⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
💎 #جوانمردی در نگاه #امام_مجتبی(ع) این است که انسان دینش را با هیچ چیز معامله نکند زیرا در میزان الهی هیچ گوهری با ارزشتر از #دین نیست و با هرچه معامله شود ضرر است.
📗 برگرفته از کتاب حسنات و سیئات اثر #استاد_انصاریان.
🌐 @partoweshraq
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
💎 از نگاه #امام_مجتبی (ع) مردانگی به این است که انسان دینش را با چیز دیگری معامله نکند. در میزان الهی هیچ گوهری ارزش دین را ندارد. با هر چه معامله شود، خسارت و ضرر است. انسان جوانمرد هرگز دینش را نمی فروشد.
🆔 @partoweshraq
🌹 #امام_مجتبى(ع) و اهتمام به امور مسلمين
🕋 شخصى كه محرم نبود، در كنار حضرت مجتبى (عليه السلام) شروع به طواف كرد، گفت:
👳🏻يابن رسول اللّه! من بدهكارم، مال مردم خور نيستم، اما ندارم كه بدهم، واقعاً قصد جدى دارم كه پول طلب كار را بدهم.
👈 او گريبانم را گرفته و مى گويد: طلبم را بده! من به او گفتم:
👳🏻به اين كعبه قسم ندارم، ولى طلب تو را مى دهم، مى گويد:
👈 اگر ندارى، بايد كسى ضامن شود كه اگر پول را ندادى، او پول مرا بدهد. من هيچ كس را در مكه غير از شما نمى شناسم.
🌹امام (عليه السلام) فرمود:
❓طلبكار كجاست؟
👳🏻 گفت: بيرون از مسجد الحرام است.
👣 حضرت با حال احرام از طواف بيرون آمد، به طلبكار گفت:
🔅اگر اين طلب تو را نداد، من ضامن هستم. قبول كرد.
🕋 حضرت برگشت و بقيه طواف را انجام داد.
👣 در سعى بين صفا و مروه، كسى به حضرت عرض كرد:
👲🏻آقا! در طواف واجب، آن هم دور پنجم و ششم، چرا بيرون رفتيد؟ - بعضى ها از امام و خدا جلوتر مى افتند - حضرت عليه السلام فرمودند:
🔅كارى مهم تر از طواف به وجود آمد؛ و آن هم نجات يك گرفتار بود.
📓 برگرفته از کتاب مرگ و فرصت ها نوشته #استاد_حسین_انصاریان.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#پندها
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
🌏 در کلام #امام_مجتبی(ع)، دنیا جایی است که مؤمن تا زنده است، باید برای فردای خود توشه برداری کند تا به پیشگاه مقدس او آبرومند وارد شود.
🆔 @partoweshraq
👳 #امام_مجتبی را دید
و شروع به صحبت کرد:
✋من از #شيعيان شما هستم!
🌸 حضرت فرمودند:
🔅بندهی خدا!
اگر در اوامر و نواهى ما...
مطيع ما هستى...
راست گفتى!
و اگر چنان نيستى...
ديگر با ادعاى مقام شريف
و بزرگى كه اهل آن نيستى...
بر گناهان خود نيفزا!
🔅بما نگو من از شيعيان شما هستم!
بگو از وابستگان و...
دوستان شما و...
دشمنِ دشمنان شما هستم!
🔅در عين حال، تو در خيرى...
و به سوى خير، خواهی بود!
📚 مجموعة ورام بن أبیفراس، جلد ۲، صفحه ۱۰۶.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#روایت
#پندها
🌷 #انفاق_امام_على (علیه السلام)
💰 چهار درهم نصيب #على(ع) شد، يك درهمش را شب و يك درهمش را روز و يك درهم را در پنهانى و درهم ديگر را آشكار به راه خداوند صدقه داد، از پى اين واقعيت كه همراه با نّيتى صادقانه و الهى بود اين آيه نازل گشت:
🔅[الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ]؛
🔅كسانى كه [چون على بن أبى طالب(ع)] اموالشان را در شب و روز و پنهان و آشكار انفاق مى كنند، براى آنان نزد پروردگارشان پاداشى شايسته و مناسب است؛ و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند.
⚜ #پيامبر_اسلام(ص) فرمود:
🔅هر كس كه مى خواهد آدم را در علمش و نوح را در فهمش و يحيى بن زكريا را در زهدش و موسى را در شجاعت و دليريش بنگرد، پس بايد به على نظر كند!
🕌 #امام_مجتبى(ع) يك روز پس از درگذشت آن حضرت در بين مردم حاضر شد و فرمود:
🔅ديروز مردى از ميان شما رفت كه در علم و دانش در سابقين نظير نداشت و در عمل و كوشش در آيندگان نمونه نخواهد داشت، پيامبر او را براى جنگ با دشمنان مى فرستاد، در حالى كه جبرئيل در طرف راستش و ميكائيل در طرف چپ او حركت مى كردند، او از جبهه برنمى گشت تا پيروزى را نصيب اسلام مى نمود.
📙 برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، نوشته #استاد_حسین_انصاریان.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#مباهله
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#فضائل_مولا_علی
#داستان_کوتاه
🔥 #فکر_پلید
❓در قبال کشتن او چه چیزی به من می رسد؟
💎 ازدواج با یزید، مبلغ هنگفتی پول و یک عمر خوشی و...
👌لبخندی که حالی از رضایت بود بر گوشه لب #جعده جای گرفت، گفت: باشد، قبول است، ظرف را بده به من و از این جا دور شو، نباید کسی تو را ببیند.
💰 بگیر، این ظرف، این هم مبلغی به عنوان پیش پرداخت. من رفتم، بقیه کارها با تو.
💭 زن، ظرف و پول ها را گرفت و در را بست. مدتی پشت در نشست و سپس آنها را در جای امنی مخفی کرد و یک بار دیگر توطئه قتل شوهرش را در ذهنش مرور کرد.
👑 فکر پولدار شدن و ازدواج با پسر فرمانروای شام لحظه ای از خاطرش محو نمی شد، گوشه ای نشسته بود و در رؤیاهای خود غرق بود.
💓 دیگر چیزی به آمدن شوهرش نمانده بود، صدای قلب خودش را می شنید و آرام و قرار نداشت.
☀ مرد، آن روز، روزه مستحبی گرفته بود. گرمای هوای مدینه از یک سو، تشنگی و گرسنگی نیز از سوی دیگر رمقی برایش باقی نگذاشته بود. آرام آرام به طرف خانه اش حرکت می کرد.
🌒 روزهای آخر #ماه_صفر بود و پنجاه سال از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه می گذشت.
🏴 اکنون نه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این دنیا بود، نه علی (علیه السلام) و نه فاطمه (سلام الله علیها).
❣تنها خاطرات مظلومیت ها و خون دل خوردن هایشان باقی بود. رنج هایی که در راه بالندگی و ریشه دواندن نهال اسلام متحمل شده بودند فراموش نشدنی بود.
🌄 کم کم غروب می شد. خورشید در نبرد با سیاهی شب عقب نشینی می کرد و جای خود را به سیاهی و ظلمت شب می داد.
📿 به خانه رسید. وضو گرفت و نمازش را خواند. در حال نماز از خوف خدا و قیامت و روز جزا می لرزید. می دانست در برابر چه آفریدگار بزرگی ایستاده و چه می گوید و سر تعظیم بر آستان چه خالق بی همتایی می ساید.
👌نماز را تمام کرد و به همسرش گفت: افطار مرا بیاور!
🍯 جعده مراقب بود تا ظرف شیر نریزد و زحماتش به هدر نرود، ظرف شیری که داخلش کمی عسل ریخته بود و مقدار زیادی زهر؛ زهری بسیار کشنده که #معاویه با قیمت گزافی از روم خریده بود و با وعده های شیرین و آن همه سکه به خانه #امام_حسن (علیه السلام) فرستاده بود.
🍶 جعده در حالی که از ته دل خوشحال بود شربت شیر را سر سفره گذاشت.
🌹 #امام_مجتبی (علیه السلام) بسم الله گفت و کاسه شیر را به لبهایش نزدیک کرد. تشنه بود، چند جرعه نوشید، اما ناگهان کاسه شیر را از لبهایش جدا کرد!
⚡سوزش عجیبی در معده اش احساس کرد و فهمید که شربت مسموم بوده است...
✋🤚 خدا را شکر کرد که هجران پایان یافت و به دیدار جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدر و مادر بزرگوارش نائل خواهد شد، سپس نگاهی به جعده کرد و فرمود:
▪خداوند تو را بکشد که باعث کشته شدن من شدی. به خدا قسم کسی بهتر از من نخواهی یافت و به آرزوهایت نخواهی رسید، بدان که خدا تو و تحریک کننده ات را ذلیل و خوار خواهد کرد.
🏴 پس از دو روز #امام_حسن (علیه السلام) بر اثر آن سم کشنده شهید شد و پس از چهل و هفت سال زندگی با آن همه تلاش و رنج به دیدار حق شتافت.
🔥جعده نیز همان گونه که امام فرموده بود تا آخر عمر ذلیل و خوار بود و معاویه نیز به وعده هایش عمل نکرد. (١).
📚 پی نوشت ها:
١. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ١۵۴.
📗 #حیات_پاکان ٢، داستان هایی از زندگی #امام_حسن_مجتبی، #امام_حسین و #امام_سجاد (علیهم السلام)، #مهدی_محدثی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
🌌 شب #عاشورا هنگامی که نوجوان شجاع و خوش سیمای خاندان #امام_حسن (علیه السلام) از عمویش امام حسین (علیه السلام) شنید که به اصحاب خویش بشارت می دهد که فردا تمامی شما شهید خواهید شد، در ذهن و اندیشه اش سوالاتی مطرح شد.
👣 از جای خویش برخاسته و از امام حسین (علیه السلام) پرسید:
✋🏻 ای عمو جان! آیا من هم در ردیف شهدا خواهم بود؟
🌷 امام حسین (علیه السلام) فرمود:
❓«پسرم! مرگ را چگونه می بینی؟»
🌹قاسم بن حسن با کمال اخلاص و صفا پاسخ داد:
✋🏻« #احلی_من_العسل »؛
▪️«مرگ در راه تو برای من شیرینتر از عسل می باشد».
👌🏻در این موقع #قاسم سوال خویش را دوباره تکرار نمود:
❓آیا من هم در لیست شهدای #کربلا خواهم بود؟
🌷 امام (علیه السلام) پاسخ داد:
▪️«عمویت فدای تو! بلی. به خدا قسم تو را هم در ردیف یارانم خواهند کشت، حتی پسر شیرخواره ام، #عبدالله را نیز به شهادت می رسانند!!»
⛺ فرزند غیرتمند #امام_مجتبی (علیه السلام) با شنیدن این سخن یکه ای خورده و سوی عمویش خیز برداشته و پرسید:
❓عموجان! آیا آن ها به خیمه گاه می رسند و بعد از تسلط به خیام و ساکنین آن، عبدالله شیرخوار را می کشند؟!
🌷 و #امام_حسین (علیه السلام) کیفیت شهادت طفل شیرخواره را مفصل به قاسم شرح داد. (۱)
☀️ قاسم در روز عاشورا بعد از اصرار زیاد از عمویش اجازه نبرد گرفت.
📜 حمید بن مسلم از گزارشگران عمر سعد در توصیف ورود حضرت قاسم به صحنه نبرد چنین می گوید:
▪️از خیام حسین (علیه السلام) نوجوانی به سوی میدان بیرون آمد که چهره اش مانند قرص قمر می درخشید، شمشیری به دست داشت و پیراهن بلندی پوشیده بود و وارد جنگ گردید، وی در موقع نبرد چنین رجز می خواند:
▪️ان تنکرونی فانابن الحسن
▪️سبط النبی المصطفی الموتمن
▪️هذا حسین کالاسیر المرتهن
▪️بین اناس لا سقوا صوب المزن
🔰 ترجمه:
▪️اگر مرا نمی شناسید من پسر حسن سبط پیامبر برگزیده و امین خدا هستم. این حسین (علیه السلام) است که همچون اسیر گروگان شده در بین مردم قرار گرفته، خدا آن مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد (۲).
🥀 و بالاخره #حضرت_قاسم (علیه السلام) یادگار شجاع حضرت مجتبی (علیه السلام) بعد از فداکاری ها و جانفشانی های مخلصانه در روز عاشورا به #شهادت رسید.
📚 پی نوشت ها:
۱. مدینه المعاجز، ج ۴، ص ۲۱۴.
۲. عیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۰۸.
📘 تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی (علیه السلام)، عبدالکریم پاک نیا.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
🏴 آخرین سرباز اباعبدالله الحسین علیه السلام
🦋 عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) کودک ۱۱ ساله امام مجتبی (علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است. (۱)
📚 شیخ مفید چنین نقل می کند:
🗡️ پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک #امام_حسین (علیه السلام) زد، امام پارچه ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند.
⚔️ زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.
⛺ عبدالله پسر #امام_مجتبی (علیه السلام) هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و درخیمه گاه با زنان به سر می برد.
👣 هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، ازخیمه گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین(علیه السلام) رفت و در کنار عمویش ایستاد.
🌹 #حضرت_زینب (علیهاالسلام) او را دنبال کرد و به اورسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد.
🌷 امام حسین (علیه السلام) به خواهرش فرمود:
▪️«احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید» .
🦋 آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت
▪️«والله لا افارق عمّی (۲)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی شوم».
🕯️ نحوه شهادت #عبدالله_بن_الحسن (علیه السلام
🗡️ ناگاه «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد.
🦋 عبدالله فریاد زد:
▪️«ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می خواهی عمویم را بکشی؟»
🗡️ بَجر قصد ضربه زدن به امام را داشت. ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت.
🦋 کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!»
🌷 امام حسین علیه السلام اورا در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود:
▪️«ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد». (۳)
🌷 امام دست خود را به آسمان بلند کرد:
🤲🏻 «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام مرگ آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما رادعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند». (۴)
🏹 در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند. (۵)
📚 ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست «حرملة بن الکاهل الاسدی» به شهادت رسید.(۶)
📖 در زیارت ناحیه مقدسه آمده:
▪️«السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. (۷)
📚 پی نوشت ها:
۱- ابصار العین، ص ۷۳.
۲- الارشاد، ج ۲، ص ۱۱۰
۳- همان
۴- همان، ص ۱۱۱.
۵- لهوف سید بن طاووس، ص ۱۴۶.
۶- مقاتل الطالبیین، ص ۸۹.
۷- اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۷۵.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه