هدایت شده از آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
👌کانال معاند به روایتی اشکال می کند که علی ع ، کودکانی را که مثلا ، چندین مرتبه سرقت می کردند یا سایر جرائم که مستوجب حد است را چندین مرتبه انجام می دادند ، به رعایت سنشان ، مورد تادیب قرار می داد ، در حالی که روشن است که این تادیب برای تنبه کودکان است که اگر نباشد ، در بزرگسالی از آنان ، جانیان و مجرمانی حرفه ای ، پرورش می یابند که جامعه را به فساد می کشند ، در ذیل در مورد تنبیه کودکان ، در صورت ارتکاب جرائم ، توضیحاتی ارائه داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/399
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1506
#توضیحی_در_مورد_پوشش_فاطمه_س_و_رسوایی_معاندین_مدلس
🤔#پرسش
❔بیعفتی فاطمه زهرا، سید نساء العالمین!
▪️اعتراف وحید بهبهانی از علمای بزرگ شیعه در کتاب مصابيح الظلام: «روي أنّها عليهاالسلام ما كانت في بعض الأوقات مالكة ما تغطّي جسدها | از وی[فاطمه] روایت شده که برخی مواقع جامهای برای پوشاندن بدنش نداشته است!»
📚مصابيح الظلام فی شرح مفاتیح الشرایع؛ الوحيد البهبهاني، ج ۶، ص ۱۵۷.
💠#پاسخ💠
👌فاطمه صدیقه سلام الله علیها ، اسوه عفت و تقوا و پوشش در برابر نامحرمان بوده است ، چنان در مورد حضرت ایشان آمده است که زمانی که به مسجد برای خواندن خطبه فدکیه می رفت ؛
❕« سرپوش به سر افکند و خود را در چادری پیچیده با گروهی از زنان به جانب مسجد راه افتاد در حالی که خود را سخت پوشانده بود « لاثت خمارها علی راسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها تطا ذیولها»
📚بحار الانوار ج 29 ص 216
❕در نقل دیگر آمده است ؛
« فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا وَ أَرَادَتِ النَّبِيَّ ص » « فاطمه س چادر به سر نمود و روبنده و نقاب انداخت و عازم منزل نبىّ اكرم گرديد »
📚علل الشرایع ج 1 ص 163
❕در ذیل در این رابطه بیشتر توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3496
❕البته ساده زیستی ایشان ، به گونه ای بوده است که از پوشش و چادر پینه بسته ، استفاده می کردند ، چنان که در نقلی آمده است ؛
«هنگامى كه آيات « وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ » (حجر 43 _ 44 ) ، نازل گرديد پيامبر اسلام به شدّت گريان شد و اصحاب آن حضرت نيز گريستند در حالى كه نمى دانستند چه آيه اى بر پيامبر نازل شده و كسى نيز قدرت نداشت با آن حضرت سخن بگويد و علّت گريه شديد او را جويا شود.
❕چون پيامبر خدا هر گاه فاطمه را مى ديد خوشحال مى شد لذا يكى از اصحاب پيامبر به سوى خانه فاطمه ، روان گرديد، چون بر در خانه آن حضرت رسيد مشاهده نمود كه وى مشغول آسيا كردن جو مى باشد و در آن حال اين آيه را مى خواند: « وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى » ( شوری 36 ) ، آن شخص به فاطمه سلام كرد و آنچه را كه براى رسول خدا رخ داده بود شرح داد، حضرت فاطمه دست از كار كشيد و چادری را كه دوازده جاى آن با برگ نخل وصله شده بود پوشيد و از اطاق خارج شد تا به نزد رسول خدا برود، سلمان فارسى هنگامى كه نظرش به چادر فاطمه افتاد منقلب شده به شدّت گريان گرديد و گفت ؛ دختران قيصر و كسرى غرق در ابريشم هستند در حالى كه چادر دختر پيامبر خدا پشمينه اى مندرس و پر از وصله است.
❕هنگامى كه فاطمه نزد پيامبر رسيد در باره تعجّب سلمان فارسى از لباسش سخن گفت و فرمود: سوگند به خداوندى كه تو را مبعوث فرموده مدت پنج سال است كه من و على غير از يك پوست گوسفند كه روزها شترمان روى آن علف مى خورد و شبها آن را به جاى تشك مورد استفاده قرار مى دهيم چيز ديگرى نداريم و متّكاى ما از جنس پوست است كه درون آن را با ليف خرما پر كرده ايم.
رسول خدا با شنيدن اين سخنان به سوى سلمان بازگشته فرمود: دخترم فاطمه از گروه «سابقين» است »
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
«أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ بَكَى النَّبِيُّ ص بُكَاءً شَدِيداً وَ بَكَتْ صَحَابَتُهُ لِبُكَائِهِ- وَ لَمْ يَدْرُوا مَا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ ع وَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَحَدٌ مِنْ صَحَابَتِهِ أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ كَانَ النَّبِيُّ ص إِذَا رَأَى فَاطِمَةَ ع فَرِحَ بِهَا فَانْطَلَقَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ إِلَى بَابِ بَيْتِهَا فَوَجَدَ بَيْنَ يَدَيْهَا شَعِيراً وَ هِيَ تَطْحَنُ فِيهِ وَ تَقُولُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى فَسَلَّمَ عَلَيْهَا وَ أَخْبَرَهَا بِخَبَرِ النَّبِيِّ ص وَ بُكَائِهِ فَنَهَضَتْ وَ الْتَفَّتْ بِشَمْلَةٍ لَهَا خَلَقَةٍ قَدْ خِيطَتْ فِي اثْنَيْ عَشَرَ مَكَاناً بِسَعَفِ النَّخْلِ فَلَمَّا خَرَجَتْ نَظَرَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ إِلَى الشَّمْلَةِ وَ بَكَى وَ قَالَ وَا حُزْنَاهُ إِنَّ بَنَاتِ قَيْصَرَ وَ كِسْرَى لَفِي السُّنْدُسِ وَ الْحَرِيرِ وَ ابْنَةُ مُحَمَّدٍ ص عَلَيْهَا شَمْلَةُ صُوفٍ خَلَقَةٌ قَدْ خِيطَتْ فِي اثْنَيْ عَشَرَ مَكَاناً فَلَمَّا دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَى النَّبِيِّ ص قَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ سَلْمَانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِبَاسِي فَوَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مَا لِي وَ لِعَلِيٍّ مُنْذُ خَمْسِ سِنِينَ إِلَّا مَسَكُ كَبْشٍ نَعْلِفُ عَلَيْهَا بِالنَّهَارِ بَعِيرَنَا فَإِذَا كَانَ اللَّيْلُ افْتَرَشْنَاهُ وَ إِنَّ مِرْفَقَتَنَا لَمِنْ أَدَمٍ حَشْوُهَا لِيفٌ فَقَالَ النَّبِيُّ ص يَا سَلْمَانُ إِنَّ ابْنَتِي لَفِي الْخَيْلِ السَّوَابِق »
📚بحار الانوار ج 43 ص 88 _ عوالم العلوم ، ج 11 قسم 1 ص 348
❕و طبق برخی از نقلهای اهلسنت. ، گاه شدت تنگدستی ایشان به قدری بود که پوشش کافی را در اختیار نداشتند تا در برابر نامحرمان حاضر شوند ، چنان که اقای بهبهانی ، به همین نکته اشاره می کند ، نه آنکه ایشان بدون پوشش کافی در برابر نامحرمان ، حاضر شده باشند ، چنان که در نقلی ، از ابونعیم اصفهانی از علمای اهلسنت می خوانیم ؛
« جابربن سمره» می گوید در يكى از اوقات كه جمعى دور هم بوديم، رسول خدا بر ما وارد شد، نشست و فرمود: فاطمه بيمار است. حاضران گفتند: اگر چنين است و اجازه باشد به عيادتش برويم. در اين هنگام، رسول خدا برخاست و همراه آن حضرت حركت كرديم تا به خانه زهرا رسيديم. در خانه بسته بود. رسول خدا ندا در داد: اى فاطمه! خود را بپوشان كه مردم به عيادت تو آمده اند. فاطمه عرض كرد: جز عبا ، بدن پوش ديگرى ندارم. رسول خدا عبا از دوش برگرفت از پشت در به زهرا عليها السّلام داد و فرمود: اين عبا را هم بر سر بيفكن. رسول خدا و همراهان وارد شدند. رسول خدا ساعتى در منزل زهرا تشريف فرما بود.
آنگاه از آنجا رفت. همراهان گفتند: شگفت است كه دختر پيغمبر ما به اين حال به سر مى برد! رسول خدا توجهى كرده و فرمود: ( وضع ظاهرى زهرا قابل توجه نيست ) آنچه شايسته دقت مى باشد آن است كه او در روز قيامت بزرگ زنان است. »
« جابر بن سمرة قال : جاء نبى اللَّه صلى اللَّه عليه ( وآله ) وسلم فجلس فقال : إن فاطمة وجعة فقال : القوم لو عدناها ، فقام فمشى حتى انتهى إلى الباب والباب عليها مصفق قال : فنادى شدى عليك ثيابك فان القوم جاؤا يعودونك ، فقالت : يا نبى اللَّه ما عليّ إلا عباءة ، قال : فأخذ رداءه فرمى به اليها من وراء الباب فقال :
شدى بهذا رأسك ، فدخل ودخل القوم فقعد ساعة فخرجوا ، فقال القوم :
تاللَّه بنت نبينا صلى اللَّه عليه ( وآله ) وسلم على هذا الحال ، قال : فالتفت فقال : اما إنها سيد النساء يوم القيامة . »
📚حلیه الاولیاء ج 2 ص 42 _ المختار من مناقب الاخیار ، ابن اثیر جزری ، ص 56
❕مطابق این روایت ، فاطمه س ، پوشش کافی را نداشتند تا در برابر نامحرمان حاضر شوند و از عبای پیامبر گرامی ص ، استفاده کردند ، آقای بهبهانی هم ، متذکر همین نکته می شود که در مواردی فاطمه س ، پوشش کافی برای پوشاندن خود را نداشتند ، نه آنکه ایشان بدون پوشش در برابر نامحرمان حاضر شده باشند ، اما معاندین مدلس ، طوری وانمود می کنند که فاطمه س بدون پوشش کافی در برابر نامحرمان حاضر شده اند .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
🌸فرا رسیدن سالروز میلاد مبارک امام سجاد علیه السلام را تبریک می گوییم ؛
🔸پرسش و پاسخ ها مرتبط با امام سجاد علیه السلام ؛
1⃣آیا ازدواج شهر بانو با امام حسین واقعیت دارد و براستی ایشان مادر امام سجاد می باشد ❕
💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2799
💠 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2546
2⃣جایگاه امام سجاد علیه السلام در نزد علمای اهل سنت چگونه بوده است ❕آیا آنان تصریح به برتری ایشان کرده اند ❕
💠 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2548
3⃣آیا راست است که امام سجاد علیه السلام با یزید بیعت کرد ❕می گویند این مطلب در کتاب کافی آمده است ❕❕
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1377
4⃣چرا امام سجاد در کربلا نجنگید ❕آیا ایشان در تمام طول عمر بیمار بوده اند ❕
💠 https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2550
5⃣ماجرای اقرار حجر الاسود به امامت امام سجاد چه بود ❗️مگر محمد حنفیه امامت امام سجاد را قبول نداشت ❕
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2551
6⃣این حدیث سند دارد؟ محدث نوری در کتاب دارالسلام میگه امام سجاد مجلس عزا گرفت برا امام حسین بعد به اقا سنگین اومد سر مبارک خودش را به دیوار کوبید و خون بر بینی و سینه اش جاری شد❕
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2552
7⃣چرا به امام سجاد ابن #الخیرتین می گویند دلیل خاصی دارد❕
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2554
8⃣این که در روایاتی آمده که امام سجاد در ماه رمضان بردگان خودش را نمی زد یعنی چه ❗️برده #ضعیف زدن داره که امام سجاد به خاطر ماه رمضان اونها را نمی زد ❕❕
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2555
9⃣❔دعاى امام سجاد براى نابودى ايرانيان
به عنوان یک نمونه از دشمنى اولاد على با ايرانيان توجه شما را به دعاهای علی بن حسین، مشهور به #امام_سجاد، فرزند حسینبن علی و چهارمین امام شیعیان جلب میکنم. در دعای بیست و هفتم که مربوط میشود به مرزداران اسلام و سپاهیان و لشکریانی که در #کشورهای دیگر در حال جنگ بودهاند.
ایشان برای این مرزداران دعا میکند. دعایی که نابودی دشمنان آنها را میخواهد و به خشنترین شکلی سرکوب دشمنان را تقاضا میکند ❗️❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2556
🔟آیا حقیقت دارد که امام سجاد در هر شبانه روز هزار رکعت نماز می خواندند ❗️آیا چنین چیزی ممکن است ❕❕
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2560
1⃣1⃣▪️روايتى كه امام سجاد را گناهكار جلوه كرده و عصمتش را به باد ميدهد
ترجمه روايت: امام سجاد غلامی را از برای کاری میفرستند واو دیر میکند، بدين دليل سجاد به وى یک ضربه تازیانه میزنند وغلام گریه میکند ومیگوید ای علی بن الحسین تو مرا بسوی حاجتت فرستادی و حالا مرا میزنی ! امام سجاد میگرید و میگوید که بسوی قبر پیامبر برو و دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که روز جزا از علی بن الحسین درگذرد وسپس غلام را آزاد کرد(حتما از شرمندگى/ادمين) وابو بصیر گفت مثل اینکه سزای زدن، آزاد کردن اوست پس امام سجاد سکوت کردند .... ❕
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3669
2⃣1⃣تجاوز امام سجاد از پشت به کنیز حامل نقد عصمت ، جایگاه زن نزد امامان شیعه ، در کتاب فروع کافی جلد ۵ صفحه ۴۹۳ و ۴۹۴ امده : -زراره می گوید : محمد باقر گفت : امام سجاد کنیزی را که حامله بود در صورتی که آن را وطی ( نزدیکی کرده ) فرموده بود پس نمی داد بلکه به قدر عیبش از بهایش کم می گرد👉 ❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3472
3⃣1⃣اثبات عدم دارا بودن عصمت ائمه شيعه
امام سجاد در صحيفه سجاديه ميگويد:
خدایا سپاسگذارم که بعد از اینکه میدانی که چه کار کرده ام گناهان مرا پوشانده ای...
همه ی ما دچار اشکال و کار هایی که موجب عیب و ایراد است را انجام داده ایم اما تو کار های زشت ما را افشا نکرده ای ، پروردگارا ما آن کار هایی که تو آن را منع کرده ای را انجام داده ایم و امور و دستوراتی بودند که تو گفتی انجام بدیم و ما تعدی و تجاوز کرده ایم خطا هایی را ما مرتکب شدیم.
#منبع: الصحيفة السجادية صفحه ١٨٠ چاپ مؤسسة الإمام المهدي/ مؤسسة الأنصاريان للطباعة والنشر - قم
▪️آيا چنين شخصى ميتواند داراى عصمت باشد ❗️❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2912
4⃣1⃣استاد اکبرنژاد: افرادی که می گویند منظور از «السلام ... و علی علی بن الحسین» علی اکبر است کمترین معرفتی از امامت ندارند.
🔻این حرف مصداق غلوّ درباره امامزادگان است و مقصود از فراز مذکور امام سجاد است❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2821
5⃣1⃣آیا امام سجاد شهید شدن یا به مرگ #طبیعی از دنیا رفتند ❗️آیا حقیقت دارد که دلیلی بر شهادت ایشان نیست ❕
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1379
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
👌معاندین مفت خور به سخنان برخی از مولوی های سنی مسلک مفتخور تر از خودشان استناد می کنند یا به سخنان برخی از روحانیون کم اطلاع ، استناد می کنند تا بگویند طبق اسلام ، تعظیم نوروز حرام است ، پاسخ مفصل ما را در ذیل بخوانید ؛
https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3692
#توضیحی_جامع_در_مورد_عید_نوروز_و_رسوایی_معاندین
🤔#پرسش
❔دين اسلام با فرهنگ ايرانى دشمنى دارد
در اين ويديو يك ملاى اهل سنت ميگويد: به گفته پيامبر اسلام نوروز حرام است
خانه تكانى، جشن و شادى و دادن مهمانى به مناسبت نوروز حرام است
ملاهاى مفتخور شيعه و سنى و پيامبرشان، با سنتها و تمدن ايرانى مخالف و دشمن هستند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌همخوانی داشتن نوروز با آموزه های اسلامی ، ما را بی نیاز از آن می کند که در جهت تایید و تعظیم آن ، به دنبال روایتی از معصومین ع باشیم ، اگر چه روایات متعددی از معصومین هم در جهت تایید نوروز داریم .
❕در کتاب مفاتیح نوین می خوانیم ؛
« عيد نوروز يك عيد طبيعى در جهان آفرينش است؛ فصل زمستان پايان مى گيرد، بهار همراه با حيات طبيعت به فرمان خدا شروع مى شود، شكوفه ها و برگها و گلها بر شاخسار درختان آشكار مى گردد و نشاط و جنبش و حركت در تمام عالم حيات آغاز مى شود، همگام و همراه شدن با اين پديده عالمِ آفرينش، همگامى با سنّتهاى الهى است.
👌 نكته قابل توجّه اين كه مراسمى در نوروز ميان مردم معمول است و به شكل سنّت ملّى در ميان ايرانيان و كشورهاى ديگرى درآمده كه قسمت قابل ملاحظه اى از آن، در شمار امورى است كه اسلام بر آن، (به صورت كلّى) تأكيد نهاده است.
❕ مانند: نظافت، خانه تكانى، كمك به ارحام و بستگان و افراد نيازمند و آبرومند براى تهيّه لباس و وسايل اوّليّه زندگى كه در سالهاى اخير در كشور ما ايران به صورت سنّت «هفته نيكوكارى» درآمده است و بسيار پرثمر و مفيد است.
👌ديد و بازديد و صله رحم و ملاقات دوستان و رفع كدورتها و بيرون ريختن غم و اندوهها از دل و آماده شدن براى فعّاليّتهاى مختلف ثمربخش در سال نو، و مانند اينها؛ اين امور و مانند آن جنبه هاى مثبت مراسم نوروزى است. »
📚کلیات مفاتیح نوین ، ص 906
❕اسلام ما را به پایبندی به سنت های نیک و پسنیده ، توصیه می کند که سنت تعظیم نوروز ، یکی از مصادیق آن می باشد .
👌علی ع به مالک اشتر فرمود ؛
«هرگز سنّت پسنديده اى را كه پيشوايان اين امّت به آن عمل كرده اند و امّت اسلامى به آن انس و الفت گرفته، و امور رعيّت، به وسيله آن اصلاح شده، نقض مكن! و سنّت و روشى را كه به آن سنّتهاى صالحه پيشين زيان وارد سازد، ايجاد منما! كه اجر آن براى كسى خواهد بود كه آن سنّتها را برقرار كرده و گناهش بر توست كه آن سنّتها را شكسته اى!»
«لا تَنْقُصْ سُنَّةً صالِحَةً عَمِلَ بِها صُدُورُ هذِهِ الامَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِها الالْفَةُ وَ صَلُحَتْ عَلَيْها الَرَّعِيَّةٌ، وَ لَاتُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَىْءٍ مِنْ ماضى تِلكَ السُّنَنِ فَيَكوُنُ الْاجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَ الْوزِرُ عَلَيْكَ بِما نَقَضْتَ مِنْها »
📚نهج البلاغه ، نامه 53
❕علمای اهلسنت از پیامبر گرامی نقل می کنند که فرمود ؛
« مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ، كانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اجورهِم مِنْ غَيْرِ أنْ يَنْقُصَ مِنْ اجورِهِمْ شَيْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ، كانَ عَلَيْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَيرِ أنْ يَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَيْئا »
« آن كه سنّتى نيك را پايه گذارى كند و بدان عمل شود، پاداش عمل خودش به اندازه پاداش ديگر عاملان، به وى داده مى شود، بدون آن كه از پاداش عاملان كم شود؛ و آن كه سنّتى بد را پايه گذارَد و بدان عمل شود، وَبال عمل خودش و ديگران برعهده اوست، بدون آن كه از وِزْر و وَبال ديگران كاسته شود. »
📚كنز العمّال، ج 15، ص 78
👌بنابراین به سنت های نیک باید عمل کرد ، اگر چه آن سنن قبل از اسلام ، بنا شده باشد ، چنان که پیامبر گرامی ، حرمت ماههای حرام را که از سنتهای جاهلی بود ، امضا کرد و به آن عمل کرد ، چون سنت نیکی بود ، یا در روايت معروفى از پيامبر اكرم مى خوانيم ؛
« عبدالمطلّب جدّ گرامى پيامبر اسلام پنج سنّت قبل از اسلام در ميان عرب قرار داد، و خداوند همه آنها را امضا فرمود و جزء احكام اسلام قرار داد: همسر پدر را بر فرزند تحريم كرد؛ و در ديه قتل، صد شتر قرار داد؛ و در دور خانه خدا هفت شوط طواف مى كرد؛ و گنجى پيدا كرد خمس آن را ادا مى نمود؛ و زمزم را در آن روز كه از نو حفر كرد، «سقاية الحاج» ناميد »
« كانَتْ لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ خَمْساً مِنَ السُّنَنِ اجْريها اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فى الاسْلامِ حَرّمَ نَساءَ الْاباءِ عَلَى الْابْناءِ، وَ سَنَّ الدِّيَةَ فىِ الْقَتْلِ مِأَةً مِنَ الْابِل وَ كانَ يَطُوْفُ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ اشْواطٍ، وَ وَجَدَ كَنْزاً فَاخْرَجَ مِنْهُ الْخُمْسَ، وَ سَمّى زَمْزَمَ حِيْنَ حَفَرَها سِقايَةَ الْحاجِّ »
📚وسائل الشیعه ، ج 9 ص 496
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕از سوی دیگر ، روایات متعددی ، در تایید و تعظیم نوروز ، وارد شده است ؛
1⃣ابراهيم كرخى مى گويد ؛
« از امام صادق ع پرسيدم كه شخصى مزرعه اى دارد. روز مهرگان يا نوروز، بدون آن كه اجبارى در كار باشد، هدايايى به او داده مى شود و قصد تقرّب جُستن به وى را ندارند [آيا بپذيرد]؟. فرمود: آيا [هديه دهندگانْ] نمازگزار هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: بايد هديه آنان را بپذيرد و تلافى كند. به درستى كه رسول خدا فرمود: اگر برايم ران بُزى هديه آورند، مى پذيرم و اين، جزو ديندارى است و اگر كافر يا منافقى ران گاو يا گوسفندى برايم هديه آورد، نخواهم پذيرفت و اين هم جزو ديندارى است. خداوند، خوراك و دستاورد مشرك و منافق را براى ما روا نداشته است. »
« ...فقال عليه السلام: «أليس هم مُصلّين». قلتُ: بلى. قال: فليقبل هديّتهم و لْيُكافِهِم؛ فإنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله قال: «لو أهدى إلىّ كراع لقبلتُ، و كان ذلك من الدين، ولو أنّ كافراً أو منافقاً أهدى إلىّ وسقاً ما قبلت، و كان ذلك من الدين. أبى اللَّه عز و جل لى زبد المشركين والمنافقين وطعامهم»
📚الكافى، ج 5، ص 141؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 300؛ تهذيب الأحكام، ج 6، ص 378
2⃣در روایت دیگر آمده است ؛
براى على عليه السلام هديه نوروز آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند: اى اميرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: «هر روزِ ما را نوروز سازيد!».
📚الفقیه ج 3 ص 300
3⃣در نقل دیگر فرمود ؛ « نيروزنا كل يوم » « هر روزِ ما نوروز است. »
📚الفقیه ج 3 ص 300
4⃣نعمان بن محمد تميمى در كتاب دعائم الاسلام روايت مى كند ؛
« براى على ع فالوده هديه آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر مى توانيد، هر روز را نوروز سازيد [؛ يعنى به خاطر خداوند، به يكديگر هديه بدهيد و به ديدار يكديگر برويد]. « فَنَيرزوا إن قدرتم كلَّ يومٍ [يعنى تهادوا و تواصلوا في اللَّه].
📚دعائم الاسلام، ج 2، ص 326
5⃣شيخ طوسى در «مصباح المتهجّد» چنين آورده است ؛
« امام صادق ع در باره روز نوروز فرمود: هنگامى كه نووز شد، غسل كن و لباس پاكيزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى كه نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى، نمازى چهار ركعتى بگزار كه در ركعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در ركعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره كافرون را مى خوانى. در ركعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحيد را مى خوانى و در ركعت چهارم، سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شكر مى گزارى و دعا مى کنى. [بدين ترتيب] گناهان پنجاه ساله ات بخشوده مى شود. » « ... تسجد بعد فراغك من الركعات سجدة الشكر و تدعو فيها، يغفر لك ذنوب خمسين سنة »
📚مصباح المتهجد ، ص 591
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
6⃣ابن فهد حلّى در كتاب «المهذّب البارع» چنين آورده است ؛
« از آنچه در فضليت نوروزْ روايت شده و گفته ما را تأييد مى كند، حديثى است كه علّامه سيد بهاءالدين على بن عبد الحميد، با سند خود از مُعلّى بن خُنيس نقل كرده است كه ؛
« روز نوروز، همان روز است كه پيامبر در غديرخم براى اميرالمؤمنين بيعت گرفت و مسلمانان به ولايت وى اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه به اين بيعت، استوار ماندند و واى بر آنان كه آن را شكستند. و اين، همان روزى است كه پيامبر على را به منطقه جنّيان روانه ساخت و از آنان عهد و پيمان گرفت. و همان روز است كه على بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه را به قتل رساند. و همان روز است كه قائم ما و صاحبان حكومت، ظهور مى كنند و خداوند، او را بر دجّالْ پيروز مى گرداند و دجّال را در زباله دان كوفه به دار مى آويزد. ما در هر نوروز، اميد فرج داريم؛ چرا كه نوروز، از ايّام ماست كه پارسيانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نموديد. همچنين پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل، از خداوند خواست كه گروهى چند هزار نفره را كه از بيم مرگ، ديار خويش را ترك گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پيامبر، وحى فرستاد كه بر محل گورستان آنان آب بپاشد. آن پيامبر در روز نوروز، چنين كرد. پس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همين روز، پاشيدن آب در نوروز، سنّتى ديرينه شد كه سبب آن را جز آنان كه دانشى پايدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسيان است. معلّى گويد: امام صادق عليه السلام اين سخنان را بر من املا كرد و من نوشتم. » « ...قال المعلّى: وأَملى علىّ ذلك، فكتبته من إملائه »
📚المهذب البارع ، ج 1 ص 194 _ 195
7⃣علّامه مجلسى در «بحارالأنوار» آورده است ؛
« مُعلّى پسر خُنَيس گويد: در روز نوروز، بر امام صادق عليه السلام وارد شدم. فرمود: «آيا اين روز را مى شناسى؟». گفتم: قربانت گردم! اين روز را فارسيانْ گرامى مى دارند و به يكديگر هديه مى دهند. فرمود: «سوگند به خانه كعبه كه اين، رمزى ديرينه دارد و برايت روشن مى سازم تا آگاه گردى». گفتم: سرورم! آموختن اين امر از شما برايم بهتر از آن است كه مردگان من زنده شوند و دشمنانم بميرند. آن گاه فرمود: «اى معلّى! روز نوروز، همان روز است كه خداوند از بندگانْ پيمان گرفت او را بپرستند و به او شرك نورزند، به پيامبران و حجت هايش بگروند و به امامانْ ايمان آورند. اين همان روز است كه خورشيد طلوع كرد، بادها وزيدن گرفت و گلهاى زمين روييدند. اين همان روزى است كه كشتى نوح عليه السلام بر سرِ جودى آرامش يافت و همان روزى است كه خداوند، گروهى چند هزار نفره را كه از ترس مرگ از خانه ها بيرون رفته بودند، زنده ساخت، پس از آن كه آنان را ميرانده بود. اين، روز فرود جبرئيل بر پيامبر اسلام است و روزى است كه پيامبر امام على را بر دوش گرفت تا بتهاى قريش را در مسجد الحرام شكست و در همين روز، ابراهيم، بتها را شكست. اين همان روزى است كه پيامبر به يارانش دستور داد با على بيعت كنند و در همين روز، على را براى بيعت گرفتن از جنّيان فرستاد. در همين روز، دومين بيعت با اميرالمؤمنين انجام شد. در همين روز، على عليه السلام بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه را به قتل رساند. در اين روز، قائم ما و صاحبان حكومتْ قيام مى كنند و در همين روز، قائم ما بر دجّال، پيروز مى گردد و او را در زباله دان كوفه به دار مى آويزد. در هر روز نوروزى، ما آرزوى فرج داريم؛ چرا كه آن از روزهاى ما و شيعيان ماست. فارسيان، آن را گرامى داشتند و شما آن را ضايع كرديد». و فرمود: «يكى از پيامبران بنى اسرائيل از خداوند پرسيد چگونه مردمانى را كه خارج شدند، زنده مى كند. خداوند بدو وحى كرد كه در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد- و آن، اولين روز سال فارسيان است- و آنها زنده شدند، در حالى كه سى هزار نفر بودند. از همين جا پاشيدن آب در نوروز، سنّت شده است».
گفتم: آيا نامهاى روزهاى فارسى را به من تعليم نمى دهى؟ فرمود: «اى معلّى! اينها روزهايى كهن از ماههايى كهن است. هر ماه، سى روز است، بدون كم و كاست ...». « فقال عليه السلام: «... يا مُعَلّى! هي أيام قديمة من الشهور القديمة، كلّ شهر ثلاثون يوماً لا زيادة فيه ولا نقصان...».
📚بحارالأنوار، ج 56، ص 91
8⃣مُحدث نورى در «مستدرك الوسائل» به نقل از كتاب حسين بن هَمْدان آورده است که مفضّل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه ؛
« خداوند بر حزقيلْ وحى فرستاد كه: «اين روز، روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد كرده ام هر مؤمنى در اين روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم» و اين روز، نوروز است » « ... لايسألنى مؤمن فيه حاجة الّا قضيتها في هذا اليوم و هو يوم نيروز»
📚مستدرک الوسائل ج 6 ص 354
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕در نقلهای اهلسنت هم ، از نوروز به عظمت یاد شده است .
9⃣بخاری در التاریخ الکبیر خود نقل می کند ؛
« سعر تميمى گويد: براى على عليه السلام فالوده آوردند. فرمود: «اين چيست؟» گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز كنيد » « فنَيرِزوا كل يوم »
📚التاریخ الکبیر ، ج 1 ص 414
0⃣1⃣در نقل دیگر آمده است ؛
اسماعيل بن حمّاد، گويد: من فرزند حمّاد، پسر ابو حنيفه، پسر نعمان بن مرزبان هستم، از ايرانيان آزاده. هيچ گاه در ميان ما بردگى نبود. پدرم در سال هشتاد قمرى به دنيا آمد. جدّم نزد على بن ابى طالب رفت و فرزند خُردسالش را به همراه داشت. على عليه السلام براى او و فرزندانش دعا كرد و ما اميدواريم دعاى او در حقّ ما به اجابت رسد. نعمان بن مرزبان، كسى است كه در روز نوروز براى على عليه السلام فالوده برد. على عليه السلام فرمود: «هر روز را نوروز سازيد!». برخى گفته اند روز مهرگان بود و على عليه السلام فرمود: «هر روز را مهرگان كنيد!». « فقال على: «نوروزنا كل يوم »
📚الفهرست ، ابن ندیم ، ص 255 _ تاریخ بغداد ج 13 ص 325
1⃣1⃣ابوریحان بیرونی نقل می کند ؛
« آورده اند كه در نوروز، جامى سيمين، پر از حلوا، براى پيغمبر هديه آوردند.
آن حضرت پرسيد: «اين چيست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسيد:
«نوروز چيست؟» گفتند: عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود: «آرى در اين روز بود كه خداوند، عسكره را زنده كرد». پرسيدند: عسكره چيست؟ فرمود: «عسكره، هزاران مردمى بودند كه از ترس مرگ، ترك ديار كرده، سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: بميريد پس مردند. پس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه بر آنان ببارند. از اين روست كه سنّت آب پاشيدن [در نوروز]، رواج يافته است». آن گاه از حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحابْ قسمت كرد و فرمود: «كاش هر روز براى ما نوروز بود!» « قال: ليت لنا كلّ يومٍ نوروز »
📚آثار الباقيه، ترجمه: اكبر داناسرشت، تهران: اميركبير، 1363، ص 325.
2⃣1⃣فيروز آبادى در «القاموس» آورده است ؛
« مقدارى حلوا براى على آوردند. پرسيد: «چيست؟». گفتند: براى نوروز است.
فرمود: «هر روز ما نوروز است»! و در مهرگان گفت: «هر روز را براى ما مهرگان كنيد!» « فقال: «نيروزُنا كلّ يوم!» و في المهرجان قال: «مَهرِجونا كلّ يوم!»
📚القاموس ج 2 ص 279
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕بنابراین تعظیم عید نوروز ، از سنت های مورد تاکید اسلام است و شیعه و سنی ، در این رابطه ، روایت نقل کرده اند ، اگر چه اهلسنت بر این روایات چشم بسته و تعظیم نوروز را حرام می دانند .
👌دو روایت در کتب شیعه در مخالفت با نوروز نقل شده است ؛
1⃣قطب راوندی در کتاب لب اللباب نقل می کند که پیامبر گرامی فرمود ؛
« دو روز را براى شما جانشين دو روز كردم: عيد فطر و قربان را به جاى عيد نوروز و مهرگان » « أبدلكم بيومين يومين: بيوم النيروز و المهرجان، الفطر والأضحى »
📚مستدرک الوسائل ج 6 ص 153
❕این روایت از چند جهت ایراد دارد ؛
🔸1_ هیچ سندی برای این روایت ارائه نشده است و سندا ضعیف است .
🔸2 _ خلاف ادله و روایات فوق الذکر و متعدد و متکاثر مورد اشاره در تعظیم نوروز است و نقل شاذ در برابر نقل مشهور محسوب می شود که ما طبق سخن ائمه ع ماموریم نقل شاذ را طرد کنیم و نقل مشهور را بپذیریم ؛ « خذ بما اشتهر بین اصحابک و دع الشاذ النادر »
📚بحار الانوار ج 2 ص 245
🔸3 _ برخی نیز در مورد روايت مذکور می نویسند ؛
« گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نيست، مضمون آن را هم نمى توان تأييد كرد؛ زيرا چگونه دو عيد باستانى ايرانى در جزيرة العرب در سالهاى نخستين اسلام، رايج و مرسوم بود كه پيامبر آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟ بى ترديد، نوروز و مهرگان، از آيينهايى باستانى ايراني اناند كه آوازه شان، پس از ارتباط اعراب با ايرانيان، بدان سرزمين رفته است و پيش از آن، آن چنان مقبول مردمان عرب نبوده اند كه پيامبر آنها را با اعياد اسلامى نسخ كند. »
📚حدیث پژوهی ، مهریزی ، ج 1 ص 336
2⃣در نقل دیگر آورده اند كه حکایت شده است ؛
« منصور به امام كاظم عليه السلام پيشنهاد كرد كه نوروز را براى تبريك و شادباش و گرفتن هدايا جلوس كنند. امام كاظم عليه السلام در جواب فرمود: من در ميان روايت هاى جدّم رسول خدا جستجو كردم و تأييدى براى اين عيد نيافتم. همانا اين، سنّت فارسيان است كه اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه مى برم به خدا كه آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم. منصور گفت: «اين كار را جهت اداره نظاميان انجام مى دهيم و شما را به خداوند سوگند مى دهم كه جلوس داشته باشيد». آن گاه حضرت پذيرفت و فرمانداران و لشكريان، براى تبريك آمدند و هدايايى با خود آوردند ... » «إني قد فتشت الأخبار عن جدي رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فلم أجد لهذا العيد خبراً وإنه سُنّة للفرس و محاها الإسلام، و معاذ اللَّه أن نحيي ما محاه الإسلام»
📚المناقب ج 4 ص 319
❕دو اشکالی که در روایت قطب راوندی گفتیم ، در مورد این روایت هم صادق است یعنی هم نقل شاذ است و هم بی سند که با تعبير «حُكىَ (آورده اند)» نقل شده است، نه حاكى آن معلوم است و نه مصدر نقل آن ، علاوه بر این دو اشکال ، محتمل است که نقل مذکور از روی تقیه صادر شده باشد ، چرا که اهلسنت ، بر خلاف روایات خودشان ، تعظیم نوروز را حرام می دانند ، و روزه نوروز را مكروه مى دانند؛
📚بدائع الصنائع، ج 2، ص 79؛ المغنى، ج 3، ص 99.
❕بر همین اساس در کتاب « حاشیه رد المختار ، به صراحت تعظیم نوروز ، حرام اعلام شده است ؛ « لأنه يشبه تعظيم هذا اليوم وأنه حرام »
📚حاشیه رد المختار ج 2 ص 413
❕ منصور قصد داشت با ترتیب دهی یک مجلس صوری و ریاکارانه ، از امام کاظم ع تاییدی بر نوروز بگیرد و همان را بهانه کند که شما به خلاف اجماع اهلسنت ، نوروز و سنت مجوس را تایید می کنید ، تا امام کاظم ع و شیعیانشان را مورد اذیت و آزار قرار دهند ، لذا امام کاظم ع از روی تقیه ، تعظیم نوروز را مردود اعلام کرد تا بهانه به دست منصور ندهد ، بر همین اساس ، علامه مجلسی در مورد روایت مذکور می نویسد ؛
« اين حديث، با روايتهايى كه معلّى بن خنيس آورده مغايرت دارد و بر جايگاه نداشتن نوروز در شريعتْ دلالت دارد؛ اما روايتهاى معلّى از نظر سند، قوى تر و نزد اصحاب، مشهورتر ند. از سوى ديگر مى توان گفت كه اين، حديث تقيه است؛ چرا كه در روايات المناقب ابن شهر آشوب، مطالبى ذكر شده كه زمينه تقيه دارد. »
📚بحار الانوار ج 56 ص 100
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
#نگاه_به_همسر_آینده_آزاد_باشد_یا_کنیز
❕در گذشته توضیح داده ایم که مردی که به صورت قطعی ، قصد ازدواج با زنی را دارد ، می تواند جهت شناخت بیشتر زن ، به محاسن و زیبایی های او ، بدون شهوت و لذت طلبی نگاه کند تا از بروز اختلافات در آینده جلوگیری شود ، تا انسان با بصیرت کامل همسر خود را انتخاب کند و از ندامت و پشیمانی های آینده که پیمان زنا شویی را به خطر می افکند ، جلوگیری شود ، چنان که پیامبر گرامی ، خطاب به یکی از افراد که می خواست با زنی ازدواج کند فرمود ؛
« به او نگاه کن که این سبب می شود مودت و الفت میان شما پایدار شود»
« لَوْ نَظَرْتَ إِلَيْهَا فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ يُودَمَ بَيْنَكُمَا »
📚وسائل الشیعه ج 20 ص 90
❕یا در روایت دیگر فرمود ؛
«كسى كه خواهان ازدواج با زنى است، [مى تواند] به آن قسمتهايى از بدن زن كه او را به ازدواج با آن زن مى خوانَد، نگاه كند. »
«مَن تاقَت نَفسُهُ إلى نِكاحِ امرَأَةٍ، فَليَنظُر مِنها إلى ما يَدعوهُ إلى نِكاحِها »
📚عوالی اللئالی ، ج 2 ص 262
❕در نقل دیگری ، آمده است که مردی از امام صادق ع سوال کرد که آیا می توان به موها و محاسن ، زنی که قصد ازدواج با او است ، نگاه کرد ؟ امام ع فرمود ؛ « اشکالی ندارد ، تا زمانی که به قصد لذت طلبی نگاه نکند »
« رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ أَ يَنْظُرُ الرَّجُلُ إِلَى الْمَرْأَةِ يُرِيدُ تَزْوِيجَهَا فَيَنْظُرُ إِلَى شَعْرِهَا وَ مَحَاسِنِهَا قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُتَلَذِّذاً »
📚الکافی ج 5 ص 365
❕و در نقل دیگر فرمود ؛ « زن می تواند لباس نازک بپوشد ( تا خواستگار ، به محاسن و اندام درونی او نگاه کند )» « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهَا قَالَ نَعَمْ وَ تُرَقِّقُ لَهُ الثِّيَاب »
📚بحار الانوار ، ج 101 ص 43
❕بر این اساس ، خواستگار واقعی که مانعی برای ازدواج او نیست ، می تواند به مو و سایر نقاط بدن همسر آینده اش ، بدون شهوت و لذت طلبی نگاه کند ، البته نگاه به عورت زن ، مستثناء است ، اما به غیر عورت به حسب این نقلها ، نگاه به سایر نقاط بدن ، حتی پستان ها و سینه ها ، ( از روی لباس نازکی مثلا ) بدون قصد لذت طلبی ، اشکالی ندارد ، چنان که امام خمينى در تحرير الوسيلة در باره شرايط نگاه كردن به نامحرم، آورده است ؛
👌کسى كه قصد ازدواج با زنى را دارد، جايز است با اين شرايط، به او نگاه كند ؛
1. نگاه به قصد لذّت بردن نباشد ...
2. احتمال بدهد كه با نگاه كردن، اطّلاعات بيشترى به دست مى آورد.
3. زنى باشد كه مى توان با او ازدواج كرد، نه مانند زن شوهردار و يا زنهاى در عِدّه.
4. احتمال بدهد كه توافق براى ازدواج به دست مى آيد، نه اين كه بداند زن حتماً خواستگارى را رد مى كند.
❕احتياط، اكتفا كردن در نگاه به صورت، دستها، موها و زيبايى آشكار است، هر چند اقوى، جواز عبور از ظواهر به مچها و بقيّه بدن بجز عورت است. همچنين احتياط، اين است كه نگاه كردن به بدن، از روى لباس نازك باشد، همان گونه كه احتياط- اگر نگوييم اقوى-، اكتفا كردن در نگاه به همان زن مشخّصى است كه قصد ازدواج با او را دارد، و اين حكم (جواز نگاه)، شامل قصد مطلقِ ازدواج نمى شود، هر چند شخص با اين نگاه [به زنان متعدّد]، در صدد انتخاب همسر [از ميان آنها] باشد. ضمناً [در نگاه به همان زن مشخّص،] اگر با نگاه اوّل، اطّلاعات لازم به دست نيامد، نگاه مجدّد، جايز است. »
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
« يجوز لمن يريد تزويج امرأة أن ينظر إليها بشرط:
1. أن لا يكون بقصد التلذذ ...
2. أن يحتمل حصول زيادة بصيرة بها.
3. أن يجوز تزويجها فعلًا لا مثل ذات البعل والعدّة.
4. أن يحتمل حصول التوافق على التزويج دون من علم أنّها تردّ خطبتها.
والأحوط الاقتصار على وجهها وكفّيها وشعرها ومحاسنها وإن كان الأقوى جواز التعدّي إلى المعاصم، بل وسائر الجسد ما عدا العورة، والأحوط أن يكون من وراء الثوب الرقيق، كما أن الأحوط- لو لم يكن الأقوى- الاقتصار على ما إذا كان قاصداً لتزويج المنظورة بالخصوص فلا يعمّ الحكم ما إذا كان قاصداً لمطلق التزويج وكان بصدد تعيين الزوجة بهذا الاختبار، ويجوز تكرار النظر إذا لم يحصل الاطّلاع عليها بالنظرة الاولى »
📚تحرير الوسيلة: ج 2 ص 245
❕همینطور ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ، مرد می تواند به بدن کنیزی که قصد خرید و ازدواج با او را دارد ، بدون لذت طلبی و به غیر از عورت ، نگاه کند ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11542
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13471
❕اما این سخن به این معنا نیست که ارباب ، کنیز را برهنه کند و مثلا سینه ها و پستان های او را در معرض عموم قرار دهد ، تا همگان نگاه کنند. ، بلکه تنها فردی که قصد جدی برای خرید و ازدواج با کنیز را دارد ، و مانعی هم در کار نیست ، می تواند به محاسن کنیز نگاه کند .
👌همانطور که جواز نگاه به همسر آینده به این معنا نیست که هرکسی که قصد آشنایی دارد ، بتواند به بدن زن نگاه کند ، بلکه تنها ، خواستگار نهایی ، با شرایطی که گفته شد ، می تواند نگاه مذکور را داشته باشد .
❕چنان که گفتیم ، از این نگاه « عورت » اسثناء است ، آن هم به حسب روایات متواتری از ائمه علیهم السلام ؛
📚وسائل الشیعه ، ج 2 ص 32 باب 3
❕ملحد می گوید ما توریه کرده ایم و حد « عورت » را نگفته ایم ، آن گاه به گمان خودش مچ ما را گرفته است که ما عقیده داریم که عورت « از ما بین ناف و زانو » ، است ، بنابراین نگاه به غیر این مواضع ، برای خریدار کنیز جایز است .
👌او در اشکال کردنش هم بیسوادی ، خود را نشان داده است ، ما معتقدیم ، عورت شامل ناف و زانو نمی شود ، بلکه تنها شامل « قبل و دبر در زن و قبل و دبر و بیضتان در مرد » می شود ، چرا که روایات متعددی در این زمینه داریم ؛
📚وسائل الشیعه ج 2 ص 34 باب 4
❕و مرحوم صاحب عروه و فقهایی که بر عروه تعلیقه زده اند ، همین قول را پسندیده اند ؛ « العوره فی الرجل القبل و البیضتان و الدبر ، و فی المراه القبل و الدبر »
📚العروه مع التعلیقات ، ج 1 ص 138
❕نقلی هم که عورت را ما بین ناف و زانو می داند ، از روی تقیه و موافق با عقاید اهلسنت ، صادر شده است و راوی روایت هم ، فردی سنی مسلک است ؛
📚الحدائق الناضره ، ج 7 ص 7
❕بنابراین ، خواستگار واقعی زن آزاد ، یا خریدار جدی ، زن برده ، می تواند ، با شرایط گفته شده ، محاسن آنها را به غیر عورت ( از روی لباس نازکی مثلا ) ، ببیند .
❔به راستی جای سوال و تعجب است که ملحدینی که طرفدار برهنگی و آزادی هستند ، و همسر و مادر و خواهرشان ، با نهایت برهنگی و بی حجابی ، در اجتماع ظاهر می شوند و همگان به اندام درونی و بیرونی با قصد لذت و شهوت طلبی نگاه می کنند ، چگونه به حکم مذکور در اسلام ، اشکال تراشی می کنند ، در حالی که حکم مذکور در اسلام ، تنها برای استحکام بیشتر پیمان زناشویی ، ( چه در مورد کنیز و چه در مورد زن آزاد ) ، آن هم با رعایت ضوابط و شرایطی و تنها برای خواستگار واقعی که قصد لذت طلبی ندارد ، جعل شده است .
❕در مورد جواز خرید و فروش برده و کنیز در اسلام و عدم لغو کلی برده داری ، در ذیل توضیحات مفصلی داده ایم ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9613
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9717
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12036
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#پاسخی_به_وهابیون_در_مورد_خلقت_شش_روزه_عالم
🤔#پرسش
❔برادران خواهشاً خوب دقت کنید به آیات قرآن که فرستادیم و آیات تورات و حدیث مسلم و حدیث کافی
📗 قرآن فرمود که :
آسمانها و زمین را در شش روز آفریدیم. [ق 38]
که چهار روز برای زمین و متعلقات آن؛ و دو روز برای آسمان و متعلقات آن. [صافات 9 تا 12]
📕 تورات نیز گفت :
برای آسمان و متعلقات آن، سه روز؛ و برای زمین و متعلقات آن نیز، سه روز شد. [سفر تکوین، فصل اول، آیات 1 تا 26]
و ابتدای خلقت، روز یکشنبه بود. [سفر خروج، فصل 20 آیه 11]
📘 حدیث صحیح مسلم گفت :
خلقت زمین و متعلقات آن، چهار روز؛ و خلقت آسمان و متعلقات آن، دو روز شد.
و ابتدای خلقت، از شنبه بود.
📙 و حدیث صحیح در کتاب کافی گفت :
برای آسمان و متعلقات آن، سه روز؛ و برای زمین و متعلقات آن نیز، سه روز شد.
و ابتدای خلقت، روز یکشنبه بود.
🔆 شما بفرمایید
کدام حدیث، موافق قرآن و مخالف تورات بود. و کدامیک، مخالف قرآن و موافق تورات ⁉️
💠#پاسخ💠
👌وهابیون فضای مجازی ، گوی بیسوادی را از ملحدین ربوده اند ، و با بیان مطلب فوق ، هم خود را رسواتر کرده اند و هم ضدیت کتاب صحیح مسلم با قرآن را ، به رخ ما کشیده اند .
❕خداوند در آیاتی تصریح می کند که خلقت آسمان و زمین ، در شش روز بوده است ، چنان که می فرماید ؛
« إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْش »
« پروردگار شما خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس به تدبير جهان هستى پرداخت » ( اعراف 54 )
❕بحث از آفرينش جهان در شش روز، در هفت مورد از آيات قرآن مجيد آمده است ، ولى در سه مورد، علاوه بر آسمانها و زمين، « ما بينهما » (آنچه در ميان زمين و آسمان قرار دارد) نيز به آن اضافه شده است كه در حقيقت توضيحى است براى جمله قبل، زيرا همه اينها در معنى آسمانها و زمين جمع است .
( آيه 3 يونس و 7 هود و 59 فرقان و 4 سجده و 38 ق و 4 حديد. )
❕در روایتی از امام صادق ع ، به زیبایی خلقت در شش روز عالم به تصویر کشیده شده و می فرماید ؛
« خداوند، خير را در روز يكشنبه آفريد و او، كسى نبود كه شر را پيش از خير بيافريند. در روز يكشنبه و دوشنبه، زمينها را آفريد و روزى هاى آنها را در روز سه شنبه آفريد. در روز چهارشنبه و پنجشنبه، آسمانها را آفريد و روزى هاى آنها را در روز جمعه آفريد. اين است معناى سخن خداوند عز و جل كه: «آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد»
« إنَّ اللَّهَ خَلَقَ الخَيرَ يَومَ الأَحَدِ، وما كانَ لِيَخلُقَ الشَّرَّ قَبلَ الخَيرِ، وفي يَومِ الأَحَدِ وَالاثنَينِ خَلَقَ الأَرَضينَ، وخَلَقَ أقواتَها في يَومِ الثُّلاثاءِ، وخَلَقَ السَّماواتِ يَومَ الأَربِعاءِ ويَومَ الخَميسِ، وخَلَقَ أقواتَها يَومَ الجُمُعَةِ، وذلِكَ قَولُهُ عز و جل: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ»
📚الکافی ، ج 8 ص 145
❕این که آغاز خلقت ، از روز یکشنبه بوده است ، در روایات اهلسنت هم ، مورد تاکید واقع شده است ، چنان که نقل می کنند ؛
« خداوند، يكشنبه را به عنوان نخستين روز آفريد، و زمين، در روز يكشنبه و دوشنبه آفريده شد. روز سه شنبه و چهارشنبه، كوهها آفريده شدند و رودها شكافته گرديدند و ميوه ها در زمين كاشته شدند، و در هر زمينى، خوراك آن تعيين گشت. «سپس به آسمان پرداخت و آن، دودى (بخارى) بود. پس به آن (آسمان) و به زمين فرمود: «خواه يا ناخواه، بياييد». آن دو گفتند: مى خواهيم و مىآييم. پس آن (هفت آسمان) را در دو روز به صورت هفت آسمان، مقرّر داشت».
« خَلَقَ اللَّهُ أوَّلَ الأَيّامِ الأَحَدَ، وخُلِقَتِ الأَرضُ في يَومِ الأَحَدِ ويَومِ الاثنَينِ، وخُلِقَتِ الجِبالُ وشُقَّتِ الأَنهارُ وغُرِسَ فِي الأَرضِ الثِّمارُ وقُدِّرَ في كُلِّ أرضٍ قوتُها يَومَ الثُّلاثاءِ ويَومَ الأَربَعاءِ «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ».
📚کنزالعمال ، ج 6 ص 123 _ فتح الباری ، ج 8 ص 428 _ کشف الخفاء ، عجلونی ، ج 1 ص 378 _ تفسیر القرآن ، صنعانی ، ج 3 ص 210
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕بنابراین ، خلقت عالم تا روز جمعه بوده است و روز شنبه ، به عنوان روز پایان خلقت ، تلقی می شود ، به همین خاطر در لغت عرب به روز شنبه « السبت » می گویند ، چنان که راغب می گوید ؛
« اصل سَبْت يعنى قطع كردن و بريدن و از اين معنى است عبارت- سَبَتَ السَّيْرَ یعنى راه و مسير را طىّ كرد ، سَبَتَ شَعَرَهُ: مويش را چيد ، سَبَتَ أنْفَه: بينى اش را بر كند.
❕گفته اند: ناميدن يوم السَّبْت (روز شنبه) براى اين است كه خداى تعالى در روز يكشنبه آفرينش آسمانها و زمين را آغاز كرده و پس از شش روز (ستّه ايّام) چنانكه در قرآن ياد كرده است ، در روز شنبه بعد آن را قطع كرد از اين روى آخرين روز، يعنى شنبه- يوم السّبت- ناميده شد. »
« أصل السَّبْتِ: القطع، و منه سَبَتَ السّير: قطعه، و سَبَتَ شعره: حلقه، و أنفه: اصطلمه، و قيل: سمّي يوم السَّبْتِ، لأنّ اللّه تعالى ابتدأ بخلق السموات و الأرض يوم الأحد، فخلقها في ستّة أيّام كما ذكره، فقطع عمله يوم السّبت فسمّي بذلك »
📚مفردات الفاظ القرآن ، ج 1 ص 392
❕این که ما عقیده داشته باشیم که روز یکشنبه ، روز آغاز آفرینش و روز جمعه روز پایان بوده است و روز شنبه ، کار خلقت به سر انجام رسیده بوده است ، به این معنا نیست که این عقیده متخذ از یهود بوده باشد ، چرا که آنان می گویند ، خداوند از خلقت خسته شد و در روز شنبه به استراحت پرداخت ، لذا روز شنبه ، روز استراحت است ، چنان که در تورات آمده است ؛ « خدا در روز هفتم ، کار خویش را به پایان رسانید ، پس او در هفتمین روز ، از همه کارهای خود ، بیاسود ، و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد ، چرا که در آن روز از همه کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود ، بیاسود »
📚تورات ، پیدایش ، فصل دوم ، شماره سوم و چهارم
❕و در جای دیگر می گوید ؛
« شش روز کار کن و همه کارهایت را انجام بده اما ، روز هفتم ، شبات یهوه خدای توست ، در آن هیچ کار مکن ... زیرا خداوند در شش روز ، آسمان و زمین و دریا را با هر آنچه در آنهاست ، بساخت ، اما روز هفتم فراغت یافت »
📚تورات ، خروج ، فصل بیستم ، شماره 10 _ 11
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌اما قرآن پاسخ آنها را می دهد که خستگی و استراحت در مورد خداوند مفهوم ندارد و می فرماید ؛
« وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ » «ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز آفريديم و هيچگونه رنج و تعب و خستگی به ما نرسيد » (ق 38 )
❕در شان نزول آیه مذکور آمده است که « این آیه در پاسخ یهود بوده است که چنين مى پنداشتند که خداوند آسمانها و زمين را در شش روز آفريد ، سپس شنبه به استراحت پرداخت و یک پای خود را به روی پای دیگر انداخت و به همین دلیل ، اینطور نشستن را نامطلوب می شمردند و مخصوص خدا می دانستند . »
📚الدر المنثور ج 6 ص 110
❕لذا امام صادق ع فرمود ؛ « از این رو ، یهود ، روز شنبه ، دست از کار کشید » « امسکت الیهود ، یوم السبت »
📚تفسیر عیاشی ، ج 2 ص 140
❕بنابراین ، ما اعتقاد یهود را در این زمینه نداریم و خستگی و استراحت در روز شنبه را برای خداوند ، مطلبی جعلی و خرافی می دانیم و معتقدیم که خداوند ، هر روز در حال خلقت و تدبیر عالم است ، نه آنکه روزی را پس از خلقت ، در حال استراحت بوده باشد ، چنان که می فرماید ؛
« يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن » « تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا مى كنند، و او هر روز در شان و كارى است » ( الرحمان 29 )
❕امیر مومنان ، در تفسیر آیه شریفه فرمود ؛
«الحمد للَّه الذى لا يموت و لا تنقضى عجائبه لانه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ من احداث بديع لم يكن »
« حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه هرگز نمى ميرد، و شگفتي هاى خلقتش پايان نمى گيرد، چرا كه هر روز در شان و كارى است، و موضوع تازه اى مى آفريند كه هرگز نبوده است »
📚الکافی ج 1 ص 141 _ التوحید صدوق ، ص 31
❕وهابی ، به روایتی از صحیح مسلم اشاره کرد ، تا ثابت کند که خلقت از روز شنبه آغاز شده است ، در حالی که در ادامه می بینیم که روایت مذکور ، بر خلاف قرآن شریف است ، مطابق روایت مذکور ، ابوهریره ، از پیامبر گرامی روایت می کند که فرمود ؛
« خلق اللَّه عز و جل التربة يوم السبت، و خلق فيها الجبال يوم الأحد، و خلق الشجر يوم الاثنين، و خلق المكروه يوم الثلاثاء، و خلق النور يوم الأربعاء، و بثّ فيها الدوابّ يوم الخميس، و خلق آدم عليه السلام بعد العصر من يوم الجمعة فى آخر الخلق فى آخر ساعة من ساعات الجمعة فيما بين العصر إلى الليل »
« خداى عز و جل زمين را روز شنبه آفريد و كوههاى آن را روز يكشنبه آفريد و درختان را روز دوشنبه و بدى ها را روز سه شنبه و نور را روز چهارشنبه آفريد و در روز پنجشنبه، جنبندگان را در زمين پراكنده ساخت و در انتهاى خلقت، آدم عليه السلام را در عصر روز جمعه و در آخرين ساعت آن، ميان عصر و شب بيافريد. »
📚صحیح مسلم ، ج 4 ص 2149 ح 2789
👌اين روايت، زمان خلقت را هفت روز دانسته است، حال آن كه در آیات فوق خواندیم که قرآن كريم، به آفرينش خلقت در شش روز تصريح مى كند ؛
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ». ( سجده 4 )
❕می بینیم که روایت صحیح مسلم بر خلاف قرآن کریم است و از اعتبار ، خارج است ، و وهابیون بیسواد فضای مجازی ، به روایتی تکیه کرده بودند که در تضاد مستقیم با قرآن کریم می باشد و چشم خود را بر روی روایات خودشان بسته اند که ابتدای خلقت را ، روز یکشنبه می داند .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#پاسخی_به_وهابیها_در_مورد_نبرد_علی_ع_با_عمرو_بن_عبدود
🤔#پرسش
❔مبارزه علی با عمرو بن عدود عادی بوده ، عمرو بن عبدود هم پهلوان نبوده یک پیرمرد صدساله بوده
ابن کثیر رحمه الله میگوید
فقتله الله على يديه وكان عمرو لا يجاري في الجاهلية شجاعة، وكان شيخاً قد جاوز المائة يومئذ.
خدا عمرو بن عبدود را بدست علی رضی الله عنه کشت واین شخص در جاهلیت به شجاعت مشهور نبود وان وقت هم بیش از 100سال عمر داشت.
کتاب : الفصول في السيره نویسنده : ابن كثير جلد : 1 صفحه : 168
پس میبینیم که یک پیرمرد صدساله بوده است!
🔅هیچ روایت صحیحی درمورد جنگ حضرت علی عبدود باآن آب وتابی که نقل میشه وجود نداره بلکه همه آنها افسانه های شاهنامه مءابانه هستند که اصل واساسی ندارند. صرفا برای بت ساختن از حضرت علی است.
🔻دریکی از نقل ها نحوه کشته شدن عمرو بن عبد ود چنین نقل شده
حضرت علی باو گفته پشت سرت را نگاه کن
اوهم نگاه کرده
حضرت علی هم از فرصت استفاده کرده وباشمشیر اون رو زده😐😅
اینم منبعش⬇️
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 184 – 185، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
🔻بعضی از افراد هم که گول این افسانه جات را خورده اند می آیند و به شیخین (رضی الله عنهما) ایراد میگیرند میگویند آن وقت شیخین کجا بودند؟
یکبار شیعه ای به من گفت چون شیخین با عمروبن عبدود جنگ نکرده اند پس شجاع نیستند.
منهم گفتم آیا پیامبرص با عمروبن عبدود جنگید؟
گفت نه
گفتم:پیامبر(ص) شجاع نبود پس؟طبق معیارتو
شیعه ساکت شد و رفت ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌وهابی های جاهل و ناصبی فضای مجازی ، در صدد هستند تا نبرد علی علیه السلام با عمر بن عبدود در جنگ خندق را کم رنگ و بی اهمیت جلوه دهند ، تا به وسیله آن ، ننگ و عاری که شیعه بر ابوبکر و عمر در این رابطه روا می دارند را دفع کنند ، چرا که ابوبکر و عمر ، از ترس جهت مقابله با عمرو بن عبدود نرفتند ، و علی ع بود که به مبارزه با او رفت و او را شکست داد .
❕عمر بن عبدود ، از جنگ آوران و نیرومندان سپاه شرک بود ، چنان که خود علی ع می فرمود ؛
« من عمرو بن عبدود را كه برابر هزار مرد شمرده مى شد، كشتم. » « إنّي قَتَلتُ عَمرَو بنَ عَبدِ وَدٍّ، وكانَ يُعَدُّ بِأَلفِ رَجُلٍ. »
📚الخصال ، ج 2 ص 579 _ بحار الانوار ج 31 ص 445
❕حاکم نیشابوری ، از «ابن اسحاق» روايت مى كند كه ؛
«عمرو بن عبدودّ» سومين دلاور قريش بشمار مى آمد و در روز بدر در گروه كفار قريش بود و با مسلمانان نبرد كرد و جراحتى برداشت و همان جراحت و ناتوانى سبب شد كه در جنگ احد شركت ننمايد. در روز خندق براى اينكه حضور خود را نشان بدهد، با نشان ويژه اى از جمع لشكريان خود بيرون آمد. در اين هنگام كه او و همراهانش بر سر خندق ايستاده بودند ، على ع خطاب به او، فرمود:
شنيده ام كه تو با خدا عهد كرده بودى كه هيچ مردى از قريش، يكى از دو كار را از تو نخواهد مگر آنكه آن را از او بپذيرى. «عمرو» گفت: آرى چنين است. على فرمود: تقاضاى نخستين من اين است كه تو را بسوى خدا و رسول او و پذيرش اسلام دعوت مى كنم. «عمرو» گفت: اين تقاضا را نمى پذيرم و نيازى به آن ندارم.
على فرمود: تقاضاى دوم من آنست كه تو را به مبارزه با خود مى خوانم! «عمرو» گفت: چرا چنين تقاضائى دارى؟ به خدا سوگند! دوست نمى دارم تو را بدست خويش از پاى درآورم . على عليه السّلام در پاسخ فرمود:
ليكن، به خدا قسم من دوست دارم تو را بكشم. «عمرو» از شنيدن اين سخن كه در حدّ انتظارش نبود ناراحت شده از اسب پياده شد و اسب خود را پى كرد. آنگاه به جانب على عليه السّلام آمد. پيش از آنكه على عليه السّلام با «عمرو بن عبدودّ» روياروى شود، رسول اكرم خطاب به همراهان فرمود: كداميك شما حاضر است كه با «عمرو» بجنگد و دين اسلام را با كشتن او پشتيبانى نمايد؟ حاضران كه از دلاورى او با خبر بودند پاسخى ندادند. على پيشقدم شد و گفت: من حاضرم، يا نبى الله! رسول خدا فرمود: بنشين! دوباره «عمرو» مبارز طلبيد. و صداى «الا رجل»( آیا مردی برای مبارزه است ) ، او پشت مسلمانان را به لرزه درآورد. در اين هنگام، رسول خدا به على ع اجازه داد تا خود را براى مبارزه با او آماده سازد ... »
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
«ابن اسحاق قال: كان عمرو بن عبدود ثالث قريش و كان قد قاتل يوم بدر حتى اثبتته الجراجة و لم يشهد احدا، فلما كان يوم الخندق خرج معلما ليرى مشهده، فلما وقف هو و خيله قال له علىّ عليه السّلام: يا عمرو قد كنت تعاهد اللّه لقريش أن لا يدعوك رجل الى خلتين إلا قبلت منه أحداهما، فقال عمرو أجل فقال له علىّ عليه السّلام فانى أدعوك الى اللّه عز و جل و الى رسوله و الى الاسلام، فقال لا حاجة لى فى ذلك، قال فانى ادعوك الى البراز، قال يا بن أخى لم؟
فو اللّه ما أحب أن أقتلك، فقال علىّ لكنى و اللّه أحب أن أقتلك فحمى عمرو فاقتحم عن فرسه فعقره ثم أقبل فجاء الى على عليه السّلام و قال: من يبارز؟ فقام علىّ و هو مقنع فى الحديد فقال: أنا له يا نبى اللّه، فقال إنه عمرو بن عبدود أجلس فنادى عمرو ألا رجل؟ فاذن له رسول اللّه صلى اللّه عليه (و آله) و سلم فمشى اليه علىّ عليه السّلام ... »
📚مستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ص 32
❕یا در کتاب السنن الکبری ، به نقل از ابن اسحاق آمده است ؛
« عمرو بن عبد ود، در جنگ خندق، [از لشكرگاه،] بيرون آمد و فرياد برآورد: چه كسى به مبارزه مى آيد؟ على عليه السلام در حالى كه غرق در آهن و فولاد بود، برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من هماورد اويم. پيامبر فرمود: «او عمرو است. بنشين!». عمرو ندا داد: آيا مردى [در ميان شما] نيست؟ و به سرزنش آنان پرداخت و گفت: كجاست آن بهشتى كه مى پنداريد كشتگان شما به آن وارد مى شوند؟ آيا مردى به پيكار من در نمى آيد؟ پس على برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من!
فرمود: «بنشين!». عمرو، بار سوم فرياد زد و شعرى خواند. على عليه السلام برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، من! فرمود: «او عمرو است». على عليه السلام گفت: حتّى اگر عمرو باشد [، من آماده ام].پيامبر خدا به او اجازه داد و على عليه السلام به سوى او رفت ... »
« خَرَجَ يعنِي يَومَ الخَندَقِ عَمرُو بنُ عَبدِ وَدٍّ فَنادى: مَن يُبارِزُ؟ فَقامَ عَلِيٌّ رضى الله عنه وهُوَ مُقَنَّعٌ فِي الحَديدِ فَقالَ: أنَا لَها يا نَبِيَّ اللّهِ، فَقالَ: إنَّهُ عمَرٌو، اجلِس. ونادى عَمرٌو: ألا رَجلٌ! وهُوَ يُؤَنِّبُهُم ويَقولُ: أينَ جَنَّتُكُمُ الَّتي تَزعُمونَ أنَّهُ مَن قُتِلَ مِنكُم دَخَلَها؟ أفَلا يَبرُزُ إلَيَّ رَجُلٌ؟! فَقامَ عَلِيٌّ رضى الله عنه فَقالَ: أنَا يا رَسولَ اللّهِ، فَقالَ: اجلِس. ثُمَّ نادَى الثّالِثَةَ وذَكَرَ شِعرا، فَقامَ عَلِيٌّ فَقالَ: يا رَسولَ اللّهِ، أَنا، فَقالَ: إنَّهُ عَمرٌو! قالَ: وإن كانَ عَمرٌو! فَأَذِنَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله. فَمَشى إلَيهِ حَتّى أتاه ... »
📚السنن الکبری ، ج 9 ص 223 ح 18350
❕می بینیم که كلمات عمرو بن عبدود ، نداى مرگ بود ونعره هاى پياپى او چنان ترسى در دلها افكنده بود كه گويى گوشها بسته و زبانها براى جواب از كار افتاده بود ، واقدى در مغازى خود به اين حقيقت و ترس اصحاب از جمله ابوبکر و عمر اشاره مىكند و مىگويد: «كان على رؤوسهم الطّيرُ» ( گویی بر سرشان پرنده بود که تکان نمی خوردند که پرنده نپرد .... )
📚المغازى، ج 2، ص 470
❕این مضمون را بزرگان اهل سنت و صاحبان سیر و تاریخ به همین تفصیلی که بیان داشتیم ، نقل کرده اند ؛
📚شرح نهج البلاغة للمعتزلي ج 19 ص 63 و 64 _ حبيب السير ج 1 ص 361 و السيرة النبوية لدحلان ج 2 ص 6 و 7 و السيرة الحلبية ج 2 ص 319 و (ط دار المعرفة) ج 2 ص 641 و شجرة طوبى ج 2 ص 287- 288 و الطبقات الكبرى لابن سعد ج 2 ص 68 و إمتاع الأسماع ج 1 ص 236 و سبل الهدى و الرشاد ج 4 ص 377 _ تاریخ الخمیس ، ج 1 ص 486 _ کنز العمال ج 10 ص 456 _ تاریخ مدینه دمشق ، ج 42 ص 77 _ ( جعل یقول هل من مبارز و سکت اصحاب محمد ) و ....
🔸ادامه 👇
❕شیخ مفید از علمای شیعه نیز چنین نقل می کند ؛
« در جنگ احزاب، عمرو بن عبدِوَد و عِكرَمة بن ابى جهل و هُبَيرة بن ابى وَهْب و نَوفَل بن عبد اللّه بن مُغَيره و ضرار بن خطّاب، به سوى خندق آمدند و گِرد آن گشتند تا جاى باريكى بيابند و از آن بگذرند تا آن كه به جايى رسيدند و اسبهايشان را وادار كردند كه از آن بجهند. پس، از خندق عبور كردند و با اسبهايشان در ميان خندق و [ناحيه] سَلع، جولان دادند و مسلمانان ايستاده بودند و هيچ كس به سوى آنان نمى رفت و عمرو بن عبدوَد، هماورد مى طلبيد و به مسلمانانْ طعنه مى زد و مى گفت: و بى گمان، صدايم از اين ندا گرفت: آيا در ميان شما مبارزى هست؟!
و بارها، على بن ابى طالب عليه السلام از ميان مسلمانان برخاست تا با او بجنگد و هر بار، پيامبر خدا فرمان مى داد كه بنشيند، به انتظار آن كه كس ديگرى تحرّكى از خود، نشان دهد. مسلمانان به خاطر ترس از عمرو بن عبد وَد و كسانى كه به همراه او بودند، هيچ حركتى نمى كردند، چنان كه گويى پرنده بر سرشان نشسته بود!
چون نداى مبارز طلبى عمرو بالا گرفت و امير مؤمنان، مكرّر برخاست، پيامبر خدا به او فرمود: «اى على! نزديك من بيا». او نزديك آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله، دستارش را از سر برداشت و بر سر على عليه السلام گذاشت و شمشير خود را به او داد و گفت: «كارت را انجام ده!». سپس فرمود: «خدايا! او را يارى كن». ... »
« جاءَ عَمرُو بنُ عَبدِ وَدٍّ وعِكرِمَةُ بنُ أبي جَهلٍ وهُبَيرَةُ ابنُ أبي وَهبٍ ونَوفَلُ بنُ عَبدِ اللّهِ بنِ المُغيرَةِ وضِرارُ بنُ الخَطّابِ في يَومِ الأَحزابِ إلَى الخَندَقِ، فَجَعَلوا يَطوفونَ بِهِ؛ يَطلُبونَ مَضيقا مِنهُ فَيَعبُرونَ، حَتَّى انتَهَوا إلى مَكانٍ أكرَهوا خُيولَهُم فيهِ فَعَبَرَت، وجَعَلوا يَجولونَ بِخَيلِهِم فيما بَينَ الخَندَقِ وسَلعٍ، وَالمُسلِمونَ وُقوفٌ لا يُقدِمُ واحِدٌ مِنهُم عَلَيهِم. وجَعَلَ عَمرُو بنُ عَبدِ وَدٍّ يَدعو إلَى البِرازِ ويُعَرِّضُ بِالمُسلِمينَ ويَقولُ:
ولَقَد بَحِحتُ مِنَ النِّدا ءِ بِجَمِعِهم هَل مِن مُبارِزٍ
في كُلِّ ذلِكَ يَقومُ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ مِن بَينِهِم لِيُبارِزَهُ، فَيَأمُرُهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالجُلوسِ؛ انتِظارا مِنهُ لِيَتَحَرَّكَ غَيرُهُ، وَالمُسلِمونَ كَأَنَّ عَلى رُؤسِهِمُ الطَّيرَ؛ لِمَكانِ عَمرِو بنِ عَبدِ وَدٍّ، وَالخَوفِ مِنهُ، ومِمَّن مَعَهُ ووَراءَهُ.
فَلَمّا طالَ نِداءُ عَمرٍو بِالبِرازِ وتَتابَعَ قِيامُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام قالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: ادنُ مِنّي يا عَلِيُّ، فَدَنا مِنهُ، فَنَزَعَ عِمامَتَهُ مِن رَأسِهِ وعَمَّمَهُ بِها، و أعطاهُ سَيفَهُ، وقالَ لَهُ: امضِ لِشَأنِكَ، ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ أعِنه ... »
📚الارشاد ، ج 1 ص 100
❕امیر مومنان به میدان نبرد رفت ، و عمروبن عبدود را به هلاکت رساند ، و پیامبر در وصف او فرمود ؛
« بى گمان، رويارويى على بن ابى طالب با عمرو بن عبدود در جنگ خندق، برتر از [همه] اعمال امّتم تا روز قيامت است. »
« لَمُبارَزَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ لِعَمرِو بنِ عَبدِ وَدٍّ يَومَ الخَندَقِ أفضَلُ مِن أعمالِ امَّتي إلى يَومِ القِيامَةِ »
📚المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 34 ح 4327، تاريخ بغداد: ج 13 ص 19 الرقم 6978، شواهد التنزيل: ج 2 ص 14 ح 636، المناقب للخوارزمي: ص 107 ح 112
❕یا فرمود ؛
« تمام ایمان یا اسلام در برابر تمام شرک قرار گرفت » « برز الإسلام أو الإيمان كله، إلى الشرك كله »
📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 13 ص 261 _ 285 _ ج 19 ص 61 _ ینابیع الموده ، ص 94 _ 95
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕در کتاب فروغ ولایت ، در مورد این تعابیر پیامبر گرامی ، در مورد نبرد علی ع در خندق و برابر عمرو بن عبدود ، تحلیل جالبی آمده و می گوید ؛
«فلسفۀ اين ارزيابى روشن است. زيرا اگر اين فداكارى واقع نمىشد آيين شرك سراسر جهان را فرا مىگرفت وديگر مشعلى باقى نمىماند كه ثقلين دور آن گرد آيند و در پرتو فروغ آن به عبادت وپرستش خدا بپردازند. اينجاست كه بايد گفت امام عليه السلام با فداكارى بى نظير خود مسلمانان جهان وپيروان آيين توحيد را قرين منّت خود قرار داده است وبه سخن ديگر، اسلام و ايمان در طىّ قرون واعصار گذشته مرهون فداكارى امام عليه السلام بوده است. بارى، علاوه بر فداكارى، جوانمردى حضرت على عليه السلام به حدّى بود كه پس از كشتن عمرو به زره پرقيمت او دست نزد ونعش و لباس او را به همان حال در ميدان ترك كرد. با اينكه عمرو او را در اين كار سرزنش كرد ولى حضرت على عليه السلام به سرزنش او اعتنا نكرد. از اين رو، هنگامى كه خواهر عمرو بر بالين برادر آمد چنين گفت: هرگز براى تو اشك نمىريزم زيرا به دست فرد كريمى كشته شدى كه به جامههاى گرانبها وسلاح جنگى تو دست نزده است. » ( مستدرك حاكم، ج 3، ص 32 وبحار الأنوار، ج 20، ص 33)
📚فروغ ولایت ، سبحانی ، ص 101
❕مطابق نصوص و روایات اهلسنت ، خداوند نیز ، نبرد علی ع مقابل عمر بن عبدود را در قرآن ستوده و در آیه 25 سوره احزاب می فرماید ؛
«وَرَدَّ اللَّهُ الَّذينَ كَفَروا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللَّهُ المُؤمنينَ القِتالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزيزاً: «و خدا كافران را با دلى پر از خشم (از ميدان جنگ احزاب) باز گرداند بى آن كه نتيجه مطلوبى (از كار خود) گرفته باشند؛ و خداوند (در اين ميدان)، مؤمنان را از جنگ بى نياز ساخت (و پيروزى را نصيبشان كرد)؛ و خدا توانا و شكست ناپذير است.»
❕بسيارى از محدثان و مفسّران گفته اند« كَفَى اللَّهُ الْمُؤمِنينَ الْقِتال » «خداوند (در اين ميدان)، مؤمنان را از جنگ بى نياز ساخت» اشاره به على عليه السلام و ضربه بسيار مؤثرى است كه بر پيكر عمربن عبدود زد و مسلمانان را از جنگ با كفار بى نياز نمود.
👌از جمله كسانى كه اين موضوع را نقل كرده اند عبداللَّه بن مسعود است؛ هنگامى كه آيه فوق را مى خواند در تفسير آن مىگفت: وَكَفَى اللَّهُ المُؤمِنينَ القِتالَ «بِعَلِىّ بنِ ابى طالِبٍ عليه السلام». ( خداوند به وسیله علی بن ابی طالب ، مومنان را از جنگ بی نیاز ساخت )»
📚شواهد التنزیل ، ج 2 ص 3
❕حاكم حسكانى چندين حديث به همين مضمون از عبداللَّه بن مسعود نقل مى كند.
📚همان مدرک
❕و نيز از ابن عباس نقل مى كند كه هنگامى كه آيه وَكَفى اللَّهُ المُؤمِنينَ القِتالَ را خواند. گفت: «كَفا هُمُ اللَّهُ القِتالَ يَوْمَ الخَنْدَقِ بِعَلِىِّ بْنِ ابى طالِبٍ، حَينَ قَتَلَ عَمْرَوبنَ عَبْدَوَد» «خداوند مؤمنان رادر روز خندق به وسيله على بن ابى طالب در آن زمان كه عمر وبن عبدود را كشت بى نياز ساخت. »
📚همان مدرک ، ص 5 ح 633
❕و نيز از حذيفه صحابى معروف حديث مفصلى درباره پيكار على عليه السلام با عمروبن عبدود و كشتن او نقل كرده، سپس مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بَشِّرْ يا عَلِىُّ! فَلَو وُزِنَ الْيَومُ عَمَلُكَ بِعَمَلِ امَّةِ مُحَمَّد صلى الله عليه و آله لَرَجَحَ عَمَلُكَ بِعَمَلِهِمْ وَ ذلِكَ انَّهُ لَمْ يَبْقَ بَيت مِنْ بُيُوتِ المُسلِمِنَ الّا وَ قَدْ دَخَلَهُ عِزٌّ بِقَتْلِ عَمْرو» «بشارت باد بر تو اى على! اگر اين كار تو را امروز با عمل امت محمد مقايسه كنند عمل تو بر اعمال آنها، برترى خواهد داشت؛ زيرا خانه اى از خانه هاى مسلمانان نبود مگر اينكه به خاطر قتل عمرو بن عبدود عزّتى در آن وارد شد».
📚همان مدرک ، ص 7
👌سيوطى در الدّر المنثور از ابن ابى حاتم و ابن مردويه و ابن عساكر از ابن مسعود نقل مى كند كه وقتى آيه فوق را مى خواند در (توضيح آن) چنين مى گفت: وَكَفى اللَّهُ المُؤمِنينَ القتالَ: «بِعَلِىِّ بْنِ ابى طالِب. عليه السلام»
📚الدر المنثور ج 5 ص 192 _ ینابیع الموده ص 94
❕حال وهابی بیسواد به سخن ابن کثیر ناصبی استناد می کند که نبرد علی ع با عمر بن عبدود ارزشی نداشته است و عمر بن عبدود یک پیرمرد فرتوت بوده است ❗️این قدر اینان وقیح و بی پروا و دروغ گویند ❕
👌اگر سخن ابن کثیر را هم قبول کنیم ، باز ابوبکر و عمر ، بی آبرو تر می شوند که از نبرد با یک پیرمرد فرتوت ترسیدند و به نبرد با او نرفتند ❗️
❕ابوبکر و عمر هم در سایر نبردهای پیامبر هم از ترسویان و فراریان صف اول بودند ، چنانکه در ذیل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3397
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2105
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕وهابی در پایان ، مدعی شده است که علی ع با فریب و نیرنگ ، عمر بن عبدود را کشته است و این فضیلتی برای علی ع نیست ، در حالی که خودشان از علی ع نقل می کنند که ایشان به نقل از پیامبر می فرمود ؛ « نبرد نیرنگ است » ، در روایت مذکور چنین آمده است ؛
«آنگاه كه از پيامبر خدا سخنى براى شما نقل مى كنم، به خدا سوگند، اگر از آسمان فرو افتم، برايم دوست داشتنى تر است از اينكه بر او دروغ ببندم؛ و [نيز] آنگاه كه ميان خود و شما سخن مى گويم: «به درستى كه جنگ، نيرنگ است»
« الإمام عليّ عليه السلام: إذا حَدَّثتُكُم عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَديثا، فَوَاللّهِ لَأَن أخِرَّ مِنَ السَّماءِ أحَبُّ إلَيَّ مِن أن أكذِبَ عَلَيهِ. وإذا حَدَّثتُكُم فيما بَيني وبَينَكُم، فَإِنَّ الحَربَ خُدعَة »
📚صحيح البخاري: ج 6 ص 2539 ح 6531 و ج 3 ص 1322 ح 3415، صحيح مسلم: ج 2 ص 746 ح 1066، سنن أبي داوود: ج 4 ص 244 ح 4767، مسند ابن حنبل: ج 1 ص 177
❕بر همین اساس ، عدى بن حاتم می گوید ؛
« به درستى كه اميرمؤمنان، هنگامى كه در صفّين با معاويه رو در رو شد، صدايش را بلند مى کرد تا يارانش بشنوند ومى فرمود: «به خدا سوگند، معاويه و يارانش را خواهم كُشت!». آنگاه در آخر سخن، صدايش را آهسته مى كرد و مى گفت: «إن شاء اللّه!». من نزديك ايشان بودم و گفتم: اى اميرمؤمنان! به درستى كه سوگند ياد كردى بر آنچه انجام مى دهى. آنگاه «ان شاء اللّه» گفتى. مقصودت از اين، چه بود؟ فرمود: «جنگ، نيرنگ است و من نزد مؤمنان، دروغگو نيستم. خواستم تا يارانم را بر دشمن بشورانم تا سُستى نكنند و [به نبردِ] با آنان، رغبت پيدا كنند. پس در آينده، داناترين آنان، از اين سخنْ سود بَرَد. إن شاء اللّه!».
« إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام قالَ يَومَ التقَى هُوَ ومُعاوِيَةُ بِصِفّينَ ورَفَع بِها صَوتَه لِيُسمِعَ أصحابَهُ: وَاللّهِ لَأَقتُلَنَّ مُعاوِيَةَ و أصحابَهُ، ثُمَّ يَقولُ في آخِرِ قَولِهِ: إن شاءَ اللّهُ يَخفِضُ بِها صَوتَهُ. وكُنتُ قَريبا مِنهُ، فَقُلتُ: يا أميرَ المُؤمِنينَ إنَّكَ حَلَفتَ عَلى ما فَعَلتَ، ثُمَّ استَثنَيتَ، فَما أرَدتَ بِذلِكَ؟! فَقالَ لي: إنَّ الحَربَ خُدعَةٌ، و أنَا عِندَ المُؤمِنينَ غَيرُ كَذوبٍ، فَأَرَدتُ أن احَرِّض أصحابي عَلَيهِم؛ كَيلا يَفشَلوا، وكَي يَطمَعوا فيهِم، فَأَفقَهُهُم يَنتَفِعُ بِها بَعدَ اليَومِ إن شاءَ اللّه »
📚الكافي: ج 7 ص 460 ح 1، تهذيب الأحكام: ج 6 ص 163 ح 299
❕و بر همین اساس ، در نبرد علی ع با عمرو ، چنین آمده است ؛
« اميرمؤمنان فرمود: « [خواسته] سوم، آن است كه فرود آيى، تا با تو كارزار كنم؛ چرا كه تو سواره اى و من پياده». آنگاه از اسبش پايين پريد و آن را پى كرد وگفت: اين، خصلتى است كه گمان نمى كردم يكى از عربها مرا بدان وادار نمايد.
آنگاه [كارزار را] شروع كرد و با شمشير بر سرِ على عليه السلام زد. اميرمؤمنان، خود را در پناه سپرش گرفت؛ اما [شمشير] سپر را بُريد و بر سرش نشست.
❕على عليه السلام بدو فرمود: «اى عمرو! آيا همين كه من با تو كارزار مى كنم و تو جنگاور عرب هستى، تو را بس نيست براى مبارزه با من، از ياورْ كمك گرفتى؟».
عمرو به پشت سرش نگاه كرد. اميرمؤمنان، به سرعت ضربه اى بر دو ساقش فرود آورد و هر دو را قطع كرد. گَرد و غبارى از ميان آنان بلند شد. منافقان گفتند: على بن ابى طالب، كشته شد. سپس گَرد و غبار خوابيد و نگاه كردند. در اين هنگام، امير مؤمنان را بر روى سينه عمرو ديدند كه ريش او را گرفته و مى خواهد سر او را از تن جدا كند. سپس سرش را بُريد و آن را گرفت و به سوى پيامبر خدا آمد، در حالى كه بر اثر ضربتِ عمرو، خون از سرش جارى بود و از شمشيرش خون مى چكيد، و در حالى كه سرِ عمرو در دستش بود، چنين رجز مى خواند: «من، على و پسر عبدالمطّلبم مرگ براى جوانمرد، از فرار بهتر است». آنگاه پيامبر خدا فرمود: «اى على! بر او نيرنگ كردى؟». گفت: بلى اى پيامبر خدا! جنگ، نيرنگ است. »
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
«ثُمَّ بَدَأَ فَضَرَبَ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام بِالسَّيفِ عَلى رَأسِهِ، فَاتَّقاهُ أميرُ المُؤمِنينَ بِدَرَقَتِهِ، فَقَطَعَها، وَثَبَتَ السَّيفُ عَلى رَأسِهِ. فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام: يا عَمرُو، أما كَفَاكَ أنّي بارَزتُكَ و أنتَ فارِسُ العَرَبِ، حَتَّى استَعَنتَ عَلَيَّ بِظَهيرٍ؟! فَالتَفَتَ عَمرٌو إلى خَلفِهِ، فَضَرَبَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام مُسرِعا عَلى ساقَيهِ [فَ] قَطَعَهُما جَميعا، وَارتَفَعَت بَينَهُما عَجاجَةٌ، فَقالَ المُنافِقونَ: قُتِلَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ. ثُمَّ انكَشَفَتِ العَجاجَةُ فَنَظروا فَإِذا أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَلى صَدرِهِ، قَد أخَذَ بِلِحيَتِهِ يُريدُ أن يَذبَحَهُ، فَذَبَحَهُ، ثُمَّ أخَذَ رَأسَهُ و أقبَلَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وَالدِّماءُ تَسيلُ عَلى رَأسِهِ مِن ضَربَةِ عَمرٍو، وسَيفُهُ يَقطُرُ مِنهُ الدَّمُ، وهُوَ يَقولُ وَالرَّأسُ بِيَدِهِ:
أنَا عَلِيٌّ وَابنُ عَبدِ المُطَّلِبِ المَوتُ خَيرٌ لِلفَتى مِنَ الهَرَبِ
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: ياعَلِيُّ ما كَرتَهُ؟ قالَ: نَعَم يا رَسولَ اللّهِ؛ الحَربُ خَديعَةٌ. »
📚تفسير القمّي: ج 2 ص 183، بحار الأنوار: ج 20 ص 226.
❕وهابی در ادامه اشکال کرده است که چرا پیامبر ، ندای عمر و بن عبدود را اجابت نکرد ، آیا این به آن معنا است که پیامبر گرامی ص هم می ترسیده است ❗️
👌در پاسخ او می گوییم که پیامبر گرامی ص ، شجاع ترین افراد بوده است ، چنان که شاگرد بزرگ مكتب آن حضرت اميرمؤمنان على ع درباره وضع پيامبر ص در ميدانهاى جنگ مى گويد: «كُنَّا اذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَلَقَى الْقَوْمُ الْقَومَ اتَّقَيْنا بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فَمايَكُونُ احَدٌ اقْرَبَ الَى الْعَدُوِّ مِنْهُ» : «هنگامى كه آتش جنگ بر افروخته مى شد و دو گروه در مقابل هم قرار مى گرفتند ما به رسول خدا پناه مى برديم، و هيچ يك از ما به دشمن نزديكتر از او نبود.»
📚بحار الانوار، ج 16، ص 232- همين مضمون با كمى تفاوت در نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 9 آمده است.
❕در نقل دیگر فرمود ؛
«لَقَدْ رَأَيْتُنِي يَوْمَ بَدْرٍ وَنَحْنُ نَلُوذُ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وَهُوَ أَقْرَبُنَا إِلَى الْعَدُوِّ وَكَانَ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ يَوْمَئِذٍ بَأْساً « من در روز جنگ بدر شاهد و ناظر بودم كه ما به پيامبر پناه مى برديم و او از همه ما به دشمن نزديكتر و از برجسته ترين جنگجويان در آن روز بود».
📚بحارالانوار، ج 16، ص 232
❕بنابراین ، این که پیامبر گرامی ص به نبرد عمرو بن عبدود نرفت ، از این جهت نبوده است که ایشان معاذ الله ترسی داشتند ، بلکه ایشان می خواستند ، فضل و شجاعت و فداکاری علی ع ، به جهانیان نشان دهند و در مقابل ، ترس و بزدلی خلفای اهلسنت را به رخ همگان بکشند ، تا جهانیان تا روز قیامت بدانند که شایسته ترین افراد ، برای جانشینی پیامبر ص ، علی ع ، است که شبیه ترین افراد به پیامبر ص از تمام جنبه ها خصوصا ، شجاعت در نبرد و مبارزه با دشمنان است .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
#توضیحاتی_در_مورد_خدعه_و_فریب_در_جنگ ؛
👌پس از پاسخ امروز ما به وهابیون در مورد خدعه و فریب در جنگ و عملکرد علی ع در مقابله با عمر بن عبدود ، معاندین که پس از پاسخ ما ، تازه متوجه این حکم اسلامی شده اند ، نسبت به این حکم ، اشکال و اعتراض کرده اند ، و آن را ناجوانمردی می دانند .
❕در حالی که « عملیات فریب » در جنگ ، از مسائل مسلم نظامی است و تمام ارتش های دنیا ، بر روی آن تکیه و تاکید دارند .
👌در اسلام نیز « خدعه و فریب » در جنگ ، جایز شمرده شده است تا انسان با فریب دشمن خونخوار ، از جان و مال و ناموس خود و مسلمین دفاع کند . روشن است خدعه زدن به دشمن جانی که به ممالک مسلمین مثلا حمله کرده است و قصد ویرانی و کشتار وسیع دارد ، هیچ قبح عقلایی و موجه ندارد ، بلکه امری پسندیده و مورد تاکید عقلاء نیز می باشد ، بر همین اساس امام باقر ع فرمود ؛
« به درستى كه على عليه السلام مى فرمود: «اگر پرندگان، مرا برُبايند، برايم دوست داشتنى تر است از اينكه چيزى را به پيامبر خدا نسبت دهم كه نفرموده است. از پيامبر خدا شنيدم كه در روز [جنگ] خندق مى فرمود ؛ « جنگ، نيرنگ است » ، مى فرمود « هر گونه كه مى خواهيد، سخن بگوييد ».
« الإمام الباقر عليه السلام: إنّ عَلِيّا عليه السلام كانَ يَقولُ: لَأَن تَخَطَّفَنِي الطَّيرُ أحَبُّ إلَيَّ مِن أن أقولَ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ما لَم يَقُل، سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ في يَومِ الخَندَقِ: الحَربُ خُدعَةٌ. يَقولُ: تَكَلَّموا بِما أرَدتُم. »
📚تهذیب الاحکام ، ج 6 ص 162
👌امام على عليه السلام در یکی از حكمتهاى خود فرمود ؛
« در نبرد، به نيرنگ خويش بيشتر اعتماد كن تا به نيرويت، و [نيز] به پرهيز و احتياط خود، شادمانتر باش تا به كارزار و دليرى ات؛ چرا كه جنگ، جنگِ بى باكان، و غنيمتِ محتاطان است. »
«كُن فِي الحَربِ بِحيلَتِكَ أوثَقَ مِنكَ بِشِدَّتِكَ، وبِحَذَرِكَ أفرَحَ مِنكَ بِنَجدَتِكَ؛ فَإِنَّ الحَربَ حَربُ المُتَهَوِّرِ، وغَنيمَةُ المُتَحَذِّر »
📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 20 ص 312
❕قرآن نیز به گونه ای به مساله نیرنگ دشمن در جنگ ، صحه می گذارد و می فرماید ؛
« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ _ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِير »
« اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد روبرو شويد به آنها پشت نكنيد _ و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند- مگر در صورتى كه هدفش كناره گيرى از ميدان براى حمله مجدد و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنين كسى) گرفتار غضب پروردگار خواهد شد و ماواى او جهنم و چه بد جايگاهى است. » ( انفال 15 _ 16 )
👌یعنی می توان به دشمن پشت کرد ، و دشمن گمان کند که انسان از نبرد فرار کرده است ، اما پشت کردن و فرار ظاهری برای حمله مجدد یا پیوستن به گروهی از مجاهدان باشد ، در این صورت پشت کردن به دشمن اشکالی ندارد ، و دشمن هم فریب می خورد و می توان بهتر به او ضربه زد ؛
« (إِلاّٰ مُتَحَرِّفاً لِقِتٰالٍ) أي تاركاً موقعه إلى موقع آخر أصلح للقتال من الأوّل، وكأنّه ينحرف عن وجه العدوّ ويُريه أنّه بصدد الفرار لكنّه يكرّ عليه ثانياً، وقد قيل: الحرب كرّ وفرّ. ويعدّ مثل ذلك خدعة عسكرية، وقد قيل: الحرب خدعة. »
📚منیة الطالبین في تفسیر القرآن المبین، سبحانی ، ج 12 ص 65
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕نمونه زیبای خدعه و فریب به دشمن را ما در نبرد احزاب شاهدیم ، جریان مذکور ، مطابق نقل کتاب « فروغ ابدیت ص 630 » ، چنین است ؛
« نعيم بن مسعود تازه مسلمان، در به هم زدن اتحاد ( یهود و مشرکین ) ، فوق العاده مؤثر بود. او مؤثرين نقشه را در متفرق ساختن سپاه شرك ريخت و عمل او از فعاليّتهاى جاسوسان زبردست عصر ما دستكمى ندارد، بلكه بالاتر و اهميت آن بيشتر است. وى خدمت پيامبر آمد و گفت: من يك فرد تازه مسلمانى هستم و با تمام اين قبايل دوستى ديرينه دارم، آنان از اسلام من آگاهى ندارند، اگر دستورى داريد بفرماييد اجرا كنم. پيامبر فرمود: كارى كن كه اين جمعيت پراكنده شود؛ يعنى اگر در اين راه براى حفظ يك سلسله مصالح عالى چارهجويى كنيد، مانعى ندارد، ( چرا که جنگ خدعه و فریب است ) .
❕«نعيم» مقدارى انديشيد، آنگاه سراغ قبيلۀ بنى قريظه رفت، كه در حقيقت ستون پنجم دشمن بوده و مسلمانان را از پشت سر تهديد مىكردند. وى وارد دژ «بنى قريظه» شد و مراتب دوستى و صميميت خود را به رخ آنها كشيد و قيافۀ همدردى و خيرخواهى گرفت و از هر درى سخن گفت؛ به طورى كه اعتماد «بنى قريظه» را به خود جلب كرد. سپس افزود: موقعيت شما با احزاب متفق (قريش و غطفان) تفاوت دارد ، زيرا مدينه مركز زندگى فرزندان و زنان شما است و تمام ثروت شما در اينجا قرار گرفته و به هيچ روى براى شما امكان ندارد از اين نقطه به جاى ديگر منتقل شويد، ولى احزاب متفق كه به جنگ محمد آمدهاند، مركز زندگى و تجارت آنها بيرون از مدينه و دور دست است.
❕اگر آنان فرصتى به دست آورده و در جنگ پيروز شوند، به هدف خود رسيدهاند و اگر در اين راه با شكست مواجه شدند بىدرنگ از اين نقطه كوچ كرده، راه خود را پيش گرفته و به مراكز خود، كه از تيررس محمد دور است، برمىگردند.
👌 پيشنهاد مىكنم در اين مورد فكر كنيد، اگر احزاب در اين جنگ پيروز نشدند و به مراكز خود بازگشتند، در اين صورت شما در چنگال قدرت مسلمانان قرار خواهيد گرفت. من تصور مىكنم، صلاح در اين است كه اكنون كه به احزاب پيوستهايد در اين تصميم باقى بمانيد، ولى براى اينكه احزاب در ميان جنگ، شما را تنها نگذارند و به محل خود برنگردند، چند نفر از اشراف و سران آنها را به عنوان گروگان بگيريد، تا در روز سختى آنان شما را رها نكرده و كار را به پايان برسانند، زيرا آنان ناچارند براى نجات شخصيتهاى خود، تا آخرين نفس با محمد نبرد كنند. نظر «نعيم» به اتفاق آرا تصويب شد و او مطمئن شد كه سخن وى در دل آنها كاملا مؤثر افتاد. سپس از دژ آنها بيرون آمد و به اردوگاه احزاب رفت. وى با سران قريش سوابق دوستى داشت، با آنان نيز تماس گرفت و چنين گفت: «بنى قريظه» از شكستن پيمان خود با محمد، سخت پشيمانند و اكنون به طريقى مىخواهند آن را جبران كنند.
❕آنان تصميم گرفتهاند چند نفر از اشراف شما را گروگان بگيرند و تحويل محمد دهند و از اين راه صداقت خود را تثبيت كنند و محمد آنها را بلافاصله بكشد. اين مطلب را قبلا با محمد در ميان گذاشته و به او قول دادهاند كه بعد از اين او را پشتيبانى كرده و با شما تا آخرين نفس مبارزه كنند و محمد نيز با اين قرارداد موافقت كرده است. بنابراين، اگر يهود از شما گروگان بخواهند، مبادا موافقت كنيد؛ بدانيد كه عاقبت آن خطرناك است. گواه روشن بر اين كار آنكه شما فردا از آنها بخواهيد وارد جنگ شوند و از پشت سر به محمد حمله كنند، خواهيد ديد كه هرگز قبول نخواهند كرد و مطالبى پيش خواهند كشيد. سپس از آنجا به اردوگاه «غطفان» رفت و در آنجا با شيوه مخصوصى سخن را آغاز كرد. وى گفت: شما قبيله غطفان ريشه و اصل من هستيد. گمان نمىكنم مرا در گفتارم متهم كنيد؛ من با شما سخنى خواهم گفت، ولى تمنا دارم كه آن را با كسى بازگو نكنيد، همه او را به صداقت و دوستى پذيرفتند. سپس او مطلبى را كه به قريش گفته بود، به طور مشروح بازگفت و آنان را از عواقب كار بنى قريظه برحذر داشت و گفت: مبادا به خواهش آنها پاسخ مثبت بگوييد. وى مأموريت خود را به نحو احسن انجام داد، سپس مخفيانه به اردوگاه مسلمانان آمد. اين شايعه را كه يهوديان بنى قريظه مىخواهند از نيروهاى عرب گروگان بگيرند و آنها را تحويل مسلمانان بدهند، در ميان ارتش اسلام پخش كرد. البته منظور از پخش شايعه اين بود كه مطلب از كرانههاى خندق تجاوز كرده و به گوش لشكر عرب برسد.
🔸ادامه 👇