eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ادامه 👇 ❕در روایت مشهوری امام رضا علیه السلام فرمود : " آب چاه پر وسعت است و چیزی آن را فاسد و نجس نمی کند , مگر آنکه بویش یا مزه اش تغییر کند که در این صورت به اندازه ای از آن آب می کشند تا بوی نجاست از بین برود و طعمش به حالت عادی بازگردد , زیرا آب چاه دارای ماده است " " َ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَ يَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً. " 📚وسائل الشیعه ج ١ ص ١٤١ ❕اما اگر نجاستی به آب چاه برسد که طعم و بویش را عوض نکند , در این صورت آب چاه نجس نمی شود , اما باز مستحب است دلوهایی از آب چاه برداشته شود تا هم رعایت پاکیزگی عرفی شده باشد و هم اگر محتمل بود که حیوانی که در آب افتاده است سمی بوده باشد , اثر سوء سموم مضر نیز از بین برود , لذا در همان توضیح المسائل مراجع می خوانیم : " تا وقتى بو يا رنگ يا مزه ی آن به واسطهء نجاست تغيير نكرده پاك است ، ولى مستحبّ است پس از رسيدن بعضى از نجاستها ، مقدارى كه در كتابهاى مفصّل گفته شده ، از آب آن بكشند . " 📚توضیح المسائل مراجع ص 48 ❕در کتاب معروف فقهی العروه الوثقی و تعلیقه آیت الله مکارم شیرازی نیز متذکر این حکم استحبابی شده اند آن هم به جهت دوری از پلیدی و کثیفی و سموم موجود در بدن برخی از حیوانات : " ماء البئر النابع بمنزلة الجاري، لا ينجّس إلّا بالتغيّر؛ سواء كان بقدر الكرّ أو أقلّ. و إذا تغيّر ثمّ زال تغيّره من قبل نفسه طهر، لأنّ له مادّة؛ و نزح المقدّرات في صورة عدم التغيّر مستحب‏ ( مكارم الشيرازي: تنزّهاً عن القذارة العرفيّة المحتملة أو التغيّرات المحتملة الحاصلة في بعض أنحاء البئر دون بعض، الّذي ترتفع بالنزح‏ ) 📚العروة الوثقى مع تعليقات (خمينى، خويى، گلپايگانى، مكارم)، ج‏1، ص: 43 ❕روایاتی که وهابی به آن استناد کرد از تفاوت دلوهایی که از چاه باید برداشت , ناظر به همین نکته است , و بر خلاف ادعای وهابی بحث هم تنها در مورد موش آن هم در یک حالت نیست , بلکه هم در مورد موش است آن هم در حالات مختلفش که یا زنده در آب بیفتد یا مرده باشد , بدنش متلاشی شود یا نشود و نیز گاه حیوانات دیگری نیز در کنار موش هستند که آنها هم در حالات مختلف به چاه می افتند . ❕یعنی مطابق روایات مورد بحث وهابی , گاه به تنهایی موش در آب افتاده است و گاه موش به همراه قورباغه یا موش به همراه گربه , یا موش به همراه مرغ مرده یا موش به همراه جسد برخی از پرندگان یا موش به همراه سگ , گاه این حیوانات با هم در آب افتاده اند و گاه جدا جدا , گاه در آب مرده اند و جسدشان در آب چاه متلاشی شده اند و گاه تنها مرده اند و متلاشی نشده اند , یا تنها در آب افتاده اند نه مرگ بوده است و نه متلاشی شدن بدنی . ❕ در این موارد که طعم و بوی آب هم تغییر نکرده است , نجاستی حاصل نشده است اما بهتر است که برای برطرف کردن پلیدی حاصل شده باز هم از آب چاه برداشته است , آن هم به حسب شدت پلیدی یا کمتر برداشته می شود و یا بیشتر , یا ممکن است که شدت پلیدی به اندازه باشد که بهتر است که کل آب چاه برداشته شود تا مجددا با جوشش چاه پر شود . 👌با توجه به این نکته روشن می شود که تضادی در میان این روایات نیست بلکه هر یک ناظر است به شدت پلیدی که حاصل شده است , پلیدی پر شدت تر باشد , آب بیشتری بهتر است برداشته شود , پلیدی از شدت کمتری برخوردار باشد , آب کمتری برداشته می شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر.pdf
1.33M
🔊عنوان کتاب : مناظره ای جذاب با ملحد روشنگر ! ❕توضیحی پیرامون کتاب : 👌مناظره مذکور پیرامون مصائب فاطمه صدیقه سلام الله علیها و سقط شدن فرزند ایشان ع در روزها و جلسات متعددی بین ما و ملحدی نام آشنا در فضای مجازی که خود را " دکتر م . روشنگر " معرفی می کند , صورت گرفته است . ❕ ملحد روشنگر مدیریت مجموعه کانالهای نقد اسلام در فضای مجازی را بر عهده دارد و از سر شاخهای ملحدین در این عرصه محسوب می شود اما در این مناظره به روشنی مشاهده خواهید کرد که چگونه به زبونی و رسوایی می افتد تا جایی که علی رغم دعوت مکرر ما , دیگر حاضر به ادامه گفتگو با ما نشد !!!! @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
خلافت الهی علی علیه السلام در نهج البلاغه !!!! 🤔 : ❓ما منتظریم فقط یک دلیل مشروع و قابل در باب امامت الهی با ویژگی‌های خاص اعتقادی امامیه از نهج البلاغه اقامه کنید !!!! 💠💠 👌متاسفانه چنین درخواستهایی به گزافه گویی بیشتر شبیه است تا به واقعیت , زیرا جای جای نهج البلاغه گواه روشنی بر امامت امیر مومنان علیه السلام است و کسی که اندک مطالعه ای در نهج البلاغه داشته باشد , متوجه این نکته خواهد شد . ❕قرآن تصریح می کند که پیامبر گرامی جز به وحی و دستور الهی تکلم نمی کند , چنان که فرمود : " : "وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی _ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». 👌امیر مومنان علیه السلام تصریح می کرد که خودش و سایر امامان وصی پیامبر اند که پیامبر آنان را وصی و جانشین خود قرار داده است , پیامبری که سخنانش امر و وحی الهی است . ❗️ امیر مومنان ع معتقد بود که خلافت حق مشروع خودش و اهلبیت علیهم السلام است که اشرار آن را از دستشان ربودند , در حالی که علی علیه السلام شایسته ترین افراد برای این منصب بود . ❕امیر مومنان ع در فرازی فرمود : " به خدا سوگند هرگز فكر نمى‏كردم و به خاطرم خطور نمى‏كرد كه عرب بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله 👈اين امر خلافت را از اهل بيت او منحرف سازند👉 (و در جاى ديگر قرار دهند و نيز به‏خصوص) باور نمى‏كردم آنها پس از آن حضرت آن را از من دور سازند. تنها چيزى كه مرا ناراحت كرد هجوم مردم بر فلان شخص بود كه با او بيعت مى‏كردند (اشاره به‏ بيعت با ابو بكر بعد از ماجراى سقيفه است) من دست نگه داشتم (و گوشه‏گيرى را برگزيدم) تا اينكه ديدم گروهى از اسلام بازگشته و مرتد شده‏اند و مردم را به نابود كردن دين محمد- صلى اللَّه عليه وآله وسلم- دعوت مى‏كنند. (اينجا بود كه) ترسيدم اگر اسلام و اهلش را يارى نكنم شاهد شكافى در اسلام يا نابودى آن باشم كه 👈مصيبتش براى من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگتر باشد؛ 👉 " " ....أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ صلى الله عليه و آله عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَلَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ! فَمَارَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَه‏ .... " 📚نهج البلاغه نامه ٦٢ ❕یا در مورد ابوبکر می فرماید : " به خدا سوگند! او پيراهن خلافت را بر تن كرد در حالى كه خوب مى‏دانست 👈👈موقعيت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسياب است (كه بدون آن هرگز گردش نمى‏كند) " 👉" اما و اللّه لقد تقمّصها فلان و انّه ليعلم انّ محلّى منها محلّ القطب من الرّحا " 📚نهج البلاغه خطبه ٣ ❕در فراز دیگری آمده است : " گوينده‏اى به علی ع گفت: اى فرزند ابو طالب، تو نسبت به اين امر- يعنى خلافت- حريصى! امیر مومنان ع در پاسخ گفت : " به خدا سوگند! شما با اين كه دورتريد، حريص‏تريد (چرا كه‏ خلافت، شايسته اهل بيت پيامبر عليهم السّلام است كه به اين كانون هدايت نزديك‏ترند) 👈و من شايسته‏تر و نزديكترم. من فقط حق خويش را مطالبه كردم؛ 👉ولى شما ميان من و آن حايل مى‏شويد 👉 و دست ردّ بر سينه‏ام مى‏گذاريد.... ❕ بار خدايا! من در برابر قريش و كسانى كه آنان را يارى مى‏دهند از تو استعانت مى‏جويم (و شكايت پيش تو مى‏آورم) آن‏ها پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت عظيم مرا كوچك شمردند و 👈براى مبارزه با من در غصب چيزى كه حق من بود، همدست شدند👉 (به اين هم قناعت نكردند) سپس گفتند: بعضى از حقوق را بايد گرفت و پاره‏اى را بايد رها كرد (و اين از حقوقى است كه بايد رها سازى). " " اللّهمّ إنّي أستعديك على قريش و من أعانهم! فإنّهم قطعوا رحمي، و صغّروا عظيم منزلتي، و أجمعوا على منازعتي أمرا هولي. ثمّ قالوا: ألا إنّ في الحقّ أن تأخذه، و في الحقّ أن تتركه.... " 📚نهج البلاغه خطبه ١٧٢ ❕در فرازی دیگر با صراحت به امامت الهی خود اشاره می کند و می فرماید : " آنها بذر فجور را افشاندند و با آب غرور و نيرنگ، آن را آبيارى كردند و سرانجام، بدبختى و هلاكت را درو نمودند. هيچ كس از اين امّت را با آل محمّد (ص) نمى‏توان مقايسه كرد و آنها كه از نعمت آل محمد (ص) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا كه آنها اساس دين و ستون استوار بناى يقينند. غلوّ كننده، به سوى آنان باز مى‏گردد و عقب مانده به آنان ملحق مى‏شود و👈 ويژگيهاى ولايت و حكومت، از آن آنهاست و وصيّت و وراثت (پيامبر) تنها در آنهاست، ولى هم اكنون كه حق به اهلش بازگشته و به جايگاه اصلى‏اش منتقل شده 👉(چرا كوتاهى و سستى مى‏كنند و قدر اين نعمت عظيم را نمى‏شناسند؟). " " و لهم خصائص حقّ الولاية، و فيهم الوصيّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله! " 📚نهج البلاغه خطبه ٢ 💠ادامه
💠ادامه 👇 ❕و فرمود : " كجايند كسانى كه ادعا مى‏كردند آنها راسخان در علمند، نه ما، و اين ادعا را از طريق دروغ و ستم نسبت به ما، مطرح مى‏نمودند؟ (آنها كجا هستند تا ببينند كه) خداوند ما را برترى داد و آنها را پايين آورد، به ما عطا كرد و آنها را محروم ساخت، ما را (در كانون نعمت خويش) داخل نمود و آنها را خارج ساخت. ❕(مردم) به وسيله ما هدايت مى‏يابند و از نور وجود ما نابينايان روشنى مى‏جويند. به👈 يقين امامان از قريش هستند و درخت وجودشان در سرزمين اين نسل از «هاشم» غرس شده است،👉👈 اين مقام در خور ديگران نيست و زمامداران غير از آنها، شايستگى ولايت و امامت را ندارند!👉 " " ... إنّ الأئمّة من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم؛ لا تصلح على سواهم، و لا تصلح الولاة من غيرهم. " 📚نهج البلاغه خطبه ١٤٤ ❕و باز فرمود : " (اما آنچه درباره مخالفت‏هاى قريش با من گفته‏اى) قريش را با آن همه تلاشى كه در گمراهى و جولانى كه در دشمنى و اختلاف و سرگردانى در بيابان‏ ضلالت داشتند، رها كن. آنها با يكديگر در نبرد با من هم‏دست شدند همان‏گونه كه پيش از من در مبارزه با رسول خدا صلى الله عليه و آله متحد گشته بودند. خدا قريش را به كيفر اعمالشان برساند 👈آنها پيوند خويشاوندى را با من بريدند و خلافت فرزند مادرم (پيامبر صلى الله عليه و آله) را از من سلب كردند.👉 "فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي، وَسَلَبُونِي سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّي. " 📚نهج البلاغه نامه ٣٦ ❕در فراز دیگر آمده است که فرمود : " «قريش به چه چيز استدلال كردند؟» عرض كردند: «دليل آنها (براى اولويّت خود در امر خلافت) اين بود كه آنان از شجره رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هستند (و از خويشاوندان او) فرمود: «آنها به شجره ( نبوت ) استدلال كردند اما ثمره ( امامت ) را ضايع نمودند!» (اگر خويشاوند پيامبر بودن دليل بر اولويّت است، اهل بيت او بودن به طريق اولى دليل بر اين امر خواهد بود.) " " احتجّوا بالشّجرة و أضاعوا الثّمرة. " 📚نهج البلاغه خطبه ٦٧ ❕و فرمود : " به خدا سوگند! از زمان وفات پيامبر تا امروز همواره از حقّم بازداشته شده‏ام و ديگران را كه هرگز همسان من نبودند بر من مقدّم داشته‏اند! " " فو اللّه ما زلت مدفوعا عن حقّى، مستاثرا عليّ، منذ قبض اللّه نبيّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حتّى يوم النّاس هذا " 📚نهج البلاغه خطبه ٦ 👌و فرمود : " شما خوب مى‏دانيد كه من از هر كس، به اين امر خلافت شايسته‏ترم‏ " " لقد علمتم أنّي أحقّ النّاس بها من غيري‏ " 📚نهج البلاغه خطبه ٧٤ ❕و فرمود : " راستى عجيب است! و چرا تعجّب نكنم از خطا و اشتباه اين گروهها (ى پراكنده) با دلائل مختلفى كه بر مذهب خود دارند! نه گام در جاى گام پيامبرى مى‏نهند و👈 نه از عمل وصىّ (پيامبر) پيروى مى‏كنند👉 " فيا عجبا! و ما لي لا أعجب من خطإ هذه الفرق على اختلاف حججها في دينها! لا يقتصّون أثر نبيّ، و لا يقتدون بعمل وصي‏ " 📚نهج البلاغه خطبه ٨٨ ❕و فرمود : " هنگامى كه خداوند پيامبرش را بر گرفت و قبض روح كرد، گروهى به قهقرا برگشتند و اختلاف و پراكندگى، آنها را هلاك ساخت، تكيه بر غير خدا كردند، و با غير خويشاوندان (يعنى عترت رسول اللّه) پيوند بر قرار ساختند، و از وسيله‏اى كه مأمور به مودّت آن بودند دورى گزيدند. آنها بنا (ى خلافت و ولايت) را از اساس و محل اصلى آن برداشته در غير جايگاهش نصب كردند. " " حتّى إذا قبض اللّه رسوله، رجع قوم على الأعقاب ... نقلوا البناء عن رصّ أساسه، فبنوه في غير موضعه. " 📚نهج البلاغه خطبه ١٥٠ ❕و فرمود : " اكنون كه مى‏خواهى بدانى، بدان: اما اين كه بعضى اين مقام را از ما گرفتند و در انحصار خود در آوردند، در حالى كه ما از نظر نسب بالاتر و از جهت رابطه با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پيوندمان محكم‏تر است، بدين‏جهت بود كه عده‏اى بر اثر خودخواهى و انحصار طلبى ناشى از جاذبه‏هاى خلافت، به ديگران بخل ورزيدند، و (با نداشتن شايستگى، حق ما را غصب كردند) و گروهى ديگر (اشاره به خود حضرت و بنى هاشم است) با سخاوت از آن چشم پوشيدند. خدا در ميان ما و آن‏ها داورى خواهد كرد " " أمّا الإستبداد علينا بهذا المقام و نحن الأعلون نسبا، و الأشدّون برسول اللّه .... 📚نهج البلاغه خطبه ١٦٢ 👌و نسبت به غاصبین خلافتش فرمود : "اين دين اسير دست اشرار بود باهوا و هوس درباره آن عمل مى‏شد و به‏وسيله آن دنيا را طلب مى‏كردند (از يك سو هواپرستى و از سوى ديگر دنياپرستى همه اركان دين را متزلزل ساخته بود). " " فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ، يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى، وَتُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا. " 📚نهج البلاغه نامه ٥٣ : @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد اول .pdf
2.29M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد اول ) ✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ ) 📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم ▫️توضیح در مورد کتاب : ❗️آنچه در پیش روی می بینید ، اولین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
شبهات کرونایی جلد دوم.pdf
2.23M
🗒عنوان کتاب : پاسخ به شبهات کرونایی ( جلد دوم ) ✍نویسنده : احمد پودینه ئی ( مدیر سایت و کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ ) 📔ناشر : انتشارات قاف اندیشه قم ▫️توضیح در مورد کتاب : ❗️آنچه در پیش روی می بینید ، دومین جلد از کتاب پاسخ به شبهات کرونایی است که نویسنده با شبهه یابی میدانی و دقیق خود در فضای حقیقی و مجازی ، تازه ترین شبهات مربوط به کرونا و ارتباط آن با معارف و الهیات شیعه را جمع آوری کرده و مورد پاسخگویی قرار داده است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌سلام علیکم و رحمه الله و برکاته ❗️کتابخانه کانال به آدرس ذیل تاسیس شده است , کتابهایی که توسط مدیر کانال تالیف شده است , در کانال کتابخانه قرار گرفته است : @ketabkhne_poorseman
پاسخی به وهابی که مدعی است امام ها نمی دانستند که امام بعدی هستند !!!! 🤔 : ❓حتی خود امام‌ها نمی‌دانستند که امام بعدی هستند‼️ صفوان می‌گويد به امام رضا عرض كردم : امام، چه زمانى ميداند که امام است؟ آیا زمانى كه به او خبر برسد که امام قبلی وفات كرده! يا همان زمانى كه وفات ميكند؟ مثل اينكه امام کاظم در بغداد وفات كرد و شما اينجا (در مدينه) بوديد! امام رضا فرمود : همان زمانى كه امام قبلی می‌ميرد، آگاه مى‌شود [که امام است]. عرض كردم : چگونه؟ فرمود : خدا به او الهام می‌كند.!!!! 📚 اصول کافی 381/1 ✅ صحيح [مرآة العقول ٢٤٠/٤] ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ ⚠️ این در حالی است که شیعیان مدّعی هستند که امامتِ امام‌ها از زمان پیغمبر ﷺ [بلکه انبیاء قبل از او]، تعیین و تصویب شده بود. طبیعتاً باید حداقل خود امام‌ها، ترتیبِ ائمه و اسامی و اشخاص‌اش را می‌دانستند ‼️ ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 🔆 قضاوت با خوانندگان 🔆 💠💠 👌اعتقاد شیعه آن است که امامان علیهم السلام توسط پیامبر گرامی تعیین شده اند و هر امام هم امام بعدی خود را معرفی می کردند و پس از آن دنیا را ترک می گفت , در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3255 👌در مورد امام رضا ع هم این قضیه صادق است , چرا که امام کاظم ع بارها در زمان حیات خویش تصریح می کرد که امام رضا ع امام بعدی است . ❕حسين بن نعيم صحّاف روايت كرده است كه گفت: "من و هشام بن حكم و على بن يقطين در بغداد بوديم، پس على بن يقطين گفت كه: در خدمت حضرت امام موسى كاظم عليه السلام نشسته بودم كه پسرش على عليه السلام، بر آن حضرت داخل شد. بعد از آن، حضرت كاظم عليه السلام به من فرمود كه: «اى على بن يقطين، اينك على، سيّد فرزندان من است. و بدان كه من كُنيت خود را كه ابوالحسن است، به او بخشيدم». هشام بن حكم كف دست خود را بر پيشانى خود زد و گفت: واى بر تو! چه گفتى‌؟ على بن يقطين گفت: به خدا سوگند كه! از آن حضرت شنيدم، چنانچه گفتم. هشام گفت كه: آن حضرت تو را خبر داده است كه امر امامت بعد از او، در حضرت امام رضا عليه السلام قرار دارد. " " «يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ‌، هٰذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي، أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي» فَضَرَبَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ بِرَاحَتِهِ جَبْهَتَهُ‌، ثُمَّ قَالَ‌: وَيْحَكَ‌، كَيْفَ قُلْتَ؟ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ‌: سَمِعْتُ - وَ اللّٰهِ - مِنْهُ كَمَا قُلْتُ‌، فَقَالَ هِشَامٌ‌: أَخْبَرَكَ أَنَّ الْأَمْرَ فِيهِ مِنْ بَعْدِهِ‌. " 📚الکافی ج ١ ص ٣١١ 👌داود رَقّى گوید : "به خدمت امام موسى كاظم عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم! پير شده‌ام و سن و سالَم بسيار شده، پس مرا دستگيرى فرما از آتش دوزخ. داود مى‌گويد كه: حضرت به جانب پسرش امام رضا عليه السلام اشاره نمود و فرمود: «اينك صاحب و امام شما است بعد از من». " "قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسىٰ عليه السلام: إِنِّي قَدْ كَبِرَتْ سِنِّي، وَ دَقَّ عَظْمِي، وَ إِنِّي سَأَلْتُ أَبَاكَ عليه السلام، فَأَخْبَرَنِي بِكَ‌، فَأَخْبِرْنِي مَنْ بَعْدَكَ؟ فَقَالَ‌: «هٰذَا أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا». " 📚الکافی ج ١ ص ٣١٢ ❕راوی می گوید : " امام موسى كاظم عليه السلام به طلب ما فرستاد و ما را جمع فرمود، بعد از آن به ما فرمود كه: «آيا مى‌دانيد كه شما را براى چه طلب كردم‌؟» عرض كرديم: نه. فرمود كه: «شاهد باشيد كه همين پسرم ( علی ) وصىّ من است، و به امر من قيام خواهد نمود، و خليفۀ من است بعد از من. " " «اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هٰذَا وَصِيِّي، وَالْقَيِّمُ بِأَمْرِي، وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي " 📚الکافی ج ١ ص ٣١٢ ❕منصور بن يونس بزرج گفت : " روزى خدمت حضرت موسى بن جعفر رسيدم فرمود منصور ميدانى امروز چه كرده‏ام عرض كردم نه، فرمود پسرم علي را وصى و جانشين بعد از خود نموده‏ام پيش او برو و تهنيت بگو و اعلام كن باو كه من ترا باين كار مأمور نموده‏ام. منصور گفت: خدمت آن جناب رسيده تهنيت عرض كردم و اعلام نمودم كه پدرش مرا مأمور كرده به اين كار. " " دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ يَعْنِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَوْماً فَقَالَ لِي يَا مَنْصُورُ أَ مَا عَلِمْتَ مَا أَحْدَثْتُ فِي يَوْمِي هَذَا قُلْتُ لَا قَالَ قَدْ صَيَّرْتُ عَلِيّاً ابْنِي وَصِيِّي وَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِي فَادْخُلْ عَلَيْهِ وَ هَنِّئْهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلِمْهُ أَنِّي أَمَرْتُكَ بِهَذَا قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَهَنَّأْتُهُ بِذَلِكَ وَ أَعْلَمْتُهُ أَنَّ أَبَاهُ أَمَرَنِي بِذَلِك‏ " 📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٢ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕علي بن عبد اللَّه هاشمى گفت : " ما در حدود شصت نفر جمع بوديم با غلامانمان كنار قبر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه موسى بن جعفر عليه السّلام آمد دست فرزندش علي را در دست داشت فرمود مرا ميشناسيد عرض كرديم آرى شما آقا و بزرگ ما هستيد فرمود نام ببريد و نسب مرا معين كنيد. گفتيم شما موسى بن جعفر هستيد فرمود اين كيست؟ عرض كرديم او پسر شما علي بن موسى است. فرمود شاهد باشيد او وكيل من در حيات و وصى من پس از فوت است. " " فَاشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي‏ " 📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٦ ❕محمّد بن زيد هاشمى گفت : "اكنون شيعه علي بن موسى را به عنوان امام خواهد شناخت گفتم زیرا حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام او را خواست و وصيت به او كرد. " "الْآنَ يَتَّخِذُ الشِّيعَةُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى ع إِمَاماً قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ دَعَاهُ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع فَأَوْصَى إِلَيْهِ " 📚بحار الانوار ج ٤٩ ص ١٦ ❕حسين بن بشير گفت : " حضرت موسى بن جعفر پسرش علي بن موسى را به امامت براى ما تعيين كرد همان طورى كه پيغمبر اكرم علي بن ابى طالب را در غدير خم تعيين نمود فرمود اهل مدينه، يا فرمود اهل مسجد اين پسرم وصى بعد از من است. " "ْ أَقَامَ لَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع ابْنَهُ عَلِيّاً ... " 📚عیون الاخبار ج ١ ص ٢٩ _ اثباه الهداه ج ٤ ص ٢٩٨ ❕حال اشکال وهابی به این روایت است که صفوان گوید : " خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: مرا خبر ده از امام، كه در چه زمان مى‌داند كه او امام است‌؟ آيا در هنگامى كه خبر به او مى‌رسد كه امام پيش، از دنيا در گذشته، يا در آن هنگام كه در مى‌گذرد، و پيش از آن‌كه خبر وفاتش برسد؟ مثل امام موسى كه در بغداد وفات نمود، و تو در اين جا بودى. فرمود كه: «اين را مى‌داند در هنگامى كه امام پيش، از دنيا در مى‌گذرد». عرض كردم: به چه چيز اين را مى‌داند؟ فرمود كه: «خدا او را الهام مى‌فرمايد». " " قُلْتُ لِلرِّضَا ع أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ مَتَى يَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ حِينَ يَبْلُغُهُ أَنَّ صَاحِبَهُ قَدْ مَضَى أَوْ حِينَ يَمْضِي مِثْلَ أَبِي الْحَسَنِ قُبِضَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا قَالَ يَعْلَمُ ذَلِكَ حِينَ يَمْضِي صَاحِبُهُ قُلْتُ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ قَالَ يُلْهِمُهُ اللَّهُ. " 📚الکافی ج ١ ص ٣٨١ 👌وهابی می گوید که مطابق این روایت امام رضا ع نمی دانست که امام است مگر زمانی که امام کاظم ع فوت شدند !!!! ❓ما از وهابی سوال می پرسیم که خداوند در آیه ای می فرماید : "هم اكنون خداوند از شما تخفيف داد و👈 دانست كه در شما ضعفى وجود دارد👉 " "الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفا " ( انفال ٦٦ ) ❗️مطابق این آیه خداوند از ضعف مسلمین آگاه نبود و بعد آگاه شد !!!! آیا وهابی این سخن را می پذیرد !!!! ❕یا در آیه دیگر می فرماید : " أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ " " آيا چنين پنداشتيد كه شما (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را 👈ندانسته است؟👉 ( آل عمران ١٤٢ ) 👌طبق این آیه نیز هنوز خداوند از چیزهایی آگاهی پیدا نکرده است !!!! ❗️وهابی در مورد این آیات باید بگوید که تعابیری چون « دانست » ، « تا بداند » و مانند آن در مورد خداوند ، به معنای دیدن و تحقق علم فعلی خداوند است ، یعنی علم الهی در خارج تحقق یافت و صورت عینی به خود گرفت و معلوم الهی در عالم خارج محقق شد , چنان که فخر رازی مفسر اهلسنت این نکته را بیان می کند : " انه تعالی قبل حدوث الشیئ لا یعلمه حالا واقعا بل یعلم منه انه سیحدث اما عند حدوثه و وقوعه فان یعلمه حادثا واقعا ... حصل العلم بوقوعه و حصوله ...." 📚تفسیر مفاتیح الغیب ج ١٥ ص ٥٠٧ 👌 در ذیل در این رابطه بیشتر توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3417 👌ما نیز همین سخن را در مورد روایت مورد استناد وهابی می گوییم که مقصود آن است که امام ع زمانی متوجه می شود که امامتش به فعلیت رسیده است و از حالت شانی خارج شده است و در خارج تحقق یافته است که خداوند این مساله را به او الهام کند , آن هم زمانی که امام قبلی شهید شده باشد . ❕بنابراین امام ع می داند که امام بعدی او است اما هنوز امامتش به مرحله فعلیت نرسیده است تا وظائف امامتش را آغاز کند , زمانی متوجه می شود که امام است یعنی زمانی متوجه می شود که امامتش به مرحله فعلیت رسیده است , که امام قبلی در گذرد و این مساله به صورت الهام قلبی به او رسانده می شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❗️توضیحاتی بیشتر در مورد روایات موثوق الصدوری و اعتبار روایات شیعه !!!! ▪️ما در سالهای گذشته در این رابطه توضیحات خوبی داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2438 👌هم اینک اضافه می کنیم : 🍀ما معتقدیم که هر روایتی که قرینه بر صحتش باشد به عنوان یک روایت صحیح قلمداد می شود , اگر چه سند روایت , سندی ضعیف باشد , چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم : " مساله مهم وثوق و اعتماد به خود خبر است، منتها گاهى اين وثوق از ناحيه اعتماد به" شخص خبر دهنده" حاصل مى‏شود، و گاه از قرائن ديگرى از بيرون، لذا در پاره‏اى از موارد با اينكه گوينده خبر فاسق است ما به خبر او اطمينان پيدا مى‏كنيم. 👌بنابر اين اين وثوق و اعتماد از هر راهى حاصل شود، خواه از طريق عدالت و تقوا و صداقت گوينده باشد، و يا از قرائن خارجى، براى ما معتبر است، و سيره عقلا كه مورد امضاى شرع اسلام قرار گرفته، نيز بر همين اساس است. ❕به همين دليل در فقه اسلامى مى‏بينيم بسيارى از اخبارى كه سند آنها ضعيف است، به خاطر اينكه مورد" عمل مشهور" قرار گرفته، و آنها از روى قرائنى به صحت خبر واقف شده‏اند معيار عمل قرار مى‏گيرد، و بر طبق آن فتوا مى‏دهند. 👌به عكس گاه اخبارى نقل شده كه گوينده آن شخص معتبرى است ولى قرائنى از خارج ما را نسبت به آن خبر بدبين مى‏سازد، اينجاست كه چاره‏اى از رها كردن آن نداريم، هر چند گوينده آن شخص عادل و معتبرى است. ❕بنا بر اين معيار در همه جا اعتماد به خود" خبر" است، هر چند عدالت و صداقت راوى غالبا وسيله‏اى است براى اين اعتماد اما يك قانون كلى نيست (دقت كنيد). " 📚تفسير نمونه، ج‏ 22، ص: 157 👌اهلبیت علیهم السلام برای پی بردن به صحت یک روایت دو راه حل مهم به ما نشان داده اند : 🔸١ _ روایت موافق با آیات قرآن و سنت پیامبر باشد , چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا و سنت پیامبرش باشد » « لا تصدق علینا الا ما وافق کتاب الله و سنه نبیه » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123 🔸٢ _ عالمان بزرگ و مورد اعتماد و ثقه روایت مذکور را نقل کرده باشند , چنان که امام عصر علیه السلام فرمود ؛ « برای هیچ کس از شیعیان ما عذری نیست که تشکیک کنند در آنچه که ثقات ما ( یعنی محدثین مورد وثوق ) از ما برایشان نقل می کنند » " لا عذر لاحد من موالینا فی التشکیک فیما یرویه عنا ثقاتنا " 📚رجال کشی ج 2 ص 535 _ وسائل الشیعه ج 27 ص 150 ❕اکثر و معظم روایات شیعه موافق با قرآن و سنت است و توسط علمای بزرگ نقل شده و به ما رسیده است و این عالمان معتقد بودند که روایات معتبر را در کتابهایشان نقل می کنند و به این نکته با صراحت تصریح می کردند , تصریات این عالم بزرگ و صاحبان کتابهای روایی شیعه محکمترین دلیل بر اعتبار روایاتشان است , روایاتی که موافق با قرآن و سنت پیامبر گرامی نیز است , چنان که شیخ حر عاملی می گوید : " اکثر عالمان صاحب کتابهای روایی شیعه شهادت داده اند که روایاتی که نقل می کنند معتبر است , یا این شهادت را در اوائل کتابهایشان داده اند یا در اواخر آن و یا در اثناء , آنان اشاره می کردند یا تصریح می کردند که روایاتشان معتبر است و در مواردی که روایتی را معتبر نمی دانستند تصریح می کردند که این روایت ضعیف است یا آن روایت را تاویل می کردند یا می گفتند که اگر فلان غرض نبود این روایت را نقل نمی کردند , این عملکرد آنان گواه بر آن است که سایر روایاتی که نقل کرده اند معتبر است و آنان با اشاره یا تصریح این نکته را بیان می کردند که به ثبوت و صحت روایت و محتوا و مضمومنش معتقدیم " " أكثر أصحاب الكتب المذكورة قد شهدوا بنحو ذلك، إما في أوائل كتبهم أو في أواخرها، أو أثنائها. فإنهم كثيرا ما يضعفون حديثا بسبب قوة معارضه، أو نحو ذلك. أو يتعرضون لتأويله. أو يقولون: لو لا الغرض الفلاني لم نذكره، و يشيرون أو يصرحون بأن ما عداه من أخبار ذلك الكتاب معتمد عندهم، و هم قائلون بمضمونه، جازمون بثبوته، و صحة نقله. " 📚وسائل الشيعة، ج‏30، ص: 202 ❕و در نتیجه گیری بیان می دارد : "أن أصحاب الكتب الأربعة، و أمثالهم، قد شهدوا بصحة أحاديث‏ كتبهم، و ثبوتها، و نقلها من الأصول المجمع عليها. " صاحبان کتب اربعه و سایر کتابهای معتبر شهادت داده اند به صحت کتبشان و ثبوت و اینکه نقل آنها از اصول معتبر و مورد اجماع بر صحت است " 📚وسائل الشيعة، ج‏30، ص: 264 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕شیخ حر عاملی نقل می کند که شیخ طوسی هم به این نکته در دو کتاب العده و الاستبصار خودش تصریح کرده است که احادیثی که علمای بزرگ شیعه نقل کرده اند معتبر است و آنان با اعتقاد به صحت و اعتبار روایاتشان آن ها را نقل کرده اند و همینطور روایات دو کتاب تهذیب و استبصار هم همین حالت را دارد یعنی معتبر است : "قال الشيخ في كتابه (العدة) و في (الاستبصار) كلاما طويلا، ملخصه: ان أحاديث كتب أصحابنا، المشهورة بينهم، ثلاثة أقسام: منها: ما يكون الخبر متواترا. و منها: ما يكون مقترنا بقرينة، موجبة للقطع بمضمون الخبر. و منها: ما لا يوجد فيه هذا و لا ذاك، و لكن دلّت القرائنُ على وجوب العمل به. و أن القسم الثالث ينقسم إلى أقسام: منها: خبر أجمعوا على نقله، و لم ينقلوا له معارضا. و منها: ما انعقد إجماعهم على صحته. و أن كل خبر عمل به في (كتابي الأخبار) و غيرهما لا يخلو من الأقسام الأربعة. " 📚وسائل الشيعة، ج‏30، ص: 197 👌سید مرتضی هم تصریح می کرد که روایات شیعه که توسط عالمان ثقه نقل شده است معتبر اند و می گفت : " بيشتر اخبارى كه در كتابهاى ما نقل شده معلوم است و صحت آنها قطعى میباشد و صحيح بودن آنها يا از طريق تواتر بوسيله اشاعه و انتشار ، ثابت شده است و يا از طريق اماره و علامتى كه بر صحت آن اخبار و راستگويى روايتگران آنها دلالت می كنند . پس آن احاديث موجب قطع و يقين هستند اگر چه در كتابها با يك سند مخصوص و معيّن از طريق واحد ذكر شوند . " " إن أكثر أحاديثنا، المروية في كتبنا، معلومة، مقطوع على صحتها: إما بالتواتر من طريق الإشاعة، و الإذاعة. و إما بعلامة، و أمارة دلت على صحتها، و صدق رواتها. فهي موجبة للعلم، مقتضية للقطع، و إن وجدناها مودعة في الكتب بسند معين مخصوص من طريق الآحاد " 📚منتقی الجمان ج ١ ص ٣ ❕بنابراین در صحت روایت موثوق الصدور بودن آن کافی است و اگر روایتی قرینه بر صحت دارد که مثلا موافق با قرآن است و متعدد و توسط علمای ثقه نقل شده است , همین در اعتبار آن کافی است , چنان که اکثر روایات شیعه از همین قرار است , اگر چه سند یک روایت ضعیف هم باشد , و به این نکته عالمان بزرگ اصولی هم تصریح کرده اند . 👌شیخ بهایی نیز می گوید : " جمیع احادیث ما جز مواردی خاص و کم منتهی به ائمه علیهم السلام می شود " " جمیع احادیثنا الا ما ندر ینتهی الی ائمتنا الاثنی عشر " 📚الحبل المتین , البهائی العاملی , ص ٦ 👌استاد الفقهاء وحيد بهبهانى در تعليقه بعد از آن‌كه امورى را به عنوان امارات و قرائن حجيت اخبار، مى‌شمرد، اضافه مى‌كند: " ممكن است خبرى ذاتاً صحيح نباشد اما بر اثر جهاتى از قبيل اين‌كه دانشمندان اسلامى بالكل يا به طور اكثرى بر طبق آن فتوا داده و يا عمل كرده و يا آن را روايت و يا تلقى به قبول كرده‌اند، و يا آن‌كه محتواى آن موافق با كتاب يا سنت يا اجماع و يا عقل است و يا تجربه صحت محتواى آن را ثابت كرده و يا آن‌كه متن آن به گونه‌اى است كه گواهى مى‌دهد تنها از معصوم عليه السلام، صدور كلماتى، مانند آن ممكن و متصور است مانند دعاى كميل، خطب، كتب و حكم نهج البلاغه ، ادعيه صحيفه سجاديه ، دعاى ابو حمزه ثمالى، زيارت جامعه كبيره، و يا آن‌كه روايت به طور استفاضه و عالى السند نقل شده مانند رواياتى كه كلينى و ابن الوليد و صفّار و صدوق و امثال آنها از امام زمان و حضرت عسكرى و حضرت هادى و جواد الائمه عليهم السلام نقل كرده‌اند و از اين قبيل است: توقعاتى كه از ناحيه مقدسه رسيده و در دست اينها قرار گرفته است، كوتاه سخن اين‌كه: بايد مجتهد به اين قرائن و نظاير اينها توجه داشته باشد و در هر صورت هدايت از ناحيه خدا است. " " اعلم ان الامارات والقرائن كثيرة: ومن القرائن لحجية الخبر وقوع الاتفاق على العمل به أو على الفتوى به أو كونه مشهوراً بحسب الرواية أو الفتوى، أو مقبولاً مثل مقبولة عمر بن حنظلة أو موافقاً للكتاب أو السنة أو الإجماع، أو حكم العقل، أو التجربة مثل ما ورد في خواص الآيات والأعمال والأدعية التى خاصيتها مجربة مثل قرائة آخر الكهف للانتباه في الساعة التى تراد وغير ذلك، أو يكون فى متنه ما يشهد بكونه من الائمة عليهم السلام مثل خطب نهج البلاغة ونظائرها و الصحيفة السجّاديّة ودعاء أبى حمزة والزيارة الجامعة الكبيرة الى غير ذلك، ومثل كونه كثيراً مستفيضاً أو عالى السند مثل الروايات التى رواها الكلينى وابن الوليد والصفّار وأمثالهم والصدوق وأمثاله أيضاً عن القائم المنتظر عجل اللّٰه تعالى فرجه والعسكرى والتقى والنقى عليهم السلام ومنها التوقيعات التى وقعت فى أيديهم منهم عليهم السلام. وبالجملة ينبغى للمجتهد التنبّه لنظائر ما نبّهنا عليه والهداية من اللّٰه تعالى. " 📚مقباس الهداية، ص 80. 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕صاحب كفايه نيز مى‌گويد: "خلاصۀ گفتار در اين زمينه، آن است كه ملاك در حصول جبر و يا ترجيح، همان دخول در دليل حجّيت و يا مرجحيّت است كه به دليل حجيّت بر مى‌گردد، همان گونه كه ملاك در وهنْ خروج از دليل حجّيت است. بنا بر اين، بعيد نيست كه ضعفِ سند خبر، با ظنّ به صدور خبر و يا صحّت مضمونش جبران شود و بدين گونه، خبر، مشمول دليلى شود كه بر حجّيت خبر موثوق به، دلالت دارد. ❕ يكى از اسباب و علل وثوق‌آفرين، حضور روايت در بيش از يك «اصل» از اصول معتبر و متداول در زمان‌هاى پيشين است. ديگر، تكرّر يك روايت، گر چه در يك اصل و كتاب، با طريق‌هاى گوناگون و سندهاى متعدّد و معتبر آمده باشد. ديگر سبب و علّت وثوق، وجود روايت در يك اصل و كتاب است كه به كسانى چون زُراره و همانندانش - كه همه بر پذيرش و تصديقشان اجماع و اتّفاق كرده‌اند -، حضور داشته باشند، بر تصحيح آنچه از آنان رسيده است، چون صفوان بن يحيى و همانندانش. ديگر سبب وثوق، اين است كه روايت، از كتاب‌هايى باشد كه بين گذشتگان، وثوق و اعتماد بر آنها شايع بوده است، گر چه مؤلّفان آنها از اماميه نباشند. ديگر اسباب و علل وثوق‌آفرينى هم هست كه در كتاب‌هاى مرجع در احكام، آمده است. " 📚حاشية فرائد الاُصول، آخوند خراسانى، ص 70. ❕بيان شيخ انصارى نيز اين گونه است: " قدر متيقّن، اين است كه اين روايات، بر حجّيت خبر موثوق به، دلالت دارند، چه وثوق به صدور آنها، و چه وثوق به مضمون آنها باشد. " 📚فرائد الاُصول، ج 3، ص 67. 