید افکند , دین پژوهی و دین مداری را با چالشهای مهم در ساحت نظری و عملی مواجه ساخت . جریان روشنفکری دینی در جهان اسلام با استفاده از دستاوردهای روش شناختی این گفتمان به تفسیر جدید از متون و میراث اسلامی دست یازید, به پیرایش و پالایش آنچه شبه علم می نامید از تراث اسلامی تاکید نمود , تردیدها , نقدها و شبهات جدیدی را علیه خوانش کلاسیک از اسلام مطرح نمود , به تقابل با اسلام پژوهی سنّتی و کهن دامن زد , خود را قرائتی موازی و هم تراز با خوانش اسلام پژوهان مراکز دینی جهان اسلام بدل نمود. سه. افزون بر قرآن , تاریخ صدر اسلام , سیره نبوی , آنچه بیش از همه آماج نقد و نقض جریان روشن فکری دینی جهان اسلام واقع شد , حدیث و میراث حدیثی مسلمین بود , در تاریخ, مبانی اعتبار و حجیت , روش ها و شیوه های فهم و ارزیابی حدیث تردید نمود, فهم حدیث به مثابه یکی از دو منبع مهم شناخت اسلام به چالش جدی جریان روشن فکری در تقابل با جریان سنّت گرا در جهان اسلام بدیل گردید , به پدیداری رویکردهای تجدیدنظر , نوگرا , حدیث ستیز و واگر از سنّت در بدنه نسل جدید حدیث پژوهان انجامید , به قرآن بسندگی در اسلام شناسی دامن زد , سنّت را تاریخمند و ناکارآمد در اسلام پژوهی معاصر معرفی نمود , این تقابل به مثابه دو جریان موازی در سنّت پژوهی در حال گذار از جمله مهم ترین ادوار تاریخی حدیث پژوهی در جهان اسلام است که در گذشته تاریخ علوم حدیث , بی مانند است و افق سایه و روشن آینده ی آن از اکنون هویدا گشته است. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
فقه الحدیث از رهیافت تا دانش (02) ✍️ علی راد در سده معاصر, حدیث پژوهان مسلمان به کنش گری علمی در گفتمان حدیث پژوهی اهتمام جدی ورزیدند , از انفعال و انزوا اجتناب ورزیدند , به نقد شبهات دگر اندیشان و روشنفکران علیه حدیث پرداختند , حدیث پژوهی را در قامت یک دانش در مراکز علمی مدرن جهان معرفی کردند , به موازات انتشار کتاب ها , برگزاری کنگره ها , از کارآیی و اقبال به نشریه و مقاله به مثابه فرصتی متمایز از چاپ کتاب و سخنرانی یا تدریس غفلت نورزیدند و به خوبی دریافتند که در فرایند انتشار یک مقاله در نشریه علمی , تبادل ایده ها , نظریه ها , نقدها و رویکردهای علمی سریع تر و دقیق تر از سه گانه های موازی آن چون کتاب, سخنرانی , تدریس اتفاق می افتد , از این رو انتشار مقالات علمی در نشریات حدیثی جهان اسلام در سده معاصر به مثابه فرصتی جدید برای گفتگوی علمی و نقد و نظر روشمند با استقبال مواجه شد. این مهم در ایران معاصر پس از انقلاب اسلامی و اندکی دیرتر از برخی کشورهای اسلامی چون مصر رخ داد لکن جریان حدیث پژوهی ایران زودتر از دیگر جریان های حدیثی جهان اسلام به انتشار نشریات تخصصی علوم حدیث اهتمام ورزید و اینک از سه دهه اخیر نشریات متعددی در ایران اسلامی به انتشار مقالات علوم حدیثی می پردازند لکن جای خالی نشریه¬ای که به طور تخصصی و اختصاصی فقط به مسائل دانش فقه الحدیث بپردازد , محسوس است. نشریات مرتبط با علوم و فهم حدیث با پراکندگی و تنوع در موضوع مقالات خود یا فقط با تمرکز بر یک مسئله از مسائل دانش فقه الحدیث چون فهم , تحلیل و تفسیر متن احادیث منتشر می¬شوند بدون اینکه پرداختن به دیگر مسائل دانش فقه الحدیث از اصول و مبانی , تاریخ و ادوار , قواعد و ضوابط , روش ها و رویکرد , فرایندها و مراحل , معیارها و سنجه ها , آسیب ها و کاستی ها , پژوهش های هم سنجی و تطبیقی , پاسخ به نقدهای روش شناختی فقه الحدیث , تعاملات بینا رشته ای فقه الحدیث با علوم انسانی, چالش های فرا روی فهم حدیث , ..... را از جمله بایسته ها و رسالت های خود بدانند و به تولید و انتشار مقالات مرتبط با این عرصه ها را در نشریه پوشش بدهند بلکه با رویکرد سنّتی و کلاسیک , و در امتداد شرح الحدیث پژوهش های فقه الحدیث را انتشار می دهند. این آسیب برایند فاصله گرفتن از تخصص گرایی در نشریات علوم و معارف حدیثی رایج در ایران اسلامی و حتی جهان اسلام است که با نگرش موضوع محور با فهم و شرح احادیث به انتشار مقاله می پردازند و به طور جدی و تخصصی به مسائل جدید فقه الحدیث در کسوت یک دانش نوین اهتمام ندارند . این نشریات از ایجاد گفتمان جدید و متمایز در فقه الحدیث با چالش جدی مواجه هستند زیرا پیوند وثیق و روشنی با مسائل جدید دانش فقه الحدیث ندارند , به مسائل نظری و بنیادین این دانش چندان تمایل نشان نمی دهند , با رویکرد تفسیرگرا به تحلیل معنایی متون حدیثی علاقمند هستند, به کاربست شیوه ها و روش های نوین تحلیل و تفسیر متون حدیثی چندان اقبال نشان نمی دهند , آموزه ها و نظریه های حدیثی را به زبان و ادبیات رایج در علوم انسانی معاصر عرضه نمی کنند . •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
فقه الحدیث از رهیافت تا دانش (۳) ✍️ علی راد با عنایت به این چالشها و کاستی ها در نشریات علوم و معارف حدیثی ایران و جهان اسلام, گشودن فضای علمی برای تضارب آرای صاحب نظران, عرضه ایده ها , فرضیه ها و نظریه های جدید در فقه الحدیث برای نشریات حوزوی و دانشگاهی ایران ضرورتی اجتناب ناپذیر است تا از طریق انتشار مقالات فاخر ظرفیت های دانش فقه الحدیث را به جهان معرفی کنند , رویکرد و رهیافتی جدید در فهم حدیث را پدید آورند , مناسبات و روابط فقه الحدیث با دیگر علوم انسانی را تقویت نمایند , آموزه های نظری و عملی اسلام را در ساختاری نوین و قابل فهم برای دانشوران علوم انسانی ارائه نمایند . این نشریات , پرداختن به مسائل دانش فقه الحدیث را رسالت اصلی و قلمرو دانشی خود بدانند و از انتشار مقالات بیرون از این مسائل اجتناب بورزند, پرداختن به مسائل ذیل را محور اصلی خود بدانند : 1. اصول و مبانی دانش فقه الحدیث 2. روش شناسی دانش فقه الحدیث 3. قواعد دانش فقه الحدیث 4. منابع دانش فقه الحدیث 5. روش شناسی دانش فقه الحدیث 6. تاریخ پژوهی دانش فقه الحدیث 7. فقه الحدیث و مذاهب اسلامی 8. آینده پژوهی دانش فقه الحدیث 9. آسیب شناسی فهم حدیث 10. فلسفه دانش فقه الحدیث 11. فقه الحدیث و دانش های وابسته و پایه 12. فقه الحدیث و نقد متن 13. فقه الحدیث و دانش های همگن 14. فقه الحدیث و زبان شناسی جدید 15. فقه الحدیث و معناشناسی جدید 16. فقه الحدیث و هرمنوتیک فهم متن 17. رویکردهای نوین در فهم حدیث 18. فقه الحدیث مقارن ؛ اصول و روش 19. فقه الحدیث احادیث خاص و مشکل 20. فقه الحدیث و علوم انسانی و اجتماعی 21. فقه الحدیث و خاورشناسان •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
تحلیل انتقادی نظریه قرائت مدرجه قرآن ✍️علی راد اخیرا در فضای مجازی برخی از مصاحف قرآن کریم به نام قرائات منسوب به اهل بیت و یا مصاحفی با تفاوت و تمایزهای خاص با مصحف رسمی رایج در ایران در حال انتشار است و پرسش ها و ابهامات را نزد قرآن پژوهان بر انگیخته است . در این پژوهه تلاش شده است به خاستگاه تاریخی این نوع قرائات در میراث اهل سنّت پاسخ داده شود. یکی از اقسام قرائات شاذ قرآن، قرائت منسوب به برخی از صحابه است که حاوی افزوده­ هایی در کلمات قرآنی بودند که در بخش میانی یا فرجامین آیات، حرف، کلمه یا جمله ­ای را در مصاحف خود کتابت کرده بودند که در مصحف رسمی قرآن نبود؛ سه دیدگاه در تعیین نوع و ماهیت این افزوده ­ها مطرح است: قرآن و احرف سبعه، سنّت و قول صحابی، توقف در قرآنیت و عدم آن. بر پایه دو دیدگاه اول و سوم این افزوده­ها در عرضه نهایی قرآن بر رسول خدا، منسوخ اعلام شد و در­نهایت نشانه­ ها و آثار آن­ها در تدوین مصحف امام از سوی عثمان محو گردید. دیدگاه دوم بر حدیث­ بودن این افزوده­ ها تأکید داشته و کارکرد تفسیری برای آن­ها قائل است که بر آرای مفسران، اولویت و ترجیح دارند. مبتنی بر دیدگاه دوم دکتر قثامی در کتاب القراءه المدرجه: مفهومها و أثرها تلاش دارد تقریری متفاوت از این افزوده ­های مصاحف صحابه ارائه نموده و عنوان قرائت مدرجه را برای آن­ها نهاده ­است. در نگاه وی قرائات مدرجه از نوع حدیث مدرج است، زیرا حدیث نبوی یا قول صحابی در­میان آیات درج شده­ است. این دیدگاه به­ رغم امتیازاتی که در تبیین و دفاع از این نوع قرائات ارائه دارد، با مناقشات جدی در مبانی حدیثی، تاریخی و روش ­شناسی روبه ­روست که این مقاله به تحلیل آن­ ها پرداخته­ است. برای مطالعه متن کامل مقاله بنگرید به : علی راد , تحلیل انتقادی نظریه قرائت مدرجه قرآن , فصلنامه نقد کتاب قرآن و علوم دینی , ش 7 , ص 189 - .212 . 👇👇. https://hqahbr.faslnameh.org/article-1-161-fa.html •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
Grat Modraje.pdf
647.5K
تحلیل انتقادی نظریه قرائت مدرجه قرآن ✍️ علی راد https://hqahbr.faslnameh.org/article-1-161-fa.html •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴👈 تواضع علمی علامه طباطبایی (رضوان الله علیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چه شد که علامه طباطبایی از تبریز راهی قم شد؟ 🎞 مستند «به افق اکنون»؛ ▫️درنگی در کتاب "تفسیر المیزان" علامه طباطبایی 🔹 نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: محسن ربّانی 📺 تهیه شده در صدا و سیمای استان قم 🛑 انتشار به مناسبت ایام رحلت و بزرگداشت علامه سید محمدحسین طباطبایی @qomirib
هدایت شده از طومار نقد
انقلاب علامه طباطبایی در تفسیر، با نظریه «غرر قرآن» ( 01) ✍️ علی راد گزیده ای از نشست علمی «علامه طباطبایی و نظریه غرر قرآن» تقدیم می شود : تفسیر و تاریخ تفسیر مدیون علامه طباطبایی است زیرا او خودش را وقف قرآن کرد، گفت: متاسفانه ما از قرآن لذت لازم را نمی‌بریم و ما را مست نمی‌کند و زیبایی آن را نمی‌بینیم زیرا وقف قرآن نیستیم ولی چون وجود علامه وقف قرآن بود قرآن هم به او ظرایف ویژه‌ای عطا کرد. حجت‌الاسلام والمسلمین علی راد، استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران، شامگاه اول آذرماه در نشست علمی «علامه طباطبایی و نظریه غرر قرآن» با بیان اینکه حوزه مدیون زحمات قرآن‌پژوهانهعلامه طباطباییاست به مفهوم غرر پرداخت و گفت: در سده اخیر بحث سبک و نظم قرآن کریم و چگونگی پیوند و تناسب آیات با همدیگر و نظم درونی سوره‌ها مدنظر قرن‌پژوهان مسلمان بوده و بحثی زنده و پویاست و خاورشناسان هم به این مسئله توجه کرده‌اند. چالش اصلی در این مباحث نظریات نظم و تناسب قرآن و اثبات چگونگی نظم قرآن است زیرا قرآن از ابتدا از این منظر مورد نقد بوده است. در دوره نزول و حضور پیامبر(ص) یهودیان به ایشان ایراد می‌گرفتند که چرا ساختار قرآن با تورات و انجیل اینقدر تفاوت دارد و حتی شاید در ذهن اعراب هم این مسئله وجود داشت که چرا ساختار قرآن متناسب با نثر مسجع عربی نیست. وی با اشاره به نظریات مرتبط با اسلوب قرآن، افزود: این نظریات شامل دو الگوی خطی و فراخطی است. در الگوی خطی، قیاس صورت گرفته و متن قرآن همانند سایر کتب تولید بشر مدنظر قرار می‌گیرد، زیرا مثلا سخنرانی‌ها و رمان‌ها و کتب علمی و ... در امتداد یک موضوع حرکت کرده تا به نتیجه برسد ولی قرآن این سبکی نیست. واقعیت این است که اسلوب قرآن کریم هیچ تناسبی با هیچ الگوی خطی و غیرخطی بشری ندارد؛ قرآن نه نثر و نه شعر و نه کتاب است و خطای جدی ما این است که تلقی می‌کنیم قرآن، کتاب و شعر و ... است. راد اضافه کرد: در ۵۰ سال اخیر عده‌ای متوجه این نقص در قیاس شده و دنبال کشف ابداعی قرآن رفته و الگوهایی مطرح کرده‌اند؛ برخی مقتبس از ریخت‌شناسی متن است؛ مثلا سبک حلقوی در نقطه مقابل سبک خطی است و خط متوالی را مدعی نیست بلکه بر ارتباط حلقه‌وار متن بر یکدیگر تاکید دارد و البته این نظم حلقوی برای زبدگان متن‌شناسی قابل فهم است یا در نظم شبکه‌ای، محتوا و آیات در یک شبکه منسجم قرار دارد؛ برخی قائل به سبک کروی در مورد قرآن هستند یا برخی از نظریات نظم موسیقایی در معرفی اسلوب قرآن بهره برده‌اند. ایده جمع پریشان مرحوم فولادوند استاد دانشگاه تهران با اشاره به ایده «جمع پریشان» مرحوم فولادوند، بیان کرد: ما تصور می‌کنیم هر نوع پاشیدنی نظم منطقی ندارد ولی براساس این نظریه، هیچ پدیده بی‌نظمی وجود ندارد و همه چیز منظم است یعنی فکر می‌کنیم پریشان است ولی دارای نظم است. بنابراین هیچ پریشانی و گسستگی در متن قرآن نداریم. راد با اشاره به نظریه ابتکاری علامه طباطبایی در این‌باره که مورد غفلت جامعه علمی حوزه و دانشگاه قرار گرفت بیان کرد: علامه شاید با اطلاع از نظریات رایج دوره خودش و یا بدون اطلاع از آنها اقدام به ارائه این نظریه کرده است که احتمال دوم بیشتر است و این نظریه هم در ساختارشناسی قرآن مفید است و هم می‌تواند انقلابی در تفسیر ایجاد کند و آن نظریه «غرر قرآن» علامه است. وی اضافه کرد: علامه تا جایی که بنده بررسی کرده‌ام، حداقل در ۱۲ جا در المیزان در جلد ۲، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴ و ... از تعبیر غرر استفاده کرده است و جای سؤال است که چرا در مجلدات سه تا ده از این تعبیر استفاده نکرده است. غرر از واژگان اصیل عربی است که تاکنون دچار تغییر معنا نشده و به معنای درخشنده‌ترین، برترین و برجسته‌ترین، ممتازترین، خالص‌ترین و ... است. مثلا به یک نقطه سیاهی در یک مجموعه سفید غره گفته شده یا به انسان زیبا، خوشرو و جذاب و رئیس قوم و قبیله و بزرگ یک خاندان هم گفته شده است و درباره قرآن، آیات ممتاز قرآن از جهت بیانی و محتوایی را غرر گویند. راد در ادامه افزود : این آیات یکسری ویژگی‌های ممتازی دارند که در همه آیات همانند آن وجود ندارد؛ آیت‌الله جوادی هم آیات غرر را آیات باهره و کلیدی قرآن معنا کرده است یا آن را پایه و میزان عدل و مصباح روشن برای حل پیچیدگی بسیاری از احادیث می‌داند.👇 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
انقلاب علامه طباطبایی در تفسیر، با نظریه «غرر قرآن» ( 02) ✍️ علی راد راد با اشاره به معیارهای غرربودن یک آیه گفت: آیه‌ای در نظر علامه غرر است که جامعیت محتوایی داشته باشد و برای فهم آن نیازمند ایه دیگری نباشیم؛ دیگر اینکه از جهت بیانی و بلاغی و اعجاز ادبی از ظرافت‌های ویژه برخودار باشد و معیار مهم و برجسته دیگر، توحیدی‌بودن محتوای آیه غرر است و در معرفی این نوع آیات هم عمدتا روی بحث توحید تمرکز کرده است. در مجموع منظور از آیات غرر، جملات تام قرآنی است که در موضوع خود از جمله محکمات قرآنی هستند و از برجستگی خاص بیانی و محتوایی برخوردارند که شاید انگشت‌شمار باشند. استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه قطعا غرر از محکمات هستند ولی هر آیه محکم، غرر نیست، اضافه کرد: نظریه غرر طبقه‌بندی دیگری در کنار ناسخ و منسوخ و مطلق و مقید، مجمل و مبین و محکم و متشابه ارائه کرده است و آن غرر و غیر غرربودن است که در میراث قرآن‌پژوهان و مفسران نظیری ندارد. راد افزود: براساس این نظریه، تار و پود یک سوره تجزیه و تحلیل و مفسر به چارچوب و شاکله و ساختار و مهندسی سوره به ویژه ریخت پنهان دسترسی می‌یابد و در پرتو این کار نقطه کانونی و ثقل سوره روشن خواهد شد لذا مفسر می‌تواند به مراد جدی قرآن کریم به صورت دقیق‌تر دست یابد و راه کشف فهم‌های ناب که قبل از علامه نبوده و ایشان آن را بیان کرده در همین توجه به بحث غرر است. استاد پردیس فارابی دانشگاه تهران اظهار کرد: نکته مهم در نظریه علامه طباطبایی روش ایشان و نزدیکی این روش با پدیدارشناختی است یعنی او اجازه می‌دهد ریخت پنهان خودش، خودش را آشکار کند نه اینکه ما نظمی را بر متن تحلیل کنیم. آیت‌الله جوادی آملی هم به تبعیت از استادش در تفسیر تسنیم در هر سوره، غره و غرر آن سوره را مشخص کرده است و برمحوریت آن، سوره را تفسیر می‌کند. کارکردهای نظریه غرر راد با اشاره به روش تفسیری علامه یعنی قرآن به قرآن، افزود: نظریه غرر کارکرد‌های مختلفی در این عرصه داشته است؛ از جمله کارکرد قاعده‌ای آیات، یعنی علامه براساس آیات مفسِر، آیات دیگر را تفسیر کرده است. کارکرد دیگر غرر هم کارکرد نظریه‌ تفسیر غرر است. علامه وقتی به غرض یک سوره پرداخته است غرر آن سوره نقش مهمی در بیان غرض ارائه کرده است. این نویسنده و قرآن‌پژوه با بیان اینکه تفسیر و تاریخ تفسیر مدیون علامه طباطبایی است زیرا او خودش را وقف قرآن کرد و به تعبیر یکی از شعرا، قرآن هم عروس خودش را برای چون اویی مشهود می‌کند، ادامه داد: متاسفانه ما از قرآن لذت لازم را نمی‌بریم و ما را مست نمی‌کند و زیبایی آن را نمی‌بینیم زیرا وقف قرآن نیستیم ولی چون وجود علامه وقف قرآن بود قرآن هم به او ظرایف ویژه‌ای عطا کرد. علامه در پرتو دیدن، فهمیده است ولی ما چون نمی‌بینیم نمی‌فهمیم. علامه جایگاه و موقعیت اجتماعی و دار و ندار خود را در آستان قرآن، ذبح کرد و قرآن هم اجر محسنین را ضایع نمی‌کند. ایجاد سبک تفسیری جدید راد با اشاره کارکردهای تفسیری نظریه غرر، بیان کرد: از کارکردهای این نظریه، تاسیس سبک تفسیری جدید است، چون تاکنون معمولا قرآن یا به روش ترتیبی یا موضوعی تفسیر شده و اخیرا تفسیر تنزیلی هم بر آن افزوده شده است و می‌توان روش دیگری بر آن افزود و آن تفسیر قرآن کریم براساس نظریه غرر است. وی افزود: در مطالعات محکمات و متشابهات چالش‌های جدی وجود دارد و قاعده مشهور ارجاع متشابهات به محکمات است و کرکرد این نظریه آن است که می‌توانیم حتی محکمات را هم به غرر آیات راجاع دهیم و چه بسا اگر در پرتو نظریه غرر به ریخت سوره دست یابیم متشابه ذاتی در قرآن وجود نداشته باشد و این تشابهات، عرضی محسوب شود. نگاهی نو به سوره یوسف راد اضافه کرد: کارکرد دیگر غرر، بازشناسی هندسی و نظام ارگانیک آیات یک سوره است؛ ما الان به جد نیازمند به‌سازی نظم آیات هستیم؛ مثلا بر پایه نظریه غرر، سوره مبارکه یوسف، یک گرانیگاه دارد و سایر آیات در پرتو و مدار این سوره، در حال چرخش هستند؛ غرة الغره این سوره، آیه ۲۱ است که فرموده است:وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ...؛ 👇 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
انقلاب علامه طباطبایی در تفسیر، با نظریه «غرر قرآن» ( 03) ✍️ علی راد حضرت یوسف(ع) در دوره کودکی با چالشی جدی در درون خانواده خود مواجه شد و برادران جسور و جری او او را به چاه انداختند و از او اعتراضی در برابر اقدامات وحشیانه برادرانش و حتی نقشه قتل او نمی‌بینیم زیرا یوسف می‌داند:وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ. استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در فراز دیگر یوسف از بردگی نجات یافت و در دامان عزیز مصر در رفاه زندگی کرد اما دوباره وقتی گرفتار مکر زلیخا شد، باز خدا او را از این دام رهانید؛ در چالش سوم یعنی دام ضیافت زنان دربار بود که باز خدا او را از اینجا هم به سلامت بیرون برد و تا جایی که یوسف، شخصیت اول مصر شد و به تعبیر قرآن«وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا»و برادرانش، زنان و حتی کنعانیان در برابر او به سجده افتادند. بنابراین خدا هدف دیگری از بیان سوره یوسف دارد و آن نشان دادن قدرت و غلبه الهی بر همه چیز است. راد با بیان اینکه کارکرد دیگر غرر باز کردن گره برخی مفاهیم و تفسیر آیات است، گفت: اگر از این زاویه به تفسیر قرآن بپردزایم به فهم‌های ناب و جدید از قرآن دست خواهیم یافت و به خیلی از پرسش‌های قرآنی پاسخ خواهیم داد. منبع خبرگزاری ایکنا. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
نشست علمی ۶۳، دکتر راد (علامه طباطبایی و نظریه غرر)-Segment 1.mp3
20.16M
🔊 صوت ش ۵۸ کنگره بین‌المللی علامه طباطبایی (نشست ۶۳ مرکز تخصصی کلام اسلامی و تفسیر واحد کرمانشاه) 🔸 علامه طباطبایی و نظریه غرر قرآن 🔹با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر ▫️سه شنبه ، ۱ آذرماه ۱۴۰۱ ------------------------------- 💠 @kalamkermanshah --------------------------------- •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
گزارش نشست علمی 63.pdf
443.1K
✍️گزارش مکتوب ش ۵۸ کنگره بین‌المللی علامه طباطبایی (نشست ۶۳ مرکز تخصصی کلام اسلامی و تفسیر واحد کرمانشاه) 🔸 علامه طباطبایی و نظریه غرر قرآن 🔹با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر ✍️ تنظیم: سرکار خانم ندا سلوی، دانشجوی ارشد دانشکده علوم و معارف قرآن کرمانشاه ------------------------------- 💠 @kalamkermanshah --------------------------------- •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
خاتون ملکوت؛ در ثنای فاطمه (س) دختر فکر بکر من، غنچه لب چو واکند از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند طوطى طبع شوخ من گر که شکر شکن شود کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند بلبل نطق من زیک نغمه عاشقانه‏‌اى گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند خامه مشکساى من گربنگارد این رقم صفحه روزگار را مملکت ختا کند مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهى دائره وجود را جنت دلگشا کند شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد شاهد معنى من از جلوه دلربا کند و هم به اوج قدس ناموس اله کى رسد؟ فهم که نعت بانوى خلوت کبریا کند؟ ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد تا که ثناى حضرت سیده نسا کند فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهى کند صورت شاهد ازل معنى حسن لم یزل‏ و هم چگونه وصف آیینه حق نما کند مطلع نور ایزدى مبدأ فیض سرمدى‏ جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند بسمله صحیفه فضل و کمال معرفت بلکه گهى تجلى از نقطه تحت «با» کند دائره شهود را نقطه ملتقى بود بلکه سزد که دعوى لو کشف الغطا کند حامل سر مستمر حافظ غیب مستتر دانش او احاطه بر دانش ماسوى کند عین معارف و کم بحر مکارم و کرم گاه سخا محیط را قطره بى بها کند لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا صبح جمال او طلوع از افق علا کند بضعه سید بشر ام ائمه غرر کیست جز او که همسرى با شه لافتى کند؟ وحى نبوتش نسب، جود و فتوتش حسب قصه‏اى از مروتش سوره «هل اتى» کند دامن کبریاى او دسترس خیال نى پایه قدر او بسى پایه به زیر پا کند لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند در جبروت، حکمران، در ملکوت، قهرمان‏ در نشئات کن فکان حکم به ماتشا کند عصمت او حجاب او عفت او نقاب او، سر قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند نفخه قدس بوى او جذبه انس خوى او منطق او خبر ز «لاینطق عن هوى» کند قبله خلق، روى او، کعبه عشق کوى او چشم امید سوى او تا به که اعتنا کند بهر کنیزیش بود زهر کمینه مشترى چشمه خور شود اگر چشم سوى سها کند مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو زانکه مس وجود را فضه او طلا کند آیت‌الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
تسبیحات فاطمه (س) در کهن ترین منابع اهل سنّت ✍️ علی راد از جمله اذکار مورد تاکید در سیره نبوی اذکار شبانه پیش از خواب است که رسول خدا ( ص ) کیفیت آن را به علی ( ع ) و فاطمه ( س ) آموزش دادند و اهل بیت هماره بدان اهتمام ورزیده اند. از جمله کهن ترین منابع اهل سنّت که به گزارش این سنّت نبوی پرداخته است مسند عبد بن حُمید کَشّی استاد مسلم نیشابوری , محمد بن اسماعیل بخاری و دیگران است . عبد بن حُمید کَسی ( 170 – 249 ق ) با کنیه ابومحمد از مفسران, محدّثان و فقیهان ناحیه کَس– در تعریب کَش – سمرقند در ماوراء النهر بود . عبد بن حُمید پس از تولد و فراگیری مقدمات در کَس و سمرقند به مدارس علمی خراسان , عراق , مصر, شام , یمن و حجاز تردد داشت از این رو از جلمه اوصاف او را کثیر السفر و جوّال بودن گفته اند و جملگی رجالیان اهل سنّت به فرازمندی او در دانش حدیث و تفسیر اذعان کرده اند . پس از بازگشت در ماوراء النهر – به احتمال قوی در منطقه کَشّ و سمرقند - به تدریس و تالیف پرداخت . عبد بن حُمید مولف کتاب المسند الکبیر , المنتخب من المسند در حدیث و اثری با عنوان کتاب التفسیر است لذا از او به صاحب المسند والتفسير نیز یاد می کنند . كتاب المنتخب من مسند عبد بن حميد اخیرا با تحقیقات صبحي سامرائي منتشر شده است . سمعانی ( 562 ق ) تصریح دارد که مسند عبد بن حُمید را از أبو الوقت عبد الأول بن عيسى سجزي ( 458 – 553 ق ) در هرات سماع نمود ( سمعانی , الأنساب , ج 3 , ص 226 ) . در مسند ابن حُمید 51 حدیث با علو در اسناد و با سه واسطه روایت شده که به ثلاثیات ابن حُمید شهرت دارد ( ترمس عاملی , امین , ثلاثیات الکلینی , دار الحديث , قم , 1417 ق , ص 51 ) . تصویر متن روایت تسبیحات ثلاث را در المنتخب من المسند عبد بن حمید در ردیف آغازین روایت منتخب او از مسند امام علی ( ع ) را بنگرید : 👇 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
شبیه پدر ؛ کارکرد فقهی سیره نبوی در رفتار با فاطمه (س) (قسمت اوّل) درنگی در روایت تصویر فاطمه (س) در نگاه عایشه 🖊علی راد روایات معتبر عایشه بنت ابی بکر در مسائل و موضوعات مربوط به سبک زندگی و تعاملات خانوادگی رسول خدا (ص) به دلیل نقش همسری او و ارتباط نزدیک با پیامبر ( ص ) از اهمیت ویژه ای در بازنمایی رویکرد و نگرش رسول خدا (ص) دارد . تصویر عایشه از شخصیت و منزلت فاطمه (س ) آینه ای گویا و بی نیاز از هر گونه توضیح از واقعیت این شخصیت است . روایت شبیه پدر از جمله تصاویر ناب و دقیقی است که در روایتی از عایشه در منابع کهن حدیثی اهل سنّت گزارش و بر اساس آن فرع فقهی در کتاب های السنن تاسیس شده است. سلیمان بن أشعث سجستانی ( 275 ق ) مولف کتاب السنن این روایت را در باب « ما جاء في القيام » چنین نقل می کند : حدثنا الحسن بن علي وابن بشار ، قالا : ثنا عثمان بن عمر ، أخبرنا إسرائيل ، عن ميسرة بن حبيب ، عن المنهال بن عمرو ، عن عائشة بنت طلحة ، عن أم المؤمنين عائشة رضي الله عنها أنها قالت : ما رأيت أحدا كان أشبه سمتا وهديا ودلا ، وقال الحسن : حديثا وكلاما ، ولم يذكر الحسن السمت والهدى والدل ، برسول الله صلى الله عليه وسلم من فاطمة كرم الله وجهها : كانت إذا دخلت عليه قام إليها فأخذ بيدها وقبلها وأجلسها في مجلسه ، وكان إذا دخل عليها قامت إليه فأخذت بيده فقبلته وأجلسته في مجلسها . ( سجستانی , السنن , ج 2 , ص 522 ) . تحلیل : 1) از نگاه سجستانی این روایت از چنان اعتبار استواری برخوردار است که آن را مستند فتوای خود در کتاب فقهی او قرار داده است . این روایت در باب مناقب فاطمه (س ) بنت رسول الله ( ص ) در کتاب فضائل الصحابه نسائی ( 303 ق ) نیز با اندکی تفاوت در متن چنین روایت شده است : « ... أن عائشة أم المؤمنين قالت ما رأيت أحدا أشبه سمتا وهديا ودلا برسول الله صلى الله عليه وسلم في قيامها وقعودها من فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم قالت وكانت إذا دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم قام إليها وقبلها وأجلسها في مجلسه وكان النبي صلى الله عليه وسلم إذا دخل عليها قامت من مجلسها فقبلته وأجلسته في مجلسها فلما مرض النبي صلى الله عليه وسلم دخلت فاطمة فأكبت عليه وقبلته ثم رفعت رأسها فبكت ثم أكبت عليه ثم رفعت رأسها فضحكت فقلت إن كنت لأظن أن هذه من أعقل النساء فإذا هي من النساء » (نسائی, فضائل الصحابة , ص 78 و : نسائی , السنن الکبری , ج 5 , ص 96 ). این حجر اسانید و طرق دیگر این روایت از دیگر محدثان اهل سنّت را گزارش کرده است و تردیدی در اصالت و اعتبار آن نکرده است ( ابن حجر , فتح الباری , ج 8 , ص 103 ) ؛ ذهبی , میسره راوی اصلی روایت را صدوق خوانده است ( ذهبی , سیر أعلام النبلاء , ج 2 , ص 127 ) . 2) بلندن شدن , بر پا خاستن یا به پا خاستن از جمله آیین ها و رسوم رایج در فرهنگ ها و ملل انسانی در هماره گذشته , حال و آینده تاریخ انسانی است . آیین به پا خاستن در مقابل اشخاص در فقه اسلامی به دلیل شرعی نیازمند است و سجستانی تلاش دارد که جواز و مشروعیت این مهم را در سنّت و سیره نبوی تبیین نماید زیرا آیات قرآن صریح در حکم نیستند از این رو ناگزیر باید جواز آن را در سنّت باز جست . شایان ذکر است بر پایه برخی از روایات از قیام در مقابل اشخاص به جز قیام بر جنازه مسلمان ( ابن ماجه , السنن , ج 1 , ص 492 ؛ ترمذی , السنن , ج 2 , ص 253 ) نهی و از جمله اسباب هلاکت و از شمار رسوم باطل امم پیشین بیان شده است ولی فقیهان سرآمدی از اهل سنّت این روایات را متروک و قابل استناد ندانسته اند ( هیثمی , مجمع الزوائد ومنبع الفوائد , ج 8 , ص 40 ؛ عظیم آبادی , عون المعبود شرح سنن أبي داود , ج 14 , ص 95 - 96) . ( ادامه : 👇👇 ) •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
شبیه پدر ؛ کارکرد فقهی سیره نبوی در رفتار با فاطمه (س) (قسمت دوّم) درنگی در روایت تصویر فاطمه (س) در نگاه عایشه 🖊علی راد 3) با توجه به عنوان باب مسئله و فرع فقهی این باب در کتاب السنن سجستانی بازیابی نصوص معتبر فقهی از سنّت و سیره رسول خدا ( ص ) برای جواز یا وجوب قیام هنگام ورود شخصیت برجسته ای در مجلس است. 4)در این باب سجستانی فقط دو روایت معتبر از سنّت و سیره نبوی را بازیابی و مستند فتوای فقهی خود قرار داده است . روایت اول « قوموا إلى سيدكم » از نوع قول و بیان نبوی است ولی روایت دوم از عایشه از نوع فعل و رفتار مستمر رسول خدا (ص) است . 5)مقصود از این قیام تکریم و تشریف شخص وارد بر مجلس است و بر منزلت والا و مهم وی حکایت دارد ؛ تعبیر سیادت به معنای شخصیت برجسته و متماز – در ساحت های متنوع سیاسی, فرهنگی, اجتماعی , معنوی و .... - در روایت نخست قید بسیار مهم در وجوب عمل به این رفتار است. 6)از سنّت قولی و سیره عملی رسول خدا این نکته استنباط پذیر است که به پاخاستن برای افراد شاخص و برجسته از الزامات اخلاقی و ادب اجتماعی اسلام است و سجستانی فقط یک مورد از التزام عملی رسول خدا ( ص ) در عمل به این آیین را در سیره آن حضرت معتبر دانسته است و آن هم قیام رسول خدا ( ص ) هنگام ورود فاطمه (س ) به محضر ایشان است . 7)با توجه به قید سیادت در روایت اول و قرینه بودن آن برای تفسیر روایت دوم , ملاک و مناط عمل به آیین به پاخاستن رابطه نسبی یا سببی با افراد نیست بلکه جایگاه سترگ و فاخر شخصیت دلیل اصلی آن است لذا قیام رسول خدا ( ص ) در مقابل فاطمه (س ) به دلیل رابطه دختری و پدری ایشان نیست و چنین رفتار و رویه ای از ایشان در مواجه با دیگر دختران و همسران آن حضرت گزارش نشده است . 8)علی رغم اعتبار و شهرت روایت عایشه شماری از فقیهان متاثر از پاردایم صحاح سته از توجه و استناد به این روایت در مسائل فقهی اعراض کرده اند اما پس از دوران گذار از این پارادایم بازگشت به این روایت در مسائل فقهی را شاهد هستیم و بر خلاف طرفداران این پارادایم , روایات متروک نهی از قیام بر انسان زنده را طرد و نقد کرده اند اما فقه اهل سنّت در دوره میانی هم سوی با اندیشه فقهی سجستانی نبوده است. 9)بایسته است فقیهان امامیه توجه به سیره نبوی در تعامل با فاطمه ( س ) در تحلیل مسائل و فروع فقهی مورد اهتمام ویژه قرار دهند . 10)افزون بر کارکرد فقهی رفتار رسول خدا ( ص ) , روایت عایشه بر همانندی شخصیت فاطمه (س ) با شخصیت پدر نیز دلالت دارد ؛ سبک و منطق گفتار , رفتار , کنش , سکوت , راه رفتن , شمایل , روش و سیرت فاطمه (س ) هم سان , همانند , هم رنگ , هم گون , هم تراز رسول خدا ( ص ) بود و این مهم فراتر از وراثت بر تأسی و همگون سازی فاطمه (س ) با رسول خدا ( ص ) به مثابه اسوه و نمونه انسان کامل بود . رسیدن به این تراز از همانند سازی به تلاش سخت , تکاپوی ژرف و مستمر در انطباق نیازمند است و فاطمه (س ) به خوبی از عهده آن بر آمد و عایشه نیز این حقیقت مسلم تاریخ را بیان کرد زیرا پس از رحلت نبوی فاطمه (س ) تنها شخصی بود که نُمود و تجلی رسول خدا ( ص ) بود . •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
دست‌خط کم‌تر دیده شده از اجازه‌نامه تفسیری علامه طباطبایی به آیت‌الله مصباح به‌مناسبت سال‌روز ارتحال علامه طباطبائی رحمه‌الله جناب مستطاب عماد الأعلام آقای آقا شیخ محمدتقی مصباح دامت برکاته جلد پنجم تفسیر را اگر چنانچه وسائل چاپ فراهم شد مشغول تصحیح و غلط‌گیری بشوید. دیگر هیچ‌گونه مراجعه باین جانب لزوم نداشته و در تصحیح و اتّخاذ کمک و اجازه چاپ و غیره کاملاً مختارید والسلام علیکم محمدحسین طباطبائی 🆔 @Bonyadtarikh •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
بادیه‌نشینی به‌مثابه کنشی سیاسی؛ خوانشی تازه از احادیث نکوهش اعراب ✍️ علی راد , حامد دهقانی فیروز ابادی چکیده بادیه‌نشینی در احادیث گوناگونی با نکوهش روبه‌رو و هم‌تراز با کفر و شرک خوانده شده است. چاره‌اندیشی‌های اندیشوران مسلمان برای تفسیر چرایی این نگاه بدبینانه راهگشا نبوده و نتوانسته تبیینی منسجم از این احادیث ارائه دهند. این نوشتار با رویکردی تاریخی و با نگاهی پدیدارشناختی به مسئله‌ی «شهرنشینی» و بازخوانی انگاره‌ی «حرم و شهر خدا» در ذهنیت مردمان باستان آغاز می‌شود و در ادامه نتیجه می‌گیرد که چگونه زیستن در خارج شهرهای خدا، پیامدهای حقوقی ویژه‌ای داشته و آنها را به «شهروندانی درجه‌ی دو» تنزل می‌داده است. در عصر نزول جغرافیای سیاسی اسلام محدود به شهرهای مسلمان‌نشین می‌شده و سکونت گزیدن در بادیه به معنای اعتزال و دوری‌گزینی از نظم سیاسی حاکم بر شهر بوده است. تعرّب و بادیه‌نشینی، دست‌کم در عصر نزول و کمی پس از آن، کنشی سیاسی برای فرار و خروج از حوزه‌ی ولایت و اقتدار حکومت اسلامی بوده، ازاین‌رو در شمار گناهان کبیره جای گرفته و هم‌تراز با کفر و شرک دانسته شده است. کلیدواژه‌ها: اعراب , بادیه‌نشینی , تعرّب بعد الهجره , شهر خدا , حرم الله . لینک : https://www.sfhadith.ir/article_209528.html •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
غلو در میراث اهل سنّت ( 01) مورد مطالعه : غلو اهل حدیث درباره بخاری ✍️علی راد اهل حدیث به دلیل ناتوانی از تقابل با جریان رأی گرای فقهی , عقل گرای معتزلی و رهیافت های انتقادی علیه مبانی اعتبار احادیث ناگزیر شد از جوامع حدیثی , مشایخ اهل حدیث چهره ای قدسی و نقد ناپذیر ترسیم کند , باب هر گونه نقد و پرسش درباره شخصیت و میراث ایشان را مسدود نمود تا به مدد ترکیب غلو با قداست , نوش دارویی پس از مرگ اندیشه حدیث برای خود فراهم آورد. هیمنه تعصب و تصلب اندیشه در گفتمان فکری قرن دوّم و سوّم هجری نیز به تشدید غلوگرایی در طیف های مختلف این گفتمان کمک نمود , فضایی تیره و تار از شخصیت و تراز دانایی بزرگان فقه , حدیث و کلام در این روزگار فراهم آورد. در این میان توسعه مذهب فقهی - کلامی ابوحنیفه در گستره جغرافیای سیاسی دولت عبّاسیان زمینه حسادت علیه شخصیت و اندیشه های ابوحنیفه را نزد اهل حدیث برانگیخت , فضایی شکننده , غبارآلودو سیاه از فضائل تراشی درباره ابوحنیفه از یک سو, غلو و اغراق درباره ابن حنبل و مشایخ اهل حدیث از سوی دیگر ایجاد نمود ( نک : امینی , الغدیر , « قصص في مناقب الإمام أحمد ») , فضیلت تراشی تا حدی به اوج رسید که تردیدی در دروغ بودن آنها نبود , از جمله مشهورترین این فضایل برساخته اسطوره داوری بر اساس مذهب ابوحنیفه از سوی عیسی (ع) در آخرالزمان است. علامه امینی با استناد به آثار ملا علی قاری در ترسیم این فضا چنین می نویسد : « وقد أطنب الشيخ علي القاري في رد هذه الأسطورة بعدة صحائف إلى أن قال في ص 230 : ثم إن مثل هؤلاء لفرط تعصبهم وعنادهم ليس مطمح نظرهم إلا تفضيل أبي حنيفة ولو بما لا أصل له، ولو بما يؤدي إلى الكفر وليس عندهم علم بفضائله الجمة التي ألفت فيها الكتب فيرضون بالأكاذيب والافترائات التي لا يرضاها الله ورسوله ولا أبو حنيفة نفسه، ولو سمعها أبو حنيفة رضي الله عنه لأفتى بكفر قائلها وفي فضائل أبي حنيفة المقررة المحررة كفاية لمحبيه ولا يحتاج في إثبات فضله إلى الأقوال الكاذبة المفتراة المؤدية إلى تنقيص الأنبياء، ومن العجائب إنه وقع للقهستاني مع فضله وجلالته شئ من ذلك فقال في شرح خطبة النقابة : إن عيسى إذا نزل عمل بمذهب أبي حنيفة كما ذكره في الفصول الستة .» ( همان ). در امتداد منازعات اهل حدیث با اهل رأی است که طرفداران ابوحنیفه او را چنان تفضیل و ترفیع بخشیدند که افتخار پیامبر اکرم (ص) به ابوحنیفه به دلیل دانایی ویژه او به شریعت اسلام , یکی از سرفصل های کتاب غلو و اغراق ابوحنیفه بود: « النبي يفتخر بأبي حنيفة : عن رسول الله صلى الله عليه وآله أنه قال : إن سائر الأنبياء تفتخر بي ، وأنا افتخر بأبي حنيفة ، وهو رجل تقي عند ربي ، وكأنه جبل من العلم ، وكأنه نبي من أنبياء بني إسرائيل ، فمن أحبه فقد أحبني ، ومن أبغضه فقد أبغضني . وعنه صلى الله عليه وآله : إن آدم افتخر بي ، وأنا أفتخر برجل من أمتي اسمه نعمان ، وكنيته أبو حنيفة ، هو سراج أمتي . أسلفنا الروايتين مع جملة مما اختلقته يد الغلو في الفضائل لأبي حنيفة في الجزء الخامس ص 239 - 241 وذكرنا هنالك إن أمة من الحنفية بلغت مغالاتها فيه حدا ذهبت إلى أعلميته من رسول الله صلى الله عليه وآله في القضاء ». ( امینی , الغدیر, ج 11 , ص 127 –218 ) . این غلو فاحش ( به تعبیر علامه امینی) پیشینه کهن در گفتمان عامّه دارد : « الغلو الفاحش : هاهنا ننهي البحث عن المغالاة في مناقب الخلفاء ، ويهمنا عندئذ أن نوقف القارئ على شرذمة قليلة من الكثير الوافي مما نسجته يد الغلو من قصص الخرافة ، وما لفقته الأهواء والشهوات من فضائل أناس من القوم منذ عهد الصحابة وهلم جرا ، ونلمسك باليد الغلو الفاحش» ( امینی , الغدیر, ج 11 , ص 103 ) . •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
غلو در میراث اهل سنّت (02) مورد مطالعه : غلو اهل حدیث درباره بخاری ✍️علی راد طرفه اینکه اهل حدیث و عامّه , شیعیان را به دلیل باورمندی به فضایل امامان خود که تفاوتی بنیادین و جوهری با صحابه و تابعین در شناخت اسلام دارند , متهم به غلو و رفض می کردند حال اینکه خود موسس غلو , بهره مند از وضع در پیشبرد آن بودند : « فهلم معي إلى أناس يشنعون على الشيعة باثبات تلكم النسب ويقذفونهم بالغلو والكفر والشرك وهم يثبتونها لغير واحد من أولياءهم ، وذكروا أضعاف ما عند الشيعة من تلكم الفضائل المرمية بالغلو في تراجم العاديين من رجالهم ، ونشروها في الملأ واتخذوها تاريخا صحيحا من دون أي غمز وإنكار في السند ، ومن غير مناقشة و نظرة صحيحة في المتون ، كل ذلك حبا وكرامة لأولئك الرجال ، وحب الشئ يعمي ويصم ، وهذه السيرة مطردة فيهم منذ القرن الأول حتى اليوم ، ولا يسع لأي باحث رمي أولئك المؤلفين الحفاظ بالضلال والشرك والغلو وخروجهم عما أجمعت عليه الأمة الإسلامية كما هم رموا الشيعة بذلك ، على أن الباحث يجد فيما لفقته يد الدعاية والنشر ، ونسجته أكف المخرقة والغلو في الفضائل ، عجائب وغرائب أو قل : سفاسف وسفسطات ، تبعد عن نطاق العقل السليم ، فضلا عن أن تكون مشروعة» ( امینی , الغدیر, ج 7 , ص 72 – 73 ) . بنابر این غلو و اغراق درباره جایگاه بخاری ریشه در گفتمان جدل – نزاع اهل حدیث با جریان های دگر اندیش دارد , رویکرد غلو آمیز درباره بخاری در تحلیل گفتمان کاوی بر آوای متعارض خود دلالت دارد و تلاش می کند از طریق اغراق درباره شخصیت بخاری آن را کتمان کند . این صدای متعارض رویکردی سلبی و انتقادی به شخصیت بخاری داشت, معتقد بود بخاری پژوهش گری بیش در عرصه حدیث نبود , در فقاهت و اجتهاد سَر رشته نداشت. اهل حدیث روزگار بخاری که در اثر با نقدهای جریان معتزله و اهل رأی جایگاه اجتماعی و مرجعیت علمی خود را از دست داده بود به دنبال روزنه امیدی بعد از مرگ ابن حنبل بود. در این فضای شکننده نفی و نقد علیه اهل حدیث شخصی چون بخاری که به گردآوری احادیث در ساختاری جدید همت گماشته بود با همه کاستی و آسیبی های که داشت , روزنه امیدی بود به ویژه اینکه بخاری ادعا داشت که در این اثر اندیشه رأی گرا و دیگر منتقدان دگر اندیش اهل حدیث به ویژه ابوحنیفه را نقد کرده است . از این رو اهل حدیث پس از مرگ ابن حنبل و نا کامی او در احیای دوباره جایگاه اهل حدیث به بخاری و کتاب الجامع الصحیح او پناه آوردند و چنین پنداشتند که در سایه این کتاب می توانند به تداوم حیات اجتماعی هویت خود ادامه دهند . برای این مهم غلو و اغراق درباره بخاری و کتاب او تنها راهی بود که به ذهن ایشان رسید تا بتوانند از این طریق به شهرت یافتن بخاری از یک سو و هویت بخشی به اهل حدیث از سوی دیگر کمک کنند و جایگاه از دست رفته خود در گفتمان علمی را بازیابی نمایند . غلو درباره بخاری به ابزارهای متناسب با خود نیاز داشت که مهم ترین آن جعل و وضع متون و روایات تاریخی درباره شخصیت اسطوره¬ای بخاری بود تا تصویری از او ارائه کند که بتواند به مقابله با اندیشه های ابوحنیفه برخیزد , برای این مهم ناگزیر شدند که حلقه علمی برای بخاری با حضور بیش از بیست هزار شاگرد بتراشند , گسترده نفوذ اندیشه های بخاری را به گستره جغرافیای دولت عباسی در تقابل با سرعت , هیمنه و رشد فقه ابوحنیفه ترسیم نمایند حال اینکه هیچ کدام از این ادعاها را در تاریخ نمی توانیم ردیابی و اثبات کنیم. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad
حدیث مجعول و فارسی زدگی فقیهان سهو در تعبیر از میراث ایران تا هند (02) ✍️ علی راد ❄️ ❄️ کاربرد اصطلاح واره حدیث مجعول برایند آسیب فارسی زدگی برخی از فقیهان معاصر ایرانی تبار – فارسی زبان در کاربرد واژه جعل به معنای فارسی آن در عربی نگاری است , تعبیر نا دقیق « حدیث مجعول » در ادبیات برخی از فقیهان ایرانی تبار در سده اخیر رواج یافت که در تقریرات یا نگاشته های فقهی خود به زبان عربی از این تعبیر استفاده کردند , سپس با همین معنا در نگاشته های فارسی به تقلید از فقیهان ایرانی تبار- فارسی زبان رواج یافت . در دوران پدیداری این اصطلاح واره واژه جعل, مجعول و جعلی در زبان فارسی به معنای دروغین و کذب بودن , نا اصیل و نا درست رواج داشت , این کاربرد در ذهن و زبان ایرانیان اثر گذاشت , در نگاشته¬های فقهی و حقوقی و سپس حدیث پژوهی رخنه کرد. این اصطلاح واره در سده اخیر از سوی برخی از دانشیان فارسی زبان در پژوهشهای فقهی , کلامی , رجالی , حدیث پژوهی به کار رفت سپس در ضمیر ناخودآگاه نویسندگان ایرانی تبار در عناوین کتاب ها و مقالات فارسی ظهور یافت , حال اینکه کاربرد واژه جعل و مجعول در معنای حدیث بر ساخته و دروغ در میراث کهن و دانشیان عرب زبان از پیشینه برخوردار نیست , بایسته است همان اصطلاح حدیث موضوع به جای حدیث مجعول به کار رود , آن گونه که در ادبیات و میراث حدیث پژوهی مسلمین از دوره متقدمین تا معاصرین راوج دارد, کتاب های متعددی با عنوان الموضوعات در نقد و شناسایی احادیث ساختگی تالیف شده است. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @OstadRad