eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
7.2هزار ویدیو
296 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود رفیق‌شهیدمْ‌یه‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ حرفتو👇بزن https://daigo.ir/secret/67889490 جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر ✌️💛✌️
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر جان تو که از همیشه و من بودی حال که وصیت‌نامه مرا می‌خوانی باش که از خدا سربلند بیرون آمده ای و هرگز در نبود من ناراحت نشو؛  زیرا که من در خدای خود می‌خورم و چه چیزی از این بهتر است که به آب برسد و به معشوق . مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و به همین دلیل تو را به رنج‌های حضرت زینب سلام الله علیها می‌دهم مرا کن و مرا دعای خیر بفرما. در آخر از همه شما و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می‌کنم که مرا حلال کنند و اگر من باعث ناراحتی شده‌ام ،مرا ببخشید. شما را به خون جوشان حسین علیه السلام قسمتان می‌دهم دعا برای امام را فراموش نکنید. ... تو ک اینگونه پاک بودی... جان شرمنده ام 😔😔😔😔
 می‌گوید: «محمد در جریان ، 5 روز در قرار گرفت و در « » گیر کرد. وقتی نجات پیدا کرد، بعد از سه ماه حضور در به خانه آمد. در هم وقتی از بین هزار نفر نیاز به 300 نفر بود، او کرد و باز بعد از سه ماه جنگ، 5 روز به خانه آمد. وقتی برگشت، بود. در را که باز کردم، گفتم: آمدنت را نداشتم محمد! خندید. 😁 توقع چنین حرفی را از من نداشت. من هم خندیدم. گفتم: هر خونی ندارد. انگار بهش برخورد که وقتی می‌خواست برای به برود، هی می‌رفت جلوی در و می‌آمد تو. بود. را در می‌دیدم. جایی در خانه تنها شدیم. پرسیدم: چیزی می‌خواهی بگویی که این دست و آن دست می‌کنی. من مادرم و این چیزها را می‌فهمم. چشم‌هایش برقی زد و شد. دست انداخت گردنم و گفت: آره مادر حرف‌های زیادی دارم که با شما بزنم. گفتم: شب همه دور هم می‌نشینیم و حرف می‌زنیم. قبول نکرد و گفت: ندارد. فقط با خودت باید صحبت کنم. شب، همه خوابیدند و من و محمد، تنها شدیم. نشستیم به حرف زدن تا صبح.» .... http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#حاجت من را هم بدهید! #همسر_شهید: ما سال پیش از #شهادت حسین تمام روزهای #ماه_رمضان را در #جوار_شهدا #افطار کردیم، #شهید_محرابی می گفت: #نذر کردم برای این که کارهای اعزامم درست بشود این کار را انجام دهم. سال قبلش که منزلمان در #گلبهار بود به مزار 2 شهیدی که در نزدیکمان قرار داشت می رفتیم. #پنجشنبه و #شب های #قدر را هم می رفتیم #بهشت_رضا (ع) #مشهد. شب های قدر سر #مزار_شهدا بلند می گفت: امشب #شهادت_نامه ی #عشاق امضا می شود، می گفت: ببینید #شهدا من از چه راه دوری پیش شما می آیم، اگر واقعا #عند_ربهم_یرزقون هستید #حاجت من را هم بدهید. #نماز_صبح را در جوار شهدا می خواندیم، مزار شهدا را #تمیز می کردیم و راه می افتادیم به سمت خانه. از به #دنیا آمدن #محمد_مهیار خیلی #خوشحال شده بود، کلی ذوق می کرد. بهش گفتم تو چقدر #پسر دوست داشتی و هیچی نمی گفتی، یک نگاهی به محمدمهیار انداخت و گفت: خوشحالی من برای روزی است که اگه من نبودم یک #مرد توی خانه باشد. تعجب کردم، گفتم کجا به سلامتی می خوای بری؟! گفت: خدا را چه دیدی شاید دعای «#اللهم_الرزقنا» توفیق #شهادت ما هم به زودی اجابت شود. #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🌱کلام علما موضوع:خوشحال کردن مردم (ره) وقتی بعضی از بیرون میایند،یک نفر جلوی آنهاست که به او میگوید: بیا که تو را مژده میدهیم به و به بهشت،دختری جهاز نداشت😔 و تو رفتی جهاز او را تهیه کردی☺️و حتی نگذاشتی کسی بفهمد🤫من همانم، راه را برای او باز می کند و به بهشت می بردش،در دنیا، را هم شده، کنید •-------••••*•🌿🌺🌿•*•••--------• @Refighe_shahidam313 •-------••••*•🌿🌺🌿•*•••--------•