👌باز، شيخ انصارى معتقد است: " و امّا ادّعاى انسداد باب علمى را مى‌توان به راحتى نپذيرفت؛ چرا كه ادلّۀ حجّيت خبر موثوق به، چه از جهت ظهور باشد و چه از جهت صدور، و چه وثوق به خبر از راه وثاقت راوى به دست آيد و چه از طريق نشانه‌هاى ديگر، قابل خدشه نيست؛ بلكه اين ادلّه، قطعى هستند و با وجود اين ادلّه، جايى براى ادّعاى انسداد باب علمى در مُعظَم فقه نمى‌ماند؛ چرا كه خبر موثوق به، براى بيشتر احكام، كافى است، به گونه‌اى كه از رجوع به اصول عملى در شبهاتى كه خبر موثوق به نباشد، محذورِ خروج از دين و يا مخالفت با علم اجمالى و يا چيزهايى از اين دست، پديد نمى‌آيد " 📚فرائد الاُصول، ج 3، ص 83. ❕مرحوم مشكينى در حاشيۀ نهاية الاُصول، اين گونه بيان مى‌دارند: "تحقيق، اين است كه ملاك در حجّيت خبر، اعم از اين است كه راوى خبر، ثقه باشد ... و يا به صدور خبر، وثوق پديد آيد از هر راه كه باشد " 📚حاشيۀ كفاية الاُصول، مشكينى، ج 2، ص 161. ❕آقا ضياء عراقى، در نهاية الأفكار مى‌نويسد: "ملاك حجّيت، تنها بر پايۀ وثوق در نقل روايت است، به گونه‌اى كه احتمال كذب روايت، به درجه‌اى ضعيف باشد كه عقلا به آن توجّهى نكنند، و نيز تعبير به مأمونيت در دين و دنيا، تنها از اين جهت است كه لازمه‌اش وثوق به حديث است، نه از اين جهت كه مأمونيت راوى، در حجّيت روايت او، خصوصيت داشته باشد. " 📚نهاية الأفكار، ج 3، ص 134. ❕مرحوم محقّق اصفهانى، در نهاية الدراية آورده است: "سخن در بارۀ جابريت و موهنيت، به اجمال چنين است؛ امّا در بارۀ جابر بودن، چون دليل حجّيت خبر واحد، دلالت بر حجّيت خبر موثوق الصدور دلالت مى‌كند، بنا بر اين، اگر وثوق به صدور خبر پديد آيد، گر چه از راه غير معتبر باشد، موضوع حكم، وجداناً و قهراً، فراهم شده است و در نتيجه، دليل حجّيت خبر واحد، شامل آن مى‌گردد. " 📚نهاية الدراية، ج 3، ص 433-436. ❕علّامه محمّد تقى شوشترى، در تأييد مبناى مشهور (اعتبار خبر موثوق به) نظر خود را اين گونه بازگو مى‌كند: "حق اين است كه رواياتى كه راويانش «مُهمَل» اند، يعنى در رجال از آنان، نه خوبى و نه بدى‌اى ذكر شده است، مانند روايتى است كه راويانش در رجال، مدح شده باشند، به هر دو روايت بايد عمل كرد. اصحاب نيز به هر دو عمل مى‌كرده‌اند و همين كه راوى خبر، «مجروح» نباشد، مى‌توان به روايتش عمل كرد و لازم نيست كه حتماً «ممدوح» باشد و تنها به روايت «مجروحين» و «مطعونين» عمل نمى‌شود. البته روايات «مطعونين» هم با قرينه، قابل پذيرش است. " 📚قاموس الرجال، ج 1، ص 38. ( به نقل از مجموعه مقالات فارسی کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی، جلد: ۱، صفحه: ۴۰۴ ) 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌شهید ثانی هم تصریح می کرد که قرائن خارجی موجب علم به صحت خبر می شود : " فان القرائن الخارجیه قد توجب العلم بمضمونه " 📚رسائل شهید ثانی ج ١ ص ٥٧٥ ❕فقیه و اصولی برجسته معاصر , آیت الله سبحانی نیز به این نکته تصریح می کند که ملاک در روایت موثوق الصدور بودن آن است و همین که قرینه بر اعتبار و صحت روایت باشد کافی است , اگر چه سند روایت ضعیف باشد : " إنّ مناط الحجّية عند العقلاء، هو الخبر الموثوق بصحته و صدوره، لا خصوص كون الراوي ثقة فلو كان المخبر ثقة، و دلّت القرائن على عدم صدق الخبر، لما عملوا به. و على ذلك يكون موضوع الحجّية هو الخبر الموثوق بصدوره، فيشمل الخبر الصحيح و الموثوق و الممدوح إذا كان بمرحلة مورثة للاطمئنان، بل يشمل الضعيف إذا دلّت الشواهد و القرائن على صدقه في خصوص المورد. " 📚المحصول في علم الاُصول، جلد: ۳، صفحه: ۲۸۰ ❕آیت الله ری شهری هم که از او تعبیر می کنند به " کلینی زمان " , او هم به این نکته تصریح کرده و می گوید " " به ديده ما نقل و نصّ معتبر، آن است كه «موثوقٌ به» و اطمينان‌آور باشد، حتّى اگر از سند استوار و صحيح برخوردار نباشد " 📚دانش نامه امیر المومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، جلد: ۱، صفحه: ۴۲ 👌ما می توانیم کلام بزرگان دیگری را نیز در این رابطه بیاوریم اما به نظر همین مقدار کافی باشد . ❕از آنچه گذشت دو نکته روشن است : 1⃣اکثر و معظم روایات شیعه معتبر است . 2⃣ملاک در صحت و اعتبار یک روایت موثوق الصدور بودن آن است نه وثوق السندی . ❗️❗️حال معاندین اشکال نکنند که اگر معظم روایات شیعه معتبر است , چرا خودتان گاه روایاتی را بررسی سندی کرده اید و ضعیف دانسته اید , زیرا پاسخش در بالا آمد که بررسی سندی ما آنجایی است که روایتی خلاف قرآن و سنت باشد و قرینه بر صحت نداشته باشد و به اصطلاح روایتی شاذ باشد در برابر روایت مشهور , امام صادق علیه السلام تصریح می کرد که روایت شاذ را نپذیر و مردودش بدان و روایت مشهور باید مورد قبول تو باشد : " « خذ بما اشتهر بین اصحابک و دع الشاذ النادر » " 📚بحار الانوار ج 2 ص 245 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🌸دو پرسش در مورد ولادت حضرت فاطمه صدیقه سلام الله علیها : 1⃣آیا راست است که حضرت زهرا در شکم مادر با خدیجه صحبت می کرد و وقتی به دنیا آمد سجده خداوند را کرد و چهار زن بهشتی او را به دنیا آوردند و نطفه او از میوه های بهشتی شکل گرفته است ❗️آیا چنین مطالبی در کتب شیعه و سنی آمده است یا غلو است ؟ ایشان قبل از مبعث به دنیا آمدند یا بعد از آن❓ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2392 2⃣این که می گویند رشد حضرت زهرا غیر طبیعی بوده تا چه اندازه مستنده ❕با این که میگن حوریان بهشتی هنگام تولد ایشون حاضر بودن و آسمان و زمینی با تولدشون نورانی شد ❗️ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2393
پرسش_هایی_مهم_پیرامون_جایگاه_زن_در_اسلامجلد_اول.pdf
1.29M
🔊انتشار به مناسبت روز زن ▫️عنوان کتاب : پرسشهایی مهم پیرامون جایگاه زن در اسلام ( جلد اول ) ✍تدوین در کانال پرسمان اعتقادی _ شیعه پاسخ 👌توضیحی در مورد کتاب : ❗️آنچه در نوشتار فوق می خوانید پاسخ به برخی از سوالات و شبهات پر تکرار پیرامون زنان و دیدگاه اسلام در مورد آنان است . 👌در نوشتار فوق مباحثی چون جواز تازیانه زدن به زنان در قرآن و روایات , ناقص العقل بودن زنان , نهی اسلام از مشورت با زنان , خرید زنان با پرداخت مهریه , کم بودن دیه و ارث زنان نسبت به مردان , پذیرفته نشدن شهادت زنان در اسلام و .... مورد بحث تفصیلی قرار گرفته است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پاسخی به وهابی در مورد تناقض در فقه شیعه ( طهارت آب برکه به اندازه کر ) 🤔 : امام رضا : اگر در یک برکه که آب باران در آن ریخته، کسی استنجاء از بول کند؛ نباید از آن وضو گرفت. 🔺 امام صادق : اگر در یک برکه که آب باران در آن ریخته، کودک یا چهارپایی بول کند؛ می‌توان از آن وضو گرفت. ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ 1⃣ مَا أَخْبَرَنِي بِهِ الشَّيْخُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ : كَتَبْتُ إِلَى مَنْ يَسْأَلُهُ عَنِ الْغَدِيرِ يَجْتَمِعُ فِيهِ مَاءُ السَّمَاءِ أَوْ يُسْتَقَى فِيهِ مِنْ بِئْرٍ فَيَسْتَنْجِي فِيهِ الْإِنْسَانُ مِنْ بَوْلٍ أَوْ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ مَا حَدُّهُ الَّذِي لَا يَجُوزُ؟ فَكَتَبَ : «لَا تَوَضَّأْ مِنْ مِثْلِ هَذَا إِلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ إِلَيْهِ». 📚 تهذيب الأحکام 150/1 ✅ صحيح [ملاذ الأخیار ٥٣٩/١] 2⃣ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ {عَلَيْهِ السَّلَامُ} إِنَّا نُسَافِرُ فَرُبَّمَا بُلِينَا بِالْغَدِيرِ مِنَ الْمَطَرِ يَكُونُ إِلَى جَانِبِ الْقَرْيَةِ فَتَكُونُ فِيهِ الْعَذِرَةُ وَيَبُولُ فِيهِ الصَّبِيُّ وَتَبُولُ فِيهِ الدَّابَّةُ وَتَرُوثُ. فَقَالَ : إِنْ عَرَضَ فِي قَلْبِكَ مِنْهُ شَيْءٌ فَافْعَلْ هَكَذَا يَعْنِي افْرِجِ الْمَاءَ بِيَدِكَ. ثُمَّ تَوَضَّأْ فَإِنَّ الدِّينَ لَيْسَ بِمُضَيَّقٍ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ : {مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}. 📚 الإستبصار 22/1 ✅ موثّق [كشف الأسرار ١٩٨/٢] ❗️❗️ 💠پاسخ💠 ❕مقدمه : 👌مطابق فقه اهلبیت علیهم السلام , آب کر به وسیله برخورد با نجاست , نجس نمی شود , برخی از مراجع شیعه چنین می نویسند : " مسأله 23. آب كر بنابر احتياط واجب مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه طول و عرض و عمق آن هركدام سه وجب ونيم‏است بريزند، آن ظرف را پركند، يا وزن آن 384 كيلوگرم (384 ليتر) باشد. و معيار در وجب، وجبهاى متوسّط است. مسأله 24. چنانچه عين نجس مانند بول و خون در آب كر بريزد، نجس نمى‏شود، مگر اين‏كه بو يا رنگ، يا مزه آن تغيير كند. مسأله 25. اگر چيزى كه نجس شده (مانند لباس و ظرف) در آب كر بشويند، پاك مى‏شود. " 📚رسالة توضيح المسائل , آیت الله مکارم شیرازی ، ص: 20 👌امام صادق علیه السلام تصریح می کرد که اگر آب به اندازه کر باشد , هیچ نجاستی به صرف رسیدن به آب کر , موجب نجاست آب کر نمی شود : " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‏ءٌ. " 📚الکافی ج ٣ ص ٢ 👌و می فرمودند که وقتی آب به اندازه کر است , اگر نجاستی به آن برسد , آن آب نجس نمی شود : " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الْغَدِيرُ فِيهِ مَاءٌ مُجْتَمِعٌ تَبُولُ فِيهِ الدَّوَابُّ وَ تَلَغُ فِيهِ الْكِلَابُ وَ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ قَالَ إِذَا كَانَ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‏ء " 📚تهذیب الاحکام ج ١ ص ٤١٤ 👌این حکم نشانه سهل گیری شریعت اسلام است , زیرا معمولا در گذشته هر خانواده یا هر روستایی برای مصرف خود آبی ذخیره می کردند که به اندازه کر یا بیشتر بود , اگر حکم بر این می شد که این آب با برخورد با نجاست نجس شود , بسیاری از مردم به سختی و مشقت می افتادند و عمل کردن به تکالیف دینی برایشان سخت می شد , لذا حکم به عدم نجاست آب کر شد , تا سهل گیری آیین اسلام بیشتر به چشم آید . ❕خداوند می فرماید ؛ « در دین برای شما حرج و سختی قرار داده نشده است» « ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج‏ » ( حج 78 ) ❗️پیامبر گرامی فرمود ؛ « من برای شریعت سهل و آسان مبعوث شده ام » « بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَة » 📚وسائل الشیعه : ج 8 ص 116 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌با توجه به این مقدمه دو روایتی را که وهابی جاهل مدعی است که میانشان تناقض است را بررسی می کنیم : 🔸١ _ در یک روایت , ابو بصیر می گوید که ای بسا در سفرها , به برکه هایی بر می خوریم که در کنار آبادی است و نجاساتی در آن یافت می شود , آیا مثلا می توانم از آن آب وضو بگیرم ? امام ع فرمود : آب را با دستت بهم بزن و سپس وضو بگیر , زیرا در دین مضیقه و تنگنا نیست , خداوند در قرآن به این نکته تصریح کرده است که در دین حرجی و مضیقه ای نیست : "عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نُسَافِرُ فَرُبَّمَا بُلِينَا بِالْغَدِيرِ مِنَ الْمَطَرِ يَكُونُ إِلَى جَانِبِ الْقَرْيَةِ فَيَكُونُ فِيهِ الْعَذِرَةُ وَ يَبُولُ فِيهِ الصَّبِيُّ وَ تَبُولُ فِيهِ الدَّابَّةُ وَ تَرُوثُ فَقَالَ إِنْ عَرَضَ فِي قَلْبِكَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ فَقُلْ هَكَذَا يَعْنِي افْرِجِ الْمَاءَ بِيَدِكَ ثُمَّ تَوَضَّأْ فَإِنَّ الدِّينَ لَيْسَ بِمُضَيَّقٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج‏ " 📚تهذیب الاحکام ج ١ ص ٤١٧ ❕مطابق این روایت حکمت عدم نجاست آب کر با برخورد به نجاست , آسان گیری دین اسلام دانسته شده است و امام ع می گوید که می توانی با آن آب وضو بگیری , اگر قلبت از نجاستی که در آب افتاده است کراهت دارد , آب را با دستت بهم بزن تا نجاست از بین رود و سپس وضو بگیر , یک حکم الزامی نیست که تو را مجبور کند که از آن آب وضو نگیری . 🔸٢ _ روایت دیگر هم شبیه همین روایت است که راوی از امام ع در مورد آب برکه ای سوال می کند که در آن نجاست افتاده است , آیا می توان از آن وضو گرفت , امام ع فرمود که از آن وضو نگیر , مگر آنکه ضرورتی باشد . " كَتَبْتُ إِلَى مَنْ يَسْأَلُهُ عَنِ الْغَدِيرِ يَجْتَمِعُ فِيهِ مَاءُ السَّمَاءِ وَ يُسْتَقَى فِيهِ مِنْ بِئْرٍ فَيَسْتَنْجِي فِيهِ الْإِنْسَانُ مِنْ بَوْلٍ أَوْ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ مَا حَدُّهُ الَّذِي لَا يَجُوزُ فَكَتَبَ لَا تَوَضَّأْ مِنْ مِثْلِ هَذَا إِلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ إِلَيْهِ. " 📚تهذیب الاحکام ج ١ ص ١٥٠ ❕این روایت هم تایید کننده روایت اول است که می گوید اسلام دین سهل و آسان گیری است و اگر ضرورت است که از آن آب وضو بگیری , وضو بگیر و حکم الزامی نیست که تو را مجبور کند که از آن آب وضو نگیری , با این وجود اگر ضرورت نیست و می توانی آبی دیگر تهیه کنی , از آب دیگر وضو بگیر . 👌یعنی وضو گرفتن از آب دیگر مستحب و بهتر است اما اگر ضرورت در استفاده از همان آب است و امکان تهیه آب دیگر نیست , اشکالی ندارد که از همان آب وضو گرفته شود , بنابراین تضادی میان این دو روایت نیست , در یکی می گوید که واجب نیست از آب دیگری وضو بگیری و اسلام بر تو لازم نکرده است که از آب دیگری وضو بگیری , در دیگری می گوید که درست است که واجب نیست که از آب دیگری وضو بگیری , اما چون عرفا ممکن است که آن آب مشمئز کننده شده باشد , مستحب و بهتر است که اگر می توانی از آب دیگری وضو بگیری , اما اگر ضرورتی داری که امکان وضو از آب دیگر را نداری , از همان آب وضو بگیر , زیرا آن آب به اندازه کر بوده و نجس نشده است : " أَقُولُ: هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى بُلُوغِ الْكُرِّيَّةِ وَ👈 اسْتِحْبَابِ الِاجْتِنَابِ مَعَ عَدَمِ الضَّرُورَةِ 👉وَ لَوْ لِحُصُولِ النِّفْرَةِ بِسَبَبِ الِاسْتِنْجَاءِ. " 📚وسائل الشیعه ج ١ ص ١٦٣ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
پاسخی به ردیه ملحد در مورد استدلال ابراهیم علیه السلام در برابر نمرود !!!! 🤔 : ❓استدلال مغالطه آمیز ابراهیم در مقابل نمرود !!! اگر قرآن از جانب خدایی عالم و‌ حکیم مطلق باشد، می‌بایست از مغالطه و بی منطقی مبری باشد. حال آنکه می‌بینیم الله در آیه ۲۵۸ بقره استدلال مغالطاتی ابراهیم در مقابل نمرود را به عنوان یک برهان قاطع معرفی می‌کند: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۲۵۸﴾ ترجمه: آيا ندیدی که پادشاه زمان ابراهیم (علیه السّلام) به دلیل حکومتی که خدا به او داده بود درباره (یکتایی) خدا با ابراهیم به جدل برخاست؟ چون ابراهیم گفت: خدای من آن است که زنده گرداند و بمیراند، او گفت: من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم. ابراهیم گفت که خداوند خورشید را از طرف مشرق برآورد، تو اگر توانی از مغرب بیرون آر؛ آن نادان کافر در جواب عاجز ماند؛ و خدا راهنمای ستمکاران نخواهد بود. مغالطه آمیز بودن استدلال ابراهیم از این بابت است که با همین استدلال می‌توان خود الله را زیر سوال برد! به عبارتی اگر نمرود خطاب به ابراهیم میگفت: «این من هستم که خورشید را از مشرق برآورم، آیا خدای تو می‌تواند آن را از مغرب برآورد؟!» این ابراهیم بود که عاجز میشد! از طرفی همین سخن ابراهیم که از برآمدن خورشید از مشرق و مغرب می‌گوید، حاکی از آن است که الله و ابراهیم هر دو فکر می‌کنند این خورشید است که از شرق تا غرب حرکت میکند و باعث پدید آمدن روز و شب می‌شود. به عبارتی خالق دو تریلیون کهکشان عالم هستی هنوز نمی‌داند که این زمین است که می‌چرخد و باعث پدید آمدن روز و‌شب می‌شود! صحیح آن است که ابراهیم به نمرود می‌گفت اگر میتوانی کاری کن زمین بلعکس بچرخد ❗️❗️ 💠💠 👌اشکالی که معاند در مورد آیه مذکور ایراد کرده است , در نهایت ضعف و سستی است , چرا که به وضوح روشن است که استدلال ابراهیم علیه السلام , استدلالی کامل متقن است و حرف بی دلیل و بی منطق نزده است , بلکه تصریح کرده است که طلوع و غروب خورشید و به تبع رفت و آمد شب و روز , امری منظم و حکیمانه است که گواه بر وجودی ناظمی توانا و حکیم است که ما و ابراهیم ع او را خدا می نامیم , چنان که در آیه دیگر خداوند می فرماید : " در آفرينش آسمانها و زمين،👈 و آمد و شد شب و روز،👉 و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن زمين را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه در ميان زمين و آسمان معلقند، نشانه‏هايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مى‏انديشند. " "إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون‏ " ( بقره ١٦٤ ) 👌در تفسیر نمونه در توضیح آیه فوق می خوانیم : "همه جا" نظم و انسجام" دليل بر وجود علم و دانش است، و همه جا" هماهنگى" دليل بر وحدت و يگانگى است. 👌روى اين اصل كه شرح آن را در كتابهاى خداشناسى گفته‏ايم، ما به هنگام برخورد به مظاهر نظم در جهان هستى از يك سو، و هماهنگى و وحدت عمل اين‏ دستگاههاى منظم از سوى ديگر، متوجه مبدء علم و قدرت يگانه و يكتايى مى‏شويم كه اين همه آوازه‏ها از او است. ❕فى المثل هنگامى كه هر يك از پرده‏هاى هفتگانه چشم را با ساختمان ويژه و ظريفش بررسى مى‏كنيم مى‏دانيم كه طبيعت بى‏شعور و كور و كر محال است بتواند مبدء چنين اثر بديعى باشد، سپس هنگامى كه همكارى و هماهنگى اين پرده‏هاى هفتگانه را با يكديگر، و هماهنگى مجموع چشم را با كل بدن انسان و هماهنگى يك انسان را با ساير انسانها، و هماهنگى كل جامعه انسانيت را با مجموعه نظام هستى در نظر مى‏گيريم مى‏دانيم كه همه اينها از يك جا سرچشمه گرفته است، و همه آثار قدرت يك ذات پاك است. ❓آيا يك شعر زيبا و نغز و پر محتوى ما را به ذوق و قريحه سرشار شاعر هدايت نمى‏كند؟ ❓آيا هماهنگى كامل قطعه‏هاى شعر موجود در يك ديوان با يكديگر دليل بر اين نيست كه همه از قريحه يك شاعر توانا تراوش كرده؟! 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌آرى اين دگرگونى ليل و نهار، و اين آمد و رفت روشنايى و تاريكى با آن نظم خاص و تدريجيش كه دائما از يكى كاسته و بر ديگرى افزوده مى‏شود، و به كمك آن فصول چهارگانه به وجود مى‏آيد، و درختان و گياهان و موجودات زنده مراحل تكاملى خود را در پرتو اين تغييرات تدريجى، گام به گام طى مى‏كنند، اينها نشانه ديگرى از ذات و صفات متعالى او هستند. 👌اگر اين تغيير تدريجى نبود، و يا اين تغييرات توام با هرج و مرج صورت مى‏گرفت و يا اصلا هميشه روز، و يا هميشه شب بود، حيات و زندگى از صفحه كره زمين به كلى برچيده مى‏شد و اگر فرضا وجود داشت دائما دچار آشفتگى و نابسامانى بود " 📚تفسير نمونه، ج‏1، ص: 557 👌از جنبه دیگر نیز آمد و رفت خورشید و شب و روز گواهی بر وجود محرکی است که پدید آورنده این تغییرات و حرکات است که ابراهیم ع و تمام موحدان او را خدا می نامند , توضیح اینکه : ❕جهانى كه در آن زندگى مى‏كنيم در حال دگرگونى دائم است، هيچ موجودى در يك حال نمى‏ماند، و همه چيز در حال تغيير است. 👌در اين ميان آميخته بودن زندگى انسان‏ها، و حيوانات و گياهان، با تغيير و دگرگونى و حركت چشمگيرتر است. هيچ‏كس نمى‏تواند اين تغيير و دگرگونى را چه در وجود خود، و چه در سطح جهان مادّه، انكار كند، 👈چرا كه انسان شب و روز با صحنه‏هاى مختلف اين دگرگونى روبه‏رو است؛ بلكه همين دو پديده‏اى كه نام آن را شب و روز مى‏گذاريم از روشن‏ترين نمونه‏هاى تغيير و دگرگونى در عالم محسوب مى‏شود.👉 👌اين دگرگونى‏ها و حركت‏ها كه بر ظاهر و باطن جهان حاكم است به خوبى نشان مى‏دهد كه نقطه ثابتى در اين جهان، وجود دارد كه همه اين دگرگونى‏ها و حركات از آنجا سرچشمه مى‏گيرد، و همه چون پرگار بر گرد آن مركز ثابت مى‏گردند. 📚پيام قرآن، ج‏ 3، ص: 23 ❕بنابراین آمد و شد خورشید و شب و روز گواه روشنی بر وجود خداوندی دانا و توانا است که محرک و پدید آورنده این صحنه است و ابراهیم ع هم بر همین اساس آن استدلال را در برابر نمرود ایراد کرد و نمرود نیز از پاسخ دادن ناتوان ماند . 👌اما این که معاند ادعا کرد که نمرود نیز می توانست بگوید که من هستم که طلوع و غروب خورشید را ایجاد می کنم , این سخن معاند نیز در نهایت جهالت و سستی است , زیرا یک انسان محدود و ناتوانا و فقیری چون نمرود که مالک هیچ چیز خود نیست , چگونه می تواند چنین قدرت و توانایی عظیم در اداره و تدبیر خورشید به آن عظمت داشته باشد !!!! چرا در اشکال و شبهه کردن فکر نمی کنید !!!! 👌خداوند می فرماید : "يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد " " اى مردم! شما (همگى) نيازمندان به خدا هستيد، تنها خداوند است كه بى‏نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است. " ( فاطر ١٥ ) ❕فقر در اينجا معناى وسيعى دارد كه شامل هرگونه نياز در تمام وجود و هستى مى‏شود: ما براى ادامه زندگى مادّى نياز به نور آفتاب، آب، هوا، و انواع غذاها و پوشش و مسكن داريم. 👌ما براى ادامه حيات جسمانى به دستگاه‏هاى داخلى بدن مانند قلب و عروق و دستگاه تنفس و مغز و اعصاب نيازمنديم. ❕ما براى پيدا كردن راه از چاه و يافتن حق از باطل به نيروى عقل ... نياز داريم و چون همه اين امروز از سوى خدا است ما سر تا پا نيازمند او هستيم. 👌هر نفسى كه فرو مى‏رود و بر مى‏آيد محصول هزاران عامل است كه تا دست به دست هم ندهند انجام نمى‏شود، و همه اين عوامل مواهب الهى هستند، پس در هر نفسى هزاران نعمت موجود و بر هر نعمتى شكرى واجب! " 📚پيام قرآن، ج‏3، ص: 56 ❗️معاند جاهل در پایان اشکال کرده است که چون در آیات مذکور از آمد و شب خورشید سخن به میان آمده است , یعنی قرآن معتقد بوده است که این خورشید است که به دور زمین می چرخد !!!! 👌از او می پرسیم که مگر خودت و همه مردم و جوامع علمی , از اصطلاح طلوع خورشید یا غروب خورشید استفاده نمی کنند !!!! مگر آمدن و طلوع و غروب و رفتن را به خورشید نسبت نمی دهند !!!! آیا این به آن معناست که اینان معتقدند که خورشید دور زمین می چرخد !!!! ❕این زمین است که دور خورشید می چرخد و با گردش خود زمینه طلوع و غروب خورشید را ایجاد می کند . 👌 در آیه مذکور هم ابراهیم علیه السلام استدلال می کند که خداوند است که خورشید را از مشرق بیرون می آورد , اما چگونه این بیرون آمدن محقق می شود !!!? ❕ روشن است که به وسیله حرکت زمین به دور خورشید , چنان که قرآن در آیات دیگری تصریح کرده است که زمین است که به دور خورشید می چرخد , در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/8219 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4245 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
بررسی شخصیت یزید بن معاویه در روایات اهلسنت !!!! 🤔 : ❓شیعه ها میگویند یزید آدم لاابالی گری بوده مشروب مینوشیده و اهل محرمات بوده واز هیچ کار بدی فرو گذار نمیکرده !!!! ⚜از طرفی میدانیم که نوامیس امام حسین ودیگر دختران اقوام او به یزید در آمدند. ✅حال سوال ما از اهل تشیع این است ⁉️یزید که میگویید ادم شیطانی بوده آیا به نوامیس امام حسین وآن دختران تعرض وتجاوز کرده یا خیر؟ ⬅️اگر بگویید بله تجاوز کرده که ابروی نوامیس امام ها را برده اید. ⬅️اگر بگویید نکرده خب بفرمایید چرا نکرده مگر نمیگویید ادم شیطانی بوده و هر جنایتی میکرده چرا به نوامیس امام حسین دست درازی نکرده؟ ❗️❗️ 💠💠 👌این که یزید اهل فسق و فجور و مشروب خواری و لا ابالی گری بوده است , سخن شیعه نیست , بلکه سخنان علمای بزرگ اهلسنت است , به عنوان نمونه : ❗️ذهبی در مورد یزید می نویسد : " یزید شخصی ناصبی , تند خو , جلف و سبک , شراب خوار , و صاحب اعمال منکر بود , دولتش را با قتل حسین ع آغاز کرد و با واقعه حره به پایان رساند " " كان ناصبيا ، فظا ، غليظا ، جلفا . يتناول المسكر ، ويفعل المنكر . افتتح دولته بمقتل الشهيد الحسين ، واختتمها بواقعة الحرة " 📚سیر اعلام النبلاء ج ٤ ص ٣٧ 👌در ذیل در مورد جنایت یزید در واقعه حره و فرزندان نامشروعی که از این واقعه به دنیا آمدند , توضیح داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/14096 ❕بزرگان اهلسنت نقل می کنند که یزید از کودکی اهل شرب خمر بود : " کان یزید بن معاویه فی حداثته صاحب شراب " 📚تاریخ مدینه دمشق ج ٦٥ ص ٤٠٣ _ البدایه و النهایه ج ٨ ص ٢٢٨ 👌عبدالله بن حنظله در مورد یزید می گفت که او اهل زنای با مادران اولاد و خواهران و دختران است , شرب خمر کرده و ترک صلاه می کند : " فقال : يا قوم ! والله ما خرجنا حتى خفنا أن نرجم من السماء ، رجل ينكح أمهات الأولاد ، والبنات ، والأخوات ، ويشرب الخمر ، ويدع الصلاة . " 📚سیر اعلام النبلاء ج ٣ ص ٣٢٤ _ تاریخ الخلفاء ج ١ ص ٢٠٩ 👌باز در نقل دیگر در مورد یزید می آورند : "یزید شخصی شراب خوار , فاجر , عقاب باز , بوزینه باز , سگ باز , اسب باز , ولگرد در دشت و بیابانهاست " " " یزید الخمور و یزید الفجور .... " 📚انساب الاشراف ج ٢ ص ١٩١ 👌یا باز نقل می کنند : " یزید شراب خوار , بوزینه باز , پلنگ باز و فاسقی بود که لواط می داد " " .... المابون فی فرجه .... " 📚البیان و التبیان , جاحظ , ج ١ ص ٢٧٦ _ عیون الاخبار , ابن قتیبه , ج ١ ص ٢٢٨ _ انساب الاشراف ج ٢ ص ١٩١ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 ❕در کتاب واقعه عاشورا و پاسخ به شبهات تالیف علی اصغر رضوانی ص ١٠٠ چنین آمده است : "با مراجعه به تاریخ و بررسی شخصیّت ذاتی یزید که دارای خباثت باطنی بوده از کشتن شخصی مثل امام حسین علیه السلام هم ابایی نداشته و چنین کاری برایش آسان بوده است. 👌مسعودی نقل می‌کند: «یزید اهل طرب و دارای کنیزان و سگ‌ها و بوزینه‌ها و یوز پلنگها و ندیمان بر شراب بود. و هر کار زشتی که خود انجام می‌داد نزدیکانش نیز می‌کردند. در ایّام خلافت او غناء در مکّه و مدینه رواج یافته و آلات لهو و لعب استعمال می‌شد و مردم علناً شراب خواری می‌کردند … ». 📚مروج الذهب ج ٣ ص ٧٧ ❕گروهی از اهل مدینه از جمله عبداللَّه بن حنظله و مردانی از اشراف اهل مدینه بر یزید بن معاویه وارد شدند، یزید از آنان پذیرایی کرد … هنگامی که به مدینه بازگشتند، در میان جمعیت شروع به دشنام و سرزنش یزید نمودند، و اعلام داشتند که ما از نزد کسی می‌آییم که دین نداشته، شرب خمر می‌نمود و طنبور زده، خوانندگان نزد او غنا می‌خواندند و با سگ‌ها بازی می‌کرد … ». 📚تاریخ طبری ج ٤ ص ٣٦٨ _ کامل ابن اثیر ج ٣ ص ٣٠٧ _ البدایه و النهایه ج ٨ ص ٢٣٨ 👌عمربن سبیئه می‌گوید: «یزید در زمان حیات پدرش حج به جای آورد و هنگامی که به مدینه رسید بر مجلس شراب نشست و شروع به انشاء شعر نمود … ». 📚کامل ابن اثیر ج ٣ ص ٣١٧ _ مختصر تاریخ دمشق ج ٢٨ ص ٢٤ 👌سیوطی می‌گوید: «سبب پس گرفتن بیعت اهل مدینه از یزید این بود که او در انجام دادن معاصی اسراف می‌نمود». 📚تاریخ الخلفاء ص ٢٠٩ ❕بنابراین این شخصیت پر از فسق و فجور یزید است و این که یزید در برهه ای از زمان آن هم به خاطر اغراضی دست به تعرض به کسی و مثلا اسراء کربلا نزده باشد , دلیل نمی شود که بگوییم شخصیت او از فسق و فجور مبرا بوده است , چنانکه ما نیز خود می بینیم افراد فاسقی که در برخی از زمان دست به برخی از کارها به خاطر اغراضی نمی زنند , اما این دلیل بر طهارت شخصیت آنان نیست . 👌گذشته از آنکه یزید قاتل امام حسین علیه السلام بوده است , چنان که در ذیل بر اساس مدارک اهلسنت این قضیه را اثبات کرده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12400 ❕یزید پس از قتل امام حسین ع تحت فشار افکار عمومی واقع شده بود و نمی توانست جنایات و فسق و فجوری که وهابی از آنها نام برد را در حق اسراء کربلا اجرایی کند , همین فشار افکار عمومی و متاثر شدن مردم از قضیه شهادت امام حسین ع یکی از عوامل قیام مردم مدینه بر علیه یزید بود , چنان که در ذیل توضیح داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/14103 👌البته با این وجود نیز یزید از انجام برخی از جنایات در حق اسراء کربلا ابا نورزید و اسراء کربلا را با سختی و رنج و دست و پا بسته به شام برد , در ذیل بر اساس مدارک اهلسنت توضیح داده ایم : 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/14110 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🌸بخشی از پیامهای پر مهر کاربران گرامی که قوت قلب ما برای ادامه فعالیت در مسیر آگاهی سازی و شبهه زدایی است . 👌شما نیز نظرات بیشتر خود پیرامون کانال را با ما در میان بگذارید . @Rahnamye_Behesht
بررسی احتمال اشتباه کردن امامان شیعه در کلام امام حسن علیهم السلام !!!!! 🤔 : ❓امام حسن می گوید : اگر من بدرستی جواب دهم پس این از طرف الله است و امیرالمومنین است و اگر خطا کردم پس از خودم است امیدوارم که خطا نکنم ان شاالله 📗کافی جلد ۱ صفحه ۲۰۳ مرآة العقول جلد ۲۳ صفحه ۳۰۹ : صحیح نکته : عصمت ائمه تکوینی نیست بلکه در مقام تشریع است ، امامان می توانند در ابلاغ دین خطا کنند پس با این وجود تفاسیر دیگه درمورد رجس در آیه تطهیر باطل است حال سوال ما از شیعیان این است چرا کسی که آن را معصوم از هر گونه خطا می دانید عصمت را بر نفس خود تضمین نمی کند و می گوید و اگر من به درستی جواب دادم و خطانکنم ؟ حال این که ادعای عصمت به معنای مصون ماندن از هر گونه خطاست و نفس گناه نمی کند !!!! 💠💠 👌استناد وهابی به روایتی از کتاب کافی شریف است که از محمّد بن مسلم روايت ميكند كه گفت: " از حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عليهما السّلام شنيدم ميفرمودند: يك وقت امام حسن مجتبى در مجلس حضرت امير ع بود كه گروهى وارد شدند و به حضرت امام حسن گفتند: با حضرت امير المومنین ع كار داريم. ❕امام حسن ع فرمود: چه حاجتى داريد؟ گفتند: ميخواهيم مسأله‏اى سؤال نمائيم. فرمود: چه مسأله‏اى، آيا ممكن است آن را براى من بگوئيد؟ گفتند: زنى پس از اينكه با شوهرش همبستر شد برخاست با دختر باكره‏اى مساحقه كرد (يعنى عورت خود را به عورت وى ماليد) آن دختر بدين وسيله حامله شده، تو در اين باره چه ميگوئى؟ فرمود: مسأله‏اى است مشكل كه حضرت امير از عهده آن بر مى‏آيد، ولى در عين حال من جواب آن را ميگويم اگر صحيح گفتم از طرف خدا و امير المؤمنين است و اگر اشتباه گفتم از طرف خودم ميباشد، 👈اما اميدوارم كه با خواست خدا اشتباه نگويم.👉 👌اولين كارى كه بايد كرد اين است كه مهريه آن دختر باكره را از آن زن بگيرند. زيرا آن بچه جز با از بين رفتن بكارت آن دختر خارج نخواهد شد. آنگاه آن زن را بايد سنگ باران نمود، زيرا كه زناى محصنه كرده است. ❕سپس بايد صبر نمود تا آن دختر وضع حمل نمايد و آن بچه را به صاحب نطفه رد كرد، و آن دختر را تازيانه زد. 👌آن گروه از حضور امام حسن ع مرخص و با حضرت امير عليه السّلام مصادف شدند , امير المؤمنين به ايشان فرمود: شما به امام حسن چه گفتيد و او چه جوابى به شما داد؟ وقتى ايشان جريان را شرح دادند حضرت امير فرمود: 👈اگر از من هم اين پرسش را ميكرديد جوابى غير از اين جواب نداشتم.👉 " " بَيْنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فِي مَجْلِسِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذْ أَقْبَلَ قَوْمٌ فَقَالُوا يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَرَدْنَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ وَ مَا حَاجَتُكُمْ قَالُوا أَرَدْنَا أَنْ نَسْأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَالَ وَ مَا هِيَ تُخْبِرُونَا بِهَا فَقَالُوا امْرَأَةٌ جَامَعَهَا زَوْجُهَا فَلَمَّا قَامَ عَنْهَا قَامَتْ بِحُمُوَّتِهَا فَوَقَعَتْ عَلَى جَارِيَةٍ بِكْرٍ فَسَاحَقَتْهَا فَأَلْقَتِ النُّطْفَةَ فِيهَا فَحَمَلَتْ فَمَا تَقُولُ فِي هَذَا فَقَالَ الْحَسَنُ ع مُعْضِلَةٌ وَ أَبُو الْحَسَنِ لَهَا وَ أَقُولُ فَإِنْ أَصَبْتُ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ إِنْ أَخْطَأْتُ فَمِنْ نَفْسِي فَأَرْجُو أَنْ لَا أُخْطِئَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ يُعْمَدُ إِلَى الْمَرْأَةِ فَيُؤْخَذُ مِنْهَا مَهْرُ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ فِي أَوَّلِ وَهْلَةٍ لِأَنَّ الْوَلَدَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا حَتَّى تُشَقَّ فَتَذْهَبَ عُذْرَتُهَا ثُمَّ تُرْجَمُ الْمَرْأَةُ لِأَنَّهَا مُحْصَنَةٌ ثُمَّ يُنْتَظَرُ بِالْجَارِيَةِ حَتَّى تَضَعَ مَا فِي بَطْنِهَا وَ يُرَدُّ الْوَلَدُ إِلَى أَبِيهِ صَاحِبِ النُّطْفَةِ ثُمَّ تُجْلَدُ الْجَارِيَةُ الْحَدَّ قَالَ فَانْصَرَفَ الْقَوْمُ مِنْ عِنْدِ الْحَسَنِ ع فَلَقُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ مَا قُلْتُمْ لِأَبِي مُحَمَّدٍ وَ مَا قَالَ لَكُمْ فَأَخْبَرُوهُ فَقَالَ لَوْ أَنَّنِي الْمَسْئُولُ مَا كَانَ عِنْدِي فِيهَا أَكْثَرُ مِمَّا قَالَ ابْنِي. " 📚الکافی ج ٧ ص ٢٠٣ 💠ادامه 👇
💠ادامه 👇 👌در این روایت مطلبی خلاف اعتقاد شیعه در عصمت ائمه علیهم السلام بیان نشده است , امام حسن علیه السلام می گوید که اگر اشتباه بگویم از نزد خودم است , یعنی اشتباه گفتن من زمانی است که تایید و یاری خداوند را به همراه نداشته باشم و به حال خود رها شده باشم , اما اگر خدا بخواهد و تایید و یاری خداوند با من باشد , خطا نمی کنم و صحیح می گویم . ❕ما معقدیم که تایید و یاری خداوند همیشه همراه امامان علیهم السلام است , لذا آنان هیچ گاه خطا و اشتباه نمی کنند , چنان که در ذیل مفصلا توضیح داده ایم : 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2398 👌امام صادق عليه السلام: " خداوند، ما را به خودمان وا نمى‌گذارد. اگر ما را به خود وا مى‌گذاشت، ما نيز مانند توده مردم بوديم، در حالى كه ما كسى هستيم كه خداوند عز و جل فرموده است: «مرا بخوانيد تا پاسختان دهم». " " إنَّ اللّهَ لا يَكِلُنا إلى أنفُسِنا، و لَو وَكَلَنا إلى أنفُسِنا لَكُنّا كَعُرضِ النّاسِ‌، و نَحنُ الَّذينَ قالَ اللّهُ عز و جل: «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ‌ لَكُمْ‌» . " 📚بصائر الدرجات: ص 466 ح 8، تأويل الآيات الظاهرة: ج 2 ص 532 ح 16 كلاهما عن محمّد بن النعمان، بحار الأنوار: ج 24 ص 310 ح 14 👌بنابراین چون خداوند همیشه همراه امامان علیهم السلام است و آنان را یاری می کند و آنان را هیچگاه به حال خود رها نمی کند , لذا آن بزرگواران ع هیچگاه خطا و اشتباه نمی کنند . ❕کلام امام حسن ع شبيه آنچه است که قرآن مجيد درباره يوسف نبی ع بيان كرده است، مى‏فرمايد: « «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ» " آن زن (زليخا) قصد او كرد و او نيز- اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد- قصد مى‏نمود». ( یوسف ٢٤ ) 👌اشاره به اينكه يوسف به عنوان يك انسان بيم اين مى‏رفت كه آلوده هوا و هوس همسر عزيز مصر شود؛ ولى مشاهده برهان ربّ كه اشاره به مقام عصمت و معرفت بالاى يوسف نسبت به پروردگار است، او را نگه داشت. " 📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏8، ص: 269 ❕امام حسن علیه السلام هم به عنوان یک انسان که یاری و تایید خداوند را نداشته باشد , ممکن بود که خطا کند , اما چون یاری و تایید خداوند با او بود , لذا دچار خطا و اشتباه نشد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir