♓ استدلال مشهور به استحاله #انطباع_کبیر_در_صغیر براساس تلقّی خاصی از دیدگاه مادیگرایانه در باب نفس، طراحی شده است. این استدلال بطور ساده و خلاصه میگوید: ما در ادراکات بصری رایج، تصاویری را مشاهده میکنیم که بارها از بدنمان بزرگتر هستند؛ مانند #ادراک_حسی کوه و دریا و ... . این تصاویر ذهنی غیر از وجود خارجی کوه و دریاست و در درون ما وجود دارند و ادراک میشوند.
حال اگر نفس همان بدن یا مغز باشد، کوه و دریا با آن عظمت باید در جایی به مراتب کوچکتر (مغز یا بدن) وجود داشته باشند که همان انطباع کبیر در صغیر است و محال میباشد.
♒ همانگونه که مشاهده میشود، استدلال فوق بر این تلقّی از دیدگاه مادّیانگارانه استوار است که صور #ادراک_بصری را منطبع و مرتسم در #مغز یا بدن میداند و در نتیجه، انطباق مکانی را لازم میشمرد.
ولی لااقل در دوران معاصر، «هیچکدام» از تئوریهای فیزیکالیستی چنین دیدگاهی ندارند.
♎ نزدیکترین نظریه فیزیکالیستی به تلقی مذکور، #اینهمانی ذهن و مغز است که میگوید هر حالت ذهنی با یک حالت نورونی، اینهمان است؛ مثلا حالت ادراک حسی کوه، اینهمان است با حالت شلیک نورونی c.
مطابق این نظریه، خود تصویر کوه در مغز ترسیم نشده یا انطباع نمییابد؛ بلکه یک شلیک نورونی خاص در لوب پسسری مغز، حالت ادراک بصری کوه را ایجاد میکند که یک #حالت_پدیداری و حس درونی است؛ نه این که تصویر آن کوه در جایی از مغز یا بدن نشسته باشد.
♐ سایر تئوریهای فیزیکالیستی موجود که اساسا از این هم فراتر میروند و مثلا آن شلیک نورونی خاص را موجب بازنمایی ویژگی بیرونی کوه (در نظریه #بازنمودگرایی برونگرا) میدانند و ... .
♉ استدلال استحاله انطباع کبیر در صغیر به ادراک حسی و نه مفهومی از مناظر وسیع ارجاع میدهد که مستلزم حس درک بزرگی آنها به نحوی پدیداری است؛ نه اینکه بزرگی کوه و دریا از طریق مقایسه ابعاد و توصیفات و ... بصورتی مفهومی فهمیده شود.
♈ اما تئوریهای فیزیکالیستی هم بدین نکته التفاتی دارند و دقیقا همین ادراک حسی پدیداری را با یک مجموعه خاص از شلیکهای نورونی اینهمان میدانند یا اعتقاد دارند از طریق این شلیکهای نورونی خاص، ایجاد و بازنمایی میشود.
♋ از دیدگاه #فیزیکالیسم و #علوم_شناختی، یک حس درونی پدیداری از ادراک بصری، الزاما بمعنای وجود آن تصویر با همه ابعادش در درون ما نیست و اساسا مکانیسم ایجاد احساسات درونی میتواند بسیار پیچیدهتر از اینها باشد.
ضمن اینکه با کشف حقایقی مانند میدانها و انرژیها و ... در فیزیک، دیگر تلقی نوع خاص مکانمندی مادی که مستلزم انطباق یا تماس مکانی باشد، تنها گزینه مکانمندی نیست.
♏️ بنظر میرسد بخش مهمی از براهین #تجرد_نفس، بر مبنای تلقی خاصی از #ماتریالیسم - که احتمالا در دوران بوعلی وجود داشته - صورتبندی شده و امروزه با توجه به دستاوردهای #علوم_اعصاب شناختی و تغییرات اساسی دیدگاههای فیزیکالیستی و تنوع و پیچیدگی آنها، نیاز به تغییر و تحول جدی دارند.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind