eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
173 ویدیو
37 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! 👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحناه فداه طرح شبهه و سوال : @poorseman سایت ipasookh.ir تمام کانالهای ما : https://yek.link/ipasookh
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔وقتى علم غيب امام على از كار مى افتد ترجمه خطبه ٢٠٧ نهج البلاغه: سخنى از آن حضرت در يكى از روزهاى جنگ صفين فرزندش حسن را ديد كه به جنگ مى‏شتابد و چنين فرمود: نگه داريد و مانع شويد اين پسر را از جنگ تا با مرگ خود پشت مرا نشكند. نميخواهم كه اين دو [يعنى حسن و حسين] به كام مرگ افتند و با مرگ آنها نسل رسول الله منقطع شود. سخن امام كه مي‏گويد: «املكوا عنى هذا الغلام» از برترين سخنان و فصيح‏ترين آنهاست. : مگر نه اينكه على علم غيب داشت، چطور نميدانست حسين و حسين در اين جنگ كشته نميشوند ❗️ ❕مگر نه اينكه محمد نويد شهادت حسين در كربلا را داده بود؟ 💠💠 👌در این که امامان گرامی ، آگاهان به علم غیب بوده اند ، شکی در آن نیست و ما در گذشته این مساله را از قرآن ثابت کرده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6012 ❕ امام باقر علیه السلام فرمود ؛ «اسم اعظم خدا دارای هفتاد و سه حرف است .نزد آصف بن برخیا وصی سلیمان تنها یک حرف بود که توانست تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از فاصله دور حاضر کند و نزد ما اهل بیت هفتاد و دو حرف از آن حروف است ( وقدرت ما بی شک قابل مقایسه با آصف نیست) و یک حرف را خداوند به ما تعلیم نداده است و اختصاص به خودش دارد» 📚بحار الانوار ج27 ص25 ❕مرحوم کلینی در کافی شریف بابی را گشوده تحت عنوان ؛ « باب درمورد اینکه امامان می دانند جمیع آنچه در گذشته بوده و تا آینده خواهد بود و چیزی از آنان پنهان نیست » 📚الکافی، ج1 ص 260 🔸از امام صادق نقل می کند که فرمود ؛ «من می دانم آنچه در آسمانها وزمین و بهشت ودوزخ است ومی دانم آنچه در گذشته بوده و تا روز قیامت خواهد بود » 📚همان مدرک ❕علی علیه السلام فرمود ؛ «من جمیع علم پیامبر و علم گذشته و علم آینده تا روز قیامت را می دانمذ» 📚بصایر الدرجات، ج1 ص127 ❕بنابراین ائمه گرامی علیهم السلام ، آگاه به آنچه در گذشته واقع شده و آنچه در آینده به حسب مقدرات الهی واقع می شود ، بوده اند . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌از سوی دیگر ، چنانکه در ذیل توضیح دادیم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11765 ❕تقدیر خداوند نسبت به اتفاقاتی که با اختیار انسان در ارتباط است چنین است که مثلا ، ملتی که تن به تنبلی و بیکاری درد دهند و با یکدیگر به نزاع و اختلاف برخیزند و نیروهای خداد را در مسیر های غلط به هدر دهند واز وضع زمان و محیط خود آگاهی نداشته باشند آن است که دیر یا زود از هم متلاشی گردند ، ولی تقدیر خداوند درباره ملتی که به فکر محرومان زحمتکش باشد و با کم کردن فاصله طبقاتی آنان را از یک زندگانی آبرومند برخور دار سازند و به طور خلاصه ملتی که عاطفه و دادگر باشند این است که همواره از ثبات و آرامش و ترقی و پیشرفت و تحرک و سازندگی برخوردار شوند . 👌این ما هستیم که از هر یک از این دو تقدیر یکی را انتخاب می کنیم ، چنان که خداوند در آیات متعددی به نقش مهم اختیار انسان در پیشامدها تصریح کرده است و فرموده ؛ « ( آری ) هرکس در گرو اعمال خویش است » ( مدثر 38 ) ، « هرکس در گرو اعمال خویش است » ( طور 21 ) ، « برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست » ( نجم 39) ، « خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد ، مگر آنکه آنان آنچه در خودشان است تغییر دهند » ( رعد 11) ❕ اگر شخص بیمار به پزشک مراجعه کند و دارو بخورد خوب میشود و اگر به پزشک مراجعه نکند و یا دارو نخورد یا می میرد یا رنجور می شود هر دو سرنوشت به دست خداست و انتخاب هریک با ماست و آثر آن به حکم خداست. هر کس تلاش و کوشش کند موفق می شود و هرکس از امکاناتش استفاده نکند، سرنوشتش خراب میشود . ❕تقدیر خداوند این است که هر کس صله رحم کند و صدقه دهد عمرش زیاد شود و هر کس قطع رحم کند عمرش کم شود . شما میتوانید با مراجع به سنن خداوند در جهان آفرینش صدها مثال برای قضا وقدر مربوط به افعال بشر پیدا کنید ومعنای تقدیر را درباره کارهای انسان بدست اورید . 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « پنج طایفه هستند که دعای آنان مستجاب نمی شود یکی از آنان کسی است که از زیر دیوار کج که در حال ریختن است فرار نکند و دیوار فرو ریزد » 📚بحار الانوار ج 5 ص 105 👌دعای او مستجاب نمی شود زیرا سرنوشت کسی که از دیوار کج فرار نکند مرگ است ولی با اختیار خود به استقبال این سرنوشت رفت در صورتی که می توانست تقدیر دیگری انتخاب کند. ❕امیر مومنان از زیر دیواری که مشرف بر ریختن بود فرار کرد وقتی به او اعتراض کردند که آیا از قضا و قدر خداوند فرار می کنی فرمود ؛ « از قضایی به قضای دیگر و از سرنوشتی به سرنوشت دیگر فرار می کنم و هر دو تقدیر خداست» 📚توحید ، صدوق ص 369 👌یعنی من در انتخاب هر دو ازاد هستم اگر در زیر دیوار بنشینم و فرو ریزد و بمیرم به حکم سرنوشت است واگر فرار کنم و سالم بمانم آن نیز به حکم سرنوشت است و هر دو به اختیارخودم است . ❕بر این اساس ، و با آگاهی از تقدیرات مشروط خداوند ، علی علیه السلام علم داشت که اگر مواظبت لازم بر حسنین علیهما السلام در نبرد صفین اعمال نگردد ، آن دو شهید بشوند و نسل پیامبر گرامی منقطع شود ، اما اگر مواظبت لازم اعمال گردد ، آن دو شهید نمیشوند و نسل پیامبر گرامی منقطع نمی گردد لذا دستور داد که جلوی حسنین را بگیرید ، تا اتفاقی برای آنان نیفتد . ❕می گوید مگر پیامبر پیش بینی نکرده بود که امام حسین ع در کربلا شهید می شود ❗️می گوییم بله ، اما خبر دادن پیامبر مبتنی بر این بوده و مثلا می دانست که علی علیه السلام رعایت تقدیرات مشروط در مورد امام حسین را در صفین می کند و مانع کشته شدن او در صفین می گردد تا نهایتا امام حسین ع سالها بعد در کربلا شهید می شود . 👌بنابراین فراز مذکور از نهج البلاغه ، نه تنها نافی علم غیب علی ع نیست ، بلکه اثبات کننده علم غیب ایشان و آگاهی او نسبت به تقدیرات مشروط الهی است . ❕در پایان از معاند با استناد به همان فرازی که خودش استدلال به آن کرد سوال می کنیم که وقتی علی علیه السلام مانع حضور حسنین در نبرد حساس و مهم صفین می شود ، تا مبادا نسل پیامبر گرامی منقطع شود ، چگونه در زمان خلفا به آنان اجازه حضور در نبردها و مثلا فتح ایران را داده است ❗️آیا همان فراز نهج البلاغه اثبات کننده کذب و دروغگویی شما مبنی بر حضور حسنین در فتوحات خلفا نمی باشد ❗️ ❕در نقلی دیگری آمده است ؛ « به محمد بن حنفیه گفته شد که پدرت تو را اجازه حضور در نبرد می دهد ، اما مانع حضور حسن و حسین می شود ❕محمد حنفیه گفت زیرا آن دو چشم علی ع هستند و من دست او و انسان با دست خود از چشمش مواظبت می کند » 📚بحار الانوار ج 42 ص 96 ❕بر این اساس علی علیه السلام چگونه اجازه حضور چشمان خویش در فتوحات خلفا را می داده است ، در حالی که مانع حضور آنان در نبردهای مهمی چون صفین می شده است ❗️ @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕پاسخ معاند را در ذیل بخوانید 👇
❕ما گفتیم که برخی از نقلهایی که سخن از انصراف امام حسین علیه السلام از ادامه قیام و تسلیم شدن در برابر یزید ، سخن به میان می آورد ، هم بر خلاف مسلمات تاریخی قیام امام حسین ع است و هم سندا ضعیف است ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3202 👌معاند اشکال کرده است که راوی نقلی که شما ضعیف دانستید ، ابومخنف از راویان شیعه است ، شما چگونه روایت او را ضعیف می دانید ❗️ ❕ما اگر چه شان خود را بالاتر از آن می بینیم ، با معاندی بحث کنیم که اندک سواد تاریخی ندارد و معتقد است که صاحبان صحاح سته اهلسنت ، کتابهایشان را بعد از مرگشان نوشته اند 😂 در ذیل ببینید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2711 ❕اما با این وجود پاسخ معاند را چنین می دهیم ؛ 👌نقلی که شما به آن استناد کردید چنین است که طبری از ابومخنف ، او از مجالد بن سعید و صقعب بن زهیر الازدی و برخی دیگر از محدثین نقل می کند ، این سند ضعیف است ؛ 1⃣طبری مستقیم از ابومخنف نقل می کند ، در حالی که ابومخنف متوفای 158 قمری و طبری متوفای 310 است و بین این دو 152 سال فاصله است . بنابراین طبری مستقیم نمی تواند از ابومخنف نقل کند و راویان واسطه ای باید میان آن دو باشد که چون این راویان واسطه ذکر نشده اند، روایت را تبدیل به روایتی مرسل می کند که در اصطلاح حدیثی ، روایتی که مرسل است ، ضعیف محسوب می شود . 2⃣ابومخنف نقل مذکور را از یک راوی به نام « مجالد بن سعید » نقل می کند . این شخص از نظر رجال شیعی ، مجهول است و از نظر علمای رجالی اهلسنت نیز ضعیف محسوب می شود . ❕احمد در مورد او گفته است نقل او ارزشی ندارد و ابن معین هم گفته است به روایت او توجه نمی شود و نسائی هم گفته است او قوی نیست و بخاری نیز گفته است یحیی بن سعید او را ضعیف می دانسته است و ابن معین تصریح کرده است که او ضعیف است دار القطنی نیز گفته است ضعیف است و ... 📚الکامل فی ضعفاء الرجال ج 8 ص 168 _ 280 _ تهذیب الکمال ج 27 ص 219 _ الضعفاء و المتروکین ج 3 ص 35 _ التاریخ الکبیر ج 8 ص 9 3⃣راوی دیگری که ابومخنف از او نقل می کند ، صقعب بن زهیر است که از نظر رجال شیعی ، مجهول و به تبع ضعیف است ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 4 ص 268 4⃣همینطور در سند ، طبری آمده است که برخی دیگر از محدثین مطلب مذکور را نقل کرده اند ، اما از این که این محدثین چه کسانی هستند ، سخنی به میان نیاورده است و آنان مجهول هستند که روشن است روایتی که راوی آن مجهول باشد ، سندا ضعیف و غیر معتبر است . ❕ما از معاند دوزاری که می گوید صحاح سته اهلسنت توسط مولفین پس از وفاتشان نوشته شده است ، توقع فهم این مباحث دقیق رجالی را نداریم ، مخاطب ما کاربرانی هستند که ممکن است مطلب مذکور برایشان شبهه شده باشد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ معاند را در ذیل بخوانید 👇
❕معاند می گوید شیخ مفید و علامه مجلسی نیز نقل کرده اند که امام حسین علیه السلام قصد بازگشت و بیعت با یزید را داشته است ، شما چگونه این قضیه را قبول نمی کنیم ❗️ 👌ما در گذشته در پاسخی گفته بودیم ؛ « اگر چه معتقدیم روایاتی که در کتب معتبر آمده است موثوق الصدور است و قرینه بر صحت آن داریم ... اما با این حال ، ما روایتی را که بر خلاف روایات متعدد و متواتر ائمه است و همخوانی با قرآن نیز ندارد ، قبول نمی کنیم چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « روایتی که از ما نقل می شود را تصدیق نکنید مگر زمانی که موافق با کتاب خدا باشد » 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123 ❕« یا راوی می گوید از امام باقر عليه السلام پرسيدم ؛ دو خبر يا حديث متعارض از شما نقل مى‏ شود.كدام‏يك را بپذيريم؟ فرمود: آن را كه بين اصحاب تو مشهور است و شاذّ نادر را رها كن » 📚بحار الانوار ج 2 ص 246 🌿https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2346 ❕بنابراین نقلی که سخن از انصراف امام حسین علیه السلام از قیام و درخواست بیعت با یزید را به میان می آورد ، از چند جهت باطل است ؛ 1⃣ هم بر خلاف قرآن است ، چرا که قرآن اطاعت از حاکم ستمگری را که قصد نابودی دین را دارد ، اجازه نمی دهد ، و امام حسین علیه السلام بر همین اساس در برابر یزید قیام کرد ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم و نصوص تاریخی را آورده ایم ؛ 🌿https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1235 🌿https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/526 2⃣هم بر خلاف روایات متواتر و مشهوری است که تصریح می کند امام حسین علیه السلام لحظه ای از قیام منصرف نشد و هیچگاه قصد تن دادن به بیعت یزید را نداشته است و تصریح می کرد که اگر یزید حاکم شود ، باید فاتحه اسلام را خواند ، چنان که این نصوص را در ذیل آورده ایم ؛ 🌿https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1276 🌿https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3240 🌿https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3202 ❕مطابق آنچه در ابتدا آمد ، ما ماموریم نقلی را که خلاف قرآن و روایات و نصوص مشهور و متواتر است کنار بگذاریم و به آن اعتناء نکنیم . 3⃣شیخ مفید نیز نقل مذکور را با سند ضعیف می آورد و علامه مجلسی هم به نقل شیخ مفید ، روایت مذکور را در بحار الانوار می آورد . ❕شیخ مفید مستقیما نقل مذکور را از حمید بن مسلم نقل می کند و راویان واسطه را ذکر نمی کند ، چنین نقلی در اصطلاح حدیثی مرسل و ضعیف محسوب می شود که قابل اعتماد نمی باشد و بر خلاف نصوص صریح قرآن و روایات متواتر هم می باشد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔وقتى علم غيب از كار مى افتد و موتور معجزه سازى به روغن سوزى مى افتد! آخوندهاى شياد ميگويند كه على دست يك مرد سياه پوست را قطع كرد و پس از آنكه ديد آن سياه پوست مدح على را ميگويد، دستش را دوباره چسباند. اين در صورتى است كه آن مرد به دزدى اعتراف كرده بود. اين موضوع در كتاب بحار الانوار ج ٤٠ ص ٢٨١ آمده است. حال متن زير را با دقت بخوانيد تا به شيادى و خرافه سازى آخوندها پى ببريد. جلد ۷ روایاتى آمده که کاملا ناقض ادعاى علم غيب و معجزه میباشد. که البته مشابه این روایت در کتب علمای دیگر شیعه هم به ثبت رسیده که در آخر این متن آدرس تمامی آنها را خدمت شما ارائه خواهم کرد. دو نمونه از این روایات را در اینجا می آورم که در مورد امام اول شیعیان میباشد. : حضرت علی با شهادت دو نفر، دست سارق را قطع کرد، بعد از مدتی همان دو نفر بعداً آمدند و گفتند ما اشتباه کردیم، این آدم سرقت نکرده، بلکه شخص دیگر سرقت نموده منتها خیال کردیم که این دزدیده حضرت علی فرمود حالا که اشتباه در شهادت کردید و شهادت شما باعث شد که دست این آدم بریده بشود، باید دوتای تان نصف دیه را به او بپردازید، ولی شهادت این دو نفر را در باره فرد دوم نپذیرفت… : دو نفر نزد على آمدند و بر عليه شخصى شهادت دادند كه وى سارق است. على دست او را قطع كرد. سپس مردى ديگر آمد و آن دو گفتند اشتباه كرديم اين سارق است. على شهادتشان را نپذيرفت و آنها را به ديه شخص اول جريمه كرد. ▪️نتیجه گیری: مگر شیعیان معتقد نیستند که امام علی علم غیب دارد ؟! در اینجا چگونه ایشان نتوانست بفهمد که آن مرد سارق نیست و آن دو مرد در مورد ایشان دروغ میگویند ؟! اگر ایشان علم غیب داشت نباید این علم به کمک ایشان می آمد و دست یک بیگناه قطع نمیشد ؟! چطور در مورد اول فقط بدليل مدح آن مرد سياه پوست، دست بريده اش را چسباند اما اينجا قادر به اينكار نبود؟! كدام لايق تر بودند، مرد سياه پوست دزد يا اين مرد بيگناه؟! : تهذيب الأحكام ١٠:١٥٣ وسائل الشيعة ١٨:٢٤٣ الكافي ٧:٣٨٤ كنز العمال ٥٥٣ :٥ حديث١٣٩٣٠ 💠💠 ❕معاند مفلوک از روی استیصال و رسوایی ، مجبور است شبهات تاریخ مصرف گذشته و تکراری را در کانالش بازنشر کند ، در مورد ادعای او مبنی بر از کار افتادن علم غیب علی علیه السلام پاسخ گذشته ما را مطالعه کنید که تقریبا چهار سال قبل آن را مطرح کرد و ما نیز همان موقع به او پاسخ گفتیم که علی علیه السلام مامور بوده است ، مطابق ظاهر قضیه و بینه حکم کند ، نه باطن قضیه و علم غیب و بر این اساس علی علیه السلام در حق آن فرد هیچ اشتباهی نکرده است و هیچ حقی از او بر ذمه علی ع نمی باشد تا علی ع بخواهد به صورتی حق او را جبران کند ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2279 ❕در مورد وصل کردن دست قطع شده ، فرد سیاه چهره ای که محبت علی ع را در سینه داشت و دزدی کرده بود و علی ع حکم قطع دست را بر او جاری کرد ، و پس از آن به اعجاز الهی دست قطع شده او را پیوند داد ، جریانی که شیعه و سنی آن را نقل کرده اند ، پاسخ گذشته ما را بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3269 ❕حال معاند اشکال کرده است که چرا علی علیه السلام دست قطع شده فردی که شهود به اشتباه در مورد او شهادت داده بودند را وصل نکرد ، اما دست قطع شده آن محب سیاه چهره را وصل کرد و پیوند داد❗️ 👌پاسخ روشن است . امامان گرامی ما مامور محض خداوند هستند و بدون اذن الهی کاری انجام نمی دهند ، چنان که امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ «خداوند قلوب امامان را محل اراده خودش قرار داده است ، زمانی که خداوند چیزی را بخواهد و اراده کند ، امامان هم آن را انجام می دهند و آنها بدون اذن الهی کاری نمی کنند » 📚بحار الانوار ج5 ص114 1⃣اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود که دست قطع شده آن محب سیاه چهره وصل شود و دست قطع شده فردی که شهودی به اشتباه بر علیه او شهادت دادند ، وصل نشود ❗️حکمت آن چه بوده است ؟ نزد خودشان است و ما تنها می دانیم این عملکرد مطابق با مصلحتی بوده است چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « از آنجایی که می دانیم خداوند حکیم است تصدیق می کنیم که تمام افعال و دستوراتش دارای حکمت است اگر چه فلسفه آن برای ما روشن نباشد » 📚بحار الانوار ج 52 ص 92 ❕البته چنان که گفتیم ، فردی که دستش به اشتباه شهود قطع شده بود ، هیچ حقی بر ذمه علی ع نداشته است تا حضرت بخواهد جبران کند و مثلا به اعجاز الهی ، دست قطع شده او را پیوند زند . 🔸ادامه 👇
❕ادامه 👇 2⃣سنت خداوند در دنیا بر ابتلاء و آزمایش مردم است ، چنان که می فرماید ؛ «قطعا همه شما را با چیزهایی از ترس ، گرسنگی ، زیان مالی ، و جانی ، و کمبود میوه ها آزمایش می کنیم» ( بقره 155 ) و می فرماید ؛ « آیا مردم گمان می کنند بدون امتحان رها می شوند نه هرگز بلکه همگی باید امتحان دهند» ( عنکبوت 1 ) ❕این امتحان و آزمایش نیز تنها با شرور و مصائب نیست ، بلکه با دادن نعمات و الطاف نیز واقع می شود ، چنان که فرمود ؛ « نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَة » « ما شما را با بديها و نيكيها آزمايش مى‏ كنيم‏ » ( انبیاء 35 ) ❕علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند متعال مى‏گويد ما شما را با شر و خير آزمايش مى ‏كنيم، خير تندرستى است و بى‏ نيازى و شر بيمارى و فقر است » 📚مجمع البیان ج 7 ص 74 _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 3 ص 819 ❕در جاى ديگر از قول سليمان علیه السلام مى ‏خوانيم ؛ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ « اين از فضل پروردگار من است او مى ‏خواهد مرا آزمايش كند كه من در برابر اين نعمت شكرگزارى يا كفران مى‏ كنم"؟! (سوره نمل آيه 40) ❕خداوند اجازه وصل کردن دست قطع شده فردی را می دهد و فرد دیگری را اجازه نمی دهد ، تا هر دو را امتحان کند ، یکی را با درد و مرض و شری که برای او حاصل شده است و دیگری را با نعمت و لطفی که در حق او انجام شده است ❗ 👌فردی که دچار مصیبت شده است و با مصیبت امتحان می شود ، نزد خداوند جایگاه رفیعی دارد ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ «شدید ترین بلاها برای انبیا است سپس کسانی که به انبیا نزدیکترند و از پی آنان می آیند سپس سایر مومنان به تناسب ایمانشان» 📚الکافی ج 2 ص 252 🔶و فرمود ؛ «بلاهای بزرگ پاداش های بزرگ را در پی دارد وخداوند هیچ گروهی را دوست نمی‌دارد مگر آنکه آنان را گرفتار میکند» 📚الکافی، ج 2 ص 252 👌در رابطه با فلسفه امتحانات الهی ، پاسخ گذشته ما را مطالعه فرمایید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3269 3⃣وصل کردن دست قطع شده سارقی که محب علی علیه السلام بود و حتی پس از اجرای حد نیز از محبت اوکاسته نشد و بلکه بر آن افزوده است ، می تواند برای بیان این نکته باشد که محبین علی علیه السلام ، اگر معصیتی نیز انجام داده اند ، از رسیدن به بهشت و نعمات الهی ، ناامید نشوند و بدانند که عنایت الهی شامل آنان می شود ، چنان که شیعه و سنی از پیامبر گرامی نقل کرده اند که فرمود ؛ « دوستى على عليه السّلام حسنه‏ اى است كه هيچ سيئه‏ اى به آن زيانى وارد نمى‏ سازد. » 📚کنوز الحقایق ، مناوی ، ص 62 _ عوالی اللئالی ، ج 4 ص 86 ❕و فرمود ؛ « دوستى على عليه السّلام گناه را مى ‏بلعد و محو مى‏ كند، آنچنان كه آتش هيزم را مى‏ سوزاند و محو مى‏ کند. » 📚الریاض النضره ج 2 ص 215 _ کنزالعمال ج 6 ص 158 ❕و فرمود ؛ «هيچ مرد و زنى كه در دلش به اندازه دانه خَردلى مهر على است، نمى‏ ميرد، مگر آن كه خداوندْ او را وارد بهشت مى‏ سازد. » 📚امالی طوسی ص 330 _ کشف الغمه ج 2 ص 24 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌امروز به مناسبت شبهه ای که معاند چهار سال پیش مطرح کرده بود و باز مجدد مطرح کرد و ما همان چهار سال پیش پاسخش را داده بودیم ، یاد کاربری افتادیم که چهار سال پیش پس از آنکه شبهه مذکور را پاسخ دادیم ، به پی وی ما آمد و می گفت فردی دیندار بوده که متاسفانه تحت تاثیر دروغگویی های ملحد قرار گرفته بوده و از دین دست کشیده بود و دوستانش را نیز به بی دینی کشانده بود ، تا آنکه پاسخ ما به ملحد را می بینید و ترس وجودش را فرا می گیرد و از مسیر انحرافی که پیموده اظهار ندامت می کند و افسوس بر دوستانی می خورد که آنان را گمراه کرده اما دیگر دسترسی به آنها ندارد ❕ 👌ما همان چهار سال پیش از پی وی و مکالمه او عکس گرفتیم و در کانال قرار دادیم ، صحبت های او را در عکس بالا ببینید . ❕ از همان موقع با خود عهد بستیم که نگذاریم آب خوش از گلوی این کانال فرو برود و هم اینک بعد از چهار سال می گوییم شبهه اساسی از این کانال نیست که پاسخش را نداده باشیم ، برای همین ملحد به فلاکت و نشر شبهات تکراری روی آورده است .
🤔 ❔اثبات شيعه بودن قاتلان حسين از زبان اباعبدالله تصوير بالا متعلق به كتاب الارشاد، نوشته شيخ مفيد، يكى از بزرگترين علماى قرن پنجم شيعه و كسى است كه داستان واقعه كربلا را براى اولين بار در كتابش بصورت مبسوط عرضه كرد. در جلد دوم اين كتاب ص ٧٥ (لينك صفحه كتاب)داستان كشته شدن مسلم بن عقيل و رسيدن خبر آن به حسين را انعكاس داده است. حسين پس از شنيدن خير كشته شدن مسلم و هانى بن عروه ميگويد: شيعيانمان به ما خيانت كردند. حالا هى دوباره بنويسيد كوفيان شيعه ابوسفيان بودند و شيعه انگليس بودند و ازين مزخرفات بى سر و ته ❗️❗️ 💠💠 ❕شیخ مفید می نویسد ؛ « حسين عليه السلام حركت كرد تا به زُباله رسيد. پس خبر شهادت عبد اللّه بن يَقْطُر به او رسيد. پس نامه‏ اى بيرون آورد و بر مردم خواند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، گزارشى دردناك و ناگوار، رسيده است ؛ كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبد اللّه بن يَقْطُر. شيعيان ‏ما، ما را بى‏ یاور گذاشته‏ اند. ( خذلنا شیعتنا ، که به معنای تنها و بی یاور گذاشتن است )پس هر كس از شما مى‏ خواهد كه باز گردد، منعى نيست. باز گردد، كه حقّى بر او نداريم». ❕مردم، يكباره از پيرامون وى، پراكنده شدند و راه راست و چپ گرفتند و او ماند و يارانش كه از مدينه با وى همراه بودند، و نيز تعداد اندكى از آنان كه در طول مسير به او پيوسته بودند. امام عليه السلام اين كار را از آن رو كرد كه مى‏ دانست باديه ‏نشينان، به اين پندار، از پىِ او آمده ‏اند كه او به سوى شهرى مى‏ رود كه مردمش به اطاعت وى، استوارند و نخواست با وى بيايند و ندانند كجا مى‏ روند. » 📚الارشاد ج 2 ص 75 _ روضه الواعظین ص 197 _ اعلام الوری ج 1 ص 447 _ بحار الانوار ج 44 ص 374 ❕معاند از تعبیر « خذلنا شیعتنا » مدعی شده است که شیعیان امام حسین ع را کشته اند ، در حالی که مقصود امام حسین ع آن است که شیعیان ما را تنها گذاردند و دعوت کردند اما یاری نکردند و الا روشن است کسانی که در کربلا آمدند و امام حسین ع را کشتند ، آنان اصلا شیعه نبودند ، چنان که در ذیل توضیح دادیم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9287 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4749 👌 شیعیانی که امام حسین ع را تنها گذارند ، همانانی هستند که بعدها قیام توابین را صورت دادند ، کسانی که امام ع را دعوت به کوفه کردند ، اما در نصرت امام ع سستی ورزیدند . 👌توابین به معنای توبه‏ كنندگان، لقب گروهى از شيعيان كوفه كه به خونخواهى شهداى كربلا قيام كردند. ❕پس از حادثه كربلا، شيعيان كوفه بخاطر يارى نكردن امام حسين ع پشيمان شدند و توبه كردند و زدودن ننگ كوتاهى در نصرت امام را در قيام و انتقام از قاتلان سيد الشهدا ديدند. 👌سليمان بن صرد خزاعى را كه از چهره ‏هاى بارز شيعه بود به رياست برگزيده، در خانه او گرد آمدند و هم پيمان شدند تا دست به قيام عليه امويان بزنند. آغاز تصميمشان در سال 61 هجرى بود، ليكن زمان نهضت را در سال 65 هجرى قرار دادند. در اين مدّت، با جذب افراد به گروه خويش و تهيّه سلاح و فراهم كردن امكانات نهضت، پس از مدّتى سازماندهى مخفيانه، سرانجام با جمعيتى 4000 نفرى قيام كردند و با شعار «يا لثارات الحسين»، عازم نخيله شدند تا از آنجا به سوى شام حركت كنند. شروع قيام آنان را در عصر مروان بن حكم، روز چهارشنبه بيست و دوّم ربيع الثانى گفته‏ اند . 📚فرهنگ عاشوراء ، محدثی ، ص 120 ❕در کتاب دانشنامه امام حسین ع می خوانیم ؛ « اين قيام ( قیام توابین ) هر چند پس از قيام مردم مدينه و مكّه تحقّق يافت، ولى مقدّمات شكل ‏گيرى آن، هم‏زمان با قيام مدينه و مكّه آغاز شد. اين نهضت، توسّط كسانى صورت گرفت كه دعوت آنها از امام حسين عليه السلام براى آمدن به كوفه و سستى آنها در يارى رساندن به ايشان، واقعه خونبار كربلا را به وجود آورد. بدين سان، آنان مرتكب گناه بزرگى شده بودند و مى‏ خواستند با خون خود، ننگ اين گناه را از خود بزدايند. به همين جهت نيز نهضت آنان، «نهضت توّابين» ناميده شد. » 📚دانشنامه امام حسین ج 9 ص 21 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 🔸مورخین می نویسند ؛ « وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد و ابن زياد از اردوگاهش نُخَيله باز گشت و وارد كوفه شد، شيعيان به سرزنش خود و اظهار پشيمانى پرداختند و متوجّه شدند كه خطاى بزرگى مرتكب شده ‏اند كه حسين عليه السلام را دعوت كرده‏اند تا يارى‏ اش كنند؛ امّا [پس از آمدن،] رهايش كرده ‏اند و او در كنار آنها كشته شد و كمكش نكردند. [سپس‏] احساس كردند كه ننگ و گناهشان در كشتن حسين عليه السلام، جز با كشتن قاتلان حسين و يا با كشته شدن در اين راه، قابل شستن و پاك كردن نيست. پس نزد پنج نفر از بزرگان شيعه كوفه رفتند: سليمان بن صُرَد كه از صحابه پيامبر بود، مُسيّب بن نَجَبه فَزارى كه از صحابه امام على عليه السلام و نيكان آنها بود، عبد اللّه بن سعد بن فضل ازْدى، عبد اللّه بن وال تَيمى و رِفاعة بن شدّاد بَجَلى ، آنان زمام امر را به سلیمان بن صرد واگذار کردند . 📚تاریخ طبری ج 5 ص 552 ❕سليمان با همراهانش از نخيله به كربلا رفتند و در كنار مزار امام حسين عليه السلام ضمن اعتراف به گناه خود، از خداوند، طلب مغفرت كردند و پيمان بستند كه راه او را ادامه دهند. طبرى، در اين باره مى‏ نويسد ؛ « سليمان بن صُرَد و يارانش به قبر حسين عليه السلام رسيدند و يك‏صدا فرياد زدند: پروردگارا! ما پسر دختر پيامبرمان را وا نهاديم. در باره آنچه از ما سر زد، ما را بيامرز و به ما توفيق توبه عطا كن، كه تو توبه ‏پذيرِ مهربانى، و بر حسين و ياران شهيد راستين او، رحم آور. پروردگارا! ما تو را گواه مى ‏گيريم كه ما بر همان‏ راهى هستيم كه آنان در آن راه، كشته شدند. اگر آن گناه را بر ما نيامرزى و بر ما رحم نياورى، خسارت‏ زده ‏ايم.» 📚تاریخ طبری ج 5 ص 589 ❕آنان، پس از توقّف يك شبانه‏ روز در كنار مزار سيّد الشهدا، آماده نبرد با سپاه شام در عين الورده شدند. 📚همان ص 596 ❕نيروى تحت فرمان سليمان، حدود چهار هزار نفر بود و سپاه دشمن به بيست هزار نفر مى ‏رسيد. 📚تاریخ طبری ج 5 ص 596 _ 598 _ الفتوح ج 6 ص 222 ❕سپاه سليمان در نبرد با شاميان، از خود، رشادت فراوانى نشان دادند؛ امّا در مقابل آنان، كارى از پيش نبردند. سليمان و شمارى ديگر از سران نهضت توّابين و جمع زيادى از ياران وى، كشته شدند و بازماندگان، شبانه صحنه نبرد را ترك كردند و به كوفه باز گشتند. 👌شیخ عباس قمی در مورد سلیمان بن صرد خزاعی می نویسد ؛ « اسم او در جاهليّت يسار بوده، رسول خدا او را سليمان نام نهاده، مردى جليل و فاضل بوده، در كوفه سكونت اختيار كرد، و در خزاعه خانه بنا نهاد، و او سيّد قوم خود بوده، و در صفّين ملازم ركاب حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بود، و در آنجا حوشب ذى ظليم به دست وى كشته گشت. 👌و او همان كس است كه شيعيان كوفه بعد از وفات معاويه در خانه وى جمع شدند و كاغذ براى امام حسين عليه السّلام نوشتند و آن حضرت را به كوفه دعوت كردند، و لكن در ركاب سيّد الشّهداء عليه السّلام حاضر نگشت، و از فيض شهادت در خدمت آن جناب محروم ماند. پس از آن سخت پشيمان گشت، توبت و انابت جست و از بهر خون خواهى آن حضرت كمر استوار كرد، تا در سنه شصت و پنج با مسيّب بن نجبه فزارى، و عبد اللّه بن سعد بن نفيل ازدى، و عبد اللّه بن وال تميمى، و رفاعة بن شدّاد بجلى و جمعى از شيعيان كوفه كه آن‏ها را «توّابين» گويند به جهت‏ خون خواهى امام حسين عليه السّلام از بنى اميّه به سمت شام حركت كردند و در عين‏ ورده- كه شهرى است از بلاد جزيره-، با لشكر شام تلاقى كردند و شاميان سى هزار تن بودند كه به سركردگى ابن زياد و حصين بن نمير و شراحيل بن ذى الكلاع حميرى به جهت قتال شيعيان از شام حركت كرده بودند، پس ما بين ايشان جنگ عظيمى واقع شد و سليمان به تير حصين بن نمير شهيد شد » 📚منتهی الامال ج 1 ص 478 👌بنابراین ، این که شیعیان کوفه و در راس آنان سلیمان بن صرد در یاری امام حسین ع و فرستاده او مسلم بن عقیل کوتاهی کردند و در عین دعوت از آنان ، از نصرت امام ع شانه خالی کردند ، و پس از آن توبه کردند و نهضت توابین را به راه انداختند ، در این شکی نیست ، اما این که بگوییم همین شیعیان به میدان کربلا هم آمدند و امام حسین را کشتند ، این سخن کذب و دروغ است ، قاتل امام حسین ع یزید و یزیدیان و به تعبیر خود امام حسین ع شیعیان آل ابی سفیان بوده اند نه شیعیان ، چنان که از امام ع نقل است که خطاب به آنان فرمود ؛ «واى بر شما، اى پيروان آل ابو سفيان! اگر دينى نداريد و از روز معاد نمى ‏هراسيد، پس در دنيايتان، آزاده باشيد.» 📚لهوف ص 71 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌پاسخ معاند در مورد برائت جستن یزید از قتل امام حسین علیه السلام و فراموشی واقعه توسط دختران امام حسین ع را در ذیل بخوانید 👇
🤔 ❔اسکن از کتاب تاریخ طبری جلد ۵ صفحه ۴۶۴ فاطمه دختر حسین که بزرگتر از سکینه بود گفت: ای يزيد، دختران پیمبر اسیرانند؟ گوید: یزید گفت: برادر زاده‌ام، به خدا به این راضی نبودم. فاطمه گفت: «به خدا برای ما يك حلقه نگذاشتند یزید گفت: «برادر زاده ام، آنچه به تو می دهم بیشتر از آنست که از تو گرفته اند. ...يزيد کس پیش هريك از زنان فرستاد که از تو چه گرفته اند و هر یك از آنها هرچه گفت، به هر مقدار بود دو برابر آنرا بداد. گوید: سکینه می گفت: هیچ کس را که منکر خدا باشد از یزید بن معاویه بهتر ندیدم. در اينجا يزيد ميگويد كه راضى به كشتن حسين نبوده و ازين موضوع ناراحت است(نيروهاى خودسر سپاه يزيد عامل بوده اند دقيقا مانند موشك زدن به هواپيماى اوكراينى ) اگر يزيد را قاتل حسين بناميم، خامنه اى نيز قاتل مسافرين هواپيماى اوكراينى است. نكته مهم اينكه دختران حسین هیچ ارزشی برای پدرشان قائل نبودند، و دقیقا فردای قتل پدر، عمو، پسر عمو و خانواده شان دعوای پول و ثروت می‌کنند؟ چرا دختران حسین به یزید نمی‌گویند که چرا پدر و عمویمان را کُشتی؟ و در عوض می‌گویند که اموالمان را برده‌اند ❗️❗️ 💠💠 👌ملحدین فضای مجازی نه تنها وطن خود را به اربابان آمریکائی و اسرائیلی خود فروخته اند ، بلکه شرافت خود را نیز تاراج کرده اند و در اوج وقاحت ، از یزید جنایتکار دفاع کرده و سعی در تطهیر دامن او از قتل امام حسین علیه السلام دارند . ❕ما در گذشته دهها سند از تواریخ مسلم اسلامی اقامه کردیم که به روشنی تصریح داشتند که یرید عامل قتل امام حسین علیه السلام بوده است ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2717 ❕حال ملحد بی شرافت ، مدعی شده است که یزید راضی به کشتن امام حسین ع نبوده است و از این موضوع ناراحت شده است ❗️ 👌مطابق شواهد و قراینی که ذکر شد که در نمایه بالا می توانید بخوانید ، به طور یقین به این نتیجه رسیدیم که یزید در قتل امام حسین علیه السلام دخالت مستقیم داشته است. بنابراین ، چنان که نصوص آن در ادامه می آید ، این اخبار را باید حمل بر فریب دادن مردم کرد؛ زیرا بعد از واقعه کربلا و برملا شدن جنایات یزید، مردم بر ضد او شورش کرده، از او متنفّر شدند. لذا خود را مجبور دید این جنایت را به گردن ابن زیاد بیندازد تا از تبعات آن خلاصی یابد ، توضیح بیشتر ؛ 1⃣اگر کشتن امام حسین علیه السلام به امر و ارشاد یزید نبوده، بلکه کاری خود سر از ناحیه ابن زیاد بوده است آن طوری که برخی می‌گویند و یزید از این عمل ناراضی بوده ، باید در مقابل عمل ابن زیاد جبهه گیری می‌کرد و شدیداً با او به مقابله می‌پرداخت و به تناسب عمل زشتش او را توبیخ می‌نمود ، زیرا ابن زیاد از وظیفه خود تعدّی کرده و تمرّد نسبت به دولت مرکزی داشته است ولی از آن جا که مشاهده می‌کنیم نه تنها هیچ گونه توبیخی از جانب یزید به او نشد بلکه او را تشویق نیز نمود، این خود دلالت دارد بر این که عملکرد ابن زیاد با دستور مستقیم و ارشاد یزید بن معاویه بوده است ؛ ❕بعد از شهادت امام حسین علیه السلام یزید بن معاویه جوایز بسیاری برای ابن زیاد فرستاد و نزد او اجر و قرب خاصی پیدا کرد. ❕ ابن اثیر می‌نویسد ؛ «چون سر حسین علیه السلام به یزید رسید، مقام و درجه ابن زیاد نزد یزید بالا رفته، هدایایی به او عطا نمود و به جهت آن چه انجام داده بود او را مسرور ساخت». 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 300 _ تاریخ طبری ج 4 ص 388 _ تاریخ الخلفاء ، ص 208 _ البدایه و النهایه ج 8 ص 254 _ کتاب الفتوح ج 5 ص 25۲ ❕طبری نقل می‌کند ؛ «چون عبیداللَّه بن زیاد، حسین بن علی و فرزندان پدرش را به قتل رسانید، سرهای آنان را به سوی یزید بن معاویه فرستاد. در ابتدا یزید از این عمل خشنود شد و عبیداللَّه منزلت و مقامی نزد یزید پیدا کرد». 📚تاریخ طبری ج 4 ص 288 ❕مسعودی و دیگران نقل کرده اند که ؛ «یزید همیشه اهل طرب بود … روزی در مجلس شراب نشسته و در طرف راستش ابن زیاد قرار داشت - و این بعد از کشتن حسین علیه السلام بود آن گاه رو به ساقی کرده و گفت: «مرا شرابی ده که سراسر وجودم را سیراب کند. آن گاه روی کن و به مثل آن، ابن زیاد را سیراب کن. او که صاحب سرّ و امانت نزد من است. و به جهت تأیید غنیمت‌ها و جهاد من چنین نما. » 📚مروج الذهب ج 3 ص 77 ❕سبط بن جوزی می‌نویسد: «یزید ابن زیاد را به سوی خود طلبید و اموال بسیار و تحفه‌های بزرگی به او عطا نمود، و او را به خود نزدیک کرده و منزلتش را رفیع گردانید. حتّی بر زنان خود داخل کرده و هم پیاله شرابش گردانید. آن گاه به آوازه خوان گفت: غنا بخوان. آن گاه خودش آن دو بیت سابق را انشاء نمود». 📚تذکره الخواص ص 260 ❕ابن اعثم نیز نقل کرده که یزید به ابن زیاد یک میلیون درهم جایزه داد . 📚الفتوح ج 5 ص 252 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 2⃣یزید نه تنها ابن زیاد را به جهت کشتن امام حسین علیه السلام توبیخ نکرد، بلکه از توبیخ او نیز جلوگیری نمود. ❕طبری و دیگران نقل کرده اند ؛ «هنگامی که اسرا را بر یزید وارد کردند یحیی بن حکم با خواندن دو بیت شعر، ابن زیاد را بر این عمل توبیخ و سرزنش کرد … ولی یزید مشت محکمی به سینه او زد و گفت: ساکت باش! ». 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 301 _ تاریخ طبری ج 4 ص 252 _ البدایه و النهایه ج 8 ص 209 ❕این حرکت یزید و دفاع سرسخت او از ابن زیاد نه تنها دلیل بر رضایت از عمل ابن زیاد دارد بلکه امضای بر عمل او بوده و در حقیقت این جنایت به امر او صورت گرفته است . 3⃣از تاریخ استفاده می‌شود که یزید عبیداللَّه را حتی بعد از کشتن امام حسین علیه السلام بر ولایت و امارت کوفه و بصره ابقا نمود. و این دلالت بر رضایت او بر عملکرد ابن زیاد دارد، و گرنه باید او را از امارت و ولایت عزل می‌کرد. ❕ابن اثیر می‌نویسد ؛ «چون یزید از دنیا رفت خبر به عبیداللَّه بن زیاد رسید … ندا به نماز جماعت داده شد، مردم اجتماع کرده، عبیداللَّه بر بالای منبر رفت و خبر مرگ یزید را به مردم رسانید». 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 319 ❕با توجّه به این سند تاریخی ابن زیاد تا هنگام مرگ یزید والی کوفه و بصره بوده است. و اگر ابن زیاد از جانب خود کاری کرده بود که مورد رضایت یزید نبود، به طور حتم یزید او را عزل می‌کرد، همان گونه که نعمان بن بشیر را از کوفه و ولید بن عقبه را از ولایت مدینه به جهت نارضایتی از آنان عزل نمود. 4⃣با توجّه به اسناد متعددی روشن می شود یزید به کشته شدن امام حسین علیه السلام راضی بوده است و اظهار ندامتش تنها یک صحنه سازی ظاهری بوده است . ❕ یزید به نعمان بن بشیر گفت: «ستایش خدای را که حسین را کشت». 📚مقتل الحسین ، خوارزمی ، ج 2 ص 59 ❕ یعقوبی می‌نویسد ؛ «زمانی که خبر کشته شدن امام حسین علیه السلام به یزید رسید، او در باغ خضرای خود بود، در آن هنگام تکبیر بلندی گفت … ». 📚تاریخ یعقوبی ج 2 ص 222 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « چون اسیران به شام رسیدند، یزید بزرگان اهل شام را دعوت کرد تا بر او وارد شده و به او جهت این پیروزی تبریک بگویند. » 📚البدایه و النهایه ج 8 ص 197 _ سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 319 ❕ مقریزی و دیگران نقل کرده اند که چون سر امام حسین علیه السلام را نزد یزید گذاردند، با قضیب شروع به کوبیدن به دندان‌های حضرت نمود و شعر خواند … آن گاه دستور داد تا سر شریف آن حضرت را بر در قصر تا سه روز به دار آویختند. 📚الخطط مقریزی ج 2 ص 289 _ سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 319 ❕و مطابق نصّ دیگر تا سه روز در دمشق سر را بر دار زد و سپس آن را در خزینه اسلحه خود قرار داد. 📚البدایه و النهایه ج 8 ص 222 5⃣و مطابق نصوص دیگری ، یزید به قتل امام حسین علیه السلام افتخار می کرده است . ❕ابن اثیر نقل می‌کند ؛ «آن گاه یزید اجازه ملاقات عمومی داد تا بر او وارد شوند در حالی که سر مبارک امام حسین علیه السلام در مقابل او قرار داشت، و در دستان او چوبی بود که با آن به گلوی آن حضرت می‌کوبید. آن گاه مشغول قرائت اشعار حسین بن حمام شد که دلالت بر افتخار و تکبّر او در موضوع کشتن امام حسین علیه السلام دارد». 📚کامل ابن اثیر ، ج 3 ص 298 ❔اگر یزید بر شهادت امام حسین علیه السلام و کشته شدن او راضی نبود چرا با چوب به گردن و بنابر نقل دیگر بر لب و دندان حضرت زد؟ و چرا بر این کار با خواندن اشعار افتخار کرد؟! ❕سیوطی می‌نویسد ؛ «هنگامی که حسین و فرزندان پدرش کشته شدند، ابن زیاد سرهای آنان را به سوی یزید فرستاد. یزید در ابتدا از کشته شدن آنها خوشحال گشت، ولی چون مشاهده کرد مسلمانان بدین جهت او را دشمن داشته و بغض او را بر دل گرفته اند، اظهار پشیمانی نمود. و جا داشت و مردم حق داشتند او را دشمن بدارند». 📚 تاریخ الخلفاء ص 208 ❕سبط بن جوزی نقل می کند ؛ « هنگامی که سر حسین علیه السلام را به نزد یزید گذاردند، اهل شام را دعوت کرد و شروع به کوبیدن چوب خیزران بر سر حضرت نمود. آن گاه اشعار ابن زبعری را قرائت نمود که مضمون آن این است: که ما بزرگان بنی هاشم را در عوض بزرگان خود که در بدر کشته شدند به قتل رساندیم و لذا در این جهت اعتدال و تعدیل برقرار شد». 📚تذکره الخواص ص 235 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 6⃣ اعتراف حاضران بر مشارکت یزید ؛ ❕طبری نقل می‌کند: «آن گاه یزید به مردم اجازه داد به دیدار او بروند. مردم داخل دارالاماره یزید شدند در حالی که سر حسین علیه السلام مقابلش بود و با چوب دستی خود بر گلوی حسین علیه السلام می‌کوبید … شخصی از اصحاب رسول خدا به نام ابو برزه اسلمی خطاب به یزید گفت: آیا با چوب دستی ات بر گلوی حسین علیه السلام میکوبی؟ آگاه باش! تو چوبت را بر جایی میکوبی که من دیدم رسول خدا آن جا را می‌بوسید. ای یزید! در روز قیامت خواهی آمد در حالی که شفیع تو ابن زیاد است. ولی حسین علیه السلام در روز قیامت خواهد آمد در حالی که شفیعش محمد است، آن گاه برخاست و بر او پشت کرد و از مجلسش بیرون رفت». 📚 تاریخ طبری، ج 4، ص 356 _ کامل ابن اثیر، ج 3 ص 298 7⃣علمای منصف اهلسنت هم معتقدند ، یزید عامل قتل امام حسین علیه السلام بوده و اظهار ندامت او تنها یک صحنه سازی صوری بوده است . ❕تفتازانی می‌نویسد ؛ «رضایت یزید به کشتن حسین علیه السلام و خوشحالی او از این عمل و اهانت به اهل بیت علیهم السلام از متواترات معنوی است گر چه تفاصیل آن‌ها اخبار آحاد است. ما در شأن او توقّف نداریم، بلکه در بی ایمان بودن او درنگ نمی کنیم. لعنت خدا بر او و بر انصار و کمک کاران او باد». 📚شرح عقائد نسفیه ص 181 ❕دکتر طه حسین نویسنده مصری می‌نویسد ؛ «گروهی گمان می‌کنند که یزید از کشته شدن حسین علیه السلام با آن وضع فجیع، تبرّی جسته و گناه این عمل را بر گردن عبیداللَّه انداخته، اگر چنین است چرا عبیداللَّه را ملامت نکرد؟ چرا او را عقاب نکرد؟ چرا او را از ولایت عزل نکرد » 📚الفتنه الکبری ج 2 ص 265 ❕نقلی هم که معاند به آن استناد کرد و مدعی شد دختران امام حسین علیه السلام برای قتل پدر خود ارزشی قائل نبوده اند و از غارت اموالشان شکایت می کنند ، سندا ضعیف است . ❕طبری نقل مذکور را از ابومخنف و او نیز از الحارث بن کعب نقل می کند . 👌طبری مستقیم از ابومخنف نقل می کند ، در حالی که ابومخنف متوفای 158 قمری و طبری متوفای 310 است و بین این دو 152 سال فاصله است . بنابراین طبری مستقیم نمی تواند از ابومخنف نقل کند و راویان واسطه ای باید میان آن دو باشد که چون این راویان واسطه ذکر نشده اند، روایت را تبدیل به روایتی مرسل می کند که در اصطلاح حدیثی ، روایتی که مرسل است ، ضعیف محسوب می شود . ❕الحارث بن کعب نیز از نظر رجال شیعی مجهول است و هیچ گونه توثیقی بر عدالت و وثاقت او وجود ندارد ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 2 ص 275 _ تنقیح المقال ج 1 ص 247 ❕بر خلاف نقل مورد استناد معاند ، دختران امام حسین علیه السلام همواره مصائب پدر را بازگو و نوحه و عزاداری می کردند ، چنان که در لهوف به نقل از سکینه آمده است ؛ « روز چهارم اقامتمان [در شام‏]، در عالم رؤيا ديدم كه ... زنى سوار بر هودج است و دستش را بر سرش نهاده است. از [نامِ‏] او جويا شدم. به من‏ گفتند: فاطمه دختر محمّد، مادر پدرت است.گفتم: به خدا سوگند، به سوى او مى ‏روم و آنچه را كه با ما كرده ‏اند، به او خواهم گفت.بلافاصله، به سوى او دويدم تا به او رسيدم و پيشِ رويش ايستادم و مى‏ گريستم و مى‏ گفتم: اى مادر! به خدا سوگند، حقّ ما را انكار كردند. اى مادر! به خدا سوگند، جمع ما را پراكنده كردند. اى مادر! به خدا سوگند، حريم ما را ناديده گرفتند و حلال شمردند. اى مادر! به خدا سوگند، پدرمان حسين را كُشتند. او به من گفت: «بس كن، اى سَكينه! دلم را پاره كردى و جگرم را سوزاندى. اين، پيراهن پدرت حسين است كه آن را از خود، دور نمى‏ كنم تا با آن، خدا را ديدار كنم!». 📚الملهوف ص 220، مثير الأحزان: ص 104 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 141. 👌و بر خلاف نقل مذکور ، دختران امام حسین علیه السلام همواره می گفتند که کافر و مشرکی سنگدل_تر از یزید ندیدیم ، چنان که شیخ صدوق به نقل از دربان عبيد اللّه بن زياد نقل می کند ؛ « زنان حسين عليه السلام را بر يزيد بن معاويه، وارد كردند و زنان خاندان يزيد و دختران معاويه و خانواده ‏اش صيحه زدند و فرياد كشيدند و نوحه سر دادند. سرِ امام حسين عليه السلام پيشِ روى يزيد، نهاده شد. سَكينه گفت: به خدا سوگند، سنگ‏دل ‏تر از يزيد و كافر و مشركى بدتر و جفاكارتر از او نديده ‏ام. یزيد، در حالى كه به سر مى ‏نگريست، شروع به خواندن كرد ؛ «كاش پدرانم در بدر، اكنون بودند و بى‏ تابى خزرج را از زخم سلاح مى‏ ديدند! سپس فرمان داد سرِ حسين عليه السلام را بر درِ مسجد دمشق، نصب كنند.» 📚الأمالي صدوق: ص 230 ، روضة الواعظين: ص 211، بحار الأنوار: ج 45 155 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔در یک پیام میگویید ، بهشتیان گرما و حرارت آزار دهنده ایی نمیبینند و در پیام دیگر در بهشت خبری از انها ( ماه و خورشید ) نیست یعنی چه ؟؟ بالخره خبری از انها هست یا نه ؟؟؟ الان این تناقض قرآن رفع شد ❗️❗️ 💠💠 ❕خداوند می فرماید ؛ « بر تختهاى زيبا تكيه كرده‏ اند ، نه آفتاب را در آنجا مى‏ بينند، نه سرما را - و در حالى است كه سايه ‏هاى آن (درختان بهشتى) بر آنها فرو افتاده، و چيدن ميوه‏ هايش بسيار آسان است. » ( انسان 13 _ 14 ) ❔در اين آيات وجود خورشيد و آفتاب در بهشت نفى شده است، ولى در آيات بعد، از سايه درختان بهشتى سخن به ميان آمده است. اگر آفتابى در بهشت وجود ندارد، چگونه سايه درختان مورد بحث قرار گرفته است، آيا اين آيات با هم تناقض ندارند ❗️ 👌استاد مکارم شیرازی پاسخ می گوید ؛ ❕اوّلًا: قرآن نمى‏ گويد ؛ «در بهشت آفتاب وجود ندارد» بلكه مى‏ فرمايد آفتاب قابل رؤيت نيست، يعنى درختان بهشتى آن قدر متراكم و انبوه هستند كه بهشتيان از لابه‏ لاى اين درختان آفتاب را نمى‏ بينند. ❕ثانياً: منظور از اين كه مى‏ فرمايد: «لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً» اين است كه آفتاب داغ و آزارده نده ‏اى وجود ندارد، امّا وجود آفتاب معتدل را نفى نمى ‏كند. بنابراين، تناقضى در آيات فوق به چشم نمى‏ خورد. 📚آیات ولایت در قرآن ، ص 223 ❕اما آنچه به نظر ما صحیح تر است ، آن است که در بهشت خبری از خورشید نیست و خورشید و ماه و ستارگان در آستانه قیامت در معرض زوال و نابودی و خاموشی قرار می گیرند ، چنانكه قرآن مى‏ گويد: «در آن هنگام كه طومار خورشيد درهم پيچيده شود و ستارگان تاريك گردد» اذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ وَ اذَا النُّجُومُ انْكَدَرَت‏ »( تکویر 1_2) ❕در سوره قيامت نيز مى‏ خوانيم: «در آن هنگام كه چشم‏ها در شدّت وحشت به گردش درمى‏ آيد، و ماه بى‏ نور مى ‏گردد، و خورشيد و ماه يكجا جمع مى ‏شود، و انسان مى‏ گويد راه فرار كجاست» ( قیامت 7_10) 👌و می فرماید ؛ «هنگامى كه ستارگان محو و تاريك شوند» (مرسلات- 8) ❕پيامبر گرامی فرمود ؛ « بهشت، يك خشتش از طلاست و يك خشتش از نقره. ريگ‏هايش ياقوت و زمرّد است. ملاطش مشكِ تند و خاكش زعفران است. جوى ‏هايش روان، ميوه‏ هايش آويزان و مرغانش آوازخوان ‏اند. در آن جا نه آفتابى هست و نه سرماى سوزناكى‏ » 📚تفسیر فرات ص 957 _ بحار الانوار ج 21 ص 86 ❕امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « خورشید و ماه دو نشانه از نشانه های خداوند هستند که مطیع امر خداوند بوده و نورشان از نور عرش خداوند است ... زمانی که قیامت شود ، نورشان به عرش بازگشت می کند و دیگر خورشید و ماهی وجود ندارد » 📚تفسیر قمی ج 2 ص 343 _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 230 ❔حال پرسش اینجاست که اگر در بهشت خورشید نیست ، پس چگونه قرآن خبر از وجود سایه در بهشت می دهد ، چنان که می فرماید ؛ «در آن روز [قيامت‏]، اهل بهشت، كار و بارى خوش در پيش دارند. آنها با همسرانشان در زير سايه ‏ها بر تخت‏ها تكيه مى ‏زنند » ( يس ، 55- 58 _ النساء: 57؛ الرعد: 35؛ المرسلات: 41؛ الواقعة: 30 ) ❕پاسخ روشن است . بهشت منبع روشنایی است ، نه ظلمت و تاریکی ، هیچ مانعی نیست که منابع نورانی غیر از خورشید و ماه ، در بهشت باشند که از نور آنان سایه ایجاد شود و بهشتیان در سایه های ایجاد شده استراحت کنند . ❕اولیاء الهی با نور وجودشان بهشت را نورانی می کنند ، چنان که قرآن می فرماید ؛ « (اين پاداش بزرگ) در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مى‏ نگرى كه نورشان پيش رو و در سمت راستشان به سرعت حركت مى‏ کند (و به آنها مى ‏گويند) بشارت باد بر شما امروز، به باغهايى از بهشت كه نهرها زير درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهيد ماند و اين پيروزى بزرگى است- روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مى‏ گويند: نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما شعله ‏اى برگيريم، به آنها گفته مى ‏شود: به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد!، در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مى‏ شود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب‏ » ( حدید 12_13) ❕منظور از این نور ، همان تجسم نور ايمان است ، و جاى تعجب نيست، چرا كه در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم مى‏ يابد، ايمان كه همان نور هدايت است به صورت روشنايى و نور ظاهرى مجسم مى‏ گردد، و كفر كه تاريكى مطلق است، به صورت ظلمت ظاهرى مجسم مى ‏گردد ، و لذا در آيه 8 سوره تحريم مى ‏خوانيم ؛ « در آن روز كه خداوند پيامبر خود و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمى‏ كند، نورشان پيش روى آنها حركت مى‏ كند » 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « روز قيامت، دوستانِ در راه خدا بر منبرهايى از نور قرار دارند و نورِ چهره‏ هايشان و نورِ پيكرهايشان و نورِ منبرهايشان، همه چيز را روشن كرده و بر آنها تابيده است، تا آنجا كه با اين نور شناخته‏ مى ‏شوند و گفته مى‏ شود: «اينان، دوستان در راه خداوند هستند». 📚الکافی ج 2 ص 125 ❕یا در نقل دیگری آمده است ؛ « بر اهل بهشت ساعتی می گذرد که در آن نور خورشید و ماه را می بینند ، بهشتیان می گویند خداوند به ما وعده داد که خورشید و ماه را نمی بینیم ( پس این چه نوری است ! ) منادی ندا می دهد که پروردگار شما وعده صدقی به شما داده است ، شما خورشید و ماه را نمی بینید ، اما این فرد ( و منبع نور ) مردی از شیعیان علی ع است که از غرفه ای به غرفه دیگر می رود ، این روشنایی که شما می بینید از نور صورت او است » 📚بشاره المصطفی ، ص 159 _ بحار الانوار ج 8 ص 149 ❕اولیاء الهی به تناسب ایمان و اعمالشان از نور برخوردارند ، چنان که در نقلی پیامبر گرامی فرمود ؛ « پس، آنان سرهايشان را بالا مى ‏گيرند و خداوند به اندازه اعمالشان به آنها نور مى ‏دهد؛ به يكى نورى مى‏ دهد به اندازه يك كوه بزرگ كه پيشاپيش او مى‏ دود، به يكى نورى كوچكتر از آن داده مى ‏شود، به يكى نورى داده مى‏ شود كه چون درخت خرمايى به دست مى ‏گيرد و به ديگرى نورى كوچكتر از آن داده مى‏ شود. تا آنكه به آخرين نفر آنها نورى به اندازه شصت پاهايش داده مى‏شود كه گاه مى ‏درخشد و گاه خاموش مى‏ شود. » 📚میزان الحکمه ج 12 ص 461 ❕راهنمایان مومنین چون ائمه علیهم السلام از نور کامل برخوردارند ، چنان که در نقلهای شیعه و سنی آمده است ؛ « هنگامى كه بهشتيان در بهشت هستند ناگهان نورى‏ همچون نور آفتاب مشاهده مى‏ كنند كه صحنه بهشت را روشن ساخته، بهشتيان به رضوان (فرشته مامور بهشت) مى‏ گويند: اين نور چيست با اينكه پروردگار ما فرموده در بهشت نه آفتاب را مى‏ بينند و نه سرما را؟! او در پاسخ مى ‏گويد ؛ اين نور خورشيد و ماه نيست، ولى على ع و فاطمه س خندان شده ‏اند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است » 📚روح المعانی ، آلوسی ، ج 29 ص 159 _ بحار الانوار ج 35 ص 241 ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « نور امامان مومنین در روز قیامت در مقابل و جانب راست مومنین با سرعت حرکت می کند تا مومنین وارد منازل بهشتی خود می شوند » 📚تاویل الایات ج 2 ص 659 _ البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 284 👌به هر حال ما همین اندازه می دانیم که در بهشت منابع نورانی هستند که بهشت از نور وجودشان روشن شده و از همان نور ، سایه ایجاد می شود ، اما از جزئیات و کیفیت آن اطلاع دقیقی نداریم ، چرا که همه چیز سرای آخرت با دنیا فرق دارد. آن جا جهان دیگری است با قوانین خاص خودش چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ « مانند بهشت هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است» 📚بحار_الانوار ج8 ص86 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕کمال حیدری که متاسفانه افکار او متاثر از تفکرات وهابیت است ، مروج سیره عمر بن خطاب شده است که می گفت « حسبنا کتاب الله » و می گوید اساس در مباحث فقهی و اصولی باید بر اساس قرآن و عقل باشد ، نه حدیث و اجماع ❗️اما حوزه های علمیه بر اساس حدیث و اجماع پیش می روند ❕ ❕در رد ادعای او همین بس که قرآن خودش به حدیث و سنت معصومین علیهم السلام اعتبار داده است ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3271 ❕و در مورد عقل نیز در گذشته گفتیم که مدرکات عقل بشری محدود است و هر آنچه که مورد نیاز انسان برای پیمودن طریق سعادت است را درک نمی کند ، لذا ما نیاز به وحی و نقل داریم که اموری را که از درک عقل خارج است اما در طریق سعادت ما موثر است ، به ما نشان دهند و نمی توان گفت که ما با تکیه بر عقل از سنت بی نیاز هستیم ، به خاطر همین ائمه علیهم السلام از اعتماد بر عقول ناقص و محدود نهی کرده اند ، تفصیل مطلب را در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/987 ❕اگر برای فهم حقائق عقل کافی بود ، چرا خداوند انبیاء و امامان را مامور هدایت بشریت کرد ❗️در ذیل بیشتر بخوانید ؛ https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3273
❕پاسخ معاند را در ذیل بخوانید 👇
🤔 ❔برهنه کردن جسد امام حسین در کربلا٬ اقدامی برگرفته از آموزه‌ها و سنت پیامبر اسلام بوده‌ است؟ ▪️لخت کردن جسد دشمن اولین بار در جنگ بدر توسط پیامبر و یارانش انجام شد و پیامبر نه تنها این عمل را تقبیح نکرد بلکه از این عمل به وجد آمد و‌ سجده‌ شکر گذاشت! ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی که در آن موقع(زمان جنگ بدر) پیش پیامبر بوده و باطناً از قتل ابوجهل متأسف بود٬ رو به ابن مسعود کرد و گفت: ابوجهل را تو کشتی؟ گفت: آری خداوند او را کشت. ابوسلمه گفت: تو عهده‌دار کشتن او بودی؟ ابن مسعود گفت: آری! به خدا قسم من او را کشتم و لباسش را هم در آوردم! ابوسلمه گفت: تو او را برهنه کردی و حال آنکه هیچ قریشی٬ دیگری را برهنه نکرده‌است! ابن مسعود گفت: به خدا قسم در همه‌ی قریش و هم‌پیمانانشان کسی دشمن‌تر از او به خدا و رسول خدا نبود و من از رفتاری که با او کرده‌ام پوزش نمی‌خواهم! پس از آن شنیدند که ابوسلمه از گفتار خود استغفار کرد پیامبر نیز از کشته شدن ابوجهل خشنود شد و فرمود: پروردگارا وعده‌ خود را برآوردی! خداوندا نعمت خود را بر من تمام کن! : مغازی واقدی - ترجمه دکتر محمود مهدوی‌دامغانی - ج ۱ - ص۶۸ 💠💠 👌آنچه که از کتاب مغازی واقدی نقل شد ، از چند جهت نمی تواند ثابت کننده مقصود معاند باشد ؛ 1⃣در نقل مذکور نیامده است که پیامبر ابوسلمه را دعوت به کشف لباس و برهنه کردن ابوجهل کرده باشد یا به آن عمل توصیه کرده باشد ، مطابق صریح روایت ، خوشحالی پیامبر تنها برای کشته شدن ابوجهل بوده است ، نه کشف لباس او ؛ « پیامبر از کشته شدن ابوجهل خشنود شد و فرمود پروردگارا وعده خود را بر آوردی ، خداوندا نعمت خود را بر من تمام کن » « فرح رسول الله بقتل ابی جهل و قال اللهم قد انجزت ما وعدتنی فتمم علی نعمتک » 📚المغازی واقدی ، ج 1 ص 91 2⃣واقدی نقل مذکور را بدون هیچ گونه سندی ارایه می دهد و تنها می گوید « یقال » « گفته می شود ...» . نقلی که بدون سند باشد ، ضعیف است و قابل استدلال برای معاند نیست . 3⃣اساسا نقلهای واقدی مورد شک و تردید است ، زیرا علمای اهلسنت او را متهم به کذب و جعل حدیث کرده اند . ❕بخاری و ابوحاتم در مورد او می گفتند متروک است و به نقلهای او توجه نمی شود ، احمد در موردش می گفت احادیث رادگرگون می کند ، ابوحاتم و نسائی می گویند وضع و جعل حدیث می کرده است ، ابن راهویه می گوید او در نزد من از جاعلان حدیث است ، ابن معین گفته است او ثقه نیست ، دار قطنی گفته است در او ضعف است ، ابن خلکان گفته است او را در حدیث تضعیف کرده اند ، یافعی گفته است ، ائمه حدیث او را ضعیف می دانند ، ذهبی نیز گفته است بر ترک نقلهای او اجماع است » 📚میزان الاعتدال ج 6 ص 273 _ المغنی فی الضعفاء ، ج 2 ص 354 _ الکاشف ج 3 ص 65 _ مراه الجنان ج 2 ص 36 _ الانساب ج 5 ص 567 _ تقریب التهذیب ج 2 ص 117 _ طبقات الحفاظ ص 149 4⃣خود علمای اهلسنت نقل کرده اند که پیامبر گرامی هیچ گاه به دنبال کشف عورت دیگران و بر ملا کردن آنچه افراد پنهان می کنند ، نبوده است ، چنان که نقل می کنند ؛ « پیامبر هیچ گاه در طلب کشف عورت دیگران نبود » 📚اسد الغابه ج 1 ص 33 _ امتناع الاسماع ج 2 ص 179 _ البدایه و النهایه ج 6 ص 33 _ سببل الهدی ، ج 9 ص 383 _ الطبقات الکبری ج 1 ص 326 5⃣علی علیه السلام که تربیت شده پیامبر گرامی ص بود و می فرمود ؛ « من عبدی از عبدهای محمد هستم » 📚الکافی ج1 ص90 ❕کشف عورت و برهنه کردن دشمن را عملی ناجوانمردانه می دانست و در نبرد اگر دشمن از ترس جانش به عورتش پناه می برد و خود را برهنه می کرد ، از جان او می گذشت و با او کاری نداشت . ❕نقل می کنند ؛ « در جنگ احد طلحة بن عثمان، پرچمدار مشركان، برخاست و گفت: اى گروه اصحاب محمّد! شما مى‏ پنداريد كه خداوند، ما را با شمشيرهاى شما به آتش مى ‏رانَد و شما را با شمشيرهاى ما به بهشت مى‏ بَرد. اكنون آيا از ميان شما كسى هست كه خداوند او را با شمشير من به بهشت ببرد يا مرا با شمشير او روانه دوزخ كند؟ على بن ابى طالب عليه السلام در برابر او برخاست و گفت: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، از تو جدا نمى‏ شوم تا تو را با شمشيرم روانه دوزخ كنم يا تو مرا با شمشيرت به بهشت بفرستى». پس على عليه السلام ضربه ‏اى بر او وارد كرد و پايش را قطع كرد. وى افتاد و عورتش پيدا شد و گفت: اى پسر عمو! تو را به خدا سوگند مى‏ دهم كه [حقّ‏] خويشاوندى را رعايت كنى. ❕پس على عليه السلام رهايش كرد و پيامبر خدا، تكبير گفت و از على عليه السلام پرسيد: «چه چيزى تو را از تمام كردن كارش باز داشت؟».گفت: « چون عورتش پيدا شد، مرا سوگند داد. پس، از او خجالت كشيدم». 📚تاريخ طبري ج 2 ص 509 _ السيرة الحلبيّة ج 2 ص 223. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « در جنگ احد، چون درگيرى شديد شد، پيامبر خدا، زير پرچم انصار نشست و به على بن ابى طالب پيغام داد كه: «پرچم را پيش ببر!» ... ابو سعد بن ابى طلحه كه پرچمدار مشركان بود، ندايش داد كه: اى ابو القُصَم! آيا اهل نبرد تن به تن هستى؟ گفت: «آرى». پس در ميان دو لشكر به مبارزه در آمدند و دو ضربه ردّ و بدل كردند. على عليه السلام ضربه‏ اى بر او زد و به خاكش افكند. سپس از او روگرداند و كارش را تمام نكرد. يارانش به او گفتند: پس چرا كارش را نساختى؟ فرمود: «عورتش را در برابر من هويدا كرد و خويشاوندى، موجب شد كه از او رو بگردانم ودانستم كه خداى عز و جل او را كشته‏ است». 📚السيرة النبويّة ، ج 3 ص 77، البداية والنهاية ج 4 ص 20. ❕یا در رابطه با نبرد خندق آمده است ؛ « سپس على عليه السلام [بعد از آن كه عمرو را كشت‏]، به سوى پيامبر خدا آمد، در حالى كه چهره ‏اش مى‏ درخشيد. پس عمر بن خطّاب گفت: چرا زره اش را بر نداشتى؟ عرب، زرهى بهتر از آن ندارد. على عليه السلام فرمود: «او را زدم. پس با عورتش خود را از من حفظ كرد و ... خجالت كشيدم كه وى را [با گرفتن زره اش‏] بى ‏پوشش كنم». 📚المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص 35 _ السنن الكبرى: ج 6 ص 502 _ دلائل النبوّة: ج 3 ص 439، تاريخ دمشق: ج 42 ص 80؛ الإرشاد: ج 1 ص 104، مجمع البيان: ج 8 ص 538. ❕یا در رابطه با نبرد صفین نقل می کنند ؛ « پس بُسر به تپّه نزديك شد، حال آن كه نقابى آهنين بر چهره داشت و شناخته نمى‏ شد. آن‏گاه، او را ندا داد: اى ابوالحسن! به مبارزه با من درآى! على عليه السلام با وقار و بى‏ اعتنايى [به وى‏] به سويش روان گشت و آن‏گاه كه به وى نزديك شد، بر او كه زره به تن داشت، با نيزه ضربه‏ اى زد و وى را بر زمين افكَنْد؛ امّا زره، مانِع فرو رفتنِ نيزه بر اندام او شد. بُسر [نيز] در برابر او به عورتش پناه برد، بدين سان كه دست بُرد تا عورتش را عريان كند و از آسيب او در امان باشد، كه على عليه السلام [با ديدن اين صحنه‏] بازگشت و به او پشت كرد. وقتى بُسر بر زمين افتاد، اشتر او را شناخت و گفت: اى امير مؤمنان! اين بُسر بن ارطات، دشمن خدا و توست. على عليه السلام گفت: «او را وا گذار، كه خدايش لعنت كناد! آيا پس از اين كه چنان كارى كرد [نزديكش شوم و او را بكشم‏]؟». 📚وقعة صفّين ، ص 458؛ شرح نهج البلاغة: ج 8 ص 95 ❕یا ابن قتیبه در شرح نبرد عمروعاص با علی ع نقل می کند ؛ « عمرو به معاويه گفت: آيا خود، از على مى‏ ترسى و آن‏گاه كه من اندرزت مى‏ دهم، مرا [به ترسيدن از او] متّهم مى ‏كنى؟ به خدا سوگند، هر آينه با على مبارزه خواهم كرد، هر چند در نخستين ديدار با وى، هزار بار بميرم. آن‏گاه عمرو به مبارزه على عليه السلام رفت. على بر او ضربتى زد و بر زمينش افكَنْد. عمرو در برابر او به عورتش پناه برد و [بدين سان‏] از او در امان مانْد. على عليه السلام از او دست كشيد و به او پشت كرد. و على عليه السلام هيچ‏گاه به عورت هيچ كس ننگريسته بود؛ چرا كه اهل حيا و بزرگ ْ‏منشى بود و از آنچه براى كسى چون او روا و زيبا نبود، دورى مى‏ كرد. » 📚الامامه و السیاسه ج 1 ص 127 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « روزى على عليه السلام به عمرو بن عاص حمله بُرد و او را با نيزه ضربه زد و بر زمين افكَنْد. عورت او نمودار شد. پس على عليه السلام از او [دست كشيد و] بازگشت. يارانش به وى گفتند: اى امير مؤمنان! تو را چه شد كه از او روى برگرداندى و بازگشتى؟ گفت: «آيا مى‏دانيد او كيست؟».گفتند: نه. گفت: «او عمرو بن عاص است كه عورتش را نزد من آشكار كرد و سپس مرا به ياد خويشاوندى افكند. پس من نيز از او منصرف شدم». آن‏گاه كه عمرو نزد معاويه باز گشت، معاويه به وى گفت: خدا را سپاس گو و كَپَل خود را » 📚البداية والنهاية: ج 7 ص 264، الأخبار الطوال: ص 177، المناقب للخوارزمي: ص 236 ح 240 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕ملحد دروغگو مدعی شده است ابن خلدون شیعه بوده و حضور حسنین را در فتوحات ذکر کرده است ❗️پاسخش را در ذیل بخوانید 👇
❕ملحد می گوید ابن خلدون شیعی در تاریخش نقل کرده است که امام حسن و امام حسین علیهما السلام در لشکری که قصد فتح آفریقا را در زمان عثمان داشتند ، شرکت داشته اند ❗️ 👌در حالی که ابن خلدون سنی مالکی مذهب ، بدون هیچ گونه سندی ، این مساله را نقل می کند ، روشن است که چنین نقلی ضعیف و غیر قابل استدلال است ❗️ ❕ملحد در کمال وقاحت و جهالت و برای فریب مخاطبین ، دست به دروغگویی می زند و مدعی می شود که ابن خلدون شیعه بوده است ، در حالی که هرکس اندک آشنایی نسبت به ابن خلدون و تاریخش داشته باشد ، می داند که او مالکی مذهب و قاضی مالکیان بوده است ، چنان که این مساله مورد تصریح علمای اهلسنت قرار دارد و او را چنین معرفی می کنند ؛ « بن خلدون الحضرمی الاشبیلی المالکی » « ولی قضاء المالکیه » 📚درر العقود الفریده فی تراجم الاعیان المفیده ، ج 1 ص 121 _ شذرات الذهب ، ج 1 ص 71 👌شرح حال بیشتر او را در کتب ذیل بخوانید ؛ 📚الوافی بالوفیات ، ج 22 ص 417 _ اعلام المغرب و الاندلس ص 297 ❔ملحد پاسخ پرسش ما را نداد که چگونه علی علیه السلام که اجازه نبرد حسنین در نبرد حساس صفین را نمی دهد ، ( طبق استدلال خود معاند ) ، به آنان اجازه حضور در فتوحات خلفاء را می دهد ❗️در ذیل بخوانید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12453 ❕در ذیل در مورد فتوحات خود سرانه خلفاء و مخالفت اهلبیت ع با فتوحات آنان و عدم شرکت علی و حسنین علیهم السلام در این فتوحات ، توضیحات کافی را داده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/7250 💠 https://t.me/Rahnamye_Behesht/3773 💠 https://t.me/Rahnamye_Behesht/3347
❕برخی از دوستان در مورد سخنان استاد قرائتی پرسش داشتند که ایشان در مورد علم کشی در عزاداری ، انتقاداتی را مطرح کرده اند ، در این رابطه ما در گذشته پاسخی داشته ایم ، در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3220