علامه جعفر مرتضی عاملی و پدیده غلو در روایات موالید ائمه (قسمت سوّم)
✍️ علی راد
رویکرد کلامی محقق عاملی در نقد نصوص چنین نیست که وی را همانند برخی از عقلگرایان افراطی به نفی و طرد گزارشهایی از سیره علی(ع) سوق دهد که با دستاوردهای عقل خود بنیاد بشری ناهمگون مینماید. وی در مواجه با چنین گزارشهایی از اصل «رد علم به اهلبیت» بهرهمند است و با استفاده از این اصل ضمن حفظ صحت صدور این متون برای آنها مقاصدی قائل است که تنها راسخان در دانش از آن آگاه هستند. کاربست این اصل در نقد وی را از انکار و طرد این گونه گزارشها مصون داشته و به احتیاط در نفی اصالت نصوص سوق داده است.
نمونه کاربست این اصل داوری محقق عاملی درباره حدیث سخن گفتن ذوالفقار در مقابل پرسش علی(ع) بعد از قتل عمرو بن عبدود است. این متن که در منابع روایی متقدم امامیه گزارش نشده است و ابتدا در الخرائج و الجرائح رواندی و سپس در منابع روایی متأخر چون بحار الانوار و مدینة المعاجز آمده است، همچنان در نگاه محقق عاملی در بوته صحت صدور قرار دارد و مقصود اصلی از صدور این روایت را به ائمه ارجاع میدهد. پاسخ وی چنین است:
نقول: لیس لدینا ما ینفی صحة هذه الروایة . ومجرد الاستبعاد، والإعلان بإنكارها، لا یكفی، لأن الجواب على ذلك هو أنه حین یصعب علینا فهم بعض ما ورد فیها، فإن علینا أن نكل علم ذلك إلى أهله، ما دام أنه لا یمس أساس العقیدة، ولا یؤثر على الضوابط والمرتكزات العامة للبحث العلمی الرصین.
نمونه دیگر احتیاطگرایی محقق عاملی، کوشش تأویلی در توجیه گزارش «چگونگی تولد امامان» است. وی در نقد متن بارداری و وضع حمل متمایز مادران امامان از سایر زنان، ابتدا با رویکرد تأویلی تلاش میکند معنایی مقبول از برخی فقرات آن ارائه کند، اما در نهایت از قاعده توقف و رد علم معنای حقیقی آن به معصومان بهره میجوید و گویی قصد دارد که خواننده خود به قضاوت بنشیند. هر چند تلاش محقق عاملی در این تحلیل و نقد ستودنی است، توجه به نکات ذیل نیز اعتبار سنجی این متن ضروری است:
الف) کهنترین مصدر اصلی این گزارش کتاب الهدایة الكبرى خصیبی در باب سیدة النساء فاطمه الزهراء(س) است که در آن چنین آمده است:
والذی ولدت فاطمة (علیها السلام) من أمیر المؤمنین (علیه السلام): الحسن والحسین ومحسنا سقطا و زینب وأم كلثوم وكان اسمها آمنة، وولدت الحسن والحسین من فخذها الأیمن وأم كلثوم وزینب من فخذها الأیسر. ومثله ما روی عن وهب بن منبه ان مریم ولدت عیسى (صلوات الله علیه) من فخذها الأیمن وان النفخة كانت من جیبها والكلمة على قلبها.
در ظاهر عبارت اشارهای به انتساب این متن به عنوان روایت به معصومان وجود ندارد. در متون قبلی این متن نیز سندی ذکر نشده است که تحویل به سند روایت قبلی را محتمل بدانیم. اصل کتاب الهدایة الكبرى بهجز بخشهایی از آن فاقد سند روایی معهود کتابهای حدیثی است. ضمن اینکه محققان به تحریف در نسخه اصل الهدایة الکبری و دستبرد در برخی از فقرات آن نیز تصریح دارند؛ از جمله تمام باب سیدة النساء فاطمه الزهراء(س) در برخی از نسخههای خطی معتبر و کهن این اثر وجود ندارد. به همینسان جمله «إنَّا معاشر الأوصیاء لسنا نحمل فی البطون، وإنما نحمل فی الجنوب، ولا نخرج من الأرحام، وإنما نخرج من الفخذ الأیمن» بر پایه محقق کتاب الهدایة الکبری از زیادات راوی این اثر است و مخالف با گزارشی است که به تولد حضرت مهدی(عج) از رحم مادر بزرگوارشان تصریح دارد. بنا براین به نظر میآید اطلاق عنوان روایت به این متن بر پایه معیارهای دانش رجال شیعه و کاربست قواعد فقه الحدیث در تبیین معنا و مقصود آن و استناد به قاعده رد علم در توجیه آن نادرست است. کاربست این قواعد بهویژه قاعده توقف و رد علم به مقصود اصلی حدیث به معصوم درباره احادیثی صادق است که اطمینان به صدور آن از معصوم داریم؛ در حالی که در این مورد شواهد متعددی بر خلاف آن داریم. همچنین کاربست رویکرد تأویلی برای توجیه معنای ظاهری آن یا تمسک به قواعد رفع تعارض برای جمع آن با واقعیت متعارف و سایر ادله معتبر روایی با رویکرد استدلالی سازگار نیست.
ب) در متن کتاب الهدایة الكبرى خصیبی عبارت «ومثله ما روی عن وهب بن منبه ان مریم ولدت عیسى (صلوات الله علیه) من فخذها الأیمن» آشکارا به این نکته اشاره دارد که نویسنده قصد دارد با ارجاع به وهب بن منبه میان چگونگی تولد حسنین(ع) با تولد عیسی(ع) تماثل برقرار کند، اما از این مهم غفلت کرده است که این ادعا در آیات قرآن و دیدگاه رایج در میان مسیحیان شناختهشده نیست. حتی این متن از وهب بن منبه در منابع اسرائیلیات نیز به دست نیامد. به نظر میآید با توجه به شیوع نگرههای گنوسی و غالیانه میان مسیحیان شام این متن از زیادات جریان غلو شام است که به کتاب الهدایة الكبرى خصیبی افزوده شده است.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
علامه جعفر مرتضی عاملی و پدیده غلو در روایات موالید ائمه
✍️ علی راد
(قسمت اوّل) https://eitaa.com/OstadRad/556
(قسمت دوّم) https://eitaa.com/OstadRad/557
(قسمت سوّم) https://eitaa.com/OstadRad/558
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
May 11
Al-Kafi and Orentalist.MP3
29.09M
فایل صوتی نشست علمی : الکافی و خاورشناسان 🎙 علی راد @OstadRad
حوّا از اسطوره تا حقيقت : نقد ديدگاه تفسير طبري / نصر حامد ابوزيد ؛ ترجمه: علي راد
اشاره
نوشتار حاضر ترجمه مقاله اي است تحت عنوان «حوّا بين الدين و الاسطورة» كه در كتاب داوئرالخوف; قراءة في خطاب المرأة (الطبعة الاولي; مركز الثقافي العربي، 1999، ص 17ـ24) به چاپ رسيده است. دكتر ابوزيد در بخشی از كتاب به نقد قصه اي تفسيري از وهب بن مُنَبِّه درباره نقش حوّا(عليها السلام)در اغواي آدم(عليه السلام) و خروج آن دو از بهشت می پردازد ; افسانه اي كه طبري در تفسير جامع البيان آن را نقل كرده و به زعم خويش از تراث تفسيري اسلام به شمار آورده است. حال آنكه بررسي محتوايي اين داستان و تأمّل در فرهنگ تاريخي حاكم در عصر نزول قرآن درباره زن و اصالت وجودي او از منظر نگرش قرآني، ديدگاهي مخالف با قصّه ها و افسانه هايي همچون اسطوره وهب بن منبّه درباره داستان حوّا، و نقش او در خروج آدم از بهشت (دارالثواب يا جنّت عدن) فرا روي پژوهشگر قرآن قرار مي دهد و با كنار زدن حجاب جهل و ظلمت از چهره حقيقي حضرت حوّا، او را با حقيقت آشنا مي سازد. در دو لینک زیر متن فارسی و عربی این نوشتار را مطالعه بفرمایید : متن فارسی : B2n.ir/a15828 متن عربی : B2n.ir/j66090
@OstadRad
الکافی» شیخ کلینی در راه «سینما حقیقت»
اطلاع بیشتر از لینک زیر :
B2n.ir/q96996
@OstadRad
از انفعال عقل تا انسداد نقد در گفتمان معاصر ( قسمت اوّل)
خود می گویی و خود می خندی!!
✍️ علی راد
آموزه های اسلامی بر ژرف نگری و ستردن سخن و عمل از هر نوع ناخالصی تاکید دارند زیرا نقد و پالایش را راز مسئولیت اجتماعی, مانایی و والایی فرد و جامعه میداند و شاخص فرد مومن ؛ بر پایه این فرهنگ روا نیست که آدمی به هر رطب و یابسی در داوری استناد جوید و در عرصه خطیر دین شناسی از سر هوا و هوس , ظن و احتمال و منبعی سست و ضعیف سخن براند و رأی دهد؛ به همین سان نیز باید در مواجهه با نظریه رقیب باید عمل نماید.
در مطالعات انتقادی, آشنایی دقیقِ ناقد با نظریۀ مقبول طرف مقابل, اهمیتی مضاعف دارد و ناقد باید در چارچوب نظریۀ مقبول, به نقد و بررسی دیدگاه مقابل بپردازد؛ بدون فهم کامل یک نظریه, اقدام به نقادی, جهدی بی¬توفیق است. تقریر معیوب و فهم معوج یک نظریه, ابطال آن را آسان میکند, اما چنین ابطالی را چه سود؟ نقد بدون فهم و رد بدون درک, نشانه گستاخیِ جاهلانه و حق نشناسی نقاد است . پس صحت و اعتبار نقد, وابستگی تام به اشراف علمی ناقد به نظریۀ رقیب دارد و همین نکته, مرز نقد با تخریب را روشن میسازد چرا که نقد به معنای سنجش یک دیدگاه بر اساس ترازوی منطقی است و تعیین اعتبار، صحت و دقت آن بر مبنای ملاکهای عینی است که از آن با عنوان اصل تقدم فهم بر نقد یاد میشود .
تقریر روشن دیدگاه مخالف، نزد دانشمندان مسلمان حاکی از دقت نظر آنها در رعایت این اصل نقادی است؛ شتاب¬زدگی در مقام نقد، مانع فهم دقیق ناقد می¬گردد و نقد منهای فهم درست دیدگاه مخالف, مصداق این تعبیر است: "خود می¬کشی و خود تعزیه می¬کنی" یا " خود می¬گویی و خود می¬خندی" . همچنین پرهیز از نقد گوینده به جای نقد سخن, و احتراز از مغالطه¬ی انگیزه و انگیخته (نظریه) از شرایط نقد بی¬طرفانه است. این اصل, نقش موثری در نقد و ارزیابی بی¬طرفانه نظریات دارد و در روایات متعددی بر این اصل تاکید شده است که در مقام نقد به سخن نگاه کنید نه به سخنگو . البته معنای این سخن, نفی اعتبار و اهمیت نقد انگیزه¬ها نیست, بلکه تاکید بر این نکته است که از نقد انگیزه¬ها نمی¬توان نقد انگیخته را استنتاج کرد . بنا براین اولاً نظریه پردازی در هر حیطه از علوم انسانی و اسلامی بر شناخت و نقد اولویت دارد و ثانیاً اینکه نادیده گرفتن اصول علمی و اخلاقی نقد, موجب مغالطه شده و حقیقت را دگرگون می¬کند . اساس تفکر انتقادی , قضاوت موقت یا معلق است و پایه این تعلیق, تحقیق در تعیین ماهیت مسئله است پیش از آنکه اقدامی برای حل آن به عمل آید .
@OstadRad
May 11
از انفعال عقل تا انسداد نقد درگفتمان معاصر ( قسمت دوّم)
خود می کشی و خود تعزیه می داری!!
✍️ علی راد
در تجارب زیسته انسانی این واقعیت انکار ناپذیر است که گاهی پژوهشگران به دلیل سیطره شهرت علمی و سلطه قداست شخصیتی, ناآگاهانه حق پرسیدن و ارزیابی اندیشه های وی را از خود سلب نموده, تقلید را به جای تحقیق نشانده و حقیقت را در مسلخ قداست و شهرت سر بُریدند. متاسفانه این رویه از گذشته تا کنون در میان برخی از دانشوران علوم اسلامی رایج بوده و هست. عبد القاهر جرجانی (417 ق) اعجاز پژوه نامدار قرن پنجم هجری در اینکه چگونه شهرت و قداست افراد موجب انسداد نقد و نظر درباره آرای باطل ایشان می شود, سخنی نغز و تامل برانگیری دارد:
«و اعلم أن القول الفاسد و الرأى المدخول، إذا كان صدره عن قوم لهم نباهة، و صيت و علو منزلة فى أنواع من العلوم غير العلم الذى قالوا ذلك القول فيه، ثم وقع فى الألسن فتداولته و نشرته، و فشا و ظهر، و كثر الناقلون له و المشيدون بذكره، صار ترك النظر فيه سنة، و التقليد دينا ... و كم من خطأ ظاهر و رأى فاسد حظى بهذا السبب عند الناس، حتى بوّءوه فى أخص موضع من قلوبهم، و منحوه المحبة الصادقة من نفوسهم» (جرجانی, الدلائل, ص 464).
آری, جرجانی راست گفت که شهرت کاذب و قداست پوشالی, بزرگ نمایی بدون دلیل افراد, خطاهای ایشان را از دید ناقدان پنهان می سازد, سراب را جایگزین واقعیت می کند , آثار و اندیشه¬های این افراد را چنان استوار و مقبول می¬نمایاند که هر گونه اقدام نقد ایشان را امری ناروا و مردود می¬شمرد. در تاریخ اندیشه مسلمین رویکرد انسداد نقد اسطوره های علم هر چند در آغازه خود چندان گسترده نبود اما در امتداد تاریخی خود در درون برخی از گفتمان ها توانست به یک جریان پویا تبدیل شود و به حیات فکری خود تداوم بخشد. سلفیان معاصر نمونه روشنی از امتداد تاریخی این رویکرد است که با قدسی انگار عصر سلف و میراث اهل حدیث به طور جدی به احیاء و ترویج اندیشه های حدیثی سلف اهتمام می ورزد و با دگر اندیشان در نقد میراث سلف سَر ناسازگاری دارد.
@OstadRad
از انفعال عقل تا انسداد نقد در گفتمان معاصر ( قسمت سوّم)
میوه تلخ زقوم در شوره زار جهل!!
✍️ علی راد
از جمله راهبردهای سلفیان معاصر, اسطوره¬سازی از سلف است که با قداست تراشی, کرامت پردازی, ادعای امتناع هماوردی با سلف, شبیه سازی میراث سلف با کتابهای وحیانی و قدسی, عقل نقّاد را در زندان شهرت اسیر می کند و در نهایت به انسداد در تحقیق و انفعال قوه نقد مخاطب در بررسی اندیشه های سلف می¬انجامد و مخاطب امروزین چنین می¬پندارد که حقیقت مطلق و مطلق حقیقت در کتاب ها و اندیشه¬های سلف هست و نگریستن نقادانه به آثار و اندیشه های اینان گویی – معاذ الله – ستیز با قرآن و خداوند است . اینگونه است که سلف به اسطوره تبدیل می شود, از کمند عقل نقّاد می رهد و تقلید کور بر مسند تحقیق بینا تکیه می زند .
در ساحت اجتماعی نیز سلفیان با استفاده ناروا از قدرت, سیاست, ثروت و با تمسک به تهدید و تزویر فضای نقد اسطوره ها را تنگ و شکننده نمودند. ناقدان دلسوز پیرایش سنّت از خرافه ها و یاوه ها از ترس برخوردهای خشن ایشان با حربه تکفیر و حبس از انتشار نقدهای علمی خود علیه اسطوره های سلف در هراس هستند . گروهی از این ناقدان زبان در کام فرو هشته, شمشیر نقد از نیام تحقیق بر نمی¬آورند و گروهی دیگر که گاهی سخن رانده یا نگاشته ای منتشر کرده اند در نام گذاری خود به استعاره و کنایه پناه جسته¬اند تا از ترور شخصیت, تبعید و اخراج از مناصب علمی و اجتماعی و تنگنای معیشت در امان باشند زیرا جزم گرایی و برخورد خشونت آمیز با نقد علمی ناقدان پیشین اسطوره ها تجربه گرانسنگی را در اختیار ایشان نهاده است . این چنین است که در مراکز نقد و نظر, سکوت جای فریاد ناقدان نشسته است , توجیهات یاوه در کسوت تحقیق از این مراکز منتشر می شود, ضعف ها را کتمان می¬کنند و خود به امتداد روند اسطوره سازی در تاریخ علم یاری می¬رسانند.
با صد افسوس و آه باید به این حقیقت اعتراف کنیم که در سده معاصر اسطوره گرایی در فکر و ذهن برخی از دانشیان مسلمانان به بهانه تکریم سلف و مخالفت با مدرنیته ریشه داونده است . سوگمندانه بدان می¬بالند ولی به میوه های تلخ این درخت زقوم روییده در شوره زار سرزمین تهامه جهل توجه ندارند یا از سر آگاهی و به قصد تیره ساختن چهره تابناک اسلام ناب چنین رویه ای در پیش گرفته اند تا اسوه های راستین و وارثان برگزیده قرآن و سنّت را از نگاه مسلمین پنهان بدارند و اسلام ثقلینی را وانهاده و بر اسلام اموی- عباسی گردن نهند.
@OstadRad