eitaa logo
فلسفه ذهن
890 دنبال‌کننده
137 عکس
68 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌎 برَد تامپسون با سناریوی زمین دوقلوی فضا- مکانی تلاش کرده نشان دهد برون‏گرا درباره ادراک ویژگی‏های فضا مکانی هم اشتباه است: «دو شخص به نام‏های اسکار و بیگ‏اسکار را در نظر بگیرید. اسکار یک ادراک‏کننده نرمال ساکن در زمین واقعی است و بیگ‏اسکار در سکونت دارد. همه چیز در زمین دوقلو، دقیقاً شبیه همین زمین است، فقط با این تفاوت که بزرگی هرچیز، 2 برابر اندازه اشیاء متناظرشان در زمین ماست. متر معیار در زمین دوقلو نیز 2 برابر متر معیار در این زمین، طول دارد. بنابراین مکعّبی با حجم ح در این زمین، مکعّبی با حجم ۸ح در آن زمین خواهد بود. اسکار، همزاد پدیداری بیگ اسکار است و زندگی آگاهانه آن‏ها دقیقاً شبیه هم. وقتی اسکار به برج ایفل نگاه می‏کند، تجربه‏ای خاص از شکل و رنگ و سایز دارد دقیقاً مشابه وقتی بیگ اسکار به بیگ برج ایفل در زمین دوقلو می‏نگرد؛ هرچند که این تجربه به‏وسیله چیزی دو برابر آن در زمین ایجاد شده است.» (Thompson, 2010, "The Spatial Content of Experience", p.156) 🌍 تامپسون نتيجه مي‌گيرد كه تئوری‏های بازنمودگرایانه برون‏گرا درباره تجربه ویژگی‏های فضا- مکانی اشتباه هستند؛ دیدگاه‏هایی که می‏گویند هرگاه دو تجربه از اندازه و فاصله بلحاظ پديداري يكسان باشند، ویژگی فضا- مكاني يكساني را بازنمایی می‏کنند. البته واضح است که مثال وی، نسخه‏های قوی بازنمودگرایانه وسیع - که قائل به این‏همانی با ویژگی بازنمایی‌کردنِ محتوای بازنمودی (در نسخه‏های غیرخالص: به روشی خاص) است - را زیر سؤال می‏برد، ولی نسخه‏های ضعیف بازنمودگرایی (که صرفاً بر ابتناء ویژگی پدیداری بر محتوای بازنمودی تأکید دارند) پاسخی روشن در برابر زمین معکوس تامپسون دارند: ابتناء بر محتوای بازنمایی به این معناست که در صورت یکسانی محتوای بازنمایی، هم یکسان خواهد بود و نه لزوماً بالعکس. 🌎 اما با توجه به جنبه دیگری در سناریوی تامپسون، مي‌توان نسخه ضعيف بازنمودگرايي برون‌گرايانه را نيز زیر سؤال برد: فرض كنيد هم در برابر اسكار و هم در برابر بيگ اسكار، درختي به ارتفاع پنج متري و در فاصله ده متري آنها وجود دارد، و هر دو ادراك حسّي از اندازه درخت دارند. اين دو ادراك، يكسان است (هر دو ادراك طول واقعي را به درخت نسبت مي‌دهند). اما از سوي ديگر، به نظر مي‏رسد ويژگي پديداري ادراک اسکار و بیگ‏اسکار، متفاوت خواهد بود. یعنی با وجود یکسان ماندن پایه ابتناء، خصیصه پدیداری متفاوت می‏شود. به اين ترتيب، زمین معکوس تامپسون علیه نسخه ضعیف برون‏گرایانه هم کارآمد است. در نهایت بنا بر آن‏چه ذکر شد، به ‏نظر می‏رسد آزمون تامپسون، تمامی اقسام بازنمودگرایی برون‌گرا را به چالش می‏کشد. بازنمودگرایی برون‌گرا مهم‌ترین دیدگاه فیزیکالیستی برای تبیین طی دو دهه اخیر بوده است. @PhilMind
فلسفه ذهن
برون‌گرایی تجربه پدیداری 1 🌏 پاتنم در مقاله "معنای معنا"، یک آزمون فکری با استفاده از همزاد زمین مط
برون‌گرایی تجربه پدیداری ۲ 🌕یک راهکار مهم برای درون‏گرا در برابر استدلال‌های فلسفی پاتنم و برج و ... از این قرار بوده که را به دو نوع مختلف تقسیم کنند؛ یک نوع از محتوای بازنمایی که منشاء است، و نوع دیگر از محتوای بازنمایی که در شکل‏گیری خصیصه پدیداری نقش ندارد (مثل محتواهای گزاره‏ای در باورها و قصدها و امیال و ...). براي مثال، خصیصه پدیداری تجربه‌اي كه از آب داريم در حقيقت همان بازنمايي ویژگی‏های حسی و ظاهری مایع درون اقیانوس‌هاست، ويژگي‌هايي چون رنگ، شفافیت، مزه، بو، امواج و ... . 🌕در تجربه بصري اسكار از water (در زمین ما) و نیز در تجربه همزاد او از twater (در زمین دوقلو)، همين ويژگي‌هاي ظاهري يكسان، بازنمايي مي‌شوند. بنابراين، محتواي پديداري تجربيات اسكار و همزاد او يكسان باقي مي‌ماند و به ديگر سخن، ترکیب مولکولی متفاوت water و twater، نقشی در محتوای بازنمایی پدیداری ندارد و بخشی از آن نیست. (See: Block, 2007, Consciousness, Function, and Representation, p.537) 🌕 هم در توضیح استراتژی درون‌گرایانه و در برابر استدلال‏هاي پاتنم و برج، همین پاسخ مبتنی بر تفکیک بین ویژگی‏های بازنمودی را ارائه می‏دهد؛‌ یعنی استدلال‏های مذکور را دلایل خوبی برای این می‏داند که بسیاری از ویژگی‏های بازنمودی، وسیع‏اند؛ ولي اين استدلال‌ها، وسيع بودن همه ويژگي‌هاي بازنمودي را نتیجه نمي‌دهند. وی با تأکید بر این‏که «برخی» ویژگی‏های بازنمودی می‏توانند محدود باشند، ناسازگاریِ ميان درونی‌بودن ويژگي‌هاي پدیداري و بیرونی‌بودن را از همین طریق، برطرف می‏سازد.‌ 🌕طبق این استراتژی اگرچه دو باور مختلف درباره «آب» در زمین و زمین دوقلو متفاوت‏اند، چرا که یکی درباره H2O است و دیگری درباره XYZ، اما همچنان این باورها می‏توانند محتواهایی محدود مشتركي داشته باشند، که این مایع‏ها را در جنبه‏های کیفی و ویژگی‏های ظاهری توصیف می‏کنند. ( Chalmers, 2010, The Character of Consciousness, pp.354-355.) بدین‌ترتیب لااقل بخش مهمی از حالات ذهنی – که شامل باورها و نیت‌ها و امیال و ... و سایر گرایشات گزاره‌ای است – بنحوی برون‌گرایانه و با ابتناء (سوپروین) بر پایه‌ای متشکل از محیط و اجتماع و و تحقق می‌یابد. 🌕اما وضعیت می‌تواند از این هم فراتر رود. چراکه طبق یک استراتژی معقول که برای گرایشات گزاره‌ای نیز قائل به جنبه پدیداری است، تبیین بازنمایی در حالاتی مانند باور و میل و ... بصورت دوگانه‌ی درون‌گرایانه (در جنبه پدیداری باور) و برون‌گرایانه (در جنبه محتوایی آن) ناسازگار و دشوار بنظر می‌رسد. طبق این استراتژی که بر استدلال فیلسوفانی مانند چارلز سیورت و دیوید پیت استوار می‌شود، كيفيت پديداري حالات گزاره‌ای (مانند باور)، تفرد بخش (individuative) است، بدين معنا كه محتواي بازنمودي باور را تقوّم مي‌بخشد (constitute). 🌕مطابق این استدلال، تفکرات آگاهانه با محتواهای بازنمودی متفاوت، پدیدارشناسی‏های متمایز از سنخِ شناختی دارند که همین ، مقوّم محتوای بازنمودی آن‏هاست (See: Pitt, "The Phenomenology of Cognition", 2004, pp.7-8). یعنی آن‌چه که به جنبه پدیداری باور مربوط می‌شود، مقوّم آن‌چیزی است که با جنبه گزاره‌ای آن ارتباط دارد. سیورت پس از ارائه استدلال برای پدیدارانه بودن تمام حالات التفاتی (See: Siewert, 1998, The Significance of Consciousness, pp.275-276)، و را کرانه‏هایی تفکیک ناپذیر می‌داند، نه فقط در تجربیات حسی و تخیلات؛ بلکه همچنین در قلمرو حکم‏کردن، تفکر مفهومی، و ادراک زبانی. 🌕بدین‌ترتیب استراتژی تفکیک بین نحوه بازنمایی در جنبه پدیداری و جنبه محتوایی حالاتی مانند باورها، به مشکل برخواهد خورد و بنظر می‌رسد همان نحوه بازنمایی که درون‌گرایان براساس استدلال پاتنم و برج برای جنبه محتوایی می‌پذیرند، باید برای جنبه پدیداری نیز پذیرا باشند. در نتیجه برون‌گرایی نه فقط در محتوای گزاره‌ای و حالاتی مانند باور و میل و قصد و ...، بلکه در تجربه پدیداری و حالاتی مانند ادراک حسی و غم و شادی و خشم و ... هم قوت می‌یابد. 🌕از مهم‌ترین پیامدهای برون‌گرایی اینست که مطالعه حالات ذهنی صرفا با و براساس فعالیت‌های نورونی، لزوما به نتایج درستی نمی‌انجامد و بلکه می‌تواند گمراه‌کننده باشد. طبق برون‌گرایی، دو شخص S1 و S2 می‌توانند بلحاظ درونی و فعالیت‌های نورونی دقیقا شبیه هم باشند، اما بدلیل تفاوت محیط و تاریخچه، حالات ذهنی متفاوتی را تجربه کنند. چرا که طبق برون‌گرایی، ذهن بر پایه‌ای ترکیب‌یافته از مغز و بدن و‌ محیط و اجتماع و ... سوپروین می‌شود. @PhilMind